شیفت دوم
#بخش_اول
جوانی را دیدم که به حالت انتظار و اضطرابی ایستاده بود. سمتش رفتم و با او حال و احوالی کردم.
گفتم: " ان شاء الله انتظارت به سرآید و آنکه منتظرش هستی بیاید و ما هم به یارمان که منتظرش هستیم برسیم و انتظار ما نیز پایان یابد"
از کنارش رد شدم و به خوشامدگویی زوار ادامه دادم.
دختربچههای کوچکی که از کنارم عبور میکردند به سمتشان میرفتم و میگفتم:
"سلام بر زائر کوچولوی حضرت معصومه(س). خوشامدی. زیارتت قبول عزیزم. این شکلات از طرف بی بی جان به دختر گلم به خاطر حجاب قشنگش"
خنده ریزی میکردند و از من شکلات را میگرفتند.
پیرمرد نورانی با عصا نظارهگر من در برخورد با کودکان بود. به سمت من آمد و خودش را منتظرالقائم معرفی کرد. از برخورد من با دختران محجبه تقدیر و تشکر کرد و بعد از اندکی صحبت از من جدا شد و به سمت صحن حرم راه افتاد که چشمم دوباره به همان جوان افتاد.
رفتم کنارش. گفتم:
"هنوز که شما سرپا اینجا وایستادید! همراهتان نیامد؟ حداقل برو در سایه بایست"
نگاه نگرانی داشت به او گفتم:
"خب با همراهانت تماس بگیر. مسافر هستی؟ از کجا آمدی؟"
گفت: " دانشجو هستم و از شهرستان آمدهام و منتظرم تا همراهم بیاید"
با او صحبتهایی راجع به رشتهاش که علوم سیاسی بود کردیم و از تجربههای دانشی خودم به او انتقال میدادم که آقای کت و شلوار بهاری پوشی که قد بلند و چهره سبزه داشت سمت ما آمد و خود را حبیب ارجمند معرفی کرد. فردی بسیجی و فعال در عرصه تولید علم. میگفت برای نابودی دیابت، خودش را مبتلا به این مریضی کرده و اکنون داروی آن را کشف و سلامتی خود را از این طریق بدست آورد.
از دست داشتن عنایت حضرت زهرا(س) در پیشبرد این طرح و کمکهای معنوی حضرت معصومه(س) تا چوبهای لا چرخ گذاشته برخی مسئولین با من و آن جوان به اشتراک گذاشت و دو جا از شدت احساسات اشکش جاری شد و در آخر با در آغوش گرفتن من و آن جوان از ما خداحافظی کرد و با توجه به علاقهاش، بلند گفتم ان شاءالله عاقبت امرمون ختم به شهادت شود.
ادامه دارد...
#جهاد_تبیین
#حضرت_معصومه_
#حجاب
@roozneveshthayeman
شیفت دوم
#بخش_دوم
دو تا پیرمرد با هم از گیت بازرسی خارج شدند.
داشتند با هم صحبت میکردند. اولش فکر کردم با هم رفیقند ولی ...
یکیشون سبزه بود و بیشتر زیر لب حرف میزد، البته بیشتر داشت قُر میزد و دیگری سفید رو و خوش بیان و زیاده گو.
ایشون خودش را از انقلابیهای قدیم معرفی کرد. میگفت با کی و کی بودم. اینکه حمله مامورای شاه به طلبههای فیضیه را وقتی سن کمی داشته دیده. پدرش طلبه بوده. این پیرمرد سید میگوید:
" وقتی مامورها به فیضیه ریختند پدرم دستم را گرفت و گفت آسید حسین بدو بریم"
انقدر که صحبت کرده بود دهنش کف کرده بود. هی تو دلم میگفتم باباجان من باید برم به کارم برسم ولی میگفتم این بنده خدا حتما با حرف زدن آروم میشه.
رفیقش که من فکر میکردم رفیقش هست ما دو تا را خیلی سریع ترک کرد و با همان حالت قُر زدن زیر لبی و آهسته رفت سمت حیاط حرم.
