eitaa logo
دکتر رسول میرباقری
436 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
421 ویدیو
7 فایل
| ؛﷽ | 🔹مدرس حوزه و دانشگاه 🔹مهندس عمران 🔹دکتری مدیریت استراتژیک(DBA) ولی افتخارم این است که روضه خوان سیدالشهداء هستم.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍀 قال الکاظم(علیه السلام): اَلْمُؤْمِنُ قَلِيلُ الْکَلامِ کَثيِرُ العَمَلِ؛ مؤمن کم سخن و پرکار است.» (تحف العقول، 397) 💦💧 : فردوسی: بزرگی سراسر به گفتار نیست دو صد گفته چون نیم کردار نیست سعدی: گر چه سخن­دان و مصالح­ گویی به عمل کار برآید به سخندانی نیست 💦💧 : ✍ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ. ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ: ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ ...! ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟ ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ ... ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ. ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ. اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : «ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»! ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═ ❇️ @rmirbagheri❇️ ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═
🌹🍀 حکمت 11 نهج البلاغه: وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ، فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ. و درود خدا بر او فرمود(علیه السلام): چون بر دشمن ظفر يافتى، عفو و گذشت را شكرانه پيروزيت قرار ده. 💦💧 : اميرخسرو: چو قادر شدى، خيره كم ريز خون مزن دشنه بر بستگان زبون [ لغت نامه دهخدا، ص 102] حافظ: دائم گل اين بستان شاداب نمى ماند درياب ضعيفان را در وقت توانائى [ ديوان حافظ، ص 10. ] اسدى طوسى: چو چيره شوى خون دشمن مريز مكن خيره با زيردستان ستيز [ لغت نامه دهخدا، ص 464. ] 💦💧 : آقا سید مهدی قوام (ره) از منبری‌های بزرگ و خوش نفس تهران، مرد بسیار بزرگوار و با سعه صدری بود؛ ایشان در عفو و گذشت کسانی که در حقشان بدی کرده بودند، منحصر به فرد بودند. شبی دزدی وارد منزل ایشان می شود؛ بعد از بررسی منزل سراغ فرش می رود، همین که فرش را جمع می کند و در حال بردن است، آقا سید مهدی بیدار می گردد، دزد بسیار دست پاچه می شود و نمی داند که قرار است چه بلایی سرش آید!؟ اما مرحوم سید با کمال خونسردی به او می گوید: این فرش را برای چه می خواهی؟ می خواهی این فرش را چه کنی ؟ دزد می گوید : نیازمندم، می خواهم آن را بفروشم. آقا سیدمهدی می گوید: اگر خودت بفروشی، آن را از تو ارزان می خرند؛ من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد! برو آخر بازار عباس آباد، بگو: من را سیدمهدی فرستاده! آن را بفروش و برو با آن کاسبی کن! آن شخص که بزرگواری آن عالم خوش طینت را دید منقلب شد و رفت از فروش همان فرش کاسبی راه انداخت و اهل عبادت و تقوی شد. ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═ ❇️ @rmirbagheri❇️ ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═
🌹🍀حکمت 16 نهج البلاغه: وَ قَالَ (علیه السلام): تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ. الْحَتْف: مرگ. و درود خدا بر او فرمود(علیه السلام): كارها دستخوش تقديرند، آنسان، كه گاه تدبير سبب مرگ شود. 💦💧 : مولوى: تدبير كند بنده و تقدير نداند++ تدبير به تقدير خداوند نماند [ ديوان كليات شمس تبريزى، 275. ] جامى: تدبير كار خويش كى آيد ز آدمى++ بيچاره مبتلاى قضاهاى مبرم است [ ديوان كامل جامى، ص 15. ] ملك الشعراء بهار: اصلاح آشيانه به دست من و تو نيست++ توفير آب و دانه به دست من و تو نيست گر كارها به وفق مرادت نشد مرنج چون اختيار خانه به دست من و تو نيست ز روزگار در اين بستگى چه شكوه كنم++ درى كه بست قضا، روزگار نگشايد به اختيار دل اين كار بسته بگشايم++ ولى زمانه در اختيار نگشايد كى كند سير گلستان صفا، ابراهيم++ تا ز تسليم و رضا رخت در آذر نكشد [ ديوان ملك الشعراء بهار،ص 116 و 94و 119.] 