eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.8هزار دنبال‌کننده
35 عکس
30 ویدیو
96 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه کوتاه قمر بنی هاشم (علیه السلام) (مجلس دوم) گفتن دو جا آثار شکستگی در چهره حسین نمایان شد یه جا وقتی بود که حبیب افتاد گفتن بان الانکسار فی وجه الحسین(1) یه بار هم اونجا بود که ناله برادر رو از کنار نهر علقمه شنید ... چه زیبا مرحوم اصفهانی فرموده: تا بیافتاد دو دست از تن آن میر حجاز شد به یکباره دراز دست کوتاه مخالف به پناگاه امم به نوامیس حرم اما می خوام عرض کنم یا امام زمان اونجا هنوز اصحاب دور و بر حسین بودن زهیر پا شد حسینو آرام کنه اما بمیرم برا غربت حسین تا صدای ناله عباسو شنید گفتن اول تیر به مشک عباس خورد بعدم یه تیر به سینه عباس نشست اینجا بود که از روی اسب به زمین افتاد فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه الحسین ادرکنی اومد کنار بدن برادر اول خم شد به بدن برادر نگاه کرد (2) بلند بلند گریه کرد صدا زد عباسم کمرم شکست الان انکسر ظهری و قلت حیلتی (3) (1) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏3 ؛ ص593 به نقل از مقتل أبي مخنف (المشهور)،/ 65- 67 قال أبو مخنف رحمه اللّه: لمّا قتل العبّاس، و حبيب بن مظاهر رحمه اللّه، بان‏ الإنكسار في وجه الحسين عليه السّلام، ثمّ قال: للّه درّك يا حبيب، لقد كنت فاضلا تختم القرآن في ليلة واحدة. قال: فقام إليه زهير بن القين رحمه اللّه، و قال: بأبي أنت و أمّي يا ابن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، ما هذا الانكسار الّذي أراه في وجهك، ألست تعلم أنّا على الحقّ؟ قال: بلى، و آله الخلق إني لأعلم علما يقينا إنّي و إيّاكم على الحقّ و الهدى. فقال زهير: إذا لا نبالى و نحن نصير إلى الجنّة و نعيمها. و همچنین ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏15 ؛ ص628 زاد في المعالي: لمّا قُتل حبيب بانَ‏ الانكسار في وجه الحسين عليه السلام، سِرُّهُ واضح لأنّ اطمينان قلب السّلطان وقلوب العسكر بحامل اللّواء، فإذا سقط اللّواء يتزلزل قلب السّلطان والعسكر، وكان زهير حامل لواء الميمنة، وحبيب حامل لواء الميسرة، والعبّاس حامل لواء القلب، ولهذا لمّا قُتل حبيب بانَ‏ الانكسار في وجه الحسين، وكذلك لمّا قُتل العبّاس عليه السلام (2) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص264 به نقل از سماوی ابصار لحسین و جاءه سهم و أصاب القربة و أريق ماؤها، ثمّ جاءه سهم آخر، فأصاب صدره، فانقلب عن فرسه. و في خبر: فضربه ملعون بعمود من حديد، ففلق هامته، فقتله، و لمّا انقلب عن فرسه، صاح إلى أخيه الحسين عليه السّلام: أدركني. فلمّا أتاه، رآه صريعا، فبكى، و حمله إلى الخيمة، ثمّ قالوا: و لمّا قتل العبّاس قال الحسين عليه السّلام: الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي.و في (إبصار العين): فخرّ صريعا إلى الأرض، فنادى بأعلى صوته: أدركني يا أخي.فانقضّ إليه أبو عبد اللّه كالصّقر، فرآه مقطوع اليمين و اليسار، مرضوخ الجبين، مشكوك العين بسهم، مرتثا بالجراحة، فوقف‏ عليه‏ منحنيا، و جلس عند رأسه يبكي حتّى فاضت نفسه، (3) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى‏ بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي». کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس سوم السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین و الحسن و الحسین عرضه بداریم یا صاحب الزمان هر شهیدی زمین می افتاد حسین بالای سرش میومد سرشو به دامن می گرفت پیکر مطهر شهید رو برمی گردوندن برخی شهدا رو اصحاب میاوردن علی اکبر که زمین افتاد دیگه اصحاب نبودن یا کم بودن حسین بنی هاشمیا رو صدا زد جوانان بنی هاشم بیاید بدن علی رو برگردونید وقتی قاسم افتاد زمین حسین خودش قاسم رو به سینه چسباند برگرداند برگردوند خلاصه به هر نحوی همه رو از بین دشمن عقب برد فقط دو تا بدن برنگشتن یکی بدن مظلوم علمدار ابی عبدالله بود حسین یه نگاهی به جسم نیمه جان عباس انداخت عباسم چه کنم آیا برم مراقب خیمه ها باشم یا بمونم تو رو برگردونم اینجا بود صدا زد الان انکسر ظهری بعد یه جمله ای گفته حسین اگه خودش نفرموده بود کسی جرأت نداشت به زبون بیاره فرمود عباسم ببین کنار بدن تو بیچاره شدم «قلت حیلتی» میگن حسین که رسید هنوز یه نیمه جونی تو بدن عباس بود(۲) اینجا دو تا جمله نقل کردن شایدم زبان حاله اول اینکه بعضیا گفتن عباس خودش صدا زد حسین جان دیگه منو به خیمه ها برنگردون من وعده آب به بچه هات دادم(۳) دوم اینکه زبان حال عباس اینه حسین جان من هم زمین افتادم تو اومدی بالاسرم اما ساعتی بعد که تو زمین می خوری آیا کسی هست سرت رو به دامن بگیره؟ یه وقت زینب بیاد بالای بلندی ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک بلا منزل و ماوای تو نیست خاک دو عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان یکجا برای بوسه ام در همه اعضای تو نیست. .................................... (1) جهت مشاهده مدارک روضه به روضه حضرت در کانال روضه های مکتوب مراجعه شود. (۲) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى‏ بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي». (۳) سحاب رحمت به نقل از معالی السبطین کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس چهارم السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین و الحسن و الحسین [...] نقل شده از مرحوم دربندی: اون شخص هر روز به زیارت امام حسین می رفت اما زیارت عباسو هفته ای یه بار می رفت تو عالم خواب فاطمه زهرا رو دید از او رو برمی گردونه فرمود تزور ابنی الحسین و لا تزور ابنی العباس الا قلیلا پسرم حسین رو زیارت می کنی اما پسرم عباسو کم زیارت می کنی اگرچه زاده ام البنین است و لیکن مادرش زهراست عباس اومد خدمت برادر صدا زد برادر جان دیگه سینه م تنگ شده دیگه از زندگی بیزار شدم «سئمت من الحیاة» میخوام برم از این منافقین انتقاممو بگیرم. حسین صدا زد حالا که میخوای بری به میدان، برو قدری برا بچه ها آب بیار گفتن تا نزدیک خیمه بچه ها شد فسمع الاطفال ینادون العطش العطش در خیمه قحط آب است عمو جان خون به دل رباب است عموجان راه افتاد به سمت میدان چهار هزار نفر نگهبان شریعه بودند با اینکه برنامه جنگ نداشت هشتاد نفر رو به درک واصل کرد رفت داخل آب وارد آب شد کفی از آب برداشت اما آب روی آب ریخت چو دید تشنۀ لب های خشک او دریاست به آب خیره شد و ناله اش ز دل برخاست که آب از چه نگردیدی از خجالت آب تو موج میزنی و تشنه یوسف زهراست قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم که در تو عکس لب خشک سیّدالشّهداست ز خون دیدۀ من روی موج خود بنویس که از تمامی اطفال تشنه تر سقّاست اما آب فرات یه پیامی برات آوردم ز شیر خواره برایت پیام آوردم پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟ تو همه جنگ ها ملاک علمدار بوده تو جنگ احد تا خبر پیچید پیغمبرو کشتن همه فرار کردن ما یه قطره از مصیبت عباسو تو مصیبت شهادت حاج قاسم دیدیم مشک رو پر آب کرد به سمت نخلستان حرکت کرد عجب صحنه ای ساخت اگر همه این عالم خلق شده بود تا این صحنه به وجود بیاد جا داشت بی دلیل نیست تو زیارت عباس امام صادق فرمود بگو سلام ملائکه سلام انبیا سلام بندگان صالح خدا صبح و شب برتو باد یابن امیر المومنین مشک به شانه گرفت راه افتاد شروع کرد رجز خوندن لا ارهب الموت اذ الموت رقا حتی اواری فی المصالیت لقی نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی انا العباس اغدوا بالسقا و لا اخاف الشر یوم الملتقی یه وقت لشگر شنید لحن عباس عوض شد والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی دست چپشم قطع کردن بازم ادامه داد مشکو به دندان گرفت یه وقت تیری اومد به سینه عباس نشست گفتن فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه الحسین ادرکنی طبق اون خواب خودش روضه خودشوخونده مرحوم قزوینی دید یه روضه خونی میگه روز عاشورا با تیر به چشم عباس زدن خیلی گریه کرد بعد فرمود چرا این روضه ها رو میخونید؟ میگه شب تو خواب دیدم خودش فرمود سید ابراهیم آیا تو روز عاشورا بودی ببینی با من چه کردند؟ تا دستامو جدا کردن سپاه دشمن شروع کرد به تیر باران یه وقت یه تیر به چشمای من نشست زانو رو بالا آوردم تیر رو از چشمام جدا کنم عمامه از سرم افتاد یه ملعون با عمود آهن ... بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏45 ؛ ص41 أقول و في بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة فبكى الحسين ع بكاء شديدا ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي‏ «1» فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ‏ مِنَ‏ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. َقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم فرجع إلى أخيه فأخبره فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا همان سوگنامه به نقل از معالی السبطین استاد حاج غلامرضاسازگار كامل الزيارات ؛ النص ؛ ص256 َ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ قَبْرِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ هُوَ عَلَى شَطِّ الْفُرَاتِ بِحِذَاءِ الْحَائِرِ [الْحَيْرِ] فَقِفْ عَلَى بَابِ السَّقِيفَةِ وَ قُلْ سَلَامُ‏ اللَّهِ‏ وَ سَلَامُ‏ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ وَ جَمِيعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الزَّاكِيَاتِ الطَّيِّبَاتِ فِيمَا تَغْتَدِي وَ تَرُوحُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ. بحار ج45 ص40 همان ص42 سحاب رحمت ص529 به نقل از سردار کربلا ص289 به نقل از آیت الله سید محمد کاظم قزوینی فرزند ایت الله سید محم ابراهیم قزوینی https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مجلس پنجم روضه کوتاه حضرت عباس: معالی السبطین به نقلی از شیخ کاظم ازری که از بهترین شعراء عرب بوده است نقل می کند که وی هنگامی که در شعر خود اینگونه سرود : «روزی که هدایت (یعنی امام حسین) به عباس پناه می برد» از سخن باز ایستاد و به فکر فرو رفت که آیا این سخن با مقام امام مناسب است یا نه؟ ولی در عالم رویا دید که امام حسین علیه السلام به وی فرمود چه خوب گفتی و زیبا سرودی ! آری من در روز عاشورا به عباس پناه می بردم بیت خود را نیز اینگونه کامل کن! :«در حالیکه خورشید از تیرگی غبار و دود نقاب زده بود.» معنای کامل بیت اینگونه می شود: روزی که امام حسین به عباس پناه برد در حالیکه خورشید نقابی غبار و دود بر صورت زده بود. 🔸اما سخن اینجاست که امام حسین علیه السلام چگونه به عباس پناه برده است؟ شاید بتوان گفت که در سه مقام چنین شد: نخست آنجا که ابی عبدالله به بالین شهدا در وسط میدان می رفت خیمه های خود را به عباس می سپرد دوم: آنجا که عباس اصرار بر رفتن به میدان شهادت داشت ابا عبدالله از او خواست که اول برای طفلان من کمی آب بیاور نوشته اند عباس به ناگاه شنید صدای العطش طفلان حسین بلند است. سوم: آن هنگام که ابی عبد الله کنار پیکر عباس رسید زبان حال ایشان این بود که برادر جان بلند شو و از پردگیان عصمت و عفاف محافظت فرما بلندشود علمدار علم رو بلند کن بازم پرچم این حرم رو بلند کن بازم تکیه گاهی به تو تکیه کردم تا از خیمه رفتی چقدر گریه کردم جواب رباب و چی میدی ابالفضل مگه گریه هاشو ندیدی اباالفضل متن: قال في منتخب التّواريخ: حدّث الشّيخ الجليل الحاجّ ملّا عليّ التّبريزيّ قال: سمعت من بعض أفاضل علماء العرب إنّ الأزريّ لمّا قال: (يوم أبو الفضل استجار به‏ الهدى‏) و معناه: إنّ يوم عاشوراء يوم استجار الحسين عليه السّلام بأخيه العبّاس. توقّف في ذلك، و تخيّل إنّ هذا المصراع من البيت لعلّه غير مقبول عند الحسين عليه السّلام، و لذا توقّف في مصراعه الآخر و ما أتمّ البيت، فنام و رأى الحسين عليه السّلام في منامه و قال عليه السّلام له: و لنعم ما قلت، و لقد أحسنت، و أجدت، نعم، لقد استجرت بالعبّاس يوم عاشوراء، و تممّه، و قل بعده (و الشّمس من كدر العجاج لثامها) يعني استجرت به حين أنّ الأرض و السّماء أغبرت من كثرة العجاج و الغبار حتّى كأنّ الشّمس تلثّمت