✍امام صادق عليه السلام:
از نيك بختى مَرد، اين است كه تكيه گاه خانواده اش باشد.
📚الکافی جلد۴ صفحه۱۳
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📖 رمان فطرس در قتلگاه
✅ #قسمت_اول
✍ قرن ها می گذشت و من به خاطر سستی در امر خداوند بال هایم شکسته و در این جزیره متروک سقوط کرده بودم. جزیره ای پر از تنهایی و سکوت که در محاصره آب های سرد و سیاه بود نه همدمی داشتم و نه مونسی هر ساعت از شبانه روز به درگاه خداوند گریه و زاری می کردم تا شاید مورد عفو و بخشش او قرار بگیرم. اما قرن ها بود که می گذشت و من هنوز در این وادی ترس و وحشت سرگردان و حیران بودم، از شدت تنهایی دلم به تنگ آمده بود. هر شب به آسمان خیره می شدم و ستاره گان را به تماشا می نشستم و به یاد روزهایی که در ملکوت خداوند به همراه فرشتگان الهی تسبیح و تقدیس خداوند را می کردیم به درگاه خداوند ناله و اشک ندامت می ریختم تا آنکه در یکی از شب های تاریک که حتی صدای امواج نیز به گوش نمی رسید نوری را دیدم که از سوی آسمان به زمین می آمد،آسمان غرق نور شد در این قرن ها به یاد نمی آوردم که چنین واقعه ای رخ داده باشد. انگار اتفاقی در حال رخ دادن بود اما نمی دانستم چیست اما در دلم احساس خوبی داشتم. انقلاب عجیبی در آسمان ها افتاده بود و من آن شب را تا سحرگاه به مناجات با خدای خود پرداختم و چشم از آسمان بر نمی داشتم تا آنکه نزدیک طلوع فجر شد ناگهان هلهله ای عجیب از آسمان ها بلند شد و تمام ملکوت را در برگرفت.....
🔻 ادامه دارد......
✍ نویسنده: حسین ولی ابرقویی
#فطرس_در_قتلگاه
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
✍امام علی علیه السلام:
بهترين گزينش، همنشينى با نيكان است.
📚غرر الحكم ح 4511
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
حاجحنیف_طاهری_ماشاءالله_لاقوة_الا_بالله_بر_این_جلال_زهرائی_.mp3
13.62M
🔊 ماشاءالله لاقوة الا بالله بر این جلال زهرائی...
👤 حاج #حنیف_طاهری
🌺 ویژهٔ ولادت #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
🌏 #نشر_حداکثری_با_شما
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چاه های آخرالزمان...
🎙 #استاد_دانشمند
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
🔰#امام_کاظم(علیهمالسلام):
دنیا مانند آب دریاست که هر چه تشنه از آن بنوشد، تشنهتر شود تا سرانجام او را میکشد.
📚تحفالعقول
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📖 رمان فطرس در قتلگاه
✅ #قسمت_دوم
✍ از جای خود بلند شدم و با عجله خود را به بلندترین نقطه جزیره رساندم و به آسمان خیره شدم شمیمی روح افزا به مشامم می رسید همانند نسیمی که از باغ های سیب بهشتی می وزید ستارگان آسمان پر نورتر از همیشه می درخشیدند و تعجب من هر لحظه بیشتر می شد یعنی چه اتفاقی در حال رخ دادن بود که اینگونه عالم را به خود مشغول کرده بود. ناگهان درهای آسمان گشوده شد و هزاران هزار فرشته به سوی زمین سرازیر شدند آسمان از مغرب تا مشرق پر بود از فرشتگان خدا که از نور وجودشان تمام عالم روشن شده بود با خود گفتم شاید دعاهای من مستجاب شده است و آنها برای بردن من به آسمان آمده اند اما نه این همه فرشته نمی توانستند بخاطر من آمده باشند حتما اتفاق مهمی آنها را به زمین کشانده بود آنها با سرعتی زیاد به زمین نزدیک می شدند و من آنچه را که می دیدم باور نمی کردم درست بود که قرن ها در این جزیره متروک آواره بودم اما هنوز او را می شناختم که همانند لؤلؤ و مرجان می درخشید ......
🔻 ادامه دارد......
🔰قسمت اول رمان👇
https://eitaa.com/rozehasrat/798
✍ نویسنده: حسین ولی ابرقویی
#فطرس_در_قتلگاه
🌏 #نشر_حداکثری_با_شما
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بخشش شیطان در قیامت!
🎙#استاد_مسعود_عالی
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
☘امام علی (ع) فرمودند:
🔰 شما را سفارش می كنم كه به ياد مرگ باشيد و از آن كمتر غفلت ورزيد؛چگونه از چیزی غفلت می كنيد كه او از شما غافل نيست.
📚«نهج البلاغه، خطبه 188»
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📖 رمان فطرس در قتلگاه
✅ #قسمت_سوم
✍ او جبرئیل بود که در رأس همه آن فرشتگان پرواز می کرد چهره اش آکنده از سرور و شادی بود. تعجم صد چندان شد دیگر مطمئن بودم که اتفاقی بزرگ به وقوع پیوسته است که جبرئیل با هزاران هزار فرشته به سوی زمین آمده است بی اختیار فریاد بر آوردم و او را صدا زدم جبرئیل با شنیدن فریادهای من متوجه حضورم من شد و به سوی من آمد با خود گفتم شاید این آخرین فرصتی باشد که بتوانم از این مصیبت و بلا رهایی یابم پس بی درنگ گفتم: سلام بر جبرئیل امین پیام آور وحی جبرئیل با رویی گشاده گفت: سلام بر فطرس ملک سالیان درازی است که تو را ندیده ام چه شده است که مرا به نزد خود خواندی؟ از شدت خوشحالی نمی دانستم باید چه کنم دست و پایم را گم کرده بودم چرا که قرن ها بود که با کسی سخن نگفته بودم اما حالا در مقابل جبرئیل ایستاده بودم پس می بایست از این فرصت کمال استفاده را می بردم پس بلافاصله گفتم: ای فرشته وحی سوالی دارم تو خود می دانی که من قرن هاست در این جزیره متروک سقوط کرده ام و آواره و سرگردانم تا به حال ندیده بودم که این همه فرشته به سوی زمین بیاند و این امر مرا بسیار متعجب ساخته است سوال من این است چه چیزی باعث شده است که شما فرشتگان به سوی زمین بیائید؟ جبرئیل در حالی که خندان و مسرور بود گفت: مگر نمی دانی آنچه را که همه ما منتظر آن بودیم به وقوع پیوسته است در هنگامه طلوع فجر حسین آن مولود پاک و بنده سزاوار خدا پسر علی و فاطمه و نوه رسول خدا چشم به جهان گشوده است من نیز به فرمان خدا با هفتاد هزار فرشته مامور شده ام تا به سوی زمین بیایم و به خدمت رسول خدا برسم و تبریک و تهنیت خداوند را به ایشان برسانم اکنون نیز راهی خانه فاطمه هستیم با شنیدن سخنان جبرئیل نور امیدی در دلم روشن شد با خود گفتم نباید این فرصت را از دست بدهم پس بی درنگ به جبرئیل گفتم.....
🔻 ادامه دارد......
🔰قسمت اول رمان👇
https://eitaa.com/rozehasrat/798
✍ نویسنده: حسین ولی ابرقویی
#فطرس_در_قتلگاه
🌏 #نشر_حداکثری_با_شما
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️مرگ در جاهلیت!!
🎙 #استاد_رائفی_پور
👈کانال مرگ و رستاخیز
🆔 @rozehasrat