#حکمت_شعر_داستان
🌹🍀 حکمت 11 نهج البلاغه: #عفوو_گذشت_با_وجود_قدرت
وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ، فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ.
و درود خدا بر او فرمود(علیه السلام): چون بر دشمن ظفر يافتى، عفو و گذشت را شكرانه پيروزيت قرار ده.
💦💧 #شعر_موضوعی:
اميرخسرو:
چو قادر شدى، خيره كم ريز خون
مزن دشنه بر بستگان زبون
[ لغت نامه دهخدا، ص 102]
حافظ:
دائم گل اين بستان شاداب نمى ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانائى
[ ديوان حافظ، ص 10. ]
اسدى طوسى:
چو چيره شوى خون دشمن مريز
مكن خيره با زيردستان ستيز
[ لغت نامه دهخدا، ص 464. ]
💦💧 #داستان_کوتاه:
آقا سید مهدی قوام (ره) از منبریهای بزرگ و خوش نفس تهران، مرد بسیار بزرگوار و با سعه صدری بود؛ ایشان در عفو و گذشت کسانی که در حقشان بدی کرده بودند، منحصر به فرد بودند.
شبی دزدی وارد منزل ایشان می شود؛ بعد از بررسی منزل سراغ فرش می رود، همین که فرش را جمع می کند و در حال بردن است، آقا سید مهدی بیدار می گردد، دزد بسیار دست پاچه می شود و نمی داند که قرار است چه بلایی سرش آید!؟ اما مرحوم سید با کمال خونسردی به او می گوید: این فرش را برای چه می خواهی؟ می خواهی این فرش را چه کنی ؟ دزد می گوید : نیازمندم، می خواهم آن را بفروشم.
آقا سیدمهدی می گوید: اگر خودت بفروشی، آن را از تو ارزان می خرند؛ من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد! برو آخر بازار عباس آباد، بگو: من را سیدمهدی فرستاده! آن را بفروش و برو با آن کاسبی کن!
آن شخص که بزرگواری آن عالم خوش طینت را دید منقلب شد و رفت از فروش همان فرش کاسبی راه انداخت و اهل عبادت و تقوی شد.
༺════════════
❇️ @rmirbagheri❇️
༺════════════