eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
6هزار دنبال‌کننده
38 عکس
43 ویدیو
97 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه کوتاه قمر بنی هاشم (علیه السلام) (مجلس دوم) گفتن دو جا آثار شکستگی در چهره حسین نمایان شد یه جا وقتی بود که حبیب افتاد گفتن بان الانکسار فی وجه الحسین(1) یه بار هم اونجا بود که ناله برادر رو از کنار نهر علقمه شنید ... چه زیبا مرحوم اصفهانی فرموده: تا بیافتاد دو دست از تن آن میر حجاز شد به یکباره دراز دست کوتاه مخالف به پناگاه امم به نوامیس حرم اما می خوام عرض کنم یا امام زمان اونجا هنوز اصحاب دور و بر حسین بودن زهیر پا شد حسینو آرام کنه اما بمیرم برا غربت حسین تا صدای ناله عباسو شنید گفتن اول تیر به مشک عباس خورد بعدم یه تیر به سینه عباس نشست اینجا بود که از روی اسب به زمین افتاد فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه الحسین ادرکنی اومد کنار بدن برادر اول خم شد به بدن برادر نگاه کرد (2) بلند بلند گریه کرد صدا زد عباسم کمرم شکست الان انکسر ظهری و قلت حیلتی (3) (1) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏3 ؛ ص593 به نقل از مقتل أبي مخنف (المشهور)،/ 65- 67 قال أبو مخنف رحمه اللّه: لمّا قتل العبّاس، و حبيب بن مظاهر رحمه اللّه، بان‏ الإنكسار في وجه الحسين عليه السّلام، ثمّ قال: للّه درّك يا حبيب، لقد كنت فاضلا تختم القرآن في ليلة واحدة. قال: فقام إليه زهير بن القين رحمه اللّه، و قال: بأبي أنت و أمّي يا ابن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، ما هذا الانكسار الّذي أراه في وجهك، ألست تعلم أنّا على الحقّ؟ قال: بلى، و آله الخلق إني لأعلم علما يقينا إنّي و إيّاكم على الحقّ و الهدى. فقال زهير: إذا لا نبالى و نحن نصير إلى الجنّة و نعيمها. و همچنین ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏15 ؛ ص628 زاد في المعالي: لمّا قُتل حبيب بانَ‏ الانكسار في وجه الحسين عليه السلام، سِرُّهُ واضح لأنّ اطمينان قلب السّلطان وقلوب العسكر بحامل اللّواء، فإذا سقط اللّواء يتزلزل قلب السّلطان والعسكر، وكان زهير حامل لواء الميمنة، وحبيب حامل لواء الميسرة، والعبّاس حامل لواء القلب، ولهذا لمّا قُتل حبيب بانَ‏ الانكسار في وجه الحسين، وكذلك لمّا قُتل العبّاس عليه السلام (2) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص264 به نقل از سماوی ابصار لحسین و جاءه سهم و أصاب القربة و أريق ماؤها، ثمّ جاءه سهم آخر، فأصاب صدره، فانقلب عن فرسه. و في خبر: فضربه ملعون بعمود من حديد، ففلق هامته، فقتله، و لمّا انقلب عن فرسه، صاح إلى أخيه الحسين عليه السّلام: أدركني. فلمّا أتاه، رآه صريعا، فبكى، و حمله إلى الخيمة، ثمّ قالوا: و لمّا قتل العبّاس قال الحسين عليه السّلام: الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي.و في (إبصار العين): فخرّ صريعا إلى الأرض، فنادى بأعلى صوته: أدركني يا أخي.فانقضّ إليه أبو عبد اللّه كالصّقر، فرآه مقطوع اليمين و اليسار، مرضوخ الجبين، مشكوك العين بسهم، مرتثا بالجراحة، فوقف‏ عليه‏ منحنيا، و جلس عند رأسه يبكي حتّى فاضت نفسه، (3) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى‏ بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي». کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس سوم السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین و الحسن و الحسین عرضه بداریم یا صاحب الزمان هر شهیدی زمین می افتاد حسین بالای سرش میومد سرشو به دامن می گرفت پیکر مطهر شهید رو برمی گردوندن برخی شهدا رو اصحاب میاوردن علی اکبر که زمین افتاد دیگه اصحاب نبودن یا کم بودن حسین بنی هاشمیا رو صدا زد جوانان بنی هاشم بیاید بدن علی رو برگردونید وقتی قاسم افتاد زمین حسین خودش قاسم رو به سینه چسباند برگرداند برگردوند خلاصه به هر نحوی همه رو از بین دشمن عقب برد فقط دو تا بدن برنگشتن یکی بدن مظلوم علمدار ابی عبدالله بود حسین یه نگاهی به جسم نیمه جان عباس انداخت عباسم چه کنم آیا برم مراقب خیمه ها باشم یا بمونم تو رو برگردونم اینجا بود صدا زد الان انکسر ظهری بعد یه جمله ای گفته حسین اگه خودش نفرموده بود کسی جرأت نداشت به زبون بیاره فرمود عباسم ببین کنار بدن تو بیچاره شدم «قلت حیلتی» میگن حسین که رسید هنوز یه نیمه جونی تو بدن عباس بود(۲) اینجا دو تا جمله نقل کردن شایدم زبان حاله اول اینکه بعضیا گفتن عباس خودش صدا زد حسین جان دیگه منو به خیمه ها برنگردون من وعده آب به بچه هات دادم(۳) دوم اینکه زبان حال عباس اینه حسین جان من هم زمین افتادم تو اومدی بالاسرم اما ساعتی بعد که تو زمین می خوری آیا کسی هست سرت رو به دامن بگیره؟ یه وقت زینب بیاد بالای بلندی ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک بلا منزل و ماوای تو نیست خاک دو عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان یکجا برای بوسه ام در همه اعضای تو نیست. .................................... (1) جهت مشاهده مدارک روضه به روضه حضرت در کانال روضه های مکتوب مراجعه شود. (۲) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى‏ بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي». (۳) سحاب رحمت به نقل از معالی السبطین کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس چهارم السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین و الحسن و الحسین [...] نقل شده از مرحوم دربندی: اون شخص هر روز به زیارت امام حسین می رفت اما زیارت عباسو هفته ای یه بار می رفت تو عالم خواب فاطمه زهرا رو دید از او رو برمی گردونه فرمود تزور ابنی الحسین و لا تزور ابنی العباس الا قلیلا پسرم حسین رو زیارت می کنی اما پسرم عباسو کم زیارت می کنی اگرچه زاده ام البنین است و لیکن مادرش زهراست عباس اومد خدمت برادر صدا زد برادر جان دیگه سینه م تنگ شده دیگه از زندگی بیزار شدم «سئمت من الحیاة» میخوام برم از این منافقین انتقاممو بگیرم. حسین صدا زد حالا که میخوای بری به میدان، برو قدری برا بچه ها آب بیار گفتن تا نزدیک خیمه بچه ها شد فسمع الاطفال ینادون العطش العطش در خیمه قحط آب است عمو جان خون به دل رباب است عموجان راه افتاد به سمت میدان چهار هزار نفر نگهبان شریعه بودند با اینکه برنامه جنگ نداشت هشتاد نفر رو به درک واصل کرد رفت داخل آب وارد آب شد کفی از آب برداشت اما آب روی آب ریخت چو دید تشنۀ لب های خشک او دریاست به آب خیره شد و ناله اش ز دل برخاست که آب از چه نگردیدی از خجالت آب تو موج میزنی و تشنه یوسف زهراست قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم که در تو عکس لب خشک سیّدالشّهداست ز خون دیدۀ من روی موج خود بنویس که از تمامی اطفال تشنه تر سقّاست اما آب فرات یه پیامی برات آوردم ز شیر خواره برایت پیام آوردم پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟ تو همه جنگ ها ملاک علمدار بوده تو جنگ احد تا خبر پیچید پیغمبرو کشتن همه فرار کردن ما یه قطره از مصیبت عباسو تو مصیبت شهادت حاج قاسم دیدیم مشک رو پر آب کرد به سمت نخلستان حرکت کرد عجب صحنه ای ساخت اگر همه این عالم خلق شده بود تا این صحنه به وجود بیاد جا داشت بی دلیل نیست تو زیارت عباس امام صادق فرمود بگو سلام ملائکه سلام انبیا سلام بندگان صالح خدا صبح و شب برتو باد یابن امیر المومنین مشک به شانه گرفت راه افتاد شروع کرد رجز خوندن لا ارهب الموت اذ الموت رقا حتی اواری فی المصالیت لقی نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی انا العباس اغدوا بالسقا و لا اخاف الشر یوم الملتقی یه وقت لشگر شنید لحن عباس عوض شد والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی دست چپشم قطع کردن بازم ادامه داد مشکو به دندان گرفت یه وقت تیری اومد به سینه عباس نشست گفتن فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه الحسین ادرکنی طبق اون خواب خودش روضه خودشوخونده مرحوم قزوینی دید یه روضه خونی میگه روز عاشورا با تیر به چشم عباس زدن خیلی گریه کرد بعد فرمود چرا این روضه ها رو میخونید؟ میگه شب تو خواب دیدم خودش فرمود سید ابراهیم آیا تو روز عاشورا بودی ببینی با من چه کردند؟ تا دستامو جدا کردن سپاه دشمن شروع کرد به تیر باران یه وقت یه تیر به چشمای من نشست زانو رو بالا آوردم تیر رو از چشمام جدا کنم عمامه از سرم افتاد یه ملعون با عمود آهن ... بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏45 ؛ ص41 أقول و في بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة فبكى الحسين ع بكاء شديدا ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي‏ «1» فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ‏ مِنَ‏ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. َقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم فرجع إلى أخيه فأخبره فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا همان سوگنامه به نقل از معالی السبطین استاد حاج غلامرضاسازگار كامل الزيارات ؛ النص ؛ ص256 َ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ قَبْرِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ هُوَ عَلَى شَطِّ الْفُرَاتِ بِحِذَاءِ الْحَائِرِ [الْحَيْرِ] فَقِفْ عَلَى بَابِ السَّقِيفَةِ وَ قُلْ سَلَامُ‏ اللَّهِ‏ وَ سَلَامُ‏ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ وَ جَمِيعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الزَّاكِيَاتِ الطَّيِّبَاتِ فِيمَا تَغْتَدِي وَ تَرُوحُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ. بحار ج45 ص40 همان ص42 سحاب رحمت ص529 به نقل از سردار کربلا ص289 به نقل از آیت الله سید محمد کاظم قزوینی فرزند ایت الله سید محم ابراهیم قزوینی https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مجلس پنجم روضه کوتاه حضرت عباس: معالی السبطین به نقلی از شیخ کاظم ازری که از بهترین شعراء عرب بوده است نقل می کند که وی هنگامی که در شعر خود اینگونه سرود : «روزی که هدایت (یعنی امام حسین) به عباس پناه می برد» از سخن باز ایستاد و به فکر فرو رفت که آیا این سخن با مقام امام مناسب است یا نه؟ ولی در عالم رویا دید که امام حسین علیه السلام به وی فرمود چه خوب گفتی و زیبا سرودی ! آری من در روز عاشورا به عباس پناه می بردم بیت خود را نیز اینگونه کامل کن! :«در حالیکه خورشید از تیرگی غبار و دود نقاب زده بود.» معنای کامل بیت اینگونه می شود: روزی که امام حسین به عباس پناه برد در حالیکه خورشید نقابی غبار و دود بر صورت زده بود. 🔸اما سخن اینجاست که امام حسین علیه السلام چگونه به عباس پناه برده است؟ شاید بتوان گفت که در سه مقام چنین شد: نخست آنجا که ابی عبدالله به بالین شهدا در وسط میدان می رفت خیمه های خود را به عباس می سپرد دوم: آنجا که عباس اصرار بر رفتن به میدان شهادت داشت ابا عبدالله از او خواست که اول برای طفلان من کمی آب بیاور نوشته اند عباس به ناگاه شنید صدای العطش طفلان حسین بلند است. سوم: آن هنگام که ابی عبد الله کنار پیکر عباس رسید زبان حال ایشان این بود که برادر جان بلند شو و از پردگیان عصمت و عفاف محافظت فرما بلندشود علمدار علم رو بلند کن بازم پرچم این حرم رو بلند کن بازم تکیه گاهی به تو تکیه کردم تا از خیمه رفتی چقدر گریه کردم جواب رباب و چی میدی ابالفضل مگه گریه هاشو ندیدی اباالفضل متن: قال في منتخب التّواريخ: حدّث الشّيخ الجليل الحاجّ ملّا عليّ التّبريزيّ قال: سمعت من بعض أفاضل علماء العرب إنّ الأزريّ لمّا قال: (يوم أبو الفضل استجار به‏ الهدى‏) و معناه: إنّ يوم عاشوراء يوم استجار الحسين عليه السّلام بأخيه العبّاس. توقّف في ذلك، و تخيّل إنّ هذا المصراع من البيت لعلّه غير مقبول عند الحسين عليه السّلام، و لذا توقّف في مصراعه الآخر و ما أتمّ البيت، فنام و رأى الحسين عليه السّلام في منامه و قال عليه السّلام له: و لنعم ما قلت، و لقد أحسنت، و أجدت، نعم، لقد استجرت بالعبّاس يوم عاشوراء، و تممّه، و قل بعده (و الشّمس من كدر العجاج لثامها) يعني استجرت به حين أنّ الأرض و السّماء أغبرت من كثرة العجاج و الغبار حتّى كأنّ الشّمس تلثّمت و تنقّبت بالعجاج‏ موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص263 به نقل از معالی السبطین همچنین ر،ک: فرسان الهيجاء نویسنده : المحلاتي، الشيخ ذبيح الله جلد : 1 صفحه : 251 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub