💥دوباره هوای روضه کردمو راه افتادم بسوی هیئت
💥اومدم بازم کنار رفقای خوب هیئتی،نشستم توی هیئت
♻️روضه خون چه روضه ی پُر شَرری خوند
♻️روضه ی دربه دری،خون جگری خوند
🔸داد مجلسو در آورد،وقتی بردمون مدینه 🔸روضه بی مادری خوند
😭بین روضه، میون ذکر گریون افتادم
تو این فکر
😭که آدم تو زندگانیش،نون شب نداشته باشه 👌ولی #مادر داشته باشه
❤️یا که هیچ مال و منال و منصبی نداشته باشه ولی #مادر داشته باشه
🔹منصبش باشه تو دنیا نوکری برای مادر
🔹همه مال و منالش باشه اون وجود باصفای مادر
😔یاد مادراتون افتادید،میدونم
😔نمیخوام که دلتونو بسوزونم
🔰اگه مادرت رو از دست دادی که خدا رحمتش کنه
🔰اونو الساعه سر سفره بی بی فاطمه غرق ناز و نعمتش کنه
♦️اگه مادر داری که خدا برات نگه داره
الهی
♦️هیچ مادری زود از خونه نره و زود بچه های قد و نیم قدش رو تنها نزاره
▪️مادری جوون نمیره
▪️ مادر جوونی قد کمون نمیره
✳️نه فقط دعام اینه لحظه مردن مادرو نبینی
✳️دعا میکنم برات حتی زمین خوردن مادرو نبینی
🔺الهی با مادرت که میری بیرون،اون رورو به غیرتت برنخوره
🔺دست سنگینی نیاد، از جلو چشمای تو رد نشه تو صورت مادر نخوره
☑️الهی چشمات نیفته،به چشای تار مادر
☑️دنبالت نگرده با اینکه تویی کنار مادر
⚪️الهی تو هم نگردی توی کوچه دنبال گوشوار مادر
⚪️الهی که در خونه ای نشه شعله ور و آتیش نگیره
⬅️مادری پشت در آتیش نگیره
⬅️چادرش آتیش نگیره
⬅️تا معجر آتیش نگیره
⬅️موی سر آتیش نگیره
⬅️پلک تَر آتیش نگیره
⬅️کف دستایی که سد شدن تا وا نَشه در سوخته یه خونه،آتیش نگیره
⬅️شونه آتیش نگیره
⬅️گونه آتیش نگیره
#ای_وای_ای_وای...
😭خیلی بده سوختگی
😭بدتر از سوختگی دوختگی
😭دوختگی اونم با مسمار
😭و اونم مسماری که سرخ شده میون آتیش شرر بار
😭وای مسماری که همدست لگد شد و درُ دوخته به سینه
😭سینه رو دوخته به دیوار
😭مادر افتاد
😭به همراهش،در افتاد
😭در به روی مادر محتضر افتاد
#ای_مادر...
😭😭😭😭😭😭😭
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
حاجت به شرح آن نیست،دردی که خود عیان است
این اشک شور گونه، شیرین ترین بیان است
🔸از عشق یوسف مصر، یک دل فقط جوان شد
🔸در خیمه ی حسینی، دلها همه جوان است
بالاترین عبادت، شادی قلب #زهراست
شادی قلب #زهرا، ذکر حسین جان است
☑️دل حضرت زهرارو شادکن با این ذکر
♥#حسیــــــــــــــن
☑️میگن یجایی بالای عرش درست کردن، خانوم حضرت زهرا اونجا میشینه
هی کربلارو نگاه میکنه،گریه میکنه
😭😭
☑️آدمی که گریه میکنه،نَدیم میخواد همدم میخواد
☑️دیدی اگه یه کَسِت بمیره،رفیقت میاد گریه میکنه اشک میریزه
☑️میگی چه رفیق بامعرفتیه
☑️تو میگی حسین، مادرش میگه چقد بامعرفته
داره برا حسینم گریه میکنه
#ای_جانم
♥#حسین_وااااای
♥#حسین_وااااای
♥#حسین_وااااای
ای زینت دوش نبی،روی زمین جای تو نیست
این خار و خاشاک زمین،منزل و مأوای تو نیست
😭😭😭😭
👌بالاترین عبادت، شادی قلب #زهراست
👌شادی قلب #زهرا، ذکر حسین جان است
#زهرا تمام ما را با اسم می شناسد
نزدیک درب هیئت، چشم انتظارمان است
♥#ای_مادر
☑️اگه یه هفته نیاییم،دلش تنگ میشه برا من و شما
☑️میگی کجایید بیایید برا حسینم گریه کنید??
