eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
329 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بــه بنیــن تــو درود همـه فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه بانوی دین، مظهر عشق و وفا ام بنین، مادر صدق و صفا بــاغ گــل یــاس سـلام علیک مـــادر عبــاس ســلام عـلیک سفرهء جود و کرمت با حسین اذن دخـول حــرمت یا حسین فـــاطمه دوم حیــدر شــدی مادر یک ماه و سه اختر شدی ماه تو از ماه فلک خوبتر پیش علی از همه محبوب تر ستارگانت همه خورشید نور چشم بد از جمالشان باد دور جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟ جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟ جز تو که در کرب و بلای حسین چـار پسـر کــرده فـدای حسین ای به علی پس از وفات بتول همچو خدیجه در سرای رسول تو گفته ای، ای گل باغ عفاف با پسر فاطمه شام زفاف کی همه جا چشم و چراغ همه منم کنیز مادرت فاطمه... تو بانوی بیت ولی گشته ای دور حسین ابن علی گشته ای تا که در آن بیت مقرّب شدی از دل و جان عاشق زینب شدی حق به تو یک بهشت احساس داد دسته گلی به نام عبّاس داد سزد که ناموس خدا خوانمت مادر کلّ شهدا خوانمت معرفتت زبانزد عالم است مدحت عالم به ثنایت کم است در بغلت بود گل یاس تو یعنی قندانۀ عبّاس تو بود چو خورشید رخش منجلی خواستی اش دهی به دست علی مشام تو شنید بوی حسین چشم تو افتاد به روی حسین فدایی خون خدا خواندی اش دور سر حسین گرداندی اش... دلم گرفته ذکر امّن یجیب زیارت مدینه ام کن نصیب که گریم از برای تو در بقیع به یاد گریه های تو در بقیع بقیع از اشک تو آمد به جوش صدای گریۀ تو آید بگوش کرده به داغ چار فرزند صبر کشیده ای چهار تصویر قبر اشک مصیبت ز بصر ریختی به یادشان خون جگر ریختی چشم تو از بس که فراوان گریست به گریۀ تو چشم مروان گریست تو نالۀ وا ولدا می زدی اهل مدینه را صدا می زدی بدین سخن فکند آهت طنین که کس نگوید به من امّ البنین چار گلم به تیغ پرپر شدند چار مهم به خون شناور شدند امّ بنین باغ گل یاس داشت دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت ای ثمر دل گل احساس من ساقی اهل بیت عبّاس من شنیده ام دست تو از تن زدند به فرق تو عمود آهن زدند شنیده ام تا تنت از هم گسست پشت حسین ابن علی هم شکست شنیده ام که جای من فاطمه به دیدنت آمده در علقمه شنیده ام شعله به خشمت زدند شنیده ام تیر به چشمت زدند شنیده ام سکینه بی تاب بود به خیمه ها منتظر آب بود شنیده ام که دشمنان صف زدند کنار جسم بی سرت کف زدند شنیده ام که شد ز شمشیر تیز پیکر تو چو برگ گل ریز ریز گریه کنم روز و شب ای نور عین بر تو نه بلکه در عزای حسین تو در مدینه مادری داشتی مادر خونین جگری داشتی اگر که پاره پاره شد پیکرت بود به دامان برادر سرت حسین فاطمه برادر نداشت کشته شد و مثل تو مادر نداشت.... چـار پســر دادی و زیــن افتخــار شــد حــرم چــار امــامت مــزار پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو تو را فراق اشجع النّاس کشت داغ حسین و داغ عبّاس کشت گریهء تو به جز عبادت نبود وفات تو غیر شهادت نبود جز غم و اندوه و فغانت نبود حیف که آن چار جوانت نبود تا که بگریند برایت همه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک دگر تنت دفن نشد شبانه تنت نداشت جای تازیانه بـر در بیـت تـو شـرارت نشد بر گل روی تـو جسـارت نشد ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس.... گلچین و تلفیق دو مثنوی
