369_26859861107848.pdf
5.99M
📚#نشسته_در_نظر
✍️نویسنده: #آزیتا_خیری
✨ژانر: #عاشقانه_اجتماعی_خانوادگی
📑خلاصه:
همه چیز از سفره امام حسن حاجخانم شروع شد!
نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش میکرد که همه چیز به قاعده و مرتبه.
چه میدونست خانمجلسهایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجیدرخشان زنگ میزنه و خبر میده که عزادار شدن!
اونم عزای کی؟
خود حاجی و پسر وسطیش، صابر و تازه بعد از شلوغی برو بیای شب سه و هفت، اهل خونه به صرافت افتادن که بفهمن تو واویلاییِ تصادف اول حاجی به رحمت خدا رفته بود یا پسرش؟!
شوخی که نبود
پای میلیاردمیلیارد ارث و میراث حاجی وسط بود..
پ.ن:پیرنگ اصلی نشسته در نظر اصلا ارث و میراث نیست
#رمان_کده
@roman_kadeh
💞
در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟
دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟
معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟
دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیده ایم.
معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟
آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد.
معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوتههای توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت.
بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفتهاید، به پدر و مادرتان یاد بدهید.
وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه میآورید.
برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت.
وقتی میوه ها رسیدند، بچهها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه آوردند.
معلم میپرسد که مزهشان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم.
معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید، میتوانید بخورید.
بچه ها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند.
بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند.
معلم بودن یعنی این...
فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست.
معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد.
پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم.
بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم.
کاری کنیم بعد از مرگمان ما را دعا کنند .
@roman_kadeh
💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️به بهانه دستگیری تتلو،دیدن این کلیپ خالی از لطف نیست
🔹برای به فساد کشیده شدن یه آدم خیلی ها نقش دارند، هر چند نقش دیگران خطای خودش رو از بین نمیبره.
تو شمال شهر تهران ،یه قنادی باز شد اسمش محسن قناد بود.
فقط پولدارا میتونستن اونجا خرید کنن .
یه روز که تعدادی از پولدارا تو قنادی در حال خرید بودن یه گدای ژنده پوش وارد شد و تموم جیبهاشو گشت ،یه ۵۰ تومنی پیدا کرد و گذاشت رو میز ،گفت اینو شیرینی بهم بده !!!!
مدیر قنادی با دیدن این صحنه جلو اومد و به اون فقیر تعظیم کرد و با خوشحالی و لبخند ازش حال پرسید و گفت :
قربان !خیلی خوش اومدید و قنادی ما رو مزین فرمودید ...
پولتون رو بردارید و هر چقدر شیرینی دوست دارید انتخاب کنین !!!!
امروز شیرینی ها مجانیه...
پولدارا ازین حرکت ناراحت شدن و اعتراض کردن که چرا با ما اینجوری برخورد نکرده ای تا حالا ؟ ....
مدیر قنادی گفت :
شما هم اگه مثل این آقا تموم داراییتون رو ، رو میز میذاشتین ،جلوتون تعظیم میکردم .
يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده....ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه،صبح رو نميبينه. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يكروز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه.
الآن مشكلت چيه دوست من؟دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن!!!
981_12879878331337.pdf
3.05M
رمان آدم و حوا
خلاصه کتاب
کف پام به قدری درد می کرد که دلم می خواست فریاد بزنم . کل کفش فروشی های شهر رو پشت سر گذاشته بودیم تا بتونم کفشی متناسب با لباسم پیداکنم ،البته این کار همیشه م بود . مگه می شد مارال از خیر خوشتیپی بگذره! برام مهم نبود که عروسی جدا برگزار می شه . گرچه که اگه مختلط بود بیشتر دوست داشتم . ولی خوب عروسی برادرم بود و من بیشتر از هر زمان دیگه پر از ذوق و شوق بودم.به خصوص که همین یه برادر رو داشتم و هزارتا امید و آرزو برای عروسیش .
#رمان_کده
@roman_kadeh
💞
🔴 آیا دوست دارید روزی شما زیاد شود؟؟؟
1- هر روز (یا شب) یک بار سوره «ذاریات» را بخوانید.
2-نماز شب بخوانید مخصوصا زمانی که برخاستن از خواب سخت باشد.
3- هر گاه وارد خانه خود میشوید سلام کرده و یک مرتبه سوره «توحید» را بخوانید.
4-صله رحم کنید.
5-استغفار کنید.
6- قبل از خواب سوره واقعه را بخوانید.
7- خوش اخلاق باشید.
8- دعای «يا رازِقَ الْمُقِلّينَ وَ يا راحِمَ الْمَساكينَ وَ يا وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ وَ يا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتينَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ وَارْزُقْنى وَ عافِنى وَ اكْفِنى ما اَهَمَّنى» خوانده شود.
9- وقتی صدای اذان را می شنوید، شما هم اذکار اذان را تکرار کنید.
10- در سجده نمازهای واجب بگویید:
«يا خَيْرَ الْمَسْئُولينَ وَ يا خَيْرَ الْمُعْطينَ اُرْزُقْنى وَارْزُقْ عِيالى مِنْ فَضْلِكَ فَاِنَّكَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ»
📚 الکافی، ج2، ص551
#افزایش_رزق
#رزق_معنوی
#قندان_کار_دست_ساز
نوع :چوب گردو
قیمت مقطوع: ۲۵۰هزار
ایدی جهت سفارش⏬⏬
@Sepideh222
درویشی بود که در کوچه و محله راه میرفت و میخواند:
"هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی"
اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه میگوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در میآورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود.
زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانهاش و به همسایهها گفت: من به این درویش ثابت میکنم که هرچه کنی به خود نمیکنی.
کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنهام کمی نان به من بده.
درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد.
زن دواندوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش میزد و شیون میکرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم .
آنچه را که امروز به اختیار میکاریم فردا به اجبار درو میکنیم.
پس در حد اختیار، در نحوهی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم!
#رمان_کده
@roman_kadeh
💞
#حکایت
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دور افتاده برده شد.
او با بی قراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد.
او ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد...
در آخر نا امید شد و تصمیم گرفت که کلبهای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید.
روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود.
او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد، از خواب برخاست آن کشتی میآمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»“
خدایا شکرت
گاهی اتفاقات ناگوار در نگاه ما، درنهایت موجب خیری برای ما می شود. پس با توکل به خدا همیشه باید امیدوار باشیم 👌☺️
#حکایت
#رمان_کده
@roman_kadeh
💞
✅ آثار تسبیحات حضرت زهرا (س) ✅
✨جلوگیری از تیره بختی
✤امامصادق علیه السلام به من فرمود: ای ابوهارون، ما کودکان خود را همانگونه که به نماز فرمان میدهیم،به تسبیح حضرت زهرا(س) نیز امر میکنیم. پس بر این ذکر مداومت کن؛ زیرا هر بندهای بر آن مداومت کند، تیره بخت نمیشود.
✨خشنودی خداوند،دور کردن شیطان
✤امام باقرعلیه السلام فرمود:
هرکس تسبیح حضرت زهرا را بگوید،سپس طلب آمرزش کند، آمرزیده خواهد شد. این تسبیح به زبان یکصد مرتبه است، ولی در میزان عمل یک هزار تسبیح به حساب میآید و شیطان را دور و خداوند رحمان را خوشنود میسازد.»
✨آمرزش گناهان
✤امام صادق علیه السلام نیز به فضیلت تسبیح بعداز نمازهای واجب چنین اشاره کرد:هرکس بعداز نماز واجب تسبیحات حضرت زهرا(س) را بجا آورد قبل از اینکه پای راست را از بالای پای چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده میشود»
📚 کافی ج 3 ص 343
📚 معانی الاخبار ص 193
#ذکر
عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت: نه.
مردگفت: فلان عابدبود.
نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد پاسخ داد : "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی."
#رمان_کده
@roman_kadeh
💞
📚#داستان
یکی از دوستانم یه قانون جالب برای خودش داشت.
قانونش این بود که با وجود داشتن همسر، دو بچه و زندگی مستقل و کار پرمسئولیت، ماهی یک شب باید خانه پدر و مادرش باشه.
میگفت کارهای بچه ها رو انجام میدم و میرم..
خودم تنهایی.. مثل دوران بچگی و نوجوانی.
چندین ساله این قانون رو دارم. هم خودم و هم همسرم.
میگفت خیلی وقتها کار خاصی نمیکنیم. پدرم تلوزیون نگاه میکنه و من کتاب میخوانم. مادرم تعریف میکنه و من گوش میدم.
من حرف میزنم و مادر یا پدرم چرت میزنند و .. شب میخوابیم و صبح صبحانه ای میخورم و برمیگردم به زندگی..
دیروز روی فیسبوکش یه عکس گذاشته بود و یه نوشته که متوجه شدم مادرش چند ماهی ست فوت شده اند.
براش پیام خصوصی دادم که بابت درگذشت مادرت متاسفم و همیشه ماهی یک شبی که گفته بودی رو به خاطر دارم..
جوابی داده، تشکری کرده و نوشته که "مادرم توی خاطرات محدودش از اون شبها بعنوان بهترین ساعتهای سالها و
ماههای گذشته اش یاد کرده."
و اضافه کرده که "اگه راستش رو بخوای بیشتر از مادرم برای خودم خوشحالم که از این فرصت و شانس زندگیم نهایت استفاده رو برده ام."