و تنقّبت بالعجاج‏ موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص263 به نقل از معالی السبطین همچنین ر،ک: فرسان الهيجاء نویسنده : المحلاتي، الشيخ ذبيح الله جلد : 1 صفحه : 251 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰ارتباط بین روضه حضرت زهرا سلام الله علیها با روضه قمر بنی هاشم علیه السلام: 🔸زهرای مرضیه بزرگ حامی علی (علیه السلام) بود و به تعبیری «علمدار» امیرالمومنین بود و با استفاده از تعبیر روایت «فتنکشف عنی الهموم و الاحزان» می توان گفت: زهرا «کاشف الکرب عن وجه علی» بود تا جایی که بعد از از دست دادن زهرا کمر علی شکست. نوشته اند وقتی لقمان از سفر برگشت و خبر وفات پدر را شنید فرمود اختیار امور خویش را به دست گرفتم اما وقتی خبر وفات برادر را به او داند فرمود کمرم شکست. روز عاشورا نیز با اینکه بسیاری از یاران حضرت به شهادت رسیده بودند، سید الشهدا رفتن عباس را به مثابه از بین رفتن سپاه دانستند که فرمود: « وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ‏ عَسْكَرِي‏» در حالی که در آن هنگام قبل از قمر بنی هاشم یاران و بنی هاشم شهید شده بودند. همچنین با دیدن بدن افتاده در کنار نهر علقمه ناله بر آورد: «الان انکسر ظهری و قلت حیلتی» و آثار شکستگی در چهره حسین نمایان شد. کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
ندبه خوانی ام البنین و گریه افتادن مروان و از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السّلام روايت كرده‏اند كه مادر عباس و جعفر و عثمان و عبد اللّه (1) اولاد أمير المؤمنين عليه السّلام كه در صحراى كربلا شهيد شدند، أم البنين دختر حزام كلابيّه بود. چون در مدينه خبر شهادت آن بزرگواران به او رسيد، هر روز به قبرستان بقيع مى‏رفت و بر فرزندان شهيد خود نوحه و ندبه مى‏كرد و اهل مدينه به صداى گريه و نوحه او مى‏گريستند. حتى مروان با آن شقاوت و عداوت كه با اهل بيت رسالت داشت، از ندبه او بى‏تاب مى‏شد و مى‏گريست. مجلسي، جلاء العيون،/ موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص556 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰ام البنین روضه دار سید الشهدا 🔸زنان بنی هاشم در نزد ام البنین جمع می شدند و برای امام حسین عزاداری می کردند. 🔹و أقامت أمّ البنين، زوجة أمير المؤمنين، العزاء على الحسين و اجتمع عندها نساء بني هاشم يندبن الحسين و أهل بيته. و بكت أمّ سلمة و قالت: فعلوها، ملأ اللّه قبورهم نارا. موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص554 المقرّم، مقتل الحسين عليه السّلام،/ 440- مثله القاضي النّعمان، شرح الأخبار (الهامش)، 3/ 186
🔰درباره حضرت ام البنین (علیها السلام) صفحه ۱ از ۲ 🔸خلاصه ای از مقاله ای درباره حضرت ام البنین از سایت حوزه نت به آدرس https://b2n.ir/t17069 🔸حضرت ام البنین (س) از خاندان و طایفه ای است که به شهامت، رشادت و شجاعت و ویژگی های نیکوی اخلاقی مشهور بودند. و همین موضوع در ازدواج علی(ع) با ام البنین (س) تأثیرگذار بود. (مسعودی، 1374: ج2، 67؛ طبری، بی تا: ج2، 440؛ ابوفداء، بی تا: ج1، 181؛ ابن وردی، 1389: ج1، 220) 🔸هرچند علی(ع) پس از شهادت زهرا(س) همسران دیگری نیز انتخاب کرد، ولی همیشه در پی همسری بود که از خاندان شجاعت و غیرت و فضیلت باشد. امام علی (ع) این امر را با برادرش عقیل در میان گذاشت. امام از او خواست دختری از طایفه های مشهور عرب را برایش برگزیند که به شجاعت و قهرمان پروری زبانزد باشند تا از او فرزندی رشید، دلیر و با شهامت پدید آید. عقیل که انساب عرب را خوب می شناخت. علی را به خاندان راهنمایی کرد و گفت: با ام البنین(س) از طایفه کلاب ازدواج کن؛ زیرا در میان عرب، شجاع تر از پدران وی وجود ندارد. (مامقانی، 1350ق: ج3، 70؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ قمی، 1421 ق: 302؛ کحّاله، 1404ق: ج1، 242 🔸عقیل درباره خاندان ام البنین(س)می گوید: در میان عرب، شجاع تر از پدران ام البنین(علیها السلام) نبود. (ابن عنبر، 1362: 357؛ مامقانی، 1350ق: ج2، 128؛ امین، 1403ق: ج8، 381؛ قمی، 1421ق: 322). 🔸البنین(س) این صفت خاندانش را به ارث برده بود. پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش و شهادت عباس و دیگر فرزندانش در بقیع حضور می یافت و عبیدالله فرزند خردسال عباس را نیز به همراه می برد. این روحیه، شهامت و شجاعت او در مقابل باطل نشان می دهد. به یقین، در آن فضای خفقان به بقیع آمدن و عزاداری کردن به گونه ای که مردم جمع شوند و با او هم ناله گردند (سماوی، 1377: 56؛ طبری، بی تا: ج6، 296 🔸روزی امیر مؤمنان، عباس (ع) را در دامان خود گذاشت، آستینهایش را بالا زد و امام درحالی که به شدت می گریست به بوسیدن بازوان عباس (ع) پرداخت. ام البنین حیرت زده از این صحنه، از امام پرسید: «چرا گریه می کنید؟» حضرت با صدایی آرام و اندوه زده پاسخ داد: «به این دو دست نگریستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد، به یاد آوردم.» امّ البنین شتابان و هراسان پرسید: «چه بر سر آنها خواهد آمد؟» حضرت با آوایی مملوّ از غم و اندوه و تأثر فرمود: «آنها از ساعد قطع خواهند شد». این کلمات چون صاعقه ای بر امّ البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد. سپس او با اضطراب و به سرعت پرسید: «چرا قطع می شوند؟» امام به او خبر داد که فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش، حافظ شریعت الهی و ریحانه رسول اللّه (ص) دستانش قطع خواهد شد. امّ البنین به شدت گریست و زنان همراه او نیز در غم، رنج و اندوهش شریک شدند. (مقرم، 1369ق: 19) 🔸نویسنده کتاب ابصارالعین، شعر زیر را از شرح الکامل ابوالحسن اخفش نقل می کند و آن را از سروده های ام البنین(س)در ماتم فرزندش (عباس) می داند: یا مَن رَأی العباس کَ     رَّ علی جماهیر النَّقَد وَ وَراهُ مِن ابناء حی     دَر کلٌّ لَیثَ ذی لُبَد اُنبِئتُ انَّ ابنیِ اُصیبَ    بِرَأسِهِ مقطوعُ یَد وَیلی علی شِبلی اَما      لَ برَأسِهِ ضربُ العمد لَو کانَ سَیفُهُ فی یَدَیهِ     لما دَنَا مِنهُ اَحَد (سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1403 ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ ربعی (نقوی)، 1411ق: 26؛ امین، 1398 ق: 114؛ محلّاتی، 1368ق: ج3، 294). ای کسانی که حمله جانانه عباس(ع) را بر گله های گوسفند دیدید و نیز در پی او، فرزندان حیدر را که هر کدام شیری هستند که دست از یاری اش برنمی دارند. آه! به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عباس، عمود آهنین زدند، درحالی که دست در بدن نداشته است. وای بر من! که بر سر فرزندم عمود فرود آمد. اگر فرزندم عباس(ع)، دست در تن و شمشیر در کف داشت، چه کسی را یارای آن بود که به او نزدیک شود؟ 🔸گفتنی است ابیات دیگری را نیز به ام البنین(س) نسبت داده اند، مانند این موارد   لا تدعُوَنِّی وَ یَک ام البنین تُذکِّرینی بلیوث العرین   کانت بنونَ لی اُدعَی بهِم و الیومَ اَصبَحتُ و لا من بَنین   اَربعۀٌ مِثلَ نسُورُ الرّبی قد وَاصلُوا الموتَ بقَطعِ الوَتینِ   تنازَعُ الحِرصانَ اَشلائَهُم فَکُلّهُم اَمسُوا صَریعاً طَعین   یا لَیتَ شِعربی اَکَما اَخبَروا بِاَنَّ عبّاساً مَقطُوعَ الیَدَین   (سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1398 ق: 114؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ الحائری، بی تا: 432). ای زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین(س) مخوانید و مادر شیران شکاری ندانید. من فرزندانی داشتم که به سبب آنها مرا ام البنین(س) می گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست داده ام. کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰درباره حضرت ام البنین (علیها السلام) صفحه ۲از ۲ 🔸خلاصه ای از مقاله ای درباره حضرت ام البنین از سایت حوزه نت به آدرس https://b2n.ir/t17069 بشیر می گوید: وقتی به نزدیکی مدینه رسیدیم، امام علی بن الحسین (ع) فرود آمد. بار شترش را پایین آورد. چادرش را نصب کرد و فرمود: ای بشیر! خدا پدرت را رحمت کند. او شاعر خوبی بود. آیا تو نیز از شعر بهره ای داری؟ گفتم: آری! امام فرمود: به مدینه برو و خبر شهادت پدر و عزیزانم را به اهل مدینه برسان. (ابن طاووس، 1419ق: 143). مدینه به ظاهر آرام بود، ولی روزها بود که در انتظار شنیدن خبری دهشتناک به سر می برد. بشیر با شنیدن دستور ولیّ خدا، بر اسب سوار شد و با سرعت خود را به مدینه رساند. وارد مسجدالنبی شد. صدا را به کریه بلند کرد و با حالتی غمناک، با دو بیت شعر به انتظار تلخ اهل مدینه پایان داد:   یا اهلَ یَثربَ لا مُقام لَکُم بِهَا قُتِلَ الحسینُ فَادمَعی مِدرارُ   الجِسمُ مِنهُ بِکربلاءَ مُصَرَّجُ و الرّاس منهُ علَی القَناۀ یُدارُ   (ابن طاووس، 1419ق: 142).  ای اهل مدینه! دیگر در مدینه نمانید؛ زیرا حسین(ع) کشته شد. پس فراوان اشک بریزید. بدن حسین(ع) در کربلا، در خاک و خون غلتید؛ در حالی که سرش بر بالای نیزه به این شهر و آن شهر برده می شد. با اعلام این خبر، مدینه یکپارچه در عزا و شیون نشست. زنان از خانه های خود بیرون آمدند، صورت هایشان را خراشیدند، فریاد ماتم سر دادند و بر مظلومیت حسین (ع) و یارانش گریستند. در آن میانه شور و شیون، ام البنین(ع)، مادر شکیبا و صبور عباس، خود را به بشیر رساند و فرمود: «بشیر! از حسین(ع) برایم بگو». بشیر گفت: در سوگ چهار فرزند شُجاعَت به تو تسلیت می گویم. نگاه ام البنین (ع) به بشیر خیره شد و دوباره تکرار کرد: «بشیر: گفتم از حسینم چه خبر آوردی؟ حسینم چه شد؟ فرزندانم فدای حسین(ع) باد.»(مامقانی، 1350: ج2، 128). آری، برای ام البنین (ع)، وجود امام و مقتدایش از همه کس مقدّم بود. آفرین بر این فضیلت و ایمان و مرحبا به این بزرگواری و وفا، او بار دیگر رو به بشیر کرد و گفت: اگر حسین زنده باشد، کشته شدن چهار فرزندم برایم آسان است. (شبّر، 1409ق: ج1، 74؛ مامقانی، 1350: ج2، 231) 🔴نکته قابل توجه اینکه به جهت ضیق مجال تمام مطالب به همان عبارت مقاله سایت حوزه نت و صرفا جهت مطالعه عزیزان قرار داده شد و تطبیق عبارات و اسناد مجال دیگری می طلبد. کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
حضرت عباس در بیان آیت الله سعادت پرور صفحه 1 از 2 درك فناى كامل در برابر امام عليه السلام‏ از جمله چهره‏هاى تابناك عاشوراى حسينى، كه به حقّ ، و به تعبير سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- «پرچمدار امام و سردار لشكر حقّ» بود، سقّاى كربلا، ابوالفضل العباس، قمر بنى‏هاشم است. وقتى از امام اجازه جهاد خواست، حضرت به شدّت گريست، و سپس فرمود: «يا أَخى، أَنْتَ صاحِبُ لِوائى، وَ إِذا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرى.» برادرم، تو پرچمدار من هستى، و وقتى بروى، لشگرم از هم پاشيده مى‏شود. وى عرض كرد: «قَدْ ضاقَ صَدْرى وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَياةِ، وَ أُريدُ أَنْ أَطْلُبَ ثارى مِنْ هؤلاءِ الْمُنافِقينَ.» واقعاً سينه‏ام تنگ شده و از زندگى، خسته و بيزار شده‏ام، و مى‏خواهم از اين منافقان خون‏خواهى نموده و انتقام بگيرم. و چون اجازه‏ى آوردن آب براى كودكان خواست و حضرت اجازه داد و مشك را از آب فرات پر كرد، هنگام بازگشت، در حالى كه با آنان مى‏جنگيد، اين ابيات را مى‏خواند: لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ، إِذِ الْمَوْتُ رَقا حَتّى أُوارى‏ فِى الْمَصاليتِ لَقى‏ نفْسى لِنَفْسِ الْمُصْطَفَى الطُّهْرِ وِقا إِنّى أَنَا الْعَبّاسُ أَغْدُو بالسِّقا وَ لَا أَخافُ الشَّرِّ يَوْمَ الْمُلْتَقَى‏ از مرگ نمى‏ترسم؛ زيرا مرگ، ترقّى و بالا رفتن است- تا اين كه با ملاقات كردن كارگزاران و جنگاوران در ميان آن‏ها پوشيده شدم- جانم سپر و حامى جان برگزيده‏ى پاك نهاد [امام حسين- عليه‏السّلام-] باد- همانا من عبّاسم كه با مشك مى‏روم- و هنگام رويارويى [با شما كافران‏] از بدى و هلاكت نمى‏ترسم. و هنگامى كه دست راستش قطع مى‏شد، [مشك و يا شمشير] را به دست چپ گرفت و به دشمن حمله نموده و رجز خواند كه: وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمْ يَمينى‏ إِنّى أُحامى أَبَداً عَنْ دينى‏ وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْيَقينِ‏ نَجْلِ النَّبِىِّ الطّاهِرِ الأَمينِ‏ به خدا قسم، اگر دست راستم را قطع كنيد، من تا ابد از دينم و از امامى كه داراى يقينى راست، و نوه‏ى پيامبر پاك و امين است، حمايت مى‏كنم. و هنگامى كه دست چپش را قطع مى‏نمايند، به خود خطاب كرده و فرمود: يا نَفْسُ لا تَخْشَىْ مِنَ الْكُفّارِ وَ أَبْشِرى بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ مَعَ النَّبِىِّ السَّيِّدِ الْمُختارِ قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَسارِى‏ فَأَصْلِهِمْ يا رَبِّ حَرَّ النّار اى نفس، از كافران مترس و تو را بشارت باد به رحمت [خداوند] جبران كننده، همراه با پيامبر، آن آقاى انتخاب شده. همانا با ظلم‏شان دست چپ مرا قطع نمودند، پس پروردگارا، آنان را در حرارت آتش [جهنّم‏] ساكن گردان. و هنگامى كه شربت شهادت نوشيد، امام حسين- عليه‏السّلام- به بالينش حاضر شد، گريست و ابياتى را قرائت و سپس فرمود: «أَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى وَ قَلَّتْ حيلَتى.» حالا، پشت من شكست و چاره‏ام كم شد. و به نقلى، سخت گريست، و در حالى كه پيكرش را به سوى خيمه مى‏برد، اشعارى خواند و سپس فرمود: «أَلْآن انْكَسَرَ ...» بيان: نكته‏ها و معارف اين قسمت را در دو بخش، بررسى مى‏كنيم: الف. سخنان سيّدالشّهدا عليه السلام‏ 1. اين نكته را همواره بايد در نظر داشت كه حركت و گفتار امام معصوم، هم چون مردم عادى نيست، كه با احساسات و عواطفِ بى‏مبنا همراه باشد؛ بنابراين، گريه‏ى‏شديد امام در دو مورد (هنگام اجازه‏ى جهاد خواستن برادر و هنگام حضور در كنار پيكر او) را نمى‏توان تنها به خاطر اين كه برادرش بوده، و يا به علّت بعضى از جهاتى كه در فصل پنجم گذشت، دانست؛ بلكه هر چه نسبت به گريه‏ى حضرت كنار جنازه‏ى غلام ترك بگوييم، در اين جا نيز همان معنى را- علاوه بر جهات فوق كه بدان اشاره شد- خواهيم گفت. 2. جمله‏ى‏ «أَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى» نيز سخن عميقى است كه بيانگر مقام و منزلت و بزرگى قمر بنى‏هاشم است، گويا امام با اين جمله مى‏خواهد بفرمايد: تمام مصايب، از شهادت مسلم‏بن عقيل- عليه‏السّلام- تاكنون به اين حدّ مرا ناراحت ننمود دل مرا نشكست. 3. جمله‏ى‏ «قَلَّتْ حيلَتى.» ممكن است اشاره به ممكن نبودن حمل پيكر مطهّر وى به خيمه باشد. و يا اين كه بخواهد بفرمايد: من ديگر حامى و پشت‏گرمى ندارم. و يا اشاره به همان جمله‏اى باشد كه هنگام اجازه خواستن حضرت عبّاس- عليه‏السّلام- فرمود: «يا أَخى، أَنْتَ صاحِبُ لِوائى، وَ إِذا مَضَيْتَ، تَفَرَّقَ عَسْكَرى.» نقل از کتاب شریف فروغ شهادت ادامه در صفحه بعد کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
حضرت عباس در بیان آیت الله سعادت پرور صفحه 2 از 2 در نتيجه، ريشه‏ى اصلى صدور امورى از اين گونه از سوى سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- همان ديد معنوى آن بزرگوار نسبت به ياران و عظمت مقام و منزلت معنوى آن‏هاست. مردم عادى هم اگر گوشه‏اى از آن ديد امام را دارا شوند و يا حداقل به خصوصيّات اشخاص، بهتر عنايت داشته باشند، گريه و سخنان آنان در فقدان اشخاص، به حساب منزلت آن‏ها در شدّت و ضعف، و كمى و زيادى، متفاوت خواهد بود. ب. سخنان ابوالفضل العبّاس عليه السلام‏ نحوه‏ى اشعار و سخنان حضرت ابوالفضل- عليه‏السّلام- نيز شاهد بر عظمت مقام و منزلت اوست كه به قسمتى از آن اشاره مى‏شود: 1. كلام‏ «لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ» را تنها كسانى مى‏توانند با جرأت بگويند كه نسبت به سراى آخرت- از عالم قبر گرفته تا عرصه‏ى حساب و كتاب و قيامت- كوچك‏ترين نگرانى نداشته باشند؛ چنان كه خداوند در قرآن شريف مى‏فرمايد: قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏ بگو: اگر در نزد خدا، سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد، نه ديگر مردم، پس اگر راست مى‏گوييد آرزوى مرگ كنيد. و اين، تنها اولياى الهى هستند كه مى‏توانند چنين تمنّايى داشته باشند كه: قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏ بگو: اى كسانى كه يهودى شده‏ايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مى‏گوييد درخواست مرگ كنيد. 2. سخنانى چون‏ «نَفْسى لِنَفْسِ الْمُصْطَفَى الطُّهْرِ وِقا.» و يا «إِنّى أُحامى أَبَداً عَنْ دينى، وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْيَقينِ.» و يا «أَبْشِرى بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ، مَعَ النَّبِىِّ السَّيِّدِ الْمُخْتارِ.» كه همگى بيانگر كمال معنوى و آشنايى و شناخت واقعى وى از مقام ولايت است، از جان و روح و حقيقت كدام انسانى غير ايشان، مى‏تواند سرزند؟ لذا نمى‏توان به آسانى از جمله جمله‏ى آن گذشت و از عمق معناى آن صرف نظر كرد. نقل از کتاب فروغ شهادت کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
شب عاشورا: روضه امام حسین علیه السلام روضه زینب کبری سلام الله علیها شب عاشورا قسمت اول شب عاشورا قسمت دوم وداع و پیراهن شب عاشورا قسمت سوم وداع و حضرت سکینه شب عاشورا قسمت چهارم کلمات زینب کبری کنار قتلگاه شب عاشورا قسمت پنجم گفتگوی امام حسین علیه السلام و زینب کبری سلام الله علیها در شب عاشورا گفتگوی امام حسین علیه السلام و زینب کبری سلام الله علیها در شب عاشورا فایل پی دی اف و صوت روضه
شب عاشورا قسمت اول: السلام علیک یا ابا عبدالله امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود امشب اگه نگاه کنی تو خیمه های حسین صدای قرآن و مناجات بلنده عباس یه طرف علی اکبر یه طرف قاسم یه جا نشسته اصحاب یه طرف حبیب بن مظاهر بریر زهیر همه مشغول قرائت قرآن و مناجات با خدان امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود اما ایکاش فقط انگشترو می برد اما بمیرم فردا عصر عاشورا زینب بیاد نگاه کنه صدا بزنه برادر جان سلیمان جهانی چرا انگشت و انگشتر نداری امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص94وَ بَاتَ الْحُسَيْنُ ع وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ لَهُمْ‏ دَوِيٌ‏ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِد. لهوف : وَ أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجْدَلُ‏ بْنُ سُلَيْمٍ الْكَلْبِيُّ وَ قَطَعَ إِصْبَعَهُ ع مَعَ الْخَاتَمِ
شب عاشورا و عصر تاسوعا قسمت دوم: روضه کوتاه عصر تاسوعا هم تا صدای همهمه لشگر بلند شد زینب خودشو رسوند به برادر حسین صدا زد زینب جان الان در رویا جدم رسول الله و بابام علی و مادرم فاطمه رو دیدم به من خبر رفتن می دادن خواهر جان مثل اینکه قرارمون داره نزدیک میشه زینب چنان ناله ای زد محکم به صورتش زد حسین صدازد زینب جان آروم باش صدات به دشمن میرسه دشمن شاد میشم عرضه بداریم یا صاحب الزمان همین زینبی که خبر برادر نتونست تحمل کنه چه کرد اون لحظه که دید ظهر عاشورا حسین آمد کنار خیمه برا وداع یا سکینه علیکن منی السلام صدا زد یه پیراهن کهنه برام بیارید فإنی مقتول مسلوب اینا اگه منو بکشن منو برهنه می کنن ‏ لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش که تا برون نکند خصم بدمنش زتنش لباس کهنه چه حاجت که زیر سم ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏3 ؛ ص33 قال: فرفع الحسين رأسه، و قال: يا أختاه! رأيت جدّي في المنام، و أبي عليّا، و فاطمة أمّي، و أخي الحسن عليهم السّلام، فقالوا: يا حسين! إنّك رائح‏ إلينا عن قريب. و قد و اللّه يا أختاه دنا الأمر في‏ ذلك، لا شكّ . فلطمت زينب وجهها، و صاحت [وا خيبتاه-]! فقال‏الحسين: مهلا اسكتي، و لا تصيحي، فتشمت بنا الأعداء. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) / ج‏4 / 109. ثُمَّ قَالَ ع ائْتُونِي بِثَوْبٍ‏ لَا يُرْغَبُ‏ فِيهِ أَلْبَسُهُ غَيْرِ ثِيَابِي لَا أُجَرَّدُ فَإِنِّي مَقْتُولٌ مَسْلُوب و قال فی اللهوف: فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِيَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ ع‏ جَرَّدُوهُ مِنْه اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص123