برشی از یادداشت های #کنیاز_دالگورکی که در آثار آیت الله #مرعشی_نجفی انعکاس یافت/ فعالیت جاسوس های انگلیس و روس در حوزه علمیه نجف!
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
آیت الله العظمی مرعشی نجفی٬ بزرگ مزبان فرهنگ تشیع٬ از مشاهیر شیعه در عرصه سندپژوهی و تراجم و رجال و علوم مرتبط است.
یادداشت های پراکنده آن جناب در موسوعه سه جلدی انتشار یافته که برخی به فارسی و برخی عربی است.
در یکی از این یادداشت ها٬ در خلال روایت شهادت فردی به نام حکیم احمد گیلانی٬ به نقل بخش از یادداشت های دالگورکی می پردازد که خط نفوذ جواسیس در حوزه علمیه را روایت می کند.
برگردان فارسی متن آیت الله مرعشی را در ادامه خواهید خواند.
🔻حکیم احمد گیلانی از حکمای ربانی و فلاسفه الهی، شخصیتی باتقوا، عابد، صاحب خرد، ادیب، شاعر ماهر، که به دست حسینعلی بهاء_رئیس بهائیت_، به دستورِ منشیِ سفارتِ روس در تهران _کنیاز دالگورکی_ به شهادت رسید.
منشی در یادداشتهایی که در وقایع مختلف و خدماتی که برای دولتش انجام داده، گفته است مطالبی نوشته که خلاصه اش چنین است: من به عنوان منشی سفارت روس وارد تهران شدم. من در محافل ایرانی حضور یافته و بر اسرار آنها آگاه شدم. اظهار اسلام کردم و با یکی از اهل علم به نام اسم شیخ محمد از روستای لمراسک _از شهرهای مازندران_، ملازم گردیدم و فراگیری کتب نحو، صرف، قرآن، فقه و اصول را آغاز نمودم. شیخ محمد از شاگردان حکیم محمد گیلانی بود که از مدرسین علوم عقلی در تهران به شمار می آمد. به وسیله شیخ محمد به حکیم نزدیک شدم و در مجلس درس او حاضر گردیدم. حکیم گیلانی مردی الهی، زاهد و فیلسوف بود و من علوم و معارف او بهره بردم.
مجلس درس حکیم مرکز حضور اشراف تهران و وزراء تهران بود. پنهانی مراقب آنان بودم. برایم روشن شد که غیر از میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی _وزیر مشهور به دانش و زیرکی_ و حکیم احمد گیلانی، همه بزرگانِ دولت سلطان محمد قاجار متمایل به دولت روسیه بودند. لذا به نابودی و هلاکتِ این دو تصمیم گرفتم. به محمد شاه نزدیک شدم و در زمره خاصّانِ او درآمد. آنگاه از آن دو نفر سعایت نمودم و برایش اثبات کردم که این دو نفر در صدد از بین بردن دولت و سلطنت تو هستند. سلطان گفت: از بین بردن قائم مقام برای ما سهل است اما حکیم گیلانی از علماء و حکماء است که عموم مردم به او اعتقاد دارند لذا امکان از بین بردنش وجود ندارد. من گفتم قتل احمد گیلانی بر عهده من! من برای این کار کفایت می کنم. پس سمِّ مهلکی آماده کردم و میرزاحسینعلی _که از دوستدارانِ دولت روس بود_ را خواستم. در ابتدا به او صد اشرفی از سکه های ضرب شده به نام فتحعلی شاه، دادم و سمّ را به او داده، دستور تقل حکیم گیلانی را دادم. شربتی از گلاب و قند درست کرد و به حکیم نوشانید و او هنگامِ نوشیدن، از دنیا رفت. این واقعه در 28 صفر 1251 رخ داد.
شاه قائم را به نگارستان فرا خواند و در صفر سال 1251 به شهادت رساند. پس دولت روس از این دو مرد راحت شد.
من در اهتمام برای استقلال ایران، مثل آن دو کسی را ندیدم. مسئولیت این کارِ زشت با من بود و من بخاطر این واسطه گری پشیمان شدم؛ زیرا حکیم مردی الهی مانند رهبانِ دین مسیح بود و قائم مقام نیز برای دولت و وطنش مردی راستگو و امین بود و واسطه گری برای قتلِ چنین افرادی، نشانه شقاوت است. الی آخر.
از سخنانِ منشی سفارت روس چنین به دست می آید که از تهران به سمت عراق حرکت کرد و وارد کربلا شد، و به نامِ شیخ عیسی لنکرانی ملقّب گردید. در درس سیدکاظم رشتی حاضر شد. منشی، محرک میرزاعلی محمدعلی برای دعوت به بابیت از جانب امام زمان(ع) گردید. بعد از قتل علی محمد، محرک میرزا حسینعلی و یحی صبح ازل گردید. از کلامش چنین به دست می آید که به لباس اهل علم ملبس گردید. او گفته: وارد نجف شدم و عده ای از طلاب را دیدم که مثل من #جاسوس بودند اما برای دولت #بریتانیا کار می کردند.
