#سیاست_های_زنانه
ناز و ادا و داشتن ظرافت کلامی و رفتاری بزرگترین سیاستِ😏👍☺️
شمرده شمرده حرف بزنید ، تون صداتون آروم باشه
لات و الواتی و زمخت و کوچه بازرای حرف نزنید😱🙈
مرد مقایسه میکنه زنشو با زنای دیگه
💞 تو زنی ، زن یعنی خدای ظرافت
خدای زیبایی ، خدای هر چیز خوبی که فکر کنید
شما زن ها قدر خودتان را رو نمی دانید
وقتی یه زن دیگه میتونه با رفتار و ناز و اداش عقل و هوش رو از سر یه مرد بپرونه چرا شما نتونی ⁉️
واقعا تو ذهنتون مرور کنید چرا نمیتونی پر از #عشوه باشی ...
برای شوهرت بی حیا باش / حیا باید در کلام و رفتار برای احترام باشد/اما در ارتباط زناشویی شرم و حیا جایگاهی ندارد/ عشق بورز / لمسش کن تا اونو مال خودت کني
#اینجا_رویاتو_خلق_کن👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قایق وجودتان را خالی کنید.
هر آنچه در قایق پیدا کردید به بیرون پرتاب کنید.
هیچ چیز نباید باقی بماند.
حتی خودتان هم باقی نمانید.
هستی تان فقط در خالی بودن می آید.
بدبختی هایتان، خشمتان، نفستان، حسادت، توقعات و آرزوهایتان،طمع، رنج،لذت و درد هایتان.
همه را بیرون بریزید.
بدون هیچ انتخابی از خود خالی شوید.
و لحظه ای که کاملا از خود خالی شوید، خواهید دید که خدا بر شما نازل میشود.
خدا به دست می آید.
مراقبه چیزی نیست جز تخلیه قایقتان از تمام آشغالهایی که در زندگی جمع کرده اید.
تبدیل شدن به هیچکس.
#اینجا_رویاتو_خلق_کن👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂
مداحی آنلاین - چه کردی با قلبم - مهدی رعنایی.mp3
3.45M
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع)
🌴چه کردی با قلبم
🌴که به عشق تو مانوسه
🎤 #مهدی_رعنایی
⏯ #شور
#اینجا_رویاتو_خلق_کن👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🍃🌸🍃🌸🍃 #هوالعشق #معجزه_زندگی_من #قسمت_بیست_چهارم . . . نگین_احساس جان معرفی نمیکنی؟ احسان_نشناخ
🍃🌸🍃🌸🍃
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_بیست_پنجم
.
.
.
حلما_مامان جوونممم
مامان_چیه
حلما_ بگو جوووونم
مامان_بچه پرو رو نگاه
همجا کار خودتو میکنی بعد بگم جونم
حلما_عه خوو مامان شما اصلا منو درک نمیکنید
الان من حاج خانوم شم شوهرم کنم شما راضی میشین؟
مامان_نخیر چه فایده داره بخاطر ما بخوای حاج خانوم بشی .. زوری که نمیشه بعدم
بری پسر مردمو بدبخت کنی
حلما_مامااااااااان حس کردم سر راهیم من بدبخت کنم پسر مردمو
_قربونت برم من بیا آشتی کنیم دیگه
_قهرنباش
مامان_باشه حالا لوس نشو
_فکراتو کردی؟ به بابا باید جواب بدی امشب
حلما_اوهوم .باشه بگو بیان ولی فقط مثل یه مهمون
انتظار نداشته باشید جواب مثبتم بدم بهشون
مامان_باشه حالا بزار بیان تو پسررو ببین بعد تصمیم بگیر
حلما_نیازی به دیدن من نیست تو خودت میدونی من دوست ندارم بدون عشق ازدواج کنم
مامان_راستی کتاب خریدی؟
اوه اصلا یادم نبووود کتابم نخریدم
حلما_ اوووم نه چیزه اون کتابی که میخواستمو پیدا نکردم
مامان_آهان
با مامان میز شامو آماده کردیم
بابا و حسین هم اومدن
بعد شام مامان به بابا گفت به حاج کاظم اینا بگه آخره هفته بیان
عصابم خورد بود حرفی نزدم پاشدم اومدم تو اتاقم
فکر کنم فهمیدن عصاب ندارم هیچی نگفتن بهم
میدونم مامان و بابا صلاحمو میخوان ولی خب دلمو نمیتونم قانع کنم تا وقتی اونی که دلم میخواد نیاد من ازدواج نمیکنم البته الان دلم هیچی نمیخوادا
اون از احسان جلف که حتی حاظر نیستم نگاهش کنم
اینم از خواستگارم به بخاطر شرایط خونوادگی یکی از یکی مذهبی تر ...
الان تنها مشغلم پیدا کردن خودمه
انقدر تو این مدت اتفاقات مختلف و پر تضاد افتاده که پاک گیج شدم...
حسین_خواهری اجازه هست؟
حلما_اوهوم بفرما
حسین_تحویل نمیگیری دیگه
بابا یه خواستگار که انقدر قیافه گرفتن نداره
حلما_نگو که توام اومدی از فواید ازدواج بگی و نصیحت کنی
حسین_نه والا با من باشه که میگم تو ده سال جا داری تا بزرگ بشی الان شوهر کنی پسر مردمو بدبخت میکنی صبح تا شبم به جونش غر میزنی
حلما_عههههههه این حرفات از نصیحت بدتره کا
مگه من چمه به این خانومی
اه اه
حسین_چیزیت که نیست فقط یکم بیشتر از خیلی لوسی عصابم که نداری غذاهم که بلد نیستی درست کنی
بالشو برداشتم پرت کردم سمتش
از کنارش رد شد
حرصم گرفته بود شروع کردم به جیغ زدن
ووییی این حسین بخواد لج در بیاره دیوونه میکنه ادمو
من جیغ جیغ میکردم حسین هی میخندید
حلما_وایسااااا بهت بگم کی لوسههه
سرو کله هم میزدیم مامان بابا اومدن تو اتاق
بابا_چخبرا اینجا گفتم دعواتون شده
حسین_نه باباجان این دختر لوست الکی جیغ میزنه
حلما_ من لوووسم؟؟؟
بااااابااا ببین چی میگه
بابا_دختر من خیلی هم خانومه پسر
اذیتش نکن
مامان_چه خبره اینجا؟
همه جمع شدین؟
بابا_روح خونه برگشته
تا چند وقت پیش خونه خیلی سوت و کور بود
خداروشکر انگار همه چی داره درست میشه
خب کی پایه پیاده روی شبانس؟
مامان_اخ الان پیاده روی میچسه بریم حاج اقا
بچه ها شما نمیایید؟
بدم نمیومد برم ولی ترجیح دادم خلوت دونفرشونو خراب نکنم
حسین هم نرفت
مامان و بابام خیلی همو دوست دارن بعد این همه سال هنوز با عشق به هم نگاه میکنن
کاش که منم با عشق ازدواج کنم ...
ادامه دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
✍نویسنده: #رز_سرخ
#کپی_ممنوع⛔️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای با پیام سنجاق شده در کانال مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
🍃🌸🍃🌸🍃
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_بیست_ششم
.
.
.
شب زود خوابیدم اصلا نفهمیدم مامان اینا کی برگشتن...
صبح که بیدار شدم چند تا تماس از یه شماره ناشناس داشتم
یعنی کی میتونه باشه؟؟
معمولا شماره غریبه رو جواب نمیدم ولی کنجکاو شدم بدونم کیه که4 بار زنگ زده!
خوبه گوشیم سایلنت بود حالا
چقدرم گرسنمه
جدیدا انقدر غذا میخورم دارم پر میشم یه باشگاهی چیزی هم برم خوبه
سرم هم گرم میشه
حسین_حلماااااا
کجایی؟ تو باغ نیستی ها خواهری
به چی فکر میکردی؟
_وااای چرا داد میزنی حسین
ترسیدم
داشتم فکر میکردم خوبه باشگاه برم هم برای سلامتیم خوبه هم حوصلم خونه سر میره
حسین_چقدر بهت گفتم با زینب خانم برو مسجد برنامه های خوبی گذاشتن
_ول کن بابا همین مونده برم برنامه های مسجد شرکت کنم...
