eitaa logo
🌝 مــ🌙ــاه تـابـانمــ باش 🌝
1.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
200 ویدیو
4 فایل
𝓼 💫﷽💫 {وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ باڪدامین اشڪ میشود ردپای تو راازمیان دل پاڪ ڪرد.. جمعه ها پارت نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
بـﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﻣﯿﺸود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﻣﯿﺸود ﺭﻗﺼﯿﺪ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸود از زندگی گفت، 🆔: ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻭﯾﻠﭽﺮ ﻣﯿﺸود قدم زد ﻭﻟﯽ،ﺑﺎ یک ﺁﺩﻡ بی احساس، ﻧﻪ ﻣﯿﺸود ﺣﺮﻑ ﺯﺩ، ﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ، ﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﺯﺩ، ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ !!!! یک ضرب المثل چینی می گوید: برنج سرد را می توان خورد، چای سرد را می توان نوشید ، اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد...❤️ ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @roman222 ❤️
وقتے قهرمان جهان شدم آنگاه فهمیدم که باید بیشتر خم شوم تا مدال قهرمانے را به گردنم بیاویزند . . . 👤جهان پهلوان غلامرضا تختی 🆔 🕊 🍃 @avayeezendegii
ﺩﯾرﻭﺯ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺗﻼﺵ ﻧﮑﻦ ﺗﻮ ﺣﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ امروز ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻓﺮﺩﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ 🆔 🕊 🍃 @avayeezendegii
ڪانال افتتاح شد 😍 یه پیدا کردم حال خوب کن🤩🥰 پر از های کوچولو موچولو😍 https://eitaa.com/joinchat/1350107254Cc43cf630f6 https://eitaa.com/joinchat/1350107254Cc43cf630f6 بزرگترین پستها و تـــم های فانتزی 😍😎☝️ جوین نشی از دست دادی😉 از من گفتن بود😁😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود، روزتون بخیر مهربونا😍 🌸برایت یک بغل مریم 🌼که مستش میشوی هر دم 🌸برایت سفره ای ساده 🌼حلال و پاک و اماده 🌸برایت یک غزل احساس 🌼دو بیتی های عطر یاس 🌸برایت هر چه خوبی هست 🌼صمیمانه دعا کردم 🌸روزتون پر خیر و برکت
🌝 مــ🌙ــاه تـابـانمــ باش 🌝
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 #مــاه_تــابــانــم_بــاش #پارت_171 _خب هر سوالی داری بپرس! حس میکنم ذهنت درگ
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 باز دراز کشید و روی پاهام خوابید. کم کم چشمام داشت بسته میشد که سرم رو تکیه دادم به پشتی مبل. همزمان هم توی موهای آترین دست میکشیدم. داشت خوابم میبرد که آترین دستم رو گرفت. بوسه ای روی دستم زد گفت _خوابت میاد؟ سری تکون دادم و خواستم بخوابم که یهو سرش رو از روی پام برداشت. خمار چشم باز کردم و زل زدم بهش که سریع دست انداخت زیر گردن و زانوهام و بلندم کرد. خمار خواب سرم رو تکیه دادم به سینه اش _کجا میبری منو؟ پیشونیم رو بوسید و گفت _بریم بزارمت روی تخت تا راحت بخوابی. من نمیدونم چرا وقتی خوابت میاد نمیری راحت بخوابی! چیزی نگفتم و فقط نفس عمیقی کشیدم. عطر پیراهنش رو خیلی دوست داشتم. لعنتی همیشه بهترین عطرا رو میزد که هوش از سر ادم میپروند. با صدای باز شدن در فهمیدم رسیدیم به اتاقم. منو گذاشت روی تخت و خواست بره که چنگ زدم به تیشرتش _جانم چیزی نیاز داری؟ سری تکون دادم و درحالی که حسابی خمار خواب بودم و مطمعن بودم چند ثانیه دیگه خوابم میبره گفتم _نرو... پیشم بخواب. بعد از حرفم دیگه چیزی نفهمیدم و توی خواب عمیقی فرو رفتم... با این حرف تابان مات موندم. همینجور زل زدم به صورت غرق در خوابش. معلومه خیلی خسته بود که سریع خوابش برد. نگاهی به تختش انداختم. جا بود برای خوابیدن من. چه عیبی داشت اگه با فاصله ازش میخوابیدم؟ ولی اگه صبح بلند شه و منو ببینه ناراحت شه چی؟ شاید حرفش بخاطر خوابالودگیش بود و نفهمید چی داره میگه! پوفی کشیدم و دستمو توی موهام فرو بردم. چرخیدم سمت در؛ بین موندن و رفتن گیر کرده بودم که بلاخره تصمیم گرفتم . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
بپرهیزیم از اینکه؛ درباره ی مردم تنها بر مبنای لحظه ای از زندگی شان داوری کنیم! ‍‌✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
آدم ها را از روی ظاهرشان قضاوت نکنید خیلی از آنهایی که خدا را قبول دارند، خدا قبولشان ندارد !!! ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسمِ اللهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيم🌺 الهی نفسی ده که حلقه 🌸 بندگیِ تو گوش کند و جانی ده که زهرِحکمتِ تو نوش کند. دانایی ده که در راه نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم 🍃 صبحتون بخیروشادی 🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زندگی را با کسانی احاطه کنید که دوستتان دارند و به شما انگیزه می دهند تشویقتان می کنند و باعث می شوند از اینکه خودتان هستید، حس خوبی داشته باشید ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
‏از نمك نشناسها آزار ديدن سخت نيست درد دارد خوردنِ زخم از نمك پرورده ای... ‍‌✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
می‌پذیرم، همه‌چیز را نمی‌توان کنترل کرد اما نگرش نسبت به موضوعات به خودِ ما بستگی دارد استاد تغییر باشیم نه قربانی تقدیر. ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
🌝 مــ🌙ــاه تـابـانمــ باش 🌝
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 #مــاه_تــابــانــم_بــاش #پارت_172 باز دراز کشید و روی پاهام خوابید. کم کم چ
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 رفتم سمت در و بستمش. آروم رفتم سمت تابان و روی تخت با فاصله ازش خوابیدم. همون لحظه تابان چرخی زد و رو به من خوابید. لبخندی زدم و زل زدم به صورتش که توی خواب حسابی ناز شده بود البته توی بیداری هم ناز بود ولی! الان انقدر ناز و مظلوم شده بود که به سختی میتونستم جلوی خودم رو بگیرم. چشمام رو محکم بهم فشار دادم و سعی کردم بخوابم. من کم پیش میومد به همین راحتی بخوابم ولی در کمال تعجب بعد از چند دقیقه خوابم برد. با نوازش دستی روی موهام، غلطی زدم چشم باز کردم. با دیدن تابان که با لبخند بالای سرم نشسته بود کامل چشمام باز شد و خوابم پرید. شیطون ابرویی بالا انداختم و گفتم _داشتی چیکار میکردی؟ شونه ای بالا انداخت و خواست فاصله بگیره که سریع دست انداختم دور کمرش با خنده گفتم _کار خوبی نیست که به یه پسر موقع خواب تعرض کنیا. زشته اینکارا نکن... با چشمای گشاد شده نگام کرد و گفت _من کی تعرض کردم؟ اصلا مگه داریم؟ مگه میشه دختر به پسر تعرض کنه؟ چیزی موقع خواب به سرت نخورده؟ نوچی گفتم و سرم رو داخل موهاش فرو کردم بین نفس کشیدنم برای حس کردن عطر موهاش کنار گوشش پچ زدم _خودم دیدم داشتی موهامو نوازش میکردی نگو نه اینکارو نکردم چون بیدار بودم. با صدای لرزونی که سعی میکرد کنترلش کنه گفت _آترین میشه بلند شی باید برم. سر بلند کردم و سوالی گفتم _کجا بری؟ مگه قرار بود جایی بری؟ کلافه چشمی چرخوند و زد تخت سینم. کمی ازش فاصله گرفتم اونم با حرص گفت _میخوام برم دستشویی اگه اجازه بدید چون هنوز نرفتم. با این حرفش اهانی گفتم و از روش بلند شدم به شوخی گفتم . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
من مسئول آن چیزی هستم که میگویم نه آن چیزی که تو برداشت میکنی!! ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
ما ميتوانيم خيلی چيزها به آدمای اطرافمون هديه كنيم مثل عشق ، لذات و محبت... اما لياقت داشتن اينها رو ما نميتونيم بهشون بديم...! ‍‌✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
الهـے صـبـح امـروزت زِ غـم دور دلت‌ازحسرت‌هر بیش‌ و کم دور خـدا یـارت، نگهدارت، به هر جا از اقبالت دو چشـم پر زِ نَم دور نصیبت‌حال‌خوش،شادی‌ولبخند لبـت از نـاله ‌هـای دم بـه دم دور سـلام دوستان...امروزتون بخیر و شادی😍 ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
🌝 مــ🌙ــاه تـابـانمــ باش 🌝
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 #مــاه_تــابــانــم_بــاش #پارت_173 رفتم سمت در و بستمش. آروم رفتم سمت تابان
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 _اووووه... بدو بدو تا نریخته. اگر بریزه اینجا کثیف میشه خودت مجبوری بشوریاااا... چشم غره ای بهم رفت و سریع بلند شد و دویید سمت دستشویی. منم با لبخند از جام بلند شدم و از اتاقش زدم بیرون. رفتم پایین و گوشیم رو برداشتم به برایان پیام دادم. _یه روز بیا اینجا با تابان برید گیتار بخرید. بعد از تایپ کردن ارسالش کردم. به ثانیه نکشید جواب داد. انگار روی گوشیش خوابیده بود. با خوندن پیامش لبخندی زدم. میدونستم شوخه برای همین به دل نمیگرفتم. البته نمیتونمم چیزی بروز بدم چون لو میرم و فعلا نمیخوام کسی بفهمه. با صدا زدن های اسمم توسط تابان چرخیدم و بلند طوری که بشنوه گفتم _بیا من پایینم با این حرفم سریع اومد پایین. بی حرف وارد آشپزخونه شدم و میز صبحانه رو خواستم آماده کنم که تابان اومد و با کمک هم میز چیدیم. تابان پشت میز نشست که گفتم _برایان فردا صبح میاد که باهم برید گیتار بخرید کاری که نداری اون موقع؟ کمی فکر کرد و بعد از چند لحظه نه ای گفت. خوبه ای گفتم و دستگاه قهوه ساز رو روشن کردم. تکیه دادم به کابینت زل زدم به تابان. بیچاره انگار نتونست نگاهم رو تاب بیاره چون سرش رو انداخت پایین. ابرویی بالا انداختم. بچه خجالت کشید؟ چه جالب! اون موقع که روش خیمه زدم و سرم رو توی موهاش فرو کردم چیزیش نشد الان با یه نگاهم خجالت کشید؟ وقتی قهوه حاضر شد یکی برای خودم و یکی هم برای تابان ریختم. همین که خواستم پشت میز بشینم صدای زنگ در به صدا اومد. با تعجب رفتم سمت آیفون و با دیدن تصویر مری پوفی کشیدم. در رو بی حرف براش زدم. دلیل اومدنش به خونه اون هم سر صبح نمیتونستم درک کنم . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
مولانامیگوید عزیزانم را نه درقلبم دوست میدارم نه درذهنم چون ممکن است قلبم ازحرکت بیفتد وذهنم دچار فراموشی شود دوستانم راباروحم دوست میدارم چون نه فراموش میکندونه ازحرکت میافتد ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
هدایت شده از 👑زَن وَ زِنـدگـے👑
- مگه بهت نگفتم از امروز با حجاب کامل باید بیای شرکت. این چه سر و وضعیه؟ نگاهم و به مانتوی بادمجونیش که علاوه بر کوتاه بودنش با یه کمربند کیپ تنش شده بود ویه مشت پرکلاغ که چتری ریخته بودتوصورتش دوختم. اخمام بیشتر تو هم فرو رفت. - لباس فرمت کو؟ فکرکردی خونه خالست هرجوردلت بخوادمیای سرکارررر؟؟؟ https://eitaa.com/joinchat/3838836853C03082d27dc
🌝 مــ🌙ــاه تـابـانمــ باش 🌝
- مگه بهت نگفتم از امروز با حجاب کامل باید بیای شرکت. این چه سر و وضعیه؟ نگاهم و به مانتوی بادمج
دختره شب توشرکت باپسره تنهاگیرمیوفتن😱😱 اماپسرمون خیلی جنتلمنه😂 ولی دختره چهارتالاستیک پسره روپنچرمیکنه😳😳 وای وای بدبه حال دختره دراینده بااتفاقاتی که این پسره به خاطرتلافی کردن کارش سرش میاره😥😥
