eitaa logo
روزنه
6.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
246 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
💥پیش نوشت سرنوشت سمپاتهای سازمان مجاهدین در قم @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 تعدادشان زیاد نیست، اما کم شان هم زیاد است. ردیابی شان وجهی نداشت اگر در خط تقابل با انقلاب اسلامی قرار نمی گرفتند اما انگار حالا که از جبهه سازی علیه انقلاب اسلامی در دل حوزه دست برنمی دارند، چاره ای جز مرور تاریخ نیست این ضرورت را باید پی گرفت؛ ولو بلغ ما بلغ... @rozaneebefarda
روزنه: /۱ 🔹rasoul gh: سلام با دعای قبولی طاعات و عبادات به نظر حقیر، این مطلب تان، درباره دیدار جمعی از روحانیون با رئیس جمهور، متن یادداشت بیش از حد تند است این گزاره که هر دیداری به منزله تایید و ترویج دیدار شونده است، هیچ گاه کلیت نداشته و لذا نمی تواند صحیح باشد، چون ممکن است انگیزه های دیگری مانند نصیحت، اتمام حجت، رساندن پیام جامعه به سردمداران و غیره داشته باشد دقت در عکس ها هم نشان میدهد، دیدار به صورت محفلی نبوده و مختص به گروه خاصی از روحانیون نیستند، لذا آقایانی مانند مصباحی مقدم و سید رضا تقوی که قطعا از روحانیون منتسب به جناح مخالف اعتدال و اصلاحات هستند، نیز حضور داشتند، البته روحانیون جناح اعتدلال (غروی، نواب و ...) و جناح اصلاحات بیشتر حضور داشته اند وفقکم الله لمرضاته @rozaneebefarda
💥پست ویژه آیا میرزای شیرازی مخالف ورود روحانیت به سیاست بود؟ ⚡️نقدی بر اظهارات آیت الله گرامی پیرامون دیدگاه سیاسی میرزای شیرازی [صفحه ۱ از ۲] 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸اخیرا بخش گزینش شده ای از مصاحبه سایت با با عنوان «فراز و فرود پایگاه مردمی روحانیت»(http://mobahesat.ir/15449) (مربوط به تاریخ 21 آذر ماه 1396 که در همان زمان در سایت جماران بازنشر گردید؛https://www.jamaran.ir/fa/tiny/news-811605 ) در تاریخ 14 اردیبهشت98 در کانال تلگرامی بازنشر گردید. 🔸این متن شامل خلاصه ای از بخش ابتدایی مصاحبه آقای گرامی و با تمرکز بر «عدم ورود روحانیون و علما در سیاست» و در پی اثبات این مدعاست که برکنارماندن از حکومت، روحانیت را در موضع انتقادی قرار می دهد و به نفع دین تمام می شود ولی ورود روحانیت به سیاست و تشکیل حکومت، به تضعیف آن می انجامد؛ ادعایی که مع الاسف با استناد به نقل قولی از صاحب فتوای بیان شده است. آقای گرامی در این گفتگو چنین می گوید؛ 🔻🔺«مرحوم آقای آشیخ محمدتقی آملی در تهران از قول آشیخ عبدالنبی نوری نقل کرده بودند که هنگامی که می‌خواست به مکه برود، از طریق استانبول رفته بود. آقای آشیخ محمدتقی آملی به ایشان می‌گوید که اگر شما می‌خواهید به مکه بروید، خوب است از طریق استانبول که می‌روید ملاقاتی هم با سید جمال الدین اسدآبادی داشته باشید. ایشان این کار را انجام می‌دهند. سید جمال الدین هم به ایشان می‌گوید شما می‌خواهید به مکه بروید؛ به‌هرحال به سامرا هم می‌روید؛ نزد میرزای شیرازی بروید و ایشان را وادار کنید با ناصرالدین شاه مبارزه کند؛ این فرد ظالم و ستمگر است. ایشان می‌گویند که اگر من هم بگویم میرزا ترتیب اثری نمی‌دهد؛ اما من می‌گویم. هنگامی که به سامرا و نزد میرزا می‌رود به ایشان هم مطالب را می‌گوید، میرزا می‌گوید تو که خودت این حرف را قبول نداری؛ اگر قبول داشتی تو را پیش خودم راه نمی‌دادم. سپس میرزا می‌گوید بالاخره ناصرالدین شاه هر خرابی‌ای هم دارد سلطان شیعه است. بعد می‌گوید سه نفر هستند که اصرار دارند حکومت را خود من بگیرم؛ یکی خود ناصرالدین شاه که هوسش به قدری غالب است که از جمع بین اختین در ازدواج نگذشت؛ یعنی دو خواهر را با هم عقد کرده بود؛ چنین کسی چطور حکومت را به من می‌دهد؟ بنابراین او می‌خواهد آبروی ما را ببرد. دوم میرزا ملکم‌خان، متولد جلفا و متمایل به انگلستان است. او نیز اصرار دارد که من حکومت را بگیرم؛ او هم به این علت است که می‌خواهد آبروی من برود. سوم هم سید جمال‌الدین اسدآبادی است که او هم دوست دارد من حکومت را بگیرم که این هم از سادگی ایشان است. اداره‌ی حکومت به این راحتی نیست. اکنون ما در بین مردم وجهه و آبرو داریم. اگر بخواهیم حکومت کنیم کجا این‌همه گروه متدین داریم که کل مملکت را در اختیار بگیریم؟ این‌ها می‌روند و کارهای نادرستی انجام می‌دهند که به نام ما نوشته می‌شود.» 🔵بررسی تاریخی محتوای مصاحبه🔴 🔸با توجه به بازنشر هدفدار و شیطنت آمیز این مصاحبه توسط برخی از فعالان ۸۸، نوشته حاضر فارغ از دیگر اظهارات موجود در مصاحبه، به بررسی سندی و محتوایی نقل قول آیت الله گرامی از میرزای بزرگ خواهد پرداخت تا بطلان تالی فاسدهای سیاسی مترتب بر آن نیز آشکار گردد. 🔸در بررسی نقلی و سندی این مدعا باید گفت: 🔻۱) بر طبق اظهارات آیت الله گرامی ایشان این نقل قول را در تهران از شیخ محمد تقی آملی و ایشان هم از شیخ عبدالنبی نوری شنیده اند و اینطور بیان می دارند که شیخ محمد تقی آملی به شیخ نوری توصیه ملاقات با سید جمال را کرده اند. با اندک بررسی تاریخی روشن می شود که این بیان به هیچ وجه با تاریخ سازگار نیست! چرا که شیخ محمد تقی آملی متولد سال 1304 قمری است و در زمان رحلت میرزای شیرازی در شعبان 1312 قمری کمتر از 8 سال سن داشته اند و با توجه به اینکه سفر شیخ عبدالنبی نوری در زمان حیات میرزای شیرازی بوده و تا زمان بازگشت ایشان میرزا در قید حیات بوده اند، حداکثر سن ایشان باید در زمان توصیه به شیخ نوری برای ملاقات با سیدجمال 7 سال باشد، درحالی که چنین توصیه ای از یک کودک 7 ساله به یک روحانی تقریبا 50 ساله بسیار بعید و غیرقابل باور است و در نتیجه به کلی این نقل قول را زیر سوال می برد. عجیب تر آنکه آیت الله گرامی در پایگاه اطلاع رسانی خود در گفتگویی به تاریخ 26 اردیبهشت 1396درباره فتوای تحریم تنباکو (http://www.ayat-gerami.ir/data.asp?L=1&id=3672 ) با نقل این ماجرا فقط به نقل قول شیخ آملی از شیخ نوری اشاره می کند و سخنی از توصیه شیخ محمدتقی آملی به میان نمی آورد و جالب آنکه ایشان در ادامه ضمن نقل ماجرا، اظهاراتی متفاوت با محتوای مصاحبه متأخرشان بیان می دارند. ادامه یادداشت👇 https://eitaa.com/rozaneebefarda/1291 @rozaneebefarda