حسین_ مگه برنامه های مسجد چشه؟
خیلی متنوع و سرگرم کنندس تازه محیط امنی هم داره
من میگم یه بار برو حالا شاید خوشت امد و حتی عضو بسیج هم شدی
_کی میره این همه راهو
چه فکرایی میکنی ها حسین
عضو بسیج بشم که چی بشه؟؟
_یه سری ادمِ خشک و از خودراضی میرن اونجا برادم قیافه میگیرن برم چیکار
حسین_خواهر گلم تو که نرفتی آخه برای چی پیش پیش درباره همه چی قضاوت میکنی رای هم صادر میکنی اصلا کاره درستی نیستا
حلما_توام همش بگو چی درسته چی غلط
_خودم میدونم
_مامان کجاست؟
حسین_رفته کلاس قرآن
حلما_من حوصلم سررفته
حسین_من میخوام با علی برم بیرون
میخوای توام بزارم پیش زینب خانوم
حلما_اوهوم بزار زنگ بزنم ببینم کاری نداره
جای نمیخواد بره..
حسین_باشه
گوشیمو برداشتم شماره زینبو گرفتم بعد دوتا بوق جواب داد
زینب_سلام حلما جووون
حلما_سلام عزیزم خوبی کجایی
زینب_خونه گلم ممنون تو خوبی
حلما_جای نمیخوای بری کاری نداری؟
زینب_نه عزیزم
حلما_خو من میخوام بیام پیشت مزاحم که نیستم؟
زینب_اخ جوون بیا ناهار منتظرتما
حلما_باجه پس میبینمت فعلا
زینب_منتظرتم
رفتم به حسین خبر بدم که میام
حلما_حسیییین کوشیییی
حسین_تو اتاقمم جانم
حلما_صبرکن منم کارامو بکنم میام
حسین_تا12اماده باشیا
حلما_اووه الان یازدهه من کلی کار دارم
حسین_یه ساعت کاراتو انجام بده دیگه طولش نده با علی قرار دارم 12نیم
حلما_ خو حالا چه شخص مهمی سعیمو میکنم زودتر کارامو انجام بدم
وای دلم ضعف رفت
برم یه چیزی بخورم بیام آماده بشم
یادم باشه از زینب اون کتابارم بگیرم
.
.
.
یه جین مشکی پوشیدم یه پاییزه شیری رنگ شال ستش رو هم برداشتم یه بلیز هم برداشتم اونجا بپوشم
رفتم جلو آیینه یکمم آرایش کنم صورتم خیلی بی روحه یکم کرم پودر زدم یکمم ریمل با یه رژ کالباسی آرایشمو تکمیل کردم
حسین_حلمااااااا حلمااااا
حلما_الان میام چقدرصدا میکنییی
موهامو جمع کردم با یه کِش بالای سرم بستم شالمو سرکردم اومم خیلی موهام معلوم نیست اما الان حسین میخواد کلی غر بزنه
کیفمو برداشتم رفتم بیرون
حلما_من امادم بریم
...
ادامه دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
✍نویسنده: #رز_سرخ
#کپی_ممنوع⛔️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای با پیام سنجاق شده در کانال مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
🍃🌸🍃🌸🍃
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_بیست_هفتم
.
.
.
