eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
6هزار دنبال‌کننده
38 عکس
43 ویدیو
97 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
 2. عبداللّه بن خطل: بنابر نوشته ابن هشام، عبداللّه بن خطل مسلمانی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله او را به عنوان کارگزار زکات (مصدّق) به همراه مردی از انصار اعزام نمود. او همچنین غلام مسلمانی داشت که در خدمتش بود. در منزلگاهی به غلام دستور داد حیوانی ذبح کند و غذا تهیه نماید و خودش به خواب رفت. وقتی بیدار شد، غلام دستور او را اجرا نکرده بود. او غلام مسلمان را کشت و سپس مرتد گردید. واقدی می گوید: ابن خطل پس از ارتداد به مکّه گریخت و وقتی مکیان پرسیدند چرا به مکّه آمده است گفت: من دینی بهتر از دین شما نیافتم.(۱۳)    یعقوبی می نویسد: او مرد انصاری را که همراهش بود، کشت و گفت اطاعت تو و محمد صلی الله علیه و آله واجب نیست.(۱۴) آلوسی نیز همانند ابن هشام مقتول را غلام عبداللّه معرفی کرده، می نویسد: او پس از کشتن غلامش مرتد گردید.(۱۵)    بنابراین، این فرد دو جرم مرتکب شد: یکی کشتن مسلمانی و دیگری ارتداد از دین.    3و۴. فَرْتَنا و قریبه: این دو زن از کنیزان عبداللّه بن خطل بودند که با آوازخوانی، به هجو پیامبر و سبّ و دشنام آن حضرت می پرداختند.(۱۶) مرحوم صاحب جواهر نیز از این دو کنیز، که با آوازخوانی پیامبر صلی الله علیه و آله را هجو می کردند، یاد نموده است.(۱۷)     5. مقیس بن حبابه:(۱۸) وی مسلمانی بود که برادرش توسط یکی از انصار به خطا کشته شده بود. او با این که دیه برادر مقتول خود را دریافت کرد، قاتل را کشت.(۱۹) مقیس پس از ارتکاب این جنایت، با حالت شرک به سوی قریش بازگشت و مرتد گردید.(۲۰)    یعقوبی به کشته شدن او در حالت کفر و ارتداد تصریح کرده است.(۲۱) بنابراین، مقیس نیز مانند عبدالله بن خطل مرتکب دو جرم شد: قتل نفس و ارتداد از دین.    6. حویرث بن نقیذ بن وهب: وی از استهزاکنندگان و آزاردهندگان رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه بود. او از جمله افرادی است که هنگام مهاجرت دختران پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه به آنان حمله کرد و به زمینشان انداخت.(۲۲) یعقوبی علاوه بر آزار دادن پیامبر صلی الله علیه و آله توسط حویرث می نویسد: او به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سخنان زشت می گفت.(۲۳)    7. ساره کنیز عمرو بن هاشم: این زن از آزاردهندگان پیامبر صلی الله علیه و آله بود و علاوه بر آن، به رسول خدا صلی الله علیه و آله دشنام می داد.(۲۴) ساره پیش از فتح مکه هم نامه حاطب بن ابی بلتعه را، برای رساندن خبر حرکت پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی قریش می برد که توسط حضرت علی علیه السلام دستگیر شد.(۲۵) بنابراین، او هم پیامبر را سبّ می نمود و هم برای دشمنان مسلمانان جاسوسی می کرد.    8. هند بنت عتبه: این زن همسر ابوسفیان و از دشمنان سرسخت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. او در جنگ اُحُد به همراه همسرش شرکت کرد و هرگاه به وحشی غلام جبیر بن مطعم، می رسید او را به انتقام جویی تحریک می کرد. او به همراه دیگر زنان قریش، شهدای اسلام را در جنگ احد مثله نمود، به طوری که از گوش و بینی آنان برای خود خلخال و گردنبند ساخته بود. هم اوست که کبد حمزه عموی پیامبر صلی الله علیه و آله را به دندان گرفت. بنا بر نوشته مرحوم آیتی، این زن گستاخی و هرزگی را از حدّ گذراند.(۲۶)    9. هبّار بن اسود: وی نخستین کسی است که به زینب، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در حال هجرت از مکه به مدینه، حمله نمود و باعث سقط جنین او گردید.(۲۷)     10. عصماء امّ المنذر بنت مروان: او از زنان تیره بنی خُطمه بود که در مجالس اوس و خزرج، با سرودن اشعار، مردم را علیه پیامبر صلی الله علیه و آله تحریک می کرد. علاوه بر این، او آن حضرت را سبّ می نمود.(۲۸)    11. کعب بن اشرف: او شاعری یهودی بود که با شنیدن خبر پیروزی مسلمانان در جنگ بدر، به مکّه رفت و به قریش تسلیت گفت. وی با سرودن اشعار درباره کشته شدگان بدر، قریش را به انتقام از مسلمانان تحریک می کرد. او پس از بازگشت به مدینه، شروع به سرودن اشعار عشقی و جنسی درباره زنان مسلمان نمود و این کار موجب آزردگی خاطر مسلمانان گردید.(۲۹)      سیره پیامبر رحمت در برخورد با حرمت شکنان  شیوه برخورد پیامبر صلی الله علیه و آله با مرتدان، مستهزئان و دیگر حرمت شکنان، به خصوص در فتح مکّه، قابل توجه است. رفتار ایشان با اهل مکّه شهری که در آن بیست سال ایشان را به انواع گوناگون، آزار و تحقیر کرده بودند نجیبانه و در خور یک پیغمبر رحمت بود؛ بسیاری از بدخواهان و دشمنان را عفو کردند، اما ده تا دوازده نفر را استثنا نمودند.(۳۰) آن حضرت روز پیروزی مکه را روز «مرحمت» نامیدند و برخی اصحاب را که آن روز را روز انتقام و «ملحمه» می نامیدند، نهی فرمودند. ایشان سه گروه را امان دادند: هرکس وارد مسجد گردد؛ هر کس به خانه ابوسفیان وارد شود؛ یا هر که در خانه خود بماند و در را به روی خود ببندد
.(۳۱) با این حال، آن پیامبرالهی و الگوی مؤمنان از این قاعده عمومی رحمت، عده ای را با اسم معیّن، استثنا نمودند و فرمودند: هر کجا اینان را یافتید، بکشید، گرچه به پرده کعبه چنگ زده باشند.(۳۲) از یازده نفر افراد یادشده، نُه نفرشان از کسانی اند که در فتح مکّه از قاعده رحمت استثنا شدند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را مهدورالدّم اعلان کردند.(۳۳) این استثنا از قاعده رحمت، نشانگر آن است که گاهی رفتار مخالفان اسلام پیامدهایی به دنبال دارد که نمی توان به سادگی از آن اغماض نمود و با تسامح گذشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله هر ستمی را، تا آن جا که متوجه شخص ایشان بود عفو و اغماض می کردند و به انتقام برنمی خاستند و تنها در آن جا خشم می گرفتند که حرمتی از حرمات و حقّی از حقوق الهی و اجتماعی مورد تجاوز واقع می شد.(۳۴) آن حضرت در مسائل اصولی، هرگز نرمش نشان نمی دادند، در حالی که در مسائل شخصی فوق العاده نرم و مهربان بودند. بنابراین، نباید میان این دو (مسائل شخصی و اصولی) خلط شود و اگر قرآن خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَبِما رحمهٍ من اللّهِ لنتَ لهُم و لو کُنتَ فظّا غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک» (آل عمران: ۱۵۹) مراد تندخو و خشن نبودن در رهبری و مدیریت است. نه انعطاف در مسائل اصولی.(۳۵)    بر همین اساس، محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که مردی از قبیله هُذیل، به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله دشنام می گفت. خبر به پیامبر رسید. حضرت فرمودند: چه کسی او را کفایت می کند؟ دو نفر از انصار اعلان آمادگی کردند و به ناحیه «عربه» در نزدیکی مدینه رفتند. آنان مرد دشنام دهنده را یافتند و گردن زدند و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشتند. محمد بن مسلم می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: اگر الان هم کسی سبّ پیامبر صلی الله علیه و آله کند، باید کشته شود؟ امام باقر علیه السلام فرمودند: اگر بر خودت نمی ترسی، او را بکش.(۳۶) پیامبری که در مسائل اصولی و رعایت  قوانین الهی و آنچه مربوط به حقوق الهی و اجتماعی است، چنین با صلابت و قاطعیت می باشند، در سلوک فردی و شخصی نرم و ملایم هستند. بدین روی، وقتی فردی یهودی به بهانه این که از پیامبر صلی الله علیه و آله طلب کار است، در کوچه جلوی آن حضرت را می گیرد و هرچه پیامبر صلی الله علیه و آله با نرمش رفتار می کنند، یهودی خشونت بیش تری از خود نشان می دهد، این رفتار پیغمبرانه او موجب می شود که یهودی همان جا، مسلمان گردد.(۳۷)    سرنوشت حرمت شکنان  از حرمت شکنانی که نام آن ها برده شد، برخی کشته شدند و برخی امان گرفتند. عبدالله بن سعد بن ابی سرح، که پیامبر صلی الله علیه و آله او را مهدور الدّم معرفی کرده بود، فرار کرد و به عثمان، برادر رضاعی اش پناه برد. عثمان از پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع اصحاب برای او امان خواست. حضرت سکوتی طولانی نمودند و سپس فرمودند: بله. رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحابشان فرمودند: «چرا او را نکشتید؟ من سکوت کردم تا یکی از شما گردن او را بزنید.» مردی از انصار گفت: چرا اشاره نکردید؟ فرمودند: «پیامبر با اشاره کسی را نمی کشد.» ابن ابی سرح به بزرگی جرم خود اعتراف داشت و با این که امان یافته بود، امّا بر جان خود هراس داشت.(۳۸)    قابل توجه است که پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که بر اجرای حکم الهی درباره مرتدّی همچون عبدالله بن سعد پافشاری می کنند، اما این نکته اخلاقی را نیز رعایت می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره کسی را نمی کشد یا شایسته نیست این گونه بکشد.    عبدالله بن خطل، که به دلیل ارتداد و کشتن مسلمانی بی گناه، توسط پیامبر صلی الله علیه و آله خونش مباح گردیده بود، در حالی که خود را به پرده کعبه آویخته بود، به وسیله ابوبرزه اسلمی و سعید بن حریث کشته شد.(۳۹)    مقیس بن حبابه نیز در همان روز فتح مکه، در حال ارتداد به دست نمیله بن عبداللّه کشته شد. او علاوه بر ارتداد، مسلمانی را هم کشته بود.(۴۰)    دو کنیز عبدالله بن خطل، که با آوازخوانی، پیامبر صلی الله علیه و آله را هجو می کردند و به دستور پیامبر خونشان مباح شده بود، یکی از آن ها کشته شد و دیگری فرار کرد و بعدها از پیامبر صلی الله علیه و آله امان خواست و حضرت او را امان دادند.(۴۱)    حویرث بن نقیذ، که از استهزاکنندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و دشنام دهنده به آن حضرت بود و علاوه بر آن، به دختران پیامبر صلی الله علیه و آله در هجرت از مکه به مدینه حمله کرده بود، توسط پیامبر صلی الله علیه و آله خونش مباح گردید، و به دست علی علیه السلام کشته شد.(۴۲)
   ساره که علاوه بر دشنام به پیامبر صلی الله علیه و آله ، برای مشرکان مکّه جاسوسی نموده و در فتح مکه مهدورالدّم شده بود، به روایت مقریزی، در همان روز کشته شد؛ اما به روایت ابن اسحاق، رسول خدا صلی الله علیه و آله به او امان دادند تا بعدها زیردست و پای اسبی کشته شد.(۴۳)    هند دختر عتبه، یکی از چهار زنی که روز فتح مکه دستور کشتن آن ها داده شد، با تمام گستاخی ها و هرزگی هایی که انجام داده بود، در فتح مکه، در میان زنان قریش، ناشناس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و درخواست عفو و گذشت نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله از وی درگذشتند و اسلام و بیعت او را پذیرفتند.(۴۴)    هبّار بن اسود، که به زینب، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله ، حمله کرده و باعث سقط جنین او شد و آن حضرت دستور داده بودند هر کجا او را یافتند، بکشند، فرار کرد و پنهان گردید و پس از فتح مکه و در بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از «جعرانه» ناگهان بر ایشان درآمد و بر پیامبر سلام داد و شهادتین بر زبان جاری ساخت و گفت: ای پیامبر خدا، من از تو گریختم و خواستم به کشور عجمان روم، اما بزرگواری و بخشندگی تو را به یاد آوردم و به گذشت تو از کسانی که با تو نادانی کرده اند، امیدوار شدم. ای پیامبر خدا، ما مردمانی مشرک بودیم و خدا ما را به وسیله تو به راه آورد و ما را نجات بخشید. اکنون از نادانی من درگذر و از بدی های من چشم بپوش که من به گناه خود اعتراف دارم و به بدکاری خویش اقرار می کنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ وی گفتند: تو را بخشیدم. خدا درباره ات نیکی نمود و تو را به اسلام هدایت کرد و اسلام، گذشته را از میان می برد.(۴۵)    در این جا، باید توجه داشت که میان برخورد تسامحی در مسائل اصولی با حرمت شکنان و برخورد کریمانه همراه با عفو و گذشت پس از اظهار ندامت خاطی، فرق است.    علاوه بر افرادی که در فتح مکه به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله مورد تعقیب قرار گرفتند و برخی کشته شدند و برخی دیگر امان یافتند، کعب بن اشرف و عصماء بنت مروان نیز به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به قتل رسیدند. همان گونه که گفته شد، عصماء در مجالس اوس و خزرج با سرودن اشعار پیامبر صلی الله علیه و آله را دشنام می داد و مردم را علیه ایشان تحریک می کرد. در میان قبیله «بنی خطمه» تنها یک نفر به نام عمیر بن عدی مسلمان بود. عمیر با شنیدن دشنام پیامبر صلی الله علیه و آله توسط آن زن، او را کشت و خبر کشتن را به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند. رسول خدا صلی الله علیه و آله کار او را یاری خدا و رسولش نامیدند.(۴۶)
🔰روایاتی درباره ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و سخن گفتن ایشان با حضرت خدیجه در شکم مادر:  🔸حضرت خديجه (رضى الله عنها) گويد: «هنگامى كه به فاطمه حامله شدم از او احساس سنگينى نمى كردم و خفيف و سبك بود و در شكم با من صحبت مى كرد. نزديك وضع حمل كه شد چهار زن كه زيبائى و نورانيتشان را نمى توان توصيف كرد بر من وارد شدند، يكى از آنان گفت: من مادرت حواء هستم، ديگرى گفت: من آسيه دختر مزاحم مى باشم، سومى گفت: من كلثوم خواهر موسى هستيم و ديگرى گفت: من مريم دختر عمران و مادر عيسى مى باشم، آمده ايم كه به كارهاى مربوط به وضع حمل تو رسيدگى كرده و تو را در اين كار كمك كنيم بعد از لحظاتى فاطمه ديده به جهان گشود و سر بر سجده گذاشته و انگشتش را به سوى آسمان بالا برد».(1) 🔸و نيز هنگامى كه كفار از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) خواستند كه شكافته شدن ماه را به آنان نشان دهد چند روزى بيشتر به تولد حضرت فاطمه نمانده بود، خديجه مى گفت: «اى واى چه بسيار زيان كار است آن كسى كه محمد را تكذيب مى كند، او بهترين فرستاده خدا و پيامبر است»!، در اين هنگام فاطمه از درون شكم او را صدا زده و گفت: «»، بعد از آنكه دوران حمل پايان يافت و مدت كامل شد، فاطمه متولد شد و با پرتو رخسارش گيتى منور گرديد.(2) 🔸حضرت رسول (صلى الله عليه و آله )فرمود: «جبرئيل سيبى از بهشت برايم آورد، آن را خورده و با خديجه هم بستر شدم و او به فاطمه حامله شد و خديجه خود گويد كه من به صورت خفيف و سبك حامله شده ام، و در شكم با من سخن مى گويد او به هنگام وضع حمل به دنبال زنان قريش فرستاد تا بيايند و در كارهاى زنانه مربوط به وضع حمل كمك كنند، آنان نيامده و گفتند: نزد تو نمى آئيم زيرا تو همسر محمد شده اى».(3) 🔸شيخ عزالدين عبدالسلام شافعى گويد: هنگامى كه خديجه به فاطمه حامله شد، در شكم وى با او صحبت مى كرد، او اين جريان را از پيامبر خدا پنهان مى داشت، روزى حضرت بر او وارد شد و ديد بدون اينكه در خانه كسى باشد خديجه صحبت مى كند، پرسيد با چه كسى صحبت مى كردى؟ پاسخ داد با كودكى كه در شكم دارم، او با من صحبت مى كند، حضرت فرمود: اى خديجه تو را بشارت مى دهم، اين دخترى است كه خداوند او را مادر يازده جانشين من قرار داده است كه بعد از من و بعد از پدرشان مى آيند.(4) 🔸در ضمن حديثى طولانى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «روزى رسول خدا وارد منزل شد و شنيد كه خديجه با كسى صحبت مى كند، به او فرمود: اى خديجه، چه كسى با تو صحبت مى كرد؟ گفت: كودكى كه در شكم دارم با من سخن مى گويد و با من انس مى گيرد، فرمود: اين جبرئيل است كه به من بشارت مى دهد كه او دختر است، آفريده اى پاك و خوش قدم و با يمن و بركت است، بزودى خداوند متعال نسل مرا از او و از نسل او امامان را در بين امت قرار خواهد داد».(5). (6) پی نوشت: (1). ينابيع الموده، قندوزى، ص 198. (2). الروض الفائق، ص 314. (3). ذخائر العقبى، ص 44. (4). احقاق الحق، ج 10،ص 12. (5). بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 16، ص 80. (6). گردآوری از: فاطمه زهرا (سلام اله علیها) شادمانی دل پیامبر(صلی الله علیه و آله)، احمد رحمانی همدانی، ترجمه: سیّد حسن افتخار زاده، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، قم، 1376هـ ش، چاپ سوّم، ص193-194. به نقل از سایت آیت الله مکارم کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰شرایط شفاعت حضرت زهرا از زنان امت پیامبر (صلی الله علیه و آله) 🔸رسول خدا فرمود: «گويا مينگرم دخترم فاطمه را كه روز قيامت بر اسبى از نور سوار است و از طرف راست او هفتاد هزار فرشته و از سمت چپ او هفتاد هزار و جلو روی او و به دنبال او نیز هر كدام هفتاد هزار فرشته باشد و زنان امتم را به بهشت رهبرى كند. حضرت رسول در ادامه فرمود: هر زنى در شبانه روز پنج نماز بخواند و ماه رمضان را روزه دارد و حج خانه خدا كند و زكات مالش را بپردازد و شوهرش را اطاعت كند و پس از من پيرو على باشد به شفاعت دخترم فاطمه به بهشت رود و او سيده زنان عالميان است. متن حدیث: وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى اِبْنَتِي فَاطِمَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ عَلَى نَجِيبٍ مِنْ نُورٍ عَنْ يَمِينِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ عَنْ يَسَارِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ خَلْفَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ تَقُودُ مُؤْمِنَاتِ أُمَّتِي إِلَى اَلْجَنَّةِ فَأَيُّمَا اِمْرَأَةٍ صَلَّتْ فِي اَلْيَوْمِ وَ اَللَّيْلَةِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ وَ صَامَتْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ حَجَّتْ بَيْتَ اَللَّهِ اَلْحَرَامَ وَ زَكَّتْ مَالَهَا وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ وَالَتْ عَلِيّاً بَعْدِي دَخَلَتِ اَلْجَنَّةَ بِشَفَاعَةِ اِبْنَتِي فَاطِمَةَ وَ إِنَّهَا لَسَيِّدَةُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۴۸۶ کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰نوحه خوانی جبرئیل برای سیدالشهدا 🔹روح القدس که پیش لسان فرشته هاست از پیروان مرثیه خوانان کربلاست این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان آری در آن جهان دگر تیر این عزاست  کرده سیاه حله نور این عزای کیست خیرالنسا که مردمک چشم مصطفاست  بنگر به نور چشم پیمبر چه می‌کنند این چشم کوفیان چه بلا چشم بی‌حیاست! وحشی بافقی 🔸بحار الانوار نقل می کند: جبرئیل به آدم آموخت که بگو «یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن والحسین و منک الاحسان» حضرت آدم تا نام حسین را بر زبان آورد اشکش جاری شد و قلبش شکست! پرسید برادرم جبرئیل! در هنگام ذکر این نام پنجم قلبم شکست و اشکم جاری شد! جبرئیل فرمود ای آدم این فرزند تو به مصیبتی دچار می شود که مصیبت های دیگر در نزد آن کوچک است! آدم پرسید: چه مصیبتی! جبرئیل شروع به مرثیه سرایی برای حسین کرد و فرمود: آدم او را تشنه، غریب و تک و تنها می کشند! هیچ یاوری و کمک کاری ندارد! ای کاش او را میدیدی که فریاد میزند: واعطشاه! وا قلة ناصراه! طوری که عطش بین او و آسمان مانند دود مانع می شود ولی کسی او را جز با شمشیر جواب نمی گوید و جز شربت مرگ به او نمی دهند. سپس سر او را مانند قربانی از پشت سر ذبح می کنند و خانواده او را به اسارت میبرند و سرهای شهیدان را به همراه بانوان حرم او در شهرها می گردانند. این چنین در علم خدای منان گذشته است. اینجا بود که آدم و جبرئیل و مانند مادر فرزند از دست داده برای حسین گریه کردند! متن: بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏44 ؛ ص245 وَ رَوَى صَاحِبُ الدُّرِّ الثَّمِينِ‏ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى- فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ‏ «1» أَنَّهُ رَأَى سَاقَ الْعَرْشِ وَ أَسْمَاءَ النَّبِيِّ وَ الْأَئِمَّةِ ع فَلَقَّنَهُ جَبْرَئِيلُ قُلْ يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ فَلَمَّا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ سَالَتْ دُمُوعُهُ وَ انْخَشَعَ قَلْبُهُ وَ قَالَ يَا أَخِي جَبْرَئِيلُ فِي ذِكْرِ الْخَامِسِ يَنْكَسِرُ قَلْبِي وَ تَسِيلُ عَبْرَتِي قَالَ جَبْرَئِيلُ وَلَدُكَ هَذَا يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ فَقَالَ يَا أَخِي وَ مَا هِيَ قَالَ يُقْتَلُ‏ عَطْشَاناً غَرِيباً وَحِيداً فَرِيداً لَيْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِينٌ وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَانِ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَيُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ وَ يَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ كَذَلِكَ سَبَقَ فِي عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ الثَّكْلَى. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
روضه کوتاه امام هادی (علیه السلام) ⭕️شایسته است روضه اهل بیت با حال توجه خوانده شود. 🔰السلام علیک یا ابا الحسن یا علی ابن محمد ایها الهادی یابن رسول الله فدات بشم آقا جان ای کاش الان کنار حرم با صفات عرض ارادت می کردیم شیخ عباس قمی می نویسه متوکل کافرترین بنی العباس بود به امیرالمومنین جسارت می کرد بارها به امام هادی جسارت می کرد به خونه امام هادی حمله می کردن آقا رو شبونه میکشوندن به دارالخلافه یه روز در حضور همه مردم، بنی هاشمو پیاده دنبال خودش کشوند خودش سواره بود، امام هادی پیاده ، بنی هاشم بعد این ماجرا اومدن پیش امام هادی گفتن "آقا ایکاش کسی بود این ملعون رو نفرین می کرد" فرمود "کسی هست که ناخن او از ناقه صالح نزد خدا با ارزش تره" یعنی خودم دعا می کنم، نفرین می کنم. بعد فرمود"تمتعوا فی دارکم ثلاثه ایام" شاید هنوز سه روز تموم نشده بود متوکل به درک واصل شد میخوام عرض کنم آقا جان اینجا شما دشمنو نفرین کردید یه جا هم تو مسجد پیغمبر زهرای مرضیه همین نفرینو کرد آخه با اینکه بچه شو بین در و دیوار ازش گرفتن... با همون سینه زخمی ... با همون پهلوی شکسته... کشان کشان خودشو رسوند وسط کوچه چنگ زد به پیراهن علی... صدا زد "والله لا ادعکم تجرون ابن عمی ظلما" به خدا نمیگذارم پسر عمومو ببرید! هر چی تهدید کردن... هر چی تازیانه زدن ... دیدن زهرا علی رو رها نمیکنه... دستور داد قنفذ با غلاف شمشیر...! علی رو به مسجد بردن... جان علی در خطر بود... حالا دست شکسته زهرا زخمی شده بود روی زخمای دیگه زهرا تا به حال زبان به نفرین باز نکرده بود...! اما اینجا صدا زد "مردم به خدا ناقه صالح نزد خدا گرامی تر از من نیست" اگه علی رو رها نکنید نفرینتون می کنم... سلمان به دستور علی خودشو رسوند و زهرا رو آروم کرد ...! یا امام هادی روز شهادت شماس نمیدونم اینجا بر شما اهل بیت سخت تر گذشت یا عصر عاشورا...! یکی از جاهایی که ابی عبدالله روز عاشورا نفرین کرد روضه شیرخواره است اشاره ای کنیم همه حوائج و گرفتاری ها و بیماران مد نظر باشن حسین آمد به میدانو علی اصغر در آغوشش چو ابری بر رخ ماهی عبای شاه رو پوشش میگن عباشو به دوش انداخته بود گفتن شاید اومده ما رو به قرآن قسم بده...! دیدن از زیر عبا بچه شیر خوارش رو بلند کرد روی دست گرفت صدا زد: مردم اگه به من رحم نمی کنید به این بچه شیرخواره رحم کنید "اما ترونه کیف یتلظی عطشا" مگه نمیبینید علی چه طور بیتابی میکنه ببینید ... ببینید... گلم رنگ ندارد... سر جنگ ندارد... مردم ببینید به تن علی لباس نظامی نکردم مردم ببینید قد علی از شمشیرای شما کوتاه تره یا صاحب الزمان دیگه نمیگم چی شد فقط یه وقت ابی عبدالله دید دستاش از خون علی گرم شد علی داره آروم آروم رو دست بابا دست و پا میزنه اینجا بود دست برد زیر گلوی علی خون ها رو با آسمان ریخت صدا زد: خدایا علی من کمتر از بچه ناقه صالح نباشه ای گل یاس سپیدم صاعقه زد ساقه ات را با چه رویی سوی خیمه من برم قنداقه ات را...! الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. خدایا ثوابی از این ذکر مصیبت رو به روح امام و شهدا خصوصا حاج قاسم برسان✅ رهبر عزیز تر از جانمون به حق امام زمان محافظت بفرما✅ گرفتاری ها خصوصا گرفتاری این بیماری اخیر رو خصوصا از بیماران و خانواده هاشون رفع بفرما✅ هدیه به همه حق داران امام و شهدا خصوصا حاج قاسم صلوات.🌹 ( علیه افضل صلوات المصلین) کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
علیه‌السلام 🔹من اَتاکُم نَجَی🔹 دلم امشب گدای سامرّاست از تو غیر از تو را نخواهم خواست یا علیَّ النَّقیّ و یا هادی حرم تو بهشت قرب خداست آسمان خاکبوس گنبد تو کهکشان پیش پای تو برخاست «مَهْبِطَ الْوَحْی» و «مَعْدِنَ الرَّحْمَة» دل دریایی و زلال شماست ذرّه با یک اشاره‌ات خورشید قطره با یک نگاه تو دریاست «مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی الله» است که مطیع شما، مطیع خداست.. «قَد نَشَرتُم شَرایِعَ الاَحکام» راه غیر از شما فریب و خطاست «قولُکُم صِدق، فِعلُکُم حَقٌّ اَمرُکُم مُتَّبَع» که حکم قضاست بسته بر بال هر ملک آمین نَفَس جاری تو عین دعاست.. مشعل جامعه کبیرۀ تو به یقین رهگشای اهل ولاست.. و خدا در طلیعۀ خلقت عرش خود را به نورتان آراست.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3994@ShereHeyat
غلامرضا سازگار" ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی یک عمر ستم دیـده ز جور «متوکل» در آینه صبح و مسا حضرت هـادی دل سوخته از طعنه و از زخم زبان‌ها خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی بردند همان شب که سوی بـزم شرابت چون از تو نکردند حیا حضرت هادی افسوس که کشتند تـو را از ره بیـداد بی جرم و گنه، قوم دغا حضرت هادی افسوس، به جور از حرم مادر و جدت گشتی تو غریبانه جدا حضرت هادی کس از غم ناگفته‌ات ای یوسف زهرا آگاه نشد غیر خـدا حضرت هـادی کشتند تو را در دل غربت، به چه جرمی؟ ای جان جهانت بـه فدا! حضرت هادی بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر حق تو عجب گشت ادا حضرت هادی در ماتـم تـو ای خلف پـاک پیمبـر شد سامره چون کرب و بلا حضرت هادی "میثم" به تو و غربت تو اشک فشاند ای کشته بی‌جرم و خطا حضرت هادی
درسامرا ازداغ يارم گشته غوغا كايد صداي ناله ي سوزان زهرا رنگ شفق دارد رخ شمس هدايت هادي دلها جان دهد درشهرغربت ديده فروبسته اميدش يك نگاه است تاكه بيايد مادر ش چشمش براه است تاديده بررخسار نيلي اش گشايد يا يك نظر برچادر خاكي نمايد بيند اگر سيماي اوجان ميسپارد جز اين به قلبش آرزو ديگر ندارد ازسامرايش ميرسد بوي مدينه خود گرچه ميسوز د ززهر جوروكينه زهر جفا كي عمر اورا خاتمه داد جان رازداغ غصه هاي فاطمه داد
شام غریبان امام هادی علیه السلام 1401.mp3
9.52M
روضه شام غریبان امام هادی علیه السلام ۱۴۰۱ روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰درخواست امام هادی برای دعا در حرم سیدالشهدا 🔸خلاصه مضمون روایت: امام هادی به علت بیماری خود از ابوهاشم جعفری می خواهد تا برای او در کنار حرم سیدالشهدا دعا کند. این درخواست با تعجب برخی اصحاب مواجه می شود که چه نیازی است برای امام هادی در حائر حسینی دعا کند در حالیکه امام خود حائر است؟! [یعنی: حقیقت نور امام همان حقیقت نور سیدالشهدا است] امام در پاسخ می فرمایند: این مکان هایی است که خدای متعال دوست دارد یاد او در آنجا ذکر شود. 🔹متن فارسی روایت: کلینی با سند خود از سهل بن زیاد نقل می‌کند که: ابوهاشم جعفری گفت: امام هادی علیه‌السلام در بیماری خود، سراغ من و محمد بن حمزه فرستاد، محمد بن حمزه پیش از من خدمت امام علیه‌السلام رسید، و به من گفت که امام علیه‌السلام پیوسته می‌فرمود: کسی را برایم به حائر امام حسین علیه‌السلام بفرستید، کسی را برایم به حائر حسینی بفرستید [1] . من به محمد گفتم: چرا نگفتی: من به حائر حسینی می‌روم؟ سپس خود خدمت امام علیه‌السلام رسیدم، و عرض کردم: فدایت شوم! من به حائر حسینی می‌روم، امام علیه‌السلام فرمود: ببینید چگونه است؟ سپس فرمود: محمد، بهره‌ای از [جد خود] زید بن علی نبرده است، و نمی‌خواهم محمد این سخن را بشنود. ابوهاشم جعفری [2] ادامه می‌دهد: من این ماجرا را برای علی بن بلال [3] گفتم، او گفت: امام هادی علیه‌السلام با حائر حسینی چکار دارد، او خود [همچون]، حائر حسینی [دارای حرمت] است. باز به سامرا رفتم، و خدمت امام هادی علیه‌السلام رسیدم، چون خواستم برخیزم فرمود: بنشین، و چون انس حضرت علیه‌السلام را با خود دیدم، سخن علی بن بلال را برایش نقل کردم، امام علیه‌السلام فرمود: چرا به او نگفتی: رسول خدا صلی الله علیه و آله که حرمت او و هر مؤمنی بزرگتر از حرمت خانه‌ی خداست، کعبه را طواف می‌کرد، و حجرالاسود را می‌بوسید، و خدای سبحان به او فرمان داده بود که در عرفه، وقوف کند، این‌ها جاهایی هستند که خدا دوست دارد در آنجاها یاد شود، من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا می‌خواهد خوانده شود. برایم دعا کنند. [سهل بن زیاد می‌گوید: من این سخن را از ابوهاشم شنیدم] ولی دیگران سخنی که من به یاد ندارم از او نقل کرده‌اند، و آن اینکه امام علیه‌السلام فرمود: این‌ها جاهایی است که خدا دوست دارد در آن جاها عبادت شود، من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا می‌خواهد عبادت شود برایم دعا کنند، چرا این‌ها را به علی بن بلال نگفتی؟ ابوهاشم می‌گوید: عرض کردم: فدایت شوم! اگر این پاسخ‌ها را می‌دانستم، دیگر آن را از شما نمی‌خواستم. 🔹متن روایت: روی الکلینی: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن أبی‌هاشم الجعفری، قال: بعث الی أبوالحسن علیه‌السلام فی مرضه، و الی محمد بن حمزة، فسبقنی الیه محمد بن حمزة، و أخبرنی محمد ما زال یقول: ابعثوا الی الحیر، ابعثوا الی الحیر. فقلت لمحمد: ألا قلت له: أنا أذهب الی الحیر؟ ثم دخلت علیه، و قلت له: جعلت فداک، أنا أذهب الی الحیر، فقال: انظروا فی ذاک، ثم قال لی: ان محمدا لیس له سر من زید به علی، و أنا أکره أن یسمع ذلک. قال: فذکرت ذلک لعلی بن بلال، فقال: ما کان یصنع [ب] الحیر و هو الحیر، فقدمت العسکر فدخلت علیه، فقال لی: اجلس، حین أردت القیام، فلما رأیته أنس بی ذکرت له قول علی بن بلال، فقال لی: ألا قلت له: ان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یطوف بالبیت، و یقبل الحجر، و حرمة النبی و المؤمن أعظم من حرمة البیت، و أمره الله عزوجل أن یقف بعرفة، و انما هی مواطن یحب الله أن یذکر فیها، فأنا أحب أن یدعی [الله] لی حیث یحب الله أن یدعی فیها. و ذکر عنه أنه قال: و لم أحفظ عنه، قال: انما هذه مواضع یحب الله أن یتعبد [له] له فیها، فأنا أحب أن یدعی لی حیث یحب الله أن یعبد، هلا قلت له کذا [و کذا]؟ قال: قلت: جعلت فداک، لو کنت أحسن مثل هذا لم أرد الأمر علیک - هذه ألفاظ أبی‌هاشم لیست ألفاظه - [4] . روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub