eitaa logo
روزنوشت⛈
375 دنبال‌کننده
96 عکس
117 ویدیو
14 فایل
امیدوارم روزی داستان ظهور را بنویسم. شنوای نظرات شما هستم. @Akhatami
مشاهده در ایتا
دانلود
روزنوشت⛈
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 #نقاب_هیولا #قسمت_هشتادوپنج عبدالله دهان باز کرد. حرفش را خورد. مکث کرد.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 با حرکت آن‌دو، سایه‌های بلند و منحنی، رو دیوار تونل جابجا می‌شدند و تغییر شکل می‌دادند. عبدالله بلوکه‌ی سیمانی را از تو خاک‌ در آورد. گرد و غبار پاشید تو هوا:« می‌خوای راجع بهش حرف بزنیم؟» مرد نوک عصا را فرو کرد تو آوار. کشید به سمت پایین:« من شاگرد شیخ احمد یاسین بودم. هر پنج وعده نمازو تو مسجد پشت سرش می‌خوندم.» عبدالله دست از کار کشید. رو کرد به او:« شیخ احمد یاسین! واقعا شاگردش بودی؟ چه جالب! آخه شیخ، اسطوره‌ی منه. از وقتی نوجوون بودم عاشقش شدم.» مرد سر تکان داد:« حق داشتی.» عبدالله درگیر جابجایی بلوکه شد:« من هیچ وقت ندیدمش؛ اما تمام سخنرانی‌هاشو گوش کردم و خوندم. به نظرم تنها کسی که آرمان فلسطینو درست معنا کرد، ایشون بود.» مرد با عصا کپه خاک را ریخت پایین:« پس به من حق بده اگه مریدش باشم. سال ۲۰۰۴ وقتی نوزده‌سالم بود، آخرین نماز صبحو پشت سرش خوندم‌. وقت خروج از مسجد، کفشامو گم کردم. تا بیام بیرون، اسراییل با موشک، شیخو شهید کرد. فکر کن. با تیر و تفنگ نه‌، با شلیک مستقیم موشک. فقط چندتا پاره آهن از ویلچرش باقی مونده بود.» صدایش بغض داشت. چفیه‌ای را که مثل ماسک پیچیده بود دور صورت، باز کرد. کشید به چشم. از این فاصله، تو نور کم، صورت خاکی‌اش محو دیده می‌شد؛ اما رد یک زخم بزرگ قدیمی از ابرو تا چانه‌ تو ذوق می‌زد. حتی ریش‌ جو گندمی‌اش، نمی‌توانست جراحت را بپوشاند. عبدالله گفت:« چقدر پستن اینا، که به یه پیرمرد نابینای فلج رحم نکردند.» 🖋د.خاتمی « نارون» https://eitaa.com/rooznevest 🍀 پرش به پارت اول https://eitaa.com/rooznevest/65 منتظر نظرات شما هستم. @Akhatami 🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
Part06_خار و میخک.mp3
9.05M
📗کتاب صوتی اثر یحیی سنوار قسمت 6⃣ @audio_ketab
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰 (عج) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌اَللّهُمَّ                   کُنْ لِوَلِیِّکَ              الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ         صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ     فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة   وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً         وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ              طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                     طَویلا.. صفر عاشقی # ساعت ٠٠ : ٠٠
همایش روپوش خاکی سمینار آموزشی طب رزم در مشهد. روزی که بعد از شهادت سید حسن نصرالله عزیز، پیشنهاد برگزاری کلاسهای طب رزم برای آمادگی دفاعی داده شد، پیش‌بینی می‌شد حداکثر پانزده تا بیست نفر در این کلاس‌ها شرکت کنند. به لطف خداوند متعال چندصدنفر از جوانان انقلابی کادر درمان، از طلوع صبح تا پاسی از شب، در کلاس و کارگاههای این سمینار شرکت کردند. جوان‌مردان و نیک‌بانوانی در رشته‌های پزشکی، پیراپزشکی و تخصص‌ها و رشته‌های فوق تخصص. دیدن این‌همه جوان نورانی را در یک مکان، برایم تجربه‌ای شگفت‌انگیز بود. افرادی که از استراحت و کار زدند تا آماده بودن خود را به گوش دوست و دشمن برسانند. سه بار نماز جماعت ظهر برگزار شد چون نمازخانه سالن همایش، گنجایش همه‌ی عزیزان را در یک نوبت نداشت.
و من بارها درود فرستادم به روح پاک امام خمینی، روح‌الله، که این‌چنین استعدادهای بالقوه قوم سلمان را برای یاری دین خدا، بالفعل کرد. https://eitaa.com/rooznevest
هدایت شده از فتح آسمانی
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰 (عج) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌اَللّهُمَّ                   کُنْ لِوَلِیِّکَ              الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ         صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ     فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة   وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً         وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ              طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                     طَویلا.. صفر عاشقی # ساعت ٠٠ : ٠٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حیات قلم
1_1181362872.mp3
16.92M
دعای سمات التماس دعا🤲
هدایت شده از حیات قلم
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رسول اکرم صلی الله علیه و آله: از لحظه‌ای که قرص خورشید در افق پایین می‌رود تا زمانی که قرص خورشید به صورت کامل محو می‌شود. این چند دقیقه، زمانی است که سهمیه خاصی از رزق دارد.