حسین_اینجوری میخوای بیای؟
حلما_چشه مگه
حسین_مانتوت خیلی کوتاهه شلوارتم زیادی جذبه
حلما_نخیرم خیلی خوبه اینارو با مامان گرفتم اگه بدبودن مامان میگفت
حسین_هوووف چی بگم وقتی خودت نمیخوای بفهمی بریم
حلما_اییشش
سوار ماشین شدیم باز حسین برما رفت تو قیافه اینجوریه دیگه منم براش قیافه گرفتم
تا خونه زینبینا مسیر طولانیی نبود 5دقیقه ای رسیدیم
حسین_برگشتنی میام دنبالت. راستی به مامان خبر دادم میای اینجا خودتم یه زنگ بزن بهش اگه تونستی
حلما_اوکی فعلا
از ماشین پیاده شدم
اومدم زنگشونو بزنم در باز شد
اووه برادر علیِ که
علی_سلام علیکم
حلما_علیک سلام
علی_بفرمایید داخل زینب منتظرتونه
حلما_ممنون
اومدم داخل علی هم رفت سمت ماشین این بچه آخر آب میشه بس که خجالتیه
درواحد رو زدم زینب درو باز کرد
حلما_شلاام من اومدم
زینب_خوش اومدی عزیزمم
حلما_مرررسی کسی خونتون نیست؟ خاله کجاست؟
زینب_نه علی بود که الان رفت مامان هم با مامان شما رفته
حلما_عه نمیدوستم خو من کجا لباسم رو عوض کنم
زینب_بیا تو اتاقم خوشگل خانوم مانتوت رو بده آویزون کنم
حلما_میسیی
مانتوم رو با بلیزی که اوردم عوض کردم شالم رو هم برداشتم موهامو مرتبط کردم رفتم پیش زینب
یه ریز آنالیزیش کردم خوشمان آمد چه مرتبو خوش تیپ
حلما_زینب جوووون چی درست کردی چه بوی خوبی میاد
زینب_لازانیا.دوست داری؟؟؟
حلما_وایییی عاشقشم ایولللل کدبانو
_چیکار دای دیگه بگو کمکت کنم
زینب_هیچی دیگه میزو بچینیم ناهار بخوریم
میزرو چیدیم به کمک هم زینب هم لازانیا خوشمزشو آورد وای که چقدر من عاشقشم
انصافا دست پختش حرف نداره
من که انقدر خوردم دل دردگرفتم
حلما_واییی زینب عالی بود دختر دست پختت حرف نداره از این به بعد همش چتر میشم خونتون
زینب_نوش جونت قدمت رو چشمممم
میزو جمع کردیم باهم ظرفارو شستیم جا به جا کردیم
اوه یادم رفت به مامان زنگ بزنم
حلما_من یه زنگ به مامانم بزنم میام
زینب_باشه عزیزم منم یه چایی بریزم با کیک بخوریم
گوشیمو برداشتم دیدم اون شماره ناشناسِ دوبار دیگه هم زنگ زده یعنی کیه که انقدرم پیگیره
بیخیال اگه کسی کار داشته باشه بازم زنگ میزنه
با مامان صحبت کردم گفتم قراره حسین اومدنی بیاد دنبالم...
حلما_راستی زینب کتابایی رو که گفتی بیار بخونم
زینب_میدم ببرخونتون
حلما_عجب کیکی
به به خودت درست کردی؟
زینب_ اره عزیزم یه دوره کلاس آموزش کیک پزی رفتم
گفتم بهت میای با هم بریم گفتی نه
_چرا من یادم نیست پس؟
البته به آشپزی و این چیزا علاقه ندارم کلا
زینب_آره یادمه گفتی
ولی من دوست دارم چیزای مختلف یاد بگیرم
نمیتونم خونه بمونم حوصلم سر میره دوست دارم سرم گرم باشه و مشغول یه کار مفید باشم
_ وای گفتی جدیدا منم همش تو حوصلم سر میره نمیدونم چیکار کنم
.
ادامه دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
✍نویسنده: #رز_سرخ
#کپی_ممنوع⛔️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای با پیام سنجاق شده در کانال مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
🍃🌸🍃🌸🍃
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_بیست_هشتم
.
.
تا غروب با زینب بودم خیلی روزه خوبی بود
کتابایی رو هم که گفته بود داد بهم
.
.
از امشب شروع میکنم به خوندن سرگرم بشم یکم
حسین اومد دنبالم رفتیم
قرار شد شبای محرم باهم بریم هیت اصلا یادم نبود یه هفته دیگه محرم شروع میشه چقدر دلم هوای بچه گیامو کرده عاشق این بودم که برم دسته هارو ببینم از همون موقه یه حس خاصی به محرم داشتم الانم همینطوره امام حسین رو یه جور خاصی دوست دارم هیچوقت دربارش تحقیق نکردم بااین که همیشه دربرابر دین و اسلام گارد میگیرم اما محرما اینجوری نیستم عجیبه برام...
