#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی ، #شب_هفتم #شب_هشتم
رحمت واسعۀ حی تعالاست حسین
سایۀ رحمت حق بر سر دنیاست حسین
@hosenih
ماهمه عبد خدا، اوست اباعبدالله
ما عبیدیم همه سرور و مولاست حسین
زینت دوش نبی، نور دو چشمان علی
ضربان دل صدیقۀ کبراست حسین
تا دم آخر خود فکر گنهکاران بود
ایهاالناس ببینید چه آقاست حسین
همۀ خواسته اش بود که دستی گیرد
ورنه از دست کسی آب نمی خواست حسین
@hosenih
چون پدر داغ پسر دید خودش میمیرد
کشتنش نیزه و شمشیر نمی خواست حسین
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
© اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم
مثل تو درد گرفته همه ی بال و پرم
گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما
پاره پاره شده حالا همه جای جگرم
@hosenih
ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند
گر ببینند که افتاده ای از پا پسرم
چشم من تار شده یا که تو کوچک شده ای
علی اکبر، علی اصغر شده ای در نظرم
خبرش پخش شده پخش شدی روی زمین
خبرش پخش شده ریخته ای دور و برم
من از این چند برابر شدنت فهمیدم
چقدر کینه به دل داشته اند از پدرم
بغلت میکنم و از بغلم میریزی
آه بابا چه کنم با تو و این دردسرم
@hosenih
با چنین ریخت و پاشی که شدی ممکن نیست
که تو را یک نفری تا دم خیمه ببرم
دارد از سمت حرم عمه ی تو میآید
ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#دودمه
#سیدروح_الله_موید
▶️
شد جوانم غرق خون در پیش چشمان ترم
ارباً اربا اکبرم
@hosenih
کاش تا این جسم خونین را نبیند خواهرم
ارباً اربا اکبرم
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
گرفته بر سر دامن سر جوانش را
و داده است ز کف طاقت و توانش را
برای اینکه ببیند جوان خود را خوب
نشست و پاک نمود اشک دیدگانش را
@hosenih
رسید بانویی و از زمین بلندش کرد
به دست خویش نگهداشت او و جانش را
صدای خنده شان تا رسید نفرین کرد
ز سوز سینهی خود جمع دشمنانش را
برای این که بگوید دوباره یک بابا
گرفت خون میان لب و دهانش را
@hosenih
مردد است که تا خیمهها که را ببرد
تن جوانش را... یا قد کمانش را ؟
...
و ساعتی پس از این روی نیزه میبیند
سر عزیز خودش را سر جوانش را
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛
رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت آن داغدیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را
آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
تا تقویت شود دل محنت کشیده را
یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل، خار خلیده را
القصه هرکس به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟
آیا که غمگساری و اندُهبری نمود
لیلای داغدیدۀ محنتکشیده را
بعد از پسر دل پدر آماج تیغ شد
آتش زدند لانۀ مرغ پریده را
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
#یوسف_رحیمی
▶️
از صورت چون ماه پيمبر خواندند
از هيبت و اقتدار حيدر خواندند
@hosenih
شد جلوهی احمد و على، آینهای
آن آينه را علیِّ اکبر خواندند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
گرفته بر سر دامن سر جوانش را
و داده است ز کف طاقت و توانش را
برای اینکه ببیند جوان خود را خوب
نشست و پاک نمود اشک دیدگانش را
@hosenih
رسید بانویی و از زمین بلندش کرد
به دست خویش نگهداشت او و جانش را
صدای خنده شان تا رسید نفرین کرد
ز سوز سینهی خود جمع دشمنانش را
برای این که بگوید دوباره یک بابا
گرفت خون میان لب و دهانش را
@hosenih
مردد است که تا خیمهها که را ببرد
تن جوانش را... یا قد کمانش را ؟
...
و ساعتی پس از این روی نیزه میبیند
سر عزیز خودش را سر جوانش را
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛
امیرالمؤمنین! صحرای محشر را تماشا کن
به دشت کربلا تکرار حیدر را تماشا کن
ولیالله! ولیالله دیگر را تماشا کن
دوباره خاطرات جنگ خیبر را تماشا کن
پیمبر را پیمبر را پیمبر را تماشا کن
بگو الله اکبر جنگ اکبر را تماشا کن
به تن پوشیده با دست حسینبنعلی جوشن
زده بر یاری فرزند زهرا بر کمر دامن
خدا گوید تعالیالله پیمبر گویدش احسن
خوراک ذوالفقارش جرعهجرعه خون اهریمن
کند تحسین به دست و بازویش هم دوست هم دشمن
بیا ای شیر داور شیر داور را تماشا کن
سپر گردیده پیش نیزه و شمشیر، پا تا سر
رخش قرآن، تنش فرقان، دلش یاسین، لبش کوثر
نبی خلق و نبی خلق و نبی خُلق و نبی منظر
زمین کربلا صحرای بدر و او چو پیغمبر
در امواج خطر از بیم شمشیر علیاکبر
فرار و ترس یک دریای لشکر را تماشا کن
جبین، بشکسته تن، خسته دهن، خونین دو لب، عطشان
به دیدار پدر در خیمهگه بشتافت از میدان
سرشکش از بصر جاری شرارش در جگر پنهان
زبان چون چوب خشکیده، نفس چون شعلۀ سوزان
سرشک عمه، اشک چشم خواهر را تماشا کن
زبانش در دهان باب و خونش جاری از حنجر
وجودش باغ گل از تیغ و تیر و نیزه و خنجر
گلو خشکیده، دل تفتیده، چشم از اشک خونین تر
پدر گفت ای همای من مزن از تشنگی پرپر
که سیرابت کند با دست خود امروز، پیغمبر
برو سقایی جدت پیمبر را تماشا کن
برو بابا! که اکنون چشم در راهاند قاتلها
برو بابا که دریا گردد از خون تو ساحلها
برو بابا! که زخمت گل کند تا حشر در دلها
برو تا شعلۀ داغ تو گردد شمع محفلها
برو پرپر بزن در خون خود مانند بسملها
جمال بیمثال حی داور را تماشا کن
دوباره در اُحد رو کرد آن پیغمبر ثانی
دوباره کربلا را کرد با یک حمله طوفانی
ز تیر و نیزه دشمن کرد بر رویش گلافشانی
تنش گردید از شمشیر، چون آیات قرآنی
هزاران زخم خورد و شد هزاران بار قربانی
بگرد ای آسمان؛ صدپاره پیکر را تماشا کن
دریغا! گشت نقش خاک، سرو قد دلجویش
جدا گردید تا پیشانی از هم طاق ابرویش
پدر بشتافت از میدان و رو بگذاشت بر رویش
ز اشک دیده زینب شست خون از جعد گیسویش
بیا «میثم»! خدا را دیدۀ دل بازکن سویش
به سرتاپای او زخم مکرر را تماشا کن
(غلامرضا سازگار)
اشعار روضه های مکتوب
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد.
https://eitaa.com/rozehayemaktoub3
همچنین متون مرثیه آل الله در کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#مربع_ترکیب
🔹هر روز عاشوراست🔹
این روزها حال جهان در وضع هشدار است
برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است
در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است
شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است
تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر
باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر
مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست
والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست
نور طلوع فجر صادق از افق پیداست
بیت المقدس تا همیشه پرچمش بالاست
هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداریست
تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاریست
خون میچکد از شاخۀ زیتون در این ایام
حرفی نمانده بین ما و قوم خونآشام
جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام
شوخی نکن با خشم اقیانوس ناآرام
این موج، شور بادها را با خودش دارد
نابودی جلادها را با خودش دارد
در چشم ما بار امانت بار سنگینیست
کاری که از دستت برآید واجب دینیست
شعری که از قدس و غم آن گفت، آیینیست
بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینیست
هستیم ما از کودکیها پای پیمانش
بستیم عهدی تازه با خون شهیدانش
کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس
روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس
از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس
دارد میآید «حاج قاسم» با «سپاه قدس»
راهی که او رفتهست از اول جهت دارد
از جانب فرماندهش مأموریت دارد
با دست خود حکمی به او دادهست فرمانده
او که تمام آیههای فتح را خوانده
تکفیریان را از عراق و سوریه رانده
هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده
یک روز پایان میدهد راه درازش را
میخواند او در مسجدالاقصی نمازش را
📝 #فاطمه_عارفنژاد
🌐 shereheyat.ir/node/5041
✅ @ShereHeyat
برخیز که در عشق خطر باید کرد
در راه خدا سینه سپر باید کرد
از غزه صدای العطش میآید
یاران حسین را خبر باید کرد
📝 #میلاد_عرفانپور
✅ @ShereHeyat
شعر میلاد عرفانپور برای کودکانِ شهید بیمارستان المعمدانی
غزه در خون خویش غلتان است
دادگاه بزرگ وجدان است
دل من بود زیر بمباران...
سوخت جانم، چه جای کتمان است؟
هرطرف نعش طفلی افتاده
دل من مثل کودکستان است
آی دنیا نگاه کن! دل من
مثل این خانههاست ویران است
مثل آن مادرِ پسرمرده
زلف لالایی اش پریشان است
دل من بسکه خون از او رفته ست
زرد مانند برگریزان است
نیست باریکه ای غریب...ببین
غزه دیگر برای من جان است
پرچمی زنده، باد را لرزاند
شک ندارم زمان طوفان است
دل من، رنگ انتقام بزرگ
رنگ خونخواهی شهیدان است
دست و پا می زنند حرملهها
عمر این ظلم رو به پایان است
هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه
دادگاه بزرگ وجدان است
@Farsna
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#ترکیب_بند
🔹آسمان سرخ شهیدان🔹
بگو به خصم، اگر باغشان بهار ندارد
اگر شکوفه ندارد، اگر انار ندارد
اگر نمایش ایثار و اقتدار ندیدند
اگر بزرگیشان دیگر اعتبار ندارد
در این دیار برای شهادتی که الهیست
میان این همه عاشق، دلی قرار ندارد
بگو به خصم، در این باغ؛ باد نامهرسان است
چه باک غنچۀ پرپرشده مزار ندارد
در این دیار اگر دشمنی به صحنه بیاید
به طور حتم دگر فرصت فرار ندارد..
بگو به خصم، که تاریخ را به خون نکشاند
به خون کشیدن تاریخ افتخار ندارد
تو پر گشودی و رفتی به دوردست، کبوتر
کسی به غیر افق از تو انتظار ندارد
شبیه صخره بلندی، شبیه رود خروشان
شبیه برکه غریبی، شبیه زمزمه جوشان
::
به خاک بوسه زدی راه انقلاب بماند
که عشق اوج بگیرد، که ظلم خواب بماند
تو لاله بودی و پرپر شدی که خانه به خانه
همیشه رایحۀ روشن گلاب بماند
تو سنگ دست گرفتی، تفنگ دست گرفتند
مقدّر است که این جنگ بیحساب بماند..
دعای کودکیات سالهاست ورد زبانهاست
خدا کند دشمن، خانهاش خراب بماند
سزاست وصف تو را با تمام شهر بگویند
قرار نیست فقط عکس تو به قاب بماند..
تو کیستی؟ گلِ در خون نشسته گوشۀ صحرا
چراغ کوچک و سوزان کنج مسجدالاقصی
::
رسیده است به دریا دوباره موج خطرها
به ماهیان برسد با صدای آب خبرها
گلی شبیه تو افتاده است کنج خیابان
کبوتران عزادار ریختند چه پرها
چهقدر شهر عزادار مادران شهید است
چهقدر داغ پسر میرسد برای پدرها
چهقدر باغ غمانگیز میشود تو نباشی
چهقدر دلهره دارند از درخت، تبرها..
عجیب نیست به یاد شهابهای مصمّم
ستاره سر بگذارد شبی به کوه و کمرها..
بخند و باور کن، آبشار میرسد از راه
به افتخار تو فردا بهار میرسد از راه
::
دل بزرگ، دل پر امید، گریه ندارد
دلی که رفت و به دریا رسید، گریه ندارد..
به افتخار به عکس تو چشم دوخته مادر
نه گریهای، نه فغانی، شهید گریه ندارد
تو رفتهای و شهادت سعادت است همیشه
چرا عزاداری؟ صبح عید گریه ندارد
مبارکت باشد، آسمان سرخ شهیدان
کبوترانه کسی پر کشید، گریه ندارد
تو پر گشودی و این ابتدای شادی و شور است
که روسیاهی کاخ سفید گریه ندارد
به سنگها برسانید افتخار همین است
که ایستاده بمانند، اقتدار همین است..