این سرخی بدن ها، یا این به سرزدن ها
از جهل سینه زن نیست، از عشق بی کران است
"اینجا گناه بخشند، کوهی به کاه بخشند"
وقتی که پیرمردی، با عشق، روضه خوان است
#جانم_حسین
😭😭
آهی کشید خواهر در ماتم برادر
این آه تا قیامت در سینه ها نهان است
مثل لب برادر، خون شد جبین خواهر
گویا که چوب محمل همدست خیزران است
♥#حسین_سالار_زینب
چنین جداشده از تن، سرت طبیعی نیست
چه ریش ریش شده حنجرت،طبیعی نیست
از این سوی بدنت،سطح خاک معلوم است
مُشبّک است اگر پیکرت طبیعی نیست
گمان کنم همه را موبه مو خودش دیده
وگرنه لب زدن مادرت،طبیعی نیست
همینکه چکمه روی سینه ی تو زد،گفتم
که دست و پا زدن آخرت،طبیعی نیست
مگر تمام نشد، پس نمیروند چرا??
شلوغ ماندن دور و برت،طبیعی نیست
از اینکه اینهمه اسب آمده سویت،پیداست
که کار دفن تن اطهرت،طبیعی نیست
😭😭
#حسین
🔰الف قامتم ز داغت شد دال
🔰که شدم از غمت،پیر صدها سال
🔰به سما بنگرم،سرت بر نیزه
🔰به زمین بنگرم،تنت در گودال
🔰تنت شد پامال تنت شد پامال
🔰همه دیدن مرکبت،خونین یال
🔰همه گفتن در این وضع و حال
♻️ذوالجناحا از چه رنگت باختی?
♻️جان زهرا را کجا انداختی??
♨️همه هستیه خواهرت را بردند
♨️زر و خلخال دخترت را بردند
♨️کمی دیر آمدم،سرت را بردند
♨️نه فقط، یک عدد همان پیراهن
♨️همه اعضای پیکرت را بردند
💠به کجا انگشترت را بردند
💠سرت را بردند
💠سر عباس و اکبرت را بردند
💠سر شش ماهه اصغرت را بردند
🍁سر تو روی نی شد مانند
🍁سر عباس، مضطر و شرمنده
🍁شده قلبم ز داغ تو آکنده
🍁حرمله میخنده
🍁سنان میخنده
🍁که داره شمر، دست زینبو میبنده
😭😭😭😭😭😭
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
💥دوباره هوای روضه کردمو راه افتادم بسوی هیئت
💥اومدم بازم کنار رفقای خوب هیئتی،نشستم توی هیئت
♻️روضه خون چه روضه ی پُر شَرری خوند
♻️روضه ی دربه دری،خون جگری خوند
🔸داد مجلسو در آورد،وقتی بردمون مدینه 🔸روضه بی مادری خوند
😭بین روضه، میون ذکر گریون افتادم
تو این فکر
😭که آدم تو زندگانیش،نون شب نداشته باشه 👌ولی #مادر داشته باشه
❤️یا که هیچ مال و منال و منصبی نداشته باشه ولی #مادر داشته باشه
🔹منصبش باشه تو دنیا نوکری برای مادر
🔹همه مال و منالش باشه اون وجود باصفای مادر
😔یاد مادراتون افتادید،میدونم
😔نمیخوام که دلتونو بسوزونم
🔰اگه مادرت رو از دست دادی که خدا رحمتش کنه
🔰اونو الساعه سر سفره بی بی فاطمه غرق ناز و نعمتش کنه
♦️اگه مادر داری که خدا برات نگه داره
الهی
♦️هیچ مادری زود از خونه نره و زود بچه های قد و نیم قدش رو تنها نزاره
▪️مادری جوون نمیره
▪️ مادر جوونی قد کمون نمیره
✳️نه فقط دعام اینه لحظه مردن مادرو نبینی
✳️دعا میکنم برات حتی زمین خوردن مادرو نبینی
🔺الهی با مادرت که میری بیرون،اون رورو به غیرتت برنخوره
🔺دست سنگینی نیاد، از جلو چشمای تو رد نشه تو صورت مادر نخوره
☑️الهی چشمات نیفته،به چشای تار مادر
☑️دنبالت نگرده با اینکه تویی کنار مادر
⚪️الهی تو هم نگردی توی کوچه دنبال گوشوار مادر
⚪️الهی که در خونه ای نشه شعله ور و آتیش نگیره
⬅️مادری پشت در آتیش نگیره
⬅️چادرش آتیش نگیره
⬅️تا معجر آتیش نگیره
⬅️موی سر آتیش نگیره
⬅️پلک تَر آتیش نگیره
⬅️کف دستایی که سد شدن تا وا نَشه در سوخته یه خونه،آتیش نگیره
⬅️شونه آتیش نگیره
⬅️گونه آتیش نگیره
#ای_وای_ای_وای...
😭خیلی بده سوختگی
😭بدتر از سوختگی دوختگی
😭دوختگی اونم با مسمار
😭و اونم مسماری که سرخ شده میون آتیش شرر بار
😭وای مسماری که همدست لگد شد و درُ دوخته به سینه
😭سینه رو دوخته به دیوار
😭مادر افتاد
😭به همراهش،در افتاد
😭در به روی مادر محتضر افتاد
#ای_مادر...
😭😭😭😭😭😭😭
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
☑️دست مادرمو گرفتم گفتم مادر بریم خونه
خیلی بی حیاست
☑️ گفت پسرم چشمام نمیبینه، کمکم کن
😭😭😭
#ای_مادر
#ای_مادر
💢در آن کوچه های غم افزا و تنگ
💢به آیینه ی معرفت خورد سنگ
💐دو صورت ز یک ضربت آسیب دید
💐یکی شد کبود و یکی سرخ رنگ
😭😭
☑️زنای متدینه زنای محجبه، معمولا یه جایی میرن یه محرم برادری پدری…
☑️اون روز که خانوم حضرت زهرا، به حسن گفت،،، 8-7 سالشه
گفت حسن جان بیا بریم برا قضیه ی فدک
☑️بین راه به بازو، به شونه های حسن میزد
گفت خون علی تو رگشه
✔️سینشو سپر کرد، گفت مادرم رو من حساب باز کرده
خدا امید هیچکیو نا امید نکنه
✔️رفتن، قباله ی فدکُ گرفتن موقع برگشتن اون اتفاقی که افتاده یه وقت دید کوچه تاریک شده
#یه_نامرد_بی_حیایی…
☑️اصلا تو قباله ی فدکُ گرفتی پاره پاره کردی میرفتی دنبال کار خودت
اون کاری که میخواستی رو انجام دادی
یهو یاد بغض علی افتاد.
بین راه هی میگفت حسنم، نکنه به بابات چیزی بگی
☑️غم و غصه های بابات بسشه
✔️مردم شهر، سلامش نمیکنن بماند،،، جواب سلام باباتم نمیدن
😭😭
😭نکنه از ماجرای کوچه به بابات علی چیزی بگی
☑️فلذا روضه های امام حسنُ،،،
هم امام حسین، هم مولا هم خانم زینب تو خواب میفهمیدن چه بلایی سر امام حسن اومده…
✔️یهو از خواب میپرید میگفت نزنید
😭😭
معصوم میفرمود همه عالم وقتی گرفتار میشن مارو صدا میزنن، ما اهل بیت مادرمونو صدا میزنیم
☑️خانم حضرت زهرا دستگیر همه ی عالمِ
یه نفر تو این عالم دستگیر مادرش شد
فهمیدی دیگه??…
تو اهل روضه ای
💠تنگ غروبه، تنگ غروبه
💠از کوچه تا خونه حسن سینه میکوبه
💠ای قد خمیده، ای قد خمیده
💠تا زیر دست و پا منم رنگم پریده
💠آتیش به قلبم میزنه تا از فدک دم میزنه
💠ببین چجوری بی حیا سیلی محکم میزنه
❣#وای_مادرم
❣#وای_مادرم
❣#وای_مادرم
❣#وای_مادرم
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
💥دوباره هوای روضه کردمو راه افتادم بسوی هیئت
💥اومدم بازم کنار رفقای خوب هیئتی،نشستم توی هیئت
♻️روضه خون چه روضه ی پُر شَرری خوند
♻️روضه ی دربه دری،خون جگری خوند
🔸داد مجلسو در آورد،وقتی بردمون مدینه 🔸روضه بی مادری خوند
😭بین روضه، میون ذکر
😭گریون افتادم تو این فکر
😭که آدم تو زندگانیش،نون شب نداشته باشه
👌ولی #مادر داشته باشه
❤️یا که هیچ مال و منال و منصبی نداشته باشه،،،
👌ولی #مادر داشته باشه
🔹منصبش باشه تو دنیا نوکری برای مادر
🔹همه مال و منالش، باشه اون وجود باصفای مادر
😔یاد مادراتون افتادید،میدونم
😔نمیخوام که دلتونو بسوزونم
🔰اگه مادرت رو از دست دادی که خدا رحمتش کنه
🔰اونو الساعه سر سفره بی بی فاطمه غرق ناز و نعمتش کنه
♦️اگه مادر داری که خدا برات نگه داره
♦️الهی هیچ مادری زود از خونه نره و زود بچه های قد و نیم قدش رو تنها نزاره
▪️مادری جوون نمیره
▪️ مادر جوونی قد کمون نمیره
✳️نه فقط دعام اینه لحظه مُردن مادرُ نبینی
✳️دعا میکنم برات حتی زمین خوردن مادرُ نبینی
🔺الهی با مادرت که میری بیرون،اون روزُ به غیرتت برنخوره
🔺دست سنگینی نیاد، از جلو چشمای تو رد نشه تو صورت مادر نخوره
☑️الهی چشمات نیفته،به چشای تار مادر
☑️دنبالت نگرده با اینکه تویی کنار مادر
⚪️الهی تو هم نگردی توی کوچه دنبال گوشوار مادر
⚪️الهی که در خونه ای نشه شعله ور و آتیش نگیره
⬅️مادری پشت در آتیش نگیره
⬅️چادرش آتیش نگیره
⬅️تا معجر آتیش نگیره
⬅️موی سر آتیش نگیره
⬅️پلک تَر آتیش نگیره
⬅️کف دستایی که سد شدن تا وا نَشه در سوخته یه خونه،آتیش نگیره
⬅️شونه آتیش نگیره
⬅️گونه آتیش نگیره
😭خیلی بده سوختگی
😭بدتر از سوختگی دوختگی
😭دوختگی اونم با مسمار
😭و اونم مسماری که سرخ شده میون آتیش شرر بار
😭وای مسماری که همدست لگد شد و دَرُ دوخته به سینه
😭سینه رو دوخته به دیوار
😭مادر افتاد
😭به همراهش،در افتاد
😭در به روی مادر محتضر افتاد
#ای_مادر...
😭😭😭😭😭😭😭
🔲یه جمله ای بگم…
لحظات آخر عمر آقا رسول الله
در خونشونو زدن
خانم حضرت زهرا اومد در باز کرد
یه پیرمردیه…
اومدم عیادت بابات رسول الله
فرمود بابام ممنوع الملاقاته
رفت،،، دوباره برگشت در زد
خانم حضرت زهرا اومد
دوباره همون حرفها…
بار سوم در زد
آقا رسول الله فرمود: دخترم میدونی کیه داره در میزنه??
بابا یا رسول الله یه پیرمردیه اصرار داره شمارو ببینه
فرمود دخترم میدونی کیه??
این مأمور مرگ، حضرت عزراییله
از آدم ابوالبشر تا به امروز از احدی اجازه نگرفت برا گرفتن جونش
اما به احترام توئه فاطمه، بی اجازه وارد خونه نمیشه
😭😭😭😭
ای روزگار…
😭مادر افتاد
😭به همراهش،در افتاد
😭در به روی مادر محتضر افتاد
امام صادق فرمود برای مادرم بلند بلند گریه کنید
😭مادر افتاد
👈کاشکی در کنده نمیشد
👈تا که پا کوبیدن و رد شدن چهل نفر از اون باعث شکستن استخون دنده نمیشد
😭😭
❇️لحظه ی یا ابتا گفتن زهرا، دل پیغمبر اکرم بر خلاف اون روزا که با شنیدنش خنک میشد دیگه آتیش سوزنده نمیشد
❇️لحظه ی گفتن یا فضه خُذینی، علی شرمنده نمیشد
❇️علی شرمنده شد اون لحظه که زهرا با وجود علی دست به دامن کنیزا شد
❇️علی شرمنده شد اون لحظه که دست فاطمه از دامنش با یه غلاف پُر، جدا شد
🍁علی شرمنده شد اون سه ماهی رو که صورت فاطمشو پشت نقاب نگاه میکرد
🍁علی شرمنده ی تنها کس و کارش شده بود
🔰از بی کسی بود، درد دل با چاه میکرد
🔰علی شرمنده ی در اوج غریبی رفتنش شد
🔰علی شرمنده ی غسل و کفنش شد
🔰علی شرمنده اون علت غسلش از زیر پیراهنش شد
🔰علی شرمنده ی لحظه ی وداع، لحظه ی آستین به دهان گرفتن و از غصه ی مادر بلند گریه نکردن حسین و حسنش شد
همه اینارو گفتم برا این قسمت…
☑️اوج شرمندگیه علی بود اون شب که تک و تنها توی قبر میزاشت جسم کبود و لاغر فاطمه رو
☑️خدا میدونه چه میکشید وقتی که به استقبال دید بغل واکردن دو دست پدر فاطمه رو
🔵ظاهراً علی دار و ندار و ندار خودشو خاک میکنه
🔵ظاهراً علی داره یار خودشو خاک میکنه
🔵در حقیقت علی داره خودشو خاک میکنه
رسم اینجوره یکی وارد قبر میشه جنازه رو تحویل میگیره
🔲محرمی نداره
🔲هفت نفر غریبونه تشییع جنازه کردن
🔲حسن و حسین نوجوونن
🔲نمیتونن جنازه رو بردارن
علی غریبانه; تک و تنها…
🔘به چه کنم چه کنم افتاده
🔘یه وقت از توی قبر، دوتا دست بیرون اومد
علی…
امانت منو بهم برگردون
😭😭😭😭
#ادامه_روضه
👇👇👇👇👇