خوب است بانوان جهان این چنین شوند چون خاک پای فاطمه بالانشین شوند چون فاطمه ست حجت کبرای اهل بیت خوب است خاک مقدم امّ‌البنین شوند یعنی ادب کنند به زهرا و مرتضی یعنی که در مصیبت آنان حزین شوند آه از حرم نداشتنش از غریبی‌اش باید که خلق در غم او شرمگین شوند می‌خواستم دخیل ببندم برای او دیدم که او ضریح ندارد فدای او آئینه‌ی مزارش اگر چه مکدر است از آسمان پریدن بالش فراتر است دنیا کنیز آنکه به کرّات گفته بود عمرم تمام وقف کنیزی حیدر است خواندش به نام فاطمه او گفت یا علی امّ‌البنین بگو به من اینگونه بهتر است در وصف او بس است بگوییم با غرور او شیر بانویی است که عباس‌پرور است روزی که پا گذاشته در خانه‌ی علی جز غم ندیده در دل ویرانه‌ی علی   گاهی به دور حیدر کرّار گشته است گاهی به دور یک در و دیوار گشته است هی پشت در به سینه زده گریه کرده است با چشم خیس خیره به مسمار گشته است هر روز صبح گردش دستاس شاهد است دستش به یاد فاطمه هر بار گشته است زهرا نبود زینب او حال خوش نداشت امّ‌البنین همیشه پرستار گشته است این زن که بی‌قرار علی بود و دخترش با این سخن فدای غم یار گشته است: مولا؛ فدای دست به ناچار بسته‌ات زینب؛ فدای مادر پهلو شکسته‌ات
ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست هر بار بی قراری زینب تو را شکست بر سر گرفت چادر زهرا... سکوت کرد آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست وقتی دلت شکست، دل مرتضی شکست ای هم نفس ترین علی بعد فاطمه قلبت میان غربت یک ماجرا شکست پیشانی ات که گنبد محراب را شکافت وقت هجوم تیغ به شیر خدا شکست ده سال پیر قصه ی اشک حسن شدی از زخم هر زبان که دل مجتبی شکست وقتی حسین رانده شده از شهر مادریش باید نوشت حرمت آل عبا شکست عباس شد ستاره دنباله دار تو تا کربلا رسید، و در کربلا شکست یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست
یک قافله بود وناله ی جانکاهت سوزاند تورا همیشه یاد ماهت ای سوخته از روضه ی آب ام بنین آتش زده ایی مدینه را با آهت ..... جز شیون و چشم تر ندارد چه کند برروی زمین قمر ندارد چه کند کارش شده گریه کردن و گریاندن مادر وقتی پسر ندارد چه کند ...... خونین جگرش کباب شد ام بنین باروضه ی آب آب شد ام بنین بهر پسرانش آرزو داشت ولی همدرد دل رباب شد ام بنین
جان بر لبم رسیده و در بین بسترم از سینه آمده است نفس‌های آخرم خاک بقیع شاهد آه و فغان من دشمن گریست بر من و بر دیده‌ء ترم بالا بلند من که شدی نقش بر زمین نقش است یادِ داغ تو در قاب خاطرم گفتند دست‌های رشیدت بریده شد اما نبود داغ دو دست تو باورم وقتی عمود ابروی پیوسته‌ات گسست در سینه آب شد دلم از غصّه مضطرم گفتم سکینه را که عمو را حلال کن در خون فتاد و آب نیاورد در حرم ای ماه آسمان من از علقمه بیا تابوت من به شانه بگیر ای دلاورم با صد امید چار پسر پروریده‌ام تا وقت مرگ جمله نشینند بر سرم دیگر پسر نمانده مرا بی‌پسر شدم جز گریه نیست در غمشان کار دیگرم
باید مدد ز حضرت روح‌الامین کنم تا مِدحتی ز حضرت امّ‌البنین کنم امداد غیب بایدم از آن چنان هُمای تا قصّه از فرشته‌زنی، این‌چنین کنم این رتبه از کجا و منِ کوته آستین موسی نی‌ام که معجزه از آستین کنم بر طبعم ای فرشتهء وحی خدا، بتاب شاید مدیح زبده و وصفی گزین کنم ماه بنی کلاب و عروس علی است او حیف آیدم که با رخ ماهش قرین کنم بشنو حکایتی که به کام عسل شناس احلی من العسل من ازین انگبین کنم وقتی به سمت خانهء بخت آمد آن عروس گفتا به خویش ناز من نازنین کنم در پیشگاه خانه به ناگاه ایستاد شرطی نهاد و گفت که حاشا جز این کنم تا چار طفل فاطمه بر پیشواز من نایند، من نه عزم قدم بر زمین کنم با زینبین و با حسنین‌ام حکایتی است باید که شرح آن به بنات و بنین کنم بیرون شدند جملهء طفلان فاطمه ای اشک مهلتی که نفس آتشین کنم انداخت خویش را به قدم‌های کودکان گفت آمدم زیارت عرش برین کنم من آمدم به بوسهء درگاه فاطمه عرض ادب به ساحت آن بهترین کنم بر جای پای فاطمه مالم دو دیده را بر چشم خویش سرمه ز خاک زمین کنم زینب اگر قبول کند دایه‌اش شوم خود را به این شرافت و عزّت قرین کنم من کیستم کنیز عزیزان فاطمه آنان اگر قبول کنندم چنین کنم
بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست یعنی زنی مانند تو مرد آفرین نیست ام الادب ، ام الوفا ، ام الاباالفضل غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست شاگرد درس صبر مولا بوده ای که با این همه غم روی پیشانیت چین نیست در گریه ات جایی ندارد داغ فرزند قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست وقتی که اشک دشمنانت را درآورد پس خطبه ای چون خطبه هایت آتشین نیست مدح تو چون با مدح عباست گره خورد دیگر گریز روضه ات هم غیر از این نیست شور رجزهایش نمی آمد به آن که در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست آه ! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست! این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟ یا دست های اوست که در آستین نیست؟ یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است...! یعنی سر عباس بر روی زمین نیست
من کیم ام الادب ام الکمال ام الوفایم مادر والا مقام چهار مصباح الهدایم مادر خود خوانده زینب دختر شیر خدایم فاطمه ام الابالفضل شهید کربلایم همسر و همسنگر مولا امیرالمومنینم من عروس فاطمه بنت اسد ام البنینم چهار اختر داشتم یک روزه وقف ماه کردم از ولادت با حسین ابن علی همراه کردم در دل گهواره از ایثارشان آگاه کردم دور سر گرداندم و تقدیم ثارالله کردم شیرشان دادم اگر چه از ولادت شیر بودند شیر نوشیدند اما عاشق شمشیر بودند من به دست یوسف زهرا گل احساس دادم در گلستان وفا سه نسترن یک یاس دادم نیمروزی هستی خود را به خیر الناس دادم جعفر و عثمان و عون و حضرت عباس دادم کاش بودی باز فرزندم که می گردید یارش کاش می شد جان خود را نیز می کردم نثارش من نمی دانم به من گفتند عباست فدا شد دست و چشم و فرق او یک لحظه تقدیم خدا شد کاش می دیدم چگونه حق عباسم ادا شد کاش می دیدم چگونه دستش از پیکر جدا شد کاش می دیدم که بر فرقش عمود آهنین زد کاش می دیدم کدامین ضربه او را بر زمین زد کاش می شستم به اشک چشم خود زخم تنش را کاش می آورد بر من یک نفر پیراهنش را من نمی دانم که بیرون کرد از تن جوشنش را کاش وقت دادن جان می گرفتم دامنش را تا شود فردا به نزد حضرت زهرا شفیعم گاه گاهی روی آرد در بیابان بقیعم من که اشک خجلت آن آب آور را ندیدم من که با چشم تلذی های اصغر را ندیدم من که دیگر سینه ی بی شیر مادر را ندیدم من که در میدان زبان خشک اکبر را ندیدم من ندیدم اینکه عباسم چگونه دست و پا زد تیر دشمن بود در چشمش برادر را صدا زد من که دیگر مثل زینب جسم بی سر را ندیدم زیر سم اسب ها نعش برادر را ندیدم در کنار قتلگه زهرای اطهر را ندیدم من که اندام کبود چند دختر را ندیدم کاش در گودال جای دختران نازدانه پیکر ام البنین می شد کبود از تازیانه کاش زینب بوی عطر یاس می آورد بر من زان چه از گودال کرد احساس می آورد بر من حرفی از حلقوم خیر الناس می آورد بر من قطعه ای از پرچم عباس می آورد بر من تاری از زلف علی اکبر نیاوردند بر من یک نخ از قندافه ی اصغر نیاوردند بر من نازنین عباسم ای تا پای جان یار حسینم با سر و با دست سرباز فداکار حسینم من به خون چهار فرزندم خریدار حسینم تو فدایی گشتی اما من عزادار حسینم گرچه ای دست حسین از تن