eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
پیاماتون👇🏻
بریم واسه یک پارت😂❤️👇🏻
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_3 #پارت_23 1ساعت بعد روژان: زینب حالش خیلی بد بود بهش یه ارام بخش زدن اقا محمد هم رف
امنیت🇮🇷 روژان: پررستااااااار پرستار: بلهه خانم روژان: از چشمش اشک اومد ببینید پرستار: اشتباه میکنی عزیزم روژان: نه نه بخدا اشکه پرستار: نه عزیزم بفرمایید بیرون روژان: ای خدا... محمد: روژان خانم زینب شما برید خونه من هستم روژان: نه اقا محمد من میمونم هیچ جوره هم خونه نمیرم فقط لطفا به اقای عبدی بگید من خودم تا روزی که رسول تو بیمارستان باشه میمونم اینجا محمد: باشه زینب: منم میمونم😭😭😭 محمد: نه برو پیش عزیز شک میکنه فقط به عزیز نگیاااا زینب اونجا گریت نگیره هااا زینب: نمیرمممم😭😭😭 محمد: بلند شو قربونت برم بلند شو زینب: خدانکنه...باشه میام...ولی روژان تروخدا اگر هرچیزی شد بهم بگو روژان: باشه عزیزم برو به سلامت محمد: خداحافظ روژان خانم مراقب خودت باش روژان: چشم خداحافظ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داوود: سلام اقا محمد رسول کو محمد: با گفتن اسم رسول قلبم دوباره تیر کشید...لبه دیوار رو گرقتم تا تعادلم حفظ بشه داوود: اقا خوبید؟ محمد: خ..و...ب...م داوود: اقا...رسول کو؟؟ محمد: رسول...خوبه داوود: اقا تروخدا راستشو بگید محمد: رسول بیمارستانه داوود: یا خدا چرا چیشده محمد: چیزی نیست داوود: اقا تروبه خدا قسمتون میدم کامل بگید محمد همه ماجرارو براش تعریف کرد داوود: ای وایییی کماااا😭 سعید و فرشید و امیر: کی رفته کما😢 محمد: هیچکس برید به کارتون برسید💔 داوود:رسول رقته تو کما😭😭😭 سعید: ر...ر....رسول خودمون؟😳😭 داوود:اره رسول خودمونن😭😭😭 فرشید و امیر و سعید و داوود:😭😭😭 محمد: دیگه نتونستم اونجا بمونم رفتم تو اتاقم... پ.ن¹: رسول💔 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من برم بیرون❤️🏃🏻‍♀