eitaa logo
🌿 طب نوین روجین🌿
911 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
319 ویدیو
645 فایل
داخل کانال میتونی مشاوره دریافت کنی در مورد زگیل تناسلی/عفونت/کیست/ناباروری/سردمزاجی کافیه اعتماد کنی ودرمان بشی زیر نظر پژوهشکده طب سنتی رویان شماره ما 👈🏻 ۰۹۱۱۹۰۶۴۹۱۸ فرم مشاوره👈🏻 https://app.epoll.pro/49187200 🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Tab Rahi
+دلبری کن برام... با ترس نگاهش کردم و چسبیدم به صندلیم. اب دهنمو به زور قورت دادم و با تته پته گفتم: ی..یعنی چی؟ با پرستیژ خاصی کرواتشو شل تر کرد و همینطور که نزدیکم میشد گفت: موهاتو باز کن، بزار اون فرفریای پدر درار و ببینم که دلم گیر کرده لای پیچش‌هاش! بذار ظرافت‌هاتو ببینم! شب و روز برام نذاشتی شهرزاد،بیقرار بودم بیقرارترم کردی، طاقتمو طاق کردی دختر... با حرفاش گر گرفته بودم و خواستم چیزی بگم که ..🙈🔥♨️ https://eitaa.com/joinchat/1443168416C65397ceb43 😱😍♥️
هدایت شده از Tab Rahi
به لبه بیمارستان نزدیک شدم دستی رو شکمم کشیدم زمزمه کردم:ببخشید عزیز مامان...پسر مامان ،دختر مامان منو تو باید بریم کسی رو تو این دنیا نداریم داد زدم:بابای من قاتل شوهرمه چند نفر که تو محیط بیمارستان بودن نگاهم کردن سری از تاسف تکون دادن به ثانیه نکشید که همه تجمع کردن و به من نگاه کردن داد زدم:میخوام بیام پیشت کیانم چند سانت رفت جلوتر که صدای کیوان اومد کیوان:آسمان...بیا با هم حرف بزنیم نگاهی به پشت سرم انداختم ترنم هم بود با غم نگاهش کردم که نگران یه قدم اومد جلو داد زدم:نیا جلو ..نیا از حرکت وایساد دستش رو به حالت تسلیم بالا آورد رو به کیوان نالیدم:اصلا نباید منو پیدا میکردین..من باعث این بدبختیم کیوان سری به نشونه "نه" تکون داد و گفت:نه عزیزم این چه حرفیه آخه...بیا با هم حرف میزنیم دیگه نباید وقتم رو تلف میکردم چشمام رو بستم خودم رو سپردم دست سرنوشت خودم رو پرت کردم... https://eitaa.com/joinchat/1418068110C3270ef9678
هدایت شده از Tab Rahi
استاد ما رو ببین،جوووووووونم استاد! چه کت و شلوار بهش میاد!!چه جیگری شده.وااای خدا یعنی استاد ما اینه؟؟؟!!! حالا دست! حالا جیغ! حالا دست دست جون ننه !همه شاد و خوشحال با آوا تهرانی 😑🤣 استاد اخم کرده بود و تریپ جدی برداشته بود.ای گندت بزنن!اینجوری اخم نکن میترسم😕 استاد_سرکار خانم وقت خواب🤨 منم که پررو،برگشتم گفتم: _قربان شما 😎 بچه ها زدن زیر خنده ولی وقتی نگاه خشمگینش رو دیدن....🤐😶 https://eitaa.com/joinchat/2164916369Cc9b71f39f2 وایییی ته خنده ست این رمان🤣🤣🤣🤣
هدایت شده از Tab Rahi
آلاچیق رمان مرجع بسیاری از کانال‌های پی‌دی‌اف ایتا💯 انواع... فایل پی دی اف 🤣😂 فایل پی دی اف 😧🤭 فایل پی دی اف 💯👌 فایل پی دی اف 😉🙈 فایل پی دی اف 🚶🏻‍♀🚓 فایل پی دی اف 🤧🙂 فایل پی دی اف 😕🤦🏻‍♀ فایل پی دی اف 😰😞 فایل پی دی اف 🤔☺️ فایل پی دی اف 😔👐 فایل پی دی اف ❤️🖇 فایل پی دی اف 😶🌱 فایل پی دی اف 😆💼 فایل پی دی اف 😌😝 فایل پی دی اف 🔫🙁 فایل پی دی اف 😖👊🏻 فایل پی دی اف 😂💋 کلی پی دی اف خفن با ژانرای مختلف همش داخل یه کانال‼️ https://eitaa.com/joinchat/2447310957Cbacf4e7a2c 💯🔥 عضویت بسی محدود♨️❌
هدایت شده از Tab Rahi