رسیدیم خونه مامان هم تازه اومده بود یکم باهم صحبت کردیم گفتم میرم تو اتاقم استراحت کنم تا بابا بیاد
.
.
تو اتاقم بودم گوشیم زنگ خورد
بازم همون شماره ناشناسست
حلما_بله
صدای یه پسر بود
_سلام خوبی حلما خانوم
حلما_شما؟
_عه نشناختی احسانم دیگه
حلما_شماره منو از کجا اوردی شما
احسان_از مخابرات
حلما_هه هه جدی پرسیدم
احسان_خب حالا عصبی نشو خانوم کوچولو
کاره سختی نبود که از سپیده گرفتم
حلما_سپیده بیشعور
احسان_خشن نشو
حلما_عرضتون؟
احسان_عرضی نداشتم خواستم حالتو بپرسم
یکم باهم گپ بزنیم دلم برات تنگ شده از دیروز تاحالا
حلما_فازتون چیه شما من چه حرفی دارم باشما بزنم اخه
احسان_خب بلاخره از یه جا شروع میشه بعدا کلی حرف داریم برای هم
حلما_اقای محترم مزاحم نشید من اصلا از این مسخره بازیا خوشم نمیاد به حساب سپیده ام میرسم که سرخود شماره منو به شما داده
احسان_فکر نمیکردم انقدر سفت و سخت باشیا مشتاق تر شدم
حلما_هووووف دفعه بعد اینجوری برخورد نمیکنم باهاتون لطفا احترام خودتونو نگه دارید خدافظ
گوشی رو قط کردم وای از عصبانیت داشتم منفجر میشدم دختره احمق هی هیچی بهش نمیگم هر غلطی دلش میخواد میکنه لعنتی اینجوری نمیشه زنگ میزنم بهش حالیش میکنم....
مامان_حلما جان بیا شام بخور
حلما_مامان میل ندارم
مامان_یعنی چی پاشو بیا زود
هوووف ولکن نیستن که بعد شام میام زنگ میزنم بهش
سعی کردم خودمو آروم کنم یوقت نفهمن حوصله سوال جواب ندارم
رفتم آشپزخونه کمک مامان...
بعد شام بابا صدام زد
_جونم بابا
بابا_حلما جان پنج شنبه شب حاج کاظم اینا میان خونمون جایی نری خونه باش حواست به ظاهرتم باشه
حلما_باباچراانقدر زودحالا این همه وقت هست
بابا_هفته بعد محرم شروع میشه دیگه نمیشه حالا حالاها
مامان_حلما قرار نیست کار خاصی بکنی که دیرتر بیان یه مهمونیه
حلما_بعله یه مهمونی ساااادست
از لجم گفتم یه مهمونی سادست که بدونن جوابم منفیه
حلما_شبتون بخیر من میرم بخوابم
تا اومدم تو اتاق یادم افتاد کاره سپیده
گوشیرو برداشتم شمارشو گرفتم
ادامه دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
✍نویسنده: #رز_سرخ
#کپی_ممنوع⛔️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای با پیام سنجاق شده در کانال مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
فرقی نمی کند
آغازِ هفته باشد یا پایانش ...
صبح باشد یا شب ...
بذرِ امید ؛
نه وقت می شناسد ،
نه موقعیت ...
هر وقت بکاری ؛
شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز ،
با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن ؛
جوانه می زند ...
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن ،
اوج می گیرد ...
هرگز نا امید نباش ... !!!
نا امیدی ، تیشه ی بی رحمی ست ؛
به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات ...
پس تا دیر نشده ،
بذرِ جادوییِ امیدت را بکار ،
و معجزه هایت را درو کن ... !
#نرگس_صرافیان_طوفان
#اینجا_رویاتو_خلق_کن👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂
قرار عاشقی امام رضا.mp3
7.06M
قرار عاشقی
خلوت با معشوق (حضرت دوست )
هندزفری و چراغ اتاق خاموش
یادتون نره 😉
#اینجا_زندگیتو_متحول_کن_و_متفاوت_باش👇👇👇
@ROMANKADEMAZHABI 🏴
#به_ما_ملحق_شوید👆👆👆