eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
1.7هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
تو از ما اهلبیتی گفت بابم مصطفی سلمان چه رخ داده که با ما گشتی اکنون بی وفا سلمان کسی دیگر سراغ خانۀ ما را نمی گیرد تو بهر پرسش احوال ما گاهی بیا سلمان زبس از عمر پردرد و غم خود سیر گردیدم طلب کردم دمادم مرگ خود را از خدا سلمان طبیب من غم است و آه، گردیده پرستارم مگر با مرگ گردد دردهای من دوا سلمان تنم کاهید و مویم شد سفید و قامتم شد خم به هیجده سالگی یکباره افتادم زپا سلمان زدرد پهلو و بازو شبی ناید به هم چشمم ولی هرگز نگفتم راز خود با مرتضی سلمان اگر می گفت بابم ظلم باید کرد با زهرا نمی کردند بیش از این به من جور و جفا سلمان من از دنیا گذشتم لیک با مرگ طبیعی نه خدا داند که این مردم مرا کشتند یا سلمان تو از ما بوده ای هنگام غربت نیز با ما باش مبادا از امیرالمؤمنین گردی جدا سلمان بفردا دست میگیرم زپا افتاده میثم را که باشد شعر جان سوزش زبان حال ما سلمان حاج غلامرضا سازگار 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) https://eitaa.com/madareshohada
ای غریب وطن ای خانه نشین شوهر من شده هنگام جدائی بنشین در بر من بنشین تا که بگرید به تو چشم تر من بنشین گریه کن ای رهبر بی یاور من گریه کن عقدۀ تو باز دگر باره شود ترسم از شدت اندوه، دلت پاره شود ای دل فاطمه خون بهر گرفتاری تو ای که در سینه گلوگیر شده زاری تو یک نفر نیست که خیزد به هواداری تو چه کنم دست ندارم که کنم یاری تو یاد آنروز که صدبار زپا افتادم باز دیدم تو غریبی سر پا استادم ای که با یاد غمت صبر، گریبان زده چاک پیش تر آ که کنم اشک زچشمان تو پاک بیش تر غصۀ تو، فاطمه را کرد هلاک شب تاریک بده غسلم و بسپار به خاک رنجه گردد زتو ای جان گرامی دل من گر به تشییع من آید قدمی قاتل من کاش می بودم و غمخوار تو می گردیدم تا دم مرگ طرفدار تو می گردیدم باز در بین عدو یار تو میگردیدم لالۀ پرپر گلزار تو می گردیدم کاش می سوخت دوباره زغمت حاصل من باز می کشت مرا در ره تو قاتل من حاج غلامرضا سازگار 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) https://eitaa.com/madareshohada
به وقت مرگ پر کردم زخون چشم تر خود را که تنها می گذارم بین دشمن شوهر خود را فتادم سخت در بستر الهی برندارم سر که سر بنهاده بر دیوار بینم همسر خود را خدایا اولین مظلوم عالم را تو یاری کن که امشب می دهد از دست تنها یاور خود را دلم خواهد که برخیزم سرشک از دیده اش گیرم دل شب چون نهد بر قبر پنهانم سر خود را الهی تا جهان باشد نبیند دیدۀ طفلی کنار خانه زیر تازیانه مادر خود را اجل ایکاش در آن ماجرا می بست چشمم را نمی دیدم نگاه دردناک دختر خود را گواهی میدهد فردای محشر عضو عضو من که کشتند این جماعت دختر خود را علی جان گریه کن تا عقده ای از سینه بگشائی مکن حبس این قدر آه دل غم پرور خود را از آن ترسم تو را فردا فلک از پا دراندازد که امشب می دهی از دست رکن دیگر خود را حلالم کن حلالم کن حلالم کن حلالم کن خداحافظ که گفتم با تو حرف آخر خود را گرفتم شاخه های نخل عشقت، دار شد (میثم) نریزی جز به خاک حیدر و زهرا بر خود را حاج غلامرضا سازگار 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) https://eitaa.com/madareshohada
