eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
724 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🗞️
🌱ای یارِ سفر کرده ندارم خبر ازتو عصیان شده علت که نبینم اثر از تو... 🌱‌آمد رمضان کاش که با جان شنوم من گلبانگِ مناجات و دعای سحر از تو... تعجیل در فرج مولایمان صلوات
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
در بارگاهِ قدسِ خدا پنجشنبه ها سرهای قدسیان،طرف شاه بی سر است💔
『🌼』 رفیق... تموم خوشے‌هاے دنیا🌍 تموم شدنیه... به خاطرِ یه لذت زودگذر، آخرتت رو تباه نڪن... 🙂🙃 ••• 🍄🍃
به مردان مومن بگو چشمان خود را از حرام فرو ببندند سوره نور آیه ۳۰ 💞🍀
⚡️ •|دختر‌خانم‌گُل|• 👱‍♀ •|آقا‌پسر‌ِ‌ عَزیز |•⇣👨 نَزار‌توی‌.. آب‌گِل‌آلود 🌊 بشے..! و....↜نامَحرَمَم، نامَحرمه هرجا که‌ِ ‌میخواد‌ باشهِ.....(: ◌͜◌ ارزش‌ِتو‌بِیشتَر‌ازاین‌حَرف‌هاست‌.♥️ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎
‌ استاد ❤️ به خوشگلیت می‌نازی ؟! 😌 اون دنیا طرف میگه چکار کنم صورتم قشنگه 😒 دخترا ولم نمیکردن به گناه افتادم ؛ 😞 خدا یوسف و عباس(ع) رو نشونت میده😊 میگه از اینا خوشگل‌تر بودی ؟!🤨 عباس‌بن‌علی‌ای که با نقاب راه میرفت😔 میگفت نمیخوام با دیدن من کسی به بیفته !⛔️ چشمایِ خوشگلش رو،👀 بدنش رو ؛ 💪🏻 خرج خدا نکرد؟ 💚🌱
🌸🍃☔️🌻🍃 🍃☔️🌻🍃 ☔️🌻🍃 🌻🍃 💕 🌻 ☔️ روےکابینت می‌نشینم و پاهایم را تاب می‌دهم مادر چشم‌هایش را برایم درشت می‌کند و من بی‌توجه گوشم را به گوشےمی‌چسبانم. صداےزنعمو ناهید در گوشےپیچیده با سوز عجیبےمی‌گفت -الهےفداش بشم بچم بعد اینکه شما رفتین خیلےخوشحال بود می‌گفت بلاخره بعد چندسال با راحیل محرم می‌شم که این سیل بےپدرمادر اومد زد تو ذوق بچم. مامان نفس حبس شده اش را بیرون می‌دهد -ان شاالله شریکشو پیدا می‌کنه بدهےهاشو می‌ده همه چے درست می‌شه... بعد می‌خندد و می‌گوید -به مصطفےبگو خیالت راحت راحیل فرار نمی‌کنه برا خودته. اخم‌هایم درهم می‌شود و از روےکابینت پایین می‌پرم و گاز محکم دیگری به سیبم می‌زنم و جزوه به دست روےمبل لم می‌دهم و مثلا جزوه را می‌خوانم اما گوشم پیش مادر است. تلفن را قطع می‌کند و به کابینت تکیه می‌دهد، آرام می‌گوید -بیچاره مصطفے!! همانطورکه چشمانم را به صفحات داده بودم گفتم -چرا؟!! -انبار رمچاهش پر وسیله بوده حدود سیصد چهارصد میلیون ، آب همشو سوزونده بیمه هم نبوده. ابروانم بالا می‌پرد و در دل می‌گویم -مگه وسایل قاچاق رو هم بیمه می‌کنن. مادر همانطورکه به سمت آشپزخانه می‌رفت ادامه داد -بعد به موعد چک‌هاشم کم مونده شریکشم دوبےالان رفته دوبےببینه می‌تونه جور کنه یا نه. مادر منتظر نگاهم می‌کند، شانه بالا مےاندازم -چیکار کنم؟!! سرےبه نشانه تاسف تکان می‌دهد -انگار نه انگار پاشو یه زنگ بزن بهش دلگرمےبده. بلند می‌شوم و به سمت اتاق حرکت می‌کنم و می‌گویم -مگه من