💦💧: حجه الاسلام دکتر رفیعی: 📝تابستان مکه مشرف بودم آنجا هم یک خانومی گریه کنان پیش من آمد گفت فلانی من پسر جوانی داشتم پدرش قم بود پسر من تهران بود یک شب زمستان سرد برف می آمد زنگ زد که بچه را بفرست بیاید قم گفتم نمی فرستم تو برف و تو یخبندان تو دل شب نمی فرستم . صبر می کنم اگر هوا صبح خوب شد آفتاب شد خطر رفع شد می فرستم. هرچه بابایش اصرار کرد قبول نکردم. ♦️می گفت صبح هوا خوب شد آفتاب شد آورم ترمینال اتوبوس سوار کردم سفارش کردم همه ی تمهیدات را اندیشیدم که این بچه سالم برسد نگذاشتم شب بیاید تو برف و یخبندان بیاید یا که با سواری برود، اتفاقا تو مسیر قم و تهران اتوبوس تصادف کرد تنها مسافری که از دنیا رفت سرش خورد به پشت صندلی راننده از بین رفت بچه ی من بود . دوسال است بچه ام را از دست دادم دارم دیوانه می شوم . می گویم خدایا من چه کرده بودم تنها پسرم ۱۸ ساله من هم تو دل شب نفرستادم بگویی بی احتیاطی کرد با سواری نفرستادم بگویی اتوبوس سوار نکرد تو برف نفرستادم ... این عوامل گاهی می شود که بعضی ها تو زندگی بدگمان می شوند چرا من اینطور بشوم چرا منی که همه ی تمهیدات را اندیشیدم چرا من بیمار بشوم؟ این را باید توجه کرد . 🔷گفتم خانم این امتحان خداست می خواهد بگوید که دست شما نیست شما شما وظیفه ات را انجام دادی العبد یُدَبِّر انسان تدبیر باید کند ولی والله یُقدِّر گاهی تقدیر غیر از تدبیر است. ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═ ❇️ @rmirbagheri❇️ ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═
🌹🍀حکمت 20 نهج البلاغه: پوشی_از_خطای_جوانمردان وَ قَالَ (علیه السلام): أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ، فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ [يَدُهُ بِيَدِ اللَّهِ‏] يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ‏. و درود خدا بر او (ع) فرمود: «از لغزش هاى افراد با شخصيت (و) جوانمرد چشم پوشى کنيد، چرا که هيچ کس از آنها گرفتار لغزش نمى شود مگر اين که دست خدا به دست اوست و او را بلند مى کند» واژه‌ها عَثَرَات: لغزشها. أقِيلُوا عَثَراتِهِمْ: لغزشهايشان را اغماض كنيد. 💦💧 : صائب: زعیب خویش هنر نیست چشم پوشیدن که پرده پوشی عیب کسان هنر باشد حافظ: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش کسی آن درود عاقبت کار که کشت 💦💧 : حجه الاسلام استاد هاشمی نژاد: 📝 در حالات یکی از اولیای خدا می‌خواندم که پرده پوشی چقدر خوب است . اسمشان را هم می‌دانم بنابر علتی اسمشان را نمی گویم به خاطر اینکه بعضی افراد بودند تفکرات و مشرب های خاصی داشتند ممکن است بعضی ها در شیعه بودنشان شبهه باشد نمی شود اینها را ترویج کرد، اما یکی از اولیای خدا بوده آدم خوبی هم بوده. 🔷 زنی آمد از او مسئله سوال کرد از آن زن در محضر او حرکت زشتی صادر شد و این طوری وانمود کرد که من این حرکت زشت را ندیدم و نشنیدم . وقتی مُرد خوابش را دیدند گفت به خاطر همان یک پرده‌پوشی خدا هرچه از ما دیده بود ندید گرفت و مرا آمرزید نگذاشتم خطاکاری جلوی من خجالت بکشد . ♦️خدا رحمت کند مرحوم خانمردی را وقتی کلنگ مدرسه را می خواست بزند بزرگان تهران را جمع کرد و گفت هر که تا حالا نماز صبحش قضا نشده بیاید که کلنگ بزند چه حُسن انتخابی داشت همه رفتند عقب خودش آمد جلو. ۲۰۰ سال پیش کلنگ زد گفت از وقتی مکلف شدم تا به حال یک روز هم نماز صبحم قضا نشده . 🔷گاهی می آمد توی حجره ها سر می زد یک روز یک طلبه ی فضولی آمد ولی بهش گفت فلان طلبه‌ای یک وسیله گناه آورده پشت کتاب هایش در حجره گذاشته ، قرآن می گوید تجسس نکنید و لا تجسَّسوا تجسس نکن محترمانه می‌گوید مردم فضول نباشید تجسس نکن در کار مردم به تو چه؟ خانمردی گفت برو فضولی نکن پرده مردم را می‌دری. رفت توی آن حجره طلبه نشست دانه دانه کتاب‌ها را برداشت این چه کتابی است ؟ فقه، این چه کتابی است؟ لومعه و...حالا شاید آن وسیله گناهان زمان رادیو بوده یا چیزی بوده دست کرد وسیله ی گناه را برداشت و گفت این چه کتابی است او هم زرنگ گریه اش گرفت گفت این کتاب ستارالعیوب است عیب ما را نبین دستهایش را گذاشت روی چشمش و شروع کرد به گریه کردن، گفت خدایا اگر تو دیدی من ندیدم از حجره آمد ؛ بیرون ستار باشید. ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═ ❇️ @rmirbagheri❇️ ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═
🌹🍀حکمت 26 نهج البلاغه: رنگ رخساره خبر می‌دهد از سرّ درون وَ قَالَ (علیه السلام): مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً، إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ. و درود خدا بر او فرمود: «هیچ کس چیزى را در دل پنهان نمى کند مگر این که در سخنان بى اندیشه اى که از او صادر مى شود و در صفحه صورتش، آشکار مى گردد» 💦💧شعر موضوعی: سعدی: گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون پنهان نمى ماند که خون، از آستانم مى رود در جاى دیگر مى گوید: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر گر بگویم که مرا حال پریشانى نیست رنگ رخساره نشان مى دهد از سرّ ضمیر * 💦💧نکته: همان گونه که منافقان و مجرمان را مى توان از سخنان ناسنجیده و اشتباه آلود یا از رنگ رخساره آنها شناخت، نیکوکاران و مؤمنان راستین را هم مى توان از این طریق شناسایى کرد، لذا قرآن درباره یاران صدیق پیامبر مى فرماید: (سیماهُمْ فِى وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)(3) این اثر سجده لازم نیست که حتما به صورت پینه هاى پیشانى باشد، بلکه نورانیت درون سبب نورانیت برون مى شود. 💦💧 : پزشکی که در هنگام بیهوشی «آیت‌الله میلانی» اسلام آورد 🔸به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پروفسور «برلون»، پزشک وجرّاح مسیحی در سال 1382 ه. ق یکی از جرّاحان تیم پزشکی مرحوم ‏آیت الله سیّد محمّد هادی میلانی (ره) خاطره هایی از آن مرجع تقلید جهان تشیّع نقل نموده است. وی ‏عامل مسلمان شدن خود را متاثر از شخصیت آیت‌الله میلانی می‌داند ودر این خصوص چنین تعریف می‌کند: ‏ 🔹‏«من پس از عمل جرّاحی سیّد، پیش از آنکه ایشان از حالت بی هوشی بیرون بیایند مراقب بودم که وقتی به ‏هوش می‌آید چه می‌گوید (چرا که این مرحله از نظر پزشکان مرحله حسّاسی است، شاید بیمار بعضی از ‏اسرار زندگی‌اش را هم بگوید) ایشان آرام حرکت کرد، درحالی که در آن لحظه نیز خدا خدا می‌گفت و با ‏پروردگارش راز و نیاز می‌کرد، من تحت تأثیر این صحنه‌ی شگفت‌انگیز به حقّانیّت آئین اسلام پی بردم و بدان ‏گرویدم.» 🔸پروفسور برلون می‌گوید: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون اینکه بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان می‌دهد، در حالت به هوش آمدن است و بنده دیدم که این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای «کانتربری» افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم و دیدم که او ترانه‌های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه می‌کند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است. 🔹جالب توجّه آنکه «دکتر برلون» پس از گرویدن به اسلام وصیت کرده بود او را پس از مرگ در شهر مقدس ‏مشهد دفن کنند که اکنون آرامگاه وی در قبرستان خواجه ربیع قرار دارد. 🔸شرح این ماجرا به همراه داستان اسلام آوردن یک زوج مسیحی در محضر آیت الله سید محمدهادی میلانی در مجله نامه آستان قدس منتشر شده است.