خلاصه به پیرمرد سفید رو و زیاده گو گفتم:
"پدرجان! شما دنیا دیده هستی! قبل انقلاب رو خودت با چشمات دیدی. جنگ رو لمس کردی. از من که هیچ کدوم رو ندیدم جلوتری. نمیگم کمبود و نقص نداریم. داریم. مدیریت ضعیف داریم. مدیر فاسد هم داریم. ولی بالکل اصل و کلیت نظام و حکومت خوب داره حال آمریکا و غرب و استکبار و شیطان اکبر رو مبگیره و ان شاء الله بزودی سفره مردم هم رونق میگیره و شما با این سن و تجربه نباید آیه یأس برای ملت بخونی بلکه باید امیدآفرینی کنی، تبیین کنی گذشته و حال رو مخصوصا برای جوانها"
نمیدونم قانع شد یا نه ولی گفت و ما هم گفتیم و از هم خداحافظی کردیم.
چند دقیقه بعد پیرمردی آمد سمتم. چهرهای ایرانی افغانستانی داشت. بعد از سلام و احوال و زیارت قبولی گفت:
"اون پیرمردی که باهاش حرف میزدی! اصلا انقلاب رو قبول نداره! به امام و رهبری فحش میده و الآن هم گوش یه طلبه دیگه رو تو حرم مفت گیر آورده و داره باهاش حرف میزنه"
گفتم: " جلوی من که توهینی نکرد ولی ان شاء الله عاقبت امر هممون ختم به خیر بشه"
ادامه دارد...
✍مجتبی میرزایی
#حرم
#جهاد_تبیین
#انقلاب
#هادیان_کریمه
@roozneveshthayeman
شیفت دوم
#بخش_سوم
پیرمردی از گیت رد شد. سلام بهش کردم. تا جواب سلامم را داد. گفتم شما اهل کاشان هستید؟ گفت بله. گفتم باجناقم کاشانی هست از لهجتون سریع تشخیص دادم.
گفتم منتظرید حاج خانم بیاد؟ گفت منتظرم سرور بیاد. گفتم خدا سرورات رو زیاد کنه. خنده کرد گفت دیگه از ما گذشته. بحث بازی ایران را پیش کشید. گفت در تهران شنیدم حدود ۳۰ نفر بخاطر باخت ایران سکته کردند و مردند.
گفت اگر این جمعیتی که پای فوتبال نشسته بودند و برای بازی ایران دعا میکردند برای فرج امام زمان دعا میکردند حتما امام میآمد.
با سر حرفش را تأیید کردم.
حاج خانمش بقول خودش سرورش آمد، برایشان زیارت قبولی آرزو کردم و به خدا سپردمشان.
گرم صحبت و خوش آمد گویی بودم که صدایی در گوشم گفت:
"امربه معروف دو طرفه هست ۳۰ -۴۰ کلیو اضافه وزن داری از امروز با چنگال برنج بخور"
بلند داد زدم و گفتم:
"تشکر، حاجت روا شی قبول باشه زیارت"
رویش را برنگرداند و فقط دستی تکان داد و رفت.
هر بار حرم مقداری شکلات و نمک به خادمان طرح هادیان کریمه میدهد تا بین زوار تقسیم کنند. اینبار بجای نمک دو بسته نبات روزی من بود.
دو تا بسته نبات را به یک زوج افغانستانی و یک زوج پاکستانی دادم.
با زوج افغانستانی توانستم صحبت کنم و برایشان آرزوی خوشبختی کردم.
با زوج پاکستانی با زبان اشاره فهماندم که این برای شما دو نفر هست، با هم مهربان باشید و این هدیه از طرف حضرت فاطمه معصومه هست. با اشاره تشکر کردند و لبخند رضایت بخشی به من زدند.
دو تا از شکلاتهایم را به دو پیرمرد دادم.
یکی به پیرمرد مشهدی سید که گفت خادم امام رضا بست شیخ طوسی هست. گفت:
" آقا ما بچه بودیم خوب بودیم به ما نمیدی؟"
منم گفتم:
" چرا نمیدم. بفرما. زیارت قبول"
پیرمرد دوم هم وقتی دید دارم به بچهها شکلات میدهم و با مردم حال و احوال میکنم نزدیکم شد و آرام گفت:
" از آخوندا نمیشه چیزی کند!"
گفتم:
" چرا نمیشه بفرما"
تو مُشتم شکلات را گذاشتم و یواشکی تو دستم گذاشتم و بهش دادم. خوشش اومد و با لبخند از من جدا شد.
چهار جوان از کنارم داشتند رد میشدند. لبخند زنان و گرم صحبت بین خودشان. تیپشان بروز و سنشان ۱۸_۲۰ سال بود.
با روی خوش بهمهشان سلام و خوش آمد گفتم یکی از جوانها با حالتی رضایت بخش گفت:
"برای شما یکی حتما دعا میکنم "
گویا از این برخورد من، از این لبخند من خوشش اومده بود.
مرد سبزه میانسالی وارد حرم شد. با او سلام و احوال کردم. فارسی زیاد بلد نبود. از او پرسیدم اهل کدام کشوری؟ گفت پاکستان. برای مردم کشورش برای اعتلای اسلام و تشیع در کشورش برای حفظ وحدت مردمش برای سلامتی مردم و مسئولین خدمت گزارشان و برای اینکه آنان هم در لشکر امام زمان حضور پیدا کنند و سهمی در قیام مهدوی داشته باشند دعا کردم و او دو دستش را آمین گو بالا گرفته بود و میزان رضایت بالایش در این نحوه برخورد از خادم روحانی حرم با خودش را در چهره خندان و شادمان او مشاهده میکردم و او را بدرقه کردم تا به سمت مرقد و بارگاه منور شرفیاب شود.
چهار تا نوجوان تا وارد صحن شدند با من روبرو شدند. چهرهها مثبت و مذهبی و هیئتی. سن حدود ۱۵_۱۷ ساله بودند.
گفتم فرصت خوبی هست تا به معرفت زیارت این عزیزان بیافزایم. البته ادعایی ندارم. آنچه که گفتند را مثل یک گزارشگر من اطلاع رسانی کردم.
گفتم:
" در زیارت بی بی جان میخوانیم تَرُدُّ سَلامی جواب سلام ما را بی بی جان میدهد. منتهی چه کنیم که گوش دل کَر شده چشم دل کور شده. نمیبینیم نمیشنویم آنچه از غیب است. مومن کسی است که به غیب ایمان دارد"
از مرحوم آیت الله بهجت برایشان گفتم.
گفتم:
"یکی از جملههای معروف آقای بهجت این بود: در خانه اگر کس است همین یک حرف بس است. کسی آمد پیش ایشان و درخواست دستورالعمل خاصی داشت. آقای بهجت به ایشان فرمودند انجام واجبات ترک محرمات. در خانه اگر کَس است، همین یک حرف بَس است"
تمام.
✍مجتبی میرزایی
#جهاد_تبیین
#هادیان_کریمه
@roozneveshthayeman
شیف سوم
پیرمردی را دیدم که کلاه بافتنی مشکی روی سرش داشت و یک پالتو مشکی که رنگش رفته بود تنش بود. نیم ساعتی ایستاده بود. روبروی ماموران بسیجی مستقر راه میرفت. سمتش رفتم. سلام کردم. گفام قمی هستید یا از شهرستان؟ تا آمدم بگم خیلی وقت هست منتظر هستید اگه کاری از من بر میاد انجام بدم سریع گفت شما چه کار دارید؟ عصبانی شد. تو جیبم شکلات بود. گفتم شکلات بهتون بدم. گفت: "برو به بچت شکلات بده" گفتم عمو چرا عصبانی شدی؟ گفت: "شما چکار دارید من کجاییم؟ شما آدم رو عصبانی میکنید! فکر میکنن ما تروریست هستیم"
دیدم عصبانی هست ازش عذرخواهی کردم و رویم را برگرداندم و ازش جدا شدم. تا خود نماز اونجا هی میرفت و برمیگشت.
سمت خادمی که بیسیم داشت رفتم. بهش جریان را گفتم. نمیدانم دیگه چه اتفاقی برایش افتاد. چون بعد از نماز دو ساعتی بودم ولی دیگه ندیدمش.
یک خانواده پنج نفره از کنارم رد شدند. سلام و علیکی کردیم و براشون زیارت قبولی کردم. مادرشون تشکر کرد و سمت من برگشت و گفت:
"حاج آقا پسرم میخواد عمامه شما رو ببوسه و ازتون فیلم بگیرم تا پسرم برای معلمشون بفرسته"
گفتم:
"پسرم عمامه رو یه وقت برنداری بندازی"
خندهای کرد و بوسه کرد و منم پیشانیش را بوس کردم و به سه تا پسر شکلات دادم و به پدر مادر یک بسته نمک تبرکی حرم را دادم.
گفتم: "الحمدلله زندگیتون پرصفا هست این نمک ان شاءالله زندگیتون رو نمکی کنه"
پشت گیت ایستاده بودم که آقای خوشتیپی آمد سمتم و آدرس یکی از دفاتر مراجع را پرسید. آدرس را دادم. منتظر خانمی بود. گفت حاج آقا میتوانم سوالی از شما کنم؟ بفرمایید.
"یکی از اقوام ما از جنوب آمده میگه بچش جن زده شده. تو خونه نماز میخونه بچش اذیت میشه دعا و قرآن جلوش میخونن اذیت میشه"
گفتم:
"چی کارست؟ کار خاصی کرده؟ سمت کتابهای سحر و جادو رفته؟"
گفت:
"اهل مطالعه هست. کتابهای عقلی زیاد میخونه. نمیدونم سمت کتابهای سحر و جادو رفته یا نه"
گفتم امروز روز شهادت حضرت زهرا(س) هست دفتر حاج آقا شلوغ هست. روضه هست. بعید میدانم توفیق دیدار با حاج آقا پیدا کنید. باید قبل از آمدن زنگ میزدید. سوال میکردید.
من تخصصی ندارم ولی احتمال جن زدگی را جزو احتمالات آخری میدانم.
یک نمک تبرکی تو جیبم مانده بود بهش دادم گفتم انشاءالله درمان بشند زودتر.
✍مجتبی میرزایی
#جهاد_تبیین
#هادیان_کریمه
@roozneveshthayeman
شنیده بودید که مخالفین هیئت و عزاداری سالانه در محرم و صفر که میگفتند دعوای دو گروه عرب به ما چه که بعد از هزار سال باز شما برای آن هزینه میدهید؟
امروز اگر بنا به گفته آنها این مراسمات قطع شده بود، شاهد و ناظر برادر کشیهای بیشتری بودیم، همچو آن چیزی که بر سر #شهید_عجمیان آمد.
توسط یک جوان هم زبان. هم شهری.
آری اتفاقات تاریخ تکرار میشود و خوشا به حال آنانی که از آن درس گیرند و بدا به حال آنی که همچو گذشتگان کثیر در خواب غفلت فرو رفته باشد.
#دهه_بصیرت
#جهاد_تبیین
#پایان_مماشات
#سردار_رادان
✍مجتبی میرزایی
@roozneveshthayeman
آنقَدَر به شما فِشار آمده است که نمیدانید چه غلطی دارید میکنید.
این حرکت نشریه هتاک فرانسوی که برای او عادت شده است نشان دهنده استیصال غرب در برابر اندیشههای ناب انقلاب است.
نشاندهنده شکست مفتضحانه آنان در اغتشاشات اخیر است.
شمائی که به فکر زنان ایرانید، کمی به فکر زنان و دختران خود باشید که دچار انواع فسادهای ناخواسته شدهاند.
#غرب_بدون_روتوش
#جهاد_تبیین
#دهه_بصیرت
✍مجتبی میرزایی
@roozneveshthayeman
پازل جملات
جای علامت سؤال عدد صحیح را وارد نمایید.
جمله(؟):
امام خمینی در کتاب دشمن شناسی با استفاده از معارف دینی من جمله سیره نبوی و علوی شناخت دشمن را گام نخست پیروزی در برابر او میداند.
جمله(؟):
رهبری فرزانه در بیانیه گام دوم عمده فعالیت دشمن را ایجاد ترس و القاء نا امیدی میدانند.
جمله(؟):
امام خامنهای در آخرین فرمایش گُهَر بارشان نقشه و مهندسی دشمن را خوب دانسته ولی محاسباتشان را معیوب عنوان کردند.
جمله(؟):
یکی از بحثهای داغ این روزها بین مردم در کوچه و بازار، خانه و مهمانی، بحث از اتفاقات اخیر است.
جمله(؟):
گروهی از مردم دغدغه دین را اولی دانسته و ابراز نگرانی از وضع حجاب دارند. گروهی اقتصاد را.
پنج جمله بیان شد. جایگاه جملات طبق همین سیری که عرض شد صحیح است. یعنی عدد جایگزین علامت سؤال یک تا پنج به ترتیب است.
امّا پاسخ نادرست به این سؤال:
اول گرانی و بیحجابی را میبینیم، نا امید میشویم، میترسیم و خیلی کم به جملات امام و رهبری، به دشمن شناسی میاندیشیم(حتی او که مدعی ولایی بودن است).
از همینرو پازلی که من و تو میچیند پیام نا امیدی و ترس است.
آری عمده پیام مباحثات مردم، ترس از آینده حجاب و اقتصاد و ناامید بودن به آینده کشور است!
پس این مهندسی دشمن بیتأثیر نبوده و محاسبات خودی را هم تغییر داده است.
پس بیخود نبوده است که سکاندار کشور #جهاد_تبیین و #بصیرت افزایی را مکرراً سفارش نموده است.
بنده خدا میگوید بروید مطالعه کنید.
میفرماید بچههای ما متأسفانه کتاب کم میخوانند.
میپرسد فکر کنید نقش ایران و آسیا در نظم نوین جهانی چیست؟
به مسئولین میگوید بروید یک دوری در پایگاههای نظامی و هستهای ایران بزنید.
عزیزان من مشکل در کشور وجود دارد اما آن نیمه کم لیوان!
شما میتوانی مخالفت کنی و این حرف من را قبول نداشته باشی چون آنچه با چشمانت میبینی قبول میکنی.
پس ببین رویشها را!
ببین پیشرفتها را!
ببین دستاوردها را!
ببین موفقیتهای بیشمار را!
دائماً دنبال دیدن کاستیها هستی! چَشمانَت عادت کرده و پُری لیوان دیگر به چَشمَت نمیآید.
اگر درست محاسبه کنی، نتیجه چینش پازل جملات، تقویت ایمان و باور به آینده ایران و انقلاب است.
سُخَن بسیار است امّا مَقال اَندَک.
✍مجتبی میرزایی
@roozneveshthayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بخواهیم درس جهاد تبیین را از زینب کبری سلام الله علیها بیاموزیم باید به چه نکاتی توجه کنیم؟
✍مجتبی میرزایی
https://eitaa.com/roozneveshthayeman/-221967
۱. در جهاد تبیین ترس جایگاهی ندارد.
چرا که حضرت زینب(س) در اسارت و زیر شمشیر جهاد تبیین نمود.
۲. در جهاد تبیین ولو در زمین و کاخ دشمن هم باشی میتوانی وظیفهات را انجام دهی.
چرا که زینب کبری(س) در کاخ یزید به جهاد تبیین پرداخت.
۳. در جهاد تبیین باید از اسم و شهرت و رسم و مقام و جایگاه اجتماعیت بگذری.
او دختر علی علیه السلام بود. دختر خلیفه مسلمین. نوه رسول خدا(ص). دارای مقام و جایگاه اجتماعی، اما همه اینها را در راه جهاد تبیین استفاده نمود.
۴. در جهاد تبیین حقایق را شفاف باید بیان کرد بدون هیچگونه توریه و تقیه.
۵. خسته نشدن در اوج ناملایمات و فشارهای جسمی و روحی و اقتصادی
به همین اندک اکتفا کرده و در این شب عزیز از خداوند متعال عاجزانه استمرار توفیقات الهی برای مجاهدین عرصه جهاد تبیین را خواستار هستم و امیدوارم همه کسانی که عاشق آن هستند جزو زینبیون به حساب آیند به آرزوی شیرین خود دست یابند.
#جهاد_تبیین
#زینب_کبری
#نویسندگان_حوزوی
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جهاد تبیین، نمایشی دیگر از قدرت تدبیر زینب کبری(س)
💬 امام خامنهای:
🔹 این بزرگوار #جهاد_تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت؛ نگذاشت و فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند؛ کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند. حالا تا امروز روایت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) از حادثهی عاشورا در تاریخ مانده، [امّا] در همان زمان هم تأثیر گذاشت در شام، در کوفه، در مجموعهی سالهای حکومت اموی و منتهی شد به ساقط شدن حکومت اموی.
🔹 ببینید! این درس است؛ این همان حرفی است که بنده همیشه میگویم: شما روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند. ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
🔴 #بیداری_ملت 👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
خطکش زندگی
توجه!
در این یادداشت کلماتی وجود دارد که ممکن است ذهن شما سوت بکشد!
✍مجتبی میرزایی
https://eitaa.com/roozneveshthayeman/566
ملاک، معیار، سنجش و شاخص در زندگی هر فرد، تعیین کننده مسیر او خواهد بود که در این یادداشت از آن با نام خطکش یاد خواهیم کرد.
شما در هر بازی و رقابتی بر اساس یک خط کش فرضی ذهنی، تیمکشی میکنید و برای خودتان یار و حریف تعیین میکنید.
در زندگی واقعی و مجازی هم این خطکش وجود دارد. خطکش زندگی من، قرآن و روایات، کلام بزرگان دین و در کل هر آنچه که از آن با نام دین اسلام یاد میشود، هست.
با این ملا ک و معیار، برخی بیحجاب و بد حجاب و شُل حجاب، و برخی با حجاب هستند.
برخی با ایمان، و برخی بی ایمان هستند.
برخی انقلابی و برخی غیر انقلابی هستند.
سؤالم از بیحجابها و بد حجابها و شُل حجابها این است که خطکش زندگی شما چیست؟
دنیا؟ حرف مردم؟ انسانیت؟ پول؟ وسواسهای شیطان و یا...؟
کدام در تعیین مسیر شما مؤثر است؟
قرآن و دین اسلام تغییر ناپذیر و متقن و محکم و مستدل است، آیا خطکش زندگی شما این چنین هست؟
آیا آنچه که هر روز تغییر میکند و منافع شخصی در آن دخیل است توانایی حاکم شدن بر کُل جامعه را دارد؟
مسلّماً خیر
حکومت ایران، با ملاک و معیار و سنجش اسلام پاگذاری شده و گرچه ضعفهایی در اجرای آن دارد ولی به نسبت سایر حکومتهای اسلامی، دستورات اسلام را بهتر اجرایی نموده است.
مخالف حکومت ایران اسلامی از دو حال خارج نیست:
۱. احترام میگذارد
۲. رو به مخالفت علنی میآورد
او که در جامعه به ملاک و معیار و سنجش جامعه و حکومت احترام میگذارد، حکومت و جامعه هم به او احترام میگذارند و کاری به خلوت او ندارند ولی اگر به مخالفت علنی بپردازند، خلوت او نیز نا امن خواهد شد.
حالا سؤال من از بیحجابها، کمحجابها و شُل حجابها این است که علّت بیحجابی و کم حجابی و شُل حجابی شما چیست؟
لطفا با توجه به مطالب قبلی پاسخ دهید.
#خط_کش_زندگی
#ملاک
#معیار
#سنجش
#شاخص
#اسلام
#دین
#حجاب
#نویسندگان_حوزوی
#جهاد_تبیین
خطکش مافیا
✍مجتبی میرزایی
https://eitaa.com/roozneveshthayeman/568
مافیا یک طراح است که با خط کش خود، طوری نقشه را ترسیم میکند که شهروندان او را نشناسند.
شهروند اگر با خط مافیا مسیر بازی را طی کند در چاه بازندهها سقوط خواهد کرد.
در زندگی واقعی و مجازی افرادی وجود دارند که مدام خطدهی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... میدهند.
شناخت شهروند از مافیا در این دوران بسیار سخت شده است.
شهر پر از دود و مه و هوای آلوده است. چشم، چشم را نمیبیند.
خدای بازی برای شهر راهنمایی قرار داده است و آن قرآن که سخنگوی دین اسلام است.
تا چند روز دیگر وارد ماه مهمانی خدا، بهار قرآن خواهیم شد. قدر فرصتها را بدانیم. خطر سقوط برای غافلان نزدیک است.
لطفا یادداشت قبل را مطالعه کنید و خطکش زندگی خود را تعیین نمایید تا در مسیر مافیا قرار نگیرید.
#مافیا
#بیحجابی
#نویسندگان_حوزوی
#جهاد_تبیین
#قرآن
#بهار_قرآن