📝 #علی_سلیمانی
✅ @ShereHeyat
خون مظلوم تو را میخواند العجل یا مهدی
اشک معصوم تو را میخواند العجل یا مهدی
آه محروم تو را میخواند العجل یا مهدی
قلب مغموم تو را میخواند العجل یا مهدی
همه گویند بیا مهدی جان
بشنو ناله ما مهدی جان
اللهم عجل لولیک الفرج ...
خون رخسار رسول دو سرا العجل یا مهدی
فرق بشکافته شیر خدا العجل یا مهدی
ناله های شب تار زهرا العجل یا مهدی
پرچم سرخ شه کرببلا العجل یا مهدی
همه گویند بیا مهدی جان
بشنو ناله ما مهدی جان
اللهم عجل لولیک الفرج ...
ما که لب تشنه دیدار تو ایم
همه نادیده خریدار تو ایم
نه خریدار گرفتار تو ایم
نه گرفتار که بیمار تو ایم
همه گوییم بیا مهدی جان
بشنو ناله ما مهدی جان
اللهم عجل لولیک الفرج
#شعر_عاشورایی
#فلسطین
#غزل
🔹کربلا تا غزه🔹
رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
این داغ زلف توست که افتاده
با ردِّ خون به دوش پریشانها
از ابرها به روی زمین نمنم
دارد دوباره مرثیه میبارد
پس آب نیست...! گریه برای توست
ماهیت حقیقی بارانها..
اندوه بینهایت تو کوهیست
بر شانۀ شکستۀ ما امشب
فردا دوباره نوبت عاشوراست
روز مصاف نیزه و قرآنها
آن کوفهای که نامه برایت داد
حالا بزرگتر شده از دیروز
از ظهر کربلای تو تا غزه
لبتشنهاند با تو مسلمانها
اینروزها چقدر علیاصغر!
در دست بیپناه ِیکی مادر
آماج تیر حرملهها هستند
سربازهای کوچک گردانها
حالا یزیدهای مدرنیته
خون میخورند و غافل از این رازند
خونی که از گلوی تو میجوشد
جاریست در شرافت شریانها
اینجا چقدر «شمر» فراوان است!
شمشیرها به سوی تو میآیند
با رفتنت، برای ابد داغ است
بازار سر بریدن انسانها
امشب دوباره عهد وفا بستیم
با روضهخوانِ هیأتِ چشمانت
جان میدهیم پای همین منبر
ناقابلاند پیش تو این جانها
دعوت شدی به کوفه و... خنجرها
روی خوشی به عشق نشان دادند!
هی چشم روزگار پر از خون شد...
هی خون گذشت از سر ایوانها...
📝 #وحیده_افضلی
🌐 shereheyat.ir/node/5688
✅ @ShereHeyat
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است
سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است
بال فرشتگان خدا غرق حسرت ِ
خاک گلیم حجره طفلان فاطمه است
نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش زنمکدان فاطمه است
فرمود مصطفی که فدایش شود پدر
روحی که هست در تنم از آن فاطمه است
وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است
جان علی و آل علی جان فاطمه است
تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد
چشمان حیدر آینه گردان فاطمه است
جایی که جود و بخشش پرودگار هست
بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه است
عارف کسی شده است که زهراست قطب اوست
فانی در ولی شدن عرفان فاطمه است
از جان خود به پای ولایت گذشته و
اسلام وامدار ز ایمان فاطمه است
فرمانده قیام برای امام اوست
ظالم شکست خورده میدان فاطمه است
بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح
یک جلوه از ابهت طوفان فاطمه است
کشتار نه! هدایت و هشیاری بشر
در قلب ذره ای است که تابان فاطمه است
در سایه ولایت فرزند مرتضی
ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه است
عالم تمام ملک علی شیر لا فتی است
ایران میان این همه اُستان فاطمه است
در آستان قدس رضا نور مادری است
یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه است
ما سر بلند و سینه ستبر و سرآمدیم
