eitaa logo
روضه دفتری
16.3هزار دنبال‌کننده
155 عکس
10 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ ♥️ الله علیها ♥️ بر روح خدیجه س کفوخاتم صلوات بر حامی پیغمبر اکرم ( ص ) صلوات همپای خدیجه س نیست بانوی دگر بر جود خدایی اش  دمادم  صلوات 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بر خدیجه س همسر والا مقام خاتم صلوات بر حامی پیغمبر اکرم ( ص ) صلوات همپای خدیجه ( س ) نیست بانوی دگر بر جود خدایی اش  دمادم  صلوات ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ امشب که خدا داده به ما حال بزن کف بزن کف👏👏👏👏 گر جشن و سروری شده بر پا بزن کف بزن کف👏👏👏👏 گر بهر من امشب نزنی کف گله ای نیست از بهر رضای دل زهرا بزن کف بزن کف 👏👏👏👏👏👏 💐 بر همه عالم تهنیت بادا 💐جشن پیوندت یا رسول الله 💐ذکر جان ،کوثر و حمد و تبارک 💐یا خدیجه یا محمد مبارک ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ مُحمّد را نکو همسر خدیجه عزیز قلب پیغمبر خدیجه‏ یقین باشد،پس اززهرا وزینب بود از هر زنى برتر، خدیجه‏ پنـاه امتی بـود و نبـی را  به روز بیکسی، یاور، خدیجه‏  گهی غمخوار،او هنگام سختی  صفا بخش دل شوهر، خدیجه‏  گهی با خنده‏ی نوش آفرینش  سرور قلب آن سرور، خدیجه  💥💥💥💥💥💥 بر سفره عقد جسم با روح جلی پیش ازدگران خدیجه گفته است بلی آن فیض دوئی که منشأ توحید است اموال خدیجه است و شمشیر علی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹  خرم آن روز که مشتاقی به یاری برسد آرزومند نگاری به نگاری برسد لذت وصل ندانست مگر آن کس که  پس از دوری بسیار به یاری برسد... 🕊🌹🕊🌹 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه آقا امیر المومنین شهادت امیرالمومنین ای خدا خدا دلم گرفته،برا غصه های مولا برا داغ روی قلبش،از غم فراق زهرا دیگه تیر آخره حضرت زهرا سلام الله علیها،روایت میگه:آخرین کسی که شفاعت میکنه،خانم زهرا سلام الله علیهاست،دیگه میاد جارو میکنه کف محشر رو،دیگه اونی هم که امام حسین نبردتش دیگه،خیلی جامونده ها،من و توییم دیگه،ان شاءالله ما میمونیم، تا زهرا سلام الله علیها بیاد ما رو ببره یکی دو تا که نبوده،غم و غضه های حیدر غم محسن،غم زهرا،غصه ی مرگ پیمبر غصه ی در شکسته،غصه ی خونه ی سوخته مرد پست بی حیایی،که در و به سینه دوخته ریختن تو خونه،یکی دوتا نه، فاطمه،پشت در افتاده،خاک به دهنم،بعضی ها می گن،در کنده شد،افتاد رو زهرا سلام الله علیها،خونه ی علی که خونه ی من و تو نبوده،راهی نبوده،مجور بودن پاشون رو بذارن رو در،ریسمان انداختن گردن علی،کشون،کشون دارن میبرن،علی رسید بالای سر فاطمه،صحنه چی بوده؟ عبا رو از دوش برداشت،انداخت رو فاطمه…..عباس کجا بودی،کاش بودی،کاشکی میومدی،تو حسابت با حسین علیه السلام فرق میکنه،با حسن،کاشکی بودی شمشیر رو میکشیدی، مرتضی رفت و تموم شد،غصه هاش ولی امشب آخر دردهای حیدر، اول غصه ی زینب حالا این زینب و نخل غم که میزنه شکوفه حالا این زینب و این سنگای بی حیای کوفه کار زینب شروع شد،زینب جان آماده ای؟ زینب و داغ برادر،زینب فراغ دلبر زینب و رخت اسیری،چی بگم الله اکبر پیش چشماش که دو دریاس گل یاس و تیغه ی داس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،می فرمایند ،شهادت حق ماست. اما اونی که امام زمان رو می سوزونه اینه، گل یاس و تیغه ی داس آسمون کاشکی خرابشی @roze_daftari زنجیر و ناموس عباس میشه همچین چیزی؟بالا نیزه تماشا کنه،غل و زنجیر بندازن،دست و بازوی زینب رو ببندن…
روضه شهادت آقا امیرالمومنین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مهتاب خوش بتاب به کاشانه ی علی                      خاموش گشته روشنی خانه علی عالم سیاه پوش بود از عزای او                                تنها نگشت کوفه عزا خانه ی علی باشد علی چو شمعی و اطراف بسترش                   اطفال خسته دل همه پروانه علی ریز دزدیده اختراشک از غم پدر                                 زینب که هست گوهر یکدانه علی تاریخ شاهد است که مظلومی علی                                  پیدا بود ز دفن غریبانه علی گردیده در شگفت جهان و جهانیان                             از عزم جزم و همّت  مردانه علی امشب شب شهادت امیر المؤمنین است ، امشب برای غریبی علی گریه کنید ،از همین جا دلها را بریم خانه غم گرفته ی علی ، با بچه های علی هم ناله شویم ، شب قدر است .(یاد شهدا ،اموات ، عزیزانی که سالهای قبل بین شما بودند برای علی گریه می کنند و سینه می زدند ) امشب فرزندان علی بدن بابا را غسل دادند ، کفن کردند ، خدا بدن علی را شبانه کجا بردند ؟ آخر این بچه ها  یک شبی هم در مدینه بدن مادر راشبانه حرکت دادند ، لذا داغ دلشان تازه شد . امشب علی و فاطمه دیدار می کنند                         درک حضور احمد مختار می کنند زهرا به زخم سینه ، علی با شکاف سر                   با هم حدیث غربت و ایثار می کنند اما حسین و زینب و کلثوم و مجتبی                         با اشک چشم و خون دل افطار می کنند بدن مطهر علی را بیرون آوردند ، زینب و ام کلثوم ضجه و ناله می کردند خواستند بیایند ابی عبدالله مانعشان شد فرمود : برگردید ،آرام باشید آی دلها ی آماده ،شب زیارتی امام حسین ، ان شاء الله چنین شبی کنار قبر شش گوشه امام حسین عرض ادب کنیم . روز عاشوراء وقتی عزیز فاطمه وداع آخر کرد می خواست به میدان برود زن و بچه دورش گرفتند فرمود : علیکُنَّ بالصبر : عزیزانم صبر کنید *  ان البکاء اما مَکُنَّ : شما گریه ها در پیش دارید . همه صدا بزنید حسین جان . * @roze_daftari روضه دفتری
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93 کانال متن وروضه مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/1696595994C786d9241b8 کانال مولودی مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/3133210650Cbfe3d4343a کانال ترحیم خوانی مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/15138943C4d2202cd56 کانال سبک وشعرمجمع الذاکرین👆 https://eitaa.com/joinchat/2764505270C6df985bdd3 کانال اشعار عتبات و عالیات👆 https://eitaa.com/joinchat/4261478436Ca6e7c68257 کانال روضه دفتری👆 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469 کانال ادعیه وگریز👆 @saeedsadeghi_maddah کانال آموزش مداحی استادصادقی👆 https://eitaa.com/joinchat/2223571009C14c09775a0 کانال همسرداری اسلامی 👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029C7c2be56d94 ⏫⏫⏫
ای شیعه بگو بلند و ممتد صلوات تا که بشود را بلا سد ، صلوات بر احمد و زهرا و علی و حسنین بر پنج تن و آل محمد صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » در اوج عطش، آب حیاتی دارد زین ذکر ، مدامش ، حسناتی دارد هنگام خطر برای دفعش ، شیعه بر احمد و آلش صلواتی دارد « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » صلوات پنج تن آل عبا @roze_daftari
