eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا نباید مرد؟؟ 😍😍😍😍❤️❤️❤️ ♥️
ادمینمونم قهر کرد😐💔
👇🏻👇🏻♥️
شخصیت_رمان_امنیت
بچه ها خیلییی پیام دادید چشممم میزارم پاارت😂❤️
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_2 #پارت_34 محمد:کجاست؟ رسول: اقا همونجایی که فرشید اینا زخمی شدن... محمد: اووو جالب
امنیت🇮🇷 محمد: صدای داد رسول پیچید تو سایت که گفت ایییووولللل رسول: یاااافتمممم محمد: چهههههه خببررررتهههههه رسول: اقااااا یاااااافتممم محمد:چیووووووو رسول: فهمیدم چی میگننن محمد: چی میگن رسول: اقا ببینید به صورت برعکس حرف میزنن و مفهوم حرفشم این بود شنبه همون جای همیشه کی مفهوم حرف بیتا هم فهمیدم بود محمد: عــــــــجـــــــــــــبـــــــــــــــ داوود: خب خانم محمدی شما از کجا فهمیدید شنبه با بیتا قرار داره روژان: از شنود تلفنش رسول: خانم محمدی چرا دروغ میگی تلفنی حرف بزنه که رمزیه و رمزشو من فهمیدم 😒😌 روژان: اقای محترم درست صحبت کنید...در ضمن من چرا باید دروغ بگم اصلا اگر دروغ بگم چه نفعی برام داره و اصلا چه ربطی داره دروغ گفتن؟ رسول: خانم بحث نکن جواب داوود رو بده روژان: تلفن شارلوت شنوده و وقتی که با سباستین حرف میزد متوجه شدیم اون موقع رمزی حرف نمیزدن😒 رسول: افرین خیلی کارتون مهم بوده😏 محمد: بس کنید چتونه شما... رسول اتاق من... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رسول: چیکار داری محمد محمد: چته رسول چیکار داری با این روژان بدبخت چرا انقدر بهش گیر میدی رسول: دوست دارم محمد: این چه طرز حرف زدنه دوس داری اره؟ رسول: هیچی نگقتمو اومدم بیرون پ.ن¹: ای رسول بی ادب😏😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_2 #پارت_35 محمد: صدای داد رسول پیچید تو سایت که گفت ایییووولللل رسول: یاااافتمممم م
امنیت🇮🇷 3 ساعت بعد: محمد: رسول با خانم محمدی بیا اتاق من رسول: خانم محمدی بیا اتاق اقا محمد روژان: بدون اینکه چیزی بگم پاشدم و رفتم اتاق اقا محمد رسول: تق تق محمد: بیا تو روژان و رسول: سلام محمد: سلام بشینید میرم سر اصل مطلب... اینطور که ما خبر داریم ماموریت شارلوت و بیتا 1 ماهی طول میکشه و ما مبخوام دونفرو بفرستیم مراقبشون......رسول و خانم محمدی شما دوتا باهم نیرید به این ماموریت روژان: ولی اقا محمد نمیشه محمد:چرا رسول: چون الم با این خانم تو یه جوب نمیره روژان: چشم غره لی به حسینی رفتم و ادامه دادم: اقا من با یه مرد غریبه 1 ماه برم چیکار کنم نمیشه من نمیرم محمد: واسه اونم فکرایی دارم... رسول: چه فکری محمد: تو و خانم محمدی برای 1ماه به هم محرم میشید و بعد از ماموریت باطلش میکنیم روژان:اصلااااااا مکااااان ندارههههه رسول: نه محمد نههههههه محمد: اتفاقا اره☺️ پ.ن¹: عه وا دیدی چی شد😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇🏻👇🏻👇🏻
من دیگه برم بیرون🏃🏻‍♀❤️
گاندو ۲ شروع شد از شبکه ی تماشا😍
ولی در عوض واستون پارت نوشتم😁 خب دیگه برید ببینید جای منم خالی کنید😢