مهمتر از همه محبتش هم نسبت بهش بیشتر میشه
مخلص کلام اینه که بنده های خاص خدا فقط دنبال این محبتن
محبتی که واقعا با هیچی تو دنیا قابل قیاس نیست فقط باید درک کنی و بچشی
خدا البته همه رو دوست داره
اما بعضیا دنبال بیشتر شدن این محبتن
میخوان خدا بیشتر دوستشون داشته باشه
همش در تلاشن حجم محبت بین خودشون و خدا رو افزایش بدن برای همین دوست دارن حتما خدا ازشون یه کادی بخواد و اونا براش انجام بدن!
در نگاه معرفتی فلسفه تمام احکام اینه
این اعمال رابطه رو شکل میده
یادتونه درباره ماهیت روح و توجهش به جسم صحبت کردیم؟
روحی که در جسم حبس بشه و بیش از حد به جسم و خواسته هاش توجه کنه دریافت ادراکی خاصی نخواهد داشت
اما اگر کمک کنی که روح کمتر متوجه جسم باشه میتونه یه تکون هایی بخوره
روزه یه ریاضت خفیفه که توجه روح به جسم رو کاهش میده و چون این وجه کم میشه انسان در روزه حال روحانی خوبی رو تجربه میکنه
خصوصا دم افطار
اینا تجربه است قابل انتقال نیست برای فهمش حتما باید تجربه کنی. حس بیان شدنی نیست منتقل شدنی هم نیست هر کس یکبار با نیت قربه الی الله روزه گرفته باشه میفهمه حرف منو
قبلا هم گفتم هدف از خلقت انسان اینه که به سرمنشا و مهمترین موضوع هستی توجه پیدا کنه دنبالش بگرده پیداش کنه باهاش ارتباط برقرار کنه و در نهایت درش حل بشه. هر چیزی جز بینهایت رو هدف اصلی قرار دادن تنزل دادن شان انسانیه
چون روح انسان از خداست و بهش تمایل داره وقتی شما با نیت نزدیک شدن به خداوند و ارتباط برقرار کردن باهاش از طریق گوش کردن حرفش، روزه میگیری، اون خلسه ی بیحالی و سستی ناشی از گرسنگی، اون لب های خشکیده از تشنگی همش میشه رنج مقدسی که واقعا ازش لذت میبری و عاشقانه سرش با خدا معامله میکنی
مثل کسی که بخاطر معشوقش یه کار سختی میکنه و بعد توقع توجه داره ازش
فرهاد چرا کوه بیستون رو کند! یه کار سخت! برای اینکه توجه شیرین رو جلب کنه
ژانت_فرهاد کیه؟
_قهرمان یه افسانه ایرانی که بخاطر عشقش کوه بیستون رو می کَنه!
این گرسنگی و تشنگی و بی حالی هم با این زاویه دید میشه یه حس شیرین که نوید نگاه خدا رو بهت میده
و این خیلی زیباست
خصوصا خود ماه رمضان که هم تاثیر جوی مغناطیسی و هم خاصیت معنوی خاصی داره
جامعه اسلامی در ماه رمضان عبادت اجتماعی داره همه هم رو میبینن که در حال عبادتن
چهره هایی که اثر گرسنگی درش نمایانه
همه مثل هم میشن!
و این خیلی جذابه
حس معنوی در جامعه جاری میشه و همه واقعا مهربون ترن اینم آماری بگم که در کشورهای اسلامی توی ماه رمضان آمار جرم و جنایت به شدت کاهش پیدا میکنه
ضمنا روزه کمک میکنه مثل یه مشق یا یه تمرین که همه امت معنای گرسنگی رو درک کنن و حداقل یه تجربه ای ازش داشته باشن
با نفس عمیقی که کشیدم ژانت به حرف اومد:
ببین آیه 186 میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
یعنی هر چی از خدا بخوایم بهمون میده؟
کتایون پوزخندی زد: آره حتما
رو به ژانت جواب دادم:
اگر شرایط استجابت دعا فراهم باشه چرا که نه
کتایون عصبی حرفم رو قطع کرد:
همین جملات گیج کننده و گول زننده تونه که اعصاب آدم رو خورد میکنه اولش میگه دعا کنید تا اجابت کنم بعد میگه شرط و شروط داره
مثل کلکایی که تو بازار واسه جذب مشتری میزنن
آخرش هم هر دعایی برآورده نشد با خیال راحت میگید حتما شرایطش فراهم نبوده
اینجوری کسی که دعا میکنه هم هیچ وقت به برآورده شدن دعاش امید نداره
دعا مال یه سری آدم ضعیف که از پس برآورده کردن آرزوهاشون برنمی آن و خودشون رو گول میزنن
انگار از دعاهای اجابت نشده ش دل پری داشت!
گفتم:
_برآورده شدن همه ی دعاهای همه ی مردم روی کره زمین بدون هیچ پیش شرطی به نظر خودت در فضای ماده چند درصد امکان داره؟
ممکنه بعضی دعا ها با هم در تضاد باشن اصلا
خب اینجا اولویت بندی معنا پیدا میکنه
باز برای بار چندم باید یاد آوری کنم که دنیا قانون داره و خدا خودش قانون گذاره پس طبیعتا از قوانین عدول نمیکنه که اعتبارشون ساقط بشه وگرنه اصلا چرا این سازوکار رو خلق کرد میتونست همینطوری دیمی و دستی کار کنه
تمام زیبایی این خلقت به این نظم و سیستماتیک بودنشه
توی این فضاست که چالش شکل میگیره ما به این دنیا اومدیم برای قرار گرفتن درون فضای همین چالش ها
اما در مورد دعا، پس با فرض این مطلب مجموعه ای از شرایط لازمه تا یه دعا به اجابت برسه
یکیش شرایط دعا کننده ست
دعا کننده ای که خدا رو به خدایی قبول نداره که نمیتونه انتظار داشته باشه دعاش اجابت بشه
کتایون_این چه حرفیه خب معلومه کسی که دعا میکنه قطعا خدا رو باور داره دیگه
کافر که دعا نمیکنه.
_آخه ایمان سه تا مرحله داره هر سه تا رو باید پاس کنی تا بشه بهت گفت مومن
ایمان زبانی، قلبی و عملی
بعضیا فقط اولی رو دارن یا نهایتا دومی رو ولی مهمترینش اون سومیه
رمان های مـــذهبـــی 🕊
مهمتر از همه محبتش هم نسبت بهش بیشتر میشه مخلص کلام اینه که بنده های خاص خدا فقط دنبال این محبتن محب
اگر تو که بنده ی خدایی حرفش رو گوش ندی میتونی انتظار داشته باشی اون گوش به فرمان تو باشه ببینه کی یه دعایی از دلت میگذره فوری بگذارتش تو دامنت؟
وقتی رابطه ای هست درخواست هم معقوله اما برای کسی که قهر کرده پشتش به خداست دعا کردن چه معنایی داره؟
حالا اگر بنده ای با ایمان و نیت خیر دعا کرد به خدا میرسه و حتما اجابت میشه
کتایون_ولی همه آدما با گناه و بی گناه توی زندگیشون کلی دعای برآورده نشده دارن
_گفتم حتما اجابت میشه
اجابت میشه یعنی حتما جواب داده میشه ولی نه حتما دقیقا اون جوابی که تو خواستی
فرض کن قراره نامه بزنی به یه اداره ای اونا برای پذیرش نامه یه سری شرایط دارن که اگر نامه نداشته باشه اصلا توی سیستم خونده نمیشه
مثلا فونت این باشه تعداد کارکتر حداکثر انقدر باشه و...
همه اینا تازه شرایط قرائت نامه ست کسی نگفت اگر نامه تو خونده شد حتما جوابش مثبته این دیگه بستگی به محتوای نامه ت داره
دعای تو اگر این ویژگی ها رو داشته باشه حتما خدا بهش توجه میکنه و جواب میده اما اینکه چه جوابی بستگی به این داره که دعای تو چقدر عقلانیت داره و چقدر برای تو توجیه داره گاهی ما آدمها یه چیزی از خدا میخوایم که واقعا به دردمون نمیخوره و حتی ضرر هم داره چون نگاه کلی نداریم همون مقطعی که توش هستیم رو میبینیم ولی خدا که کل پروسه زندگی ما رو میبینه میگه این دوسال دیگه از این درخواستش پشیمون میشه
خدا به دعاهایی که پذیرفته میشن به سه صورت جواب میده
یا عین چیزی که خواستن
یا اگر اون چیز خوب نبود براش یا وقتش نبود یا هر چی یه چیز بهتر بهش میده که راضی بشه
یا اون دعا رو به عنوان یک ذخیره براش نگه میداره و معادلش حسنه به اعمالش اضافه میکنه
اونقدر تو زندگی همه مون پیش اومده چیزی از خدا خواستیم نداده داد و بیداد کردیم و رد شدیم رفتیم بعدا یه خیر بزرگتری اومده تو زندگیمون که جای اون دعا خدا بهمون داده ما هم هیچ وقت نفهمیدیم
صدای کتایون در اومد:
_از کجا بفهمیم؟ مگه بهمون میگه که ما بفهمیم
_اینجا گفته دیگه
بحث باور خیرخواهی خداست که اگر باور کنی دیگه غر نمیزنی میگی خدا حتما میخواد یه کار بهتر برام بکنه
تو هر پدیده ای هم شکر گزاری
اصلا هم دلیلی نداره از دعا کردن ناامید بشی چون دعات گم که نمیشه به یکی از این سه صورت بهت برمیگرده
اما مگه میشه انتظار داشته باشی هفت میلیارد جمعیت هر خواسته ای به ذهنشون رسید فوری محقق بشه و اگر نشد داد و بیداد راه بندازی که چرا نشد و پس دروغ بود و...
_نه هر خواسته ای اما بعضی وقتا یه چیزایی هست که تو از درست بودن و منطقی بودن و شدنی بودنش مطمئنی و با تمام وجود از خدا میخوای ولی جوابت رو نمیده خب اگر خدا اینجور مواقع خودش رو نشون نده پس دیگه من کی باید ببینمش؟
_تو تشخیص حق بودن و خیر بودن و به موقع بودنش به کی رجوع میکنی؟ خودت؟
تویی که فقط و فقط زندگی خودت رو میبینی و هیچی از زندگی بقیه آدمای کره ی زمین نمیدونی
و اصلا نمیدونی مناسبات بین آدمها چیه و با یه تغییر چه اتفاقی تو زندگی بقیه می افته چطور با این اطمینان میگی من تشخیص دادم این تقاضا دقیقا درست و به موقع بود
اصلا تو چه تعریفی از زمان داری تویی که فقط حال رو درک میکنی از یک ثانیه بعدت هیچ اطلاعی نداری؟ً اونم در مقابل خدا!
_پس با این حساب دعا نکنیم بهتره!
_حالا باز برگرد سر خونه اولت
بخواه هر چیزی که به ذهنت میرسه رو از خدا بخواه اگر نخوای که حیف کردن موقعیته
ولی اول اینو باور کن که خدا دشمنت نیست و نمیخواد بچزوندت!
اگر اون چیز به صلاحت باشه حتما بهت میده ولی اگر نباشه باز هم خدا یه طور دیگه جوابت رو میده
اصلا گاهی اوقات تو یه خواسته ی درست و به حق داری ولی هنوز وقتش نرسیده
خب یکم صبر کن!
این برمیگرده به اون فضای حسن ظن که آیا باور داری خدا خیرخواهته یا نه؟
کمی مکث کردم و چون کسی حرفی نزد خودم ادامه دادم:
خب... آیه 187 آیه درباره ازدواجه
یه تعبیر قشنگی هم داره
میفرماید زن و شوهر لباس هم هستن
یعنی ایرادات هم رو پوشش میدن و با هم کامل میشن
زن و مرد دو موجود کاملا متفاوت به لحاظ جسمی و روحی هستن
دو دنیای متفاوت
به لحاظ جسمی و روانی که واضحه اما به لحاظ روحی زنها تجلی گاه صفات جمال خداوند هستن و مردها تجلی گاه صفات جلال خدا...
صفات خداوند دو دسته ان صفات جلال و جمال
صفات جلال خدا صفات صلابت گونه مثل غیرت و شوکت و عزت و اینها و صفات جمال صفات رحمانی مثل رافت و رزاقیت و اینها
برای اینکه انسان کامل بشه و به کمال برسه لازمه که تمام این صفات رو در خودش پرورش بده
بنابراین نیاز داره به صفاتی که در جنس مخالف خودش بروز کرده و بهش کشش هم داره مثلا خانمها غیرت مردان رو میپسندن آقایون هم ظرافت و زیبایی رفتار خانمها و دلسوزی و مهربانیشون رو میپسندن البته این به این معنا نیس که خانمها عزت و شکوه ندارن یا آقایون احساس ندارن نسبیه و نسبتها متفاوته
رمان های مـــذهبـــی 🕊
اگر تو که بنده ی خدایی حرفش رو گوش ندی میتونی انتظار داشته باشی اون گوش به فرمان تو باشه ببینه کی یه
در مرد ها صفات جلال و در زنها صفات جمال پررنگه
خب ازدواج یعنی به هم رسیدن این صفات و کامل شدن و به خدا نزدیک شدن
یکی از دلایلی که ازدواج دو سوم دین رو کامل میکنه همینه
ازدواج آرامش روانی با خودش به همراه داره زنها که ذاتا مایل هستن که ستایش بشن و محبت ببینن یکی پیدا میشه که بهشون علاقه داره و زیبایی هاشون رو تحسین میکنه و مردها که ذاتا علاقه دارن قدرت نمایی کنن چیز باارزشی برای حراست و محافظت پیدا میکنن و احساس مهم بودن پیدا میکنن و آرامش پیدا میکنن
البته این اقل ماجراست خیلی فراتر از اینهاست
محبت بین زن و مرد منجر به ایجاد یه فضایی به نام خانواده میشه که برای اسلام نسبت به همه چیز در اولویته و به شدت بهش اهمیت میده
چون نهاد انسان سازیه...
هم واسطه تولد و هم مامن پرورش و تربیت انسانه
هدف خلقت هم که گفتم تربیت و رشد انسانه پس طبیعیه که خانواده نهاد مهمی باشه
یه چیز دیگه هم هست
آدمها در مجردی یه مدل سلوک الی الله دارن در متاهلی یه مدل بسیار پیشرفته ترش رو تجربه میکنن چون با مفاهیم جدیدی آشنا میشن
زندگی مشترک یعنی از خود گذشتگی و تعامل
چون تو یاد میگیری بخاطر دیگران کمی کمتر به خودت توجه کنی مراتب معنوی جدیدی رو طی میکنی گفتم تو وقتی از توجه روحت به جسمت کم میکنی تازه میتونی یکمی ادراکاتت رو تقویت کنی
آیه 193 خیلی مهمه میفرماید جنگ ها ناگذیر هستن علت نیستن معلولن
چون دشمنت میجنگه تو هم مجبوری بجنگی. اگر تو عرضه دفاع ازخودت از اعتقادت و از مردم مظلوم دیگه رو نداشته باشی اونا دنیا رو میبلعن و دیگه حتی یه عبادتگاه روی زمین نمیمونه
این یه نماده ها یه عبادتگاه روی زمین نمیمونه یعنی حق روی زمین نمیمونه
دیگه مثل برده هر رفتاری باهاتون میکنن هر کی رو لازم شد میکشن بقیه رو هم به بیگاری جسمی و روانی میکشن چون دلسوزی که برای بشر ندارن مثل خدا، هر چی منفعت خودشون ایجاب کرد سرتون میارن
آخر آیه هم یه فاکتور برای جنگ ذکر میکنه که شاهکاره
"تعدی جز به ظالم روا نیست" ما فقط با ظالم ها میجنگیم ولا غیر...
نه با کافرا ها
با ظالم ها
پس تا کسی مرتکب ظلم نشه خطری از جانب اسلام و مسلمین تهدیدش نمیکنه اسلام یک معنیش سلمه یعنی امنیت و صلح!
صلح با همه دنیا اعم از انسان و حیوان و طبیعت
بجز ظالم...
چون اگر با ظالم مصالحه کنی به همه اینایی که الان گفتم ظلم میکنی
نگاهی به استکان های خالی مقابلشون انداختم: چطور بود؟
ژانت زودتر به خودش اومد:
خوب بود... ممنون
کتایون اما جوابی نداد
نگاهی به گوشیش انداخت و باز به من خیره شد
انگار صدام رو نشنیده باشه
حدس میزدم درگیر پیامهاییه که احتمالا مادرش براش فرستاده
دستی مقابل صورتش تکان دادم:
هستی؟ ادامه بدم؟
ابروهاش بلند شد و چشمهاش بازتر از قبل بهم خیره شد: ...آره آره... بگو
_ خیلی خب... آیه 196 کلا به احکام حج میپردازه
حج یه نمونه از اعمال عبادیه که واقعا با فکر طراحی شده
تبعیض از هر نوعش در این عبادت منکوب شده
خوب نگاه کنید بهش
همه ی مسلمان ها با هر میزان ثروتی و هر جنسیتی و هر نژادی و هر رنگی باید یه پارچه ی سفید به تن کنن و بی ریا به پیشگاه خدا بیان و همه با هم یک عمل خاص رو انجام بدن
حالا حول این مراسم یه وقایع حاشیه ای هم اتفاق میفته که به نظر ما مسلمون ها کاملا طبیعیه ولی به نظر بقیه مردم جهان نه
کاملا جدید و خاصه
مثلا یه نمونه ش رو اشاره میکنم
رمان آرزوی بزرگ** یک رمان واقعی از زندگی یک وکیل سیاهپوست استرالیاییه
کسی که برای اولین بار به عنوان یک سیاهپوست موفق شد توی رژیم آپارتاید استرالیا وارد نظام آموزشی و بعد آموزش عالی بشه
سر ماجرای یک پرونده درباره اسلام تحقیق میکنه و چیزی که براش خیلی عجیب بوده عکسی از مراسم حج بوده
اینکه دیده سیاها و سفیدا کنار همدیگه نشستن و دارن غذا میخورن از یه سفره براش خیلی عجیب بوده
چون سالها توی مدرسه تقریبا هیچ سفیدی حاضر نمیشد با اون حرف بزنه چه برسه باهاش یه جا غذا بخوره!
و این فضایی که ذره ای تبعیض نژادی توش وجود نداره براش تعریف نشده بوده
ژانت پرسید: این خاطره کاملا واقعیه؟
چطور میشه خوندش؟!
_بله
کوتاهه سعی میکنم سر فرصت برات ترجمه ش کنم
دوباره نگاهم برگشت روی دفترم:
خب...
آیه 219 درباره حرمت شراب و قماره
خود قرآن میگه این دو تا یه سری نفع هم دارن ولی ضرر و گناهشون بیشتره
درباره شراب که بعید میدونم کسی شک داشته باشه در زیان رسان بودنش
آسیبی که به سلول های مغزی و مجاری گوارشی و کبد و سلول های تولید مثلی میزنه یه چیزی تو مایه های خودکشیه سیستم ایمنی بدن رو هم نابود میکنه بعد یه عده بند کردن که کلیه رو تصفیه میکنه
خیلی بامزه است واقعا
هر نوع سرطانی رو دلایل ابتلاش رو چک کنی مصرف الکل هم توشون هست
تو همه نوع بیماری دست داره!
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@romanemazhabi
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان ضحی💗
قسمت22
سوخت و ساز رو میبره بالا سلولای مغزی رو منهدم میکنه
با هربار مصرف الکل صدمه ای که به بافت مغزی میخوره 10 سال باید بگذره تا جبران شه
آخه مگه آزار داری اینجوری به خودت صدمه بزنی!
بعدم فقط آثار فیزیولوژیکش نیست
اصولا خداوند با چیزی که عقل رو زایل کنه و از موضع فرماندهی تنزل بده و افسار کنترل انسان رو از دست عقل بگیره مخالفه چون تنها تفاوت ما با حیوانات همینه
عقلانیت
و وقتی کنترل عقل نباشه همه جور رفتار حیوانی از انسان انتظار میره!
از این جهت شراب و قمار به هم شبیه میشن. چون هر دو کنترل رو از عقل شیفت میکنن روی هورمون و اعصاب خودمختار
کتایون_قمار کجا اینطوریه بازی و شرط بندیه دیگه
_حتما درباره مفهوم شرطی شدن شنیدید
مغز جانوران و انسان ها این خاصیت رو داره که قواعد و روابط بین پدیده ها رو پیدا کنه و بشناسه و کد گذاری کنه
مثلا بدن ما کافیه یک بار لواشک بخوره از اون به بعد هر بار لواشک ببینه یا حتی اسمش رو بشنوه بزاق دهان ترشح میشه چون میدونه یعنی یادشه که برای بلع این ماده به بزاق زیادی احتیاج هست!
یا ارتباط بوی الکل و احساس ترس!
که ناشی از درد آمپوله!
حتی وقتی آمپولی درکار نیست این بو میتونه دلهره ایجاد کنه چون کنار یک اتفاق درد آور تکرار شده. روی حیوانات این رو به روش های مختلفی تست میکنن تحت عنوان شرطی سازی
برای اینکه از این روش در تربیت و استفاده از حیوانات استفاده کنن
خب واضحه که چیزی که باشرطی سازی مدیریت بشه زیر نظر عقل نیست
ممکنه شما براساس تکرار یه حس خوشایند و ترشح یه هورمون به یکی علاقه مند بشی!
یعنی این محبت رو عقل کنترل نمیکنه خب ممکنه تو با این اتفاق عاشق آدم ناجوری بشی آره خب ممکنه! خیلی بده!
قمار هم از جنس شرطی سازیه
اونم ازنوع ششم
بدترین نوعش...
شرطی سازی نوع ششم وقتی صورت میگیره که نمیتونی قواعد رویداد ها رو کشف کنی
اونوقت میدونی چه اتفاقی می افته؟
بی نهایت بار میل پیدا میکنی به تکرار اون کار
قمار یعنی همین
چون بردن که حالت مطلوبه عمدتا قاعده ای نداره که کشف کنی بازیه دیگه یه بار میبری دو بار میبازی سه بار میبری یه بار میبازی هیچ قاعده ای نداره
سیستم مغزیت میریزه بهم و تو میل پیدا میکنی که بی نهایت بار اون کار رو تکرار کنی
برا همینم قمار بازا وقتی میشینن پای میز دیگه پا نمیشن تا هر چی دارن و ندارن ببازن
نمیتونه رها کنه میگه من باید ببرم شده ده دست هم ادامه میده شده سر نداشته هاش هم قمار میکنه دیدی دیگه از این شرط بندی های جنایی طرف تو حال خودش نیست هر چیزی رو شرط میکنه که فقط بازی کنه و شانسش رو امتحان کنه بلکه ببره و اعصابش آروم شه
خب این یه خطر خیلی بزرگه برای آدم
یهو دیدی طرف کل زندگیشو سر یه میز باخت!
این چه عقلانیتیه چقدر میشه رو همچین آدمی حساب باز کرد دزدم نمیشه دستش داد معلومه که اسلام اجازه نمیده پیروانش اینطوری خفیف و بی اعتبار بشن اسلام مکتب آدم سازیه میخواد قهرمان تربیت کنه نه یه آدم بی عقل غیر قابل اعتماد
ژانت_خب چرا برای کسی که مشروب بخوره جریمه در نظر میگیرن شاید کسی به این دین اعتقاد نداشته باشه؟
_خب حد مال کسیه که مستیش رو توی انظار به نمایش بگذاره یا با اون حالت به کسی آسیبی برسونه
که طبیعیه دیگه هر دستگاهی باید بتونه وجهه قانونش رو حفظ کنه و از حقوق شهروندی مردمش دفاع کنه
تو میتونی توی حکومت اسلامی زندگی کنی و اصلا معتقد نباشی و در حریم خصوصی خودت بدون مزاحمت برای بقیه هر کار خواستی بکنی ولی حق نداری جامعه رو به گند بکشی و حق نداری قوانین حاکمیت اسلامی رو به سخره بگیری این حقیه که همه حاکمیت ها برای خودشون محفوظ میدونن
آیه 221 رو ببینید؛
اینجا داره میگه شما خواستی ازدواج کنی یه زن کنیز مومن از یه زن آزاد مشرک شایسته تره برای همسری! میدونید این حرف یعنی چی؟
باید تو اون جامعه زندگی کرده باشی تا بفهمی میدونی بابت همین حرف چقدر هزینه داده؟
اصلا تو اون جامعه کنیز آدم حساب نمیشه جزء اموال سیاهه میشه کسی با کنیز ازدواج نمیکرد. نگاه کنید یکم به جامعه ای که این حرفا داره توش زده میشه
داره کم کم مرز های ذهنی رو تغییر میده داره میفهمونه زن کنیز میتونه از زن آزاد بهتر باشه
اصلا میدونید تغییر دادن پیش فرض های ذهنی آدمها یعنی چی؟ میدونید چقدر سخت و زمان بره چه کار تربیتی سخت و سنگینیه؟
کتایون_اگر انقدر دلسوزه اصلا چرا برده داری رو به رسمیت میشناسه و تایید میکنه؟
_اولا هیچ جا اسلام به برده داری سفارش نکرده و برعکس مدام به آزاد کردن برده ها سفارش کرده
مثلا برای هر گناه یا ترک واجبی که خواسته جزا تعیین کنه یکیش آزاد کردن برده بوده
یعنی به جامعه هدفش فهمونده که یکی از کارای مورد پسند خدا مثل اطعام فقیر آزاد کردن برده است. چیزی که تا قبل از اسلام در اون فرهنگ اصلا وجود نداشت
نتیجه صریح اینه که اسلام مخالف برده داری به اون معنای مصطلح کلمه است
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ضحی💗 قسمت22 سوخت و ساز رو میبره بالا سلولای مغزی رو منهدم میکنه با هربار مصرف الکل صد
اما برای برده داری قوانین تعیین کرده
دلیلشم واضحه چون دراون جامعه و در اون زمان شرایط پذیرش لغو برده داری اصلا وجود نداشت باید آستانه تحمل اجتماع رو هم در نظر گرفت دیگه باید گوشه چشمی به شرایط داشته
نه فقط اون جامعه برده داری در اون زمان همه جای دنیا مرسوم بود 1300 سال بعد از اون تازه موفق شدن قانون لغو برده داری بذارن با کلی مصیبت!
حالا در اون جامعه و با اون شرایط اگر یه تصمیم هیجانی گرفته میشد و کاری که از قدرت سیستم خارجه رو روی روال می انداخت اولا برده دارها قطعا شورش میکردن و ثانیا برده ها هم آماده این تحول ناگهانی نبودن بخاطر ظلمهایی که بهشون شده بود ممکن بود اونها هم یک طغیان اجتماعی داشته باشن
خب یه آنارشی پدید می اومد...
پس به زمان نیاز بود
و حالا که نمیشه یکباره لغوش کرد باید پروسه طراحی کرد در گام اول هم باید سعی بشه با وضع قوانین حداکثر حقوقی که میشه رو به این طبقه برگردوند
که در اسلام حقوق برده ها تقریبا با یه آدم آزاد تفاوتی نداره
حتی پیامبر یه حدیثی دارن که میفرمایند کنیز و غلامانتون رو دخترم و پسرم خطاب کنید!
اینهم یکی از فاکتور هاست گفتم که در فرهنگ اسلام الگو خیلی اهمیت داره پیامبر در امت خطکش و سنجه ست
مسلمانها باید همواره رفتار خودشون رو نسبت به پیامبر در همه زمینه ها بسنجن و سعی کنن بهش نزدیک بشن
خب در اینجا هم رفتار پیامبر خیلی اهمیت داره میتونم تا فردا سند بیارم از حسن خلق و رفتار رئوفانه پیامبر و اولادش با برده ها**
خب اینا همش بخشی از اون پروژه فرهنگ سازیه دیگه
خدا و پیغمبر و اولاد و اعوانش مردم رو آزاد میخوان نه اسیر
امیرالمومنین علی(ع) میفرمایند بنده کسی نباش که خداوند تو را آزاد آفریده است
_مگه اختیاری دارن در برده بودن و نبودن؟
_با روش های مرسوم برده گیری که هر جا زورشون میرسید برده میگرفتن نه ولی با متد اسلامی آره چون در فرهنگ اسلامی فقط کسی اسیر میشه که مقابل اسلام شمشیر زده یا فتنه کرده مجبور که نیستی علیه حق توطئه کنی!
_اصلا چرا باید اسیر بگیرن؟
_مگه میشه تو جنگ اسیر نگیری همین الانشم تو جنگها اسیر میگیرن دیگه
اصلا منطقا بگو داری با یه گروهی میجنگی یعنی تقابل ماهیتی دارید دیگه اون اگر دستش برسه میخواد تو رو ساقط کنه
در مکتب ما هم که فقط با کسی میجنگی که خودش دعوا رو شروع کرده باشه
حالا فرض کن از این گروه توی جنگ چند نفری مجروح شدن یا محاصره شدن یا تسلیم شدن یا به هر طریقی دست شما افتادن
باید چکارشون کنی؟ بکشی همه رو؟ کشتن اسیر بی سلاح عادلانه ست؟ معلومه که نه
آزاد کنی برن دوباره علیهت بجنگن و توطئه کنن؟
نمیگن عقلت کمه؟
پس چکار کنی؟
تنها راهی که میمونه اسارته که حکم عادلانه ای هم هست
بعدم این احکام همه هزینه حمله به شما رو زیاد میکنه و بازدارندگی ایجاد میکنه
تازه اسارت در اسلام سقف داره مثل بقیه جاها الی الابد نیست
نهایت 7 سال
تمام این قوانین در زمان خودش انقلابی محسوب میشده کلی بابت تک تک اینها اشلام هزینه داده و پیامبر زحمت کشیده تا شده سنت و فرهنگ
یکم از دمنوشم رو خوردم و ادامه دادم:
آیات 225 تا 227 احکام زناشویی رو بیان کرده
طلاق منفور ترین حلال خداست
فکر میکنید چرا؟
کتایون_خب معلومه چون مردا اذیت میشن دیگه هر کاری کردن باید زنا تحمل کنن!
_من از تو توقع ندارم انقدر بی منطق و غیرمستدل صحبت کنی و بی دلیل احساساتی بشی مهندس
طلاق دوسر داره برای هر دو سر هم مکروهه
علت مکروه بودن طلاق اینه که هر نوع ایراد شناسی و تحلیل و تصمیم در ازدواج از منظر اسلام باید قبل از ازدواج صورت بگیره نه بعدش که پیوند و دلبستگی شکل گرفته و خانواده ها اتصال پیدا کردن و بعضا بچه ای هم در میانه
اسلام اصولا میخواد جلوی هرگونه سرخوردگی اجتماعی برای نفرات جامعه رو بگیره و برای مدیریتش از خانواده که مهمترین و تاثیر گذار ترین تشکله شروع میکنه چون کم جمعیته و اداره ش ساده تر و اگر همه خانواده شون رو درست مدیریت کنن تمام جامعه از آسیب حفظ میشه
طلاق مثل شکافتن قالی میمونه تارو پود روان دو طرف و بچه ها و خانواده ها رو جدا میکنه
پس نباید قبل از ازدواج با هورمون شرطی بشی و چشم بسته بری توی یه زندگی که از فرداش که میلت ارضا شد تازه چشمات باز بشه و تفاوت ها و ایرادات رو ببینی و هر ایرادی دیدی راحت بگی خداحافظ
جامعه ای که این نوع پیوند و گسستن شد عادت و روالش فاتحه روح و روان مردم توش خونده ست. سرخوردگی ها سر به فلک میزنه
دوما مفهوم خانواده با ایثار شکل میگیره
فقط وقتی دو نفر میتونن مدت طولانی با هم زندگی کنن که محبت و احترام و ایثار بر اون رابطه حاکم بشه
وقتی که طرفین بتونن از خود محوری شون کم کنن و گذشت و چشم پوشی رو یاد بگیرن نه که تا یکی گفت بالا چشمت ابرو خداحافظ
فرهنگ فردگرای غربی چیزی به نام گذشت تعریف نکرده و برای همینم وضعیت جامعه الان اینه
انحطاط در حوزه خانواده!
رمان های مـــذهبـــی 🕊
اما برای برده داری قوانین تعیین کرده دلیلشم واضحه چون دراون جامعه و در اون زمان شرایط پذیرش لغو برده
اگر در جامعه ای طلاق و جدایی اصل شد دیگه کسی از ترس شکست اصلا به ازدواج فکر نمیکنه
طلاق راه پله اضطراری ساختمونه برای مواقع آتیش سوزی!
بعضیا کلا از اون راه پله استفاده میکنن!
بعدم اگر خدا میخواست طرف مردا رو بگیره اصلا حکم طلاق نیابد وجود میداشت
زن که نمیتونست مرد رو ترک کنه حالا تحت هر شرایطی مرد هم اگر زن رو نمیخواست ولش میکرد زن هم هزار سال نمیتونست از اون زندگی بیاد بیرون تو بلاتکلیفی میمرد!
چیزی که در زمان جاهلیت مرسوم بود و از اون رسمایی بود که اسلام از بین برد
به متن آیه دقت کنید مشخصه به این کارشون هم اعتراض میکنه میگه اگر زنی رو نمیخواید ولش کنید بره چرا تو بلاتکلیفی نه طلاقش میدی نه باهاش زندگی میکنی لااقل بزار بره
دوباره نگاهش برگشت روی دفترش و طلبکار گفت: خواهشا از حقوق زن توی اسلام اصلا حرف نزن
دیگه چجوری باید بگه تو همین آیه 227 صراحتا داره میگه مردان به زنان برتری دارن
_اینجا داره میگه حقوقشون نه خودشون و شان انسانیشون به مرجع ضمیر دقت کن قبلش داشت راجع به چی حرف میزد؟! درباره حقوق
_دیگه بدتر عذر بدتر از گناه!
برای چی باید حقوقشون بیشتر باشه؟
_چون وظایفشون بیشتره
هر که بامش بیش برفش بیشتر
ااسلام تمام وظایف مالی یک خانواده رو به عهده مرد ها میگذاره
طبیعیه حقوق مالیشون بیشتر باشه
اصلا همین که زن بدون مسئولیت مالی ذی حقوقه کلی صدای مردها رو در آورده بود چیزی که تا قبلش سابقه نداشت
_خب چرا اینکارو میکنه چرا همه چی عادی نباشه کار برابر مسئولیت برابر حقوق برابر
_این یه جور فرصت مطالعاتیه که خدا به زنها داده
بخاطر اینکه زنها نقش تربیتی دارن
نسل آینده رو تربیت میکنن
آدم سازی و مدیریت خانواده مهمترین کار دنیاست!
پس دیگه وظیفه مالی بهشون محول نمیشه بقیه جورشون رو میکشن که اونها هرگونه کسب فضیلتی که به این وظیفه خطیر مربوط میشه رو راحت بتونن پیگیری کنن
زمان برای مطالعه و ارتقای سواد و کسب معنویت و...
چون قراره خانواده حول وجود زن بچرخه همه به واسطه اون تغذیه بشن و رشد کنن باید این وجود رشد کنه تا دیگران رو درست تغذیه کنه که دچار سرخوردگی نشن
این مدل طراحی خدا برای تربیت انسانها درون خانواده ست
این به این معنی نیست که زنهای مسلمان فعالیت اجتماعی ندارن فقط وظیفه تامین مالی برعهده شون نیست که یک امتیاز بزرگه
در مجموع نگاه کنی حقوق مالی زنها بیشترم هست چون مقابلش توقعی تعریف نشده
تازه اگر ما بتونیم توی دغدغه هامون پول رو بگذاریم کنار قطعا فعالیتهامون رو هم راحتتر دنبال میکنیم!
آیه 223 هم به حقوق مادر اشاره داره
در ازای همه چی حتی شیر دادن به بچه خودش هم حق تعیین کرده
در تاریخ کجا قبل از اسلام به این دقت به حقوق زنان پرداخته شده بود و براش منشور تهیه شده بود؟
_حقوق زنان فقط بچه شیر دادنه؟
تو اون بخشی که خودش میخواد فقط حقوق رو تعیین میکنه
_اولا واضحه که فقط این نیست این فقط یه بخششه تو همین قرآن کلی حق اقتصادی و اخلاقی دیگه هم برای زنها تعریف شده
ثانیا بچه شیر دادن چیزی نیست که خودش که نمیدونم منظورت کیه میخواد
چیزیه که هر زن سالمی میخواد
همونطور که جسمش این امکان رو داره روحش هم اون رو طلب میکنه
این انجمنای رادیکال تمام تلاششون رو میکنن که جابندازن بچه آوردن هم ظلم به حقوق زنه
چون درد و سختی و زحمت داره!
ولی اگر دقت کنی برعکس همه عناوین دیگه این یکی رو خود زنها عمدتا نمیپذیرن چون حسی که دارن و درکش میکنن رو که نمیتونن منکر بشن
مادر شدن جزئی از روح و حتی فیزیولوژی زن
بهش انرژی و حیات تزریق میکنه محبت رو در وجودش به جریان میندازه
زنها خودشون میفهمن که با مادر شدن حالشون بهتر میشه و کلی از نیازهاشون پاسخ میگیره
حتی برای سلامتی جسمشون هم بسیار مفیده
بله البته که سختی هایی داره ولی عجیبه که درد زایمان و تحمل بارداری ظلم به حقوق زنهاست و بچه وبال و وقت گیر ولی شب بیداری شب امتحان و کار سنگین و طولانی مدت سخت نیست
و مدلینگ و رژیم های غذایی وبال و وقتگیر نیستن
_خب اینها رسیدگی به خودته بهت روحیه میده لازمه
_دقیقا مادر شدن هم رسیدن به خودته نیازیه که اگر پاسخ ندی هم مریض میشی هم زود پیر میشی
بچه ده برابر همه اینا بهت روحیه میده نمیگم اون نباشه باید باشه متعادلش ولی این از اون خیلی واجب تره برای زن
من نمیگم کار سختی نیست ولی قبلا هم گفتیم آدم تا کار سخت نکنه که آدم نمیشه همه ما توی زندگی به کارای سختی که انجام دادیم افتخار میکنیم غیر از اینه؟
انسانهای قوی هیچ وقت از تحمل سختی ابایی ندارن اگر نتیجه رو مطلوب ببینن
همه اینا برمیگرده به اینکه چه هدفی داری
آره اگر قراره بچه تهش بشه این بچه های اروپایی که پدر و مادر رو آدم حساب نمیکنن طرف حق داره میگه یه عمر وقت بذارم برای کی برای چی؟
ولی اگر بتونی نسلی تربیت کنی که تا ابد بجای تو روی زمین زندگی کنه و خوبی از خودش بجا بگذاره اونوقت برای تو مثل
رمان های مـــذهبـــی 🕊
اگر در جامعه ای طلاق و جدایی اصل شد دیگه کسی از ترس شکست اصلا به ازدواج فکر نمیکنه طلاق راه پله اضط
یه سرمایه گذار تولید منفعت میکنه چون اولاد صالح باقیات الصالحاته و برای والدین بعد از مرگ هم تولید خیر و ثواب میکنه
این روش تربیتیه که مهم و تعیین کننده است.
ضمنا اگر درست بهش نگاه بشه مادر قله تمام صفات بشریه
و به شدت قابل احترام
جایگاهی که فقط زن بهش میرسه
اینم امتیازیه که خدا به زنها داده
نمایندگی خدا در ساخت و پردازش(تربیت) انسان
به نظر من که این فرایند اصلا یه جور معجزه ست!
از وجود خودت یکی شبیه خودت در اشل کوچیک تر به این دنیا می آری
تو... واسطه ی خلق آدم ها هستی...
به یک نفر دیگه امکان حیات میدی!
و خودت رشدش میدی
همه ابزار آلات پیشرفته رو متخصص ها میسازن برای خدمت به بشر بعد تو کاملا ذاتی بلدی خود بشر رو بسازی!
خیلی هیجان انگیزه
حتی روزیش رو هم خدا به تو سپرده
خالق و مربی که بودی رزاق هم شدی
تمام صفات خدا در تو متجلی میشه
خیلی زیباست...
آه ژانت متوجهم کرد که دارم براشون روضه باز میخونم!
فوری نگاهم برگشت روی دفترم:
خب...
آیه 231، زنها را آزار ندهید
این جمله الان شاید خیلی درخواست عادی و روالی باشه ولی برای اون زمان و مکان که زنها اصلا توش مطرح نبودن موضوعیت نداشتن کسی درباره شون صحبت نمیکرد نه!
این فرد توی کتابی که به قول شما برای جذب مردم آورده چرا انقدر درباره زنها حرف میزنه!
یه سوره داره به اسم زنان
شما تواریخ عرب رو بخونی تو چهارصد سال تاریخ نگاری اسم دو سه تا زن رو بزور بتونی پیدا کنی اصلا نه زنها جایگاه اجتماعی خاصی داشتن نه حرف زدن ازشون برای کسی جذابیت داشت
کلا حوادث مربوط به زنان توی تاریخ نقل نمیشد یعنی اونها هم میدانی برای خلق حادثه نداشتن
طرف اسمش ام فلان بود
مادر فلان بچه
اصلا کانه به عنوان یک شخصیت مستقل تعریف نشده بود!
تازه توی همین آیه میگه حکم خدا رو به مسخره نگیرید قشنگ معلومه اینحکمها که می اومد یه عده میخندیدن میگفتن این حرفا چیه!
اصلا عادت نداشتن
بذار یکم از ساختار اجتماعی عرب عشیره ای اون زمان براتون بگم بلکه دوهزاری مبارک جا بیفته
توی اون ساختار کلا زنها نه هیچ وقت نقشی میپذیرن نه تاثیری میگذارن نه حتی حرفی برای گفتن دارن حتی تصمیمی درباره خودشون هم نمیتونن بگیرن مطیع محض
و کاملا کالا
چرا میگم کالا
چون وسیله ای برای داد و ستد و تحکیم روابطه. دو تا قبیله با هم درگیر میشن برای رفع دعوا میگن فامیل شیم یکی از اینور یه دختر بده به اونور حالا کی به کی؟
اصلا مهم نیست
با چقدر اختلاف سنی؟
ابدا اهمیتی نداره
ممکنه یه دختر دوازده ساله رو بدن به یه مرد 60 ساله اصلا هم براشون عجیب نبود
مثل زنده به گور کردن دخترا که اصلا براشون عجیب نبود
عادی شده بود
فرهنگ شده بود
ازدواج هم براشون به سادگی آب خوردن بود راحت ازدواج میکردن و زیاد هم ازدواج میکردن!
نقل تاریخی هست که قبل از اسلام یکی از شیوخ عشایر 200 تا زن داشته
مثل کسی که کلکسیون تمبر داره
کالا! کاملا کالا...
مرد هر کاری دلش میخواست در قبال زنها انجام میداد هر بلایی که دلش میخواست سرشون می آورد اعتراض اصلا تعریف نشده بود
کوچکترین مشکلی پیش می اومد یه فرهنگی داشتن که ظهار میکردن
یعنی مرد به زنش میگفت تو دیگه برای من مثل مادرمی!
و دیگه بهش نزدیک نمیشد
و طلاقشم نمیداد!
نابود میکرد اون زن رو
نمیفهمید که خودش چند تا زن مثل اون داره ولی اون بیچاره فقط همین یه شوهر رو داره
اسلام اومد زد زیر کاسه و کوزه ی کل این رسوم با اینکه خیلی خیلی براش هزینه داشت ولی اینکار رو کرد
توی سوره نساء هست آیه ش که این رسم ظهار رو نهی میکنه و میفرماید هیچ کس نمیتونه با کلام همسرش رو حرام کنه و بگه تو مادرمی اصلا معنی نمیده!
توی این جامعه ای که اصلا زنها حتی به اندازه طلاق دادن هم ارزش ندارن!
اسلام اینهمه قانون در حوزه ی زنان میاره
اسلام اولین مکتبیه در طول تاریخ که برای زنها مجموعه ای از حقوق رو طراحی میکنه
ارث نفقه دیه مهریه و...
حتی تمدن ها هم در اون زمان از این جهت انقدر پیشرفته نبودن
تو جامعه ای که از این جهت از همه عقبتر بود این قوانین شاهکاره واقعا...
اصلا اون موقع زنها نه تنها ارث نمیبردن بلکه به ارث هم میرسیدن
مردی میمرد همسرانش به پسر بزرگترش ارث میرسیدن!
تمام قوانین اسلام در حوزه زنان رو یکبار دیگه با در نظر گرفتن این شرایط اجتماعی بسنج و ببین بابت همینش هم تا چه حد هزینه داده و بعد از خودت بپرس چرا؟!
با نگاه شما این کارا به چه درد این پیامبر میخوره چرا بیخود هزینه میده که این تغییرات رو ایجاد کنه؟
کمی سکوت کردم و بعد باز به دفترم رجوع کردم:
خب... آیه 245 میفرماید به خدا قرض بدید!
چیزی که مالکشه رو قرض میگیره!
مثل پدری که خودش پول تو جیبی بچه ش رو میده ولی اگر یه جا کم بیاره پول بخواد عزت نفس بچه رو حفظ میکنه میگه باباجون یکم پول بده برسیم خونه بهت میدم!
_خدا کم میاره؟
_خدا سنتش اینه که مستقیم در تدبیر امور مداخله نکنه و انسانها دنیا رو بچرخونن
رمان های مـــذهبـــی 🕊
یه سرمایه گذار تولید منفعت میکنه چون اولاد صالح باقیات الصالحاته و برای والدین بعد از مرگ هم تولید خ
با اعمالشون
خدا که نباید دستگاه اسکناس بزنه پول توزیع کنه
از بنده ها میخواد که به هم کمک کنن
اینجوری امتحان و پرورش شکل میگیره
مثل پدری که میخواد سخاوت یاد بچه ش بده میگه یکی از این شکلاتات بده به دوستت
میتونه خودش شکلات بخره و بده دست اون بچه اما اینجوری با یه تیر دو نشون زده
هم اون بچه شکلات گیرش اومده و خوشحال شده هم این یکی بچه سخاوت رو یاد گرفته یکم رشد کرده
انسان ها در هر موقعیتی که هستن وسیله آزمون و ابتلای همن
همه چیز امتحانه همه چیز...
متاسفانه این سیستمای آموزشی اسم امتحان رو توی ذهن ما خراب کردن انگار اتفاق ترسناکی باشه وگرنه امتحان به معنای چالش باید خیلی هم لذت بخش باشه شاگرد زرنگا در به در دنبال اینن امتحان بدن سوادشون رو نشون بدن
خب... به جزء دوم هم تموم شد
فکر کنم خیلی خسته شدید
بهتره ژانت بره بخوابه که از مراسم فرداش نمونه...
ژانت با لبخندی از پشت میز بلند شد:
_آره الان بخوابم بهتره
شبتون بخیر
ژانت که رفت رو به کتایون گفتم: تو نمیخوابی؟
گوشیش رو برداشت و باز کرد:
من نمیخوابم تو هم نمیخوابی!
گوشیم داره منفجر میشه از پیام
کلی ویس فرستاده
بشین ببینم چی میگه!
_خب من چرا باید بشنوم برا تو فرستاده
بجای جواب صوت اول رو باز کرد:
+تو نمیتونی اصلا شرایط منو درک کنی دخترم
من واقعا از پدرت میترسیدم هنوزم میترسم
تمام این سالها بهت فکر می کردم هیچ وقت از زندگی لذت نبردم همیشه نبود تو اذیتم کرده ولی کاری از دستم بر نمیومد
مادر نیستی که بفهمی چقدر سخته بچه ت رو ازت دور کنن و تو هیچ کاری نتونی بکنی
پدرت به من بد کرد به تو بد کرد چون اصلا عاطفه و انسانیت نداره فقط منافع خودش براش اهمیت داره
تا وقتی که براش جذاب بودم منو نگهداشت بعد مثل یه دستمال کاغذی پرتم کرد بیرون و طلاقم داد
آخرین جمله ای که بهم گفت این بود که اصلاً ازدواج با تو بزرگترین خریت زندگیم بوده در حالی که صد تا خوشگل تر از تو بدون هیچ شرطی حاضرن باهام باشن
الان دوستت داره معلومه وقتی به دنیا اومدی مهرت به دلش افتاد ولی تا قبل از به دنیا اومدنت هر روز دعوا داشتیم چندین بار برام آمپول و قرص سقط خرید ولی من مقاومت کردم تا تو به دنیا بیای چون دوستت داشتم از همون اول ولی اون نذاشت بمونم پیشت حتی نذاشت از دور ببینمت
پیامها ها یکی یکی پشت هم باز می شدن و کتایون هم انگشت اشاره ش رو روی لبش فشار میداد و گوش می کرد
معلوم بود که حسابی درگیر شده گوشی رو برداشتم و ویس رو قطع کردم:
_خب؟
_خب من الان باید باور کنم؟
_ چرا از پدرت سوال نمی کنی
_ خب همون حرف های همیشگی رو تکرار می کنه دیگه میترسم بگم پیداش کردم
_ از چی میترسی
_ از این که راست بگه و بلایی سرش بیاد
_ اون که اینجا نیست
نفس عمیقی کشید:
بابا تو ایران هنوزم دوست و رفیق زیاد داره اگر بخواد میتونه هر کاری بکنه
با دست چندتا خط فرضی روی میز کشیدم:
_ خب... شخص ثالثی که ماجرا رو بدونه وجود نداره؟
_ نه کسی نیست
_ مثلاً کسی که هم پدر و هم مادرتو بشناسه دوست خانوادگی فامیل
_ هیچ کس
_ از کسایی که توی خونتون کار میکنن
_ همه جدیدن... به جز...
چشم هاش ریز شد و خودش نیم خیز
_ به جز مهناز...
من از وقتی یادم میاد مهناز بوده
_خب خیلی خوبه ازش سوال کن
بی حوصله گفت: اگر هم چیزی بدونه نمیگه میترسه
_ خب خیالش رو راحت کن مطمئنش کن که به پدرت چیزی نمیگی
_ سعی خودم رو می کنم ولی اول باید مطمئن بشم مهناز قبل از رفتن مامانم توی خونه کار می کرده یا نه
گوشی رو برداشت و تند تند چیزهایی برای مادرش تایپ کرد
بعد نگاهش برگشت روی صورتم: خیلی گیجم
نمیدونم اگر این حرفا راست باشه باید چکار کنم!
بلند شدم و با کشیدن بازوش اون رو هم ناچار به بلند شدن کردم:
انقدر فکر و خیال نکن یه طوری میشه دیگه
بیا بریم بگیریم بخوابیم فردا کلی کار داریم!
وارد اتاق شدم و رختخواب مسافرتیم رو روی زمین پهن کردم
کتایون که وارد شد نگاهی بهش انداخت و گفت:
آخه اینجوری که بده بذار من رو زمین بخوابم
لبخندی زدم:
نفرمایید علیاحضرت فقط همینمون مونده شما رو زمین بخوابید کمر همایونی عادت نداره خشک میشه دیگه خر بیار و باقالی بار کن!
من عادت دارم خیلی هم راحتم فقط بی زحمت اون چراغ رو خاموش کن
چراغ رو خاموش کرد و روی تخت دراز کشید...
به دنبال بهانه ای برای سرگرم کردنش گفتم:
یه سوال
چی شد با ژانت رفیق شدی؟
_گفتم که دو سال پیش به یه شرکت تبلیغاتی...
همونطور که توی جام دراز میکشیدم حرفش رو قطع کردم: اونو که گفتی منظورم اینه که چی شد رفیق شدید آخه یکم بعیده
نفس عمیقی کشید:
آره میدونم به نظر خودم هم خیلی عجیب و بعید بود
من کلا تو دوران مدرسه م با هیچکس درست و حسابی دوست نشدم تو دوره دانشگاه هم فقط یه رفیق ایرانی داشتم اونم مهاجرت کرد کانادا
با تنهاییم راحتم اما خب...
ژانت وقتی از دفترم برای کاتالوگ عکس می انداخت خیلی توجهم رو جلب کرد
همش فکر میکردم این چه قیافه آشنایی داره من اینو کجا دیدم!
آخرشم ازش پرسیدم
اونم گفت تا حالا منو ندیده
نمیدونم چرا ولی احساس کردم موجش شبیه خودمه
ازش خوشم اومد
بعد از اینکه کارش تموم شد گفتم بیا بشین عکسا رو نشونم بده
به همین بهانه یکم با هم حرف زدیم
بعد که فهمیدم نقاشی هم میکنه ازش خواستم چهره م رو بکشه
یه چند باری هم سر همین همو دیدیم
تابلو رو که برام آورد دیدم کارش خوبه
پیشنهاد دادم یه گالری برگزار کنه
از دست دست کردنش معلوم بود پول نداره
گفتم اسپانسرت میشم بجاش تبلیغات شرکت توی گالریت باشه عوایدشم یه درصدی بر میدارم
قبول کرد و یه گالری با هم برگزار کردیم
اگر چه هنرمند مطرحی نبود که روش سرمایه گذاری کنم ولی خودم اینکارو خیلی دوست داشتم اتفاقا مجموعا کار خوبی هم شد
هم برایند مالیش قابل قبول بود هم ما بیشتر با هم آشنا شدیم
به مرور صمیمی تر شدیم و کم کم راجع به زندگیش باهام حرف زد
فهمیدم مثل خودم خیلی تنهاست و سخت زندگی کرده. منتها از یه نوع دیگه ش
کم کم شد صمیمی ترین دوستم و تنهایی هامونو با هم پر کردیم
هرچند برای خودمم خیلی عجیبه!
لبخندی زدم: احساس میکنم خیلی دوستش داری!
لبخند اون هم در اومد: نمیدونم چرا ولی آره
بجای همه نداشته هام اونو دوست دارم...
میدونی چی باعث شد رفاقتمون ادامه پیدا کنه و انقدر ازش خوشم بیاد؟
اینکه با وجود مشکلات مالی خیلی مستقله و عزت نفسش براش اهمیت داره
برای اینکه من فکر نکنم بخاطر پولم باهام دوست شده هیچوقت درخواست مالی ازم نمیکنه حتی قرض!
مثلا سر همین قضیه گرون شدن اجاره اینجا اگر به من میگفت کمکش میکردم و تو ام الان ابنجا نبودی!
لبخندم عمیقتر شد: جالبه!
...
صبح زود بیدار شدم
زود که البته ده صبح!
هیچکدوم خونه نبودن
وارد آشپزخونه شدم و چای دم گذاشتم
چای دم کشید ولی خبری ازشون نشد
چون احتمال میدادم کتایون رفته باشه دنبال ژانت و خیلی هم گرسنه بودم چند تا نیمرو انداختم و نشستم
حدسم درست بود و بالاخره باهم پیداشون شد
با کلی خرید! دستای هر دوشون پر از کیسه های خوراکی بود
کتایون با خنده کیسه ها رو جلوی درگاه آشپزخونه چید و گفت: تنها تنها؟!
مثل قحطی زده ها لقمه رو فرو دادم و گفتم:
سلام
خب چه میدونستم کی میاید داشتم میمردم از گرسنگی!
با هم بودید؟
اینا چیه چه خبره قراره مهمونی بدید؟!
ژانت هم وسایل رو گذاشت کف آشپزخونه و جواب سلامم رو داد
بعد کتایون جواب داد:
_نه ژانت که رفته بود کلیسا منم رفتم همون اطراف خرید کردم برگشتنی رفتم دنبالش
اشاره کردم به میز:
_بفرمایید بسم الله...
خرید واسه چی؟
پالتوش رو روی چوب رختی انداخت و نشست پشت میز:
اینهمه من مهمون شمام یکمم شما مهمون من باشید
نگاهی به انبوه کیسه ها کردم:
یکمت چقدر زیاده این آذوقه ی دو ماه ماست!
_خب گفتم این ملاقات ها به درازا کشیده هی دغدغه شام و اینا رو نداشته باشید کلی کنسرو گرفتم بده مگه!
گفتم:
نه خیلی هم زحمت کشیدی ممنون
و دوباره مشغول خوردن شدم!...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@romanemazhabi
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
رمان های مـــذهبـــی 🕊
همش فکر میکردم این چه قیافه آشنایی داره من اینو کجا دیدم! آخرشم ازش پرسیدم اونم گفت تا حالا منو ند
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان ضحی💗
قسمت23
بعد از خوردن صبحانه و جا به جا کردن خریدها برگشتیم سر بحثمون...
اول نگاهی به دفترم انداختم و بعد شروع کردم:
خب... به جزء سوم رسیده بودیم...
کتایون حرفم رو قطع کرد:
_آیه 257 میگه خدا آنچه پیش رو و آنچه پشت سر انسانه رو میدونه
یعنی گذشته و آینده
خب اگر آینده ما معلومه و خدا میدونه دیگه اختیار چه معنایی داره؟
_ببین علم خدا به آینده رو اگر بخوایم خیلی ساده تعریف کنیم مثل کسی که تمام حرکت ما رو از بالا میبینه
تصور کن الان یک نفر از یه روزنه ای توی سقف داره تمام رفتار ما رو رصد میکنه
و کاملا به تصمیمات و شرایط محیطی ما هم احاطه داره
مثلا من الان برم لب اون سکوی ورودی آشپزخونه نگاهم به روبرو باشه ندونم قدم بعدی زیر پام خالی میشه ولی اون میبینه و میدونه
این علم خداست به علاوه کلی چیز دیگه یکیش اینکه خدا از ضمیر انسانها هم آگاهه
_پس اطلاعاتی از غیب و آینده و اینا نداره و فقط رفتار و افکار ما رو رصد میکنه؟
_چرا از آینده هم مطلعه چون همش همین نیست
خدا ناظر صرف نیست برنامه نویس ماست
ما رو برنامه نویسی کرده و با تک تک اختیارات و امکانات ما داده ها رو تنظیم کرده
فلذا تو این سیستم تو هر تصمیمی بگیری برای خدا انتهاش روشنه
و تاثیرش بر شمای کلی زندگی خودت و جهان پیرامونت و تاریخ حتی! براش روشنه
پس ما در چارچوب این سیستم اختیار داریم
با این تعریف مسئله جبر و اختیار هم حل میشه
جبر و اختیار بشر در زندگی مثل بازی شطرنجه
یه چارچوب و قوانینی برای بازی وجود داره که جبر ماجراست و تو نمیتونی تغییرش بدی
تو نمیتونی با اسب اریب بری نمیتونی با فیل ال بری نمیتونی با یه سرباز تو یه حرکت تا ته زمین حریف بری
این قانون و به اصطلاح جبر این بازیه اما آیا این جبر تعیین کننده برنده و بازنده بازیه؟
اون چیزی که سرنوشت بازی رو تعیین میکنه نوع استفاده از این قوانین و به اصطلاح حرکات و تصمیمات بازیکنه
اینکه چه وقت از اسب و فیل و رخ با همون جبری که برای حرکت دارن چه استفاده ای بکنه اختیار بازیکنه ولی قطعا درچارچوب قوانین بازی
یا به تعبیر دیگه جبر خلقت در هر حوزه و عملی مثل یه عبارت جبریه
و اختیار ماها انتخاب اون عددیه که توی فرمول جاگذاری میکنی
درسته شکل این فرمول روی خروجی تاثیر داره ولی اونچیزی که فاکتور تعیین کننده ست همون اعدادیه که ما میدیم به ماشین
علم خدا از جنس وقوف به این فرمول ها و ماشین ها و مکانیسم عملکردشونه چون خودش طراحشه
پس هر عددی تو هر فرمولی گذاشتی خدا خروجیش رو میدونه
و البته انتخاب های ما رو هم که واقفه پس عملا چیزی نیست که تحت کنترل خدا نباشه
تازه کلی چیزای دیگه هم هست که احتمالا ما هنوز تعریفی براش نداریم و برای همین درکی ازش نداریم
به هر حال جزء هیچ وقت نمیتونه کل رو کامل درک کنه
لازمم نیست
سرت درد میگیره میری دکتر یه دارویی بهت میده میگه بخور تو هم میخوری مگه حتما میدونی توش چیه؟
با چه فرایندی سردردت رو خوب میکنه؟
کاری نداری اثرش رو دیدی استفاده میکنی هیچ وقت هم احساس نادانی نمیکنی میگی همه چیز رو که نمیشه دونست
مگه میدونی امواج دقیقا چه مختصات و کم و کیفی دارن؟ نه!...
ولی استفاده میکنی
خود دانشمندان این حوزه هم درباره ماهیتش نمیتونن توضیح کاملی بهت بدن
همین که تجربتا دیدی به کارت میاد و درمون دردته استفاده میکنی
خدا درمون درد ماست میتونیم باهاش ارتباط بگیریم مگه مجبوریم حتما ذاتش رو کشف کنیم اصلا نشدنیه
همین که صفاتش رو بشناسیم و باهاش ارتباط برقرار کنیم کافیه دیگه
نفس عمیقی کشیدم:
آیه 263 ؛
این سنت و روش خداست
خدا برای رقم زدن فضای امتحان از نظرها پنهان میشه و واکنش سریع به کارهای خوب یا بد ما نشون نمیده
برای اینکه خودت تمرین کنی رشد کنی
مثل پدر یا مادری که میخواد دوچرخه سواری یاد بچه ش بده
لازمه گاهی دستش رو از پشتش برداره وگرنه تا ابد باید با کمک رکاب بزنه
ممکنه بچه چند باری هم بخوره زمین
طبیعیه هزینه رشدشه
اگر نخوره زمین هیچ وقت دوچرخه سواری یاد نمیگیره
تو وجودی هستی در عالم که بناست رشد کنی کسب فیض کنی پرورش پیدا کنی
برای همین خلق شدی!
حالا ایستادن و تماشا کردن زمین خوردن بچه برای پدر و مادر سخته!
ولی خب مجبوره تحمل کنه
گناه همون لحظه ایه که بچه میخوره زمین و سر زانوش خون میفته میزنه زیر گریه
درباطن یه همچین حالی داره روح انسان اون لحظه
چون تمام کائنات همسو با خواست خدا هستن گناه تو جهت گیری خلاف جهت اونهاست مثل شنا کردن خلاف جریان
وقتی گناه میکنی تمام کائنات حتی سلول های بدنت باهات دشمن میشن و دیگه باهات هماهنگ نیستن
پس خودتو به وضعیت بدی انداختی
توبه هم این نیست که بگی خدایا من رفتم خوش گذروندم تو رو ناراحت کردم نه...
باید بگی خدایا من به خودم به پاکی و طهارت روحم صدمه زدم تو غصه ی منو خوردی!
ببخشید...
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ضحی💗 قسمت23 بعد از خوردن صبحانه و جا به جا کردن خریدها برگشتیم سر بحثمون... اول نگاهی
مثل بچه ای که دستشو می برّه میره بغل مادرش! باید احساس درد کنی
یه عبارتی در قرآن هست در دعای کمیل هم هست میفرماید ظلمتُ نفسی. من گناه کردم خودمو زدم! پس خودتو بیچاره کردی!
یا وقتایی که آدم توی چالشی که توش هست به بن بست میرسه و سختی میکشه
این لحظه ها به خدا هم سخت میگذره
ولی اگر دخالت کنه تو دیگه هیچ وقت دوچرخه سواری یاد نمیگیری
کتایون گرفته گفت:
پس چکار باید بکنیم؟!
_بچه چکار میکنه این مواقع؟
خودش میره بغل مادرش
یکم خودشو لوس میکنه
مامان ببین پام خونی شده ببین لباسم پاره شده...
مامانشم نازشو میکشه باز سوار دوچرخه میکنه دوباره تمرین میکنه
تلاش میکنه اینبار دیگه زمین نخوره
و بالاخره دوچرخه سواری یاد میگیره!
هر بار که انسان یه کار خوبی میکنه چون با اختیاره تمام کائنات شاد میشن
بیشتر از همه خود خدا...
همه می ایستن تماشاش میکنن طبیعت، ذرات، فرشتگان
میگن خدایا ببین
این دیگه چه موجودیه
خودش همینجوری بلند شد رفت اینکار خوب رو کرد بخاطر تو!
بذار کلی هدیه معنوی بهش بدیم بذار جایزشو بدیم وجودش رو پر از نور کنیم!
خدا هم خیلی خوشحاله دوست داره اون بنده رو بغل کنه نوازش کنه ولی میگه نه...
صبر کنید
انقدر زود جواب ندید
نمیخوام خودش رو تکرار کنه
بذارید جلو بره
رشد کنه
بیشتر خودش رو نشون بده
باز مثل مادری که بچه ش یه کار جدید یاد گرفته مثلا یه کلمه ی جدید
خیلی خوشحاله دوست داره کلی قربون صدقه ش بره ولی بابت اون یه کلمه اگر خیلی تشویقش کنه اون بچه هی همون کلمه رو تکرار میکنه که هی تشویق بشه
میخواد بیشتر یاد بگیره پس ذوقش رو پنهان میکنه باز باهاش تمرین میکنه
برای همینه که ما گاهی توی صحنه های مختلف زندگیمون احساس تنهایی میکنیم
فکر میکنیم خدایی نیست
ولی هست فقط سکوت کرده
منتظر حرکت بعدی توئه!
البته بعضی جاها هم خودشو نشون میده
اگر خواب نباشی حتما میبینی...
خب... آیه ۲۷۰ میفرماید ببخش تا بخشیده شوی
رفتار عادلانه خدا با بشر یعنی همین
تو این صفات رو از خدا گرفتی که رشد بدی و در خودت تقویت کنی هدف رشد توئه پس اگر بخشش خدا رو میخوای همون صفت رو درخودت تقویت کن
ببینید چه معامله زیباییه!
هم موجب رشد تو و هم موجب رشد جامعه ت میشه...
ژانت_از آیه 277 من یه سوال دارم زکات پولی هست که شما به پیامبر میدید در حالی توی قرآن گفته پیامبر از شما پول نمیخواد
خب این یعنی چی؟
_میگه پیامبر مزد پیغمبری نمیخواد که نمیخواد! پول زکات که تو جیب پیغمبر نمیره!
پولیه که برای اداره جامعه اسلامی و کمک به نیازمندان استفاده میشه حتی برای رفع همین شبهه خانواده پیامبر که سادات میش و بنی هاشم حتی فقراشون هم حق ندارن از زکات دریافتی داشته باشن
برای اینکه به اونها هم به سبب خویشاوندی با پیامبر ظلم نشه و حقشون بهشون برسه یه حساب جدا براشون باز میکنه به اسم خمس
که نگن دست فامیل پیغمبر تو بیت الماله
کتایون فوری گفت: بله حساب جداگانه
اگر صدقه چیز خوبیه چرا خانواده پیامبر نمیگیرن؟
_میخواستم اینو تو آیه خمس توضیح بدم ولی حالا که گفتی همینجا میگم اولا علت حساب جداگانه رانت یا تکریم یا بخور بخور یا هر چیز دیگه نیست علتش رو گفتم فقط به خاطر اینه که خانواده پیغمبر با سهم زکات که سهم بسیار بزرگتریه ارتباط نداشته باشن تا شک و شبهه ای پیش نیاد منبع مالی و خزانه خمس در برابر زکات اصلا به حساب نمی آد!
برای درک این مسئله باید موارد تعلقات زکات و خمس رو بررسی کنیم زکات به چه چیزهایی تعلق می گیره؟
زراعت مردم
تقریباً ۷۰ درصد مردم اون زمان تولید کننده بودن و در تامین صندوق زکات سهم داشتن
اما خمس به چه چیزهایی تعلق میگیره؟
فقط یک پنجم مال بلا استفاده در طول سالیان چند درصد مردم مال بلا استفاده در طول سالیان دارن که یک پنجم سهمش رو بخوان بدن اینجا؟
تامین کنندگان صندوق خمس قشر خاصی از جامعه هستند و بسیار اندک
تازه کلی راه در رو داره پولت رو خرج کنی و خمس رو ندی ولی زکات رو باید حتماً بدی
رمان های مـــذهبـــی 🕊
مثل بچه ای که دستشو می برّه میره بغل مادرش! باید احساس درد کنی یه عبارتی در قرآن هست در دعای کمیل هم
اگر بخور بخور هدف بود زکات شرایط بهتری داشت خمس پول اندکیه که به دست ولی جامعه میرسه که به صلاحدید برای فقرای سادات که فامیلشن و سهمیه زکات ندارند و البته در امور دیگه مصرف بشه
حکم خمس برای حیات و تنفس اقتصاد جامعه بسیار مفیده و باعث به گردش درآوردن پول در جامعه و جلوگیری از حبس مال میشه
تنها راه چاره جلوگیری از حبس سرمایه و به گردش درآوردنش در بستر تولید و تبادل و نجات از رکود اقتصادیه!
نباید احتکار به صرفه باشه
_ آیه ۲۸۲ میگه شهادت زن نصف مرد اعتبار داره
یعنی دو زن به اندازه یک مرد ارزش دارن؟ آخه این یعنی چی؟
_ شهادت دو زن با یک مرد برابری میکنه یعنی یک مرد قدر دو زن ارزش داره؟
میدونستی دیه دو دست و دو پا و دو چشم از دیه قتل یک انسان بیشتره؟
اونوقت الان باید نتیجه بگیریم دو پا و دو دست و دو چشم آدم از کل جسمش با ارزش تره؟!
شهادت دادن جزء حقوق انسانها نیست یک جور ادای تکلیف محسوب میشه
چون این دادگاهه که شاهد رو احضار میکنه و این حتی به نوعی زحمت تلقی میشه
بنابراین اینکه شهادت کسی رو جایی نپذیرن به معنی رفع تکلیف از اون فرده نه تضییع حقوقش
اصلا اگر بنابر بی ارزشی قول زنه چرا باید شاهد قبول کنه میگه اصلاً شهادت زن پذیرفته نیست کی به کیه مثلاً توی اون جامعه کسی بهش بر میخوره؟
معمولا شهادت جایی نیاز میشه که جرم و جنایتی رخ داده باشه
خب چون همیشه حضور کمّی مردها در اینگونه جدلها پررنگ تره پس برای شهادت دادن مستحق تر هستن
مثلا کسی بخواد یکی رو بکشه قطعا جای خلوت و وقت خلوت اینکارو میکنه دیگه!
قطعا احتمال حضور یه مرد تو چنین صحنه ای چندین برابر یه خانومه
توی امور اقتصادی هم نه اینکه خانمها هوش و استعداد کمتری دارن اما تعداد آقایونی که فعالیت اقتصادی میکنن از خانمها مجموعا بیشتره مخصوصا با مدل اسلام که وظیفه مالی به عهده زنها نمیگذاره
پس توی شهادت هم به لحاظ کمّی آقایون در اولویتن
همین...
کتایون_آیه ۲۸۴ خدا میگه هر کس رو بخوام میبخشم و هر کس رو بخوام مجازات می کنم! یعنی چی؟
_این خواستن با فعل یشاء بیان میشه زبان عربی اینطوریه هر حرف و واژه کلی توضیح داره که تو ترجمه ذکر نمیشه
یشاء به معنی خواست دو طرفه است یرید به معنی اراده انفرادی یشاء در واقع ارادهای در جواب اراده دیگریست
خدا تصمیم سلیقهای علیه کسی نمیگیره و بارها تو همین قرآن تکرار میکنه هرکس به هرجا میرسه از عمل خودشه
سوره آل عمران آیه 22
به نظر من همین عبارت "و هم لا یظلمون" آخر آیه خطاب به جهنمیان میتونه برای یک انسان حق طلب دلیل ایمان آوردن به خدا باشه
خدایی که حتی به یک جهنمی که هر کاری از دستش براومده کرده حاضر نیست ظلم کنه و میفرماید هر چی هست نتیجه عمل خودشونه چون اصلا خدا ظلم نداره تماما عدله
صدای زنگ تلفن کتایون باعث شد سکوت کنم
نگاهی به صفحه گوشی انداخت و بعد قطعش کرد
چند ثانیه مشغول نوشتن پیامی شد و بعد رو کرد به من: ببخشید
ادامه بده
ترجیح دادم سوالی نپرسم و ادامه دادم:
آیه ۳۱ خدا نسبت به همه بندگان رئوف و مهربان است همه... بی هیچ قید و شرطی
این دیگه بستگی به بنده ها داره که چطور با این محبت مواجه میشن و چه جوابی بهش میدن همه مگر کسی که خودش از زیر این چتر بره بیرون
یه سوال تا حالا هیچ کس رو تو زندگیتون دیدید که همه آدم ها رو مستقل از رنگ و نژاد و نسبت به یک اندازه دوست داشته باشه و فقط رفتار انسان رو ملاک قرار بده نه هیچ چیز دیگهای؟
اصلاً کسی تا به حال چنین ادعایی کرده؟
همه قهرمانها ها نهایتاً به فکر قوم خودشون هستن نه همه مردم جهان حتی اگر هم باشن نمی تونن ادعا کنن که همه مردم جهان رو به یک اندازه دوست دارن
مگر کسی که اتصال به این نگاه داشته باشه
آیه ۳۷ یه سوال از تو دارم ژانت طبق گفته قرآن و البته به اذعان انجیل مریم عبادت روزانه داشته
پس چرا مسیحیها عبادت روزانه ندارن؟
_ خب چون اون مریم مقدسه ولی ما انسانهای عادی هستیم لازم نیست به اندازه ی ایشون عبادت کنیم
_ ولی الگویی که خاصیت تبعیت نداشته باشه که الگو نیست الگوها برای شبیه شدن به وجود میان نه برای مجسمه شدن
متفکر گفت: نمیدونم
شاید...
و من ادامه دادم:
۴۵ میگه عیسی کلمه خداست کلمه چیه؟ انسانی که کلمه خداست!
این یادتون باشه بعداً راجع بهش صحبت میکنیم
آیه ۴۶ هم یه نکته داره خدا میگه معجزه مسیح اینه که در کودکی و در کهنسالی حرف میزنه خب درسته در نوزادی صحبت کردن معجزه ست
رمان های مـــذهبـــی 🕊
اگر بخور بخور هدف بود زکات شرایط بهتری داشت خمس پول اندکیه که به دست ولی جامعه میرسه که به صلاحدید ب
اما در کهنسالی که همه حرف میزنن چه معجزهای؟!
ها صبر کن راستی مسیح که جوان بود وقتی عروج کرد!
پس معجزه بعدی بازگشت مسیح و سخن گفتن با مردم در کهنسالیه
که قرآن بهش اشاره میکنه و باور مسیحیها هم هست
ژانت لبخندی زد: درسته
دوباره نگاهم برگشت روی دفترم:
آیه ۶۱ آیه مباهله ست
یک حادثه تاریخی در صدر اسلام
ژانت_ مباهله یعنی چی؟
_ یه سنته که وقتی دوتا دین با هم بحث اصولی میکنن و همه روشهای استدلال رو طی می کنن ولی نتیجه نمیگیرن و هنوز هر دو ادعا دارن که بر حق هستن قرار می گذارن که دو گروه همدیگه رو نفرین کنن تا مشخص بشه کی بر حقه به این عمل میگن مباهله بین پیامبر اسلام و مسیحیان مدینه همین اتفاق افتاد
ژانت کنجکاو بپرسید: نتیجه چه شد؟
_ بنا شد اسقف های مسیحی با تمام طائفه شون بیان و پیامبر هم با طایفه خودش
پیامبر طائفه ای نبرد فقط با خانواده خودش سر قرار حاضر شد ولی اونها نیومدن یعنی پشیمون شدن
_ واقعاً؟ خب خانواده پیامبر کی بود همسرش خدیجه؟
_ نه گفتم که متاسفانه حضرت خدیجه توی شعب ابی طالب یعنی اصلاً قبل از هجرت به مدینه از دنیا میرن پیغمبر به همراه دخترش فاطمه و همسر و فرزندان فاطمه برای مباهله رفتن
_ فاطمه دختر خدیجه است یا همسر دیگه ای؟
گفتم: بله دختر حضرت خدیجه
_ همسر و فرزندانش چه کسانی هستن؟
_ همسرش همون امیرالمومنین علیبنابیطالب که گفتم داماد پیغمبر بودن
فرزندانشون هم حسن بن علی و حسین بن علی نوه های پیامبر
_ حالا واقعا اسقف ها نیومدن؟
_ نه نیومدن
بعد از مکث کوتاهی کتایون سر حرف رو باز کرد:
_ آیه ۷۲ میگه هرکی از اسلام خارج بشه حکمش اعدامه خب این چه قانونیه ملت رو حبس می کنید توی دینتون؟
_ اولاً این حکم علت داره یهود شمال مدینه قرار گذاشتن که برای کوچک کردن اسلام با حجمه فرهنگی، بهش ایمان بیارن و بعد از چند روز مجدد از دین برگردن بگن چیزی ندیدیم
چون اینها بین مردم اهل کتاب بودن خیلی اثرگذاریشون به لحاظ روانی بالا بود
خدا هم پیش دستی کرد این حکم رو داد نقشه شون رو سوزوند اما در مجموع دین موروثی چیز خوبی نیست خیلی از صاحب نظران هم معتقدند که بهتره امکانی باشه که از یه سنی هر فردی بیاد دین خودش رو اعلام کنه و بتونه تغییر بده
در هر صورت یه سری بحثهای فقهی داره که باید حل بشه ولی در کل کسی تحقیق کنه هیچ وقت تصمیم نمیگیره از اسلام خارج بشه و وارد دین دیگه بشه اگر یک مقایسه کنید پیش خودتون شهادت میدید مگر اینکه بخواد کافر باشه که اینجا دیگه تغییر دین معنا نمی ده
_ ولی اگر این امکان وجود داشت یا به وجود میاومد می دیدید که چقدر توی تعداد ریزش می کنید
_ خنده داره واقعا
باشه شما میتونید با این حرفها خودتون رو آروم کنید ولی واقعیت اینه که بی اعتقادی و دین شناسنامهای توی همه ادیان هست اما شیب جذب اسلام با هیچ دینی قابل مقایسه نیست
بیشترین تعداد جذب در سال و تغییر دین تشرف به اسلامه اینو که میدونی این که دیگه با آگاهی محضه
امروز تو بروکسل پرتکرارترین اسم محمده!
اینارو کی مجبور کرده کشور اسلامی هم که نیست!
سکوت کمی طولانی شد
نگاهی به دفترم انداختم:
خب به نظرم جزء سه هم تموم شد...
کتایون مامانت جواب نداد؟
_چرا...
همون دیشب پیام داده بود منم صبح دیدم
گفت میشناسدش!
_چقدرخوب
پس میتونی ازش بپرسی دیگه
_آره حالا برم خونه حتما سوال پیچش میکنم
امیدوارم راستشو بگه!
ژانت با چشمهای درشت بینمون نگاه چرخوند: موضوع چیه؟
صدای اذان گوشیم بلند شد
بلند شدم برای وضو گرفتن و کتایون مشغول توضیح ماجرا شد
همین که وارد اتاق شدم و چادرم رو برداشتم که سر کنم دیدم ژانت خندان جلوی در ایستاده
جعبه تسبیح ها هم توی دستش:
_ببخشید این از دیشب پیشم موند
برده بودم اتاقم یادم رفت برات بیارم
با خنده رفتم جلو و جعبه رو ازش گرفتم: قابل نداشت بذار الان برات میارمش
خندید: تعارف نکن یهو دیدی همه رو برداشتم ها
جا نمازم رو باز کردم و تسبیح رو به طرفش گرفتم: اصلا همش مال تو به جز این...
و تسبیح تربت رو جدا کردم و گذاشتم روی سجاده
پرسید: چرا مگه این چه فرقی با بقیه داره اصلا نگفتی خاک کجاست؟
گفتم: این تسبیح از خاک کربلا درست شده
_کربلا کجاست چرا از خاکش تسبیح درست میکنید تسبیح سنگی که قشنگتره
نفس عمیقی کشیدم: ولی این خیلی حس بهتری داره بیا یه دقیقه بگیر دستت ببین چطوره
تسبیح رو از دستم گرفت و توی دستش نگه داشت
صدای اذان قطع شده بود خواستم قامت ببندم که تسبیح رو گرفت طرفم:
راست میگی خاک یه جورایی حس زندگی داره شاید خاک از سنگ بهتر باشه
من میرم تو هم نمازتو خوندی بیا
ژانت با تسبیح ام البنینش رفت و من هم قامت بستم!...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@romanemazhabi
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک ایرانی، مجری دلقک اینترنشنال را آچمز و ذات کثیف این شبکه صهیونیستی را در پخش زنده رو کرد؛ مجری به خزعبلگویی افتاد!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان ضحی💗
قسمت24
وقتی برگشتم ژانت هدفون روی گوشش بود و کتایون مشغول چت کردن!
همین که نشستم هر دو گوشی ها رو کنار گذاشتن
دفترم رو باز کردم و آهسته گفتم:
ببخشید معطل شدید
جزء چهارم سوره آل عمران
آیه ۱۰۰ میفرماید اگر از یهود پیروی کنید بعد از ایمان به کفر برتون میگردونن
یعنی ممکنه جامعه مسلمان کافر بشه؟
حتماً میشه که قرآن خطر بالقوه ارتباط با یهود و یهودیزه شدن اسلام رو گوشزد میکنه مدام
همون بلایی که سر مسیحیت هم آوردن
تخصص دارن اینا تو فاسد کردن همه چیز!
اینم که میگیم یهود منظورمون پیروان حقیقی دین موسی(ع) نیست
عمومیت فاسد این اسم رو مصادره کردن و به نژاد مبدل کردن
آیه ۱۰۳
به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید ریسمان الهی که همه امت برای حفظ وحدت بهش باید چنگ بزنند چیه
یا کیه؟
بهش فکر کنید
اون چیه که بیش از هر چیز دیگری در جامعه عامل وحدته؟
در این باره بعدا کاملتر توضیح میدم
آیه ۱۰۸ هم میگه خدا هیچ ستم و بیدادی برای جهانیان نمی خواهد
خیلی زیباست
یا من هو فی قدرته رحیم
ای کسی که در اوج قدرت مهربانی
ژانت_چه تعبیر قشنگی چی بود این؟
_بخشی از دعای جوشن کبیر
_خب این دعاهایی که میگی رو کجا میشه پیدا کرد؟
_یه کتاب هست به نام مفاتیح الجنان
همه این دعاها توش جمع شده
توی کتابخونه اتاقمه ترجمه هم داره هر وقت خواستی بیا بردار
_کتایون چی؟
_کتایون که نخواسته اگر بخواد میتونه فارسی تو گوگل سرچ کنه براش میاره هر کدوم رو بخواد
کتایون_آیه ۱۴۰ چرا وعده پیروزی خدا در احد محقق نمی شه این طوری به نظر نمیاد که فقط یک ادعاست هرجا پیروز شد به کمک خدا بود هر جا نشد بهونه بیاره؟!
_ بهانه ای نیست گفتم نصرت خدا شامل حال امت میشه ولی با شروط و شرایطی
وقتی از فرمان ولی تخطی می کنی یعنی هنوز تربیت نشدی و به شوک احتیاج داری که به موقع بیدار شی
گروهی که به طمع غنیمت حرف فرمانده رو زمین میگذارن شایسته ی پیروزی ان؟
اگر اینجا شکست نخورن دیگه نمیشه جمعشون کرد!
خدا تضمین نداده پای امت حرف گوش نکن و ندانم کار بایسته اگر همچین انتظاری ازش داشته باشیم که ما هم مرتکب همون جهالت یهود شدیم
برای گزیدگی قید و شرط وجود داره
هدف تربیت امته قرار نیست که هی ما اشتباه کنیم خدا رفع و رجوع کنه
اینجا یکم درباره جنگ اُحد بگم؛
چون شکست در بدر (جنگ اول مسلمانان با مشرکین مکه) برای مشرکین خیلی گرون تموم شد در احد با تمام تجهیزات اومدن و این جنگ رو تحمیل کردن
در این جنگ مسلمانها به مرز پیروزی رسیدن اما یه عده ای به طمع غنیمت کشیک از تنگه ای که پیامبر سفارش کرده بود ازش مراقبت کنن رو رها کردن و مشرکین تونستن مسلمانها رو دور بزنن و جنگ باخته رو ببرن
در اثر این اشتباه یا حتی خیانت، حمزه سیدالشهدا عموی پیامبر به شهادت رسید
حتی خود پیامبر تا مرز شهادت رفت و شایعه شهادتش هم پخش شد و بقیه هم تعدادی فرار کردن
عدهی کمی برای دفاع موندن
این آیه به اون ماجرا اشاره میکنه
کسی که تا پای جان از پیامبر در معرکه دفاع کرد علیبنابیطالب بود که این حدیث قدسی در شأن ایشون نازل شد "لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار"
ژانت_یعنی چی؟
_ یعنی هیچ جوانمرد و جنگنده ای همچون علی و هیچ شمشیری همچون ذوالفقار وجود ندارد
_ذوالفقار چیه؟
_شمشیر امیرالمومنین
_شمشیرش اسم داشته؟
_ بله اسبشون هم اسم داشت تازه!
لبخندی زد: چه جالب!
ادامه دادم:
آیه ۱۷۶ پیغمبر خدا نسبت به هدایت شما حریصه!
دلش می خواد همه رو هدایت کنه نسبت به نوع بشر دلسوزه!
برای یک پدر خیلی سخته که ببینه بچه هاش دارن اشتباه می کنن و خودشون رو تباه می کنن ولی حرف هم گوش نمیدن!
پیغمبر در حدیثی خودشون و امیرالمومنین علی بن ابیطالب رو پدر امت معرفی می کنن
بلند شدم تا شربت و بیسکوییت بیارم چون خودم احساس گرسنگی میکردم و احتمالا بچه ها هم همین حس رو داشتن!
همونطور که مشغول بودم ادامه دادم:
آیه ۱۷۹
به حسادت نسبت به برگزیدگی اشاره میکنه
حسادت به اینکه چرا فلانی باید برای یک مقام معنوی انتخاب بشه چرا کس دیگه نه مثلاً چرا من نه
خداوند میفرماید منِ خدا که بنا نیست اسرار غیبی خودم رو برای همه تشریح کنم که چرا فلانی باشه یا دیگری نه بالاخره یکی باید این سمت رو داشته باشه حتما دلیلی داره
شما به وظیفه خودتون عمل کنید چرا بهانه میارید
_ولی این سوال منم هست سوال منطقی ای هم هست چرا یکی برگزیده میشه بقیه نه این عدالته ؟
_برگزیده خدا که ما بهش میگیم ولی پاسخ بشر به نیاز هدایته مثل آب که پاسخ تشنگیه هیچکس وقتی تشنه میشه نمیگه کاش آب بودم آب میخوره!
رمان های مـــذهبـــی 🕊
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ضحی💗 قسمت24 وقتی برگشتم ژانت هدفون روی گوشش بود و کتایون مشغول چت کردن! همین که ن
در این باره هم همینه
حتماً این انتخاب علت معنوی و غیبی داره همین طور که خدا توی این آیه میگه حتماً این افراد پتانسیل درونی بیشتری از خودشون به نمایش گذاشتن
اما خب جزئیات اسرار غیب شاید برای ما قابل درک نباشه
و لازم به بیان هم نیست چون شرایط امتحان رو از بین میبره
تو اگر خدا رو در زوایای دیگه درست شناختی و بهش اطمینان پیدا کردی با خیال راحت باور میکنی که با حساب کتاب این جایگاه ها تنظیم شده نه با تبعیض
و ولی معرفی شده رو میپذیری و نقش خودت رو بازی میکنی چون چیزی مانع رشد تو نیست
حسادت به ولیّ خدا انسان رو تا منفی بی نهایت سقوط میده چون ولیّ خدا مثبت بی نهایته
مهمه که از چه ارتفاعی سقوط می کنی
یهود رو همین زمین زد شیطان رو هم همین زمین زد
سینی رو روی میز گذاشتم و نشستم:
بفرمایید
ژانت تشکر کرد و کتایون اشکال بعدی رو وارد کرد:
_آیه ۱۸۰ میگه در قیامت طوقی از دارایی دنیاییت به گردنت آویخته میشه خب واضحه که هرچی سبک تر باشه بهتره دیگه
این توصیه به زندگی فقیرانه و درویش مآبیه دیگه!
هر مکتبی که مردم رو به رها کردن دنیا و پشت کردن به مال دنیا دعوت کنه قطعاً قراره از مردم سواری بگیره و خودش سهم اونها رو بخوره
_ حق با توئه هر مکتبی که از مردم بخواد در فقر زندگی کنن شیاده و میخواد سهم بیشتری برداره
اما اسلام اصلا توصیه به بی پولی نداره حدیث داریم از پیغمبر که میفرمایند اگر کسی فقیر به دنیا بیاد گناهی نداره ولی اگر فقیر از دنیا بره قطعاً مقصره
یا حدیث معروف دیگری که میگه تلاش در جهت کسب روزی حلال مثل جهاد فی سبیل الله در نزد خدا ارزش داره جهادی که در این تفکر مقدس ترین فاکتوره!
ژانت پرسید: جهاد یعنی چی یعنی جنگیدن درسته؟
_جهاد هم معنی جنگیدن نیست اون میشه قتال
و یکی از زیرشاخه های این واژه ست چون چند وجهیه
تعریف جهاد اینه؛ مبارزه و تلاش در راه خدا. حالا این مبارزه و تلاش ذوابعاده
یکیش نظامیه
ابعاد فرهنگی اجتماعی اقتصادی سیاسی هم داره
جهاد یعنی در هر کدوم از این سطوح با تمام وجود بخاطر خدا تلاش کنی و تاثیر مثبت خلق کنی
رو کردم به کتایون و جواب سوالش رو کامل کردم:
مفهوم قناعت به معنای مقام رضایت و نبود حرص در کسب و خرج ماله
معنی درست این آیه همینه قرار نیست در بدبختی زندگی کنی رفاه متناسبی داشته باش اما دلبسته دنیا و دارایی هاش نباش
معنی توقی از دارایی هم طبعاً دارایی هست که استفاده درست و در جهت مسیر حق ازش نشده و بلا استفاده مونده و یا بد استفاده شده وگرنه پول درآوردن در نگاه اسلام اصلاً نباید به اندازه نیاز باشه ولی ثروت اندوزی مشکل داره
حدیثی هست که میفرماید بقای اسلام و مسلمین در این است که پول و سرمایه در دست کسی باشد که حق را می شناسد و ظلم نمی کند و فنای اسلام و مسلمین در این است که پول و ثروت به دست ظالمان بیافتد که از ان سوء استفاده کنند کمااینکه میکنند
اتفاقاً تو اگر بخوای خوب کمک کنی باید خوب هم پول در بیاری در حدیث دیگری گفته شده خیری نیست در کسی که علاقه به زیاد کردن مال حلال ندارد
اصلا تو باید خوب پول در بیاری که مفهوم بخشش رو یاد بگیری وگرنه اگر هیچی نداشته باشی چی رو میخوای ببخشی چجوری میخوای بخشنده باشی
کتایون دوباره پرسید: پس طرف مقابل شما همیشه وضع مالی بهتری دارن؟
مثلا همین یهودیا که چپ و راست ازشون بد میگی میدونی که پولدار ترین آدمهای دنیان!
چرا خدای شما که تواناییش رو داره امکانات رو از دست اونها خارج نمیکنه و در اختیار انسانهای خوب قرار نمیده؟!
_اینطور نیست که خدا به جبهه حق کمک نکنه خدا همه نوع کمکی رو به امت خودش میکنه و این ثابت شده ست با یک شرط که قبلا هم گفتم
اینکه اونها هم همه تلاششون رو بکنن چون هدف اول خدا تربیت و پرورش ماست قرار نیست حاضری خور بار بیایم!
اما درباره جبهه باطل خدا هرگز خلاف سنتهاش عمل نمیکنه وقتی اونها تلاش میکنن تدبیر به کار میبندن خب معلومه پول بدست میارن
همین یهودیا که میگی تو اقتصاد به شدت قوی عمل میکنن البته پدرسوختگی هم دارنا همش تلاش نیست!
برمبنای همون فتوای چاپیدن از غیر یهودی و عدم حرمت ربا اینا رو تو زندانم ول کنی یه سال بعد میلیونر آزاد میشن!
اونقدری برای اقتصاد جوامع مهلک بودن که فقط دو بار به دلیل اخلال در اقتصاد از انگلستان اخراج شدن!
واقعا بی سابقه ست یه طایفه به طور کامل از یه مملکت اخراج بشن!
نمایشنامه تاجر ونیزی رو هم خوندی؟
خندید: نه اونو دیدم...
_به نوعی اعتراض به همین رفتاره دیگه!
حالا به هرطریق که پول دربیارن معلومه که خدا جلوشون رو نمیگیره!
اتفاقا یه جاهایی کمکشون هم میکنه!
این دنیا چالش بروز درونیاته
خدا هم هر نوع امکاناتی که انسانها برای بروز درونیاتشون احتیاج داشته باشن بهشون میده
تو این مورد هم هر چه بیشتر بهشون امکانات میده که هر چه بیشتر درونیات پلیدشون رو بیرون بریزن و پاداش حقیقی خودشون رو دریافت کنن چون کسی که درونش رو
رمان های مـــذهبـــی 🕊
در این باره هم همینه حتماً این انتخاب علت معنوی و غیبی داره همین طور که خدا توی این آیه میگه حتماً ا
تا این اندازه پلید کرده حیفه به اون اندازه که باید پاسخ دریافت نکنه
پس باید امکانات در اختیارش قرار بگیره که بتونه درونیات بالقوه خودش رو بالفعل کنه و مستحق برخورد سزاوار خدا باشه
و چالش حقیقی بین خیر و شر در بگیره و خیر تا حد غلبه رشد کنه!
چاره مقابله با اونها اینه که ما قوی بشیم!
اگر ما به سمت این هدف خیز برداریم خدا هم به ما کمک میکنه کمک واقعی و انتصار آور
اصلا اتفاق جذاب خلقت همین چالش بین خیر و شر و پیروزی خیره
یکم از شربتم خوردم وبا دست اشاره کردم:
_بخورید دیگه این شربت گلابه برای اعصاب خوبه
ژانت خندید: فکر میکنم تو اصلا احساس غربت نمیکنی همه چی برت میفرستن
بجای آهی که تا پشت حنجره اومد لبخندی زدم و ادامه دادم:
آیه ۱۸۶
مومنان نباید از زخم بترسن
باید قدرت روحی برخورد و مواجهه باهاش رو کسب کنن
این خیلی مهمه مخصوصاً در شرایط فعلی که مسلمان ها بسیار به لحاظ رسانه ای سرزنش میشن این قدرت روحی رو داشته باشی که نترسی و تضعیف نشی چون اونها رسانه دارن و قوی و همه جانبه تمسخرت میکنن
به راحتی تو رو در ذهن مردم جهان با حماقت و خشونت هم ارز قرار میدن آنچنان اسلامهراسی می کنن که مردم جهان یا شما رو قاتل و تروریست می بینن یا نادان و تو نباید خیلی توجه کنی و غصه بخوری تا جایی که توان داری رفع ابهام کن اما به هر حال از سرزنش مکدر نشو عبور کن
باید روحیه ت قوی باشه و بلند نظر باشی که تحمل این شرایط ممکن باشه
الان خیلی از مردم جهان به این دلیل به دینداری رو نمیارن و اعمال عبادی انجام نمیدن که فضای روانی علیه دین و دینداری سنگینه
از قضاوت آدم ها میترسن
از اینکه سرزنش بشن می ترسن
روحیه ها به شدت ضعیف و آسیب پذیره
اونقدری حرف مردم برای یه عده مهمه که خدا رو کنار می گذارن و ابدیت خودشون رو از بین میبرن
این جهله
مستبصرهای مسلمان رو ببینید
توی کشورهای خارجی اصلا نگاه خوبی بهشون ندارن ولی روحیه همه قویه و دارن زندگی میکنن زیر بار این سرزنش
به خاطر همین تفکر که اینطور آموزه ها رو داره و روحیه ها رو در برابر سرزنش تقویت میکنه و میگه برای حرف حق زدن خجالت نکش حتی اگر همه دنیا مسخره ت کردن با صدای بلند حق رو بگو و ازش دفاع کن و نترس
به نظرم این واقعاً زیباست
کمی سکوت کردم تا اگر حرفی دارن بزنن و چون حرفی نبود ادامه دادم:
آیات 193 و 194 مضمون زیبایی دارن و با قرائت زیبایی هم خونده شدن میذارم بشنوید
قفل گوشی رو باز کردم و تواشیحی که از ربنا* داشتم براشون پخش کردم
صوت که تموم شد ژانت شگفتزده گفت:
_ اصلاً فکر نمیکردم مکتب شما هیچ ارتباطی با موسیقی داشته باشه
_ موسیقی چیز بدی نیست به ذات
موسیقی نظمه
اصلاً چیزی به ذات بد باشه که خدا خلق نمیکنه
موسیقی البته فقط به صوت محدود نمیشه موسیقی رنگ و سبک و مدله
اما موسیقی به معنی آهنگ قطعاً به طور کامل نفی نمیشه هیچوقت بلکه تعریفی براش وجود داره
موسیقی مثل دارو میمونه اگر درست استفاده بشه میتونه درمان باشه و اگر نا به جا و بدون توجه به هیچ فاکتوری استعمال بشه میشه اسمش رو خودکشی گذاشت
چون بسیار محدوده اثرگذاریش بالاست
موسیقی معرفه
و مکتب ما ازش استفاده میکنه
همین اذانی که هر روز سه بار تکرار میشه یه نوع موسیقیه دیگه منادی خدا برای دعوت به قرار ملاقات
یا قرائت قرآن یا این همه سرود و آهنگی که تهیه می شه در جهان اسلام
پس موسیقی به ذات نفی نمی شه اما چون مرزش با ابتذال باریکه مراقبت ویژه نیاز داره
هنرهای دیگه سخت تر به ابتذال کشیده میشن اما مرز موسیقی با ابتذال باریکه
یک نت بیجا یا جابهجا، یا یک ساز اضافه توی آهنگ می تونه تمام اثر رو مبتذل کنه
حالا ابتذال چیه؟
ابتذال چیزیه که روح رو خراش میده از کیفیتش کم میکنه ارتباطش رو محدود میکنه
موسیقی رو کسی باید تولید کنه که هم یه فهمی از ریاضی داشته باشه هم یکم پزشکی بفهمه هم فقه بفهمه
ریاضی بفهمه که نظم رو درک کنه آنارشی به وجود نیاره
پزشکی بفهمه که هورمون ها و اساس کار بدن رو مختل نکنه فقه هم بفهمه که این مرز ابتذال رو رعایت کنه
کتایون_ خب مرز ابتذال کجاست دقیق بگو بفهمیم چی میگی
_فهم حلال و حرام موسیقی شخصی و وابسته به موقعیته اما به طور کلی نزدیک شدن به وادی تحرک موسیقی رو مبتذل میکنه
یعنی موسیقی ای که تو رو وادار به حرکت موزون کنه
چون حرکت ناشی از موسیقی هیچ منبع عقلانی ای نداره کاملاً حسی و هورمونیه
خدا از هر چیزی که عقل رو ضایع کنه و بدن رو از کنترل عقل خارج کنه پرهیز میده
چرا باید چیزی گوش بدی که تو رو به رفتاری خارج از نظارت عقل سوق بده**
ضمنا موسیقی دایره اثرش بسیار بالاست و کاملاً میتونه روی ناخودآگاه ذهن اثر بگذارد
و میتونه حتی ابزار شرطی سازی و انتقال مفهوم پنهان باشه
از این جهت آدم باید خیلی مراقب باشه که چی گوش میده موسیقی میتونه تصمیمساز باشه میتونه روی ضمیر ناخودآگاه اثر بگذاره میتونه حاوی پیام باشه**
رمان های مـــذهبـــی 🕊
تا این اندازه پلید کرده حیفه به اون اندازه که باید پاسخ دریافت نکنه پس باید امکانات در اختیارش قرار
ابزار بسیار قدرتمندیه پس باید با فکر به کار گرفته بشه
_ پس با این تعریف تو موسیقی خوب فقط موسیقی غمگینه
_ به هیچ وجه هیچ حس کاذبی مورد تایید نیست چرا باید آهنگی گوش کنی که بی دلیل حالت رو بد کنه؟
موسیقی میتونه تم شاد هم داشته باشه ولی حلال باشه اگر شادی کاذب نباشه
این تصنیف رو گوش کنید
تصنیف مخمس شیخ بهایی رو پلی کردم و روی میز گذاشتم
تا انتها بیصدا گوش دادن و بعد پرسیدم:
_ چه حسی داشتید؟
ژانت گفت:
_ وای چه چیزهای جالبی دارید خیلی حس خوبی بود این موسیقی سنتی ایرانیه؟
_ بله
ما موسیقی حماسی هم خیلی داریم
موسیقی غمگین هم برای عزاداری ها با ساز یا بدون ساز استفاده میکنیم
موسیقی یه ظرفه
به طور کلی هنر یک ظرف برای انتقال مفاهیمه زیبایی هنر مهمه اما زیبایی هنر وقتی ارزش داره که پیامی که انتقال میده ارزشمند باشه
یه ظرف مثل کاسه طلایی حکاکی شده خیلی قشنگه ولی صرف اینکه این ظرف قشنگه حتما هرچی توش بریزم تو باید بخوری؟
اگر سم بریزم توی ظرف مطلا حاضری بخوری؟ قطعا نه
ولی اگر یه ظرف ساده سفالی توش عسل باشه میخوری
پس محتوا خیلی مهمتر از ظرفه
ظرف میاد برای انتقال محتوا
تو نقاشی می کشی و خیلی نقاش خوبی هستی اما این که چی میکشی خیلی مهم تره
اگر تو یک صحنه زشت رو با هنرمندی تمام بکشی هیچ ارزشی نداره
اگر یک فیلمساز با کیفیت فنی بالا یک فیلم با محتوای مستهجن بسازه هیچ ارزشی نداره
هنر یک ظرف مقدسه باید برای انتقال مفاهیم پاک ازش استفاده بشه وگرنه هنرمند از هنرش سوء استفاده کرده!
باید علم و صنعت و هنر رو در خدمت انسانیت و حقیقت درآورد وگرنه هیچ ارزشی نخواهد داشت
ژانت راضی سر تکون داد: همینطوره
میشه لطفاً تمام لیست پخش گوشیت رو بهم بدی؟
می خوام ببینم چه موسیقی هایی گوش میدید کنجکاو شدم!
_ آره حتما میریزم برات**
ادامه بدیم حالا
آیه 195 تساوی وجودی زن و مرد رو ۱۴۰۰ سال پیش در اون شرایط اجتماعی بیان میکنه!
کتایون_ ولی سوره نساء آیه 3 اجازه چند همسری رو به مردها میده!
کدوم عقل سلیمی چندهمسری رو می پذیره؟
_ گفتی عقل سلیم پس بحث منطقی کنیم دیگه نه احساسی درسته؟
_ یعنی الان می خوای بگی چند همسری منطقیه؟
_ می خوام بگم بدون پیش فرض حرفهای من رو بشنو و منصفانه و منطقی تجزیه و تحلیل کن
_ بفرما
_ اولاً این که بگی چند همسری در اسلام سفارش شده به هیچ وجه پذیرفته نیست
حتی آخر همین آیه هم میگه یک همسر به عدالت نزدیکتره
این فقط یک امکانه نه واجب شرعی نه حتی سفارش دینی!
بعکس به حدی هم سنگ اندازی شده که اگر کسی انجامش نده سنگین تره
اما اجازه داده شده این درسته پس یک امکانه اما چرا این امکان رو داده؟
به چند دلیل
اولاً در زمانی این حکم نازل شده و در محیطی که چند همسری جزء بدیهیات زندگی افراده یعنی همه به تعداد زیاد همسر اختیار میکنن حتی خیلی بیشتر از این تعداد
اگر از این منظر نگاه کنی حتی اسلام چند همسری رو محدود کرده گفته نهایتاً چهار تا در حالی که نقل های تاریخی میگن بعضی از سران قبایل تا ۲۰۰ همسر داشتن و تازه در زمان خودش این حکم کلی عجیب و محدودیت آور تلقی می شده
علت دیگه ش امکانی برای خروج از تنگنا در مواقع ضروری و استثنائاته
_ مثلاً؟!
_ شرایطی که اجبار وجود داره برای رهایی از بن بست ها مثلاً تجرد قطعی ها
یه آماری میگیرن که نسبت مردان و زنان جامعه رو رصد میکنه
همیشه تعداد موالید پسر از دختر بیشتره در یک جامعه نرمال
اما وقتی به سن ازدواج می رسن دخترا بیشترن چون پسرا نسبت به تلفات و حوادث آسیبپذیرتر هستن
وقتی تعادل جمعیتی به سمتی بره که برای دختران تجرد قطعی پیش بیاد؛
شرایط محیطی جنگ یا هر چیز دیگه ای این حکم قابل استفاده ست
برای شما یه بطری آب میذارن روی این میز که تشنه ت شد دوست داشتی بخوری دوست نداشتی استفاده نکن دعوا نداره
این فقط یه امکانه نه سفارش بعضی جاها لازمه برای بعضی آدمها و فرهنگ ها امکاناتی تعبیه بشه
دینی که نتونه اکثریت رو لحاظ کنه و سوپاپ اطمینان برای هر حکمی در نظر بگیره ناقصه
کسی رو که مجبور نکردن به استفاده از این امکان
الگوی اصلی اسلام برای خانواده همین شیوه تک همسریه
اون قدر هم سنگ اندازی شده در حوزه رعایت عدالت که هر انسان متدینی ترجیح میده تا حد امکان سمتش نره
حتی توی یک آیه خدا صریحاً میگه شما هیچ وقت نمی تونید عدالت بین همسران تون رعایت کنید
از طرفی توی این آیه میگه فقط اگر میتونید عدالت رو رعایت کنید تعدد زوجات داشته باشید خب این یعنی چی؟
با این شرایط طبعا انسان باتقوا سعی میکنه جز درمواقع استثنا از اینکار پرهیز کنه
کتایون_اصلا همه حرفای تو درست است ولی اگر انسان متدین نباید سمت زن گرفتن دوباره و چند باره بره
رمان های مـــذهبـــی 🕊
ابزار بسیار قدرتمندیه پس باید با فکر به کار گرفته بشه _ پس با این تعریف تو موسیقی خوب فقط موسیقی غم
به خاطر اینکه به تقوا نزدیکتر باشه چرا پیغمبر تون این همه زن گرفته؟
_من گفتم انسان متدین تا حد امکان سراغ تعدد زوجات نمیره اما اگر اجبار و مصلحت باشه اجتناب ناپذیره
پوزخندی زد:
_ چه اجباری این دیگه از اون حرفا بود!
_ جبر شرایط فرهنگی اجتماعی یکیشه
فرض کن توی اجتماعی زندگی می کنی که این مسئله به شدت رایجه و اصلا یکی از سنت هاش اینه که روابط بین قبایل با ازدواج تحکیم میشه
و تو پیامبر و مرجع مردمی و وظیفه داری اونها رو کنار خودت حفظ کنی؛
مگه چقدر میشه با این سنتها برخورد کرد و تنش ایجاد کرد اینجا ازدواج به معنی فامیل شدن و ایجاد پیوند بین قبایل یا گروه هاست
مثلاً وقتی یکی از صحابه مطابق سنت خودش به پیامبر میگه بیا دخترم رو بهت بدم اگر پیامبر این رو رد کنه چه معنی میده؟
یعنی من ارتباط با تو رو نمیخوام
پیام دیپلماتیکش اینه تازه نه فقط تو اونجا همه چی ذیل عشیره تعریف میشه من نزدیکی با تو و قبیله ت رو نمیخوام!
چقدر خطرناکه این پیام
یه قبیله رو با اسلام دشمن کنه بخاطر اینکه نمیخواد تعدد زوجات داشته باشه؟!
چیزی که به شدت عادیه هیچکس توی اون جامعه نسبت بهش گارد ندارده حتی زن ها
با چه بهونه ای؟
حالا که تا اینجا اومدم بذار راجع به این همه زن! پیامبر که میگی و 9 تا هستن هم صحبت کنم
اولیش خدیجه
تا سن ۵۰ سالگی پیامبر زنده بودن و تا زمان حیات ایشون پیغمبر هیچ همسر دیگه ای نداشتن و ازدواج نکردند که این خودش دنیایی حرف توشه
آدمها اگر دنبال هوس و خوشگذرانی باشن اوجش در چه سنی بروز میکنه ۵۰ سالگی؟
چرا تا پنجاه سالگی هیچ همسر دیگه ای نداشت؟
چون تا اونموقع کسی کاری به کارش نداشت اجباری در زن گرفتن نداشت ولی بعدش که به موقعیت و جایگاهی رسید مشکلاتش شروع شد!
همسران بعدی پیامبر عایشه دختر جناب ابوبکر و حفصه دختر جناب عمر و ام حبیبه دختر ابوسفیان که هر ۳ به پیغمبر پیشنهاد شدن
رسمی داره عرب که اگر ازدواج به همین منظور تحکیم روابط فامیلی بخوان انجام بدن توی جمع اعلام می کنن
البته قبلش با داماد هماهنگ می کنن ولی اینها بدون هماهنگی با پیامبر توی جمع ازدواج پیامبر با دخترانشون رو مطرح کردن*
و اگر دختر اینطور خبر ازدواجش مطرح بشه ولی داماد نپذیره دیگه هیچکس خواستگاری اون دختر نمیره
چون حتماً ایرادی داشته که داماد قبول نکرده
چون دلیل دیگه ای که نمی تونه داشته باشه
ازدواج برای اونا مثل خوردن یک لیوان آبه
انتخاب اونقدر اهمیت نداره چون از کس دیگری هم خوشت اومد میتونی باهاش ازدواج کنی محدودیت وجود نداره پس چه بهونه ای میخوای بیاری؟
چهارمی زینب بنت جحش که پیامبر به دستور مستقیم خود خدا باهاش ازدواج کرد
تو آیه ای که دستورش نازل شد هم خدا به پیامبر میفرماید تو از این کار کراهت داری ولی این دستور خداست و باید انجام بدی
_خب چرا مگه ازدواج هم زوری میشه
_خوب امون بده دارم میگم
زینب قبلش همسر زید پسر خوانده پیامبر بوده که با هم اختلاف داشتن
اتفاقاً پیغمبر خیلی تلاش کرد بینشون مصالحه کنه ولی نشد و جدا شدن
حالا این ازدواج صرفاً حامل یک پیام اجتماعی بود
چون عروس تا ابد به پدر شوهر محرمه با این کار خدا می خواد بفهمونه زید پسر پیامبر نیست و پیامبر پسری نداره تا از اخلافات بعدی بر سر تقسیم قدرت جلوگیری کنه
همسران دیگه پیغمبر سوده و ام سلمه و صفیه و زینب که همسر شهید بودن با تعداد فرزند زیاد یعنی مخارج بالا و جوان هم نبودن
بعد از جنگ هایی که صورت گرفت با شهادت یه عده از اصحاب تکلیف همسر و فرزندانشون نامشخص بود
چون از طرفی زن در اون زمان حرفه و کار خاصی بلد نبود که امرار معاش کنه و به شدت هم تعداد عائله و فرزند بالا بود
از طرفی زن وظیفه ای در قبال امور مالی نداره
وظیفه اش چیز دیگه ایه
اگر وظیفه تامین مالی خانواده رو بر عهده زنها بگذاری و مجبور به کسب درآمد باشن با فشار و خطرات زیادی روبرو میشن
از طرف دیگه خداوند انسانها رو آفریده و تمام امیالشون از جمله نیاز جنسی رو محترم می شماره و بر خودش فرض میدونه تکلیف همه چیز رو روشن کنه
حتی شاید در نگاه شما برای قداست دادن به شهدای این دین بهتر بود میگفت اصلا اینا دیگه اجازه ازدواج ندارن!
ولی کاملا حقوق انسانیشون لحاظ میشه
با در نظر گرفتن تمام این شرایط به مسلمانان دستور داده میشه با همسران شهدا ازدواج کنن
در حالی که چندان پسند صحابه نیست با زن هایی که کلی فرزند و مخارج دارن ازدواج کنن
خب اینجا کی باید پیشقدم بشه که بقیه هم اینکارو بکنن؟
پیامبر با کسانی که از همه نظر بدترین شرایط رو داشتن تعداد عائله بیشتر سن و سال بیشتر ظاهر عادی تر و ...ازدواج میکرد تا بقیه هم اقدام کنن
کتایون_اصلاً این یک امکان، صیغه چی؟!
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@romanemazhabi
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
میگفت:
حـُـــــسِــین بــــَرایِ مــــــا...✨🫀
#شب_جمعه
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان ضحی💗
قسمت25
_ بذار راجع به صیغه توی آیه خودش صحبت کنیم
_ یه سوال دیگه درباره همین محدودیت های ازدواج
آیه ۲۲ واقعاً چرا نمیشه با زن بابا ازدواج کرد در حالی که مادر نیست
_ قبلا هم گفتم یه چیزی هست به نام خانواده که برای اسلام نسبت به همه چی در اولویته
ساختار اجتماعی خودش رو با تمرکز بر این تشکل میچینه و هر چیزی که بهش صدمه بزنه ممنوعه
جدا از حس انزجاری که اینجور روابط دارن هیچ فکر کردی تکلیف درگیریهای نسبی چی میشه در نسل های بعدی؟
مثلا فرض کن کسی با زن باباش ازدواج کرد و بچه دار شد
پسرت میشه برادر برادرت که مادرش همون زن بابا بزرگشه که الان همسرته
یعنی در واقع مدل و سازمان خانواده منهدم میشه
حرمتی باقی نمیمونه حالا تو در همین حدش رو تشکیک کردی بعضی ها به کل میگن ازدواج با محارم چرا باید محدود باشه!
هیچ محدودیتی هیچ حریمی هیچ احترامی برای خانواده قائل نیستن
مردم عصر ما فقط در حال تست سلیقه های جنسی هستن
ارتباط با محارم با همجنس با خود با حیوانات با اشیا با عروسکهای جنسی*
اینها همش بخاطر نظریه های من درآوردی و غیر کارشناسی رهایی جنسی برای رهایی از عقده های روانیه
اپثال فروید میگن دلیل سرخوردگی ها سرکوب ها هستن
میل جنسی تون رو آزاد بگذارید تا عقده های روانی تون از بین بره و به آرامش برسید
دنیا رو به گند کشیدن اما هنوز به آرامش نرسیدن!
چون اساسا چیستی نیاز جسمی و جنسی سیری ناپذیری و تعدد طلبیه
چیزی که اون نمی فهمید ولی قرآن به ما میگه
همه جانبه هم میپردازه بهش مثلا میگه با روزه تمرین خویشتنداری کن عضلات روحت رو قوی کن
نگاهت رو کنترل کن تا دائم برات سلیقه سازی نکنن
و پاسخ صحیح رو بهش بده
فقط با کنترل و پاسخ درست آروم میگیری نه با رهاسازی
نفس عمیقی کشیدم و به ساعت نگاهی انداختم
خب جزء ۴ تموم شد
به نظرم یکم استراحت کنید منم یه زنگ بزنم برمیگردم
درحال بلند شدن ژانت گوشیم رو گرفت سمتم: میشه قفلش رو باز کنی فایل های موسیقیت رو بفرستم برای خودم؟
انگشتم رو کشیدم روی حسگر: بفرما
***
همین که وارد آشپزخانه شدم ژانت با ذوق گفت: یکی دو تا از آهنگاتو گوش کردم خیلی جالب بود
با لبخند پشت میز نشستم:
ببینم چی گوش دادی؟
با انگشت اشاره دو ترک رو نشونم داد:
اینو گوش دادم اینم یکمشو
خیلی جالب بودن
رکعت هشتم* و شاه خراسانی ام* رو گوش کرده بود
لبخندم عمیق تر شد:
تو که نفهمیدی چی میگن درسته؟
_نه نفهمیدم منظورم ریتمش بود
من که فارسی نمیفهمم
_یکی از این آهنگها تاجیکیه
یکی از گرایشهای زبان فارسی
متوجه تفاوتشون نشدی؟
_نه...
_هر دوی این آهنگها در ستایش یک نفر هستن
_کی؟!
صدای کتایون هر دومون رو متوجهش کرد: وای ببینید اینجا رو!
گوشیش رو به طرفمون گرفت
عکس یک دختر چهارده پونزده ساله که...
چشم و ابروش خیلی به کتایون شباهت داشت
با لبخند حدسم رو به زبون آوردم:
خواهرته؟!
ناباور نگاهش رو از عکس گرفت و بهم خیره شد
چشمهاش میخندید:
الان برام فرستاد
باورم نمیشه یه خواهر داشته باشم!
میبینی چقدر شبیه منه؟
ژانت در کسری از ثانیه با جیغ و سر و صدا بغلش کرد و ابراز شادمانی کرد
انگار اونهم به اندازه کتایون خوشحال بود
چند دقیقه ای به نظر دادن حول چهره ی کمند خواهر کتایون و ذوق کردن برای این اتفاق غیر مترقبه گذشت تا اینکه بالاخره ژانت گفت:
دیگه ادامه بدیم!
من هم مطیع امر بانو شروع کردم:
جزء پنجم ادامه سوره نساء...
اما کتایون باز رشته کلام رو به دست گرفت
ته خنده حاصل از شادی چند دقیقه قبل توی صداش با اعتراض آتشینش تضاد جالبی داشت:
_ آیه 23 آیه صیغه ست
از نظر من صیغه حیاط خلوت مرد هاست و لا غیر
حالا هرچی میخوای بگی بگو!
_ صیغه هم یه امکانه نه واجب یا حتی سفارش مال شرایط اضطراریه
اتفاقاً به نفع زن ها هم هست چون این زنه که انتخاب میکنه صیغه بشه یا نه
عقد بکنه یا نه
کسی که باید قبول کنه زنه پس هر امکانی که میدن به زنها میدن کسی مجبورشون نکرده
این حکم فقط برای کنترل بهداشت روانی و اجتماعیه که کسی اگر شرایط ازدواج نداره در مسئله نیاز جنسی بلاتکلیف نباشه که بهونه ای باشه برای زنا و روابط بدون چارچوب و پنهان
نمیدونم چرا شما با وجود فاحشه های خیابانی یا وجود کاباره و کازینو مشکل ندارید فقط چیزی که رسمی و چارچوب مند باشه و حقوق مشخص داشته باشه باهاش مشکل دارید این که مجبوره مهریه بده نفقه بده تکفل کنه اگر پای بچه در میان بود شناسنامه بگیره و هزینه ها رو قبول کنه بده نه؟
جامعیت قانونی یعنی در نظر گرفتن همه شرایط و همه نوع انسان
همه رو که مجبور نکردن از این حکم استفاده کنن
یه خانم مستبصر کانادایی بود میگفت من اصلاً با دیدن حکم صیغه مسلمان شدم
گفتم چقدر به زن احترام میگذاره
تحت هیچ شرایطی فاحشه شدن رو نمیپذیره
شأنیت اجتماعی شرعیش رو لحاظ میکنه
و اینکه همه چیز زیر نظر شرع با اجازه خدا و چارچوب مند صورت میگیره
نه رها
اینکه اصل و بلکه تاکید در اسلام بر تک همسری و خانواده است واضحه گفتن نداره**
_ اصلاً چطور چند کلمه باعث محرمیت میشه اگر نخونن چی میشه مگه
_ بحث چند تا کلمه فقط نیست بحث اجازه ایه که از خدا میگیری بحث حرمت به حکم خداست بحث ثبت رسمی و تعهده
۲۵ رو هم ببینید درباره برده ها میفرماید انسان ها همگی اعضای یک پیکرند
اونم تو شرایطی که برده جزو اموال حساب میشه نه انسان
آخر آیه هم میگه اگر خودداری کنید از تعدد و ارتباط بیش از حد براتون بهتره!
قشنگ مشخصه خدا به خاطر تمایلات انسانی و اجتماعی بعضی چیزها رو حلال میکنه ولی از مومنین انتظار دیگه ای داره که انقدر تو این فضاها سیر نکنید سرگرم این امور نشید
شرایط اجتماعی و ویژگی های طیف های مختلف انسانها ایجاب میکنه بعضی از احکام رو ولی هر حلالی که سفارش نیست
آیه ۲۹ خطاب به انسانها میفرماید خودتون رو نکشید خدا نسبت به شما مهربونه!
تصور کن کسی که به هر دلیلی تو این دنیا به بن بست رسیده و میخواد خودش رو بکشه این کلام در لحظه مثل یک نامه بهش برسه
که توی اون لحظه برای خدا با اون عظمت اهمیت داشته و باهاش حرف زده
چقدر امیدوارکننده ست؟!
جدای از این یه نگاهی به آمار افسردگی و خودکشی توی جهان امروز بندازید
فکر میکنید چرا انقدر این آمار سرسام آوره؟
چون سبک زندگی لیبرال سرمایه داری همه رو ماشین میبینه و فقط کار میکشه و آدم ها رو از تمام نیازهای عاطفی وجودی شون دور میکنه و آدمها با خودشون تنها میشن و میگن واقعاً هدف زندگی من چیه؟
بی هدفی و پوچی تکرار این چرخه که هر روز بره سرکار شب بیاد خونه با پولی که در آورده غذا بخوره اجاره خونه بده و...
روابط انسانی هم که هیچ چارچوبی نداره هیچ مانایی و پایداری ای نداره
آدمای هوشیار حالشون بهم میخوره از این وضعیت اما بقیه مسحور این طلسمن...
طلسم تنوع... خداوند ذات انسان رو کمال گرا و بی نهایت طلب خلق کرده طوری که هیچ چیز جز بی نهایت راضیش نمیکنه
بی نهایت خود خداست و اتصال به منبع لایزال الهی پاسخ نیاز انسانه
اما شیطان چون نمیتونه بی نهایت بهت بده به جاش بهت تنوع رو پیشنهاد میده
میگه بیا به جای این که اوج بگیری بری بالا هی زمین بازی رو عوض کن
ولی کمال گرایی در صفات روحی انسان ها معنی پیدا میکنه چون صفات جسمی بی نهایت شون هم دلزدگیه
غذا تا یه زمانی خوردنش لذته از یه جایی به بعد سیر میشی نمیتونی ادامه بدی مجبورت کنن ادامه بدی میشه شکنجه
پس چون بی نهایت سازی ممکن نیست به جاش تنوع سازی میکنه برات
میندازدت توی لوپ حرص
لوپ خرید خونه خرید ماشین حالا باز عوض کردن ماشین عوض کردن وسایل خونه
سرگرمت میکنه توی همین چرخه ها که چطوری پول در بیاری و چطوری خرج کنی و نفهمی اصلا زندگی چی بود
عمرت بگذره و فکر کنی زندگی یعنی همین اما وقتی یه بارکی کل اینا رو بهت بدن قاطی می کنی که پس هدف جدید من برای زندگی چیه؟
تو بقیه عمرم چه کار می خوام بکنم؟!
مرلی مونرو بازیگری که به عنوان پدیده قرن شناخته شد و به طور ناگهانی در اوج جوانی و زیبایی در قله شهرت و جایگاه اجتماعی و موقعیت مالی قرار گرفت و همه اینها رو یکجا به دست آورد دیگه نمیدونست بقیه عمرش رو باید برای چی تلاش کنه
هدف بزرگتری بهش معرفی نکرده بودن
خودکشی کرد!
یه عمر میخوان به ما القا کنن خوشبختی یعنی همین چیزایی که این زن داشت و باید دنبالشون بدوئی ولی اگه همه اینها رو یکجا بهت بدن دیگه نمیدونی چکار باید بکنی چون اینا فقط وسیله هستن خوشبختی واقعی این نیست هدف نهایی این نیست
خوشبختی در دنیا یعنی درگیر ارتباط با خدا شدن
یعنی داشتن یه هدف بزرگ و متعالی و تلاش کردن براش که همه این لذت های کوچیک مادی کمک کننده ش هستن
بلند شدم تا چای نپتون حاضر کنم چون گلوها حسابی خشکیده بود
کمی که گذشت صدای کتایون در اومد:
_ آیه ۳۴ کتک زدن زن ها!
برای این دیگه بعید میدونم توجیهی داشته باشی!
قشنگ داره میگه مردها از زنها بهترن همهکاره و رئیس شونن کفیل شونن آخه چرا باید زن ها انقدر تو سری خور باشن که از شوهرشون برای کار کردن یا بیرون رفتن یا آب خوردن اجازه بگیرن
من چنین خدایی رو نمیتونم بپذیرم که اهرم فشار مردها برای ظلم به زن ها باشه!
همونطور که در انتظار جوش آمدن آب چای ساز ایستاده بودم جواب دادم:
_اولاً درباره برتری مردها بر زنها به واژهای که به کار میبره دقت کن
قوامون به معنای نیرومندی
خوب معلومه مردها هم نیرومندتر از زنها هستند هم مایه نیرومندی زنها
یعنی تکیه گاه هستن خب هستن دیگه
رمان های مـــذهبـــی 🕊
جامعیت قانونی یعنی در نظر گرفتن همه شرایط و همه نوع انسان همه رو که مجبور نکردن از این حکم استفاده ک
یه مرد تکیه گاه همسرشه یه پدر تکیه گاه دخترشه یه برادر تکیه گاه خواهرشه
حتی ترجمه اش رو اگر نگاه کنی میگه نگهبان زنها یعنی وظیفه حراست و امنیت زن ها بر عهده اونهاست
و بعد هم میگه برتری هایی که بعضی نسبت به بعضی دارن نمیگه مردان نسبت به زنان چون هر دو نسبت به هم برتری هایی دارن
اما در مورد کتک زدن زنها اولا داره میگه در مقابل نشوز به معنای ناسازگاری نه برای زور گفتن
اما این حکم فرمایشی و صرفا بازدارنده ست
چون اگر بری روایات مربوط بهش رو ببینی خودت خنده ت میگیره
یکی از کیفیت این مسئله از پیغمبر سوال کرد ایشون فرمود مثل زدن برگ ریحان یعنی گلبرگ با چوب مسواک
به طوری که برگ گل پاره نشه!
چوب مسواک به ضخامت یه بند انگشته!
خنده داره در حد یه هول دادنه!
تو اینطور تصور کن که برای یه هول دادنم خدا باید اجازه میداد وگرنه همون کارم نمیتونستن بکنن!
تازه همونم فقط برای خانمهایی که غیر قابل کنترل ان!
درباره اجازه گرفتن هم بگم هر فضایی به یک مدیریت کلان احتیاج داره
خانواده هم از این قاعده مستثنا نیست
همین خانومی که نسبت به اجازه از شوهرش اعتراض داره توی فضای کاری از رئیسش اجازه بگیره بهش بر نمیخوره ولی توی زندگی چرا
_ خب چرا مرد باید مدیر باشه
سینی چای رو روی میز گذاشتم و نشستم:
_ مدیریت مطلقا با آقایون نیست تقسیم وظایف شده
مرد نگاه کلی نگر و محاسباتی داره برای مدیریت کلان خانواده و امور بیرونی مناسبتره
و مدیریت داخلی و مسائل تربیتی هم مربوط به خانمها میشه
خدا بدون در نظر گرفتن هیچ تعصبی به کارایی ها نگاه میکنه و تقسیم وظایف میکنه
اینکه یکی توی یک حوزه رئیس باشه نشانه بی ارزشی بقیه نیست
اون آدم برای این منصب مناسبتره دلیل نمیشه در تمام شئون زندگی برتری داشته باشه
تصور کن یکی تو پروژه برنامه نویسی رئیس توئه دلیل میشه حتما آدم بهتر و با شخصیت تری نسبت به تو باشه؟
وقتی یک نفر صفرتاصد مسئولیت اقتصادی و امنیتی خانواده رو به عهده داره امور مدیریتی کلان هم باید بهش واگذار بشه که بتونه از عهده مسئولیتش بربیاد
ضمنا یه چیز دیگه هم هست
زنها بر مردها یک کنترل باطنی دارن این کنترل ظاهری میاد که تعادل رو برقرار کنه
_ یعنی چی
_ یعنی زن ها با امکاناتی که خدا بهشون داده و با علاقه و وابستگی که همیشه از جانب مرد به زن بیشتره میتونن با یک قدرت پنهان حرف شون رو پیش ببرن
خب لازمه یک کنترل آشکاری از سوی مرد به زن وجود داشته باشه که این تناسب برقرار بشه و توازن قدرت به هم نخوره
کمی از چای خوردم و نگاهیدبه دفترم انداختم:
آیه ۳۶ در یک کلام تجلی اخلاقه
کسی نمیتونه منکر این بشه که اسلام به عنوان دین اخلاق رو ستوده
بیشتر از همه ادیان و همه تفکر ها به گواه مستندات
اما چرا بعضی ها چاره اندیشی اسلام در مواقع خاص رو جای خشونت جا می زنن و چشمشون رو روی این همه آموزههای اخلاقی می بندن؟
کتایون_ مهم نتیجه است که داریم میبینیم پیغمبر شما بعد از رفتنش از خودش چی به جا گذاشت؟
جنگ و غارت!
_قبلا هم گفتم بعد از پیامبر فتوحاتی که صورت گرفت هیچ کدوم چندان اخلاقی و اسلامی نبود*
خصوصا در دوره بنی امیه به بعد و بنی عباس که خلافت اسلامی تبدیل به اپراطوری شد اما این برمبنای آموزه های اسلام نبود و حقیقت اسلام مقابل این پدیده قیام کرد و بعدا میگم این اتفاق چطور افتاد اما این میراث پیامبر ما نیست!
رمان های مـــذهبـــی 🕊
یه مرد تکیه گاه همسرشه یه پدر تکیه گاه دخترشه یه برادر تکیه گاه خواهرشه حتی ترجمه اش رو اگر نگاه کن
یه مرد تکیه گاه همسرشه یه پدر تکیه گاه دخترشه یه برادر تکیه گاه خواهرشه
حتی ترجمه اش رو اگر نگاه کنی میگه نگهبان زنها یعنی وظیفه حراست و امنیت زن ها بر عهده اونهاست
و بعد هم میگه برتری هایی که بعضی نسبت به بعضی دارن نمیگه مردان نسبت به زنان چون هر دو نسبت به هم برتری هایی دارن
اما در مورد کتک زدن زنها اولا داره میگه در مقابل نشوز به معنای ناسازگاری نه برای زور گفتن
اما این حکم فرمایشی و صرفا بازدارنده ست
چون اگر بری روایات مربوط بهش رو ببینی خودت خنده ت میگیره
یکی از کیفیت این مسئله از پیغمبر سوال کرد ایشون فرمود مثل زدن برگ ریحان یعنی گلبرگ با چوب مسواک
به طوری که برگ گل پاره نشه!
چوب مسواک به ضخامت یه بند انگشته!
خنده داره در حد یه هول دادنه!
تو اینطور تصور کن که برای یه هول دادنم خدا باید اجازه میداد وگرنه همون کارم نمیتونستن بکنن!
تازه همونم فقط برای خانمهایی که غیر قابل کنترل ان!
درباره اجازه گرفتن هم بگم هر فضایی به یک مدیریت کلان احتیاج داره
خانواده هم از این قاعده مستثنا نیست
همین خانومی که نسبت به اجازه از شوهرش اعتراض داره توی فضای کاری از رئیسش اجازه بگیره بهش بر نمیخوره ولی توی زندگی چرا
_ خب چرا مرد باید مدیر باشه
سینی چای رو روی میز گذاشتم و نشستم:
_ مدیریت مطلقا با آقایون نیست تقسیم وظایف شده
مرد نگاه کلی نگر و محاسباتی داره برای مدیریت کلان خانواده و امور بیرونی مناسبتره
و مدیریت داخلی و مسائل تربیتی هم مربوط به خانمها میشه
خدا بدون در نظر گرفتن هیچ تعصبی به کارایی ها نگاه میکنه و تقسیم وظایف میکنه
اینکه یکی توی یک حوزه رئیس باشه نشانه بی ارزشی بقیه نیست
اون آدم برای این منصب مناسبتره دلیل نمیشه در تمام شئون زندگی برتری داشته باشه
تصور کن یکی تو پروژه برنامه نویسی رئیس توئه دلیل میشه حتما آدم بهتر و با شخصیت تری نسبت به تو باشه؟
وقتی یک نفر صفرتاصد مسئولیت اقتصادی و امنیتی خانواده رو به عهده داره امور مدیریتی کلان هم باید بهش واگذار بشه که بتونه از عهده مسئولیتش بربیاد
ضمنا یه چیز دیگه هم هست
زنها بر مردها یک کنترل باطنی دارن این کنترل ظاهری میاد که تعادل رو برقرار کنه
_ یعنی چی
_ یعنی زن ها با امکاناتی که خدا بهشون داده و با علاقه و وابستگی که همیشه از جانب مرد به زن بیشتره میتونن با یک قدرت پنهان حرف شون رو پیش ببرن
خب لازمه یک کنترل آشکاری از سوی مرد به زن وجود داشته باشه که این تناسب برقرار بشه و توازن قدرت به هم نخوره
کمی از چای خوردم و نگاهیدبه دفترم انداختم:
آیه ۳۶ در یک کلام تجلی اخلاقه
کسی نمیتونه منکر این بشه که اسلام به عنوان دین اخلاق رو ستوده
بیشتر از همه ادیان و همه تفکر ها به گواه مستندات
اما چرا بعضی ها چاره اندیشی اسلام در مواقع خاص رو جای خشونت جا می زنن و چشمشون رو روی این همه آموزههای اخلاقی می بندن؟
کتایون_ مهم نتیجه است که داریم میبینیم پیغمبر شما بعد از رفتنش از خودش چی به جا گذاشت؟
جنگ و غارت!
_قبلا هم گفتم بعد از پیامبر فتوحاتی که صورت گرفت هیچ کدوم چندان اخلاقی و اسلامی نبود*
خصوصا در دوره بنی امیه به بعد و بنی عباس که خلافت اسلامی تبدیل به اپراطوری شد اما این برمبنای آموزه های اسلام نبود و حقیقت اسلام مقابل این پدیده قیام کرد و بعدا میگم این اتفاق چطور افتاد اما این میراث پیامبر ما نیست!