eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
14.8هزار ویدیو
71 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 یک نگاهم به قامت غرق عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر می‌زد که اگر اینجا بود، دست دلم را می‌گرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود. جهت مقام (علیه‌السلام) را پیدا نمی‌کردم، نفسی برای نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس می‌کردم به فریادمان برسد. 💠 می‌دانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی می‌شد به خانه برگردم؟ رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش می‌چرخید برای حال حلیه کافی بود و می‌ترسیدم مصیبت عباس، نفسش را بگیرد. 💠 عباس برای زن‌عمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و می‌دانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره می‌کند. یقین داشتم خبر حیدر جان‌شان را می‌گیرد و دل من به‌تنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک نشسته و در سیلاب اشک دست و پا می‌زدم. 💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آن‌ها را به درمانگاه آورد. قدم‌هایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمی‌شد چه می‌بینند و همین حیرت نگاه‌شان جانم را به آتش کشید. 💠 دیدن عباس بی‌دست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش می‌لرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش می‌شکست و می‌دیدم در حال جان دادن است. زن‌عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفس‌شان بند آمده بود. 💠 زن‌عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لب‌هایی که به‌سختی تکان می‌خورد (علیهاالسلام) را صدا می‌زد. حلیه بین دستانم بال و پر می‌زد، هر چه نوازشش می‌کردم نفسش برنمی‌گشت و با همان نفس بریده التماسم می‌کرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!» 💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و می‌دیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه می‌شکافد که چشمانش را با شانه‌ام می‌پوشاندم تا کمتر ببیند. هر روز شهر شاهد بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده می‌شدند یا از نبود غذا و دارو بی‌صدا جان می‌دادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل شهر که همه گرد ما نشسته و گریه می‌کردند. 💠 می‌دانستم این روزِ روشن‌مان است و می‌ترسیدم از شب‌هایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپاره‌باران را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم. شب که شد ما زن‌ها دور اتاق کِز کرده و دیگر در میان نبود که از منتهای جان‌مان ناله می‌زدیم و گریه می‌کردیم. 💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی می‌کردیم. همه برای عباس و عمو عزاداری می‌کردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم می‌سوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه می‌بردم. 💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظه‌ای از آتش تب خیس عرق می‌شدم و لحظه‌ای دیگر در گرمای ۴۵ درجه طوری می‌لرزیدم که استخوان‌هایم یخ می‌زد. زن‌عمو همه را جمع می‌کرد تا دعای بخوانیم و این توسل‌ها آخرین حلقه ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلی‌کوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند. 💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو درد کشیدند و غریبانه جان دادند. دیگر حتی شیرخشکی که هلی‌کوپترها آورده بودند به کار یوسف نمی‌آمد و حالش طوری به هم می‌خورد که یک قطره از گلوی نازکش پایین نمی‌رفت. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه می‌چرخید و کاری از دستش برنمی‌آمد که ناامیدانه ضجه می‌زد تا فرشته نجاتش رسید. خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفته‌اند هلی‌کوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به ببرند و یوسف و حلیه می‌توانستند بروند. 💠 حلیه دیگر قدم‌هایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلی‌کوپتر هزار بار جان کندم. زودتر از حلیه پای هلی‌کوپتر رسیدم و شنیدم با خلبان بحث می‌کرد :«اگه داعش هلی‌کوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت می‌بری، چی میشه؟»... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
🌺🍃 چشم در راه کسی هستم کوله بارش بر دوش آفتابش در دست بر لب ، به دامن ، پیروز کوله بارش سرشار از ، آفتابش باسلامش ، در کلامش ، از نفس هایش گُل می بارد با قدم هایش گُل می کارد قصه ساده ست ، معما مشمار چشم در راه بهارم آری چشم در راهِ 😊 🍀🍃🌸 عید و بر شما مبارک 🍀🍃🌸 👉 @roshangarii 🌺💫
🔶 نام سال و خرافات است یا واقعیت؟ چقدر به اینکه امسال سال موش و خروس و بز است، اهمیت بدیم؟👆 ✅ اولا خود نامگذاری سالها به نام سنت ما ها و ها نیست، سنت ها و هاست.. ✅ ثانیا هرگز نماد هیچ حیوانی را نباید با در یک سفره قرار دهید ⛔️ لطفا دست بدست بچرخانید بلکه به هم برسد و با تبلیغ و ملت را بیش از این گمراه نکند.. 👉 @roshangarii 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم حکایت های پر شرر دارم چه بزمی با تو تا سحر دارم آخرین شب جمعه سال است و داغ سخت ترین شب جمعه تاریخ بر قلب ماست... امسال ما شهید است به امید اتمام انتقام خون پاک تو ای 💔 در این سال جدید.. 👉 @roshangarii 🚩
...و انتهای این قصه ی سرد و سفید همیشه سبز خواهد بود،،، تا رسیدن خورشید عالم تاب، تنها یک سلام باقیست... شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر (سلام‌الله‌علیهما) تسلیت و سال نو تبریک باد. از درگاه الهی سالی پر از صحت و سلامتی و برکت و عاقبت بخیری برایتان تمنا داریم 🌸 🌸 👉 @roshangarii 🚩
💐 ملت عزيز ایران عيدتان مبارک 💐 🚩 سال۹۹؛ سال 👉 @roshangarii 🚩
🌸 🌷🌸 چون ما قیام نماید، حال عموم بندگان را نيكو نماید، باورها را یگانه و دلهاى پریشان را متحد سازد. دست به برمیداریم سال ظهور حضرت (عج) باشد.. عیدتون مبارک 🌺💫🌈 ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ 👉 @roshangarii 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 💚 نخستین بار این جمله را امیرالمومنین (ع) بکار بردند... طبق کهنترین سندهای تاریخی. و این گونه این عبارت میان ایرانیان مرسوم شد. از آن زمان این گونه تبریک گفتن مرسوم شد. @ir_bastan 👉 @roshangarii 🌹
🌺🌺 نوروز یا نوروز ؟! تفاوتشون چیه؟👆 یا نوروز ؟ چگونه نوروز پادشاهان را به نوروز مردم تبدیل کردند.. از زبان حکیم انقلاب 👆 بعضیا توی تبریک هاشون میگن: نوروز باستانی! اما اشتباهه👌 👉 @roshangarii 🌹
هدایت شده از  محمد عبدالهی
تا ۳ سال پیش ایرانیها خجالت میکشیدند بگویند جنس ایرانی میخواهیم! امروز بسیاری فروشگاهها با افتخار اعلام میکنند همه اجناسمان ایرانیست. خدایا شاهد باش دغدغه اصلی این عالم ، قوی و قدرتمند کردن بود. حمایت از تولید، رونق تولید، . یعنی قدرت؛ یعنی https://twitter.com/AbdollahyM ☑️ @abdollahy_moh
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 در ؛ حمله و غارت فروشگاهها به بهانه 🔹رسانه های غربى فیلمی را منتشر کرده اند که در آن تعداد زيادى از شهروندان انگليسى به بهانه شیوع ویروس کرونا دست به غارت فروشگاه هاى لباس در يكى از خيابان هاى لندن زده اند. اما خب! همچنان و و های جیره خورشون معتقدن و جایگاه و و ه! و فقط پر از بدبختی و بیچارگی و ه! 👉 @roshangarii 🚩