#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
صدای قافلهای میرسد دوباره به گوشم
محرم است و مبادا به قدر وسع نکوشم
عزا نه! جان دوباره است در عوالم هستی
کفن کنید تنم را، اگر سیاه نپوشم
خوش است روضه به هر هیاتی اگر که درآیم
چه مثل فرش بیفتم، چه مثل دیگ بجوشم
نشسته ام بنشانم به اشک، آتش دل را
اگر که گوشهای از بزم، سر به زیر و خموشم
غم حسین که باشد، چه باک از غم عالَم؟
غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم
سر از کمند محبت، به هیچ روی نتابم
به هیچ سود، دلم را به غیر او نفروشم
به تربت است فقط، هرچه سر به خاک گذارم
به عشق ذکر «حسین» است، هرچه آب بنوشم
✍ #زهرا_بشری_موحد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
صیحهای فاطمه زد، شیونِ عالم برخاست
خیمه از اشک زد و بیرقِ ماتم برخاست
بازهم پیرهن خونیاش آویخته شد
مادرش ناله زد و دادِ محرم برخاست
مُشتی از تربتِ گودال به سر ریخت حسن
از لب فاطمه تا «وای حسینم» برخاست
نذریِ هرشبِ ما جور شد از لطفِ کریم
دَم حسن داد اگر، ذکرِ دمادم برخاست
آستان بوسیِ هر تکیه مقامیست شریف
هرکه زد بوسه بر این خاکِ معظم برخاست
دَم کشیده است، نشستم به بساط چایی
که به پیشش به ادب چشمهی زمزم برخاست
رحمتِ واسعهای زیر پرش ما را بُرد
تا حسین از جگرِ مردمِ عالم برخاست
روضهی کرببلا مجلس اجدادی ماست
بینِ این روضه نشست آدم و آدم برخاست
به فدای غمِ او که نفَسِ عاشقی است
هرکه این عشق چشید از جگرش غم برخاست
**
آی ای قوم ببینید هنوز عریان است
ضجهی خواهری از یک تَنِ درهم برخاست...
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
روضهات آب حیات است برایم، ای کاش
در دلم تا نفسی هست محرم باشد
آبرویی بده آنقدر که تا آخر عمر
تا سری هست فقط پیش شما خم باشد
مرگ صدبار مبارکتر از آن روزی که
در دلم ذرهای از مهر شما کم باشد
خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو
خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد
✍ #زهرا_نظری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین
شروع میکنم این ماه را به نام حسین
دوباره چشمهی خون بین عرش جوشیده
تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده
هزار شکر عجینیم با غم تو حسین
رسیدهایم به ماه محرم تو حسین
هزار شُکر که درگیر ماتمت شدهایم
دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شدهایم
قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم
لباس نوکری شاه را به تن کردیم
اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم
سیاهههای عزا را دوباره نصب کنیم
میان سینهی ما آهِ تازه..، دم شده است
بساط چایی و اسپند هم علم شده است
چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم
چقدر پادویی روضهی تو را کردیم
بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است
به روضه آمدن ما دعای فاطمه است
در این حسینیه تحت لوای مولائیم
به زیر سایهی چادر نماز زهرائیم
خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد
کسی که گریهکُنات شد..، عزیز زهرا شد
قسم به کوثر و زمزم، شفاست گریهی تو
برای هرچه مریضی، دواست گریهی تو
قسم به تذکرهی قدسی خدای جهان
"حسین"..، راه علاج است..، آی بیماران
اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب
تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب
مرا فقیر نگاهت بدانیام خوب است
گدای شاه خراسان بخوانیام خوب است
رکوع اشک شدم، گریهی نماز شدم
به جان دختر تو کربلانیاز شدم
چه میشود که به سمتت قدم قدم برسم
چه میشود که دم اربعین حرم برسم
**
چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود...
هزار نیزهی خونین درون یک تن بود
نفس نفس زدن او به آه بند شده
صدای چکمهی یک بددهن بلند شده
سنان کشانده عقب جمع نیزهداران را...
خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را...
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
حلقه زدن به خیمهی ماتم شروع شد
یا صاحب الزمان! غم عالم شروع شد
در مجلس عزای حسینم خوش آمدید
این را که گفت فاطمه، این غم شروع شد
شکر خدا که با گذر از روزهای سخت
ما زنده ماندهایم و محرم شروع شد
این خیمهی عزاست که آرام پا گرفت
این اشکِ نم نم است که کم کم شروع شد
در کوچه روی سردرِ هر خانه پرچمیست
یعنی صفای روضهی ما هم شروع شد
در پای دستهها به لبِ پیرمردها
"باز این چه شورش است و چه ماتم " شروع شد
ماه محرم آمد و وقت گریستن
با مخزنُ البُکاء و مقرَّم شروع شد
ای مستمع! بیا به عزا دیر میرسی
مداح روضه خوانده، بیا، دم شروع شد
یک قطره هم ز مهریهی مادرش نخورد
اشک فرات و دجله و زمزم شروع شد
**
کارِ بریدنِ سرِ حضرت تمام شد
دعوا ولی برای دو دِرهم شروع شد...
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #شب_سوم
ثابت شده به گریهکنانِ منورش...
عزت فقط برای حسین است و نوکرش
طبق حدیث، هرکه دراین داغ گریه کرد
آقا نشسته است کنارش برابرش
آهی ز دل کشیدم و گریه حساب کرد
ریز و درشت ثبت شده بین دفترش
از پرچم عزای حسین دل نمیکَنم
گوهرشناس چشم نپوشد ز گوهرش
من خاک بر سرم اگر این خاک کربلاست
هرکس که خاکِ پاش نشد خاک بر سرش
آن منبری که وقف عزای حسین نیست
چوب است، چوب خشک، نخوانید منبرش..
تا نقد هست فکر نسیه نمیکنم
اول ز چای روضه بخور بعد کوثرش
منت سرمگذاشت و اینجا مرا کشاند
جایی که ایستاده دم در پیمبرش
**
شکر حسین میکنم، آخر سپرده است
کار تمام گریه کنان را به دخترش
ما تربیت شدیم به دست رقیهاش
بیراه نیست گرکه بخوانیم مادرش
بعد از پدر رکوع و سجودش مصیبت است
از بس شکسته است همه جای پیکرش
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
گستردهای تا آسمان بال و پرت را
در جانمان سرشار کردی باورت را
از نیزه میتابی و یا خورشید تشتی
باید کجا پیدا کنم ماه سرت را؟
دردا که افزون از شمارش بارش زخم
گل بوسه داده جایجای پیکرت را
تابید آیه آیه نور از قتلگاهت
گویی خدا بوسیده ماهِ حنجرت را
ای حاتمان حیران خاتم بخشی تو
هم دادهای انگشت و هم انگشرت را
خیمه به خیمه با حسد آتش کشیدند
چادر به چادر یادگار مادرت را
از چشم کوه صبر میجوشید چشمه
این آسمان میبارد اشک خواهرت را
آرام آغوشت کجا جامانده که غم
حالا بغل کرده بهجایت دخترت را؟
آهسته، کمکم، قطعهقطعه میسپردی
بر دست لرزانِ عبا پیغمبرت را
دریا به کام هیچ رودی خوش نیامد
وقتی عطش شرمنده کرد آبآورت را
ای زخم در گودالِ خون تا دق نکرده
بردار از خواهر نگاه آخرت را
آهت به آتش بیهوا دامن زد و آه
شعر از نفس افتاد، شاعر دفترت را...
لبریز اشک و آهم و دلتنگ دریا
دریاب دریا قطرهقطره نوکرت را
دیگر به خوبیِ خودت باید ببخشی
لکنت زبانِ شاعرِ نوحهگرت را
از خاطرش هرگز نخواهد برد دنیا
دریای مَواج و خروش لشکرت را
✍ #منصوره_محمدی_مزینان (با اندکی تصرف در کلمات)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
این روزها که روزی گریه فراهم است
ای روضهخوان! بخوان که دوباره محرم است
با عشقوشور در دل هر کوچه دیدهام
در دست کودکانِ محل طبل و پرچم است
عالم تمام رخت عزا کرده بر تنش
((گویا عزای اشرف اولاد آدم است))
ما گریه میکنیم برای تو روز و شب
تا اشک ما به زخم تنت مثل مرهم است
تا روی نیزه موی تو آشفته شد حسین
احوال نوکران تو عمریست درهم است
در من کسی به سینه و سر میزند مدام
((باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است))
کاری نکردهایم برای عزای تو
در داغ تو اگر که بمیریم هم کم است
✍ #سجاد_روانمرد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت #شب_سوم
بگو به عشق بخواند کمی رسالهی ما را
که احترام کند مکتب سهسالهی ما را
هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند
سپرده است خدا دست تو سلالهی ما را
چه افتخار بزرگیست این که از دم خلقت
سند زدند به عنوان تو قبالهی ما را
یقین که اهل سعادت نمیشدیم، که جز تو
کسی نگفت به ما فرق چاهوچالهی ما را
فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی
که گوش کس نشنیدهاست آهونالهی ما را
بریده بود دل ما از آستانهی رحمت
که گریه بر تو روا کرد استحالهی ما را
گدای هیچکسی نیستیم غیر تو بیبی
که دست لطف تو پُر میکند پیالهی ما را
بهشت قسمت ما میشود اگر که رقیه
به دست کوچکش امضا کند حوالهی ما را
همان که لطف و بزرگیش سهم اهلزمین شد
ولی به جور ستمپیشگان خرابهنشین شد
هزارشکر که آخر، سری زدی به خرابه
مسیح نیزهنشینم خوشآمدی به خرابه
چهخوب شد که به دیدارم آمدی دم رفتن
چهخوب داشتی ای ماه، مقصدی به خرابه
دوباره آیهی قرآن بخوان که از نفحاتت
وزیده عطر گلاب محمدی به خرابه
بگو به دیدنم آخر، چگونه آمدی ایسر؟
چرا که از تو نمانده بهجا ردی به خرابه
مرددی سر ماندن به احترام دل من
اگر هرآینه در رفتوآمدی به خرابه
چقدر فاصله افتاده است بین من و تو
که از تمامی سرها سرآمدی به خرابه
سر جسارت دشمن قدی به علقمه خم شد
قدی به خیمه، قدی در حرم، قدی به خرابه
مرا ببر که کنار تو راحت است خیالم
که ناگهان نرسد آدم بدی به خرابه
خوشآمدی که خوشآمد مرا رسیدن بابا
که آرزوی دل دختر است دیدن بابا
همین که بر سر نی آمدی به سوی رقیه
شدهست با تو برآورده آرزوی رقیه
دلیل اصلی آن ای عمو نبودن آب است
گرفته است اگر رنگ خون وضوی رقیه
دوباره راه مغیره رسیده است به مادر
همین که زجر میآید به جستوجوی رقیه
دلم خرابهنشین شد، از آن زمان که شنیدم
که یکخرابه گرفتهست رنگوبوی رقیه
برای گریه پی یک بهانه بودم و دیدم
روانه کرد دلم را یکی به سوی رقیه
صدای هاتفی آمد که خواند مرثیهای را؛
" فلک بسوز که آتش گرفته موی رقیه
سری بهنیزه بلند است روبروی رقیه
خدا کند که نباشد سر عموی رقیه"
دوباره در دل صحرا غزل بهبار میآید
به احترام تو روزی که آن سوار میآید
✍ #مجتبی_خرسندی ( با اندکی تصرف)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود
این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود
مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است
"پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود
حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند
هرگز قفس سرای مودب نمی شود
در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود
هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود
هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست
جز او کسی معلم مکتب نمی شود
این روضه ها ستون بنای تشیُّع است
مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود
هرکس که صحبت از تو کند..،گریه می کنم
دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود
ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای
مانند گریه بر غم زینب نمی شود
**
قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه
هر کار می کنند مرتب نمی شود
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
لطف مولاست نوکرش باشم
و برایش نفسنفس بزنم
پدرم کرده وقف روضه مرا
هم غلام حسین، هم حسنم
کودکی بیشتر نبودم که
مادرم بین روضه شیرم داد
مادرم اشک بین شیرم کرد
برکت حق بر این معامله باد
زلف من را گره به زلف زدند
پای در بند این کمند شدم
تا قدم از قدم گذارم پیش
یا علی گفتم و بلند شدم
ماهها پشتهم گذشت و گذشت
و دلآشوب و خانهی غم شد
پدر آهسته گفت در گوشم
که عزیز دلم محرم شد
مادرم گفت روز تاسوعا
که سپردم تو را به دست عمو
پدرم بین نوحهخوانی گفت
جان بابا بگو حسین... بگو
مادرم گریه کرد و گفت رباب
پدرم روضه خواند در گوشم
و از آن روز در غم ارباب
هر محرم سیاه میپوشم
در لباس سیاه هیئتیام
گوئیا چیز دیگری میدید
بأبی أنتَ را که میخواندم
پدرم بین گریه میخندید
من نفهمیدم آنچه شیری بود
که برای حسین دربهدرم
سالها رفت و ماند پرسش من...
خندهی بین گریهی پدرم
سالها بعد، بعدازآن دوران
کلبهی کوچکی منور شد
و به لطف و نگاه مولا بود
همسر مؤمنی که مادر شد
ماهها پشتهم گذشت و شدیم
مثل هرسال جرعه نوش حسین
و محرم رسید از راه و...
پسرم شد سیاهپوش حسین
در دل مجلس عزای حسین
من جواب سؤال را دیدم
با نگاهی به اشک فرزندم
وسط اشک و روضه خندیدم
نور و رحمت به شیر مادرم و...
لقمهی پاک سفرهی پدرم
لطف مولا همیشه همرهشان
و دو جمله برای تو پسرم:
نذر کردم که نوکرش باشی
و برایش نفسنفس بزنی
پسرم وقف روضهات کردم
هم غالم حسین، هم حسنی
✍️ #سیدمهدی_میری_لواسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین علیهالسلام
#آغاز_محرم
#غزل
🔹گوهر اشک🔹
شادی هر دو جهان بیتو مرا جز غم نیست
جنت بیتو عذابش ز جهنم کم نیست
در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری
عمر جاوید به شیرینی آن یکدم نیست..
تا خدایی خدا هست، لوای تو به پاست
زآنکه جز دست خدا، حافظ این پرچم نیست
هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند
که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست..
ملک هستی همه ماتمکدۀ توست حسین
جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست
گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند
اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست
گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم
که جراحات تنت را به از این مرهم نیست
تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو
پایۀ ظلم که در دار جهان محکم نیست
سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس
آنکه شد طالب تو در طلب دِرهم نیست
داد مظلومی تو ملک خدا را پر کرد
عالمی نیست که با یاد غمت، دَرهم نیست..
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/5951
✅ @ShereHeyat