eitaa logo
دلــ‌آرامـ‌ــ‌
19.6هزار دنبال‌کننده
438 عکس
49 ویدیو
61 فایل
﷽ متولـد :¹⁴⁰¹.⁹.³ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } دلِ نازک به نگاهِ کجی آزرده شود.. اثری خاص از فاطمه پناهنده✍ کپی‌ کردن رمان حرام و پیگرد قانونی دارد❌ 🌖ارتباط با نویسنده: @fadayymahdyy 🌗تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
دلــ‌آرامـ‌ــ‌
✿•••﴿#عشقِ‌علیه‌السلام﴾•••✿ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 #part_807 سری تکون دادم و گفتم: - نمی‌خواد مامان ب
✿•••﴿﴾•••✿ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 لبخندی زدم و به جلوم خیره شدم. چشم‌هام رو روی هم فشار دادم که عماد با تکون دادن بازوم چشم‌هام رو باز کردم. گوشی‌اش رو جلوم گرفت و گفت: - بخون! نگاهی به صفحه‌اش انداختم که دیدم زیارت عاشورا آورده. لبخندی زدم و ازش گرفتم؛ می‌دونست توی بدترین شرایطم وقتی زیارت عاشورا بخونم دلم آروم میشه. گوشی رو ازش گرفتم و با صدای نسبتاً بلندی شروع به خوندن کردم... نفهمیدم چه‌طوری این‌همه بغض توی سی*ن*ه‌ام جا شده بود... امشب خطری‌ترین شب زندگی‌ام بود! نفهمیدم کی اشک‌هام صورتم رو خیس کرد و بعد از خوندن دعا شروع به روضه خانوم فاطمه الزهرا و آقا امام حسین کردم. طوری درد داشتم و با سوز می‌خوندم که حدود ده نفر دورمون جمع شده بودن و بی‌مهابا اشک می‌ریختن... . ("فاطمه") از درد داشتم دیوونه می‌شدم و هر کاری می‌کردن آروم نمی‌شدم. دلم به شدت ضعف کرده بود ولی اصلاً معده‌ام چیزی رو تحویل نمی‌گرفت و بوی غذا که می‌شنیدم حالم به هم می‌خورد. نمی‌دونم چه مدت بود که توی جام داشتم ول می‌خوردم و از درد داشتم دیوونه می‌شدم که بالاخره وقتش رسید. اون‌موقع بود که درد اصلی شروع شد و راست بود که می‌گفتن برابری می‌کنه با درد شکستن چندین استخون توی بدن! از اون‌موقع هیچ چیز جز درد واسم نبود ولی نفهمیدم کی بالاخره خلاص شدم و بی‌جون رو تخت افتادم. ••• ✿❥••به قݪم: ﴿فاطمـہ‌ پناهندہ﴾ (‌حࢪام‌)‼️ ❌ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 【 @romankadehdalaram