eitaa logo
دلــ‌آرامـ‌ــ‌
19.6هزار دنبال‌کننده
437 عکس
49 ویدیو
61 فایل
﷽ متولـد :¹⁴⁰¹.⁹.³ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } دلِ نازک به نگاهِ کجی آزرده شود.. اثری خاص از فاطمه پناهنده✍ کپی‌ کردن رمان حرام و پیگرد قانونی دارد❌ 🌖ارتباط با نویسنده: @fadayymahdyy 🌗تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
دلــ‌آرامـ‌ــ‌
✿•••﴿#عشقِ‌علیه‌السلام﴾•••✿ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 #part_1540 صدای کسی بالا نیومد که هنوز انگار اثر ا
✿•••﴿﴾•••✿ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 چونه‌ام رو با دوتا انگشتش فشار داد و گفت: - حرف بزن! چرا بهش گفتی؟ هیچی جواب ندادم و شاید این داشت عصبی‌ترش می‌کرد. صورتم رو با ضرب هل داد و ‌گفت: - پس بابات احتمالاً همه چیز رو راجب من براتون تعریف کرده! با این‌که حقیقت غیر از این بود و بابا اصلاً چیزی بروز نمی‌داد اما باز هم هیچی نگفتم و بهش خیره شدم که ادامه داد: - پس باید بهت گفته باشه ما خانوادگی سادیسم داریم! اون هم که اگه نداشته باشه شاید از خون ما نباشه اما با ما که بزرگ‌ شده! حتماً یه رگش هست، مگه نه؟ دیوانه‌وار خندید. چی‌می‌گفت؟ سادیسم چیه؟ خیلی جدی جواب دادم: - متوجه نمیشم. یه‌تای ابروش بالا پرید. - چی رو نفهمیدی پسر؟ یکم فکر کرد و گفت: - سادیسم؟ بهش خیره شدم که نچی کرد و گفت: - پس بهت نگفته؛ من‌ هم نمی‌گم ممکنه واسه سنت ضرر داشته باشه، هر چند تا آخر این چند روز می‌فهمی یه آدم سادیسمی چه‌طور رفتار‌هایی داره! به اونی که وایساده بود یه اشاره زد که شاید ترسیده بهش خیره شدم. ••• ✿❥••به قݪم: ﴿فاطمـہ‌ پناهندہ﴾ (‌حࢪام‌)‼️ ❌ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 【 @romankadehdalaram