🌹🍀حکمت 29 نهج البلاغه: گذر عمر و نزدیک شدن مرگ وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا كُنْتَ فِي إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِي إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى. و درود خداوند بر او فرمود: «در حالى که تو به زندگى پشت مى کنى و مرگ به تو روى مى آورد ملاقات (با يکديگر) چه سريع خواهد بود!» 💦💧 : شاه زاده افسر سبزواری: این کاخ که می باشد گاه از تو و گاه از من جاوید نمی ماند خواه از تو و خواه از من گردون چو نمی گردد بر کام کسی هرگز گیرم که تواند بود مهر از تو و ماه از من 💦💧 : استاد محمد مهدی اشتهاردی در کتاب داستان هایی از چهارده معصوم (ع): عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه قلدر و خونخوار بنى اميه ) هنگامى كه در سكرات مرگ قرار گرفت ، در بالكن قصرش كه مشرف به نهر دمشق بود، ديد غسالى (مرده شويى ) در دستش پارچه اى است و آن را تكان مى دهد. عبدالملك گفت : دوست داشتم كه مرده شويى مانند اين شخص بودم و معاش هر روزم را روز به روز تامين مى كردم ، و زمام امور خلافت را به دست نمى گرفتم (با آنهمه وزروبال ) سپس اين دو شعر امية بن ابى الصلت را خواند: كل حى و ان تطاول دهرا ايل امره الى ان يزولا ليتنى كنت قبل ماقد بد الى فى رؤ وس الجبال ادعى الوعولا يعنى : هر زنده اى هر چند روزگار طولانى را بگذراند، سرانجام زندگيش ‍ واژگونه شده و نابود مى شود، اى كاش قبل از آن كه دستگاه (طاغوتى ) خلافت را بعهده مى گيرم ، بر سر كوهها، به عنوان بز كوهى خوانده مى شدم . اين گفتار را به ابوحازم خبر دادند، او گفت : سپاس خداوندى را كه اينها (طاغوتيان ) را به گونه اى قرار داد كه هنگام مرگ ، آرزو داشتند كه همچون ما بودند ولى ما وقت مرگ آرزو نداريم كه همچون آنها باشيم (1) 1-سفينة البحار ج 2 ص 141.
🌹🍀 حکمت 30 نهج البلاغه: مغرور نشدن از ستارالعیوبی خداوند وَ قَالَ (علیه السلام): الْحَذَرَ الْحَذَرَ، فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ. و درود خداوند بر او فرمود: «(از مجازات الهى) برحذر باش برحذر باش، به خدا سوگند آن قدر پرده پوشى کرده که گويى آمرزيده است» 💦💧 سعدى: نعوذ بالله اگر خلق، عيب دان بودى كسى به حال خود از دست كس، نياسودى شيخ بهائى: اى زاهد خود نماى سجاده بدوش ديگر پى نام و ننگ بيهوده، مكوش ستارى او چو گشت در عالم فاش پنهان چه خورى باده، برو فاش بنوش عمان سامانى: يا رب آفات دل از من دور دار من نمى گويم مرا معذور دار مشتم اندر پيش مردم وا مكن پرده دارى كن مرا رسوا مكن 💦💧 : استاد هاشمی نژاد: 📝 در حالات یکی از اولیای خدا می‌خواندم که پرده پوشی چقدر خوب است . اسمشان را هم می‌دانم بنابر علتی اسمشان را نمی گویم به خاطر اینکه بعضی افراد بودند تفکرات و مشرب های خاصی داشتند ممکن است بعضی ها در شیعه بودنشان شبهه باشد نمی شود اینها را ترویج کرد، اما یکی از اولیای خدا بوده آدم خوبی هم بوده. 🔷 زنی آمد از او مسئله سوال کرد از آن زن در محضر او حرکت زشتی صادر شد و این طوری وانمود کرد که من این حرکت زشت را ندیدم و نشنیدم . وقتی مُرد خوابش را دیدند گفت به خاطر همان یک پرده‌پوشی خدا هرچه از ما دیده بود ندید گرفت و مرا آمرزید نگذاشتم خطاکاری جلوی من خجالت بکشد . ♦️خدا رحمت کند مرحوم خانمردی را وقتی کلنگ مدرسه را می خواست بزند بزرگان تهران را جمع کرد و گفت هر که تا حالا نماز صبحش قضا نشده بیاید که کلنگ بزند چه حُسن انتخابی داشت همه رفتند عقب خودش آمد جلو. ۲۰۰ سال پیش کلنگ زد گفت از وقتی مکلف شدم تا به حال یک روز هم نماز صبحم قضا نشده . 🔷گاهی می آمد توی حجره ها سر می زد یک روز یک طلبه ی فضولی آمد ولی بهش گفت فلان طلبه‌ای یک وسیله گناه آورده پشت کتاب هایش در حجره گذاشته ، قرآن می گوید تجسس نکنید و لا تجسَّسوا تجسس نکن محترمانه می‌گوید مردم فضول نباشید تجسس نکن در کار مردم به تو چه؟ خانمردی گفت برو فضولی نکن پرده مردم را می‌دری. رفت توی آن حجره طلبه نشست دانه دانه کتاب‌ها را برداشت این چه کتابی است ؟ فقه، این چه کتابی است؟ لومعه و...حالا شاید آن وسیله گناهان زمان رادیو بوده یا چیزی بوده دست کرد وسیله ی گناه را برداشت و گفت این چه کتابی است او هم زرنگ گریه اش گرفت گفت این کتاب ستارالعیوب است عیب ما را نبین دستهایش را گذاشت روی چشمش و شروع کرد به گریه کردن، گفت خدایا اگر تو دیدی من ندیدم از حجره آمد ؛ بیرون ستار باشید.