پیری توان گرفت به فصل جوانیم جان کندن مدام بود زندگانیم در بوستان وحی زبس گشته ام غریب تنها سرشک دیده کند باغبانیم شب رفت و ناپدید شدند اختران و من باشد هنوز دیده به اختر فشانیم هجده بهار بیش زعمرم نرفته بود کامد خزان و رفت به غارت جوانیم از تیر آه، رخنه به گردون کند علی هر گه کند نظاره به قدّ کمانیم سینه سپر به پاس مقام ولایتم گیرم توان زخصم، بدین ناتوانیم تا پای مرگ، فاطمه را ای پدر زدند ممنون از این محبت و ایت مهربانیم ممنون رازداری پیراهنم که بود دائم به پرده پوشی درد نهانیم هر کس امید زندگی اش میدهد نشاط من آرزوی مرگ بود شادمانیم یا فاطمه، کمینه غلام تو (میثم) این بندگی بود شرف جاودانیم حاج غلامرضا سازگار 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) https://eitaa.com/madareshohada
منم تنهای تنها و تویی تنهاترین یارم مرو مگذار تنهایم که من تنها تو را دارم تو هم جان علی هم حافظ جان علی بودی چگونه پیکرت را در درون خاک بگذارم منم مشکل گشای خلقت و دست خدا زهرا! ببین بی تو چه مشکل ها که افتاده است در کارم همه غم های عالم بین ما تقسیم شد آری که تو از درد می نالی و من از غصّه بیدارم دو چشم بسته و قدِّ خم و ضعف تنت گوید که امشب می روی از دستم ای مظلومه بیمارم از آن روزی که شد در ابر سیلی صورتت پنهان بود هم سوز آن در سینه هم دردش به رخسارم من آن نخلم که تو هم برگ من، هم بار من بودی خدا داند دگر بیتو نه برگی مانده نه بارم بزن چادر کنار از رخ که هنگام جدایی شد مپوشان روی خود را از من ای شمع شب تارم بنالید ای تمام چاه ها ای نخل ها بر من که زهرای مرا کشتند پیش چشم خونبارم دو دست بسته از خانه مرا بردند در مسجد عدو نگذاشت یارم را زروی خاک بردارم بگو بغض گلو را پیش چشمم بشکند زینب سکوت سینه سوزش داده بیش از گریه آزارم غم ناگفته ام چون شعله خیزد از دل «میثم» به هر بیتش بود آهی زسوز سینه ی زارم حاج غلامرضا سازگار 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) https://eitaa.com/madareshohada
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مگر که قصد سفر داری ای جوان علی نفس نفس نزن ای جان من به جان علی تو ای قرار دل بی قرار من زهرا نمی شود نروی از کنار من زهرا؟ @hosenih مرا به رفتن خود امتحان نکن بانو مرا شبیه خودت قد کمان نکن بانو میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟ بگو هر آنچه که خواهی نگو خداحافظ به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ هنوز زخمی دست سیاه شلاقی برای رفتن از خانه ام چه مشتاقی به بی کسیِ علی بعد خود ترحم کن زمان خنده ی قنفذ، مرا تجسم کن هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم شرار خنده ی مردم نرفته از یادم سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند @hosenih تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی گذشته ای ز جوانیت در ازای علی ⏹ به نقل از اشعار آیینی حسینیه
همینکه بهتری الحمدلله جدااز بستری الحمدلله همینکه در زدم دیدم دوباره خودت پشت دری الحمدلله شنیدم بسترت را جمع کردی و با سختی پرت را جمع کردی شنیدم آب دادی به حسینم حواس دخترت را جمع کردی تو دیگر با حجابت خو گرفتی به چندین علت از من رو گرفتی گمان کردی ندیدم زیر چادر چطوری دست بر پهلو گرفتی؟! جواب حرف هایم شد همین!«نه؟!» غریبه بودم اما اینچنین نه! ببینم!قصد رفتن که نداری؟ نرو!جان امیرالمومنین،نه! حسین رستمی