میخواد بگه قدر پدر و مادرامونو بدونیم، تا زنده هستن از برکت وجودشون استفاده کنیم که نعمتهای بینظیری هستند ☺️🙏☘
#پدر_و_مادر
#تلنگر
#حکایت
#رمان_کده
@roman_kadeh
💞
سلام مهربانو. باید بگم رمان سرگذشت پروانه بسیار عالی و زیبا و آموزنده بود. از اینکه میدونستم شخصیت های این داستان واقعی هستن خیلی احساس خوبی میکردم. من کارشناس ارشد ادبیات فارسی هستم و باید بگم تنها داستانی بود که من وادار میکرد ساعتها چشم به صفحه گوشی بدوزم و تا نیمه های شب فقط میخوندم. و این قسمتای آخر بعد بارداری پروانه خانم واقعا اشک ریختم و خوندم تا تموم شد. خیلی خوشحالم امیدوارم بتونم روزی از نزدیک با این بانوی عزیز آشنا بشم. خیلی از شما سپاسگزارم 🙏🌺🌺🌺
سلام
انشاالله حالتون خوب باشه ورفع مشکل شود
رمان باورت دارم بسیار زیبا بود متن وزین و عاشقانه های پاک وپندهای اخلاقی باشعرهای زیباداشت
از شما سپاسگزارم،🙏🙏💐💐💐💐
سلام صبح بخیر
رمان جهان خانوم بسیار جذاب بود بواسطه اتفاقات زیاد که برهه های تاریخی و فرهنگی را بازگو می کرد وباقلم شیوا ووزین نوشته شده بود
سپاسگزارم🙏🙏❤️
سلام عزیزدل
امیدوارم سلامت و شاد باشین
رمان طومار فوق العاده بود
هم خیلی ظریف دانستنیهای کتابداری وتلاشگران این عرصه را معرفی کرده
هم شیرینی عشق ومحبت خانواده وخیلی نکات ظریف همسرداری و مادری خواهری همه چیز را خیلی خوب عنوان کرده بود واقعاً زیبا بود
سپاس
https://eitaa.com/joinchat/1229717786Cdb9b25faef
گروه بحث ونظررمان کده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسر یلدایی☺️
مواد لازم :
شیر ۱ لیوان
ژله قرمز ۲ بسته
آبجوش ۲.۵ لیوان
انار دون شده ۱ عدد
ژلاتین ۱ ق غ
شکر ۴ ق
⤹༢🍉
::
📌مزاج هندوانه سرد.. 🍉
📌 مزاج شب سرد... ❄️
📌 مزاج زمستان سرد... ☃
🖊 این حجم از سردی ها روح و جسم انسان رو داغون میکنه...
سردی زیاد ایجاد👇🏻
➖لَختی و سستی
➖سردی شدید معده و مشکلات گوارشی
➖کم انگیزه گی و ناامیدی
➖افسردگی
➖فلج
➖و نهایتاً سکته و مرگ میکنه..
📍بعد از شب یلدا موجی از مراجعه بیمار به بیمارستان ها وجود داره فقط و فقط به دلیل مصرف هندوانه در شب های سرد زمستان ..❌
📢 اگه سلامت خودت و عزیزانت برات اهمیت داره شب یلدا هندوانه نخور و این مطلب رو نشر بده رفیقِ ارزشمندم✔️
سلام صبحتون بخیر
رمان پروانه واقعا عالی وجذاب وآموزنده وپر از حس زندگی وعشق بود
خیلی دوست دارم تمام آدم های که تو سرنوشت پروانه بودند والان دارند توی همین زمان زندگی می کنند رو ببینم کاش یک عکس دسته جمعی از این افراد می گذاشتید
واز آقا مسعود که این همه در همه ی شرایط اینقدر با پروانه همکاری داشت و پشتیبانش بود یک تصویر داشتید
براشون آرزوی خوشبختی و سعادت می کنم
امیدوارم تمام لحظه هاشون پر از عشق و محبت و شیرینی باشه وبعداز این همه سختی سال های خوبی رو در کنار هم وخانواده هاشون داشته باشند روز به روز موفق تر باشند
مشڪل داشتن کجایش ایراد دارد؟
تنها کسانی مشکل ندارند که در گورستان آرمیده اند.
🍀مشکلات نشانه زندگی هستند.
🍀مشکلات نشانه این هست که تو داری تلاش می کنی.
🍀مشکلات یعنی دنبال تغییر زندگیت هستی.
🍀مشکلات یعنی تو میخوای که عوض بشی.
ما در سایه مشکلات رشد میکنیم...
و قویتر میشویم.
مشکل داشتن نشانه زنده بودن توست.
🌺 یادت باشد مشڪلاٺ همیشگي نیستند.
🌺 تاریخ انقضا دارند...
🌺 همه حل میشوند ... به شرطی که بخواهیم و اراده کنیم و آموزش ببینیم و یه تکونی به خودمون بدیم.
276_28566574125564.pdf
4.37M
📚رمان : #بگذار_آمین_دعایت_باشم 🌸
#پیشنهاد_میشود
✍نویسنده : #هانیه_وطن_خواه
ژانر: #عاشقانه
تعداد صفحات ۳۰۷
خلاصه :
درباره یه دختر هست ،که اسمش آمینِ که مادرش از پدرش طلاق گرفته..
پدر اون یکی خواهر رو خیلی دوست داشته ولی اینو زیاد نه ، از اینطرف یکی از دوستای پدر خواهر دختر رو میخواسته ، پدر هم قبول نمیکرده تا اینکه میخواسته بدزده که اشتباهی آمینو میدزده بعد پدر هم میگه باید صیغش کنی بعد تا اون یکی دخترم از خارج برگرده ، بعد صیغه میکنه و یسری اتفاقات میوفته تو اون مدتو........
#رمان_کده
@roman_kadeh
💞