6. روضه مکتوب حضرت قاسم شب ششم.pdf
177.8K
۱. ✍️متن روضه حضرت قاسم بن حسن (علیهما السلام)
[بازنشر روضه سال گذشته]
روضه حضرت قاسم علیه السلام قسمت اول
روضه حضرت قاسم علیه السلام قسمت دوم
روضه حضرت قاسم علیه السلام قسمت سوم
پیوند روضه حضرت قاسم علیه السلام با قتلگاه
۲. صوت روضه حضرت قاسم علیه السلام
۳. چند شعر منتخب از استاد سازگار برای حضرت قاسم
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه حضرت قاسم علیه السلام
قسمت اول:
امشب شب یادگار همین آقاس تو صحرای کربلا
اون قاسمی که حسین شب عاشورا بهش گفت فداک عمک عمو به فدات بشه
پشت خیمه قدم زنان به دعا
داشت با درگه خدا نجوا
ای خدا عاشق عمو هستم
تو خودت راضی اش کن از دستم
چاره درد را نمی دانم
او غریب است منکه می دانم
[طبق نقلی حضرت فرمود پسرم با پاهای خودت به سوی مرگ می خوای بری
عرضه داشت عموجان و کیف لا یا عم و انت بین الاعداء وحید فرید من طاقت ندارم تنهایی تو ببینم]
تو اگر بر دلش بیندازی
او به جانبازی ام شود راضی
منکه شاگرد رزم بَدرِینَم
پسر مجتبای صفّینم
سبط حیدر ز نسل زهرایم
حسن مجتبای اینجایم
بر لبم بهترین غزل دارم
جام شیرین تر از عسل دارم
من در این حربگاه می جنگم
با تمام سپاه می جنگم
من گل سرخ و سبز این چمنم
با حسین و سلاله حسنم
شب عاشورا ابی عبدالله فرمود همه شما کشته می شید یک نفر از شما باقی نمی مونه
قاسم صدا زد عمو! آیا منم شهید میشیم
فرمود یا بنی کیف الموت عندک پسرم مرگ نزد تو چگونه است عرضه داشت عموجان احلی من العسل
شهادت در راه خدا از عسل برام شیرین تره
فرمود آره تو هم شهید میشی اما بعد ان تبلو ببلاء عظیم به بلای بزرگی دچار میشی
روضه قاسم انقدر جانسوزه صاحب مصیبت عظمی که حسینه میگه قاسمم مصیبت تو بزرگه لذا چند جا روز عاشورا لشگر رو نفرین کرد یه جا پای پیکر قاسم بود اللهم احصهم عددا خدایا دونه دونه شونو بشمار و لا تغادر منهم احدا خدا یه دونه از این هام باقی نگذار بعد فرمود ولا تغفر لهم ابدا
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج43 ؛ ص269 كامل الزيارات أَبِي عَنْ سَعْدٍ وَ الْحِمْيَرِيِّ وَ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ غَيْرِهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَخِيهِ نُوحٍ عَنِ الْأَجْلَحِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ يَا عَلِيُّ لَقَدْ أَذْهَلَنِي هَذَانِ الْغُلَامَانِ يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ أَنْ أُحِبَّ بَعْدَهُمَا أَحَداً إِنَّ رَبِّي أَمَرَنِي أَنْ أُحِبَّهُمَا وَ أُحِبَّ مَنْ يُحِبُّهُمَا.
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج3 ؛ ص110 : ... فقال: فداك عمّك،
اشکهای خونین در سوگ امام حسین ترجمه ذریعة النجات ص 246 به نقل از المنتخب ص 374.
