#متن_روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
دوباره در دلم آشوبِ عالم آمده است
قیامت آمده یا که مُحَرَّم آمده است
عزای کیست که حتی خودِ مُحَرَّم هم
به سر زنان و پریشان و درهم آمده است
عزایِ اشرفِ اولادِ آدم است،آری
عزایِ بِنتِ نبیِ مُکَرم آمده است
تمامِ خلق دُچارِ مُحَرَّم اند،ولی
برای فاطمه دلهایِ مَحرَم آمده است
🔹اصلا نترس،هرکی میاد تو مجلس حضرت زهرا راحت بگه:آی مادر!...اگه مَحرَم نبودی اینجا راهت نمیدادن... آی مادر
برای فاطمه دلهایِ مَحرَم آمده است
دوباره فاطمیه آمد و یقین دارم
در این حسینیه، صاحب عزا هم آمده است
وضویِ گریه بگیر و بیا که در روضه
عزیزِ فاطمه، با قامتِ خم آمده است
رواست مُردن از این غم،که پُشتِ دَربِ بهشت
برای سوختنِ گُل، جهنم آمده است
▪️اگر یه نفر میگفت: زهرا تازه بابا از دست داده،بیاید شاخه ی گل ببرید اینقدر گل جمع نمیشد،اما تا گفتن: بیایید هیزم بیارید همه دسته دسته هیزم آوردن
بازم شالِ روضه،می شینه رو دوشم
ببین که شبیهِ،تو مشکی میپوشم
کجا روضه داری؟،کجا روضه خونی؟
کجا هی صدا میزنی مادرت رو؟
تو هم مثل مولا،شبا بین نخلا
رو شونه ی چاه، میذاری سرت رو
میگن مادرت موندنی نیست
میگن روزِ مولا سیاهِ
یکی نیست بگه مادر ما، بی گناهِ
گیرم آتش به جفا ، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت، کبوتر که نباید می سوخت
🔸ابراهیم سلام الله علیه،افتخار این پیامبر اینِ که یکی از شیعیانِ امیرالمؤمنینِ....،روایات اینو میگن: برایِ یکی از شیعیانِ علی، آتش گلستان شد...
آتش این بار گلستان نشد انگار
ولی باغ و بستانِ پیمبر که نباید می سوخت..
کینه دارند اگر مَردمِ شهر از بابا
وسطِ حادثه مادر که نباید می سوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندم ها سوخت
همه ی حاصلِ حیدر که نباید می سوخت
زیر خاکسترِ دَر، شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته، معجر که نباید می سوخت.. 😭
ظهر اگر سوخت برادر وسطِ معرکه
عصر،چادرِ خاکیِ خواهر که نباید می سوخت.. 😭
از تنور آمده بابا وسط تشت ولی
اینقدر هم دلِ دختر که نباید می سوخت
بازم فاطمیه،دلم بیقراره
بمیرم که مادر،ضریحی نداره
باید فاطمیه،مدینه شلوغ شه
باید مادر ما، حرم داشته باشه
چی میشه شبیه،شبای مُحَرَّم
تو کوچه خیابون، عَلَم داشته باشه
یه عمره اینه آرزومون،با این آرزو غصه خوردیم
ان شالله ببینیم تو صحنت، دسته بُردیم
ناگهان روضه خوان پایش زمانی که به منبر باز شد
گفت وای از لحظه ای که ناگهان در باز شد
خواست سربسته بخواند، آه! اما هرچه کرد
تا که حرف از آتش آمد، روضه آخر باز شد
ما در و دیوار را تنها شنیدیم و حسن
دید در را با چه شدت سمت مادر باز شد
آتیش گُر گرفته،داره در میسوزه
ببین داره محسن،با مادر میسوزه
یه سنگی رسیدُ،شکست بارِ شیشه
یکی نیست بگه فاطمه پا به ماهِ
گمونم که روضه،تمومی نداره
آخه بین کوچه غلاف توی راهه
رو دیوار پُر از رَدِّ خونُ،رو چادر پُر از رَدِّ پا بود
تمومِ اینا اَجرِ عشقِ مرتضی بود
▪️نانجیبِ دومی خودش نوشت،گفت: وقتی اومدم پشت در،از افتخاراتش برا معاویه می نویسه،انگار کشور فتح کرده،وقتی اومدم پشت در، صدا نفس کشیدن های فاطمه رو می شنیدم.. 😭
▪️معاویه! چنان با لگد به در زدم،صدایِ شکسته شدن استخوان های پهلویِ فاطمه رو هم شنیدم...😭
اما بمیرم زینب هم صدایِ شكستن استخوان های مادر رو شنید...
یه بار اینجا زینب صدای شكستن استخوان هارو شنید،یه بار وقتی بالا تل زینبیه ایستاده بود،دید اسب هارو نعل تازه زدن،بر بدن داداشش..😭 حسین...آه حسین.....
#متن_روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔹روزِ آخر بلند شد هم غذا درست کرد هم نون پخت هم خونه رو آب و حارو کرد .. هم موهایِ زینبُ شانه زد .. آخه این دست که بالا نمی اومد .. اما امروز هرجور بود این شانه رو برداشت موهای بچه هارو یکی یکی شونه زد .. همچین که به حسینش رسید هی دست زیرِ گلوش میزد .. آی قربونت بره مادر ..
از آتشِ تنور کمی فاصله بگیر
آتش بد است با من و با روزگار من
مثل قدیم باز علی جان صدام کن
دستی بکش به رویِ دل بیقرار من
زهرا ، برات لقمه گرفتم قبول کن
روزه بس است ، آب شدی روزهدارِ من
اسماء برای خانه دو تابوت لازم است
مرگ من است لحظۀ مرگِ نگار من
من بودم و کسی به تو با تازیانه زد
تا عرش رفت آهِ دلِ ذوالفقارِ من
به دلم رنگ و روی غم خورده
روزگار علی بهم خورده
آسمان بغض کرده باریده
فاطمه ضعف کرده خوابیده
سخت صبر علی مَحک خورده
پیشِ چشمش زنش کتک خورده
نانجیبان شرر به باغ زدند
به رویِ سینه میخِ داغ زدند
رفت بالا دو دست ، وای به من
گوشواره شکست ، وای به من
کعبۀ کردگار خاکی ش
چادرِ وصلهدار خاکی شد
از شررِ میخِ
اگه که مادر داره میمیره زیر سرِ میخِ
این سرفههای خونیِ شبها از اثر میخِ
زیر سرِ میخِ..
بیصدا میسوزه
دار و ندار علی میون شعلهها میسوز
فاطمه بین آتیشه اما ، مرتضی میسوزه
بیصدا میسوز
بین در و دیوار
همه وجودش داره میسوزه از ضربۀ مسمار
اونقده قنفذ زده به دستش که افتاده از کار
بین در و دیوار .
یکی لگد میزد
یادم نمیره وقتی مغیره حرفای بد میزد
خودم دیدم دومی با هرچی دستش اومد میزد
مغیره میخنده
با دل پر کینه داره دست بابامُ میبنده
نالۀ زهرا بلنده اما علیِ شرمنده
مغیره میخنده ..
از رو دلم رد شد
اون بیحیا که درو شکست از رو مادرم رد شد
یادم نمیره تو کوچه دستش از رو سرم رد شد
از رو دلم رد شد ..
بیحیا سیلی زد
زهرا حواسش نبود و نامرد بیهوا سیلی زد
بشکنه دستش اون که جلوی مجتبی سیلی زد
بیهوا سیلی زد ..
اینا همش درده
چشای مادر سیاهی میره، رنگ رخش زرده
اون که شکست پهلو رو غرور حسنو له کرده
اینا همش درده ..
مگه زدن داره؟
آخه مگه دختر پیمبر لایق آزاره؟
یه زن هیجده ساله که بچه تو شکمش داره
مگه زدن داره؟
از کوچه مون برو، برو
دیگه نبینم تورو، تورو
دستت سیاهه نزن...
حسینم ای بیسر ، حسین عریانپیکر
تو رو تشنه کشتن ، بمیرم ای مادر
دوید و دویدم ، برید و بریدم
سرت را روی نیزه دیدم
قَتَلوک بُنَیَّ ، ذَبَحوک بُنَیَّ
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر ، من از حسین دل
#مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست
صفای فاطمیه از صفای مادر توست
اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام
فقط به خاطر لطف و عطای فاطمه است
تمام عزت شیعه رحین منت اوست
تمام زندگی ما فدای مادر توست
قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش
دوام خدمت ما با دعای مادر توست
ز نور چادر او ما همه مسلمانیم
که اصل طینت ما خاک پای مادر توست
به وقت مرگ که دستم به هر دری کوتاست
امید دلخوشی من وفای مادر توست
بیا که با تن خونین ، هنوز منتظر است
که انتقام تو تنها دوای مادر توست
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها4
#فاطمیه
#متن_روضه
روز آخر زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شدند کمی کارهای خونه رو انجام دادند.. فرمودند اسماء ...من ساعتی استراحت می کنم .. منو صدا بزن اگه جواب ندادم اسماء ...بدون دیگه به بابام پیغمبر خدا ملحق شدم...
🌹
اسماء میگه... دل نگران بودم.. گفتم خدا چرا خانم اینطور فرمودند ..دیدم وارد حجره شدند خدا ...ساعتی بعد صدا زدم ..عرضه داشتم .. یا بنت رسول الله.. دیدم جواب نیومد...خدایا ...چه خبر شده... چرا خانم جواب نمیدن...دوباره صدا زدم:
(یا بنت رسول الله)
دیدم جواب نمیاد
🌹
وارد حجره شدم...دیدم خانم رو به قبله خوابیدند... یه پوشیه ی سفیدی روی صورت کشیدند...میگه اومدم کنار خانم.. ای پوشیه رو کنار زدم
دیدم ای وااای... خاک به سرم شده خانم جان دادند...ای وای ای وای...
خدایا ...حالا من جواب امیرالمومنین رو چی بدم .. جواب بچه ها رو چی بدم ... در همون حالت میگه دیدم صدای حسن و حسین میاد ..
وارد خانه شدند تا اومدند صدازدند اسما بگو مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند ...کنار بدن بی جان مادر نشستند.. حالا میخوای گریه کنی بسم الله ...
برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن...این بچه ها خودشون رو انداختند روی بدن مادر...
( جملات زمینه ساز👈 نميدونم تا حالا بچه ی یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه)
امام حسن (علیه السلام) خودشو انداخت روی بدن مادر ...صدازد: (یَا أُمَّاهُ کَلَّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی)
...مادرجان من حسنم... با من حرف بزن مادر.. الان روح از بدنم جدا میشه مادر ... مادر
ابی عبدالله اومد... آی کربلایی ها ..آقاتون اومد..این صورت رو گذاشت روی پاهای مادر..هی پاهای مادر رو میبوسه صدا میزنه (یَا أُمَّاهُْ کَلِّمِینِی) هی صدا میزنه وای مادر با من حرف بزن ...من حسینتم...😭
مااادر.. اگه بامن حرف نزنی میمیرم مادر...مادر...ای وای ای وای
🔹اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر
🔹وقت اذان مغرب خوابیده مادر
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
برای استفاده از دعاهاو گریزهای ودسترسی آسان به اون دعا برای مادحین و ذاکرین محترم
هدایت شده از استیکر
🎙صوتی-تصویری
💠توصیه های اخلاقی علما
🎤سخنرانیهای علما
📚داستانهای خواندنی کوتاه و جذاب
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
#روضه استقبال ازفاطمیه
روضه حضرت زهرا(ص)
#اجرا (استاد)احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
يا فاطِمَةُ الزَّهْراَّءُ، يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا، اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ، وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهَةً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللَهِ .
بر مشامم می رسد بوی عزای فـاطمه می شـوم آمـادۀ گـریه بــرای فـاطـمـه
هاتفی از آسمان ها می دهد امشب نـدا فـاطمـیّه آمده، مـــاه عـزای فــاطـمـه
فـاطـمـیّه آمـده؛ ای فـاطـمیّـون غـیـور خانۀ دل را کـنید امشب سرای فاطمه
در عزایش بر تنم دارم لباس نوکـری این لباس مشکی ام باشد عطای فاطمه
من کجا و گریه در بزم عزای اوکجا؟ اشک چشمانم بُوَد لطف خـدای فاطمه
بر جراحات عـمیق فـاطمه مرهم نهـد هرکسی گرید میان روضه های فاطمه
هرکسی بر بام خانه پـرچم زهـرا زند می شود ایمن ز غم تحت لوای فاطمه
مِهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین افتخارم این بُـوَد هسـتم گـدای فاطمه
در قـنوت هر نـمازم بر لبـم دارم دعا بـاراله ها جـان مـن گردد فدای فاطمه
یاری زهرا نمودن بازبان است وعمل ای که هستی درپی کسب رضای فاطمه
می رسد آوای یا مهدی هنوز از پشت در ذکـر تعـجیل فرج باشـد دعای فاطمه
کی می آیی تا بگیری انتـقام مـادرت؟ مهـدی زهـرا بیا، ای دلـربای فـاطمه
اجر ومزد همه شما عزداران با بی بی دوعالم فاطمه زهرا (ص) انشالا به برکت شبهای فاطمیه حاجت روا بشید
شفای همه مریض ها انشالا همه اموات فیض ببردالخصوص مادرهای که آسمانی شده اند
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند
حالا دلها امده شد برات روضه بخونم التماس دعا
دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
سراغ گلی را شبانه می گیرد
چه حکمت است چون نام فاطمه آید
دلم برای گریه بهانه می گیرد😭
می نویسند نیمه های شب اسما ء آب می ریخت علی بدن فاطمه را غسل می داد امام حسن یک طرف امام حسین یک طرف دیگر زینب وام کلثوم یک طرف دیگه آرام آرام گریه می کنند خدا نکنه تواین مجلس کسی باشه داغ مادر دیده باشه 😭داغ مادربرای دخترها خیلی سخت است نیمه های شب کناربدن فاطمه الزهرا یک دفعه علی مرتضی صدا زد حسنین زینبین بیاید با مادر خود خدا حافظی کنید بچه های امام علی خودشان را انداختند روی بدن مادرشان انداختند امام علی میگه یک دفعه فاطمه دستهاش 😭گشود یک دست به گردن حسنه یک دست به گردن حسینه یک دفعه😭 منادی بین زمین وآسمان صدا زدیا علی جان حسن وحسین را از روی سینه مادرشان بلند کن به خدا قسم فرشتگان آسمان به گریه افتادند امام علی بچه ها را از روی سینه مادرشان
بلند کرد اما یا علی جان کربلا نبودی ان وقت که زینب بدن بی سر برادر درآغوش گرفت یا وقت دید دستی کوچکی به شانه اش می خورد عمه جان این بدن کیه حق نداری بشناسی این بدن بابای غریبت حسین است
خودشه انداخت روی بدن بابا نگفت بابا من تشنه ام نگفت بابا من گرسنه ام صدا زد بلند شو بابا جان عمه ام را تازیانه می زند
حسین آرام جانم ...حسین روح روانم
تایپ مداح اهل بیت (ع) احمد بهزادی ✍
التماس دعا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#روضه استقبال ازفاطمیه
روضه حضرت زهرا(ص)
#اجرا (استاد)احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
يا فاطِمَةُ الزَّهْراَّءُ، يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا، اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ، وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهَةً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللَهِ .
بر مشامم می رسد بوی عزای فـاطمه می شـوم آمـادۀ گـریه بــرای فـاطـمـه
هاتفی از آسمان ها می دهد امشب نـدا فـاطمـیّه آمده، مـــاه عـزای فــاطـمـه
فـاطـمـیّه آمـده؛ ای فـاطـمیّـون غـیـور خانۀ دل را کـنید امشب سرای فاطمه
در عزایش بر تنم دارم لباس نوکـری این لباس مشکی ام باشد عطای فاطمه
من کجا و گریه در بزم عزای اوکجا؟ اشک چشمانم بُوَد لطف خـدای فاطمه
بر جراحات عـمیق فـاطمه مرهم نهـد هرکسی گرید میان روضه های فاطمه
هرکسی بر بام خانه پـرچم زهـرا زند می شود ایمن ز غم تحت لوای فاطمه
مِهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین افتخارم این بُـوَد هسـتم گـدای فاطمه
در قـنوت هر نـمازم بر لبـم دارم دعا بـاراله ها جـان مـن گردد فدای فاطمه
یاری زهرا نمودن بازبان است وعمل ای که هستی درپی کسب رضای فاطمه
می رسد آوای یا مهدی هنوز از پشت در ذکـر تعـجیل فرج باشـد دعای فاطمه
کی می آیی تا بگیری انتـقام مـادرت؟ مهـدی زهـرا بیا، ای دلـربای فـاطمه
اجر ومزد همه شما عزداران با بی بی دوعالم فاطمه زهرا (ص) انشالا به برکت شبهای فاطمیه حاجت روا بشید
شفای همه مریض ها انشالا همه اموات فیض ببردالخصوص مادرهای که آسمانی شده اند
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند
حالا دلها امده شد برات روضه بخونم التماس دعا
دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
سراغ گلی را شبانه می گیرد
چه حکمت است چون نام فاطمه آید
دلم برای گریه بهانه می گیرد😭
می نویسند نیمه های شب اسما ء آب می ریخت علی بدن فاطمه را غسل می داد امام حسن یک طرف امام حسین یک طرف دیگر زینب وام کلثوم یک طرف دیگه آرام آرام گریه می کنند خدا نکنه تواین مجلس کسی باشه داغ مادر دیده باشه 😭داغ مادربرای دخترها خیلی سخت است نیمه های شب کناربدن فاطمه الزهرا یک دفعه علی مرتضی صدا زد حسنین زینبین بیاید با مادر خود خدا حافظی کنید بچه های امام علی خودشان را انداختند روی بدن مادرشان انداختند امام علی میگه یک دفعه فاطمه دستهاش 😭گشود یک دست به گردن حسنه یک دست به گردن حسینه یک دفعه😭 منادی بین زمین وآسمان صدا زدیا علی جان حسن وحسین را از روی سینه مادرشان بلند کن به خدا قسم فرشتگان آسمان به گریه افتادند امام علی بچه ها را از روی سینه مادرشان
بلند کرد اما یا علی جان کربلا نبودی ان وقت که زینب بدن بی سر برادر درآغوش گرفت یا وقت دید دستی کوچکی به شانه اش می خورد عمه جان این بدن کیه حق نداری بشناسی این بدن بابای غریبت حسین است
خودشه انداخت روی بدن بابا نگفت بابا من تشنه ام نگفت بابا من گرسنه ام صدا زد بلند شو بابا جان عمه ام را تازیانه می زند
حسین آرام جانم ...حسین روح روانم
تایپ مداح اهل بیت (ع) احمد بهزادی ✍
التماس دعا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#رباعی_شهادت_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا_س_رباعی
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
بیا بنشین علی جان درکنارم
که امشب من وصیت باتو دارم
حلالم کن که نزدیک است دیگر
مــلاقــات مــن و پــروردگــارم
مدینه تا بدون مصطفی شد
خدا داند که دیگر بی صفا شد
از آن روزی که زهرا رفت درخاک
دگر روز عزای مرتضی شد
هیچ دانید کجا بود حقیرم کردند؟
پیش طفلان من آن روز اسیرم کردند
تاکه بامشت ولگد فاطمه ام راکشتند
جان زهراکه همان یک شبه پیرم کردند
نیـمه شـب بـا تـن گلگون چه کنم؟
صبرم از کف شده بیرون چه کنم؟
هــر چــه شستم تــن مـجروح تو را
سنگ غسلت شده پر خون چه کنم؟
اگر چه بوده ام الگوی زینب
ولی شرمنده ام از روی زینب
سـه مــاه آزگــار شـد آرزویــم
که یک شانه زنم بر موی زینب
یقین که مادر ما هست زهرا
یقین اوهم به مادل بست زهرا
بـه حق بـچه هایش در قیامت
بگیرد دست ما را دست زهرا
درحق طلبی چنان زُهیرم گردان
پیش مرگ حسینم و بُریرم گردان
هر آنچه عطا نموده ای ممنونم
یـا فـاطـمه عـاقبت بخـیرم گردان
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار(مداح)
@roze_daftari
#روضه_دفتری
#رباعی_شهادت_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا_س_رباعی
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
تویی زهرا تمام حاصل من
مرو که داغت افتد بر دل من
همه گویند من مشکل گشایم
که باید حل کند پس مشکل من
بیا زهرا بقول خود عمل کن
بیاکامم پُر از شهد عسل کن
برای دلخوشیِ بچه هایت
دوباره زینب خود را بغل کن
خواست یاری کرده باشد همسرش
محسنش را کرده قربان در برش
زیر پا افتاد و سیلی خورد ، لیک
چادر عصمت نیفتاد از سرش
خواهشی دارم ز تو ای فاطمه
چهره ی غم راکن ای زهرا عبوس
بچه هایت آرزو دارند بمان
تاشود زینب بدست تو عروس
به آخرشد علی رنج و ملالم
دگر روبه وخامت رفت حالم
رفیق نیمه راهت بودم ، اما
تو را جان حسین بنما حلالم
حرف ازحلالم کن نزن فصل خزان نیست
ای نخل سبز آرزویم برگ داری
این زندگی که با توچیزی کم ندارد
زهراچرا پس آرزوی مرگ داری
حسین جان سینه ام بیتاب باشد
برادر مثل تو نایاب باشد
چرا مادر وصیت کرده هرشب
ببالین تو ظرفی آب باشد؟
اگر نیلوفری گشته جبینم
به سختی گر کنارت می نشینم
امیدم بود تا که زنده هستم
علی جان لحظه ای اشکت نبینم
تمام عمر با خود در نبردم
خجالت پیش هرچه مرد بردم
بزیر تازیانه بود زهرا
نگاهش کردم و کاری نکردم
پس از تو روزگار من سیاه است
نگاهم از غریبی سوی ماه است
توکه بودی سرم بر شانه ات بود
توکه رفتی سرم بردوش چاه است
نفس هایم دگرچون آه باشد
پس از توهمدم من چاه باشد
تو گل بودی و من هم باغبانت
دریغـا عمــر گـــل کــوتـاه بـاشد
چه حالی داشت زینب تاکه بِشنُفت
حسن درخواب هی با ناله می گفت
بگو مادر مگر جرمت چه بود است
گـل سیلـی ز رخسـار تـو بشـکفت؟
فدای حیدر و حال خرابش
به زیر خاک رفته آفتابش
غروب بی کسیِ حیدر آمد
که داغ فاطمه کرده کبابش
نشد ازبند غم هایت گریزم
کنار قبر پاکت اشک ریزم
نتونستی یه شب راحت بخوابی
از امشب خواب راحت کن عزیزم
کاش لبخند تو رامی دید علی
جای برگ لاله گل می چید علی
کاش جای تو درآن شام سیاه
توی تابوت تو می خوابید علی
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
@roze_daftari
#روضه_دفتری