موسوعه علامه مرعشی/ ج 2/ صص 245و 246
@rozaneebefarda
روزنه
تطهیر پهلوی در شبکه افق! در برنامه هاشور #خسرو_معتضد را آوردهاند؛ معتضد که چهرهای وابسته به دربا
خیانتکاران پارسی_انگلیسی و گذری بر کارنامه سیاسی اردشیر جی ریپورتر
به بهانه اظهارات تحریفآمیز خسرو معتضد در شبکه افق
[صفحه ۱ از ۵]
#اختصاصیروزنه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
اشاره
برنامهی #هاشور شبکهی افق در 5 اسفند، میزبان #خسرو_معتضد بود. در لابلای مطالب گفتهشده در این برنامه حرفهایی زده شد که محل تأملند. یکی از آنها، تمجید میهمان برنامه از شخصیت #اردشیر_ریپورتر در کنار بیان برخی معایب و مفاسد پسرش #شاپور_ریپورتر بود. معتضد از اردشیر با عنوان «خبرنگار رویترز» در دوران مشروطه و فردی «نیکوکار» یاد کرد و این پدر و فرزند را از زرتشتیان هندی دانست که البته پسر، شخصیتی قالتاق و نوکر انگلیس بوده است.
برای آشنایی با #اردشیر_ریپورتر و خدمات(!) او، خوب است نگاهی به کارنامهی وی بیندازیم.
او یکی از #پارسیان_هند است که در سال 1311 ه.ق (پاییز 1893م) با مأموریت سازماندهی نیروهای همسو با سیاست استعماری انگلستان در ایران، پا به ایران گذاشت. پیش از او، یکی دیگر از پارسیان، به نام #مانکجی_هاتریا این مأموریت را بر عهده داشت که در رمضان 1307 ه.ق (اردیبهشت 1269ش، فوریه 1890م) در تهران درگذشت. مانکجی که در جوانی، در ارتش استعماری #بریتانیا در هند به صندوقداری و نیز جاسوسی مشغول بود، در مدت اقامت خود در ایران، در پوشش رسیدگی به امور زرتشتیان ایران، و با اسامی مختلف، به #جاسوسی، و شناسایی و برقراری ارتباط با فعالان غربگرا (از جمله میرزا حسین خان سپهسالار، فتحعلی آخوندزاده، جلالالدوله، یوسف مستشارالدوله و میرزا ابراهیم فرزند میرزا ابوالحسن ایلچی) پرداخت. او همچنین با اعضای فرقهی ضالهی #بهائیت (ابوالفضل گلپایگانی و میرزا عزیزالله) ارتباط گرفت و از جمله آنان را به نگارش (و در واقع جعلِ) تاریخ بهائیت در راستای تحکیم این فرقه تشویق نمود.
او مدرسهای برای تحصیل زرتشتیان ایران تأسیس کرد، ولی از معلمان بهائی در آن مدرسه بهره جست؛ امری که ثمرهی آن را در دهههای بعد میتوان در گرایش جمع زیادی از زرتشتیان به بهائیت یافت.
از دیگر فعالیتهای او، برقراری روابط با برخی دراویش و صوفیه بود، چنان که از طرف آنان به «درویش فانی» ملقب شد. او علاوه بر نفوذ در عناصر حکومتی، تلاش داشت تا در میان روحانیون ایران و عتبات رفته و در پوشش یک زرتشتی با آنان ارتباط گیرد که در مواردی نیز توفیق یافت.
او حتی کوشید تا با خاتمالفقهاء شیخ مرتضی انصاری (ره) نیز تماس برقرار کند. او که حتی از بهکارگیری روان ادبیات فارسی بیبهره بود، تلاش داشت تا با معرفی خود و پارسیان هند به عنوان ایرانیان اصیل، نگرش باستانگرایانهی شوونیستی و سرهنویسی فارسی را در ایران رواج دهد و در این راستا، از زرتشتیان ایران استفادهی ابزاری نماید. [متأسفانه در سالیان اخیر برخی تلاش دارند تا این عنصر معلومالحال را به عنوان یک #نیکوکار و منجی زرتشتیان ایران معرفی کنند.]
اردشیر ریپورتر، در امتداد این کنشگری، و به گفتهی خود، «از طرف نایبالسلطنهی هند، و با مقام مستشاری سیاسی عازم طهران» شده، «و با استوارنامهی صادره از حکومت هند، به دربار ایران معرفی و در سفارت انگلیس در طهران» مشغول شد. او از آن پس «به استثنای ... مسافرتهای خارج»، «بقیهی عمر» خود را در ایران گذراند و «در جریانات سیاسی این کشور، نه به عنوان یک نفر ناظر، بلکه فعالانه شرکت» جست.
او تلاشی پیگیر در سازماندهی و هدایت پنهان شبکهی استعماری انگلیس در ایران به خرج داد. میرزا محمدحسین #فروغی (ذکاءالملک اول)- فرزند «محمدمهدی ارباب»ِ یهودیِ بابیشدهی بهظاهر مسلمان، تاجر مرتبط با هند بریتانیا- در 20 ذیالقعدهی 1322ق و در آستانهی مشروطه، در روزنامهی تربیت نوشت:
«اردشیر جی را که از جانب اکابر فارسیان هندوستان مأمور سرپرستی فارسیهای ایران بوده، ... «سالها»ست که بنده میشناسم و به تفصیل و تحقیق از مجاری امور او باخبرم. اولاً در هندوستان متولد شده نه در ایران، ثانیاً تحصیلکرده و فاضل و آگاه است و همهکس این مطلب را میداند. و گواهی امینتر از این نیست که جناب مستطاب اجلّ اکرم مشیرالملک وزیرمختار دولت علیهی ایران در پطرزبورغ در افتتاح مدرسهی مبارکهی علوم سیاسی اردشیرجی را یکی از معلمین این دارالعلم قرار دادند. مشیرالملک از جملهی فضلاء و اهل خبره میباشد، ناشی نیست که فریب بخورد. گذشته از فضل و دانش اردشیرجی، منِ بنده خود از مشرب و کار و مأموریت و خیال آن مرد کاملاً آگاهم و میدانم یک قدم برنداشته مگر به خیال ترقی مملکت ایران.»
#روزنه؛ خانه فضلا و فرهیختگان؛
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
روزنه
عشق و شور عاشقان سید الشهدا(ع) در فرودگاه #دهلی که عازم زیارت اربعین به سوی #کربلا هستند. هندوستان
سرزمین هندوستان؛ از حاکمیت فرهنگی ایرانیان تا حکمرانی استعماری انگلستان
#اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
هندوستان قرنها یکی از امپراطوریهای بزرگ، پیشرفته و با عظمت اسلامی بود. امپراطوری ایرانی اسلامی، گورکانیان هند زبان فارسی را مدت حدود 400 در آنجا زبان رسمی در مکاتبات دربار بود و پادشاهان به این زبان سخن میگفتند.
آنها پادشاهان علم دوست بودند با ایران ارتباط فرهنگی و سیاسی بسیاری را داشتند و در واقع هندوستان، تحت سیطره علمی و فرهنگی ملت ایران قرار داشت.
بعد از فروپاشی صفویه به دست عوامل استعمار، علما و دانشمندان علوم مختلف ایرانی راهی هند شدند و تا پایان عمر در آنجا زیستند و مورد احترام و اجلال مردم و پادشاهان هند قرار داشتند.
از جمله بزرگانی که برای بقای ایران با دشمن متجاوز در اصفهان جنگیده بودند علامه شیخ محمدعلی حزین لاهیجی بود، عالم بزرگ شیعه، که بعد از سقوط اصفهان به ناچار به هند و تا آخر عمر در شهر بنارس هند زندگی کرد و مورد احترام شدید مردم و هند قرار داشت. مزار او در این شهر زيارتگاه مردم بنارس است.
#کمپانی_هند_شرقی ارگان #بریتانیا در سرزمین بود که در پوشش فعالیت اقتصادی در هند به آنجا رفت ولی با نفوذ عناصر غربگرا در دولت، امپراتوری گورکانی را در مدت صد سال تضعیف کرد و آن در نهایت به یک ابزار دست خودش تبدیل کرد.
حکومت گورکانیان را برانداخت و هند را با زور ارتش انگلیس اشغال کرد و قریب یک قرن مستعمره رسمی نمود. استعمار تمام ثروت میراث تمدنی و باستانی مردم هند را غارت کرد، ریشه تمدن اسلامی و ایرانی و رشد و پیشرفت را در هند کند و با زبان فارسی در هندوستان مبارزه کرد و با زور زبان انگلیسی را برای اولین بار در هند رسمی کرد.
هند ثروتمند، پیشرفته تا اوایل قاجار را به یک کشور عقب مانده تبديل کرد و روح خودباختگی را در آنجا تزریق کرد.
فقط یک قلم از غارت میراثهای گرانبهای مردم هند که دولت بریتانیا غارت کرد و به لندن منتقل نممود، جواهر گرانقیمت و تاریخی کوه نور است که در نمونهای در دنیا ندارد و قابل قیمتگذاری نیست. بعد از استقلال هند هم هیچ کدام از این میراثهای بشری مردم هند برنگشت و همچنان به عنوان اموال دولت انگلیس در لندن نگهداری میشود. این جواهر گرانقیمت چشم عفریته سفاک، الیزابت دوم، او را گرفت و دستور داد تا این گوهر را نیز در تاج ملکه قرار دهند و سالها روی سرش گذاشته بود. حدود هشتاد سال بعد از استقلال هند مردم و دولت هند بازگشت این گوهر را مطالبه میکنند.
بعد از اعلام خبر مرگ با ترند کردن هشتگهایی خواستار بازگرداندن جواهر گرانقیمت میراث ملی هند شدند، ولی دولت انگلیس و ملکه سفاک بیاعتنایی میکردند.
@rozaneebefarda