‌ همچون انار خون دل از خویش می خوریم غم پروریم، حوصله ی شرح قصه نیست.... 👤 فاضل نظری ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین دهلوی : قطره‌ای در دل یک تُنگم و دلتنگ توام عاقبت می‌کُشدم حسرت دریا شدنم .. ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
در مقابل همه چیزایی که باعثِ تحقیرت میشن، بایست و بگو "نه" حق نداری خودتو بازیچه دیگران کنی نه گفتن رو یاد بگیر تا زندگیت از چارچوب خارج نشه ! 🆔 🆔 🕊 🍃 @avayeezendegii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و صد درود، صبح زیباتون بخیر، امروزتون پر از اتفاقات خوب😍 . به اعتقاد من صبح‌ها به خودیِ خود صبح نیستند...باید دلیلی برایِ آغاز باشد... باید انگیزه و هدفی، این ثانیه‌هایِ مبهم را به سمتِ صبح شدن، هُل بدهد...صبح، دلیل می‌خواهد جانم...گاهی یک هدف می‌شود دلیلِ تو...گاهی یک اتفاقِ مبارک و گاهی هم یک آدمِ خوب...و من هر سه را برای ثانیه‌هایِ ارزشمندتان آرزو می‌کنم...هر لحظه‌تان، به زیباییِ صبح...صبحی که از همان ابتدایش، با هزاران امید و انرژی و انگیزه آغاز شود،... که روزتان را ضمانت کند... که واقعاً "صبح" باشد . دنیای فیلـــــــــــــــم👇👇👇 @Cinamatv
💚زندگی را زیباتر کن گاهی با ندیدن، نشیدن و نگفتن. 💚زندگی فقط مال ما نیست به همه تعلق دارد. 💚زندگی را برای همه زیبا کنیم با مهربانی با محبت با لبخند.... ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
زندگی خانه ایست باهزاران پنجره دلت را بسوی هرکدام بگشایی زندگی سهم تو را از همانجا می‌دهد پنجره ی عشق را بگشا که وجودت را از آن سرشار کنی ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
آروم باش ... هیچ حال بدی دائمی نیست ... 🆔 🆔 🕊 🍃 @avayeezendegii
روزای خوب به خاطرات خوب تبدیل می شوند... و روزهای بد به درس های خوب … 🆔 🆔 🕊 🍃 @avayeezendegii
🌝 مــ🌙ــاه تـابـانمــ باش 🌝
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 #مــاه_تــابــانــم_بــاش #پارت_174 _اووووه... بدو بدو تا نریخته. اگر بریزه ا
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 میدونستم تابان به شدت روی مری حساس شده. الان اگر میفهمید مری اینجاست عصبی میشد ولی کاری نمیتونستم بکنم. نفس عمیقی کشیدم و در سالن رو باز کردم. بدون اینکه وایسم تا بیاد رفتم سمت اشپزخونه. پشت میز نشستم که تابان کنجکاو گفت _کی بود؟ بدون اینکه نگاهش کنم برای خودم لقمه ای گرفتم و اروم زیر لب گفتم _مریه چیزی نگفت. نیم نگاهی بهش کردم که دیدم اخماش تو همه و بغ کرده به صندلی تکیه داده. کلافه گفتم _صبحونت رو بخور تابان کاری به اون نداشته باش. بعد از تموم شدن حرفم صدای سلام گفتن مری اومد. اروم جوابش دادم و سوالی گفتم _چیزی شده سر صبحی اومدی؟ با تعجب نشست پشت میز و گفت _مگه حتما باید چیزی بشه که بیام؟ اومدم بهت سر بزنم. ابرویی بالا انداختم و گفتم _یعنی تو نمیدونی من صبحا خونه نیستم؟ میذاشتی بعد از ظهر میومدی. با این حرفم هومی گفت و برای خودش یه لقمه گرفت. تابان با طعنه گفت _تعارف نکن راحت باش. ابرویی برای تابان بالا انداختم که با حرص روشو ازمون گرفت و شروع کرد به خوردن. هوفی کشیدم و بعد از اینکه خوردنم تموم شد از جام بلند شدم. مری سریع بلند شد و گفت _من امروز میخوام باهات بیام کارت دارم. با این حرفش بیخیال باشه ای گفتم و رفتم سمت اتاقم... با حرص مشغول جمع کردن وسایل روی میز بودم. داشتم میترکیدم و نمیتونستم کاری کنم. دوست نداشتم مری با آترین بره ولی مگه چاره ای بود؟ مگه من میتونستم حرفی بزنم؟ پوفی کشیدم که عطر آترین رو پشت سرم حس کردم. چرخیدم سمتش. لبخند زد و در حالی که دست میکشید روی کمرم گفت _میشه انقدر خودتو اذیت نکنی؟ خودم رو زدم به نفهمیدن و اروم در حالی که ازش دور میشدم گفتم _چی نفهمیدم؟ . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