نقدی بر اظهارات آیت الله گرامی پیرامون دیدگاه سیاسی میرزای شیرازی [صفحه۲از۲] لینک صفحه نخست: https://eitaa.com/rozaneebefarda/1290 🔻۲): علاوه بر اشکال پیشین، مصاحبه و نقل قولی از آیت الله سید رضی شیرازی در همین موضوع وجود دارد که با نقل قول آیت الله گرامی در تضاد است؛( http://jh.isca.ac.ir/article_3478.html ) آیت الله سید رضی شیرازی در آن مصاحبه به نقل از شیخ بهاء الدین نوری فرزند شیخ عبدالنبی نوری، ضمن بیان سفر مکه ایشان و ملاقات با سیدجمال در استانبول این طور بیان می دارند که سید جمال در این دیدار از شیخ نوری می خواهند که هنگام بازگشت، از میرزای شیرازی درخواست تکفیر و عزل ناصرالدین شاه را داشته باشند و نیز در جواب سوال شیخ نوری برای شخص جایگزین شاه، خودش را پیشنهاد داده و پشتوانه خود را سلطان عبدالحمید عثمانی معرفی می کند؛ در این نقل پس از رساندن پیغام سید جمال برای میرزای شیرازی توسط شیخ عبدالنبی نوری، میرزا بیان می کنند که: «می دانى این پیشنهاد چه مفسده اى دارد؟ معنایش این است که تنها کشور مستقل شیعه استقلال خودش را از دست بدهد و تبعه دولت عثمانى گردد؛ این به مصلحت نیست. اگر ما ناصرالدین شاه را عزل نمى کنیم به خاطر حفظ این ظاهر است.» 🔸به روشنی مشخص است که در نقل آیت الله سیدرضی شیرازی، سیدجمال خود را برای تصدی حکومت پیشنهاد می دهد ولی در نقل آیت الله گرامی سیدجمال به میرزای شیرازی توصیه تصدی حکومت می نمایند، توصیه ای که در این مصاحبه، محور اصلی قرار گرفته است. 🔹در مقایسه این دو نقل قول باید گفت که ضمن وجود اضطراب در نقل آیت الله گرامی که فی نفسه اعتبار آن را و مورد قرار داده، شاهدی در نقل قول آیت الله گرامی دال بر اصالت و صحت نقل آیت الله سید رضی شیرازی، وجود دارد و آن اینکه در نقل سایت شخصی آیت الله گرامی از قول میرزای شیرازی بیان می شود که: «آیا مصلحت است که این کار را کنیم و برویم به دولت عثمانی پناه ببریم و خواه ناخواه سربازان عثمانی را داخل مملکت بیاوریم؟» با توجه به این نقل که سیدجمال به میرزا پیشنهاد تصدی حکومت را می دهد بیان این عبارت از میرزا که به سمت عثمانی پناه ببریم و سربازانشان را در مملکت راه دهیم، بی معنا است چرا که در صورت تصدی حکومت توسط میرزای شیرازی، وابستگی به دولت عثمانی منتفی خواهد بود و این عبارت دلیلی بر اصالت نقل آیت الله سیدرضی شیرازی است و این گمان را قوت می بخشد که آیت الله گرامی هم همان نقل را شنیده اند ولی ظاهرا بخاطر عدم ضبط دقیق اینگونه بیان کرده اند؛ البته اگر عدم ضبط دقیق را هم نپذیریم، وجود این عبارت باز دلیلی دیگر بر اضطراب در نقل می باشد. 🔸در جمع بندی این بخش، می توان این طور نتیجه گرفت که در خوشبینانه ترین حالت، آیت الله گرامی با مسامحه در بیان، به نقل ماجرایی تاریخی پرداخته و در آخر فضای فکری ذهن خود را سهوا به نقل از میرزای شیرازی بیان نموده اند وگرنه با توجه به نقل آیت الله سیدرضی شیرازی، در بیان میرزای شیرازی درباره عدم ورود روحانیت به سیاست سخنی بیان نشده است. با مقایسه متن این دو گفتگوی آقای گرامی در موضوع واحد که به فاصله هفت ماه از یکدیگر انجام شده، به خوبی بر خواننده نمایان می شود و با مقایسه مصاحبه ایشان با خاطرات آیت‌الله رضی شیرازی، شواهد سازگاری این نقل با واقعیت‌های تاریخی، به شدت مخدوش می شود که البته مع الاسف از آسیب‌های معمول در خاطرات شفاهی است. تولید سرسام آور و بازنشر بی رویه خاطرات شفاهی توسط رسانه‌های کم اطلاع در دانش تاریخ، گاه به تحریف حقائق قطعی تاریخی منجر شده است. حتی اگر سهم انگیزه‌های سیاسی را نیز در بازنشر جهت دار گزاره‌های تاریخی تحریف شده نادیده بگیریم، صرف نقل مطالب مضطرب تاریخی، تحریف آفرین خواهد بود. گذشته از اشکالات سندی و محتوایی اجمالی، که طریق نقل و انتساب سخن به میرزای بزرگ را مخدوش ساخت، در یادداشت‌های آتی به ناهمخوانی محتوا و مضمون ادعایی راوی ارجمند با اندیشه‌های مترقی و متعالی آیت‌الله العظمی میرازی شیرازی خواهیم پرداخت تا از برداشت های ناروا از اندیشه و سیره الهی/سیاسی آن مجتهد مجاهد، پیشگیری گردد. احمد هاشمی_۹۸/۲/۲ 🔸روزنه؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر 👇 @rozaneebefarda
دولت جوان و حزب اللهی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 اگر قرار باشد «زمینه برای روی کار آمدن و فراهم» شود،‌ یعنی آقای بر اساس سنت های معهود الهی، به گندم ری نخواهد رسید... آذری جهرمی هم نمی تواند و نباید از گفتمان و سوءاستفاده کند چون از این دو شاخص، تنها جوان بودن را دارد و بس! @rozaneebefarda
🔶سلسله نشست‌های تخصصی «تبیین سنت‌های کارآمدحوزه علمیه» 👤ارائه توسط: آیت الله مهدی شب زنده دار 🗓زمان: از سه شنبه ۳۱ اردیبهشت تا جمعه ۱۰ خرداد، ساعت ۲۱:۵۰ تا ۲۳:۱۵ 🏢مکان: مشهد مقدس، خیابان آیت الله بهجت، بهجت ۸/۱، پلاک ۴۱۵ @rozaneebefarda
🌀 در ردیف مراجع 📱 اپلیکیشن «ایوا» بخش پرداخت وجوهات: آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی 📌 مناهج: آیا جامعه مدرسین همچنان بر مشی مدارا و سکوت اصرار دارد؟ اگر امروز مانع تضعیف مرجعیت نشویم، فردا دیر خواهد بود. 〰〰〰〰〰 🗂 پرونده منبع: @rozaneebefarda
🔆وقتی سلبریتی های بیسواد که سعی زیادی کردند روحانی رای بیاورد 👈حالا با افتضاحات سیاسی و اقتصادی دولت 👈فهمیدند که نباید با رئیس دولت همنشینی کرده و به افطاری دولت نمی روند 👈ولی افراد مثلا فرهیخته و مدعی علم و فضل روحانیت 👈هنوز متوجه نکته نیستند و به دیدار رئیس دولتی میروند که در انزوای سیاسی برای بی تدبیری، اعتماد به کفار و تحمیل خسارت عظیم اقتصادی به کشور است 👈این گونه مردم روحانیت را در افتضاحات به بار آمده شریک میدانند 👈و سرمایه اجتماعی و سیاسی روحانیت کاهش می یابد ⚠️واقعا دلیل همنشینی با رئیس جمهور چیست؟ ⚠️خدمات درخشان دولتی مثل 🔻اجرای غیر شرعی سند۲۰۳۰ 🔻تحمیل کنوانسیون استعماریfatf 🔻تحمیل قرارداد خسارت بار برجام 🔻رها کردن فضای مجازی در منجلاب فساد 🔻اختلاس های بی سابقه تاریخی ⚠️یا خدمات درخشان مردمی مثل 🔻رکود 🔻تورم افسارگسیخته مستضعف شکن 🔻و ده ها خسارت دیگر 👈آقایان اگر عِرق دینی ندارید 👈حداقل کمی درک سیاسی داشته باشید 👈و اگر به فکر آبروی روحانیت نیستید 👈اقلا به اندازه سلبریتی ها متوجه باشید 👈و آبروی خود را به این دولت گره نزنید 🔻 عکس 🔻سیدمجتبی نورمفیدی مدرس حوزه 🔻احمدمبلغی مدرس فقه، با مسئولیتهای متعدد در دفتر تبلیغات و مجلس 🔻سیدمحمدغروی عضوشورای عالی حوزه 🔻مصباحی نماینده مجلس اسلامی در ادوار مختلف 🔻ابوالحسن نواب‌،رئیس سابق مرکزخدمات، رئیس دانشگاه ادیان 🔻بطحایی عضوخبرگان 🔻سلیمانی نماینده رهبر و امام جمعه سابق زاهدان 🔻سیدرضاتقوی عضوجامعه روحانیت مبارز، رئیس سابق شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، عضوکنونی 🔻علی عباسی مدیر جامعه المصطفی @salmanraoofi
بعد از بازنشر این پیام که در سایر رسانه ها منتشر شده بود٬ پیام های موافق و مخالف زیادی متجاوز از پنجاه پیام به ادمین ارسال شده است که طبعا به دلیل حجم انبوه پیام ها٬ امکان بازنشر همه وجود ندارد. منتقدان این پست٬ تحلیل و مدعاها و توضیحات دیگری برای اخراج برشمرده و فعالیت انقلابی را علت را علت ناقصه اخراج یا عدم علیت معرفی کرده اند و حق آن است که نظر شریف شان منعکس شود. طبعا تکذیب یا تایید خبر بازنشر شده برعهده روزنه نیست. اما در این طور مواقع نمی توان یکطرفه به قاضی رفت ‌ طبیعی است که توضیحات طرفین باید قبل از قضاوت نهایی شنیده شود تا خدای نکرده ظلمی متوجه یک طلبه بی دست و پا نشود٬ همانگونه که حیثیت حقانی و کادر آن هم باید حفظ شود. در این شرایط توضیحات طلبه یا طلاب اخراجی٬ کادر مدرسه یا بیانیه مدرسه می تواند روشنگر باشد و به شفافیت فضا کمک کند. سابقه و پیشینه انقلابی مدرسه حقانی یک سرمایه است که همگان حق و بلکه وظیفه دارند نسبت به آن حساس باشند. اگر شبیه این خبر و اخبار مشابه در سایر مدارس مقدسه نیز شنیده می شد جای حساسیت داشت چه رسد به مدرسه مبارکه حقانی. انشالله سیر وقایع مربوطه و برخی اخبار مرتبط که قبلا شنیده شده٬ در صورت اطمینان صدوری و دلالی٬ به صورت اختصاصی منتشر خواهد شد. @rozaneebefarda
پیامی است که در تاریخ ۷اردیبهشت ۹۸ در روزنه منتشر شده بود. بازخوانی اش در این ایام خالی از لطف نیست. تلاش برای تنویر افکار عمومی حوزویان پیرامون تحولات بزرگ و کوچک مرتبط با حوزه مقدسه، اقتضای آن داشت و دارد که برخی ابهامات و پاسخ ها در روزنه درج شود. طبعا ابراز نظر رسمی و علنی بسیار بهتر و نزدیک تر به سیره اهل بیت(ع) است تا نظرسازی و نظر پراکنی های درگوشی و یواشکی. به دلیل شخصی شدن و جزئی شدن مسائل مورد بحث در یادداشت فوق، در این مدت از درج حواشی پرهیز شد و انشالله در ادامه نیز چنین خواهد بود اما این به معنای عدم اطلاع از روند وقایع نیست چنانکه عدم ضرورت اطلاع رسانی نیز معنا نمی دهد. آرزوی مان آن است که آشیانه آل محمد(ص) همیشه در آرامش و صفا، چون همیشه پناه گاه طالبان معرفت و حقیقت باشد. لذا ختم به خیر شدن چالش های خرد و کلان مایه خوشحالی است. @rozaneebefarda
💥پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 چرا آیت‌الله مشکینی با آن جایگاه علمی و پایه تقوا، مرجعیت را قبول نکردند؟ 🔹آیت الله محمد یزدی در گفتگویی رسمی(http://www.iichs.ir/s/4863) اینچنین پاسخ داده اند:👇 🔸آیت‌الله مشکینی حقیقتا از سرمایه‌های ارزشمند حوزه بودند و افراد مختلفی به ایشان پیشنهاد می‌کردند که جا دارد مرجعیت را بپذیرند، ولی ایشان می‌فرمودند: «نمی‌توانم زیر بار این مسئولیت سنگین بروم و به هیچ وجه در این مورد با من بحث نکنید!» 🔹آیت‌الله مشکینی استاد مسلم درسهای سطوح عالی، درس خارج و درس اخلاق بودند و مسلما اگر وارد بحثهای مرجعیت هم می‌شدند، از ایشان استقبال می‌شد، اما خودشان این مسئله را رسما رد کردند.  🔶حاشیه سوابق علمی و معنوی آیت الله مشکینی قابل انکار نیست. اگر حضرات طرفدار و بانیان اقدامات تشکیلاتی در عرصه ، سلوک آیت الله مشکینی را مطالعه کنند، در خواهند یافت که بدنه طلاب و فضلای قم، به چگونه شخصیت‌هایی اقبال می کنند. و این اقبال ها ناشی از ادبار آنان از دنیاست نه چیز دیگر. @rozaneebefarda
نشست اساتید؛ بدیل یا بدل 💥اختصاصی/پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹پس از ناتمام ماندن طرح اصلاحات حوزه در سال 1328 توسط امام خمینی و جمعی از فضلای حوزه قم (از جمله آیات سید احمد شبیری زنجانی، مرتضی حائری، باقر سلطانی)، تا مدتها بحث تحول در ساختار مدیریتی و آموزشی حوزه علمیه قم متوقف ماند. گرچه مدتی بعد به اصرار شخص آیت‌الله بروجردی، اطرافیان وی که پیشتر موجب شکست اصلاحات شده بودند مجبور به اعمال تغییراتی در وضعیت نهاد روحانیت شدند اما هرگز آن هسته اولیه از فضلای قم، در گرد این تحولات موردی (از جمله سلسله مراتب پرداخت شهریه بر اساس امتحانات علمی) جمع نشدند و نهاد روحانیت از یک تحول بنیادین عقب نگه داشته شد.(ن.ک: صحیفه امام، ج1، ص 28 به بعد؛ نقد عمر، صص 106-102؛ مفاخر اسلام، ج 13، ص 20 به بعد) 🔸 در نتیجه جمع محدودی از اطرافیان آیت‌الله بروجردی، دو نسل از فضلای حوزه علمیه قم، و از عرصه‌های مدیریتی و سیاستگذاری حوزه حذف شدند که در نسل نخست می‌توان به امام و مرحوم حائری اشاره کرد و در نسل دوم از تحول خواهان، بزرگانی مانند مطهری و بهشتی قابل ذکرند. این دو آنچنان از سرکوب تحول‌خواهی ضربه خوردند که یکی ره تهران و دانشگاه را پیش گرفت و دیگری به فکر خدمت در خارج از ایران افتاد و راهی آلمان شد. 🔹بعد از ارتحال آیت‌الله العظمی بروجردی (فقیه جهان‌اندیش و تحول‌خواه که در حصر برخی متحجرین قرار داشت)، برای ایجاد ساختارهای تحول‌خواهانه حوزوی در سطح اساتید طراز اول قم روزنه امیدی گشوده شد. تشکیل گروه مخفی یازده نفره به ایجاد تشکیلاتی قویم و روزآمد منجر شد که به فاصله مدتی کوتاهی، عالی‌ترین اساتید حوزه را در خود جمع کرد و به حق عصاره حوزه قم قلمداد شد. 🔸جایگاه ویژه موجب شد که از یک سو در تحول ساختار مدیریتی و آموزشی حوزه قدم بردارد و از دیگر سو، به ابعاد سیاسی و مبارزاتی حوزه نیز انسجام بخشد. تجربه موفق این تشکیلات در دهه پنجاه، موقعیت ممتازی را فراهم آورد که تا کنون باقی و برقرار مانده است. گرچه به فراخور شرایط و اقتضائات خاص و تلاش ناکام برخی از درون و بیرون، موجب شدت و ضعف نقش آفرینی این تشکیلات حوزوی در دهه اخیر گردید اما همچنان مردم، سیاسیون ارشد و حوزویان ایرانی، جامعه مدرسین را به عنوان قدیمی‌ترین، معتبرترین و کارآمدترین تشکیلات حوزوی می‌شناسند. 🔹اعلان عدم صلاحیت مرجعیت آقای شریعتمداری پس از کشف همراهی با کودتای نوژه، آنقدر اهمیت داشت که در منشور روحانیت امام به عنوان یکی از خدمات ماندگار این تشکیلات بدان اشاره شده است. کاری که بعداً با اعلان عدم صلاحیت مرجعیت آقای صانعی در دهه هشتاد تکرار شد. اعلان لیست مراجع جائزالتقلید بعد از ارتحال آیت‌الله‌العظمی اراکی در پائیز 73، از جمله اقدامات تاریخی جامعه مدرسین در پیشگیری از تکثر و تضعیف نهاد مرجعیت شیعی در حوزه قم بود که کارکرد این تشکل حوزوی را صدچندان کرد. 🔸بعد از این دوره، دشمنی‌های دیرینه با این نهاد اصیل شدت بیشتری یافت؛ گذشته از تضعیف کلامی (از محافل رسانه‌ای و سیاسی گرفته تا برخی محافل درون حوزوی)، اقداماتی عملی برای محدودسازی اقتدار حوزوی جامعه مدرسین پی‌ریزی شد. تشکیل مجمع محققین و مدرسین در فضای دولت اصلاحات، برجسته‌ترین اقدام سازمان‌یافته در جهت تضعیف جامعه مدرسین بود که با توجه به خاستگاه سیاسی صرف و ضعف شدید بنیه علمی بنیان‌گذاران آن، نتوانست در بدنه حوزه راهی باز کند و در حد یک حزب سیاسی کوچک یا یک تشکل صنفی کم‌اثر، ادامه حیات داد تا آنکه با نقش‌آفرینی آشکار در ماجرای ، عملاً آخرین میخ برتابوت این گروه کوبیده شد.  🔸به موازات شکست پروژه مجمع محققین، پروژه دیگری در قم تدارک یافت که اینبار ظاهراً با خاستگاه کاملاً حوزوی و با شعار پیگیری مطالبات معیشتی و صنفی اساتید حوزه قم ایجاد شده بود. این تشکیلات نوپدید که افراد مختلفی خود را مؤسس آن معرفی کرده‌اند، بعد از مدتی با عنوان خود را معرفی نمود و با توزیع مبالغی پول به صورت ماهیانه، کار خود را در دل حوزه توسعه داد. با گذشت پانزده سال از تشکیل این مجموعه صنفی، حالا زمزمه‌هایی مبنی بر سیاستگذاری کلان برای حوزه و اظهارنظر پیرامون مناسبات حوزه و نظام اسلامی و مسئله آینده مرجعیت شیعه، از برخی سران و اعضای ارشد  به گوش می‌رسد. 🔹ورود زودهنگام برخی اعضای ارشد به عرصه (با ، پخش مبالغی به نام افراد خاص، تأسیس دفتر، ایجاد سامانه دریافت وجوهات و پاسخ به استفتائات) نیز مزید بر علت شده و گمانه‌های پیش‌گفته مبنی بر تلاش این تشکل برای ایفای نقل برای جامعه مدرسین را به واقعیت نزدیک‌تر ساخت. ادامه👇 https://eitaa.com/rozaneebefarda/1301 @rozaneebefarda
