eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.5هزار دنبال‌کننده
31 عکس
28 ویدیو
95 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴حرمله ملعون و راس مقدس قمر بنی هاشم (علیه السلام) در کوفه در کتاب امالی شجری و سبط ابن جوزی و ... آمده است: قاسم بن اصبغ بن نباته نقل می کند وقتی سرهای مقدس سید الشهدا و یارانش را به کوفه آوردند سوارانی را دیدم که حامل سرهای مقدس بودند در این میان مردی را دیدم که بر گردن اسب خود سری را آویزان کرده است به مانند ماه شب چهارده که وقتی اسب سر خود را پایین میاورد سر مقدس به زمین می خورد. پرسیدم این سوار و این سر کیستند؟ پاسخ دادند: این سوار حرمله، و این سر راس مقدس عباس بن علی (علیه السلام) است. مدتی گذشت حرمله را دیدم که چهره اش سیاه شده بود گویا داخل آتش شده است و بیرون کشیده شده است. علت سیاهی چهره را از او پرسیدم. پاسخ داد: به خدا از روزی که سر عباس را آورده ام هر شب در عالم خواب دو ملک می آیند و بازوی من را می گیرند و مرا در آتش می اندازند و چهره ام می سوزد. (1) شیخ صدوق در ثواب الاعمال همین روایت را با اندکی تفاوت نقل کرده است از جمله وقتی از سوار علت تغییر رنگ صورت را می پرسد وی می گوید: «مردی زیبا و با چهره سپید از اصحاب حسین را کشتم که بین دو چشم او اثر سجده بود.» و از جمله از قول راوی نقل می کند که:«گفتم: ای کاش سر را بالاتر می آورد مگر نمی بیند اسب با سر چه می کند».(2) البته در روایت صدوق به نام سوار و صاحب سر اشاره نشده است، اما بلاذری در جمل انساب الاشراف، سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص و برخی کتب دیگر به نام سوار و صاحب سر و مقاتل الطالبیین و ینابیع المودة قندوزی به نام صاحب سر یعنی قمر بنی هاشم اشاره کرده اند.(3) آنچه در این میان مورد سوال قرار گرفته این است که در برخی نقل ها در توصیف راس مقدس گفته شده «غلام أمرد» و این توصیف با سن حضرت نمی سازد. در پاسخ به این مساله الدمعة الساکبة آورده است که واژه «غلام» و واژه «أمرد» لزوما در نوجوان بدون محاسن استعمال نمی شود بلکه شواهدی آورده است که این واژه ها در مورد جوانی که در حالت نشاط و قدرت جوانی است نیز به کار می رود.(۴) به هر ترتیب این توصیف یا توجیه لغوی دارد یا می تواند از اشتباه راوی باشد زیرا عمر قمر بنی هاشم در زمان شهادت حدود 34 سال بوده است. پاورقی: موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏7 ؛ ص589 به نقل از الشّجري، الأمالي، 1/ 182- 183/ مثله المحلّي، الحدائق الورديّة، 1/ 127. عن هشام بن الكلبيّ رفعه إلى القاسم بن الأصبغ بن نباتة العرنيّ، قال: لمّا أخذ برأس الحسين عليه السلام وبرؤوس‏ أهل بيته وأصحابه، أقبل‏ الخيل شماطيط معها الرّؤوس، وأقبل رجل من أنضر النّاس لوناً وأحسنهم وجهاً على فرس أدهم، قد علّق في الباب‏ فرسه رأس غلام أمرَد، وكأنّ وجهه قمر ليلة البدر، فإذا هو قد أطال الخيط الّذي فيه الرّأس والفرس يمرح‏، فإذا رفع رأسه لحق الرّأس بجرانه، فإذا طأطأ رأسه صكّ الرّأس الأرض، فسألت عنه، فقيل: هذا حرملة بن الكاهل الأسديّ، وهذا رأس‏ العبّاس‏ بن عليّ عليهما السلام. فمكث بعد ذلك ما شاء اللَّه، ثمّ رأيت حرملة ووجهه أسود كأ نّما أدخل النّار ثمّ أخرج، فقلت له: يا عمّاه! لقد رأيتك في اليوم الّذي جئت برأس العبّاس وإنّك لأنضر العرب وجهاً، فقال: يا ابن أخي؟ ورأيتني، قلت: نعم. قال: فإنِّي واللَّه مذ جئت بذلك الرّأس ما من ليلة آوى فيها إلى فراشي إلّاوملكان يأتياني فيأخذان بضبعي ينتهيان‏ بي إلى نار تأجج فيدفعاني فيها، وأنا أنكص عنها فيسفعني‏ كما ترى. قال‏: وكانت عنده امرأة من بني تيم، فسألتها عن ذلك. فقالت: أما إذا أفشى‏على نفسه فلا يبعد اللَّه غيره، واللَّه ما يوقظني إلّاصياحه كأنّه مجنون. (2) قتلت رجلا من أصحاب الحسين أبيض، بين عينيه أثر السّجود. موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص480 به نقل از الصّدوق، ثواب الأعمال،/ 259- 260- عنه: المجلسي، البحار، 45/ 308 (3) موسوعة الامام الحسین (علیه السلام)، ج9، ص479 و صفحات بعد. (4) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام)، ج‏9، ص: 480 پاورقی 5. ✅کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub ✅ کانال شعر و متن روضه: https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