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج3 ؛ ص110 به نقل از مدینه المعاجز و نفس المهموم : فقال لهم: يا قوم! إنّي في غد أقتل، و تقتلون كلّكم معي، و لا يبقى منكم واحد. فقالوا: الحمد للّه الّذي أكرمنا بنصرك، و شرّفنا بالقتل معك، أو لا ترضى أن نكون معك في درجتك يا ابن رسول اللّه؟ فقال: جزاكم اللّه خيرا. و دعا لهم بخير، فأصبح و قتل و قتلوا معه أجمعون. فقال له القاسم بن الحسن عليه السّلام: و أنا فيمن يقتل؟ فأشفق عليه، فقال له: يا بنيّ! كيف الموت عندك؟ قال: يا عمّ! أحلى من العسل. فقال: أي و اللّه- فداك عمّك-، إنّك لأحد من يقتل من الرّجال معي بعد أن تبلو ببلاء عظيم، و ابنيعبد اللّه. فقال: يا عمّ! و يصلون إلى النّساء حتّى يقتل عبد اللّه و هو رضيع؟ فقال: فداك عمّك، يقتل عبد اللّه إذ جفّت روحي عطشا، و صرت إلى خيمنا، فطلبت ماء و لبنا، فلا أجد قطّ.
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص130 أضاف في نفس المهموم: «و روي أنّه قال الحسين عليه السّلام: اللّهمّ أحصهم عددا، و اقتلهم بددا، و لا تغادر منهم أحدا، و لا تغفر لهم أبدا، صبرا يا بني عمومتي، صبرا يا أهل بيتي، لا رأيتم هوانا بعد ذلك اليوم أبدا»
روضه حضرت قاسم علیه السلام
قسمت دوم:
گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود
دست رکاب بر سر پایم نمی رسید آن اسب هم مخالف جنگ یتیم بود
روز عاشورا دونه دونه همه رفتند به قربانگاه اومد اجازه بگیره
گفتن ابی عبدالله بغلش کرد این قدر تو بغل هم گریه کردند حتی غشی علیهما هر دو از حال رفتند
خیلی سخت بود برای حسین یادگار برادره ... امانته
یه وقت دیدن افتاد به پای عمو شروع کرد دست و پای عمو رو بوسیدن
این قدر التماس کرد بالاخره اذن میدان گرفت
پاره ماه سوی میدان شد
لرزه ای در سپاه عدوان شد
ای عجب هیئتی عجب کفنی
هیبتش هاشمی قَدَش حسنی
[و انا بن الحسن که افشا شد
لشگر کوفه در تماشا شد
نوجوان و به لشگر افتادن
با یلان عرب در افتادن
هرکه از هر طرف تهاجم کرد
لاجرم دست و پای خود گم کرد
رزم جانانه اش که غوغا کرد
کینه های مدینه سر وا کرد]
هنوز داشت گریه می کرد که وارد میدان شد
اومد مقابل لشگر ایستاد
ان تنکرونی فانا ابن الحسن سبط النبی المصطفی الموتمن
مردم اگه می شناسید من یادگار حسنم
گفتن کان وجهه فلقة قمر مثل ماهپاره می درخشید
راوی میگه دیدم حتی بند نعلینش پاره بود انقدر شوق شهادت داره خودش رو رسوند به میدان
وارد میدان شد غوغایی به پا کرد گفتن 70 نفر از این ملعون ها رو به زمین انداخت
اما نگم چی شد
فقط بگم یه وقت از بین میدان صدای قاسم بلند شد
افتادم از پشت فرس عمو به فریادم برس
یا عماه ادرکنی
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص137 به نقل از مقتل خوارزمی فلمّا نظر إليه الحسين اعتنقه، و جعلا يبكيان حتّى غشي عليهما، ثمّ استأذن الغلام للحرب، فأبى عمّه الحسين أن يأذن له، فلم يزل الغلام يقبّل يديه و رجليه، و يسأله الإذن حتّى أذن له، فخرج و دموعه على خدّيه و هو يقول: إن تنكروني فأنا فرع الحسن
محمود ژولیده
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص129 قال أبو مخنف: حدّثني سليمان بن أبي راشد، عن حميد بن مسلم، قال: خرج إلينا غلام كأنّ وجهه شقّة قمر، في يده السّيف، عليه قميص و إزار و نعلان قد انقطع شسع إحداهما ما أنسى أنّها اليسرى
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص151 و كمن له ملعون، فضربه على أمّ رأسه، ففجر هامته، و خرّ صريعا يخور بدمه، فانكبّ على وجهه، به نقل از تاریخ طبری
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص151 و خرّ صريعا يخور بدمه، فانكبّ على وجهه، و هو ينادي: يا عمّاه! أدركني. به نقل از ابو مخنف
روضه حضرت قاسم علیه السلام
قسمت سوم
تا صدای ناله قاسم بلند شد
ابی عبدالله خودشو مثه باز شکاری رسوند کنار بدن قاسم تا ابی عبدالله رسید لشگر به هم خورد گرد و غباری بلند شد تا گرد و غبار خوابید یه وقت دیدن قاسم داره دست و پا میزنه
عرضه بداریم یا صاحب الزمان معلومه اینجای روضه خیلی دل شما رو به درد آورده
آخه خود امام زمان وقتی سلام میده به قاسم اینجور فرمود السلام علی القاسم ابن الحسن بن علی حین نادی عمه اون وقتی که عمو شو صدا زد و هو یفصح برجلیه التراب دیدن قاسم داره دست و پا می زنه
حتی حضور زود تو هم فایده نداشت آن لحظه آمدی تو که حالم وخیم بود
اما عمو ببین چطور قد کشیدم آخه میگن سینه شو چسبونده بود به سینه خودش داشت قاسم برمی گرداند اما دیدن پاهاش داره رو زمین کشیده میشه کانی انظر الی الغلام و رجلاه تخطان الارض
عموجان زبان حالش اینه
از نعل اسب و دشنه و شمشیر و سنگ و خاک هر چیز در بلندی قدم سهیم بود
المزار الکبیر ابن مشهدی ص 490 فجلی علیه عمه کالصقر
همان ، السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، الْمَضْرُوبِ هَامَتُهُ، الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ، حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَى عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ، وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلِهِ التُّرَابَ، وَ الْحُسَيْنُ
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص130 به نقل از تاریخ طبری و نفس المهموم. ثمّ احتملهفكأنّي أنظر إلى رجلي الغلام يخطّان في الأرض، و قد وضع حسين صدره على صدره
پیوند روضه حضرت قاسم علیه السلام با روضه قتلگاه
اما عرض کنیم یا رسول الله میگن دو تا بدن بود روز عاشورا در حال حیات لگدکوب اسب ها شد یکی اینجا بدن قاسم بود
بار دوم هم عصر عاشورا روضه شو امام زمان می خوانه آی جد غریبم
حَتَّى نَكَسُوكَ عَنْ جَوَادِكَ، فَهَوَيْتَ إِلَى الْأَرْضِ جَرِيحاً تطووک الخیول بحوافرها تو هنوز جان داشتی با اسب هاشون بر بدن عزیز زهرا
حسین
المزار الكبير (لابن المشهدي) ؛ ؛ ص504 حَتَّى نَكَسُوكَ عَنْ جَوَادِكَ، فَهَوَيْتَ إِلَى الْأَرْضِ جَرِيحاً، تَطَؤُكَ الْخُيُولُ بِحَوَافِرِهَا، وَ تَعْلُوكَ الطُّغَاةُ بِبَوَاتِرِهَا «3»، قَدْ رَشَحَ «4» لِلْمَوْتِ جَبِينُكَ، وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْقِبَاضِ وَ الِانْبِسَاطِ شِمَالُكَ وَ يَمِينُكَ، تُدِيرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلَى رَحْلِكَ وَ بَيْتِكَ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِكَ عَنْ وُلْدِكَ وَ أَهْلِكَ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً، وَ إِلَى خِيَامِكَ قَاصِداً، مُحَمْحِماً «5» بَاكِياً.