نشست اساتید؛ بدیل یا بدل [صفحه۲از۲] لینک صفحه نخست: https://eitaa.com/rozaneebefarda/1300 🔸هرچند اکنون وقت مناسبی برای قضاوت نهایی پیرامون این تشکیلات نوپدید حوزوی نیست اما تحولات آینده، وزن حوزوی و ایده واقعی و پنهان شکل‌گیری این سازمان‌واره جدید را مشخص خواهد کرد. در آن زمان بعید نیست این گمانه تصدیق شود که ، نمی‌تواند به عنوان ، به ایفای نقش بپردازد، بلکه صرفاً مانند مجمع محققین یک است!    🔶پی افزود 1) با وجود تشکیلات اصیل جامعه مدرسین، شورای عالی، مرکز مدیریت، شأن انحصاری در سامان‌دهی اساتید سطوح عالی برای هیچ تشکیلات نوپدیدی پذیرفتنی نیست و بلکه محل تأمل است! 2) در تحلیل نشست اساتید، تفکیک بدنه اساتید ارجمند با سران و سیاستگذاران(که متجاوز از 20نفر نیست)، یک اصل راهبردی است! ۳) نقد مشفقانه و ناصحانه، همیشه بی هزینه نیست! هجمه سازمان یافته علیه فقیه مجاهد آیت‌الله یزدی، نمونه واضحی است اما افرادی که احیانا با عنوان عام، داخل دایره نقد فضلای حوزوی قرار می گیرند، باید بدانند که مواجهه عصبی و آنان، دقیقا در معرض عموم حوزویان ارجمند و مردم (شاید از دید مریدان آنان، مقلدین بالقوه آینده) قرار دارد! بروز بزرگی و سعه صدر، مقدمه اصلاح اقدامات ناصحیح و پرهیز از مواضع تهم خواهد بود. ۴) فاکتورهای دوگانه در مواجهه با تولیدات فضای مجازی، اعتبار و عیار اظهارنظر ها را نشان می دهد؛ برخی صاحبان رسانه و تریبون، هرگز به نقد هتاکی ها علیه بزرگانی مانند و ، لب نمی گشایند و اعتراض و انتقاد را در موارد ناهمخوان با سلائق سیاسی و فکری خویش محدود می سازند.  @rozaneebefarda
پرسش‌هایی برای امروز حوزه! پاسخ دوراندیشی را نباید با توپ و تشر داد @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸 دغدغه مندی این روزهای طلاب در هشدار نسبت به فرجام در آینده‌ای نه چندان دور با بیان منطقی و روشن و توصیه خیرخواهانه –و بلکه مطالبه جدی آنان- در راستای حفظ بدون شک امری قابل تقدیر است که باید آن را به فال نیک گرفت، هرچند همواره باید از سوء ظن نسبت به آحاد جامعه حوزوی پرهیز داشت و فضای حوزه را با آن مکدر نکرد. 🔹 اگرچه واکنش جناب آقای فاضل لنکرانی به انتقادات مطرح شده جای تقدیر و تشکر دارد اما آنچه در روزهای اخیر از سوی عده‌ای از دوستان حوزوی اتفاق افتاد، نقدی علمی، مستند و دقیق (و حتی گاهی فقهی) در راستای حفظ سنت‌های کهن حوزوی بوده است که نمیتوان به راحتی از آن چشم پوشی کرد. 🔸از ایشان که بحمدالله در مقام پاسخگویی برآمده‌اند انتظار می‌رود که به این سؤال پاسخ دهند که با توجه به روند کنونی اعلام مرجعیت، ایشان –خصوصاً اگر از نظر فقهی قید اعلمیت را هم نامعتبر بدانیم- چه دورنمایی را برای آینده مرجعیت شیعه ترسیم می‌کنند؟ و آیا اساساً را موجب شکسته شدن اقتدار مرجعیت نمی‌دانید؟ و اگر می‌دانید آیا لازم نیست که هر چه زودتر هر کسی که به این وادی ورود کرده است از تصدی هرگونه شأنی از شؤون مرجعیت کناره‌گیری کرده تا بدین طریق از یک سو دیگران را نیز به این کار وادار سازند و از سوی دیگر از ورود دیگر افراد به این عرصه جلوگیری کند؟ آیا چنین روندی موجب کم‌رنگ شدن سنت‌های اصیل حوزوی، کم‌اعتقاد شدن مردم به نهاد روحانیت و سوء استفاده برخی نالایقان از فضای به وجود آمده نمی‌شود؟ 🔹متأسفانه فضای امروزی حوزه به گونه‌ای پیش رفته است که حتی یکی از کسانی که سال‌های دور سابقه محکومیت و زندان در پرونده‌ای قضایی هم دارد، بیت خود را تأسیس و رساله خود را منتشر کرده است! 🔸 این پرسش‌ها سؤالات علمی و صنفی امروز حوزه ماست که در فضایی طلبگی پاسخ خود را می‌طلبد بدون آن‌که مشتمل بر هرگونه تهمت نسبت به اساتید بزرگوار باشد بلکه نگاهی انتقادی به راهبرد اشتباهی است که امروز در حوزه احساس می‌شود. بررسی این پرسش‌ها در آینده نوشداروی بعد از مرگ سهراب است و نمی‌توان با گفتن این‌که عده‌ای با پا گذاشتن بر حدود اخلاقی، به کار دیگران کار دارند به استقبال فردای مبهم حوزه‌های علمیه رفت و از آینده‌نگری چشم پوشید. 🔹 بنابراین با توجه به آن که حوزه علمیه این روزها از ناحیه تکثر در مرجعیت به طور جدی تهدید می‌شود، ما هم‌چنان مصرانه از همه کسانی که به عرصه مرجعیت ورود کرده‌اند تقاضامندیم که یا پاسخی روشن نسبت به پرسش‌های فوق ارائه دهند و از رویکرد کنونی حوزه دفاع کنند و یا با اعلام کناره‌گیری از همه شؤون مرجعیت و واگذاری آن به مراجع موجود (و حتی کسب اجازه از آنان در اداره مؤسسات تحت اشراف خود)، حوزه را از خطری جدی در آینده نجات دهند. منبع: کانال مطالعات حوزوی @rozaneebefarda
امتیاز ویژه همایش کتاب سال حوزه، راهی اشتباه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 دبیر همایش کتاب سال حوزه درباره بخش ویژه این همایش گفته است: «در راستای اجرای مصوبه شورای عالی حوزه‌های علمیه و مصوبه شورای سیاستگذاری همایش، کتاب‌ها و پایان‌نامه‌هایی که به زبان «غیرفارسی» تالیف شده باشند از امتیاز ویژه برخوردار خواهند شد.» همایش کتاب سال حوزه یکی از کارهای خوب سیستم پژوهشی حوزه برای جذب و معرفی تولیدات این نهاد مبارک است. اما امتیاز ویژه دادن به تولیدات «غیرفارسی» که در بیان دبیر این همایش آمده، حکایت از آن دارد که حوزه علمیه دوست دارد فراسرزمینی بیندیشد ولی گویا آگاهی درستی از مبادی، ابزار و لوازم آن ندارد. زیرا: اگر حوزه علمیه در جغرافیای ایران اسلامی بودجه می‌گیرد، هزینه و زندگی می کند باید بداند که زبان رسمی جمهوری اسلامی، زبان فارسی است و مشکلات و آسیبها، امتیازات و ساختارهای آن نیز به همین زبان پی جویی می شود و اگر حوزه می خواهد در بستر انقلاب اسلامی رشد کند، اول باید به خدمات و آسیبهای همین نظام بپردازد و این راهی ندارد جز فکر کردن و سخن گفتن بر اساس زبان حاکمان و مردمان همین سرزمین. این همایش هم مانند بسیاری دیگر از بخشهای سیستمی حوزه، تناسب و جایگاه خودشان را در منظومه نظام جمهوری اسلامی نمی دانند و هنوز تعریفی از حوزه تراز انقلاب اسلامی نه، بلکه حوزه در زمان جمهوری اسلامی هم ندارند. نگاه جهانی حوزه های علمیه و فراسرزمینی بودن آن نیز نمی تواند توجیه گر این مسئله باشد زیرا حوزه می تواند آثار فارسی تولید کند ولی با نگاه به حل مسائل جهانی، چه اینکه تولید آثار غیر فارسی نیز تلازمی با تحقق این هدف ندارد زیرا ممکن است مسائل داخل ایران به زبان غیر فارسی نگارش یافته باشند (و کم لها من نظیر) همچنین درست است که زبان قرآن و زبان دین زبان عربی است ولی فعلا زبان معیار در این جغرافیای سرزمینی، زبان فارسی است. و این دو زبان اگرچه از هم جدایی ناپذیرند ولی تفاوت ماهوی در ساختار و قالب بیان آنها وجود دارد. چه اینکه هم اکنون مترجمین خوبی در حوزه و بیرون حوزه حضور دارند که با ادبیات دینی نیز آشنایند و می توانند مسائل مهم مردمان بیرون از جغرافیای فارسی را تحت پوشش قرار دهند و تولیدات حوزه علمیه را برای آنان ترجمه کنند. همچنین درباره این گفتار و بخش ویژه از همایش، باید گفت که معلوم نیست که متکفل برگزاری این همایش، آیا حوزه علمیه در ایران است یا حوزه علمیه خارج از ایران؟ آیا حوزه علمیه ای که امور مربوط به طلاب داخل ایران را پی گیری می کند یا جامعه المصطفی است؟ اصلا این همایش معلوم نیست که برند ملی دارد یا بین المللی که اعضای آن در پی چنین هدفی هستند. (و این ضعفی در شکل ساختاری این همایش است) بنابراین به نظر می رسد ـ جدای از این بحث که چند درصد از این نوشته جات غیر فارسی توانسته با مردمان زبان اصلی آن ارتباط خوب و قوی برقرار کند و یا به مسائل اصلی آن جغرافیا بپردازد ـ پیشنهاد می شود: 1. حوزه برای تولیدات به زبان فارسی بیشتر ارج گذارد تا پژوهشگران و نویسندگان حوزه بتوانند بر تولید محتوای منسجم و متقن بر اساس زبان اصلی خود تمرکز داشته باشند و به سمت تولیدات کاربردی در فضای حاکم بر کشور و نظام پیش روند. 2. حوزه به فکر نهضت ترجمه باشد تا آثار درخور غیرفارسی زبانان را برای آنان ترجمه دقیق و عالمانه کند. 3. در این همایش، یک بخش بین الملل تعریف شود و آثار غیر فارسی را در آن به صورت تخصصی بررسی کنند که آیا اولا به مسئله مهم آن زبان غیر فارسی پرداخته است و ثانیا اینکه توانسته با مردمان آنجا ارتباط برقرار کند. این سخن رهبری که در دیدار جمعی از مخترعان جوان کشور در 30 فروردین 1384 بیان داشته اند نیز راهگشاست: « آن روزی را باید دنبال کنیم که اگر در دنیا دانشمندی خواست یک نظریه ی علمی را بفهمد، بشناسد، حل کند و با یک اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسی را یاد بگیرد. من این مطلب را داخل پرانتز بگویم؛ هفته ی گذشته به یک مشت جوان که این جا آمده بودند، گفتم آن روزی را باید دنبال کنیم که اگر در دنیا دانشمندی خواست یک نظریه ی علمی را بفهمد، بشناسد، حل کند و با یک اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسی را یاد بگیرد.» ::: مَنار|| حوزه و روحانیت تراز انقلاب اسلامی @rozaneebefarda
نبرد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یاعلی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم، صفتِ کمال تو یا علی شده مات عقل موحدین، همه در جمالِ تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یاعلی نبرد به وصف تو ره کسی، مگر از مقالِ تو یاعلی 🔹هله ‌ای مُجلّیِ عارفان، تو چه مطلعی تو چه منظری که ندیده‌ام به دو دیده‌ام، چو تو گوهری چو تو جوهری هله ‌ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری چه در انبیا چه در اولیا، نه تو را عدیلی و همسَری به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی 🔸توئی آنکه غیر وجود خود، به شهود وغیب ندیده‌ای فَقرات نفس شکسته‌ای، سُبحاتِ وَهم دریده‌ای همه دیده‌ای نه چنین بود، شه من، تو دیده‌ی دیده‌ای ز حدودِ فصل گذشته‌ای، به صعودِ وصل رسیده‌ای ز فنای ذات به ذاتِ حق، بُوَد اتّصال تو یا علی 🔹چو عقول و افئده را نشد، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف همه گفته‌اند و نگفته شد، ز کتابِ فضل تو یک الف ز بیانِ وصف تو هر کسی، رقم گمان زده مختلف فصحای دهر به عجز خود، ز ادایِ وصف تو معترف بُلغای عصر به نطقِ خود، شده‌اند لالِ تو یا علی 🔸تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین تویی آن که از کُشِفَ الغطا ، نشود ترا زیاده یقین ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن بدلیل این که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی 🔹تو همان درخت حقیقتی، که در این حدیقه‌ی دنیوی أنا ربّکم تو زنی و بس، به لسان تازی و پهلوی ز بروق نورِ تو مُشتعل، شده نارِ نخله‌ی موسوی ز تو در لسانِ موحّدین، بُوَد این ترانه‌ی معنوی که انا الحق است به حقِ حق، ثمرِ نهالِ تو یا علی 🔹تویی آن تجلّیّ ذوالمنن، که فروغ عالم و آدمی هله ‌ای مشیّتِ ذاتِ حق، که به ذات خویش مُسلّمی ز بروز جلوه ما‌خلق، به مقام و رتبه مقدّمی به جلالِ خویش مُجلّلی، ز نوالِ خویش مُنعّمی همه گنج ذاتِ مقدّست، شده مُلک و مالِ تو یا علی 🔸تو چه بنده‌ای که خدائیت، ز خداست منصب و مرتبت احدی نیافت ز اولیا، چو تو این شرافت و منزلت رسدت ز مایه‌ی بندگی، که رسی به پایه‌ی سلطنت همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت شده ختم دوره‌ی عِلم و دین، به کمالِ آل تو یا علی  🔹تو همان مَلیکِ مُهیمنی، که بهشت و جنّت و نه فلک پیِ جستجوی تو سالکان، به طریقت آمد یک به یک  شده ذکرِ نام مقدّست، همه وِردِ اَلسنه‌ی مَلَک به خدا که احمدِ مصطفی، به فلک قدم نزد از سَمَک مگر آنکه داشت در این سفر طلبِ وصالِ تو یا علی 🔸تویی آنکه تکیه‌یِ سلطنت، زده‌ای به تخت مؤبّدی ز شکوه شأن تو بر مَلا، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی به فرازِ فرقِ مبارکت، شده نصب تاج مُخلّدی متصرّف آمده در یَدَت، ملکوتِ دولتِ سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت، بود اعتزالِ تو یا علی 🔹به می خُمِ تو سِرشته شد، گِل کاس جانِ سبوکشان به پیاله‌ی دلِ عارفان، شده ترکِ چشمِ تو می‌فشان ز رَحیقِ جام تو سرگران، سِر سرخوشان، دل بیهُشان نه منم ز باده‌ی عشق تو، هله مست و بی‌دل و بی‌نشان همه کس چشیده به قدرِ خود، ز میِ زُلالِ تو یاعلی 🔸منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می زنم  ره کوه و دشت گرفته ام، قدم از برای تو میزنم  به همین نفس که تو دادیم نفس از ثنای تو می زنم  شب و روز حلقه التجا بدر سرای تو میزنم  نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یاعلی 🔹تویی آنکه سِدره‌ی مُنتهی ، بُودَت بلندیِ آشیان به مکان نیائی و جلوه‌ات، به مکان ز مشرقِ لا‌مکان رسد استغاثه‌ی قدسیان، به درت ز لانه‌ی بی‌نشان چو به اوج خویش رسیده‌ای ، ‌ز عِلوّ قدر و سُموشّان همه هفت کرسی و نُه طبق، شده پایمال تو یاعلی 🔸نه همین بس است که گویمت، به وجودِ جود مکرّمی تو مُنزّهی ز ثنای من، که در اوجِ قُدس قدم نَهی نه همین بس است که خوانم اَت، به ظهورِ فیض مقدّمی به کمال خویش معرّفی، به جلالِ خویش مُسلّمی نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یاعلی 🔹تویی آن که میم مشیّتت، زده نقشِ صورتِ کاف و نون به کتابِ عِلم تو مُندرج، بُوَد آن چه کان و ما‌یکون فلک و زمین به اراده‌ات، شده بی‌ سکون شده با سکون تویی آن مُصوّرِ ما‌خَلَق، که من الظّواهر و البطون بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یاعلی 🔸تویی آن که ذات کسی قرین، نشده است با احدیتّت نرسیده فردی و جوهری، به مقام مُنفردیتت تویی آن که بر احدیّتت، شده مُستند صمدیّت نشناخت غیر تو هیچ‌کس، ازّلیتت ابدّیتت تو چه مبدأ‌یی که خبر نشد، کسی از مآلِ تو یاعلی 🔹تو که از علایق جان و تن، به کمالِ قُدس مُجرّدی تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی تو که بر سرائرِ معرفت، به جمالِ اُنس مُخلّدی به شؤنِ فانیِ این جهان ، نه مُعطّلی نه مقیّدی بود این ریاست دنیوی، غم و ابتهالِ تو یا علی  @rozaneebefarda ادامه👇 https://eitaa.com/rozaneebefarda/1305
🔸تو همان تجلّیِ ایزدی، که فراز عرشی و لا مکان خبری ز گردش چشم تو، حرکات گردش آسمان  دهد آن فؤاد و لسان تو، ز فروغ لوح و قلم نشان تو که ردّ شمس کُنی عیان، به یکی اشاره‌ی ابروان دو مُسخّر آمده مِهر و مَه، هله بر هلالِ تو یاعلی  🔹هله‌ای موحّدِ ذاتِ حق، که به ذات، معنی وحدتی به تو گشت خِلقتِ کُن فکان، که ظهورِ نورِ مشیّتی هله ای ظهورِ صفاتِ حق، که جهان فیضی و رحمتی چو تو در مداینِ علمِ حق، ز شرف مدینه‌ی حکمتی سَیَلانِ رحمت حق بُوَد، همه از جِبال تو یاعلی  🔸بنگر [فؤاد] شکسته را، به دَرَت نشسته به التجا اگرش بِرانی از آستان، کُند آشیان به کدام جا به سخا و بذل تواش طمع ، به عطا و فضلِ تواش رجا ز پناهِ ظلِّ وسیع تو، هم اگر رود برود کجا که محیط کون و مکان بُوَد فلکِ ظلالِ تو یا علی شاعر: فؤاد کرمانی @rozaneebefarda
@andishkade_f_h اندیشکده فقه حکومتی
درباره سیاست‌ورزی مرجعیت آینده انفعال امروز، کنش‌گری دستگاه مرجعیت را در آینده تهدید می‌کند @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹 سیاستمداران کاسب‌اند و این بدین معناست که آنان از نمد مرجعیت و تکثر آن نیز ممکن است برای خود کلاهی بدوزند. آنان همان‌گونه که به فلان چهره هنری نه چندان خوشنام نیازدارند تا به کمک او گروهی از جامعه را با خود همراه کنند، در همان وقت محتاج چهره دینی خوشنامی نیز هستند که با حمایت از آنان و سیاست‌هایشان نیم دیگر از جامعه را نیز به خود متمایل کنند و این‌گونه می‌شود که شاهدیم هم آن دختر بدحجاب سگ در بغل در جریان مبارزات انتخاباتی از یک نامزد انتخاباتی حمایت می‌کند و هم فلان استاد درس خارج حوزه علمیه (و البته طی یک عملیات پیچیده فریب و اعتمادسازی کاذب)! به یاد دارم که چند سال قبل شخصی موثق از رفت و آمدهای یکی از روحانیون نزدیک به حزب کارگزاران در بیت عالمی که حقیقتاً وارسته و متخلق و در مراتب بالای فقاهت هستند، باخبر شدم و آن گونه که گفته شد، هدف از این رفت و آمدها راضی کردن آن عالم برای تصدی مرجعیت بود که این اتفاق هم افتاد. طبعاً برای آنان مرجعیت شیعه مهم نیست بلکه بهره‌برداری از حمایت‌هایی است که با تأثیر اطرافیان بر آن مرجع، گاه و بی‌گاه ممکن است از او صادر شود و حمایت مرجعیت را از شخص یا جریان تشویق کننده رقم بزند. 🔸 اگر چه منکر این نیستیم که اساتیدی که در سال‌های اخیر پا در عرصه مرجعیت گذاشته‌اند و این روزها مورد انتقاد قرار گرفته اند، معتقد به نظام و انقلاب هستند، اما حقیقت آن است که میان قرائتی از انقلاب که برجام را می‌آفریند و کنوانسیون‌های خطرناک بین‌المللی را بر کشور تحمیل می‌کند و دنیای فردا را دنیای مذاکره و نه دنیای موشک می‌داند با قرائتی از انقلاب که در پی بنیان نهادن تمدن نوین اسلامی است تفاوت بسیار است. آن‌چه بیش از هرچیز موجب نگرانی جامعه حوزوی است، عدم واکنش درست و به موقع توسط این عزیزان در قبال اتفاقات سال‌های اخیر است، مسأله‌ای که احتمال تأثیرپذیری آنان از قرائتی نادرست از انقلاب را تقویت ‌می‌کند. مگر نه این است که از شروط مهم و اساسی برای تصدی مرجعیت در دوران کنونی کنش‌گری مناسب در تحولات مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است؟ آیا عدم واکنش جدی از سوی این عزیزان درباره مسائلی هم‌چون نابسامانی فضای مجازی، ولنگاری فرهنگی در ساحت‌های مختلف اجتماعی، FATF، برجام، سیاست خارجی منفعلانه دستگاه دیپلماسی، نابسامانی اوضاع معیشتی و... نمی‌تواند تهدیدی برای نقش‌آفرینی فعال حوزه‌های علمیه در معادلات سیاسی واجتماعی کشور باشد؟ آیا حمایت‌های اغراق‌آمیز دیروز برخی از این عزیزان (تأکید می‌کنم برخی، اگرچه مخالفت علنی هم از هیچ یک ندیده‌ام) از دولتی که ناکارآمدی آن امروز شهره خاص و عام شده است (مانند اینکه گفتند همانگونه که خدا مردم را سر صندوق رأی آورد، باید بگوییم این رأی را خدا قرار داد، خدا این لطف را کرد که دولتی با فکر و تدبیر بر سر کار بیاید) و سکوت امروز آنان در برابر اقدامات آن در نتیجه اعتماد نابجا به یک طرز تفکر خاص سیاسی، نمی‌تواند زنگ خطری جدی برای آینده حوزه باشد؟ و آیا این همان چیزی نیست که بسیاری از سیاستمداران آن را خوش می‌دارند؟! 🔹 بنابراین آن‍چه در لحظه حساس کنونی لازم و ضروری به نظر می‌رسد، تأمل در این نکته است که آن عزیزانی که امروز قدم در عرصه مرجعیت نهاده‌اند چه کنش‌گری فعال و مؤثری در تعامل با مردم و دولت از خود نشان داده‌اند که بتوان به پشتوانه آن مسؤولیت خطیر مرجعیت در سال‌های آینده را بر دوش آنان گذاشت؟! (کانال مطالعات حوزوی) @rozaneebefarda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحانی در دیدار اصحاب رسانه‌ای خود، بار دیگر از سخن گفت و مدعی شد به گفته رهبر معظم، او باید باشد! او تلاش دارد با تشکیل ، شرایط را برای تحمیل مهیا کند! طبعا اکنون به هیچ وجه قابل قیاس با سال ۶۷ نیست که تیم متمایل به بتوانند جام زهر تازه ای را تحمیل کنند. ضمن اینکه؛ آزموده را آزمودن خطاست! @rozaneebefarda
امام خمینی در خاطرات بانوی انقلاب(۱) 🔸تلخی‌ها را به ما چشانید تا شیرینی آزادگی را بچشیم🔸 💥پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹... اگر تهیدستی آقا روح الله را در آن روزها شرح دهم باعث تأثر می‌گردد. گرچه مقدار زیادی از وضع سخت‌مان را در آن ایام، فراموش کرده‌ام ولی یادم می‌آید در یک زمانی پول شیر برای فرزندان نداشتیم، امروز را موکول به فردا می‌کردیم و فردا را به پس فردا ... یک چارک (1) شیر پنج شاهی (2) بود ولی متاسفانه پنج شاهی در بساط نبود... فرزندمان گرسنگی می‌کشید و ما پنج شاهی نداشتیم ولی با تمام این احوال آقا زیر بار شهریه نمی‌رفت، حاضر بود بچه‌اش گرسنگی بکشد حتی شیر نداشته باشد ولی از کسی پول و شهریه نگیرد، آن هم شهریه‌ای که همه طلبه‌ها و فضلا می‌گرفتند اگر او از همه آقایان و مراجعی که شهریه می‌دادند می‌گرفت به ده تومان می‌رسید و وضع‌مان خیلی خوب می‌شد. او تلخی‌ها را به ما چشاند تا شیرینی آزادگی را بچشیم و من صبر را پیشه خود ساختم تا او حاج آقا روح‌الله باقی بماند، خلاصه آنکه سختی و مشکلات را به زانو در آوردم. بچه گرسنه بود و پول برای خرید شیر نبود و من هم شیر نداشتم، هردو بر این توافق کردیم که از غذا‌های خودمان به بچه بدهیم ، که متأسفانه بعضاً مریض می‌شدند. می‌رفتیم نزد حکیمی به‌نام میرزا علی‌نقی که نسخه‌های از قبل تهیه شده و نوشته داشت و زیر تشک گذاشته بود ... این هم طبیب بچه‌‌هایم بود! ...🔹 زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) ص 67 —---------------------------------------— 1_ یک چارک : ده سیره است، 40 سیر یک من و یک من سه کیلو می‌باشد. 2_ یک شاهی مساوی با 50 دینار و بیست شاهی معادل یک قران بود. قران در دوره قاجاریه و اوایل حکومت پهلوی واحد پول ایران بود که بعداً به ریال تغییر یافت. @rozaneebefarda
رسانه‌ رسمی دفتر تبلیغات؛ از القای دوگانه کاذب مرجعیت/ولایت تا حمایت آشکار از تشیع انگلیسی [صفحه ۱از ۳] 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 در تاریخ ۹۸/۲/۳۰ در یکی از رسانه‌های وابسته به دفتر تبلیغات، یادداشتی با نام [احتمالا] مستعار «محب الصالحین» منتشر شد که حاوی نکاتی جنجالی بود و جالب آنکه سایت اجتهاد این یادداشت به اصطلاح وارده را بدون هیچ نقدی منتشر نمود که در ذهن مخاطب، به نوعی تأیید تلویحی معنا می دهد. ورای این‌که نویسنده چنین یادداشتی کیست و دارای چه سطحی از تحصیلات بوده؛ نگاهی به محتوا و مغالطات به کار رفته در آن، خالی از فایده نیست. یادداشت مزبور ( http://yon.ir/NSKhg) از دو بخش اساسی تشکیل شده است: بخش اول)تلاش برای ایجاد دو قطبی کاذب میان ولایت و مرجعیت. ب) تطهیر مرجعیت انگلیسی. نویسنده [آقا یا خانم محب الصالحین] برای بخش اول این‌گونه استدلال می‌کند: « به نظر نگارنده، وقتی طبق مسلمات فقه و تصریح قانون اساسی، «فقاهت» به رهبری مقام «ولایت» داده است و نه بالعکس، پس هرگونه و به هر شکلی که حرمت ولایت نگه داشته می‌شود باید پیش از آن، حرمت فقاهت و مرجعیت نگه داشته شود. » در ادامه نیز همین خط تقابل را دنبال می‌کند و تعبیر «نفوذ در مرجعیت» را عدل «نفوذ در رهبری» قرار می‌دهد و هر دو را (علی الظاهر) قبیح می‌شمارد. پاسخ به دوقطبی کاذب ولایت-مرجعیت ساده است چراکه اولا نسبت ولایت و مرجعیت حقیقی در ادوار تاریخ تشیع تقابل نیست بلکه تعاضد و پشتیبانی است کما این‌که مراجع عظام تقلید فعلی که مورد تأیید مجتهدین مسلمی هم‌چون فقهای جامعه مدرسین‌اند همگی پشتیبانی و تأییدات ویژه‌ای نسبت به مقام معظم رهبری مدظله‌العالی دارند و تضعیف او را که مساوق با تضعیف نظام است حرام می‌دانند. به علاوه، آن‌چه در فقه و قانون اساسی آمده شرط فقاهت است و نه مرجعیت که ظاهرا یادداشت‌نویس دفتر تبلیغات تفاوت میان فقاهت (به عنوان ملکه استنباط) و مرجعیت (به عنوان ارجاع و افتاء در احکام) را تشخیص نداده و از اشتراط فقاهت در ولایت‌فقیه، تقدم مرجعیت بر ولایت را برداشت کرده است. به علاوه; داشتن ملکه فقاهت تنها شرط ولایت فقیه نیست بلکه مدیر و مدبر بودن هم شرط است در نتیجه طبق الگوی استدلالی آقای نویسنده شأن هرکس که ملکه اداره و تدبیر را داشته باشد مقدم بر شأن ولی فقیه است. هم‌چنین باید گفت فعالیت‌های عمده‌ای که مرجعیت تشیع به صورت سنّتی تا به امروز بدان می‌پرداخته دو شاخه دارد: یکی پاسخ به نیازها و سؤالات مردم در احکام است و دیگری دریافت وجوهات و تخصیص آن در موارد شرعی. بدیهی است که جنبه اول اساسا مقام و منصب نیست و جنبه دوم هم ارتباطی به شأن مرجعیت (به معنای پاسخ به سؤالات فقهی) ندارد بلکه به شأن ولایت مجتهد در عصر غیبت بازمی‌گردد در نتیجه حتی در نفس نهاد مرجعیت نیز بخش قابل توجهی از شؤون منوط به ولایت است و نه مرجعیت به معنای عام کلمه. همچنین اگر تقدم مجتهد(چه محل افتاء باشد چه نباشد) بر ولی‌فقیه را با همین اطلاق بپذیریم؛ لازمه‌اش تقدم حکم مجتهدین بر احکام ولایی خواهد بود که نتیجه چنین امری قهرا اختلال نظام است از همین رو علمای عظام فتوا داده‌اند در صورتی که یکی از فقها به ولایت و حکومت رسید بر همگان از جمله سایر مجتهدین تبعیت از او در زمینه‌های حکومتی لازم است: « فإقامة الحكومة و تشكيل أساس الدولة الإسلاميّة، من قبيل الواجب الكفائيّ على الفقهاء العدول، فإن وفّق أحدهم لتشكيل الحكومة يجب على غيره الاتباع.» (کتاب البیع للإمام الخمینی، ج2 ص624) از این گذشته، اکثریت قریب به اتفاق فقهای عظام شیعه که در بحث ولایت فقیه به اظهارنظر تفصیلی پرداخته اند، را می شمارند. جالب آنکه این مطلب در آثار برخی آقایان مخالف نظام نیز وجود دارد. همچنین جناب محب الصالحین در بخش دوم یادداشت خود به تطهیر جریان و رؤوس آن پرداخته و برای مطلب خود چهار دلیل آورده است: 1. دلیل نقضی: در صورتی‌که مرجع‌سازی توسط دشمن ممکن باشد توسط حکومت هم ممکن است در نتیجه چنین امری قهرا به تأیید دوگانه آخوند حکومتی-غیرحکومتی می‌انجامد. 2. دلیل حلّی اولی: روند رسیدن به مرجعیت یک روند طبیعی و مردمی است و نفوذ در چنین روندی بسیار سخت و دشوار است. 3. دلیل حلّی ثانوی/1: تضعیف مرجعیت به مصلحت نظام نیست. 4. دلیل حلّی ثانوی/2: تقویت مرجعیت تحت نظریه «خطای کمتر مراجع نسبت به عوام» به مصلحت نظام است. در نقد دلائل مطروحه، نکاتی قابل ذکر است؛ ادامه یادداشت در لینک های ذیل؛ صفحه دوم؛ https://eitaa.com/rozaneebefarda/1312 صفحه سوم؛ https://eitaa.com/rozaneebefarda/1313 @rozaneebefarda
رسانه‌ رسمی دفتر تبلیغات؛ از القای دوگانه کاذب مرجعیت/ولایت تا حمایت آشکار از تشیع انگلیسی [صفحه۲از۳] اولا: این‌که دشمنان اسلام به دنبال مرجع‌سازی هستند دلیل نمی‌شود که حکومت اسلامی هم به دنبال مرجع‌سازی باشد و صرف اثبات امکان وقوعی مرجع‌سازی توسط حکومت کمکی به آقای محب‌الصالحین و محبین تشیع لندنی نمی‌کند و دوگانه کاذب آخوند حکومتی-غیرحکومتی را نیز ثابت نمی‌کند. ثانیا: اگرچه شأن مراجع و مجتهدین مهذب شیعه الهی و آسمانی است و طبعا ترک هوا و گناه در آنان ملکه شده است اما واقعیت آن است که صرف این‌که روند یک انتخاب، مردمی و طبیعی باشد نه مانع نفوذ است نه مانع انحراف. تاریخ اسلام نمونه هایی سراغ دارد که ظاهرا روال طبیعی ریاست دینی را طی کرده اند اما در معرض انحراف قرار گرفته و ضربه های فراوانی زده اند. نمونه معاصرش کسی که طبق اسناد قطعی در دوران مبارزات اسلامی با ارتباط داشت و بعد از آن، به پشتیبانی‌ از گروه‌های تجزیه‌طلب پرداخت و سرانجام در طرح یک با دشمنان همراهی نمود. ضمن این‌که ایشان با این استدلال صرفا اثبات کردند که نفوذ در مرجعیت کار سختی است. طبیعی است دشمنان اسلام با قوت و قدرت ظاهری و شیطانی شان، گاه موفق می شوند که کارهای سخت را هم انجام دهند. لذا نظارت همگانی و استمداد از سنت ، تضمین کننده روند کلی متعالی نهاد روحانیت و مرجعیت خواهد بود. ثالثا: ادبیات کاسب‌کارانه یادداشت‌نویس، ما را به یاد ادبیات عمل‌گرایانه (یا به تعبیر بهتر نفاق‌گرایانه) جریان اعتدال می‌اندازد. گویی مرجعیت شیعه محلّی برای کسب وجهه است و ایشان در لباس مصلحانه توصیه می‌کند که حکومت اسلامی از قِبَل مرجعیت برای خود ردایی بدوزد. در پاسخ به ایشان باید گفت که اساساً نگاه ما به مقوله مرجعیت نگاهی اصولی و عقیدتی است و نه نگاه منفعت‌طلبانه و ابزارگرایانه! طبق نگاه اصیل شیعی؛ اگر عالمی مرجع حقیقی، عالم، عادل، متقی و پرهیزگار بود تقویت او لازم و تضعیف او حرام است و اگر عالمی صلاحیت مرجعیت را نداشت و خود را در معرض افتاء و تدبیر امور شیعیان قرار داد؛ تضعیف او از باب پیش‌گیری از اضلال الناس لازم و تقویت او حرام خواهد بود.البته نقد مشفقانه و مصلحانه از دایره تضعیف تخصصا خارج است. آری؛ نگاه ابزاری و زمینی به تضعیف و تقویت مرجعیت، غالبا شاخصه کسانی است که بیوت مقدس مراجع را محل کسب اعتبار خود و پیش‌برد اهداف دنیایی و بعضا حزبی خود قرار می‌دهند و نه شاخصه‌ای برای حکومت قویم اسلامی. همچنین با نگاهی به تاریخ تشیع کسانی را می‌بینیم که درس فقاهت خوانده و آثاری به طبع رسانیده و مقلدینی هم داشته‌اند امّا در پس پرده به انحرافی مهلک گرفتار بودند. نمونه؛ محمد بن علی شلمغانی که صاحب کتاب فقهی (کتاب التکلیف) و سایر کتب دینی، که در میان قوم بنی‌بسطام نیز نفوذ ویژه‌ای داشت و طبق نقل؛ خانه شیعیان پر بود از کتب او (الغیبة (للطوسی) ص389) امّا سرانجام به انحراف کشیده شد. در این شرایط جناب حسین بن روح نوبختی نائب خاصّ امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف به قوم بنی‌بسطام(که طبیعتا جزء عوام بودند) دستور لعن و برائت از شلمغانی را صادر کرد و توقیع حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه اشریف نیز در لعن و برائت از او صادر شد. (الغیبة (للطوسی) ص406-403) از مطالب پیش‌گفته پاسخ دلیل چهارم نیز مشخص شد و باید از جناب نویسنده پرسید: تقویت کسی که ارتباطش با منابع انگلیسی واضح است و شیعیان را به انحراف می‌کشاند و پناه‌گاه تفرقه‌افکنان و آتش‌افروزان امت اسلامی است چگونه به مصلحت نظام است؟و باید باید افزود که: 1. بحث «احتمال خطای کم‌تر مراجع به نسبت عوام» کمکی به ایشان نمی‌کند چراکه دایره شمول این قاعده با حیطه تخصصی افراد مشخص می‌شود. در نتیجه اگر عالمی صرفا در فروعات تخصص داشت ولی فهم سیاسی قوی نداشت در تزاحم با فهم دیگران دلیلی ندارد که احتمال خطایش را کم‌تر بدانیم. 2. صحبت در خصوص «شیعه انگلیسی» و رؤوس آن که به ناحق ردای مقدس مرجعیت را تن کرده‌اند، فراتر از صرف یک «احتمال خطا» است و ما در مواجهه با این جریان با اخبار متقن و آشکار می‌دانیم که عملکرد این طیف و خصوصا رؤوس آن از مرحله خطاکاری گذشته و اعمال تفرقه افکنانه ایشان منجر به سفک دماء و اصرار به نفوس و اعراض و اموال شیعه در اقصی نقاط جهان شده است که گناهی است سترگ و بل نابخشودنی. با در نظر گرفتن این نکات باید گفت که تضعیف این علماء سوء، نه تنها موجب تضعیف نهاد مقدس مرجعیت و نظام اسلامی نمی‌شود بلکه به عکس، هرس کردن جهان تشیع از لوث اصحاب عمائم وابسته به اجانب خاصه انگلیس و آمریکا موجب افزایش اعتبار اجتماعی حوزه و روحانیت در بین مردم می‌گردد. ادامه یادداشت را در پست بعد پی بگیرید @rozaneebefarda
رسانه‌ رسمی دفتر تبلیغات؛ از القای دوگانه کاذب مرجعیت/ولایت تا حمایت آشکار از تشیع انگلیسی [صفحه ۳ از ۳] نویسنده مجهول الهویه یادداشت مزبور برای تقویت گفته‌های خود مؤیدی آورده که نه تنها کمکی به او نمی‌کند بلکه عکس مبانی او را نیز ثابت می‌کند: « به یاد آوریم که مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام با مغصوب بودن خلافت و معلوم الفسق بودن خلیفه سوم و با این که تمام شواهد حاکی بر بازگشت خلافت به جایگاه اصلی آن بود و نیاز به بهره بردن از علم غیب نبود باز هم به خلیفه کشی راضی نبودند. آیا بازگشت خلافت به خلیفه به حق دارای مصلحتی اندک است!؟ پس چه مساله‌ای به غیر حفظ حرمت مقام و جایگاه می‌تواند وجود داشته باشد؟» سخن آخر: با نگاهی به تحرکات جریان‌های ضدانقلاب و غیرانقلابی ساکن قم به این نتیجه می‌رسیم که این جریان‌های به ظاهر پراکنده و بی‌ربط در حال نزدیک شدن به یک‌دیگر هستند. جایی که روشنفکر اصلاح‌طلب از لندن از فرزند تشیع انگلیسی حمایت می‌کند؛ یادداشت‌نویسی در یکی از نهادهای حوزوی با ادبیات جریان اعتدال تلاش مذبوحانه‌ای برای تطهیر تشیع انگلیسی آغاز کرده و شیعه انگلیسی نیز از ظرفیت اندک خود برای پیش‌برد اهداف غرب‌زدگان اصلاح‌طلب و اعتدالی استفاده می‌کند. طبق آهنگ حرکت این جریانات و نزدیک شدن‌شان به یکدیگر پیش‌بینی می‌شود که آن‌ها دیر یا زود در مرز معارضه با نظام اسلامی به یکدیگر برسند و در صحنه مبارزه علیه حکومت اسلامی به یکدیگر دست بدهند و آن‌جاست که جنگ احزاب جریان انقلابی با معارضان به اوج خود برسد. جنگی که شاید شروع کننده‌اش آن‌ها باشند امّا اتمام آن قطعا به دست جوانان انقلابی خواهد بود. @rozaneebefarda
🌀 ادعاهایی که رنگ باخت 🎙 مصاحبه با استاد سید محمد واعظ موسوی «از عناصر اصلی نشست اساتید» 📅 ۳ تیر ۱۳۹۳ 🔸 از همان اول انگ‌های مختلف شروع شد که اینها [نشست اساتید] دنبال اسلام منهای سیاست هستند، اینها ضد ولایت فقیه هستند، اینها در مقابل جامعه مدرسین‌اند، اینها در صدد مرجع‌تراشی هستند، اینها توسط فلانی و فلانی ساپورت می‌شوند، این مجموعه‌ای از تهمت‌هایی بود که به این مجموعه مبارکه وارد شد. 🔸 اما امروز با گذشت بیش از یک دهه با افتخار سر را بلند نگه داشته‌ایم و ابراز می‌کنیم: نه یک حرکت ضد ولایی، نه یک حرکت ضد نظام و نه یک حرکتی در مسیر مرجع‌سازی و مرجع‌تراشی و نه یک حرکت در مسیر تقویت فرد یا افراد خاصی که زاویه با نظام داشته باشند از این مجموعه دیده نشد، بلکه هر چه که بود حرکت در مسیر تقویت نظام و رهبری و مرجعیت و حوزه‌های علمیه و پیشبرد اهداف حوزه‌ها و نظام و بالابردن و ارتقاء علمی و معنوی حوزه و نهایتا همکاری و مشورت دلسوزانه با همه دست اندرکاران نظام و حوزه اعم از مسئولین اجرایی کشوری یا تصمیم گیرندگان حوزه علمیه بود. منبع: سایت نشست اساتید yon.ir/tNCG6 📌 مناهج: پس از هفده سال از تأسیس نشست اساتید، لحن خطاب و نامه‌نگاری‌های استاد هادوی و دیگر سران نشست اساتید خطاب به آیت‌الله یزدی (رئیس جامعه مدرسین) و همچنین مرجع‌سازی‌های اخیر نشان داد که «نشست اساتید» تا چه حد توانست بر ادعاهای خویش استوار باشد. 〰〰〰〰〰 🗂 پرونده @Manahejj