این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه است
با این حساب قبر شهیدان بی پلاک
پایین پای مرقد پنهان فاطمه است
مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت
خوان حسن نتیجه احسان فاطمه است
عالم تمام بی سر و سامان کربلاست
اما حسین بی سر و سامان فاطمه است
آن که به او همه شهدا غبطه می خورند
با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه است
بخشیده می شوند همه با دو دست که
چون مصحف شریف به دستان فاطمه است
تیغ کلام و خطبه زینب به شهر شام
تفسیر آیه آیه قرآن فاطمه است
حجت تمام کرد به آیات و محکمات
این اشک ها ز غربت برهان فاطمه است
عشق علی چنان زده آتش به جان او
در مشتعل ز سینه سوزان فاطمه است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
چشمان قدسیان همه گریان فاطمه است
مانده است ذوالفقار علی در نیام صبر
قلب خدای صبر پریشان فاطمه است
شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود
شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه است
شاعر : حاج محمود کریمی
با جستجوی مصراع اول شعر و نام شاعر یا مداح در فضای اینترنت اجرای این شعر را ببینید
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا
https://eitaa.com/madareshohada
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#مجتبی_شکریان
▶️
نبض صبح بهار با زهراست
گردش روزگار با زهراست
دو جهان خالقش خداست ولی
همهء اختیار با زهراست
@hosenih
خلق هستی به یُمن بودن اوست
این همه اعتبار با زهراست
به کریم کریم ها سوگند
کرم بی شمار با زهراست
در نجف میهمان فاطمه ای
برکت آن دیار با زهراست
به علی می خورم قسم در جنگ
قدرت ذوالفقار با زهراست
در صراط ولایت حیدر
قدم استوار با زهراست
مرتضی بود و یک دل شیدا
و آن دل بی قرار با زهراست
روز محشر سقیفه ها خجل و
پرچم افتخار با زهراست
ماجرای فدک گذشت اما
بعد از آن چشم تار با زهراست
پشت در ناله زد که: یا مهدی...
علم انتظار با زهراست
@hosenih
روز آخر به فضه گفت امروز
بین این خانه کار با زهراست
گر چه از زخم و درد لبریزم
کمکم کن فقط که برخیزم
⏹
به نقل از کانال "حسینیه؛ @hosenih
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا
https://eitaa.com/madareshohada
در سِلک ما،معراج رفتن،پر نمی خواهد
مومن پری بهتر ز چشم تر نمی خواهد
با "اشک" وقتی حاجت ما را روا کردند
گریه کنات مشکل گشا دیگر نمی خواهد
خاک حسینیه برای شاعران کافی است
از تو نوشتن جوهر و دفتر نمی خواهد
ذات تو را تمثال "أَعْطَیْنا" بیان کردند
تفسیر دیگر،سوره ی کوثر نمی خواهد
با دیدن روی تو با خود روبه رو می شد
آئینه ای بعد از تو پیغمبر نمی خواهد
تو مستقیماً حامل وحی خداوندی
دیگر خدا جبریل نامهبر نمی خواهد
نور وجودت را "علی" از قبل خِلقَت دید
این مُدَّعا شاهد از این بهتر نمی خواهد
وقتی دعای تو نگهدار علی باشد
دیگر سپر را فاتح خیبر نمی خواهد
نان تو خادمپرورِ بیتِ یدالله است
نانی به جز این سفره را قنبر نمی خواهد
ذرات روی چادرت حُکم طلا دارد
تا گرد و خاکش هست،فضّه،زر نمی خواهد
چادر نمازت سایه سارِ مُلک سلمان است
جز سایه ی امن تو این کشور نمی خواهد
این نسل سِوُّم،خوب در پیکار ثابت کرد
حرف دفاع از دین که باشد،سر نمی خواهد
این انقلاب فاطمی چل سال ثابت کرد
جز نسل زهرا و علی ،سرور نمی خواهد
چهل سال جنگیدیم پای پرچم زهرا
فرزند جز خون خواهی مادر نمیخواهد..