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این یاس پرپر روضه هایش فرق دارد شعر و غزل گفتن برایش فرق دارد @hosenih روی کبود و قامتی خم، دست لرزان! با دیگران لحن صدایش فرق دارد در آسمان چشم من باران گرفته امشب چرا حال و هوایش فرق دارد؟ ما هرچه حاجت داشتیم از او گرفتیم تاثیرِ آمینِ دعایش فرق دارد @hosenih در قلب هر شیعه ضریحی دارد از نور پس مرقد و صحن و سرایش فرق دارد ⏹ شعر فاطمه زهرا به نقل از اشعار آیینی حسینیه
علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹قرار بود...🔹 قرار بود که عمری قرار هم باشیم که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم... نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه رو، رو گرفته‌ای از من مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم به دست خستۀ تو دست بسته‌ام نرسید نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آری شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم 📝 به نقل از کانال شعر هیات
چجوری جواب باباتو بدم گفته بودم که ازم جدا نشو دارم از خجالت آب میشم ببین به تو گفتم سپر بلا نشو... فدای سرت زمین خوردن من تو بمونی من دوباره پا میشم منکه یادم نمیره پشت درو منم از اون روز ميون آتيشم اينجوری سخته نگاهم میکنی یکمی بخواب که روبراه بشی خودتو خسته نکن جون علی دو سه روزْ دیگه ایشالا پا میشی دست و پام داره میلرزه فاطمه نکنه بری و تنها بمونم ای خدا مرگ علی رو برسون نمیخوام بدون زهرا بمونم داره درد هر شبت تموم میشه این همه تاب و تبت تموم میشه پیروهن رو دوختی و داره دیگه وصیت به زینبت تموم میشه داره غسل و کفنت شروع میشه غصه ی نبودنت شروع میشه زینب و حسینو ساکت میکنم گریه های حسنت شروع میشه چجوری گلشنمو کفن کنم پاره های تنمو کفن کنم باورم نمیشدش که آخرش من با دستام زنمو کفن کنم مثل تو دیگه توو عالم نمیاد سر من بدتر از این غم نمیاد آب میریزم، خون تازه میریزه چرا زخمای تنت هم نمیاد حق بده من و حسن گریه کنیم فهمیدم تورو زدن... گریه کنیم میبینی غربتمونو فاطمه باید آستین به دهن گریه کنیم تو بری حیدرِ تو تنها میشه پدر و مادر بچه ها میشه بعد تو پهلوونت زمینگیره ذوالفقار براش دیگه عصا میشه شاعر: علی‌اکبر لطیفیان
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیم هم ناله با زمین و زمان گریه می کنیم هر چند گفته اند که آرام گریه کن اما بلند و ضجه زنان گریه می کنیم @hosenih امشب که خانه ی دلمان غم گرفته است مانند ابرهای روان گریه می کنیم هم پای کوچه های مدینه نشسته ایم با روضه های تازه جوان گریه می کنیم تازه جوان و قد کمانی تعجب است از غصه های قد کمان گریه می کنیم @hosenih داریم پای روضه ی تان پیر می شویم اما هنوز از غمتان گریه می کنیم این خانه ی غمی است پر از غربت بقیع از داغ قبر های نهان گریه می کنیم آری دوباره بر سر سفره نشسته ایم امشب برای مادرمان گریه می کنیم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
همان غمی که تو داری علی همان دارد ولی به جانِ حُسینت که بیش از آن دارد من آن غریب دیارم که خانه ویرانم خوشا به حال غریبی که خانمان دارد خدا کند که نبیند غمی که ما دیدیم کبوتری که عزیزی در آشیان دارد @hosenih مدینه گفت که راحت شد از تو ، اما نه پس از تو خانه‌ی ما پنج روضه‌خوان دارد نمی‌زنند به لب ، نان ، یتیم‌های علی که جای دستِ تو را قرص‌های نان دارد لباس‌های تو را یک به یک علی تا کرد و تازه دید چقدر از تنت نشان دارد نشان سینه و سُرفه  نشان شعله و در نشان تیزیِ زخمی که داستان دارد شکست پهلویِ تو پیشِ پهلوانِ تو و از آن زمان کمرم دردِ بی امان دارد @hosenih از آن زمان که گرفتی تو دامنم اما رسید قنفذ و دیدم نفس زنان ، دارد به شیشه‌ای که ترک خورده سنگ می‌کوبد نشست و گفت که هست این ، هنوز جان دارد زِ گریه تا به مزار گُمَت علی نرسد خدا کند به شب هفتمت علی نرسد شاعر:
نهان ز من ز چه رو، رویِ نیلفام کنی؟ ز چیست روز مرا، تیره‌تر ز شام کنی؟ درِ بهشت کنی باز و، زود می‌بندی چه می‌شود نگه نیمه را تمام کنی؟... از آن لبی که ز من خواهشی نکرده، بخند بخند؛ ورنه به من خنده را حرام کنی شنیده‌ای که جواب سلام من ندهند چه کار با دو جهان؟ گر تو یک سلام کنی! نماز نافله خواندی، ولی قیام نداشت چرا به حُرمت من، این‌همه قیام کنی رخ تو آینۀ صبح و آفتابِ علی‌ست چو آفتاب چرا میل روی بام کنی؟ به شوق دیدن تو دیده خواستم؛ زین پس نصیب دیدۀ من گریۀ مُدام کنی علی انسانی
آهت اگر دامان آدم را بگیرد آتش تمام اهل عالم را بگیرد آن روز غیر از دست هایت نیست دستی تا باز هم از لطف دستم را بگیرد بین غم و شادی اگر که غم، غم توست همواره قلبم جانب غم را بگیرد جز اشک بین چنته ام چیزی ندارم ای کاش چشمان تو این کم را بگیرد باید تقاصی را بگیری تا خدا هم اینگونه از قلب تو ماتم را بگیرد وقتی به یاد مادرت از دیده آید این آب، حکم آب زمزم را بگیرد این چشم هایم آمده در فاطمیه خرجی ایّام محرّم را بگیرد زهرا، برای زخم پهلو زخم بازو باید که از دست تو مرهم را بگیرد ** این روزها زینب دعا دارد خدا کاش از مادرم این قامت خم را بگیرد
از سینه باز آه شرربار می کشی شبنم چرا به صفحه گلزار می کشی از گریه نیز چشم تو را منع کردند از مردم مدینه چه آزار می کشی دستاس و نان و شانه به گیسوی کودکان بهر چه کار از تن بیمار می کشی باید بپرسم از در خانه چگونه شد ره می روی و دست به دیوار می کشی
تنها نگشت خانه من قتلگاه من جان داد پشت در، پسر بی گناه من رخسار زرد و جسم کبود و سرشک سرخ شد باعث سفیدی موی سیاه من از چشم من سرشک غم از بس فرو چکید غم موج می زند به خدا در نگاه من بین من و مغیره خدایا تو حکم کن ای روز دادخواهی من دادخواه من جرمم چه بود بر بدنم تازیانه زد در پیش دیده پسرم ای اله من مردم ز من به پیش علی شکوه می‌برند تا نشنوند ناله و آه و فغان من
کبوترمن مپرزلانه مبرصفارازآشیانه روانه گردی توازبرمن شودروانم پیت روانه کسی که بالت شکسته دشمن شکسته بال وچه کرده بامن تراکشانده میان کوچه مرنشانده به کنج خانه کبوترمن مپرزلانه مبرصفارازآشیانه تمام عمرم توئی طبیبم مزن شرارم مبرشکیبم میان دشمن ببین غریبم به کنج خانه ازین میانه کبوترمن مپرزلانه مبرصفارازآشیانه کتاب عمرت ورق ورق شد غروب گونه رخ شفق شد چگونه دستت چوبی رمق شد که موی زینب نکرده شانه کسی زحالم خبرندارد شب غم من سحرندارد قمرزعالم ستاره ریزد که آسمانم قمرندارد دوزانویم را به غم نشستم دراتنظاراجل نشستم شبی گلایه به ماه کردم فضای شب را پرآه کردم بصورت ماه نگاه کردم کبوترمن به خانه برگرد صفای لانه ه لانه برگرد
بيزار از جواني و از زندگاني‌ام جانانه‌ام که رفت، چرا جان نمي‌رود؟ اي مرگ! همتي که به جانان رساني‌ام هر شب به ياد ماه رخت تا سحرگهان هر اختري‌ست شاهد اخترفشاني‌ام بر تيرهاي کينه، سپر گشت سينه‌ام آرَم گواه پيش تو پشت کماني‌ام ياري ز مرگ مي‌طلبم، غربتم ببين امت پس از تو کرد عجب قدرداني‌ام! موي سپيد و فصل جواني خبر دهد کز هجر خود به روز سيه مي‌نشاني‌ام ديوار مي‌کند کمکم راه مي‌روم ديگر مپرس از من و از ناتواني‌ام سوزنده‌تر ز آتش غم غربت علي‌است اي‌مرگ! مانده‌ام که ز غم‌ها رهاني‌ام استاد انسانى
بیمارت ای علی جان جز نیمه جان ندارد میلی به زنده ماندن در این جهان ندارد غم چون نسیم پائیز برگ و بر مرا ریخت این لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد بگذارد تا بمیرد، زین باغ پر بگیرد مرغی که حق ماندن در آشیان ندارد خواهم که اشک غربت از چهره ات بگیرم شرمنده ام که دیگر دستم توان ندارد بگذار کس نداند در پشت در چه بگذشت من لب نمی گشایم محسن زبان ندارد هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا قدرش عیان نگردید قبرش نشان ندارد شهری که در امانند حتی یهود در آن در بین خانۀ خود زهرا امان ندارد ای ناله ها برآئید ای لاله بریزید گلزار وحی دیگر سرو روان ندارد روز جزا مسلّم گیریم دست (میثم) زیرا پناه غیر از ما خاندان ندارد حاج غلامرضا سازگار 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) https://eitaa.com/madareshohada
تنهاترین مظلوم تاریخم! کنارم باش تنها طرفدارم تو بودی، آخر افتادی این‌روزها مجروح جنگ غربتم! برخیز آه ای طبیب من! چرا در بستر افتادی قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا کی من به دوری تو عادت می‌کنم زهرا از بی‌ملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز جای همه از تو عیادت می‌کنم زهرا حس می‌کنم آرام جانم رفتنی هستی دست تو را در دست خود هربار می‌گیرم دیروز اگر تو می‌گرفتی دست بر دیوار حالا منم که دست بر دیوار می‌گیرم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
|⇦•تو مادر ساداتی.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ کربلایی محمد حسین پویانفر•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ تو مادر ساداتی، اُم ابیهایی و اُم النجبایی تو مادر ساداتی، برکتِ خونۀ علی مرتضایی تو مادر ساداتی، تو مادرِ تموم بچه شیعه هایی پناه آخرم ، امید محشرم همیشه یاورم ، مادر مادر برای من بسی ، به دادم میرسی میون بی کسی ، مادر مادر منم غلام تو ، اسیر دام تو فدایِ نام تو ، مادر مادر پناهِ عالمین ، امیدِ زینبین یا اُم الحسنین ، مادر مادر وقتی که مادر باشه به برکتش تموم خونه غرق نورِ وقتی که مادر باشه بساط عشقُ زندگی همیشه جورِ وقتی که مادر باشه برا تموم بچه ها سنگ صبورِ تو اسم اعظمی ، پناه عالمی دوای دردمی ، مادر مادر تویی آب حیات ، سفینۀ نجات دو عالم به فدات ، مادر مادر تو قبله گاهمی ، تو سر پناهمی چراغ راهمی ، مادر مادر تو دادی عزتم ، تموم ثروتم تو هستی حاجتم ، مادر مادر وقتی که مادر میره با رفتنش هوایِ خونه دیگه سردِ وقتی که مادر میره دیگه صفا به خونه ای برنمی گردِ وقتی که مادر میره همدم بچه ها دیگه غصه و دردِ یه خصم بی حیا ، میون کوچه ها با سیلی بی هوا ، ای وای ای وای صدا می زد حسن ، دیگه بسه نزن پاشو مادر من ، ای وای ای وای رسیده روضه ها ، میون شعله ها به پیش بچه ها ، ای وای ای وای توی اوج خطر ، میگن چهل نفر لگد زدن به در ، ای وای ای وای شاعر : امیرحسین الفت ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مگر که قصد سفر داری ای جوان علی نفس نفس نزن ای جان من به جان علی تو ای قرار دل بی قرار من زهرا نمی شود نروی از کنار من زهرا؟ @hosenih مرا به رفتن خود امتحان نکن بانو مرا شبیه خودت قد کمان نکن بانو میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟ بگو ز هر چه که خواهی نگو خداحافظ به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ هنوز زخمی دست سیاه شلاقی برای رفتن از خانه ام چه مشتاقی به بی کسیِ علی بعد خود ترحم کن زمان خنده ی قنفذ، مرا تجسم کن هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم شرار خنده ی مردم نرفته از یادم سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند @hosenih تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی گذشته ای ز جوانیت در ازای علی ⏹ به نقل از اشعار آیینی حسینیه
را چه دیدی، چقدر ناامیدی بگو که می مونی، نگو که بریدی چرا وقتی گفتم، هنوزم جوونی ازم رو گرفتی، خجالت کشیدی   نگیر روتو از من، برو جون حیدر نگام کن عزیزم نگیر روت و از من، ببین از غم تو دارم اشک میریزم   علی رو حلال کن، واسه زخم بازوت علی رو حلال کن، واسه درد پهلوت علی رو حلال کن، واسه دست بسته ش نتونست که برداره اون در رو از روت   خدا را چه دیدی، خدا مهربونه چه خوب عاشقارو، به هم می رسونه ولی وای از اونی، که با زور هیزم همه هستی شون و، یه جا می سوزونه سرت چی آوردن؟ زمین خوردی و من زمین گیرم حالا سرت چی آوردن؟ که میگن تمومه دیگه کار زهرا   علی رو حلال کن، به حالت جفا شد علی رو حلال کن، که محسن فدا شد علی رو حلال کن، برای همون روز که پای مغیره به این خونه وا شد   خدا را چه دیدی، خدا که می بینه غریب گیر آوردن، منو تو مدینه تموم تنم سوخت، که پیشم زنم سوخت من و سوز سینه، تو و زخم سینه   علی رو نگاه کن، چی از من گذاشتی تو قلبم غم و، داغ رفتن گذاشتی چرا توی اون بقچه که دادی زینب کنار کفن ها، یه پیرهن گذاشتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ بلند شو عملدار، علم رو بلند کن بازم پرچم این حرم رو بلند کن واسه بچه‌هایی که چشم‌انتظارن میخوان مثل من سر رو شونه‌ت بذارن واسم تکیه‌گاهی ، به تو تکیه کردم تا از خیمه رفتی ، چقدر گریه کردم صداتو بلند کن بفهمن که هستی هنوز زنده‌ای و چشاتو نبستی واسه اون نگاهی که مونده به راهت امیدواره الان دم خیمه‌گاهت سکینه سراغ عموشو میگیره یه شیش‌ماهه دارم که داره میمیره جواب رباب و چی میدی اباالفضل مگه گریه‌هاشو ندیدی اباالفضل ــــــــــــــــــــــــــــــــــ علی رو حلال کن، واسه زخم بازوت علی رو حلال کن، واسه درد پهلوت علی رو حلال کن، واسه دست بسته‌ت نتونست که برداره اون در رو از روت علی رو حلال کن، به حالت جفا شد علی رو حلال کن، که بچه‌ت فدا شد علی رو حلال کن، برای همون روز که پای مغیره، به این خونه وا شد ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net
|⇦•دیشب تا صبح گریه کردی.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج محمود کریمی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دیشب تا صبح گریه کردی گریه کردی گریه کردی من هم با تو گریه کردم گریه کردم گریه کردم دیشب که رویت، شد قاتل من دست تو می لرزید، چون دل من ای وای مادر، وای مادر، وای مادر ــــــــــــــــــــــــــــ از این ماتم، خانۀ ما را غباره غم گرفته مادر بنگر، که حسن با چشم گریان دَم گرفته در خواب گوید، مادر کجایی راهی نمانده تا، خانه بیایی دیشب دیدم تا بخواهی روی پهلو بازگردی با هر لرزش، آه، ناله کردی ناله کردی ناله کردی ــــــــــــــــــــــــــــ دیدم که بابا دور از گُلِ روت با دست لرزان، شد سرگرم تابوت دیشب تا صبح گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی از درد چشم گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی از درد پا گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی از درد گوش گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net