eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
2هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹گوهر اشک🔹 شادی هر دو جهان بی‌تو مرا جز غم نیست جنت بی‌تو عذابش ز جهنم کم نیست در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری عمر جاوید به شیرینی آن یک‌دم نیست.. تا خدایی خدا هست، لوای تو به پاست زآن‌که جز دست خدا، حافظ این پرچم نیست هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست.. ملک هستی همه ماتمکدۀ توست حسین جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم که جراحات تنت را به از این مرهم نیست تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو پایۀ ظلم که در دار جهان محکم نیست سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس آن‌که شد طالب تو در طلب دِرهم نیست داد مظلومی تو ملک خدا را پر کرد عالمی نیست که با یاد غمت، دَرهم نیست.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5951@ShereHeyat
هر سال، ماجرای تو و سوگواری‎ات عهدی‌ست با خدای تو و خون جاری‌ات هر سال، نه!... که روز به روز از زبان عشق گل می‌کند حدیث تو و سربه‌داری‌ات در ما، یزید کشته نمی‌شد، اگر نبود این راه را بلاغت آیینه‌داری‌ات... خم شد هزار مرتبه هفتادپشت صبر آن روز، پیش صبر تو و پایداری‌ات! می‌سوخت، می‌گداخت، در آن وسعت کبود بر کوه می‌رسید، اگر زخم کاری‌ات پرپر شدند روی زمین، پیش چشم تو آلاله‌های رنگ به رنگ بهاری‌ات!... اینک، زمین به عشق تو همواره می‌تپد این است، رمز خون تو و ماندگاری‌ات یعنی که سربلند، هنوز ایستاده‌ایم در انتظار منتقم خون جاری‌ات... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4096@ShereHeyat
ماییم و باز حال و هوای محرمت دنبال کار هیأت و دنبال پرچمت دلتنگ عطر ناب ترین فصل ماتمت تسبیح ماست زمزمه و نوحه و دمت با هر محرم تو نفس‌ها عوض شدند در پای منبر تو چه کس‌ها عوض شدند از هرچه بگذریم از این غم نمی‌شود از روضه‌ی حسین و محرم نمی‌شود مهر تو لحظه‌ای ز دلم کم نمی‌شود آدم بدون عشق که آدم نمی‌شود در من دوباره عاشقی آغاز کرده‌ای صد پنجره به روی دلم باز کرده‌ای این اشک‌ها برای تو، تقوا برای ما دنیای ما فدای تو، فردا برای ما بی تو نداشت جاذبه دنیا برای ما این روضه‌هاست مثل مسیحا برای ما ما را رفیق روضه‌ات آقا حساب کن بر چشمه‌چشمه اشکِ دلِ ما حساب کن من زنده‌ام که گریه کنم پای روضه‌ات در من که مست می‌شوم از چای روضه‌ات حتی بهشت پُر نکند جای روضه‌ات جبریل پای ثابت شب‌های روضه‌ات دنیا بدون کرببلا دیدنی که نیست خاکی به غیر خاک تو بوسیدنی که نیست ✍ 📝 |
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دل‌سوخته‌ها را همه شب دوخته‌اند گریه کن، گریه زبان همه‌ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می‌بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه‌ی شام دل بی تاب ربابِ تو چه ناآرام است چوب می‌زد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه‌ی روضه همان الشام است ✍ 📝 |
؛ بزم عزای او نه تنها در زمین است وقف بساط روضه‌اش، عرش برین است هفت آسمان از غُصه مشکی‌پوش هستند آوازه‌ی ماه محرم بیش از این است مرثیه خوان وقتی رسول الله باشد سردسته‌ی گریه‌کنان روح الامین است پیراهنش را بر فراز نیزه کردند ماه محرم آمد و دل‌ها غمین است اجر رسالت در رفاقت با حسین است این دوستی دستور قرآن مبین است در سایه‌سار پرچمش آسوده هستیم این خیمه‌ها، این تکیه‌ها حصن حصین است اسباب این وادی، شفیع روز حشراند فرش حسینیه خودش حبل المتین است هرکس نشسته روی فرش روضه‌ی او با حضرت زهرا یقیناً همنشین است سینه‌زنی‌ها مورد تحسین زهراست سینه‌زنِ او مستحق آفرین است باید براتم را شب اول بگیرم وقتی تمام فکر و ذکرم اربعین است آغاز راه کربلا غیر از نجف نیست روزی من دست امیرالمؤمنین است ما را برای گریه کردن آفریدند با اشک در روضه سرشک ما عجین است ما و جدایی از حسین امری محال است این حرف، حرف اولین و آخرین است اصرار دارد دستگیر شمر باشد باب نجات خلقِ عالم اینچنین است دردی که دارد می‌کشد از نیزه‌ها نیست دردی که در گودال دارد، درد دین است مثل سرش، انگشترش را هم بدزدند تنها نه خولی، ساربان هم در کمین است ✍ 📝 |
؛ چگونه شکر بگویم؟ که زنده ماندم و دیدم رسیده نوبت گریه، دمیده ماه محرم چگونه شکر بگویم؟ که زیر سایه‌ی پرچم کنار حضرت زهرا نشانده‌اند مرا هم! چگونه شکر بگویم؟ چگونه شکر بگویم؟ دوباره گرم گلوی بریده است گلویم! چگونه شکر بگویم که بنده... نوکرتانم؟ همیشه طالب فیض عظیمِ محضرتانم تمام سال گدای کنار معبرتانم غلام لطف لطیفِ نگاه مادرتانم ستاره های هدایت، موالیان کرامت! من و هراس قیامت، شما و لطف و عنایت شما... ولیّ خدا، من شکسته‌ی غم‌تانم شما دلیلِ شفا، من مریض یک دم‌تانم شما نسیم صفا، من غبار مقدم‌تانم شما امیر وفا، من اسیر پرچم‌تانم ز دست عشق شما که زدید شعله به جانم چرا غزل ننویسم؟ چرا ترانه نخوانم؟ درست مثل قناری، قناریِ لب‌تانم شبیه ماه، گرفتار خلوت شب‌تانم همیشه مشتری روضه‌های پُر تب‌تانم چه می‌شود که ببینم شبی مقرّب‌ تانم؟ همان که اول خلقت اساسنامه نوشته مرا به راه ولایت دریده‌جامه نوشته من و نگاه شما و پناه صحن و سراتان چگونه شکر کنم که شدم مدیحه سراتان؟ شکسته باد سری که زمین نخورده به پاتان فرشته‌های خدایی مقیم بزم عزاتان به شوق بارش رحمت، غریق زمزمه هستم دخیل بزم عزای عزیز فاطمه هستم عزای هستی عالم، عزای عشق مجسّم! عزای کشته‌ی تشنه، عزای صاحب زمزم عزای یک سر بر نی، عزای یک تن درهم بخوان که جان بسپارم ز داغ وارث آدم "سری به نیزه بلند است در برابر زینب خداکند که نباشد سر برادر زینب" ✍ 📝 |
؛ چاووش می‎خواند دوباره روضه‌ی غم را باز این چه شورش، چه عزا، چه نوحه، ماتم را چاووش می‎خواند که ای مردم! محرم شد داغ عزای اشرف اولاد آدم شد جن و ملک هم تکیه‌ی ماتم به پا کردند گریه برای غربت خون خدا کردند کوچه به کوچه شد سیه‌پوشِ عزای او از هر طرف آید به گوشِ دل صدای او هل من معینِ اوست در گوش زمان پیچید فریاد او در وسعت هفت آسمان پیچید امر به معروف است و نهی از منکر آئینش حق و عدالت، مکتب و آزادگی دینش آیا کسی اندیشه‎اش را یار خواهد شد؟ بر فرق ظلم و تیرگی آوار خواهد شد؟ آیا فقط باید برایش روضه‌خوانی کرد؟ یا اینکه از مشی و مرامش پاسبانی کرد؟ در کل ارض کربلا پیغام آگاهی‌ست هر روز عاشوراست یعنی روز حق خواهی‌ست او تشنه اما تشنه‌ی عشق و عدالت بود او دشمن ظلم و تباهی و جهالت بود یک روز داغ لاله و یاس و شقایق دید در موج خون افتاده هفتاد و دو عاشق دید زخم از ستاره بر تنش افزون، به خاک افتاد عصر شهادت غسل کرد از خون، به خاک افتاد افتاد تا اسلام و آزادی به پا باشد بر مأذنه گل‌نغمه‌ی «حَیَّ علی» باشد در آخرین فریاد خود فرمود راهش را هم گریه باید کرد، هم پیمود راهش را اینک شما و این مسیر سرخ و نورانی پیمودن این راه با چشمان بارانی ✍ 📝 |
سفره‌ی ماه عزا، خوان اباعبدالله باز عالم شده مهمان اباعبدالله لک لبیک حسین از همه‌سو می‌شنوم فاطمه داده فراخوانِ اباعبدالله آمده بزم پسر را سر و سامان بدهد مادری بی سر‌و‌سامانِ اباعبدالله خیمه برپاست، عزادار چقدر آمده‌است ای بنازم به محبانِ اباعبدالله همگی سر به گریبانِ غم غربت او همگی سائل احسانِ اباعبدالله این جوانان که همه گریه‌کن و سینه‌زنند همه قربان جوانانِ اباعبدالله <بوی پیراهن خونین کسی می‌آید> عرش را کرده پریشانِ اباعبدالله ** با لبِ تشنه، لبِ بام سفیرش می‌گفت به فدای لب عطشانِ اباعبدالله تن‌مسلم که زمین خورد، صدا کرد: «حسین» سرش افتاد به دامانِ اباعبدالله ✍ 📝 |
وقتی از خاک تو شفا برسد گر نگاهی کنی چه‌ها برسد به نوا می‌رسانی‌اش قطعاً بی نوا گر به نینوا برسد رحمت واسعه! بغل وا کن تا غریبه به آشنا برسد ما ز دست فراق خسته شدیم یک‌نفر هم به داد ما برسد دست ما را بگیر تا بلکه پاى ما هم به کربلا برسد لحظه‌ی احتضار منتظریم قدمت روی چشم‌ها برسد تا حسینی شدن بسی راه است میوه‌ی کال مانده تا برسد زخم‌های تو تشنه‌ی اشک‌اند گریه کردم به تو دوا برسد ** با خودش می‌بَرَد مرا حتماً پدر امشب اگر خرابه رسد نان خود را نخورد خواهرتو تا به طفلان تو غذا برسد سروده گروه شعری 📝 |
نوکر همیشه عشق خود ابراز می‌کند با «یا حسین» نوکری آغاز می‌کند دل خوش نکرده‌ایم به اعمال خیر خود ما را غم حسین سرافراز می‌کند هر کار کوچکی که در این خیمه می‌کنیم زهرا به دست خویش، پس انداز می‌کند دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه تا کربلا دو مرتبه پرواز می‌کند سرّ است روضه‌ها و دلم را امام عصر مَحرم به درک قدری ازین راز می‌کند ویرانه‌ی دلی که پُر از معصیت شده ذکر حسین، قلعه‌ی نوساز می کند درهای معرفت که به عالم گشوده نیست گریه به داغ دختر او باز می‌کند ما را محبتی که به دل بر رقیه هست نزد عزیز فاطمه ممتاز می‌کند جانم فدای شأن عظیمش که سال‌هاست با دست‌های کوچکش اعجاز می‌کند ** فرمود رو به نیزه‌ی بابا: ببین که زجر با ضرب تازیانه مرا ناز می‌کند پرده‌نشین عرش خداییم، پس چرا بر ما نگاه، شمر نظرباز می‌کند؟! ✍ 📝 |
؛ شیرینیِ داغت به دلی گر بنشیند پای غم تو تا دمِ آخر بنشیند جز تو چه کسی لایق این نام..؛ "حسین"..، است... تنها به تو این واژه‌یِ دلبر بنشیند آن آه که از سینه‌ی عُشّاق تو برخاست هیهات که تا لحظه‌ی محشر بنشیند بر خاکِ حسینیّه دو خط روضه نوشتم حیف است که داغ تو به دفتر بنشیند غیر دمِ این خانه محال است بسوزیم... خاکستر ما پشت همین در بنشیند یک عُمر میان دل او عشق تو جوشد یکبار کسی پای سماور بنشیند جز رخت عزاداری‌ات ای شاه! ندیدیم این‌قدر لباسی تن نوکر بنشیند چشمی که محرم ز غمت خوب بگرید مِهرش به دل فاطمه بهتر بنشیند آن گریه ثواب است که زهرا بپسندد آن روضه‌ قبول است که مادر بنشیند یک واعطشای تو بَس‌است ای پسر آب در سوگ لبت زمزم و کوثر بنشیند ** ای ابر! چه می‌شد وسط ظهر بباری یک قطره‌ی تو بر لب اصغر بنشیند شش‌ماهه‌گُلی را تبر حرمله‌ای چید... نگذاشت به روی بدنش سر بنشیند حلقوم نحیفی که علی داشت، گمان کن... تیری که سه‌شعبه شده، تا پر بنشیند ✍ 📝 |
با ذکر یاحسین دمادم گریستم یک سال در فراقِ محرّم ‌گریستم با گریه بر تو، توبه‌ی آدم قبول شد من هم شبیه حضرت آدم گریستم بارِ گناه، برکتِ چشم مرا گرفت شرمنده در مصیبت تو کم گریستم شکر خدا که چشم و سرم وقف روضه شد هم بر سرم ‌زدم ز غمت، هم گریستم مُردم به پای خط به خطِ مقتلت حسین از بس که با "لُهوف و مُقَرّم" گریستم ✍ حجت‌الاسلام 📝 |