«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_6 #پارت_25 شب:::: فرزاد: رو تخت دراز کشیده بودمو تو فکر آرزو بودم.... ژینوس: فرز
امنیت🇮🇷
#فصل_6
#پارت_26
آرزو: رفتم دیدم بابا افتاده تو نماز خونه... لیوان و قرصا از دستم افتاد...
ـــــــ بهداری سایت ـــــــ
آرزو: عه عمو اینجا چیکار میکنید..
علی: اومدم سر بزنم چیزی شده که اومدی بهداری؟
آرزو: با حسرت و نگرانی به بابا نگاه کردم...
علی: ای وای... سریع رفتم کنار تختش
آرزو: فک کنم قرصارو نخورده...
علی: احتمالا
حالا باید بیدار شه تا بازجویی رو شروع کنیم😂
ــــــــــــ
آرزو: عه بابا😍
خوبی؟!
رسول: با سر جواب دادم...
علی: به به اقا رسول...
مگه ما شمارو تو بیمارستان ببینیم
رسول: 😬😆
علی: حالت خوله الان؟
رسول: بازم با سر جواب دادم...
علی: رسول قرصاتو نخورده بودی درسته؟!
رسول:.....
علی: پس قرصاتو نخوردی😐
رسول: من گفتم نخوردم؟😂😐
علی: با زبون نه ولی چشات میگه نخوردی
رسول: ای چشای لعنتی😂
علی: رسول خان
رسول: جان😂
علی: جانت بی بلا😂
من الان میتونم بستریت کنم ولی اگه قول بدی..
رسول: پریدم وسط حرفش:: پسر خوبی باشیو اذیت نکنی شوکولات میدم بهت😂😐🔪
علی: از دست تو😂😐
نخیر، اگه قرصاتو به موقع بخوری میزارم بری
رسول: به همین راحتی میزاری برم؟
من که مریض میشم برات
قرص میریزی تو حلقم
میزاری برم؟؟
(با حالت شعر بخونید😂👆🏻)
علی: رسول چیشده؟ خوشمزه شدی😂
پ.ن¹:....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫
به کپی رمان راضی نیستم🚫
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_6 #پارت_26 آرزو: رفتم دیدم بابا افتاده تو نماز خونه... لیوان و قرصا از دستم افتاد...
امنیت🇮🇷
#فصل_6
#پارت_27
چند روز بعد:::
آرزو: رفتم پیش مامان تا باهاش صحبت کنم...
مامان میشه حرف بزنیم؟
روژان: جونم؟
آرزو: سیر تا پیازو گفتم
روژان: عزیزممم😍
اسمش چیه؟
آرزو: فرزاد☺️
روژان: فرزاد و آرزو😂😍
باشه مامان بده شماره رو با مامانش صحبت کنم..
آرزو: راستی مامان..
میشه شما به بابا بگی؟
روژان: باشه قربونت برم...
ــــــــــــــــــــــ
فرزاد: با اشاره و بی صدا لب زدم:: مامان چی میگه؟
ژینوس: گوشیو اوردم پایین دستامو تکون دادم که چیزی نگه... گوشیو گذاشتم دم گوشم و گفتم:: قربان شما، مچکر... پس ما فرداشب مزاحمتون میشیم...
خداحافظتون سلام برسونید....
گوشبو قط کردمو با کمی اصبانیت گفتم:: واااااای فررررزااااد بس کن مامااااااان
دیوونم کردیییی ازبس اشاره دادی😐
فرزاد: ببخشید.... حالا چیشد😅
ژینوس: لبخند جای اخممو گرفت گفتم: فرداشب تشریف میبریم خاستگاری😌😂
ـــــــــــــــــــ
آرزو: چیشد مامان😬
روژان: فرداشب میان..☺️
آرزو: ف...فر... فرررردا شبببببب😳😱
روژان: اهوم، آررروم😐
اگه دیره بگم همین امشب بیان😂
آرزو: نـــه... خیییلیییی زوووووده🙄
روژان: نه خوبه...
برو برو لباستو انتخاب کن فردا 6 ساعت نگردی دنبال لباس آخرشم مجبور بشیم بریم بگیرم...
آرزو: چشم میرم🙄
ولی الان خیلی زووده حالا فردا نگا میکنم...
روژان: خب دیگه، تاوقت داریم برو ببین اگه نداری بریم خرید...
پ.ن¹:....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫
به کپی رمان راضی نیستم🚫
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_6 #پارت_27 چند روز بعد::: آرزو: رفتم پیش مامان تا باهاش صحبت کنم... مامان میشه حرف
امنیت🇮🇷
#فصل_6
#پارت_28
روژان: وای خدا، چجوری به رسول بگم🤦🏻♀😐
دیدم داره میره تو اتاق که طبق معمول گزارش هارو بنویسه...دیدم بهترین فرصته یه چایی ریختم و رفت تو اتاق...
اهم اهم
رسول: برگشتم به سمت صدا...
بَه روژان خانوم...
روژان: چایی رو گذاشتم رو میز::: بفرمایید
رسول: دستت درد نکنه♡
روژان: با لبخند مسخره و ضایعی داشتم رسولو که چایی میخورد نگاه میکردم...
رسول: چیزی شده؟ 😂
روژان: واسه آرزو خاستگار اومده...
رسول: لبخند تلخ و احساسی زدمو گفتم: کیه؟
آرزو: هم دانشگاهیش...
مامانش امروز زنگ زد و واسه فردا شب قرار شد بیان...
رسول: فرداشب زود نیست🤨
روژان: مادرش گفت، منم تو رودرواسی گیر کردمو قبول کردم
ـــــــــــ شب ـــــــــــ
روژان: آرزو اومدنا.... حاضری؟(منظورش لباسو ایناست...)
آرزو: آ... آر... آره مامان....
روژان: خوبی؟
آرزو: خ.. خو...بم
روژان: فک نکنما!
مطمعنی خوبی
آرزو: خوبم ماما... مامان.... ف... فقط...ا...استرس... دارم..
ــــــــ اومدن توـــــــ
روژان: سلام خوش آمدید..
ژینوس: سلا.....
با دیدن چهره هاشون خشکم زد.... یع.. یعنی... یعنی... همونان...
خودمو جمع و جور کردمو گفتم: سلام مچکر
ـــــــ اومدن تو و نشستن ـــــــ
فرزاد: مامان تو شک بود و به یه گوشه خیره بود...بابای آرزو از کار مامان متعجب بود... با اومدن مادر آرزو، مامان به خودش اومد...
رسول: خب آقا فرزاد... از خودت بگو
مدرکتون چیه؟ شغلتون چیه؟
فرزاد: فوق لیسانس حسابداری دارم
توی یه شرکت هم مشغلول به کارم
رسول: ماشین و خونه هم دارید؟
فرزاد: بله..
رسول: بسیار عالی...
ژینوس: عروس خانم نمیخوان چایی بیارن؟
پ.ن¹:....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫
به کپی رمان راضی نیستم🚫
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_6 #پارت_28 روژان: وای خدا، چجوری به رسول بگم🤦🏻♀😐 دیدم داره میره تو اتاق که طبق معمول
امنیت🇮🇷
#فصل_6
#پارت_29
دوروز بعد:::
رسول: سلاااام عروس خانوووووم
چطوری بابا؟
آرزو: خوبم بابایی، ولی نه به داره نه به باره😅
رسول: واقعا؟ 🤨😂
آرزو: سرمو پایین انداختمو لبخند زدم...
ـــــــــــــــــــــــــ
ژینوس: دوروزه داری با من میجنگی...
میگم این ازدواج به صلاح نیست، درست نییست
اینو بفهم بچه
فرزاد: چرا نباید ازدواج کنیم مامان...
ژینوس: چون.... چون.... دلیل قانع کننده ای پیدا نکردم گفتم:: نباااید دیگه نباااید
فرزاد: مامان اگه شما راضی نبودی چرا اومدی خاستگاری..
ژینوس: میخواستم مطمعن بشم... که شدم
فرزاد: از چیییی
ژینوس: به تو مربوط نمیشه...
فرزاد جان مامان به جای این دختره بیا پارمیدارو بگیر... تازه اون دیوانه وار عاشقته
فرزاد: مامان مگه یه کیلو پیازه اونو بگیرم....
من دیوانه وار عاشق آرزو ام
من اصن از این دختره پارمیدا خوشم نمیاد! دختره ی... ای بابا😒
مامان زجرم نده تروخدا...
بزار من با آرزو ازدواج کنم....
ژینوس: نـــــــــه....
پ.ن¹:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫
به کپی رمان راضی نیستم🚫
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_ستاره_سادات_قطبی
#سرباز_امام_زمان
#استوری_بازیگران
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫
@rooman_gando_1400🇮🇷
@rooman_gando_1400🇮🇷
#استوری_ستاره_سادات_قطبی
#سرباز_امام_زمان
#استوری_بازیگران
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫
@rooman_gando_1400🇮🇷
@rooman_gando_1400🇮🇷
#استوری_مجید_نوروزی
#سرباز_امام_زمان
#استوری_بازیگران
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫
@rooman_gando_1400🇮🇷
@rooman_gando_1400🇮🇷
#استوری_علی_افشار
#سرباز_امام_زمان
#استوری_بازیگران
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫
@rooman_gando_1400🇮🇷
@rooman_gando_1400🇮🇷
#استوری_سوگل_طهماسبی
#سرباز_امام_زمان
#استوری_بازیگران
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫
@rooman_gando_1400🇮🇷
@rooman_gando_1400🇮🇷
#استوری_وحید_رهبانی
#سرباز_امام_زمان
#استوری_بازیگران
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫
@rooman_gando_1400🇮🇷
@rooman_gando_1400🇮🇷