جدا شد دستهایت مادری داری که بعد از تو بگریداز برایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•نشستم روی خاکِ .. و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مهدی حسینی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره .. نشستم روی خاکِ آرزوهایم بغل کردم خیالی از مزارت را اگر چه قابِ این خاک از تنت خالی‌ست نسیم آورده از مقتل غبارت را اگر سوسوی چشمان ترم کم شد اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد نشستم می‌شمارم با نفس‌هایم شمارِ زخم‌های بی‌شمارت را شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد تو بالا رفتی و اُم‌البنین افتاد به عرشِ خیمه‌ها با مشک می‌رفتی که تیری آرزوی آب‌دارت را ... زد و بی‌آرزو بر خاک افتادی تنِ خود را به دستِ نیزه‌ها دادی صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت زیارت کرده زهرا نیزه‌زارت را کنار رود، اما تشنه لب بودی به جای آب، سقای ادب بودی تو دریازاده‌ای؛ هر چند بی‌آبی نمی‌سنجند، با مشکت عیارت را *مادر داره روضه میخونه ها ..* اگر می‌شد به جایت آب می‌بُردم به جای قلبِ مشکت تیر می‌خوردم به پای آرزوهای تو می‌مردم نمی‌دیدم نگاهِ شرمسارت را اگر می‌شد به جنگِ تیر می‌رفتم به زیر کوهی از شمشیر می‌رفتم که حتی نشکند آیینۀ چشمت نبیند هیچ سنگی انکسارت را به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی تمام آسمان تاریک شد رفتی شده «ام‌ُّالقَمر»؛ «ام‌ُّالبُکا» بی تو ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را اگر چه قدّم از داغت خمید آخر ولی مادر به رویایش رسید آخر که شد اُم‌البنین «اُم‌الشهید» آخر ببر حالا کنارت داغدارت را شاعر: رضا قاسمی چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (1) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمنده‌ام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (2) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (2) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن .. کربُبَلا نبودم حیف، داغش تو سینه‌م مونده ولی همه روضه‌‌ها رو زینب برا من خونده مادر؛ چشماتُ دوست داشتم عباس؛ غریبی‌تُ قربون دستی نداشتی از چشمت تیرُ و بکشی بیرون .. چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات امیدِ مادرت بودی رفتی و من آشفته‌ام نیستی زیرِ بال و پرم خیلی زمین می اُفتم قدِ رشیدُ و زهراییت نورِ نگاهِ خسته‌م بود بازوی حیدری تو عصایِ دستم بود .. دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس .. منابع: (مربوط به روضه خوانی حضرت ام البنین در رثای امام حسین(ع) و شهدای کربلا:) 1)مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۵ ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۳ حسون، اعلام النساء، ص۴۹۶-۴۹۷ 2)بحارالأنوار مجلسی، ج‏۴۵، ص۴۱ کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
4_5976506898587847259.mp3
13.8M
|⇦•نشستم روی خاکِ .. و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مهدی حسینی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
75.9K
. ای بانوی خانه ی شیر خدا ای مادر ساقی ی کرببلا مدینه خونجگر در غمت نوحه گر تو مادر تقوی و دینی ام الادب ام البنینی کنج بقیع شد بیت الاحزان تو چشم ملک گردیده گریان تو خون شده دو عینت در غم حسینت تو مادر تقوی.... ام الادب...... . داری به دل داغ دو شق القمر از ماتم عباس و فرق حیدر تازه شد داغ تو خزان شد باغ تو تو مادر.. . ام الادب.... کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
124.4K
. ( سیدتی فاطمه حضرت ام البنین ) کنج بقیع دلغمین نشسته روی زمین مرثیه خوانی کند بهر "قطیع الیمین" سیدتی فاطمه....... جام و سبو گریه کرد لاله بر او گریه کرد ز گریه ی مادری چشم عدو گریه کرد سیدتی فاطمه...... نمی شود باورش چه آمده بر سرش دست علمدار عشق جدا شد از پیکرش سیدتی فاطمه..... دو چشم او شد زغم چشمه ی اشک و الم یکی به یاد حسین یکی به یاد حرم سیدتی فاطمه...... گریه کند بی حساب مادر سقای آب خجل شد از تشنگان خجل بود از رباب سیدتی فاطمه...... بر غم آن پاره تن سر جدا از بدن به جای زهرا کند گریه بر آن بی کفن سیدتی فاطمه... ✍ ................. ویا به کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
92.3K
☑️ سبک: یا صاحب الزمان آجرک الله . در آسمان خود قمر ندارم ام البنینم و پسر ندارم وای از دل من وای از کربلا واویلا واویلا آه و واویلا 🏴 خبر رسیده بر من دلغمین  بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ افتاد از مرکب با دست جدا واویلا واویلا آه و واویلا 🏴 همچون عباس خود با چشم گریان هستم شرمنده از طفلان عطشان گلها پژمردند در پیش سقا واویلا واویلا آه و واویلا (( يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا         بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ )) بیت شعری از حضرت ام البنین_مفاتیح الجنان کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من و این یک نفس بشتاب مادر مرا این لحظه ها دریاب مادر شدم مثلِ رباب این روزِ آخر عذابم می‌کند این آب، مادر زِ تو حیف است بازویت بیاُفتد و زخمی بینِ اَبرویت بیاُفتد چه می‌شد وقتِ جان دادن عزیزم سرم بر رویِ زانویت بیاُفتد زمین خوردن تنت را هم بِهَم ریخت حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت حرم با تو زمین اُفتاد عباس عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت تو را بست از سرِ گیسو به نیزه مگر تابَت دهد هر سو به نیزه الهی بشکند دستانِ خولی تو را محکم زد از پهلو به نیزه سرت بر خاک بود و دردسر شد که سرگرمیِ چندین رهگذر شد سرت برگشت بر نیزه ولیکن شکافِ اَبرویِ تو بازتر شد هزاران تیر بر تَن تا پَر آمد هزاران تیر بود و مادر آمد مگر کم بود حجمِ تیر این سو که غلطیدی و از آن سو در آمد پُر است اینجا پَری آتش گرفته لباس و مَعجری آتش گرفته شنیدم روضه‌ات را بارِ اول خودم از دختری آتش گرفته چقدر آن قافله شرمنده‌ام کرد نشانِ سلسله شرمنده‌ام کرد تو را نه، کاش مَشکَت را نمیزد بمیرد حرمله شرمنده‌ام کرد ببین این روزهای آخری را شنیدم روضه‌ی انگشتری را خداوندا سنان از من گرفته تمامِ لذتِ نامادری را حسن لطفی   کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
مشک عباسم اگر پاره شده شرمندم خواهرت بی کس و آواره شده شرمندم بی علمدار و سپهدار اگر سهم حرم... غارت معجر و گهواره شده شرمندم علی علی بیگی کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
ام البنین به پیش همه روضه خواند و گفت شرمنده ام رباب، پسرم  را حلال کن کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
ای مادر چهار کشته ی عاشورا ای مرثیه خوانِ ماتم  تاسوعا هر جا که تو را زینب کبری می دید می گفت که ای وای، نیامد سقا کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5798567739249396996.mp3
5.98M
#⃣.. #⃣ امام_زمان #⃣ #⃣ شوق بی کرانه شب های 😢😢😭😭😭😭😢😢😭😢😢😭😭😭😭😢😢😭 ای شوق بی کرانۀ شب های جمعه ام  تنهاترین بهانۀ شب های جمعه ام  از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم  گرم است آشیانۀ شب های جمعه ام  هر هفته التماس تو را دارم از خدا  با نالۀ شبانۀ شب های جمعه ام  سنگینی گناه مرا می کشد به دوش  دریای عفو شانۀ شب های جمعه ام  عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان  نجوای عاشقانۀ شب های جمعه ام  در کربلا؟ مدینه؟ کجا گریه می کنی  آقای بی نشانۀ شب های جمعه ام  انگار بی مقدمه کرب و بلاییم  وقتی گدای خانۀ شب های جمعه ام  از سفرۀ حسین بلندم نکن که من  محتاج آب و دانۀ شب های جمعه ام ای شوق بی کرانه ی شب های جمعه ها  تنهاترین بهانه ی شب های جمعه ها  از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم  گرم است آشیانه ی شبهای جمعه ها  شب جمعه وقتی که از حرم بوی سیب میاد  تو صفای سینه زنها صدای حبیب میاد  شب جمعه ها پای روضه ها یه غریب میاد  میخونه با دل مضطر میزنه به سینه و سر  الهی برات بمیرم یا حسین غریب مادر  حسین حسین حسین ......  یه خیابونه که به خون نشونده چشامونو  یه خیابونی که دیوونه کرده دلامونو  یعنی میشه باز ببینم من این خیابونو  به خدا بهشت قلبم خود 🤲اللهم الرقنا زیارت کربلا..
. 🏴سبک زمینه سالروز وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها 🏴بند اول کناره،چهار قبر،نشسته،یه مادر دلش از،غصه ها،شکسته،یه مادر امیدش اینه نور عینش بیاد منتظر نشسته حسینش بیاد ببین،نقش زمینم بیا،روتو ببینم گلم،نور عینم ببین،قلب کبابم نده،انقد عذابم بیا،ای حسینم حسینم وا حسینم 🏴بند دوم نداری،خبر از،دشت پر غم،انگار که افتاد،علم از،دستای،علمدار نداری خبر کربلا چی شده نداری خبر خیمه ها چی شده حسین،شد بی علمدار دیگه،شد آخره کار نداشت،راهِ چاره بُرید،حنجر و خنجر کشید،ناله یک مادر حرم،شد آواره حسینم وا حسینم 🏴بند سوم شنیدم،سرت رو،بریدن،حسین جان تورو به،خاک و خون،کشیدن،حسین جان شنیدم سرت رفت روی نیزه ها پاره شد پیکرت زیر دست و‌ پا خدا،من چی شنیدم چه خوب،شد که ندیدم تنت،سر نداره شدی،خورشیده زینب جای،من دیده زینب سرت،نی سواره حسینم وا حسینم ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی 👇👇👇
207.6K
حضرت_ام_البنین_س ◾️◾️◾️ قدم اگر خمید، فدای سر حسین جانم به لب رسید، فدای سر حسین ام البنین سابق این شهر عاقبت شد مادر شهید، فدای سر حسین یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس لبخند من ندید، فدای سر حسین هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است مویم شده سفید، فدای سر حسین گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا چه وحشیانه چید، فدای سر حسین هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین هر شب به یاد تشنگی کودک رباب خواب از سرم پرید، فدای سر حسین عباس پاسبان حرم شد به جای من دستش اگر برید، فدای سر حسین گویند جا شده به مزار محقری آن قامت رشید، فدای سر حسین 🔸شاعر: محمدحسین_رحیمیان کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
296.9K
سبک:دوم👆 کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
299.9K
◾️◾️◾️ به تیغی حیف گیسویت گُسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند انیس گریه‌هایم را گرفتند توانِ دست و پایم را گرفتند کمانی تر شدم از زینب افسوس سرِ پیری عصایم را گرفتند بهارم را چِسان پاییز و کردند دلم را از غمت لبریز و کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز و کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته تَرَک بر چهره‌ی آئینه بسته زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عصای پیریم بود خداوندا زِ تَن اُفتاد و صد حیف حسن لطفی کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1