🔰روضه کوتاه اربعین السلام علیک یا ابا عبد الله هر سال این روزا موکب به موکب نزدیک کربلا می شدیم چه قدر از زائرا پذیرایی می کردن هر کسی پاش مجروح شده بود دوا می دادن هر کسی خسته شده بود کمکش می کردن اما اگه چشم دلتو باز کنی یه قافله ای داره کم کم میرسه کربلا ولی عجب قافله ایه وقتی به مدینه رسیدن ام کلثوم یه زبان حالی داره اربعینم زبان حالش همینه تا رسیدن مدینه ام کلثوم صدازد: مدینة جدنا لا تقبلینا فبالحسرات و الاحزان جینا مدینه دیگه ما رو قبول نکن چرا؟ آخه خرجنا عنک بالاهلین جمعا و جئنا لا رجال و لا بنینا وقتی می رفتیم عباس داشتیم علی اکبر داشتیم قاسم داشتیم علی اصغر تو بغل مادرش بود رقیه تو محمل آسوده بود اما حالا ببین چه خبره کربلا بر تن تو جان آمد باز بهر تو میهمان آمد آمده بر طواف کعبه ی عشق میهمان مدینه ای ز دمشق در صدای جرس بود خبری خبر از درد و داغ تازه تری نغمه ی آب آب می آید خون ز چشم رباب می آید دشت، لبریز بانگ واویلاست بر جگر داغ لاله ی لیلاست زینب از اشک آب آورده بر شهیدان گلاب آورده کاروان، دختران فاطمه اند زائر قتلگاه و علقمه اند بوی عطر مدینه می آید یابن زهرا! سکینه می آید خون دل جای لاله آورده داغ طفل سه ساله آورده جسم صد چاک سیّدالشّهدا می دهد از درون خاک ندا کای پیام ولایتت بر لب ای زبان حسین، یا زینب ای مرا همسفر چهل منزل من فراز نی و تو در محمل هر دو کردیم یاری اسلام من به تیغ و تو با خطابه به شام همه وظایفی که به دوش داشت انجام داده حسین جان همه دستوراتتو انجام دادم چهل منزل مدافع حرمت بودم هرکدوم از این بچه ها که می خواست تازیانه میخوره من سپر می شدم هرکس آب می خواست من بهش آب می دادم اما حالا که داره بر می گرده دیگه خیالش راحته حالا می تونه بیاد یه دل سیر برای برادرش گریه کنه کدوم زینب؟ همون زینب که شب ازدواج با عبد الله جعفر شرط کرد هر مسافرتی که حسین بره من هم همراهش باشم. اما حسین جان این اولین مسافرت بدون تو نمی دونم چطور خودشون رو رسوندن کنار قبور شهدا شاید نمی تونستن تحمل کردن بعضی نقل کردن از روی شتر ها خودشونو پرت کردن هرکس یه ناله ای داره هرکسی یه صدایی میزنه اما جانسوز تر از همه ناله های ربابه اینو خانوما می فهمن چقدر سخته برای یه مادر نتونه به بچه ش شیر بده کجا خفتی کجا گنجینه من بیا بیرون ز خاک آیینه من از آن روزی که آب آزاد گشته کمی شیر آمده در سینه من اما یه زبان حالم زینب داره حسین جان یادته اومدم کنار بدن پاره پاره ات آخه برخی نقل کردن یه نگاهی به بدن برادر کرد صدا زد حسینم آیا تو برادر منی هل أنت أخی و ابن أبی (1) اربعینم زبانحال حسین با خواهر این بود زینب جان آیا تو خواهر منی؟ ... شایدم تا اومد کنار قبر حسین صدا زد حسین جان پس از تو جان برادر چه رنجها که کشیدم چه کوچه ها که نرفتم چه شهرها که ندیدم حسین جان نگم با ما چه کردن فقط اگه دور و برم نامحرم نبود لباسمو کنار می زدم ببینی چقدر تازیانه خوردم ... از اون طرف جابر خودش رو رسوند این پیر مرد پیر غلام اهل بیت خودش رو رسوند کنار قبر حسین سه بار صدا زد حبیبی یا حسین بعد صدا زد حبیب لا یجیب حبیبه حسین جان چرا جوابمو نمیدی؟ بعد خودش جواب داد چطور جواب بده اون آقایی که رگهاشو بریدن شاید امام سجاد دست جابرو گرفت جابر بیا برات تعریف کنم اینجا بدن برادرم علی اکبرو قطعه قطعه کردن اینجا بدن پسر عموم قاسمو لگد کوب کردن جابر ببین حتی به شیرخوارم رحم نکردن جابر نبودی تماشا کنی: زینب آمد کنار گودی قتلگاه هر چه صدا زد مردم مگه بین شما مسلمانی پیدا نمیشه (۲) هر چه صدا زد کسی جواب زینبو نداد پس با زبان پرگله آن بضعه بتول رو کرد بر مدینه که یا ایها الرسول این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده درخون حسین توست ... اما شاید دست جابر رو گرفت جابر بیا اینجا دستای عمو مو بریدن اینجا با عمود آهن به سر عباس ... . نوشتن چند روز اونجا عزاداری کردن تا اومدن برن مدینه سکینه یه نگاه به قبر بابا کرد صدا زد : ألا یا کربلا نودعک جسما بلا کفن و لا غسل دفینا (۳) (1) تا حد تحقیق ما این جمله را از کتاب شعشعه الحسینی : ج 2 ص 127 نقل کرده اند. مولف این کتاب شیخ جواد یزدی خراسانی است. اگرچه شناسایی مولف مقدور نشد اما می توان لا اقل این مطلب را به عنوان زبان حال نقل کرد. (۲) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص597 به نقل از منابع متعدد از جمله الأمين، أعيان الشّيعة، 1/ 609، 610 فنادت: ويلكم أما فيكم‏ مسلم‏؟ فلم يجبها أحد بشي‏ء (۳) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏13 ؛ ص395 به نقل از الدّمعة السّاكبة، 5/ 162- 163/ عنه: معالي السّبطين، 2/ 197- 198. ✅کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub ✅ کانال شعر و متن روضه: @rozehayemaktoubb
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین(ع) تار می بیند دو چشمانِ عزادارم حسین(ع) می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین(ع) @hosenih پای کارت ایستادم! چون بدون فوتِ وقت- آمدی! تا که گره افتاد در کارم حسین(ع) دست هایت را رها کردم، زمین خوردم! ببخش... بد نمک نشناسم آقا، سهل انگارم حسین(ع) جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است جا نمانم اربعین! مشتاقِ دیدارم حسین(ع) مشکلات من فقط کنج حرم حل میشود دعوتم کن کربلا! خیلی گرفتارم حسین(ع) @hosenih جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت: راهیِ دروازۂ ساعات و بازارم حسین(ع) سنگباران بود و نامحرم! خدا صبرش دهد گفت چشم از چشمهایت برنمیدارم حسین(ع)! ⏹ به نقل از © اشعار آیینی حسینیه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یک اربعین ز داغ،دل مضطرم شکست یک اربعین،سرشک به چشم ترم شکست یک اربعین مدام به ما خنده کرده اند با رفتن تو حرمت اهل حرم شکست @hosenih در کل عمر بال و پرم بودی ای حسین در زیر اسب ماندی و بال و پرم شکست وقتی که روی پیکر تو پا گذاشتند دیدم که استخوان تنت در برم شکست با دیدن تو یاد از آن کوچه کرده ام آنجا که از لگد،کمر مادرم شکست @hosenih ای یار از خرابه مپرسی ز خواهرت آندم که قلب طفل،به دور و برم شکست من دست بسته بودم و از روی بام ها سنگم زدند و مثل سر تو سرم شکست ⏹ به نقل از © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خواهرت آمده در این صحرا بعدِ یک اربعین ولی تنها خیز و بین پیکر کبودم را صورتم مثل مادرم زهرا این چهل روز قوتمان غم شد هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد قامت خواهرت ببین خم شد خواهرت کوه صبر و ماتم شد @hosenih لحظه های غروب یادم هست بارش سنگ و چوب یادم هست ناله های تو خوب یادم هست به تنش پا نکوب ... یادم هست تو زمین خوردی آسمان افتاد از تنت نیزه ی سنان افتاد خاتمت دست ساربان افتاد شعله بر خیمه ی زنان افتاد بین این مردمان خدا گم شد عزت و احترام ما گم شد دختری زیر دست و پا گم شد پیکرت زیر نیزه ها گم شد رمق از ذکر روی آن لب رفت تن تو زیر سمّ مرکب رفت روی آن جسمِ نامرتب رفت چه به حال خراب زینب رفت من بمیرم پر تو خاکی شد صورت اطهر تو خاکی شد بین مقتل سر تو خاکی شد چادر خواهر تو خاکی شد بعد از آن پیکر تو غارت شد به زنان حرم جسارت شد روزی مردها شهادت شد قسمت بانوان اسارت شد در میان حرامیان رفتیم لاجَرَم، بین این و آن رفتیم وسط بزم کوفیان رفتیم سر بازار شامیان رفتیم در شلوغی گذارمان افتاد رنگ از روی دختران افتاد معجرم دست این و آن افتاد سر عباس از سنان افتاد صحبت گوشواره شد بد شد گوش ها پاره پاره شد بد شد چشم ها پر ستاره شد بد شد به زنانت اشاره شد بد شد @hosenih تا نگاهش به سوی آب افتاد یاد شش ماهه اش رباب افتاد دردهای من از حساب افتاد گذرم مجلس شراب افتاد نیمه شب پشت کاروان جا ماند بارها زیر و دست و پاها ماند سعی کردم برادر، امّا ماند دخترت در خرابه تنها ماند ⏹ به نقل از© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه
یا مولاتی یا زهرا: بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو @hosenih یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو یک اربعین دویده‌ام و زخم دیده‌ام دنبالِ ناله‌های یتیمانِ زارِ تو یک اربعین بجای همه سنگ خورده‌ام یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو یک اربعین به گریه‌ی من خنده کرده‌اند لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده چشمان خسته‌ی منِ چشم انتظارِ تو روز تولدم که زدم خنده بر لبت باور نداشتم که شوم سوگوار تو با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو یادم نمیرود به لبت آب آب بود یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟ گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو @hosenih من نذر کرده‌ام که بخوانم در علقمه صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو ⏹ به نقل از© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای کربلا سلام پرچم به شانه ام من رهسپارِ جاده ام ای کربلا سلام خسته نمی شوم این بار هم پیاده ام ای کربلا سلام در پای هر عمود رو به تو ایستاده ام ای کربلا سلام ای کربلا سلام @hosenih نزدیکِ اربعین غیر از زیارتِ تو نداریم دغدغه لطف امام رضا شد شاملم که آرزوی من محققه زائر روایته که با فرشته های خدا می شه بدرقه ای کربلا سلام در سینه ام حسین صدها کتابِ مرثیه شیرازه می کنم در طولِ این مسیر با گرد و خاکها نفسی تازه می کنم در پای هر عمود اشکی روانه بی حد و اندازه می کنم ای کربلا سلام می گن تو این مسیر بر پای زائرای شما بوسه می زنن می گن به التماس زوارتو برای پذیرایی می برن جون می کنن فدا در پای زائرِ حرمِ شاه بی کفن ای کربلا سلام @hosenih هر کس پیاده رفت یک آبِله به یاد سه ساله نشونَشه دیدم جوونی رو کُلِّ مسیر ، مادر پیرش رو شونَشه تا می گی یا حسین بی اختیار قطرهء اشکی رو گونَشه ای کربلا سلام ⏹ به نقل از © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بايد نشست و از برکاتى چنين نوشت تا روز حشر از حسناتى چنين نوشت از کشتى وسيع نجاتى چنين نوشت از شور بهتر از عرفاتى چنين نوشت بر گردن جهان تشيع چه دينى است اين شور بى‌مقايسه حج حسينى است @hosenih کى ديده است جمعيتى اينچنين بگو شور و شعور و تربيتى اينچنين بگو يک مکتب و اهميتى اينچنين بگو کى ديده است تسليتى اينچنين بگو پاى پياده در دل صحرا به شوق کيست؟ گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست @hosenih اين رستخيز عام که درسى حماسى است يک مکتب مجرب انسان‌شناسى است رزمايش بزرگ عبادى سياسى است اين کار ريشه‌اي‌ست پيامش اساسى است بى‌سابقه‌ترين تجمع روى زمين شده است حالا مدال وحدت ما اربعين شده است @hosenih اين اربعين همايشى از اتحاد ماست يک پرده از نمايش يوم‌الجهاد ماست مقياسى از تلاطم مردم نهاد ماست اين اربعين نشانه‌اى از اعتقاد ماست ما سال‌هاست عاشق يک بى‌کفن شديم تاثير عاشقى است که دور از وطن شديم @hosenih اول نجف مقابل ميخانه‌ی على جامى بزن ز باده‌ی مستانه‌ی على اذن دخول پشت در خانه‌ی على زآنجا سپس زيارت دردانه‌ی على بايد ولى شناخت سپس جان به کف گذشت بايد براى کرببلا از نجف گذشت @hosenih وقت وصال مى‌طلبد دل به جاده زد موکب به موکب از لب پیمانه باده زد بايد در اين مسير قدم بى‌اراده زد بوسه به روى تاول پاى پياده زد عاشق‌شدن وسيله‌ی آواره‌بودن است آوارگى نتيجه‌ی بيچاره‌بودن است @hosenih مردم دلى به سوى قرن مى‌برند آه جان‌هاى مست را سوى تن مى‌برند آه سر را براى کشته‌شدن مى‌برند آه دنبال خويش بچه و زن مى‌برند آه شکر خدا که غذاى فراوان رسانده‌اند زوار شاه تشنه که تشنه نمانده‌اند @hosenih پاى پر آبله غم مرهم نداشتند چيزى براى طى سفر کم نداشتند زن‌هاى اين پياده‌روى غم نداشتند يک لحظه ترس در دل خود هم نداشتند يک لحظه چادر از سر يک زن جدا نشد يک گوشواره دردسر گوش‌ها نشد @hosenih بعد از حسين جوشش مکتب شروع شد خونش که ريخت گريه‌ی هرشب شروع شد در بين دختران حرم تب شروع شد يک اربعين رسالت زينب شروع شد گرچه به روى ناقه‌ی عريان سوار شد حيدر شد و همش سخنش ذوالفقار شد @hosenih مرثيه را به وادى کوفه رساند و رفت او سنگ خورد ولى خطبه خواند و رفت در بين کوچه چادر خود را تکاند و رفت ابن زياد را سر جايش نشاند و رفت کاخ يزيد را به سر او خراب کرد او يک‌تنه به جاى همه انقلاب کرد ⏹ به نقل از© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛
روضه مکتوب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) (قطعه اول) ایام شهادت و رحلت رسول خدا و امام مجتبی است این شب ها دو بستر بیماری تو مدینه پهن شده یکی بستر بیمار ی رسول خدا و دیگری بستر بیماری امام مجتبی یه جا زهرا پرستاری می کنه یه جا زینب دلها رو روانه کنیم مدینه کنار بستر رسول خدا عرضه بداریم السلام علیک یا رسول الله یا ابا الزهرا ای پدر فاطمه! چرا این طور صدا می کنم یا ابا الزهرا آخه وقتی آیه نازل شد پیغمبر رو مثل همدیگه صدا نکنید همه صدا میزدن یا رسول الله فاطمه هم همین طور صدا می زد پیغمبر فرمود زهرا جان این دستور برای تو نیست تو منو بابا صدا کن بگو یا ابه وقتی تو منو بابا صدا می کنی دلم زنده میشه اصلا تو ماجرای حدیث کساء وقتی خدا خواست این پنج نفر رو معرفی کنه اول زهرا رو به ملائکه معرفی کرد. اما این شبها یه آشوبی تو دل فاطمه افتاده همون بابایی که شبها صوت قرائت قرآنش دل زهرا رو آروم می کرد دیگه به زهرا خبر رفتن داده انس نقل می کنه فاطمه اومد پیش رسول خدا حسنین هم همراهش بودن وقتی اومد بابا رو تو بستر بیماری دید خودش رو انداخت رو بدن بابا خودش رو به سینه بابا چسبوند اینجا پیغمبر زهرا رو آرام کرد زهرا رو روانه کرد اما انس میگه همین طور که زهرا رفت اشک پیغمبر جاری شد رو به آسمان کرد صدا زد خدایا اهل بیتمو به تو سپردم اللهم اهل بیتی یعنی خدایا زهرا رو به تو سپردم دیدی گاهی عزیزت می خواد مسافرت بره یا خدایی نکرده مریض شده مشکلی داره میگی خدایا پسرم خدایا مادرم اینجام پیغمبر همه حرفا رو تو یه جمله زد خدایا اهل بیتم امام کاظم می فرماد پیغمبر خطاب به انصار فرمود مردم الا ان فاطمة بابها بابی و بیتها بیتی فمن هتکه فقد هتک حجاب الله مردم در خانه فاطمه احترامش مثل در خانه منه هر کس حرمت زهرا رو بشکنه حرمت خدا رو شکسته اینجا راوی می گه امام کاظم نقل روایت رو قطع کرد شروع کرد حسابی گریه کرد بعد سه بار فرمود هتک والله حجاب الله به خدا حرمت خدا رو شکستن حرمت مادرم رو شکستن بعد هم دو بار فرمود یا أمه یعنی وای مادرم ... https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه مکتوب رسول خدا (صلی الله علی و آله) (قطعه دوم) بلال نقل می کنه لحظات آخر بچه ها وارد شدن خودشون رو سینه پیغمبر انداختن امیر المومنین احساس کرد آقا داره اذیت میشه آخه سینه محتضر باید سبک باشه اومد بچه ها رو از بدن بابا برداره آقا صدا زد علی جان بذار این لحظه آخری بوی حسین و حسنم رو بشنوم عرض کنیم یا ابا عبدالله یوم علی صدر النبی یوم علی وجه الثری زبان حال زینب همین بود عصر عاشورا ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک بلا منزل و ماوای تو نیست یا رسول الله همون حسینی که هر وقت می بوسیدی می فرمودی اقبل موضع السیوف دارم جای شمشیرها رو بوسه می زنم یه جمله ای گفت زینب در دروازه کوفه گفت حسین جان فکر نمی کردم این طور مقدر باشه شاید می خواست بگه حسین جان شنیده بودم شمشیر می زنن اما یه وقت دیدم دارن اسباشونو آماده می کنن بر سینه حسین ... کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
روضه مکتوب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) (قطعه سوم) این لحظات آخر تو بستر افتاده بود شروع کرد دونه دونه همه مصیبتا رو برا علی گفت در روایت کافی فرموده شیئا شیئا همه چیزو برای علی گفت این شیئا شیئا خیلی حرف داره ها یعنی پیغمبر شروع کرد علی جان بعد من حق تو غصب می کنن عرض کرد عیبی نداره یا رسول الله صبر می کنم من دارم اون شیئا شیئا رو معنی می کنم علی جان در خونه تو آتش می زنن گفت صبر می کنم اما انگار جبرئیل دید اینا کافی نیست امیرالمومنین میگه شنیدم جبرئیل به پیغمبر فرمود یا رسول الله به علی بگو حرمتتو می شکنن من نمی دونم دیگه علی چی شنید از پیغمبر امیر المومنین خودش می فرماد به رو به زمین افتادم یه جمله ش اینه اگه پیغمبر نفرموده بود نمی گفتم بحار نقل می کنه پیغمبر فرمود علی جان چه می کنی اون لحظه ای که پیراهنت رو به گردنت می پیچن مثل شتری تو کوچه ها می کشن مخذولا محزونا مهموما هیچ یاوری نداری کسی نیست کمکت کنه عرض کنیم یا رسول الله فقط یه نفر علی رو یاری کرد دیدن زهرا با سینه زخمی کشان کشان میاد صدا میزنه نمی ذارم پسرعمومو ببرید مظهر قدرت خدا است هر چه علی رومیکشن زهرا علی رو رها نمی کنه اینجا بعضی گفتن دستور داد قنفذ با غلاف شمشیر اما بعضیام گفتن خودش غلاف رو گرفت انقدر بر پیکر نحیف زهرا ... همه ناله بزنیم یا زهرا ... گل پژمرده از بیداد، مادر خزان آخر به بادت داد، مادر خودم دیدم که از زندان سینه نمی‌شد ناله‌ات آزاد، مادر خودم دیدم که در آن کوچه غم حسینت از نفس افتاد، مادر خودم دیدم حسن می‌سوخت چون شمع که شد آب و نزد فریاد، مادر ز جا برخیز ای غمخوار بابا که بابا گشته دشمن شاد، مادر کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
مستحضرید که مناسب است که همه این روضه ها با روضه سید الشهدا تمام شود اینها قطعه هایی از روضه بود که با کمی جابجایی قابل استفاده است.
🔰متن روضه شهادت امام رضا (علیه السلام) شب شهادت غریب الغربا امام رضا است بین اهل بیت امام رضا از همه غریب تر افتاد پیغمبر فرمود ستدفن بضعة منی بارض خراسان به زودی پاره تنم رو تو سرزمین خراسان دفن می کنن هر کس بره زیارتش خدا بدنش رو بر آتش حرام می کنه اصلا امام صادق فرمود هرکس نوه منو تو خراسان زیارت کنه خودم دستشو می گیرم وارد بهشت می کنم حتی اگر اهل گناهان کبیره باشه چند امام ضامن شدن عجیبه به خدا امام جواد هم ضامن شده در روایت دیگه امیر المومنین فرمود هرکس پسرم رو زیارت کنه گناهانش بخشیده میشه حتی اگه اندازه ستاره های آسمون و برگ درختا باشه حالا که نتونستیم کنار حرمش باشیم از همین راه دور سلام عرض کنیم السلام علیک یا غوث اللهفان و من صارت به ارض خراسان خراسان ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی خفته در خاک خراسان، تو غریب الغربایی این رواق تو و صحن و حرمت همچو بهشت است روضه ات جنت فردوس مسما به رضایی ای شه یثرب و بطحا تو غریبی به خراسان سرور جمله غریبان و معین الضعفایی اغنیاء مکه روند و فقرا سوی تو آیند جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی اما آقا جان! آه از آن دم که ز سوز جگر و حال پریشان ناله ات گشت بلند آه جوادم به کجایی. چند شباهت داره به مادرش فاطمه همین روضه ما باشه در زیارت عرض می کنیم السلام علیک یا وارث فاطمة الزهرا اولین شباهت اینه نقل کردن هر جمعه که از نماز جمعه برمی گشت نمی دونم چه غربتی امام رضا داشت صدا می زد خدایا اگر فرج من در مرگ منه الساعة مرگم رو برسان در زیارت هم داریم قتل الله من قتلک بالایدی و الالسن خدا بکشه اونایی رو که با زبانشون شما رو کشتن می خوام عرض کنم اینجا امام رضا آرزوی مرگ می کرد تو مدینه م مادرش فاطمه دعا می کرد هی صدا می زد الهی عجل وفاتی سریعا خدا دیگه مرگ فاطمه رو برسان چرا؟ وقتی می پرسیدن خانم چرا اینقدر گریه می کنی می فرمود فقد النبی و ظلم الوصی دیگه طاقت مظلومی علی رو ندارم خطاب به علی فرمود علی جان لیتنی مت قبل هنیئتی ایکاش می مردم این روزو نمی دیدم تو غریبی نمی تونم کاری برات کنم شباهت دوم اینه خطاب کرد به ابا صلت اباصلت وارد اتاق مامون میشم اگر بیرون اومدم دیدی سرم رو پوشوندم دیگه با من حرف نزن یعنی بدون دیگه کارم تمامه ابا صلت منتظره خدا چه بلایی می خواد سر پسر فاطمه بیاد یه وقت دید آقای منو شما با یه حالی از اتاق خارج شد عرض کنیم یا صاحب الزمان مادرتون فاطمه هم لحظه آخر صدا زد اسما وسط اتاق دراز می کشم پارچه ای به صورت می اندازم اگر آمدی صدا زدی جوابتو ندادم برو علی رو خبر کن فَأَرسِلِی إلی عَلیّ یعنی بگو بیا که بچه هات یتیم شدن یه وقت علی تو مسجد مدینه نشسته ببینه بچه ها دارن دوان دوان میان علی خودت رو به زهرا برسان تا خبر زهرا رو شنید دیدن علی به رو افتاد آب پاشیدن علی رو بلند کردن ناله بزنیم یا زهرا خودش رو رساند به بالین زهرا امام رضام لحظه آخر منتظره یه وقت اباصلت ببینه در که بسته بود وا شده یه نوجوانی چهره ش مثه ماه می درخشه وارد اتاق شده صدا زد آقاجان من که در رو بسته بودم چطور وارد شدید؟ فرمود اباصلت اون خدایی که منو از مدینه به طوس آورده در بسته هم به روم وا می کنه اما خودش فرمود یابن شبیب ان کنت باکیا لشیئ فابک علی الحسین عرضه بداریم یا امام رضا لحظه آخر پسرت آمد سرت رو به دامن گرفت اما این تعجبی نداره پسر سر بابا رو به دامن بگیره اما دلها بسوزه برای اون پدری که ظهر عاشورا آمد بالای سر جوانش یه وقت دیدن از روی اسب خودشو زمین انداخت هی صدا میزد ولدی علی ... کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
روضه کوتاه امام عسکری(علیه السلام) السلام علیکم یا أهل بیت النبوة اونهایی که در این ایام توفیق پیدا کردن زیارت سامرا مشرف شدند خوش به حالشون عرضه بداریم آقا جان یا صاحب الزمان ای کاش امشب ما هم مهمان حرم با صفای امام عسکری ... خانه شما ... سرداب مقدس بودیم اونجا عرض ارادت می کردیم. یا صاحب الزمان! تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست حتی سیاه پوش غمت سرّ من رئاست غم، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر با چشم های دائم الاشک تو آشناست خودش فرمود جد غریبم اگه زمانه منو به تاخیر انداخت لأندبن لک صباحا و مساءا و لأبکین علیک بدل الدموع دما امشب اگه چشم دلتو واکنی یوسف زهرا گوشه خونه داره برای بابا اشک میریزه تنها، غریب، گوشه ی سرداب خانه ات بر گونه هایت اشک عزای پدر رهاست این روزها اگر که ندارید زائری ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست امشب یا صاحب الزمان دل ما رو هم ببر به خونه امام عسکری چه قدر سخته! اون آقایی که پنج شش سال بیشتر نداره یه بابای 28 ساله جوان ببینه بابا زمین گیر شده از نفس افتاده تو بستر بیماری افتاده در روایت شیخ طوسی نقل می کنه بی بی حضرت نرجس خاتون دید امام می خواد دارو بنوشه کاسه دارو رو نزدیک لبهای مطهرش می بره اما هر بار سعی می کنه این کاسه به لب و دندان مطهرش می خوره اما از شدت ضعف نمیتونه کاسه دارو رو نوش جان کنه اینجا نوشتن بی بی گویا نمی تونست این صحنه رو ببینه کاسه رو از دست آقا گرفت اینجا به عقید خادم اشاره کرد فرمود وارد اتاق بشو اون جا یه نوجوانی می بینه در حال سجده پسرم مهدی رو صدا بزن غلام میگه وارد اتاق شدم دیدم یه نوجوانی مشغول دعا است گویا آقا داره برای بابا دعا می کنه یک دفعه عقید دید حضرت نرجس خاتون اومد دست امام زمان رو گرفت برد پیش بابا تا چشم امام عسگری به صورت امام زما منور شد صدا زد یا سید اهل بیته ای آقای خونه اسقنی الماء این تعبیر یا سید اهل بیته خیلی معنا داره یعنی پسرم تو دیگه آقای خونه ای تو همین سن کودکی شاید اشاره داره پسرم تو باید آماده باشی مرد این خونه باشی ... این داستان زهر و جگر مستمر شده چشم پسر برای پدر باز، تر شده تغییر کرده رنگ رخت یابن‌فاطمه کز سوز سینه‌ات پسرت با خبر شده آثار زهر، صورتتان را کبود کرد معلوم شد که هر چه شده با جگر شده اینجا امام زمان اومد گفتن کاسه آب رو به پدر خوراند عرضه بداریم یا صاحب الزمان الحمدلله لحظه آخر رسیدی به بابا آب رساندی این روضه رو انشاالله همین دسته جمع سامرا باشیم کنار حرم با صفای امام عسکری این روضه رو بخونیم عرضه بداریم یا صاحب الزمان تو سن پنج شش سالگی سر بابا رو به دامن گرفتی چقدر سخته یه کودک سر بابا رو بغل کنه بابا جون بده اما آقاجان نمی دونم اینجا به شما سخت تر گذشت یا اون لحظه که عمه سادات تو خرابه داشت تماشا می کرد رقیه سر بابا رو بغل کرده اما چه حالی داشت یه وقت تا نگاه کرد به سر بابا زبان حالش این بود رقیه پدر فدای سر نورانیت سنگ جفا که زد به پیشانیت عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
روضه امام عسگری (علیه السلام).aac
18.31M
🔉صوت روضه شهادت امام عسگری (علیه السلام) کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
منبر امام عسکری (چند روایت به عربی).pdf
116.4K
✍️متن عربی دو روایت از امام عسگری (مناسب برای منبر) 🔸دو روایت اول از امام هادی و امام عسگری درباره فضیلت عالمی که به هدایت مردم و دفاع از دین می پردازد. 🔸روایت سوم درباره جوانی که از خداوند درخواست خدمت امام عسگری را دارد که دعای او مستجاب می شود اما گناه او را از این توفیق محروم می کند. کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست حتی سیاه پوش غمت سرّ من رئاست غم، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر با چشم های دائم الاشک تو آشناست @hosenih تنها، غریب، گوشه ی سرداب خانه ات بر گونه هایت اشک عزای پدر رهاست این روزها اگر که ندارید زائری ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست انگار ماتم تو تمامی ندارد و هر روز، سینه ی تو به یک داغ مبتلاست @hosenih تو سوگوار خانه ی آتش گرفته ای اما شکستن تو در این داغ، بی صداست مثل همیشه آخر شعرم رسید و باز دستم به دامن تو و امضای کربلاست ⏹ به نقل از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این داستان زهر و جگر مستمر شده چشم پسر برای پدر باز، تر شده تغییر کرده رنگ رخت یابن‌فاطمه کز سوز سینه‌ات پسرت با خبر شده @hosenih آثار زهر، صورتتان را کبود کرد معلوم شد که هر چه شده با جگر شده این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود؟ یا شعله‌ی در است ز تو شعله‌ور شده این تازگی نداشت که با یاد مادری در کوچه، قاتل پسری میخ در شده آه ای امام یازدهم ارث فاطمه است این‌گونه گر که عمر شما مختصر شده آقا دل شما نکند سمت کربلاست؟ که لحظه‌لحظه داغ دلت بیشتر شده خنجر نمی‌برید گلوی حسین را اما به روی گردن او کارگر شده خواهر که ان‌یکاد برای تو خوانده بود! دیگر چرا جمال منیرت نظر شده؟ @hosenih ای بی‌ادب بلند شو از روی سینه‌اش سنگینی‌ات مصیبت این محتضر شده اوج مصیبت تو همین است خواهرت با کاروان شمر و سنان همسفر شده ⏹ © به نقل از اشعار آیینی حسینیه
استاد تحریری از 🌹ارادت علما به ساحت مقدس سلام الله علیها 🌱چه اولیای الهی که پروانه وار گرد ضریح و حرمیش پروانه وار نگشتند! مقام و شرافت و منزلت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) از حد تصور خارج است... کم نبودند امثال علامه طباطبایی ها و آیة الله بهجت که تا آخرین روزهای عمر شریفشان، هر روزه ی حریم قدسش را هیچگاه ترک نکردند... 🍃...بعد از اتمام کلاس درس داشتم از مدرسه ی مرحوم آیت الله مرعشی نجفی خارج میشدم که دیدم حضرت استاد، (قدس سرّه) دارند از حرم حضرت معصومه خارج می شوند... اواخر عمر شریفشان بود... 🍀 سریع برای ایشان یک ماشینی دربست گرفتم و به سمت ایشان رفتم حال و احوالی کردم و من را شناختند و احوال پرسی کردند... هیچ گاه برق شور و اشتیاق ایشان از نظرم پاک نمی شود... با آن حال هم زیارتشان ترک نمی شد... 🌿 استاد دیگرمان مرحوم (رضوان الله تعالی علیه) نیز اینگونه بود... با آن که عمری از ایشان گذشته بود به طور متوسط روزی دو ساعت زیارتش در حرم حضرت معصومه طول می کشید... خوشا به سعادتشان... آه که... در نیابد حال پخته هیچ خام؛ پس سخن کوتاه باید والسلام... ◾️ رحلت تسلیت باد. سالگرد ارتحال مرحوم (ره) را گرامی می داریم. 🌸کانال نشر بیانات استاد تحریری👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2737373185Cddac684369
🔰فرازی از روایت منقوله از بی بی دو عالم فاطمه دختر موسی ابن جعفر (سلام الله علیها) در روز بزرگداشت شایسته است حدیث فاطمیات را مرور کنیم. ✅در کتاب بحار الانوار آمده است: دختر امام رضا علیه السلام از و زینب و ام کلثوم دختران موسی ابن جعفر علیه السلام از دختر امام صادق علیه السلام از دختر امام باقر علیه السلام از دختر امام سجاد علیه السلام از و سکینه دختر امام حسین علیه السلام از ام کلثوم دختر امیرالومنین علیه السلام از دختر رسول خدا صلی لله علیه و آله نقل می کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که به معراج رفتم و وارد بهشت شدم قصری را دیدم از مروارید های بزرگ سفید که بر آن دری است مزین شده به مروارید و یاقوت و بر آن در پرده ای آویزان است سر بلند کردم و دیدم بر درب قصر نوشته شده است:« لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ الْقَوْمِ» و بر پرده نوشته شده است:« به به از مثل شیعه علی» از در که وارد شدم قصری را دیدم از عقیق سرخ که دری از نقره زینت شده با زبرجد سبز دارد و بر آن پرده ای است. سر بلند کردم ودیدم بر در نوشته شده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْمُصْطَفَى» و بر پرده نوشته شده است: شیعیان علی علیه السلام را به پاکی ولادت بشارت بده از در که وارد شدم قصری را دیدم که از زمرد سبز بود و از آن زیباتر ندیده بودم و دری از یاقوت سرخ داشت زینت شده با مروارید و بر آن پرده ای بود که بر آن نوشته شده بود: «فقط شیعیان علی علیه السلام پیروز و رستگار اند» گفتم ای دوست من جبرئیل این قصر از آن کیست؟ گفت ای محمد صلی الله علیه و آله این قصر از آن پسر عمو و وصی تو علی ابن ابی طالب علیه السلام است.» متن روایت:«قَالَ حَدَّثَتْنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى‏ الرِّضَا ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ بَنَاتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قُلْنَ حَدَّثَتْنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ وَ سُكَيْنَةُ ابْنَتَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع عَنْ أُمِّ كُلْثُومٍ بِنْتِ عَلِيٍّ ع عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ‏: لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ دُرَّةٍ بَيْضَاءَ مُجَوَّفَةٍ وَ عَلَيْهَا بَابٌ مُكَلَّلٌ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ وَ عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْبَابِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ الْقَوْم وَ إِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى السِّتْرِ بَخْ بَخْ مِنْ مِثْلِ شِيعَةِ عَلِيٍّ فَدَخَلْتُهُ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ عَقِيقٍ أَحْمَرَ مُجَوَّفٍ وَ عَلَيْهِ بَابٌ مِنْ فِضَّةٍ مُكَلَّلٍ بِالزَّبَرْجَدِ الْأَخْضَرِ وَ إِذَا عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْبَابِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْمُصْطَفَى و إِذَا عَلَى السِّتْرِ مَكْتُوبٌ بَشِّرْ شِيعَةَ عَلِيٍّ بِطِيبِ الْمَوْلِدِ فَدَخَلْتُهُ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرِ مُجَوَّفٍ لَمْ أَرَ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ عَلَيْهِ بَابٌ مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ مُكَلَّلَةٍ بِاللُّؤْلُؤِ وَ عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى السِّتْرِ شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ فَقُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ لِمَنْ هَذَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ لِابْنِ عَمِّكَ وَ وَصِيِّكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ» منبع: بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏65 ؛ ص76 کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰عظمت حضرت شاهچراغ (علیه السلام) دو روایت در کتاب شیخ مفید نقل شده است که دلالت بر توجه بسیار ویژه امام کاظم (علیه لسلام) به جناب شاهچراغ دارد. این دو روایت با ترجمه در ذیل می آید: ✅روایت اول: «وَ كَانَ أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى كَرِيماً جَلِيلًا وَرِعاً وَ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع يُحِبُّهُ وَ يُقَدِّمُهُ وَ وَهَبَ لَهُ ضَيْعَتَهُ الْمَعْرُوفَةَ بِالْيَسِيرَةِ وَ يُقَالُ إِنَ‏ أَحْمَدَ بْنَ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ‏» ✅روایت دوم:«أَخْبَرَنِي الشَّرِيفُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا جَدِّي قَالَ سَمِعْتُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ مُوسَى يَقُولُ‏ خَرَجَ أَبِي بِوُلْدِهِ إِلَى بَعْضِ أَمْوَالِهِ بِالْمَدِينَةِ وَ أَسْمَى ذَلِكَ الْمَالَ إِلَّا أَنَّ أَبَا الْحُسَيْنِ يَحْيَى نَسِيَ الِاسْمَ قَالَ فَكُنَّا فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ كَانَ مَعَ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى عِشْرُونَ مِنْ خَدَمِ أَبِي وَ حَشَمِهِ إِنْ قَامَ أَحْمَدُ قَامُوا مَعَهُ وَ إِنْ جَلَسَ جَلَسُوا مَعَهُ وَ أَبِي بَعْدَ ذَلِكَ يَرْعَاهُ بِبَصَرِهِ مَا يَغْفُلُ عَنْهُ الحدیث» ترجمه روایت اول: احمد بن موسی [شاهچراغ] بزرگوار ، با عظمت و پرهیزگار بود و امام کاظم (علیه السلام) پیوسته او را دوست می داشت و بر دیگران مقدم می نمود و ملکی معروف از املاک خویش را به ایشان هدیه داد و گفته می شود احمد ابن موسی هزار بنده را آزاد نمود. ترجمه روایت دوم: اسماعیل ابن موسی فرزند امام نقل می کند که روزی پدرم امام کاظم (علیه السلام) با فرزندان خویش به ملکی از املاک پدرم در بیرون مدینه رفتند و ما در آن مکان بودیم و در آنجا بیست نفر از خادمان پدرم با احمد بن موسی همراه بودند که اگر او بلند می شد اینان نیز بلند می شدند و اگراو می نشست اینان نیز می نشستند با این حال پدرم پیوسته با نگاه خویش مراقب حال احمد بود و از او غافل نمی شد.» منبع: الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج‏2 ؛ ص244 کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
روضه حضرت معصومه2.aac
43.65M
روضه وفات حضرت معصومه (سلام الله علیها) ۲۴ آبان ۱۴۰۰