سللامممم یه کانال اوردم کلی رمان پی دی اف داره 😍🔥 هر رمانی بخوای درخواست بدی برات پیدا میکنه و بهت تحویل میده🕷🕸🙈 پس چرا منتظری بکوب رو لینک پر رمان پی دی اف داره. 😃👆🏻📚 رعیتی📕 📙❤️ 📖 🧕🏻📿 https://eitaa.com/joinchat/4013031565C18fa9d9e61 👮🏻‍♂📘 📔🎃👻 📗🌿 🥀🖤 ها کامل قرار میگیره فقط کافیه عضو شید درخواست بدید سریع پیدا میکنیم 📚🖋
هدایت شده از Tab Rahi
مثل مجنون ها دیوانه‌وار فریاد می‌کشد: - پسر عموت داره چیکار می‌کنه؟ فکر کرده می‌تونه تورو از من بگیره! هه، تو مال منی... نمی‌تونی هیچ غلطی بکنین تا اشوان زنده‌ست. - فکر کردی با یه دیوونه طرفی؟ فکر کردی اگه بهم ترحم کنی ولت می‌کنم؟ دستانش‌ را باز کرد و گفت: - آره، اصلا من دیوونه! اما تو یکی خوب می‌دونی که دیوونه خودتم! پس یا ما با همیم برای همیشه‌، یا.... یا با هم دیگه از این دنیا می‌ریم تا کاری ازتون سر نزنه! اشوان یکهو دستانش را اسیر کرد و در لحظه‌ی آخر... https://eitaa.com/joinchat/1443168416C65397ceb43 😱🔥
هدایت شده از Tab Rahi
-اصن اگه برام لواشک نخری نمیام +نیا با یکی دیگه میرم برگشتم سمتش -جانم علی جان چیزی گفتی؟ +آره گفتم دختر دورم کم نیست تو نبودی یکی دیگه حرصی مشتی به سینش زدم که توی شکمم درد بدی پیچید و باعث شد جیغ بزنم علی-چی شد خوبی؟ -دوتا بچه انداختی تو شکمم جفتشون یهویی لگد میپرونن -تا تو باشی دست رو من بلند نکنی هنوز نیومده دارن از باباشون طرفداری میکنن پدسگا🤣🔥 https://eitaa.com/joinchat/3838050412Cf47a2b3808 🤤🙂😂🌸 🙂
هدایت شده از Tab Rahi
😕 _ارباب، ارباب خواهش میکنم _خفه شو تو یه آشغالی که باید از همون اول میکشتمت _ارباب بخدا اشتباه میکنید _که من اشتباه میکنم اره الان نشونت میدم با درآوردن کمربندش و پیچوندنش دور دستش لرزه ای به تنم افتاد _که به زن من توهین میکنی اره الان نشونت میدم! با فرود آوردن کمربند روی تنم یه جیغ کشیدم و گفتم _ ارباب بخ...تا ا.. اشتباه..میکنید... من..من...بیگناهم ارباب با این حرفم ضرباتشو بیشتر کرد با ضربه ای که به شکمم خورد دردی توی تمام بدنم پیچید که باعث شد ی جیغ بلند بکشم که یهو در اتاق باز شد و .. https://eitaa.com/joinchat/1924726940Cc086a51db8 😱 😞
هدایت شده از Tab Rahi
‌ 💯♥️💯♥️💯♥️💯♥️💯 تو خواب و بيدار بودم كه با حس لاي موهام پلكامو باز كردم. فكر كردم دارم خواب ميبينم اما، خودش بود واقعي واقعي!!! با ديدنم و انگشتش از موهام تا كنار لبام سر خورد. سرشو پايين آورد و نجوا كرد: - اومدم با خودم . قلبم لرزيد. سعي كردم بلند بِشم اما دستاشو دو طرف بدنم گذاشت و مانعم شد. - گفته بودم مال مني حتي ب ! هاش كه روي لبها و زير گردنم پخش شد كوبيد. خيره ب چشمام لبمو لمس كرد. - ميخوام ... واسه هميشه! https://eitaa.com/joinchat/3935633520C6474a8179d رماني سراسر هيجان🤭 🚫اگر از داستانهاي تكراري خسته شدي بيا تو☝️🏻
هدایت شده از Tab Rahi
-استاد داره لگد می‌زنه، آخ! نگران دستم‌رو محکم و عاشقانه فشرد: - جونم؟ کرده این نیم مثقال بچه، بگو چیکار کنم؟ ها؟ بریم دکتر؟ با خجالت دستی به کشیدم: - می‌شه پیشم ؟ آخه وقتی کنارمی با آروم می‌گیرم. صدای خنده‌ی آرومش اومد و بعد گفت: - ای ، خانوم کوچولوی من، همیشه با همین منو کشته مرده خودت کردی بلا... بی تحمل نگاهم کرد، با یه ...😱🤤 https://eitaa.com/joinchat/3218538632C572f9dd49d 🙂☝️🏻💙