تمّار اگر باشی به روی دار خواهی گفت:
حرف ولایت را زدن منبر نمی خواهد
آن ملتی که دست در دست خدا داده
دلباختن بر کدخدا دیگر نمیخواهد
تدبیر بی تدبیرها آزرده مردم را
کار جهادی رند بازیگر نمیخواهد
مثل ابوموسی نشو عمار شو عمار
سرباز گیج از فتنه را رهبر نمی خواهد
می گفت ابراهیم هادی عاشق زهرا
در این جهان سنگ نشان دیگر نمی خواهد
نجّار کاش از ابتدا بی میخ،در می ساخت
هرگز کسی اینگونه دردسر،نمی خواهد
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا
https://eitaa.com/madareshohada
دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است
پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است
کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست
خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است
آنقدر معجزها از هنر تو دیدیم
که بنا کردن این دل، دل ویران هیچ است
سربلندیم اگر سایه تو بر سر ماست
پیش این سایه تو تاج سلیمان هیچ است
خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد
گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است
ما به جمهوری زهرایی خود مینازیم
وَرنه بی فاطمه(س) که خطه ایران هیچ است
مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده
نام زهراست به ما آبرویی بخشیده
زیر پای تو میافتند سر اگر بنویسند
در هوای تو میافتند پَر اگر بنویسند
نسبت ام ابیهاست که شایسته توست
اشتباه است تو را دختر اگر بنویسند
باز قرآن کریم است ندارد فرقی
جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند
قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه
بنویسم زهرا(س)، مادر اگر بنویسند
بی گمان یاد نخ چادر تو می افتیم
از مقامات تو در محشر اگر بنویسد
به مقام تو اضافه نشود نام تو را
یا نبی یا علی(ع) دیگر اگر بنویسند
نه نبی، بلکه نبوت شده عزتمندت
نه علی، بلکه ولایت شده گردنبندت
عرش را دیدم جای تو به یادم آمد
قرب انگشت نمای تو بیادم آمد
در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود
با صفات تو خدای تو به یادم آمد
روحِ روح القُدست بود که فرمود: اقرا
در حرا نیز صدای تو به یادم آمد
خواستم روی نماز شب تو فکر کنم
ورم کهنه پای تو به یادم آمد
قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرطبتند
حرف "نون" بود و دعای تو به یادم آمد
غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی
لب خوشحال گدای تو به یادم آمد
گرد و خاک حرمی را که نداری بفرست
درد دارم که دوای تو به یادم آمد
قبر تو گُهر دنیاست و دنیا صدف است
جلوه ای از حرم گم شدهات در نجف است
قصدت این بود فقط یار علی(ع) باشی و بس
ظرف نُه سال گرفتار علی(ع) باشی بس
از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط
باعث گرمی بازار علی(ع) باشی و بس
بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت
تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس
خواستی میخ تو را بند کند تا شاید
مثل یک عکس به دیوار علی(ع) باشی و بس
«علیاکبر لطیفیان»
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada
شکوهت فراتر از باور
ای مقام ات فرا تر از ادراک
وصف تو درک لیله القدر است
فهم ما از تبار «ما ادراک»
کوثری، بی کرانه دریایی
ما و ظرف حقیر این کلمات
باید از تو نوشت با آیات
باید از تو سرود با صلوات
آیه در آیه وصف تو جار یست
فتلقّی، مباهله، کوثر
در دل انما یرید الله
در «فصل لربک وانحر»
از بهشت آمدی به هیئت نور
عطر سیبت وزید در هستی
تو گلِ ... نه، تو نوبهارِ... نه
تو بهشت دل پدر هستی
پدر و مادرم فدای شما
مادری کرده ای برای پدر
چشم بد دور، چشم شیطان کور
دست تو بود و بوسه های پدر
از بهشت آمدی و روشن شد
سرنوشت دل علی با تو
بی تو کم بود در تمام جهان
نیمه ی دیگرش ولی با تو...
وصف ذات تو و صفات علی
وصف آیینه است و آیینه
غربت و خنده ی تو و دل او
قصه ی گرد و دست و آیینه
خانه می شد بهشتی از احساس
با گل افشانیِ بهاریِ تو
عاطفه با تمام دل می زد
بوسه بر دست خانه داری تو
خانه از زرق و برق خالی بود
از صفا عاشقی محبت پر
داشتی ای کلید دار بهشت
پینه بر دست، وصله بر چادر
از بهشت آمدی و آوردی
یازده سوره ی بهشتی را
مصحفِ سر نوشت خود دیدیم
سوره هایی که می نوشتی را
نسل تو نوحِ با شکوهِ نجات
نسل تو خضرِ آسمانیِ راه
جلوه ای از دم تو را دیدیم
در مسیحی به نام روح الله
روز مادر شده دلم با شوق
پر زده در هوای تو مادر
منم و وسعت بهشت خدا
منم و خاک پای تو مادر
آرزو دارم این که بنشینم
لحظه ای در جوار تو اما...
آرزو دارم این که بگذارم
شاخه گل بر مزار تو اما...
آه در حسرت زیارت تو
دل ما آشنای دلتنگی است
حرم دختر کریمه ی تو
شاهد لحظه های دلتنگی است
روز مادر شده به محضر تو
آمدم پا به پای این کلمات
هدیه ی من برای تو اشک است
هدیه من برای تو صلوات
شاعر: سید محمدجواد شرافت
با جستجوی مصراع اول شعر و نام شاعر یا مداح در فضای اینترنت اجرای این شعر را ببینید
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در ایتا
https://eitaa.com/madareshohada
مدح_و_میلاد_حضرت_زهرا
ای از ازل به عرش خدا تاج فاطمه
سيب بهشتی شب معراج فاطمه
فردا كه اختيار شفاعت به دست توست
هستند انبيا به تو محتاج فاطمه
محمد حسن بیات لو
@marsiyeeh
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada
حضرت_زهرا
همینکه نوکر تو هستم آبرو دارم
اگر چه خار، ولی از تو رنگ و بو دارم
کنیز خانهی لطف شماست مادر من
و من هر آنچه که دارم فقط از او دارم
اجازه هست بگویم که مادرم هستی ؟!
بَدم، ولی بخدا من هم آرزو دارم
برای بردنِ نامت که هیچ، اصلا من..
برای فکر به نام تو هم وضو دارم
به لکههای سیاهِ دلِ خودم گفتم
میان روضهی تو وقتِ شستشو دارم
دوباره فاطمیه، آتش و، در و دیوار
چه روضههای عجیبی به پیش رو دارم
شبیه تو نفسم تنگ میشود گاهی
چقدر بغض فروخورده در گلو دارم
بخوان بلای جوانمرگیِ خودت را از
سیاهههای سپیدی که بین مو دارم
از آن زمان که شنیدم به تو جفا کرده
همیشه با درِ خانه بگو مگو دارم
ببار ابر مدینه، به چشمهی خشکم
که من به جای شکایت دو تا سبو دارم
رضا قاسمی
@marsiyeeh
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada
ای اهل دل را جنّة الاعلا مدینه
باز آمدم آغوش خود بگشا مدینه
آغوش بگشا کز رضا باشد سلامم
بر تربت گمگشتۀ زهرا مدینه
آغوش بگشا تا ز باب جبرئیلت
آیم حضور خواجۀ اسری مدینه
آغوش بگشا تا کنم با چشم گریان
گمگشتۀ سادات را پیدا مدینه
آغوش بگشا تا کنار قبر زهرا
گریم به یاد گریۀ مولا مدینه
آغوش بگشا تا پر پرواز گیرم
گردم به دور قُبّة الخضرا مدینه
آغوش بگشا تا کنم تشییع در شب
با شیر حق تابوت زهرا را مدینه
آغوش بگشا تا به دیوار بقیعت
صورت گذارم با تن تنها مدینه
آغوش بگشا تا بسوزم در بقیعت
چون شمع سوزان در دل شبها مدینه
آغوش بگشا تا کنار چار قبرت
از اشگ گردد دیده ام دریا مدینه
آغوش بگشا تا ستون توبه ات را
گیرم به بر با گریه و نجوا مدینه
آغوش بگشا تا به قبر حمزه گریم
بر غربت انسیّة الحورا مدینه
آغوش بگشا تا بگریم در دل شب
مثل علی در دامن صحرا مدینه
آغوش بگشا و بگو از خانۀ وحی
دود از چه رو شد بر فلک بالا مدینه
آغوش بگشا و بگو حامّی حیدر
افتاد پشت در چرا از پا مدینه
«میثم» سؤالی دارد از تو پاسخش ده
زهرا کجا و سیلی اعدا مدینه؟
حاج غلامرضا سازگار
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada