14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💓💐
دل و دلدار اومد
برای حسین(ع) یار اومد...
#میلاد_حضرت_زینب
#روز_پرستار
#حضرت_زینب
#رهروعشق
#دختری ازتبار پاییز
مداحی_آنلاین_هلا_بالزینب_محمد_فصولی.mp3
5.46M
هلا بالزینب
حرم دختر حیدر قبله حاجاته
محمدفصولی🎙
#میلاد_حضرت_زینب #حضرت_زینب #روز_پرستار
#رهرو عشق
#دختری ازتبار پاییز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حسین طبیبِ زینبم پرستاره...
_نمیدونم چیشده،ولی من هرگز بهت خیانت نکردم...🙂
+معلوم هست داری چی میگی؟ من تورو نمیشناسم...
_مامان این عکس هارو نگاه کن.ببین آشنا نیست؟؟😨
+صدای داد مانی از اتاق اومد...
_پشت تلفن کیهههه؟؟حرف بزنن
+مامانننن باباس😭
••
••
••
••
••
••
••
••
••
••
••
••
•••••••••••••••••••••• میخوای ادامه این رمان گاندویی خفن رو بخونی؟؟ بفرمایید این کانال 😉 https://eitaa.com/romanFms
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبا و تاثیر گذار
عینک نگاهمون را به اطرافمون عوض کنیم
https://eitaa.com/romanFms
هدایت شده از ღیܭ ܫߊܢܚ݅ܦ̈ߊܝ̇ߺܘ ߊ߬ܝߊܩღ
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد..
بنویسی که خدا پشت و پناهش باشد..
برود بغض کنی خرد شوی دم نزنی...
که دلت تشنه یک لحظه نگاهش باشد :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_مذهبی ها شادترن
+کی گفته؟؟دروغه
_جدی میفرمایید؟پس ما اینارو از کجا اوردیم؟؟
https://eitaa.com/romanFms
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه جونم به لب رسیده...
همه دنیا ازم بریده...❤️🩹
#پیشنهاددانلود
https://eitaa.com/romanFms
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک خون طلبِ ماست از این قوم ستمکار...
#ایران
https://eitaa.com/romanFms
هدایت شده از ღیܭ ܫߊܢܚ݅ܦ̈ߊܝ̇ߺܘ ߊ߬ܝߊܩღ
کاش میفهمیدید وقتی میگم چیزیم نیست نمیخوام به زبونش بیارم ولی میخوام یکی بفهمه چقدر خستم...
پس خواهشا زود از کنارش عبور نکنید یکم اصرار کنید برای فهمیدن دردی که توی قلبم نهفته است🙂💔
#حرفدلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لقمه اندازه دهنت بردار تو گلوت گیر نکنه
بردن اسم رهبر ما لیاقت میخواد...
https://eitaa.com/romanFms
یاصاحبالزمان
ایکاشماشماراامـامتمام ِ
لحظاتمانبدانیمنهفقط
جمعهها🤍!!'
#امام_زمان
هدایت شده از ღیܭ ܫߊܢܚ݅ܦ̈ߊܝ̇ߺܘ ߊ߬ܝߊܩღ
جمعه ها دلگیر نیست ، شاید ؛
دلمان پیش کسی هست که نیست...🖤🥲
جمعه یعنی من و تو باز گرفتار همیم
لااقل بر سر یك بغض تفاهم داریم
👤علی ناظری
کی آرزو کرد امشب دلم بگیره؟!
به آرزوش رسید داره گریه ام میگیره:))
هدایت شده از ღیܭ ܫߊܢܚ݅ܦ̈ߊܝ̇ߺܘ ߊ߬ܝߊܩღ
خسته ام...
مثل جوانی که پس از سربازی؛
بشنود دوستش از نامزدش دل برده :)
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی؛
که به پرونده جرم پسرش بر خورده :)
مثل یک پیر زنی که شده سر بار عروس؛
پسرش پیش زنش سر او داد زده است :)
خسته ام کاش یکی حال مرا میفهمید ؛
غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است :)
شده ام مثل مریضی که پس از قط امید ؛
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است :)
🙂🦋🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صاحب قبر بی نشون...😭🩹❤️
به امید روزی که حرمت رو ببینیم مادر جان🌱
#دلداده_فصل¹
#رمان_گاندویی
#پارت32
بعد از خداحافظی با افسون پیامی که به سپهر دادم گفتم میام خسته بود سر کاناپه دراز کشیدم با حس خوابای عجیب و تار و و گریه دار .با سردرد بیدار شدم
از وقتی بیدار شدم فکر و تصور میکردم که قراره چی بگه و چی بشه و چه جوری حرف و پیش
بکشه و چه طوری آشتی کنه..همشم مرور میکردم ..
تو ماشین نشسته بودم داشتم آهنگ غمگینیچه دانلود کردم گوش میدادم ترافیک خیلی بود
یکدفعه گوشیم اس ام اس اومد واسم..افسون بود.
_غزلی رفتی یا نه؟سپهر نکاری یه وقت؟اگه نری میاد دنبالت خر
؟.....
چشمامو بستم..داغ بودن .با بستنشون حس کردم اشکام اروم دارن میریزن رو
گونه هام..
🖤❄️...............(نیم ساعت بعد)...........🖤❄️
غزل : رو به رو هم نشسته بودیم
سپهر_چی میخوری غزل جان؟
نگاهش کردم ..
_فرقی نمیکنه..
من که نگاهم بی حس بود ولی حس میکردم سنگینی نگاهش و روم.متعجب بود
رو به گارسون گفت_دو پرس جوجه با مخلفات..
رستوران شیکو فوق العاده ارومی بود..از این رستورانا که واست شمع روشن
میکنن..موسیقی الیت میذارن و با نورپردازیشون دیو نت میکنن..روی
میزاشون پر از گل های قرمز بود و از ه مه طرف عشق و بهت یاد اوری
میکردن..
سپهر _غزل..نمیخوای نگام کنی؟
حس میکردم با خنجر به قلبم میکشن. با این حرفش
سرم و اوردم بالا
جین مشگی و بلوز مردونه و اندامی سورمه ای با چهار خونه های کمرنگ که
خاکستری و کت تک سورمه ای تولدش گرفته بودم پوشیده بود ..بوی عطرش وحشتناک تو بینیم پیچیده بود و
دیوونم میکرد..
دست شو آروم گذاشت روی دستم داغ بود گرمای خاصی داشت
سپهر_حالت خوبه؟
به این نگاه و قیافه درهم من میخوره خوب باشه؟
_نه
خب.نمیخوای بگی شام امشب دلیلش چیه؟
همون موقع گارسون اومد و میز شام و به بهترین شکل ممکن چید..
سپهر با لبخند جذابی گفت_میشه اول شام..بعد حرف..
غزل: بعد از غذا دوتا قهوه با کیک شکلات گرفت آروم شروع کرد به حرف زدن
امیرعلی _راستش..اهل مقمه چینی نیستم چون ازش خوشم نمیاد.خیلی رک
و راست حرفم و میزنم..
_من میخوامت غزل برای همیشه بمون نرو..
حس کردم از یه بلندی در حال سقوطم.. سقوطی که تهش جز شکست من یا سپهر چیزی نداشت.
فکرکنم گونه هام گل انداختن که دستای گرم و بزرگ مردونه اش بیشتر دستام محکم تر گرفت نوازش میکرد
رو دستای سرد و ظریف دخترونه ام.
سپهر_خودت اینوبهتر از هر کسی میدونی که چقد دوستت دارم..تو تنها
دختری هستی که دلم میخواد هر لحظه و هر ثانیه کنارم باشی..وقتی نیستی
غزل..دلم میگیره
منو ببخش به خاطر اون اتفاق نمیخواستم اون طوری بشه
تو برای این کار ساخته نشدی این میدونی تو دلیل زندگیم هستی نمیخوام توی اون محیط باشی روت غیرت دارم عاشقتم به خدا خودم هر روز سرزنش میکنم با کاری که با تو کردم برگرد خونه بدون تو سپهر مرده وجود نداره
سپهر_غزل..نمیخوای نگام کنی؟
غزل: برگردم دوباره همون اش همون کاسه یک بار زدی میخوای دوباره امتحان کنی ؟
سپهر: نه به جان خودت غزل نه به جون بابام غلط کردم تنهام نزار غزل ........
غزل: این بار میبخشمت دفعه بعدی وجود نداره کارت به طلاق کشیده میشه الان میزارم روی دوست داشتنت و غیرتی که داری نه حساب هیچی نمیزارم
سپهر: وایییییییییییییییییییییی ❤️مرسی دورت به قلبم
راستش یه هدیه کوچیک برات گرفتم ببین خوشت میاد
غزل : در جعبه رو باز کردم گردنبند با مهره های فیروزه ای بود با آب کاری طلا چه خوشگله
ممنون خیلی قشنگه ❤️
سپهر: کاری نکردم برای دلیل زندگیم گرفتم 🙂
................
.......
..
#دلداده_فصل¹
#رمان_گاندویی
#پارت33
زمان حال (ایران)
رسول: زمانی که فهمیدم همون پرونده قبلی دوباره محمد گرفته دستش دلیل پریشونی مانی چیه حالم گرفته شده بود بازم برگشت به خاطرات که دوست ندارم هیچوقت برگردم
اخ خدا کاشکی منو جای مانیام میبردی..
وقتی دلم خیلی شکسته..وقتی تنهایی رو خیلی نزدیک لمسش میکنی.وقتی
وقتی جگر گوشه ات و رفته حس میکنی..وقتی دنیارو تیره و تار میبینی.وقتی تو شبی که
دست رد به سینه ام زدی هوا بارونی با شه..میشی مثل من..میشینی لبه
پنجره اتاقت و چشمات و میبندی و میذاری قطره های بارون شوری اشکای
جاریه رو صورتت و بشوره و تو به اخرین لحظه دیدارتون فکر میکنی..به
چشماش نگاهش صداش..
بعضی وقتا دوست داری از ته دلت گریه کنی بزنی تا این تنهاییت و یه نفردیگه هم
به غیر از خودت حسش کنه..لمسش کنه درکش کنه.
اخرین لحظه دیدارما پریدگی رنگ مانیا بود و محو شدن نگاهش پشت
پلکای خیس از اشک من..
چشماموباز کردم و حیاط بارون خورده و گلی خیس از اشک اسمون و با
چشمای اشکی نگاه کردم..دل منم مثل حیاط خونمون بارونی بود..
گوشیم زنگ خورد..فرهاد بود..
_سالم
رسول_سلام فرهاد جانم..یه زنگ نزنیا..کی بهت بگم بری ها خبر دارم برات داغ داغ ..زود تند سریع بگو
بله رو دادن قبول کردن ؟
_ میخوای قبول نکنند تمام سوابق کاریت دیدن درجا اسمت تو رد کردن فرمانده
رسول_شوخیه جالبی بود..فرهاد یه بار دیگه میپرسم..بله واقعاً دادن؟
_فرمانده من جدیم
رسول: معلوم بود گیج شده بودم..
یعنی رفتنی شدم رفتنی شدم ؟
فرهاد: یه اه عمیق کشیدم بله دیگه رفتنی ها باید برن فقط نمیشه یه کاری کنی منم بیام ؟....
_نه.. شوخی کردم 😜 میگم نگران نباش
فرهاد_ممنون
رسول:فرهاد امشب شب بدی برام بودولی خبرت انکار سطل آب خنک ریختن رو سرم دارم منفجر میشم از هیجان هیچی نمیتونستم بگم زبونم قفل کرده بود صدای فرهاد تو گوشم بود
فرهاد_فرمانده داداش .. حرف بزن..چرا تلگرافی حرف میزنی؟دق کردم
یکدفعه...................
🌑🌠🌑🌠🌑🌠🌑🌠🌑🌠🌑🌠🌑🌠🌑🌠
پ.ن1*: بمونید خماری
پ.ن2*: یکدفعه چی شد ؟؟؟؟
پ.ن3*: رسول کجا میره نظرات ؟؟؟
هدایت شده از •°•°ره رو عشق°•°•
https://harfeto.timefriend.net/17276324759063
لینک ناشناس رمان دلداده فصل اول 🔆
منتظر نظر های قشنگ شما هستم
@Gomnam_labbeyk_ya_hussenin
آیدی بنده 🔆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه میشه حتما ببینید:))