بخاری‌ام که گرما بدم. منتظر غرغرهاےمادر نمی‌شوم و در اتاق را باز می‌کنم، روےصندلےمی‌نشینم و با نورا تماس می‌گیرم به بوق دوم نرسیده برمی‌دارد. -الو‌سلام -سلام نورا خانم چخبر. -هیچےسلامتے، شما چخبر -منم هیچے والا امشب هیئت هست می‌آے؟! من و منےمی‌کند و می‌گوید -والا محمد تو یه هیت خادم موقته قراره بریم اونجا شرمنده. اخم هایم درهم می‌شود -آهان باشه عزیزم دشمنت شرمنده ان شاالله دفعه بعد، به خاله زهرا سلام برسون. -سلامت باشےگلم تو هم به مامان و حاج آقا سلام برسون. پس از قطع تماس با لب و لوچه آویزان به صندلےتکیه میدهم و گوشے را روے میز می‌چرخانم یاد الناز مےافتم زود شماره‌اش را می‌گیرم بعد از چندبوق برمی‌دارد -الو جونم خنده اےمیکنم و میگویم -سلام جونت سلامت، چخبر؟!! -سلامتیت تو چخبر؟ -خبراےخوب خوب. -چےمثلا.. -اینکه انبار مصطفےرو سیل برده و همه وسیله هاش سوخته و چک‌هاش داره برگشت می‌خوره و خودش رفته دبے.. می‌خندد و بین خنده می‌گوید -عروس بدقدم نابودش کردے. می‌خندم و می‌گویم -چےچیو بدقدم این نشونه ها اینه خدا بشدت منو دوست داره. -اونوقت چرا؟!!چون شوور آیندت داره ورشکست میشه؟! می‌خندم و می‌گویم -ورشکست که بشه یعنےخدا هزاربرابر بیشتر دوسم داره ولےنه حالا یکےدو هفته اےبله برون عقب می‌افته.. -الان خوشحالے؟!! -ناراحت باشم؟!! می‌خندد و می‌گوید -آره تو باید الان زار بزنےسیاه بخت شدےبدبخت. با تمسخر می‌گویم -ان شاالله که همه چک‌هاشو پاس می‌کنه، اینارو ولکن شب می‌آےهیئت؟!! آهےمیکشد و میگوید -بنظرت مامان باباےمن میان هیئت که منم بیارن یا بنظرت ماشین رو می‌دن بیام هیئت؟!! -خب من میام دنبالت. -مگه ماشین دستته؟!! -آره دیگه شب بابا میاد جایےنمیره که. -باش پس بیا دنبالم. -چشم. &ادامه دارد ... 🍃☔️🌻🍃🌸🍃🌸🍃🌻☔️🍃 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
{❄️} رمضان ماه تمرین است{•🌧•} تمرین عشق•• تمرین اراده••[🧢 ] تمرین گذشتن از خویش برای رسیدن به معشوق••<🚙> دقٺ ڪࢪدیݩـ ده ࢪۆز از ݦاھ ࢪمضوݩ گذشتھ؟!^🌙^ چقدࢪ زود گذشٺ😥
🌼پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله: اَيُّهَا النَّاسُ، اِنَّ الْمُصَلّى اِذا صَلّى فَاِنَّهُ يُناجى رَبَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى، فَلْيَعْلَمْ بِما يُناجيهِ. اى مردم! نمازگزار هنگام نماز با پروردگار بلند مرتبه اش مناجات مى كند، پس بايد بداند چه مى گويد. 🤲🌸
. 🕊چقدر از مَنش این شهدا دور شدیـم ❀آنقدر خیره بہ دنیا شده و ڪور شدیـم 🕊 معذرت ازهمہ خوبان و همہ همرزمان ❀ما براے شهدا وصلہ ے ناجور شدیـم 🌷شهدا را یاد ڪنید با ذڪر 🌷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺 🍃 وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد(۱۹۵) ۱۹۵ ✄-------•🍃🌙🍃•--------- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