دلــآرامـــ
✿•••﴿#عشقِعلیهالسلام﴾•••✿ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 #part_1467 توی خونه که برگشتم، دیدم همه توی پذیرای
✿•••﴿#عشقِعلیهالسلام﴾•••✿
💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜
#part_1468
- تو نباشی، آره.
با اینکه فکر میکردم بدجور ناراحت میشه اما پوزخندی زد و گفت:
- فعلاً که ور دلتم!
چشمهام اندازه نعلبکی شده بود! حافظ هم همونطور که بهش خیره شده بود دندونهاش رو روی هم میسایید که دستش رو فشار دادم و اون بعد از چندین ثانیه نگاه به خون نشستهاش رو ازش گرفت و پایین انداخت.
توی آشپزخونه رفت و بعد از چند دقیقه که برگشت و جلوی حافظ یه لیوان شربت گذاشت.
- بخور خوبت میکنه.
حافظ از جا بلند شد و رو به روش وایساد و تیکهتیکه حرف زد:
- از، من، فاصله، بگیر! نمیخوام ضربه بخوری، خب؟ دلی که میشکنه دل توئه! امیدی که ناامید میشه، امید توئه! چرا نمیفهمی پسری که یه نفر دیگه رو میخواد نمیتونه حتی به تار موی دختری که حتی خوشگلترین عالم هم باشه نگاه کنه؟!
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿فاطمـہ پناهندہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜
【 @romankadehdalaram 】