هدایت شده از Tab Rahi
بازم سارن و سوتی هاش😑🤣🤣وسط دعوا و فحش با ارباب بهش میگه چش قشنگ 🤣🤣🤦‍♀ بدون توجه به کسی چشمامو بستم و دهنمو باز کردم: - پسره‌ی از خود راضی. با اون چشای وحشی . نه اصنم خوشگل نیست. میمون زشت. فکر کرده کیه. خردوپا. گاو دو سر. ایشالا اون موهای خوشگلت بریزه شی. ایشالا چشای ابیت سرخ شه دیگه ابی نشه. دراز نردبون زرافه... یهو محکم سرم خورد تو شکم یکی. چه . سرمو بالا اوردم یا خدا یا موسی بن جعفر. یا ۱۲۴ هزارتا پیامبر.😱😵 انا لله و انا علیه راجعون. خونم حلال شد رفت☠ با اخماش بهم زل زده بود لب زد: + با من بودی دیگه!؟🙄🤨 -اره دیگه مگه کی جز تو . و گند زدم. چه سوتیی دادم.😱🤦‍♀😐 https://eitaa.com/joinchat/1939144861C1dfe74b854پارت واقعی
هدایت شده از Tab Rahi
...🤣🤣 ❤️ کامران دم در منتظر وایساده بود و تکیه داده بود به ماشین .. حالم خوب نبود .. از صبح تا حالا حالت تهوع داشتم و دلیلش رو هم نمیدونستم... شاید بخاطر استرس زیاد بود .. آروم آروم رفتم سمتش و سلامی کردم .. برگشت سمتم .. گفت:به به.. خانم خوشگلم .. لبخندی مصنوعی زدم که رفت سمت ماشین و دسته گلی آورد و داد دستم و گفت: اینم تقدیم به زیبا ترین زن دنیا.. همین لحظه بود که حالم بهم خورد و ..🤢🤢 https://eitaa.com/joinchat/4164223099Cd9050b163a بیا ببین این دختر چه کارا که نمیکنه🤣هیجانی ترین و طنز ترین رمان ایتا✅ با بیش از 100 پارت آماده❌♨️
هدایت شده از Tab Rahi
.پارت.از.رمانشو.بخونی.جر.خوردی🤣🛑❌ بادی به غبغب انداختم و بلند گفتم:✨🧐 - ، نه روسری نه توسری، حکومت دوست پسری!😚😋🤪 یهو سپهر از در وارد شد و با عربده گفت: - ،🤓 نه جانبازی،نه سربازی، پسرا پاشید بریم دختر بازی!😗😉 بقیه دانشجو ها هم یک صدا گفتن: - !✨🤲 !✨😂 یهو استاد آرمان از در وارد شد و گفت: - پاشید گمشید بیرون که ! https://eitaa.com/joinchat/1901527195C340ea78996 فقط آتیشایی که توی کلاس میسوزونه این نور ما 🤣🔥 تعداد عضویت محدود😱🤭 زود عضو شو تا پاک نشده😰🤫
هدایت شده از Tab Rahi
شک به دخترم و پسرم که .. خوب سلام من میخوام از اتفاقی که مصوبش خودم بودم بگم و بشه براتون تجربه که شماهم این اشتباه و تکرار نکنید من صاحب دو تا دختر و پسر دوقلو بودم که از همون نوزادی تو یک اتاق بودن تا ۱۸سالگی منو هرشب صدا های عجیب و غریبی از اتاق بچه هامون میشنیدیم و وقتی وارد میشدیم همه چی بود و بچه ها بودن ولی‌یک شب ساعت ۳ بود که.. https://eitaa.com/joinchat/3369009314C707f25c8af اتفاق تلخ و عبرت آموز🙂💔
هدایت شده از Tab Rahi
⚪️پایان تبادلات گسترده 𝑅𝑎𝐻𝑔𝑂𝑧𝐴𝑟⚪ 🖤بنرارو 10 دقیقه دیگه پاک کنید که ریزش نداشته باشید🌱 🤍اد اب آمارت بالای 800 بود پی وی🌵 🆔@Rahi_Sangi 🖤اینفوم برای دیدن جذبام🌿 🆔@Tab_Rahi
پارت داریم😍
https://harfeto.timefriend.net/16420908480144 پارت های امشب چطوربود؟😍
خب بریم نظرات
ممنون ازتوجهتون😍
راحله ام اماچراعوضی؟☺️
ممنون😍
ممنون ازتوجهتون😍
ازتایم آرزوی محال گذشته منتظر پارت های فرداشب باشین😍
منتظر پارت های فرداشب باشید😍
ممنون ازتوجهتون خوشحالم که خوشتون اومده😍