خب بچه هااااا
رمانمون فصل دوم هم دااااره😍
الان یک پارت ازش رو براتون میفرستم👇🏻♥️
امنیت🇮🇷
#پارت_1
#فصل_2
گلنوش: پری از روژان اینا خبر نداری؟
پریا:نچ
گلنوش: نچ؟!
پریا: ها..اره...ببخشید حواسم نبود...الان چینن با اقا رسول و اقا داوود و زینب
گلنوش: میدونستم چینن که...
پریا: گلی حالا چیشد یاد روژان اینا افتادی؟
گلنوش: همینجوری دلم براشون تنگ شده بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سعید: بگو فرشید راحت باش
فرشید: چجوری بگم
سعید: ای بابا داری نگرانم میکنی ها
فرشید: سعید....
سعید: بگو فرشید جان
فرشید: راستش
سعید: فررشییددد
فرشید: قول میدی عصبی نشی
سعید: نه😂
فرشید: عه خب نمیگم😐
سعید: شوخی کردم بابا😂 بگو
فرشید: ببین سعید یکی از بچه ها از خواهرت خوشش میاد گفت من بهت بگم
سعید با داد: کییییییی
فرشید: اروووم سعیییدد...خودت گفتی عصبی نمیشم
سعید: فرشید خفه شو بگو کی گفته
فرشید: درست صحبت کن😐
سعید: کی این غلطو کردهههه
فرشید:.......
پ.ن¹: سعید وحشی میشود 2😂
پ.ن²: بازگشتی دوباره😍😂
ادامه دارد......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫
به کپی رمان راضی نیستم🚫
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