ذکر توسل و روضه ویژۀ ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم و شهادتِ حضرت ، به نفسِ حاج سید محمد جوادی @roze_daftari 🔴 ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ محملت با وقار می آمد (بی بی جانم ..) سبز تر از بهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوهِ تمام می آمد محملت بود و … خیلِ استقبال کم محلی نشد زبانم لال *بعضیا انگاری هنوز خودشونو به جلسه نرسوندن ، برا اونا آروم آروم میخونم .. فقط بدونید ما ایرانیا جلو فاطمه سربلندیم .. چه تشییع امام رضا .. چه استقبالِ بی بی معصومه کم نزاشتیم .. بگم ناله بزنی ؟ ..* دم قم گرم! سربلند شدیم ازدعایِ تو بهره مند شدیم *هرجا نشستی زمزمه کن .. نفس بزن .. امام رضا به مهمونایِ خواهرش خوش آمد میگه انقده جمعیت اومد .. هیچ کسی دست خالی نیومد .. انقدر گل به قدمایِ خانم ریختن ..* دم قم گرم ! احترام گذاشت هرچه گل داشت ، رویِ بام گذاشت *رفقا ، خوش به حالتون برا این بی بی بلند گریه می کنید ..* با مَحارم به قم رسیدی ، شکر دمِ دروازه ای ندیدی ، شکر *بهترینِ جایِ قم بردن اسکانش دادن .. بردنش بیتُ النور .. میگن اون محلُ از همه طرف قُرُق کردن .. گفتن مردا اینجا حق ندارن تردد کنن .. (خودشو که نه نه) ، نکنه از دور سایه شُ ببینن .. ای روزگار ..* قم کجا کوفۀ خراب کجا تو کجا زینب و رباب کجا ساربان محملت عجول نراند چادرت زیرپایِ شمر نماند .. شاعر : شام بلا تیره تر از شام بود شام فقط سنگِ لبِ بام بود شام فقط طعنه و دشنام بود آل رسول و ملاءِ عام بود .. *زینبی که کسی سایه شم ندیده بود حالا همه دارن تماشاش میکنن .. حالا داره میگه :* حسین .. خبر داری مرا بازار بردن میانِ مجلسِ اغیار بردن *از دمِ دروازه تا دمِ قصرِ اون ملعون راهی نبوده ، اما طول کشید .. اونجا هم که رفتن زینب چی گفت .. :* نزن .. ببین که دندوناش شکسته .. *سادات معذرت میخوام ، دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِ‏زِيادٍ وَ عليها اَرْذَلُ ثِيابِها وَ هِيَ مُتَنَکِّرَةٌ ..* زینب کجا و مجلسِ نامحرمان کجا مِضمار و چنگ و نای ، حضور رباب خواست کلثوم چاک داد ، گریبانِ صبر را پس دفع ظلم ، از پدرش بو‌تراب خواست کای «شحْنهُ النَّجف»! نظری سویِ بی‌کسان بنْگر یزید ، خانۀ ایمان ، خراب خواست شاعر: تو بی كسم شدی و منم بی كست شدم از تل تو را نديدم و دلواپست شدم پنجاه سال خواهری ام را چه ميكنی؟ احساس هایِ مادری ام را چه ميكنی؟ مانندِ دخترانِ تو طاقت نداشتم گفتی نيا به جان تو طاقت نداشتم وقتي كه پيكر تو زمين گيرِ نيزه هاست زينب تمام زندگی اش زيرِ نيزه هاست خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن تنگ است جات مادرمان را صدا نزن شاعر : دفتری @roze_daftari
متن روضه حضرت زینب سلام الله علیها ▪️▪️▪️▪️▪️ آی بمیرم،ای كاش یكی به جای دستای زینب چشمای زینب و می بست،این منظره ها رو نمی دید،آخ تا رسید كنار گودال قتلگاه،هر چی صدا زد،دادش جواب زینب و بده،حسین چشما رو باز نكرد،تا قسم داد حسین جان،جان مادرم، چشمای خون گرفته رو باز كرد،زینب برگرد برو به خیمه،می گه دیدم زینب داره می ره،اما عقب عقب می ره،هی به سر می زنه،هی فریاد می زنه،حسینم و دارن می كشند، أَمَا فِیكُمْ مُسْلِمٌ؟ یه مسلمون بین شما پیدا نمی شه؟ آی بمیرم،نانجیب روی زینب و زمین زد،گفت:مگه نمی بینی حسین و دارن می كشند،گفت :كار حسین و زودتر تموم كنید،یه وقت زینب ببینه،سری به نیزه،اگه این روضه یه شب در سال جا داشته باشه بخونی امشبه،وقتی شام غریبانیه،بی بی زینب زیر این خیمه نیم سوخته ها خوابش برد،عجب خوابیدنی،خواب به چشمش اومد یا نه،بی بی بیهوش رو زمین اوفتاد،این بچه ها سرشون رو دامن بی بی،همه از حال رفتند،یه وقت در عالم رؤیا حضرت زهرا سلام الله علیها رو در خواب دید،مادر اومدی،اما دیر اومدی،یه جمله رو می خوام عرض كنم،گفت زینب جان،من از صبح اینجا بودم،خودم همه ی منظره ها رو دیدم ،اونوقتی كه می خواست سر از بدن حسین جدا كنه،سر رو دامن خودم،هر چی فریاد زدم،بُنَیَّ ، ** حدود ساعت سه ،من عقیله دختر حیدر چنان مرغی كه پرپر می زند، بر خاك و خاكستر حدود ساعت سه،من پریشان آمدم با سر ولی مثل همیشه باز از من زودتر مادر حدود ساعت سه، دیدمت بر خاك و خاكستر ولی عریان نه پیراهن نه عمامه،نه انگشتر ** آنطرف از دور دیدم سارقی كرده كمین  چشم دارد او به انگشتر به خیلی چیزها جا گرفته روی سینه آن سگ حار از قفا می زند هی ضربه بر حنجر به خیلی چیزها كاش تنها آن حرامی با گلویت كار داشت می خورد این تیزی خنجر به خیلی چیزها با قد خم مادرت آمد عیادت كرده ای یاد پهلو یاد میخ در به خیلی چیزها داخل گودال حالش را رعایت می كنی چون كه حساس است مادر به خیلی چیزها صلی الله علیك یا مظلوم یا اباعبدالله شب عاشوراست امشب،كربلا غوغاست امشب ** چه خبره امشب تو خیمه ها،آی ،نوكرا،فدایی های ابی عبدالله،بیاید بریم تو خیمه،با حضورمون با ناله زدنمون،با گریه كردنمون امشب تسلای دل زینب باشیم،اینقدر زینب از دیدنتون خوشحال می شه،اینقدر سكینه خوشحال می شه،آخه صدای پای اسب ها می اومد می گفت عمه ،لشكر برا كی داره می آد،تا صدای پای دو تا مركب اومد،مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر،تا این دو تا اومدند به زینب خبر دادند،برا حسینت لشكر اومده،اینقدر زینب خوشحال شد،به حبیب كه گفتند بی بی زینب از اومدن شما اینقدر خوشحال شده،شروع كرد گریه كردن،گفت:مگه من كیم؟الحمدالله من باعث خوشحالی زینب شدم،آی كربلایی ها با ناله تون امشب دل زینب و خوشحال كنید،ناله بزنید یاحسین.......... ** كه ای خفته خوش به بستر خون دیده باز كن احوال ما ببین و سپس خواب ناز كن ای وارث سریر امامت،به پای خیز ما را سوار بر شتر بی جحاز كن **@roze_daftari دلی در خون نشسته دوست داری بگو قلبی شكسته دوست داری تو را ای عشق بی سر دوست دارم مرا با دست بسته دوست داری ** نه تنها تیر و تیغ وسنگ بوده سر پیراهنت هم جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمید كه انگشتر به دستت تنگ بوده @roze_daftari
متن روضه وفات حضرت زینب سلام الله علیها-حاج حسن اخباری السلام علی المهدی و علی آبائه الطاهرین در چرخ ولایت است کوکب، زینب علّامه نارفته به مکتب، زینب گفتم به خرد: یگانه دوران کیست؟ بی پرده دوبار گفت: زینب، زینب زینب که از خدا صلوات مکررش زینب که بعد فاطمه خوانند کوثرش آن شیردخت شیر الهی که گفته اند در خاندان شیرخدا شیر دیگرش این است آن سلاله زهرا که انبیا گلبوسه می نهند به قبر مطهرش شب نیمه ماه رجب امشب شب زیارتی ایاعبدالله الحسین، خیلی دلت آماده است امشب،برا زینب بلند بلند گریه کنید،منم امشب همراه دل تو میام تا تل زینبیه، زهرای دومی که نشد در تمام عمر عباس بی اجازه نشیند برابرش از مدینه تا مکه و تا کربلا هروقت میخواست پیاده بشه، آقا قمر بنی هاشم خودش نزدیک میومد. به جوانهای بنی هاشم میگفت کوچه باز کنید زینب میخواد پیاده شه، قد و بالای دختر علی رو کسی نباید ببینه. زهرای دومی که نشد … علامه ی معلمه نادیده ای که بود تیغ سخن به خطبه چو شمشیر حیدرش کجا زینب درس خونده؟ در کدام مکتبی زینب این همه معارف و این همه بیان فراگرفته؟ کلاس زینب محضر علی بوده، این بیان رو از بیان مادرش فاطمه فراگرفته. هفتاد داغ بر جگرش بود، باز هم لرزید کوفه از کلمات چو تندرش از اول صبح عاشورا تا بعد از ظهر پا به پای ابی عبدالله هی رفت میدان و کشته بغل کرد تو خیمه ها، اگر کنار بدن علی اکبر خودش رو نمیرسوند، همون جا حسین جان میداد عبدالله جعفر سوال کرد، بی بی شنیدم وقتی عزیزانتو از میدان آوردن از خیمه بیرون نیومدی. فرمود: عبدالله! نمیخواستم تو اون لحظه چشمم به چشم حسین بیفته. ببینم امشب چقدر ارادت داری خدمت عمه سادات؟  امشب می تونی صداتو آزاد کنی برا زینب بلند بلند گریه کنی،این احتمال رو بدید صاحب عزا دم در مهدیه ایستاده،خودش فرمود،مجلس عمه جان منو گرم کنید،دوستان من برا زینب بلند بلند گریه کنند، لزرید کوفه از کلمات چو تندرش جانم زینب @roze_daftari راس حسین خطبه او را چو می شنید میکرد افتخار که اینست خواهرش از خشت مسجد کوفه ندا رسید این شیرزن علیست به بالای منبرش کرب و بلا، کوفه، شهر دمشق، نه گردید کل عالم هستی مسخرش اراده کرد دم دروازه کوفه، تا موقعیت رو آماده دید برای سخنرانی فرمود: اسکتوا! نقسها در سینه ها ماند. زنگها از صدا افتاد. چه کسی میخواد حرف بزنه؟ مردم کوفه با بیان علی آشنا بودند. با سخن علی انس داشتن. بعضی ها گفتند نکنه علی زنده شده داره حرف میزنه نزدیک خیمه اومدند دیدند نه! دختر علی نشسته. آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند … امام سجاد فرمود: ندیده بودم نافله شبت رو نشسته بخونی. آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند آن شب که ریخت خون دل از دیده ترش آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را (حسین)…. بی خود نبود وقتی اربعین وقتی اومد کربلا گفت حسینم، همه مصیبتها یک طرف، عزیز دلم داغ رقیه ات زینبت رو کشت. خادمه اشون گفت دیدم امروز حال بی بی مساعد نیست، فرمود از میان حجره، بسترم رو توی حیاط بینداز گفتم بی بی جان! آفتابه! هوا گرمه فرمود: میدونم، اما این دقیقه های آخر من که یادم نمیره، خودم دیدم بدن حسینم، خودم دیدم حسینم برهنه و عریان میان گودی قتلگاه وصال مادر و دختر بود امشب تماشایی دو مظلومه کتک خورده، وای وای … مادرش رو تو کوچه های مدینه زدند، مادرش بین در و دیوار، اما زینب رو کنار گودال قتلگاه … وصال مادر و دختر بود امشب تماشایی دو مظلومه کتک خورده، کنند از هم پذیرایی پس از قتل حسین دگر تنهای تنها بود کلام آخر او هم حسینم وا حسینا بود خودش فرمود شما نبودید ببینید، بدن حسینم رو زیر سم اسبها بردند. شما نبوید ببینید سر حسینم رو چهل منزل بالای نی **@roze_daftari
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط حاج محمود کریمی   یه روز دید دارن درمی زنند،فرمود حسنم در و باز کن مادر ببین کیه،حسنین دویدند در و باز کردند،مادر می گه بچه ها،می جهند از جاشون،درو باز کردند دیدند سلمان پشت دره،مادر سلمانه،فرمود بگید بیاد تو عمو سلمان،می گفت:عمو جان.”این چند روزه گفت:عمو جان تا من زنده ام به علی نگو،نفس می کشم باید پیراهنم و عوض کنم،خون می آد از زخم سینه ام”فرمود: به عمو جانم بگید بیاد تو،سلمان وارد شد ،دو طرفش حسنین،بی بی فرمود:عمو جان خوش اُمدی،قبل وفات پیغمبره،نه زمان بستری شدن بی بی،سلمان بشین،نشست سلمان،خانم رفت،یه سفره آورد،باز کرد،یه قرص نان میان سفره است،یه مشت خرما رو نون،فرمود: سلمان خوش اُمدی،نون و خودم برات پختم،دلم گفته بود امروز می آی،خودم رفتم خرما برات جمع کردم، حالا روزی تو کی می ده؟سفره رو مادر پهن می کنه،اینقدر مادر دلش برا ما می سوزه،هرکی مادر داره الان ببینه،همه ی مادرا یه ارتباطی با مادر هستی دارن،من تازه دقت کردم،پرسیدم از حاج منصور ارضی،حاجی فرمود:فاطمیه بیشتر مادرا یه مریضیه جزئی هم شده می گیرند. فاطمه جان،ببین اگه راه داره. ببین می توانی بمانی بمان یعنی هیچ راهی نداره،باید بری،آخه اینطوری که نمی شه. ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان خوبه تو هیجده سالته،پیغمبر فرمود :اگه کسی می خواد،در صبر ایوب و ببینه،در عزم موسی رو،در عصمت عیسی رو در جلال و هیبت آدم رو ، نگاه کنه به علی،اما وقتی فاطمه شو دفن کرد،خاکارم صاف کرد،یه خورده خاکارو به هم زد،که اینجا قبری نیست،از دور واستاد،رفتی؟تنها موندم؟بعد خودش جواب خودشو می داد،رو کرد به قبر پیغمبر،می گفت آقا، اگه از من سئوال کنی می گم صبر دیگه ندارم،یعنی هیچ راهی دیگه نداره؟ ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیر من آسمانی بمان اگر می شود می توانی بمان چه شد با علی همسفر ماندنت چه شد پای حرف پدر ماندنت چه شد ماجرای سپر ماندنت پس از قصه ی پشت در ماندنت ندارد علی هم زبانی،بمان ممنونم اگر نروی،میمیرم اگر بروی بدون تو غم بی عدد می شود برای علی بی تو بد می شود نرو که غرورم لگد می شود واین سقف،سنگ لحد می شود چه کم دارد ای زندگانی بمان چه کم دارد،دنیایی نیست،خانم فرمود :علی،همین که تو هستی خوبه،علی می گفت:زهرا جان تا تو رو دارم کم ندارم،غم ندارم. چرا اشک را آبرو می کنی چرا چادرت را رُفو می کنی چرا استخوان در گلو می کنی چرا مرگ را آرزو می کنی تو باید غمم را بدانی بمان ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان می گن محتضر روز آخر عمرش،حالش خوب می شه،امروز پا شد،بچه هارو همه رو،شستوشو داد،حمام کرد،لباساشونو عوض کرد،همه خوشحال شدن مادر،از جا بلند شده،موهاشونو شونه کرد،حسین،مگه تو مادر نداری اینقدر آشفته ای،بچه ها رو فرستاد خونه ی همسایه ،صدا زد اسماء کمک کن،من خودم می خوام استحمام کنم،آب می ریخت،خانم چه ضرورتی داره،حالت خوب نیست؟فرمود:امشب علی می خواد منو غسل بده،این لخته خونها آقامو اذیت می کنه. @roze_daftari دفتری
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط حاج منصورارضی قبل ازاینکه کسی دست یتیمی به سر اینها بکشه،خودم می خوام بکشم،فضه می گه هر چی خانم گفت:گوش کردم،آب گرم کردم،حسنین و زینبین و آروم می شست،دست می لرزه،جوان هیجده ساله دستش داره می لرزه،بچه ها رو که شست، غذا تهیه کرد،غذاشون چی بود،چند قرص نان ؛دو پسرهارو فرستاد مسجد، دخترم فرستاد خانه فامیل کنار خونه خودش،بعد فرمود فضه آب داریم،آره بی بی جان؛فرمود:می خوام خودمو شستشو بدم،این خونها رو پاک کنم،فضه می گه دیدم آب هی می ریخت،کمک می کرد این پیراهن از بدن جدا بشه،پیراهن چسبیده بود به زخم،فضه میگه من جرأت نمی کردم،دست بزنم،هی آب می ریخت از زیر پیراهن،بدن و شستشو می داد،می فرمود،امشب اگر علی خواست بشوره،باید همینطوری که خودم شستم،بشوره،لباس نو براش آوردم،فرمود: من خوب بدنمو شستم،به هر قدرتی است مواظبت کن تو و اسماء،علی این پیراهن رو در نیاره،از زیر پیراهن منو شست و شو بده،فضه می گه بدن مبارکشو شست،پیراهن شو به هر طریقی عوض کرد، فضه می گه:زهرای مرضیه سلام الله علیها،فرمود:من نماز مغرب و می خونم،بعد از نماز رو به قبله دراز می کشم،روپوشی رو صورتم می اندازم،لحظاتی که گذشت،بیا منو صدا کن،اگه جوابتو ندادم،زود برو مسجد علی رو بگو بیا،فضه می گه دیدم آروم دراز کشید،رو به قبله بعد از نماز،لحظاتی گذشت دلم پریشون بود،اومدم صداش زدم،یا بنت خیرخلق الله، یا بنت رسول الله،یا فاطمه،یا اُم الحسن و الحسین،دیدم جواب نمی ده،روپوشو از صورتش برداشتم،وای،وای شعر….. فضه می گه دویدم در مسجد،صدا می زدم،علی پاشو بیا فاطمه ات از دنیا رفت سلمان می گه من نشسته بودم کنار آقا،آقا وقتی صدای فضه رو شنید،بلند شد که بیاد به سمت در یه وقت دیدم از پشت رو زمین اُفتاد،آی…لحظاتی گذشت،حالش به جا اومد،هی می گفت:بمن العذا،کیه دیگه به من تسلی بده. تب غم ناله اش در جوش می رفت همان خیبر شکن از هوش می رفت به هوش آمد سوی خانه روان شد به سوی نعش مظلومه دوان شد رسید و دید یارش بر زمین است همه دار و ندارش بر زمین است نشست و خیمه زد بر جسم بانو سر بانو نهاده روی زانو فرمود:من علیم،کلمینی یا فاطمه ،تا ابر ولایت شد،زهرایی که جان داده بود،دوباره رجعت کرد،صدای علی دوباره زنده اش کرد، تلطف کرد با آن باغ چیده تکلم کرد با یار شهیده که ای خورشید بی همتا علیم لب از لب باز کن زهرا سخن های علی اعجاز می کرد که زهرا چشم بر او باز می کرد به آنچه بین عشاق است مرسوم نگاهی کرد مظلومه به مظلوم فرمود: از پدرم شنیدم،همه جوره کمک مظلوم کنید،دستمو بلند کن می خوام اشکاتو پاک کنم. # دفتری @roze_daftari
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط سید مهدی میرداماد   علی نشسته کنار بستر،قربونش برم آقامُ ،خدا هیچ مردی رو به روز علی نندازه،بخدا من دو بیتی های پیوسته رو برات می خونم هر چی جلوتر می ریم ناله ات بیشتر می شه، همین که بهتری الحمدالله جدا از بستری الحمدالله همین که در زدم دیدم دوباره تو در پشت دری الحمدالله این یکی دو روز آخر خودش در و باز کرد،گفت:بذار این عقده تو دل آقام نمونه،من و پشت در ببینه،جان حضرت زهرا بخیل نباشی ناله تو رها کن، همین که بهتری الحمدالله جدا از بستری الحمدالله همین که در زدم دیدم دوباره تو در پشت دری الحمدالله انگار دنیارو بهم دادن شنیدم یادی از دُردانه کردی فاطمه من مسجد بودم اما مثل اینکه خبرایی تو خونه بوده،چه خبر؟پیداست! شنیدم یادی از دُردانه کردی و موی دخترت را شانه کردی نگفتم استراحت کن عزیزم شنیدم کارهای خانه کردی کی گفت پاشی خونه رو جارو بزنی،الله اکبر،کنایه فهما تو دیگر با حجابت خو گرفتی حرفای شب شهادتی نیست،ها،حرفای دم بستر علی ه، به چندین علت از من رو گرفتی گمان کردی ندیم زیر چادر چگونه دست بر پهلو گرفتی صورت تو نشونم نمی دی،بازوت و نشونم نمی دی،سینه تو نشونم نمی دی،نمی تونی قد خم تو از علی پنهان کنی، جواب حرف هایم شد همین نه دیدی آدم کلی حرف می زنه،آخرش می گه همین غریبه بودم اما این چنین نه خیلی این عاطفیه جواب حرف هایم شد همین نه غریبه بودم اما این چنین نه ببینم قصد رفتن که نداری نرو ،جان امیرالمؤمنین نه فایده نداره،آروم نمی تونم بخونم،شب جمعه است،همین و بشنو یا علی یه جوری گریه کن ، انگار امشب شب شهادته شنیدم بسترت را جمع کردی وبا سختی پرت را جمع کردی شنیدم آب دادی به حسینت حواس دخترت را جمع کردی روضه بخونم برات،کانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،راه می رن تو خونه،همه نگاه به زینب می کنن،آخه پرستار زینبه،یه حرفی بزنم،بخدا شب جمعه ای یه،از درون دارم می سوزم،یه حرفی برات بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز کنم،چقدر از من پذیرایی می کنی،با ناله ات،قربون این زینب برم،که از چهار ساله گی پرستار شد،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هرکی شد باالاخره رفت،از هر کی پرستاری کرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هرکی رو زینب پرستاری کرد،تنهاش گذاشت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یکی یکی جلو می رم،صبرکن،بهت می گم،اون وقت،سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو کی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می کنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر،مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود،دخترم گریه نکن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی کشه،بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری کرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟،شب جمعه است،چه خاطره ای بگم،دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز کن،این کفن اول مال منه،می دی بابات علی منو کفن کنه،ببین چه خاطره هایی،یه دونش آدم و می کشه،کفن دوم مال بابات علی ه،می دی داداش حسنت بابا تو کفن کنه،کفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ کربلا،شب جمعه است،کربلا، اینم یه خاطره، از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادره شم رفت،چند سال طول کشید از باباش پرستاری کرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم کلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم،صدا زد بابا من که بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده،زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا،یه روزی می آد،حسینم و کربلا تنها می ذارن، حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش کربلا و حسین ه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شکر تو این یکی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها کنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو کنار گذاشتم، روضه ،روضه آماری،به اصطلاح روضه خونها،یعنی می تونی آمار بدی ،دونه دونه جاهایی که زینب پرستاری کرده،تنهایی وایستاده،اما من همه رو حذف می کنم،یه پرستاری دیگه ام کرد،اونم آخرش رفت،اما این یکی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد،اگه مادرش و پرستاری کرد،باباش بود،داداشاش بودن،اگه باباشو پرستاری کرد،دو تا داداشاش بودن،اگه گفتی کجا بریم،یه جایی که بی برو برگرد،جواب بدن،اگه داداشاش و پرستاری کرد،هر کدوم به یه
نوعی زینب و آروم کردن،اما از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر،آی،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیکار کرد،وای وای بگم کجا پرستاری کرد،بگم کجا،اون جایی که دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما وقتی سر بریده رو بغل کرد،اما این لبا چرا پاره است،حسین…. خرابه با تو بهتر از جنان است دل پیرم به شوق تو جوان است اگر خونی شده لب های خشکت گمانم جای چوب خیزران است حالا دستاتو بیار بالا سفره دار امشب حسین و زینب اند،شب توبه است،شب آمرزش گناهانه،کی بهتر از زهرا،کدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا،به حسین زهرا،الهی العفو   دفتری @roze_daftari
وصیت زهرا سلام الله علیهابه آقا امیرالمومنین علیه السلام 😭😭😭 @roze_daftari روزی زهرا(ع) فرا رسیدن مرگ خود را به علی(ع) اعلام کرد و در این بین سخنانی از روی صدافت با یکدیگر گفتند، و مهرو علاقه بی پایان خویش را نسبت به هم ابراز داشتند. در این جا بود که احساسات و عواطف آن دو یار مهربان و دو همسر نمونة اسلام چنان تحریک شد که نتوانستند از گریه خودداری کنند. ساعتی را با هم گریستند و به یاد دوران کوتاه زندگی زناشویی که جهانی از صفا و مهر و علاقه و صداقت و درستی و پاکدامنی و فداکاری بود اشک ریختند و به یاد زحمات طاقت فرسا و فداکاری ها و گرفتاری های همدیگر ناله کردند، تا شاید به وسیله اشک های چشم، آتش درونی خود را که نزدیم بود کالبدشان را محترق سازد خاموش کنند. بعد از ان که گریه شان آرام تر شد، علی بن ابی طالب سر همسرش را در دامن گرفت، فرمود: ای دختر پیغمبر! هر چه میل داری وصیت کن و مطمئن باش که از وصایای تو تخلف نخواهم کرد. فاطمه(ع) به موضوعاتی وصیت نمود که در این جا به سه مورد آن اشاره می کنیم: 1- ای پسر عمو! فرزندانم یتیم می شوند، با انان مدارا کن. 2-  برای من تابوتی تهیه کن که در موقع حمل جنازه، بدنم پیدا نباشد، و طرز ساختمانش چنین و چنان نباشد. 3- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار و اجازه نده اشخاصی که حقم را غضب کردند و اذیت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند یا به تشییع جنازه ام حاضر شوند.»<1> و نیز آمده که عرض کرد: برایم سورة یس بخوان! پس از ان که تمام شد، بدان که از این دنیا رفته ام!<2> آه! علی(ع) روی به سوی دیگر می گرداند تا فاطمه قطرات اشک چشمش را نبیند. این اندوه ودردی که آمیخته با مهر و محبت فاطمه بود، به صورت اشک از چشم علی جاری می شد. گریزی به کربلا آری، زهرا(ع) وصیت می کند همسر مهربانش علی(ع) در کنار بسترش قران بخواند. تا صدای قرائت قران به او آرامش دهد. چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدنچ به رخت نظاره کردن، سخن خود شنیدن این جا صوت علی به زهرا آرامش می دهد، یک جایی هم سر بریدة حسین (ع) فراز نیزه ها برای آرامش و تسکین زینب(ع) قرآن می خواند. با زبان حال، زینب گفت با راس حسین خصم خواند خارجی ما را، اخاه قرآن بخوان <1> - بانوی نمونه ی اسلام، ابراهیم امینی، ص 190. <2>  - بحارالانوار، ج 43، ص 178. منبع: كتاب آتش در حرم کانال روضه دفتری @roze_daftari
حسن تب دارد و در خواب گوید نزن سیلی ستمگر درد دارد به امام صادق علیه السلام عرض كردند آقا ، انسیة الحوراءچیه ؟ چه ویژگی ِ داره كه به مادرتون زهرا میگن: انسیة الحوراء، حضرت حالشون یه جوری شد،فرمودند: ببین فقط همین قدر بهت بگم،حوریه كه مادر ما خانم همه ی اوناست، ویژگی هایی داره،من جمله اینقدر لطیف خدا آفریدش، اینقدر خداوند عالم این موجود ِ نورانی و آسمانی رو لطیف آفریده كه،اگه برگ گلی ، جدا شه بشینه روی صورتش ردش می مونه. برو گم شو تو از دور و بر من چه می خواهی زجان مادر من اون نامرد هی میاد جلو مادر میره عقب،كار به جایی رسید آقا بال می زد. نزن كه مادرم از پا نشسته نزن كه مادرم پهلوش سكشته آی مادرم،مادرم،مادرم یه عالمه زخم،یه عالمه دود یه عالمه هیزم،یه یاس ِ كبود خدایا ببین شكستن این ها حرمت ها رو چه زود * این روضه رو مرحوم علامه ی امینی نقل میكنه:امام حسن میگه :هرجوری بود از كوچه اومدیم،زیر بغل های مادر رو گرفت بلند كرد،مادر بیا بریم میكشن تو رو، این خیلی بی حیاست،این خیلی نامرد ِ،هر جوری بود علامه ی امینی میگه:اومدن خونه،تو حجره، بی بی تو همین حس و حال یه وقت نگاهش افتاد به حسنش، دید این بچه یه گوشه نشسته،این زانوهاش رو بغل كرده،سرش رو روی دستاش گذاشته،گاهی همین جوری زیر چشمی صورت مادر رو نگاه میكنه، دوباره باز سرش رو میذاره روی صورت،فضه رو بی بی صدا زد:فضه،جانم بی بی،فضه برو برام یه روسری بزرگ بیار، دیگه رو گرفتن آغاز شد. * می لرزه صداش،میسوزه تنش چه قدر میون كوچه ها زدنش زیر ِ پاها بود،گمونم انگار نمی دیدنش دیدم شده پُر رد ِ پا ،چادر و پیرهنش دانلود @roze_daftari روضه دفتری
این شب و روزها فقط بی بی گریه میكنه،همه گفتن ارباب مقاتل، این هفتاد و پنج، نود و پنج، هر چند مدتی كه بعد از اون اتفاق تا شهادت، فقط بی بی گریه كرد.یه جا خندید بی بی تو همین روزها،كجا؟چه طور؟چه خبر ِ خوشحال كننده ای بهش دادن خندید؟اونم روزی بود كه اسماء تابوتش رو نشونش داد،تا چشمش به تابوتش افتاد،دیدن بی بی می خنده* چه خورشیدی که چون خورشید محشر سایه اندازد تمام آفرینش دست می‌یازد به دامانش *زهراست،همه فردای قیامت محتاج او هستند،انبیاء همه سرپا ایستادند،یه نفر فقط سواره وارد صحرای محشر میشه،اونم مادر، هزار فرشته اطرافش، چپ و راست، از جلو از پشت سر ناقه،همه جا، جبرئیل و میكائیل و مقربین ِ عالم ِ بالا، ندا بلند میشه:یا اهل المحشر! غُضُّوا اَبْصارَكُم. نگاهتونو جمع و جور كنید،بی بی داره میآد،الهی قربونت برم بی بی جان.* گر شعب ابی‌طالب، اگر غصب فدک باشد محال اس آری آری بگذرد از عهد و پیمانش نمی‌سازند با سازش هوادارن راه او گواه من وصیتنامه ی سرخ شهیدانش *با دشمن حضرت زهرا عمراً،از آل سعود و خلیفه های داعشی،گنده هاشون،اسرائیل و آمریكا.* گواه من وصیتنامه ی سرخ شهیدانش *نگاه كنید هر روز تشییع میشن شهدای حرم،مدافع حرم زینب ِ كبری،جان عالم قربون بی بی جان،این همه دلداده و جون به كف و عاشق،كه از اینجا صدها كیلومتر می زنند به هر وسیله ای برسن به اون ور دنیا از حرم حضرت زهرا دفاع كنند و حمایت كنند،این راه حضرت زهراست.* مدینه گرچه قبرش را نشان کس نخواهد داد زیارتنامه می‌خواند کنار قبر پنهانش همان قبری که از تشییع پنهانی خبر دارد از اندوه علی از دل‌پریشانی خبر دارد *این چند بیت به بعد مرثیه است،شماهایی كه دل آماده دارید و برای گریه ی به مادر دل تنگ میشید،بسم الله* چه اندوهی که شب خالی ز عطر یاس و شب‌بو شد زمان یک سر بدآهنگ و زمین یکباره بدخو شد نمی‌دانم چه در شهر مدینه اتفاق افتاد که هر شب ناله ی «عجل وفاتی» سهم بانو شد *به عزیزانش فرمود:دستاتون رو ببرید بالا،حسنش دستاش رو برد بالا،حسینش، زینبش،یه دفعه صدای بی بی بلند شد،خدا مرگ من رو برسون. فقط شما مجسم كنید اگه جز این یه بیت چیز دیگه در مرثیه نگم كفایت می كنه،آی گریه كن های مادر،غم و عجل وفاتی و همه ی اینها به جای خود، آدم خسته میشه،بیمار كه بیمار ِ،دیدی به یكی میگی چه طوری؟ خوبی؟دیشب خوب خوابیدی؟میگه:چه خوابی،مگه این درد میذاره من بخوابم.* چه خوابی تا سحر پهلو به پهلو می‌شود اما مگر با درد پهلو می‌شود پهلو به پهلو شد *از هر طرف می چرخه پهلو درد میكنه* دلش می‌خواست دست و بازویش وقف علی باشد غلاف تیغ اما میهمان دست و بازو شد همه دیدند دست او دگر بالا نمی‌آمد به هر زحمت ولی در روز آخر خانه جارو شد همان دستی که بعد از غسل بیرون از کفن آمد یتیمان را در آغوشش گرفت و خوب دلجو شد *گریه كن ها،جوونها،غسل داد علی،بندهای كفن رو بست،نگاه كرد دید بچه هاش دارن دق می كنند،فرمود:پاشید یه بار دیگه بیایید مادر رو ببینید، خودشون رو انداختن رو بدن مادر،خود امیرالمؤمنین میگه: دیدم بندها باز شد،دستا بیرون اومد،بچه هاش رو بغل كرد،ندایی از آسمان اومد:علی!آقا بچه هارو بردار،بالایی ها نمیتونن نگاه كنند این منظره رو،عالم بالا به هم ریخته بچه هارو بردار آقاجان. امروز جاش هست من بگم یا نه؟ آی بالایی ها،دوتا آقازاده ی مولا كنار مادر،هیچكی نبود اذیت كنه،فقط با مادر وداع می كنند،شما نتونستید تحمل كنید،بالایی ها كربلا چه خبر بود،وقتی یه كوچلوی سه ساله رو از كنار بابا زدن جدا كردن، این دستاش رو روی سرش گرفته بود.* هی گفتم بهش میام میام میام موهامو نكش میام میام میام *حسین....دستاتون رو بیارید بالا، خدای ِ حضرت زهرا،خدای ِ امام رضا،خدای ِ ابی عبدالله، خدای ِ رقیه،به دستای رقیه،به انگشتای رقیه،كه با لب های بابا بازی می كرد،عجل لولیك الفرج* دانلود @roze_daftari روضه دفتری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطالب جدید فاطمیه رسید پیشنهادمیکنم بیای تواین کانال👇 اینجا خانه سوخته حضرت زهراست 🖤 دلت روآروم میکنه😭 بزن روی لینک تا ببینی 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 👇 https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَه،اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَه" @roze_daftari کیستی تو بهشتِ بابایی کوثر و قدر و نور و طاهایی دو جهان ذره و تو خورشیدی همگان قطـره و تـو دریایی هم صدا با تمامی سادات شیعه گوید تو مادرِ مایی مَطلعُ الفجرِ بامدادِ ازل لیلةُ القدرِ حق‌تعالایی برتر از درک و دانشِ همه ای چه بخوانم تو را که فاطمه ای ای مَقامت ز وَهم‌ها برتر قدر و جاهت ز وصفِ ما برتر مدح تو بر لبِ رسولِ خدا ذکر نابی ا‌ست از دُعا برتر رتبه ی توست از زنانِ بهشت به خداوندیِ خدا برتر جز محمد که دست‌بوسِ تو بود تویی از کلِّ انبیا برتر حجره‌ات کعبه ی دلِ حیدر بیتت از بیت کِبریا برتر (پیغبر فرموده بود:" إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّه" دَرِ خونه ی فاطمه،دَرِ خونه ی مَنِ، خانه ی فاطمه،خانه ی منِ...) دیگه اهل روضه بخونن حدیث مفصل رو...چه کردن با این خانه؟...* خانه ای روشن از کلامُ الله سر زد از آن،دو آفتاب و دو ماه ______ ای بهشتِ خدا گُلِ رویَت ای رسولِ خدا ثنا گویت سورۀ نور، خطِ پیشانی لیلۀ قدر، تارِ گیسویت شبِ معراج مصطفی می دید باغِ جنت پُر است از بویت روحِ بینِ دو پهلویِ احمد! به چه جرمی شکست پهلویت؟ گر جسارت نبود می‌گفتم هُرمِ آتش چه کرد با رویت *حالا بزن تو سینه و تو صورتت،بگو: آخ مادر!...به چه جُرمی زدن مادرِ مارو...* از علی‌دوستی نشان مانده هم به رخسار هم به بازویت شاعر:حاج غلامرضاسازگار *این روزها خبر دادن به بلال،مؤذنِ پیامبر،گفتن: زهرا ازت گِله کرده،گفته: همه ی مدینه به من پشت کردن،از بعضی ها توقع نداشتم،چرا بلال نمیآد یه سری به ما بزنه؟...بلال متوجه شد زهرا ناراحتِ،اومد مدینه،اومد ملاقاتِ بی بی،اجازه گرفت از امیرالمؤمنین برم زهرا رو ببینم،همچین که اومد تو خانه،اول نگاش به دَرِ خانه افتاد...چرا در سوخته؟ چرا دیوار خونی شده؟ چرا بچه ها اینجوری زرد و لاغر شدن؟چی شده،من چند سال مگه نبودم؟من دو ماه مدینه نبودم... اومد محضر بی بی شرفیاب شد،دو زانو با ادب نشست،خانوم یه گِله ی مادرانه کرد،صدا زد: بلال تو چرا زهرا و علی رو تنها گذاشتی؟صدا زد:خانوم جان!من بعد از پیغمبر دیگه دلم نیومد مدینه بمونم...وقتی فهمیدم حقِّ علی رو غصب کردن،به نشانه اعتراض گفتم دیگه اذان نگم،جایی که پیغمبر و علی نباشن دیگه نمیخوام اذان بگم...اذان واسه کی بگم؟ بی بی فرمود:می دونم بلال،اما حالا که دختر پیغمبر دلش برا صدایِ اذانِ تو تنگ شده،دلم میخواد یه بار دیگه بری بالای مأذنِ،تا بی بی فرمود: یه بار دیگه صدایِ اذانت رو بشنوم،مکث نکرد،بلند شد،گفت: چشم،از تو به یک اشاره/از ما به سر دویدن...من چقدر خوشبختم که فاطمه دلتنگِ صدایِ منِ... رفت بالای مأذنِ،مدینه ساکتِ،یکدفعه دیدن یک صدایِ آشنا داره میاد.."الله اکبر" یهو مدینه لرزید... "الله اکبر" همه از خونه هاشون بیرون اومدن،صدای بلالِ،از کجا داره صدا میآد...از پشت بامِ خانه ی فاطمه...این صدا چند وقتِ تو مدینه نمیآد"أشهد أن لا إله إلا الله" یک مرتبه بچه ها دیدن مادر بلند شد،اسماء بیا زیر بغل هام رو بگیر،فضه بیا جانمازم رو پهن کن،زینب آبِ وضو بیار... "أشهد أن لا إله إلا الله" سجاده رو پهن کردن،زینب خوشحال شد،حسنین خوشحال شدن،مادرِ ما میخواد ایستاده نماز بخونه،یه مرتبه صدای بلال بلند شد" اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله" تا اسم پیغمبر رو شنید،تا اسم پدر رو شنید،با صورت خورد زمین،فاطمه بیهوش شد،بچه ها تو صورت هاشون میزدن،بلال دیگه بس کن،بلال اذون نگو... یه دختر اسمِ باباشو بالا مأذنِ شنید بی هوش شد،اسمِ باباش رو فقط شنید،اما یه دختر سَرِ بُریده بغل کرد،رگ هایِ بریده بغل کرد...* بابا! دخترت از دنیا بُریده بِدونِ تو خوشی ندیده ببین همه موهام سفیده بابا!خوشی به قلبم دستِ رَد زد یه بی حیا بهم لگد زد *مدینه...فضه و اسماء اومدن،آب ریختن تو صورتِ فاطمه،بی بی، بهوش اومد،اما خرابه ی شام،هر چی زینب رقیه رو تکون داد...پاشو دختر! پاشو عمه!...پاشو چشات رو باز کن...حسین...* فراق یار و سنگ اهل شام و خنده ی دشمن من آخر کودکم، این بار سنگین است بر دوشم *به نیتِ فرج سه مرتبه بگو: یازهرا... روضه دفتری @roze_daftari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه و توسل به حضرت معصومه (س) # گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها @roze_daftari هرکس گدایی می‌کند بر ساحت زهرا باید بیاید قم بیاید خدمت زهرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنت زهرا مانند زهرا روشنایِ خانه این بانوست راضیه و انسیه و حنانه این بانوست کوثر شده زهرایِ اطهر می‌شود بی شک انسیه الحورای دیگر می شود بی شک معراج را معنا و مظهر می شود بی شک بندِ دل موسی بن جعفر می شود بی شک *اومدن یه عده درِ خانۀ آقا در زدن .. با حضرت کار داشتن، فرمودن آقا نیستم رفتن بیرونِ شهر چه کار دارید؟ سوال داشتیم محضرِ امام کاظم .. سوالتون چیه؟! سوالا رو گرفتن جواب دادن .. بر میگشتن تو راه بر خوردن به امام کاظم سلام الله، سلام و احوال پرسی کجا بودید آقاجان منزل شما بودیم سوال داشتیم .. سوال ها رو دخترتون فاطمه معصومه جواب دادن .. حضرت فرمودن ببینم جوابِ سوال ها رو تا نگاه حضرت افتاد دیدن حضرت هی می فرماید: «فداها أبوها ..» نمیشه ساده از این جمله گذشت .. امام معصوم داره اینطور می فرماید «فداها أبوها ..» این جمله رو دیگه کجا، کدوم بابا به کار برد ؟.. اینجا اگه اینا شنیدن بابا به قربونت بره همه دوست بودن، مُحب بودن .. اما یه جا دیگه سراغ دارم یه بابا گفت فاطمه جان فداها أبوها .. کاری کردن بین در و دیوار هی گفت بابا ..* بابا اگر این است دختر باید این باشد چون فاطمه حق است اُم المؤمنین باشد وا می‌شود سجاده‌اش، وا می‌شود درها درهای الطاف خداوندی به نوکرها از نسل اسماعیل‌ها تا نسل هاجرها در محضرش از فضه‌ها هستند و قنبرها در کهکشانش شاعران منظومه می‌گویند معصوم ها یا حضرت معصومه می‌گویند دستِ کریمه برکتش مثل کریمان است قم ظاهراً خشک است، در باطن گلستان است باران نمی خواهد همیشه نورباران است هر زائر قم زائر شاه خراسان است محتاجم و دور کس دیگر نمی‌گردم از محضر او دست خالی بر نمی‌گردم *وقتی این خانمُ دفن کردن یه عده رفتن طوس محضرِ امام رضا حضرت یه نگاه بهشون کرد فرمود ما یه امانتی تو شهرِ شما داریم .. یه فاطمه از ما تو شهرِ شما دفن شده .. زیارتش میرید یا نه .. لذا اونجا حضرت فرمود هرکسی خواهرم در قم رو زیارت کنه انگار منه امام رضا رو زیارت کرده ..* چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا ورد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قد کمانش نیست بر آسمان نیزه ماه کاروانش نیست بیکس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بیمار شد اما نشد اینجا اسیر اصلاً باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه ای پیکر که تنها شد در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبندۀ زن‌ها به‌دست این و آن افتاد آی گریه کن ها؛ هفده روز این فاطمه تو شهر قم مهمان بود .. انقدر احترامش کردن، انقدر فهمیده بودن طوری شد زن ها اومدن به شوهرهاشون گفتن این چند روزه از اینجا عبور نکنید گفتن چرا؟ گفتن آخه یه فاطمه تو این خونه ست .. آخ برات بمیرم برات مادر، نامرد بی هوا زد تو صورتش .. بعد هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت، چه تشییع جنازه ای کردن اهالی قم تو تاریخ نوشتن محل دفن بی بی قبلا باغی بوده، قبر رو سادات و بزرگان شهر قم آماده کردن آخه دخترِ امام احترام داره .. لذا وقتی بدنُ گذاشتن زمین هیچ کسی جرات نمی کرد به این بدن دست بزنه .. همه رفتن عقب خدا چه کار کنیم ..(خبره های روضه جلوتر رفتن ..) یه وقت دیدن دو تا سوار از سمت قبله دارن میان ..( ان شالله هیچ وقت داغ مادر نبینی ..) یه وقت اگه بخوان بدن یه خانمُ دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرما برن کنار، باید دو تا محرم باشن .. لذا میگن امام رضا اومد، جواد الائمه اومد .. این بدنُ با احترام نماز خواندن بدنُ دفن کردن .. باید یکی بره داخل قبر، یکی هم از بالا بدن رو روانۀ خانۀ قبر کنه .. ( چی میخوام بگم؟) اگه این روایت چهل و پنج روزِ شهادتِ بی بی رو بخوام بگم مثه این شبا علی هی رفت تو قبر بیرون آمد .. هی نگاه به قبر میکرد نگاه به فاطمه می کرد .. قهرمان خیبر به چه کنم، چه کنم افتاد .. یه وقت دید دو تا دست شبیه به دستان پیغمبر .. هی میگفت الی .. این دو تا بدن .. یه جا دیگه هم برات بگم .. بنی اسد هی نگاه به این بدن می کردن یه وقت دیدن یه سوار از سمتِ قبله آمد .. بنی اسد کنار برید .. من این بدن ها رو خوب می شناسم .. برید یه قطعه بوریا بیارید .. ای بی کفن .. به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند به خاک گفتم اگر شد تنت بپوشاند دفتری @roze_daftari
و توسل به حضرت معصومه (س) @roze_daftari دفتری به حضرت زهرا سلام الله علیها زینب سلام الله علیها با وضو از دیدۀ تر مینویسم فاطمه مثل فضه مثل قنبر مینوسم فاطمه باطن الله اکبر می نویسم فاطمه هستی موسی‌بن‌جعفر می نویسم فاطمه تا قیامت آفتاب روشن دین فاطمه ست نور زهرا! صبر زینب! جمع دراین فاطمه ست حضرت‌معصومۀ طاهاست! عصمت را ببین محملش نور است نور الله عزت را ببین *با چه احترام و عزت و مقامی بی بی وارد قم شد .. بهترین نقطه قم بی بی رو اسکان دادن ..* سجده اش را بنگر و اوج عبادت را ببین جان سلطان است این بانو! کرامت را ببین *یا امام رضا یه نگاهی به ما کن اقا .. این مردم به عشقِ شما و خواهرِ بزرگوارتون اومدن .. بعضیا رزق برا فاطمیه‌شون میخوان .. درست اومدید .. هر زمان دلتنگِ زهرا می‌شوم قم می‌روم هر موقع دلم یادِ مادر می‌افته میرم قم حرم این بانو .. من که نمیدونم قبرِ خاکی کجاست .. نقل کردن پدرِ مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله چهل شب تو حرم امیرالمومنین چله گرفت، بعد از چهل شب تو عالم مکاشفه مشکل گشای عالم امیرالمومنین رو مشاهده کرد .. حضرت فرموده باشند چی میخوای چهل شب تو حرم بیتوته کردی؟! .. عرضه داشت اگه میشه قبرِ مادرم فاطمه رو بهم نشون بدید .. آقا فرموده باشند این وصیتِ فاطمه سلام الله علیهاست اما اگه میخوای قدر و منزلت فاطمه‌م رو بدونی برو قم قبر دخترم فاطمه معصومه رو زیارت کن .. هر زمان دلتنگِ زهرا می‌شوم قم می‌روم میلِ مشهد میکنم، پا میشوم قم می‌روم چند روزی‌هست تب دارد نگاهش‌بر درست آنقدر غم خورده و غم خورده خیلی لاغرست *به عشق علی ابن موسی الرضا این همه راه از مدینه آمده .. اما بیشتر از همه این دردها، این غم دوری اذیت میکنه:* دردِ دوری از تمام درد و غم‌ها بدترست باز هم یک فاطمه از درد بین بستر است بریم مدینه .. این دردِ فراق و دوری از علی رو داره .. بی بی هم همینطور .. گریه‌کنا، بی بی حتی نتونست یه لحظه صبر کنه .. به خدا اگه یه مرد پشتِ در اونجور مجروح شده بود دیگه بلند نمیشد .. دنبال حیدر میدوید از سینه اش خون میچکید ..* رفته بین هر بیابان در هوای دلبرش روی ناقه بین‌ محمل سایبان دارد سرش شکر! نامحرم ندیده هیچ‌کس دور و برش یا نخندیده کسی بر خاک روی معجرش دردِ پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست پای بی‌بی زخمی از خارِ مغیلان نیست نیست در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید با لبِ تشنه رضای خویش را بی سر ندید دور تا دور خودش چشم بد لشگر ندید غارت چادر ندید و غارت معجر ندید عمه اش زینب ولی زیر لگدها مانده بود بین آن نامردهای پست تنها مانده بود شاعر : سید پوریا هاشمی پا برهنه میدوید و میدوید و میدوید زودتر از شمر آیا به برادر……..؟ ای حسین … @roze_daftari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهتاب خوش بتاب به کاشانه ی علی                      خاموش گشته روشنی خانه علی عالم سیاه پوش بود از عزای او                                تنها نگشت کوفه عزا خانه ی علی باشد علی چو شمعی و اطراف بسترش                   اطفال خسته دل همه پروانه علی ریز دزدیده اختراشک از غم پدر                                 زینب که هست گوهر یکدانه علی تاریخ شاهد است که مظلومی علی                                  پیدا بود ز دفن غریبانه علی گردیده در شگفت جهان و جهانیان                             از عزم جزم و همّت  مردانه علی امشب شب شهادت امیر المؤمنین است ، امشب برای غریبی علی گریه کنید ،از همین جا دلها را بریم خانه غم گرفته ی علی ، با بچه های علی هم ناله شویم ، شب قدر است .(یاد شهدا ،اموات ، عزیزانی که سالهای قبل بین شما بودند برای علی گریه می کنند و سینه می زدند ) امشب فرزندان علی بدن بابا را غسل دادند ، کفن کردند ، خدا بدن علی را شبانه کجا بردند ؟ آخر این بچه ها  یک شبی هم در مدینه بدن مادر راشبانه حرکت دادند ، لذا داغ دلشان تازه شد . امشب علی و فاطمه دیدار می کنند                         درک حضور احمد مختار می کنند زهرا به زخم سینه ، علی با شکاف سر                   با هم حدیث غربت و ایثار می کنند اما حسین و زینب و کلثوم و مجتبی                         با اشک چشم و خون دل افطار می کنند بدن مطهر علی را بیرون آوردند ، زینب و ام کلثوم ضجه و ناله می کردند خواستند بیایند ابی عبدالله مانعشان شد فرمود : برگردید ،آرام باشید آی دلها ی آماده ،شب زیارتی امام حسین ، ان شاء الله چنین شبی کنار قبر شش گوشه امام حسین عرض ادب کنیم . روز عاشوراء وقتی عزیز فاطمه وداع آخر کرد می خواست به میدان برود زن و بچه دورش گرفتند فرمود : علیکُنَّ بالصبر : عزیزانم صبر کنید *  ان البکاء اما مَکُنَّ : شما گریه ها در پیش دارید . همه صدا بزنید حسین جان . * شهیدف دستغیب ، عبدالحسن ، آدابی از قرآن ،۴۴۶  @roze_daftari
🌟 💥 🔺بانوی کرامت و صفا را صلوات 🔺آن خواهر و زائر رضا راصلوات 🔺تقدیم به آن شفیعه در باغ بهشت 🔺معصومه نشان اولیا را صلوات () @roze_daftari (( .. ... .. ... )) ▪️به شوق دیدن یار از دیار آمدم ▪️به اشک چشم و دل بیقرار آمدم ▪️هوای روی برادر مرا کشید اینجا ▪️چه می شود به من او را نشان دهید اینجا ▪️رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم ▪️رضا کجاست سرم را به پاش بگذارم ▪️بیا برادرِ از جان عزیزتر به سَرَم ▪️که زَهر هجر تو سوزانده جگرم ▪️تمام قوت من جمع در این صدا شده است ▪️به دست و پا زدنم اَشهَدّم رضا رضا شده است ⬅️امروز کیا با خانم کار دارند... حواست باشه کریمهٔ اهل بیته..... اگه امام حسن مجتبی تو مدینه کریم اهل بیته.... هر کسی در خونش اومده دست خالی بر نگشته.... آی حاجت دارا...خانم فاطمه معصومه هم کریمهٔ اهل بیته... خرج در خوانش یه چشم بارونیُّ یه دل شکسته است..... امروز بیا دست به دامن این خانم شو..... (شعر...) @roze_daftari حالا دل بده با هم بریم در خونه خانم ناله بزنی... نامش فاطمه است اما قبرش معلومه..... آی حاجت دارا اون روزی که بی‌بی اومد شهر قم مردم چه استقبالی کردند.... نقل می‌کنند راه بی‌بی رو فرش قیمتی انداختن... کوچه‌ها را آب و جارو کردند... خیلیا اومدن بیرون دروازه قم استقبال بی‌بی... اما بگم ناله شو بزنی... ⬅️ من یه جای دیگه هم سراغ دارم، مردم اومدن استقبال... استقبال دخترِ امام ....خواهرِ امام... آخ اومدن کوچه ها رو جارو زدن.. همه جا رو زینت کردن... لباسای قیمتی به تن کردن... اما غم کجا شام کجا... تو شهر قم مردم با درود و صلوات اومدن استقبال دختر امامُ خواهر امام... اما تو شهر شام دیدن رقاصه ها می زنند می رقصن.... با طعنه و ناسزا دختر علی رو دارن میارن.... 🍁( امروز دلت آماده است ناله شو بزنی) امروز داری برا اون خواهری گریه می کنی که شهر به شهر دیار به دیار اومد که برادرُ ببینه...... نمیدونم برادر داری یا نه... اگه برادر داری خدا برات نگه داره داغشو نبینی.... ⬅️می خوام بگم بی‌بی جان هر چقدر دنبال برادر اومدی نشد برادرتو ببینی.... اما دیگه مثل اون خواهر نیومدی تو گودی قتلگاه.... دلا بسوزه بر اونخواهری که اومد تو گودی قتلگاه دید حسینش داره دست و پا میزنه.... خدا ...دستاشو رو سر گذاشت... صدا زد وا محمدا ...واعلیا....واحسینا.... آیا یه مسلمون بین شما پیدا نمیشه، حسین منو یاری بده..... 🏴ديدم غمت اي دلبر اي کاش نمي ديدم 🏴تنهاييُ بي ياور اي کاش نمي ديدم 🏴دنبال تو تا گودال من آمدمو ديدم 🏴بالاي سرت مادر اي کاش نمي ديدم 🏴وقتي که برون شد خصم از مقتل تو ديدم 🏴خون مي چکد از خنجر اي کاش نمي ديدم 🏴از نيزه به روي خاک ديدم سر تو افتاد 🏴در زير سم لشکر اي کاش نمي ديدم 🔲هر چقدر ناله داری به غربت ابی عبدالله ع به دل سوخته خانم زینب کبری س به نیت فرج سه مرتبه ناله بزن🔲 .... 👇 @roze_daftari
❣﷽❣ 🍁 🍁 🌸متن زیارتنامه حضرت معصومه س 🌺چون به نزد قبر آن حضرت برسى،بالاى سررو به قبر بايست و سى‏ وچهار مرتبه اللّه اكبر و سی وسه مرتبه سبحان اللّه و سى‏ وسه مرتبه الحمد للّه بگو،آنگاه بخوان: 🌸السَّلامُ عَلَى آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَصِيَّ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكُمَا يَا سِبْطَيْ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَ قُرَّةَ عَيْنِ النَّاظِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ بَاقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِيِّ 🌺السَّلامُ عَلَيْكَ يَاجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبَارَّ الْأَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الطُّهْرَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ التَّقِيَّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ النَّاصِحَ الْأَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ السَّلامُ عَلَى الْوَصِيِّ مِنْ بَعْدِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى نُورِكَ وَ سِرَاجِكَ وَ وَلِيِّ وَلِيِّكَ وَ وَصِيِّ وَصِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ 🌸السَّلامُ عَلَيْكِ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِي زُمْرَتِكُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِيِّكُمْ وَ سَقَانَا بِكَأْسِ جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرِيَنَا فِيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ أَنْ يَجْمَعَنَا وَ إِيَّاكُمْ فِي زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لا يَسْلُبَنَا مَعْرِفَتَكُمْ إِنَّهُ وَلِيٌّ قَدِيرٌ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ التَّسْلِيمِ إِلَى اللَّهِ رَاضِيا بِهِ غَيْرَ مُنْكِرٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ وَ عَلَى يَقِينِ مَا أَتَى بِهِ مُحَمَّدٌ وَ بِهِ رَاضٍ نَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَكَ يَا سَيِّدِي اللَّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةِ يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْنا مِنَ الشَّأْنِ اللَّهُمَّ‌إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَةِ فَلا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيهِ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنَا وَ تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عَافِيَتِكَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَسَلَّمَ تَسْلِيمايَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🌹🌷امام رضا (ع) : هر کس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در «رى» یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى‌یابد. (زبدة التصانیف، ج. ۶، ص. ۱۵۹، به نقل از کریمه اهل بیت، ص. ۳) @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