eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
برید لالا♥️ شبتون خوووووش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـ🌺ــلام دوســتـــان عـــزیــــز🤚🏻 صبحتون پر انرژی و نشاط☕ 🎋آرزو می ڪنیم وجــــودتـون ☔پر بشه از عطـــر و رنگ خدا 🎋وصبح را ســرشار از انرژی و ☔سلامتـی و نشاط آغاز ڪنید 🎋و امـــروزتـــــون آڪنـــده از ☔خیر و برڪت و شـادی باشه 🍁
هم دانه امید به خرمن ماند هم باغ و سرای بی تو و من ماند سیم و زر خویش از درمی تا بجوی با دوست بخور گر نه بدشمن ماند 🍁 کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
این قافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد 🍁 کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد وز خوردن آدمی زمین سیر نشد مغرور بدانی که نخورده‌ ست ترا تعجیل مکن هم بخورد دیر نشد 🍁 کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
هر ذره که در خاک زمینی بوده است پیش از من و تو تاج و نگینی بوده است گرد از رخ نازنین به آزرم فشان کانهم رخ خوب نازنینی بوده است 🍁 کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
افسوس که نامه جوانی طی شد و آن تازه بهار زندگانی دی شد آن مرغ طرب که نام او بود شباب افسوس ندانم که کی آمد کی شد 🍁 کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
سلام صبحتون شیک😍
سلام یک سوال ایا امکان داره که تو این رمان محمد و رسول برادر باشن چون وقتی رسول داشت با محمد حرف می زد گفت به خاطر (عزیز ) به خاطر عطیه خانم باید می گفت مادرت نه عزیز ایا این اشتباه شده یا نویسنده منظور دارد؟ _______________________ سلام نویسنده جان جواب بده😁
لطفاً این سوال رو بذار تو کانال که همه اعضا جواب بدن: بچه ها من یک سوال برام پیش اومده. بچه فاطمه تو فصل ۲ کجاشد؟! یعنی تو فصل ۱ مگه اون شب که اومدن خونه محمد، فاطمه حامله نبود؟! خب بعد تو فصل ۲ که عزیز شله زرد پخته بود کجا بود بچش؟!!!! یعنی چی؟!؟!؟! شماها میفهمین؟!؟! _______________________ سلام کسی میدونه چرا😐
سلاااام صبحتون بخیییررر😍
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
سلام یک سوال ایا امکان داره که تو این رمان محمد و رسول برادر باشن چون وقتی رسول داشت با محمد حرف م
قرار بود برادر باشن... ولی خب نشد چون نیمخوام تاریخچه سریالو عوض کنم سعی میکنم تاجایی که میشه مثل سریال پیش برم... و خب تصمیم بر این شد که رسول و محمد خیلی باهم رفیقن و از بچه گی باهم بزرگ شدن!