eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.4هزار دنبال‌کننده
31 عکس
28 ویدیو
95 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰وداع امیرالمومنین با فرزندان در لحظه های آخر و پیش بینی شهادت امام حسین 🔸عرق بر پیشانی مبارک حضرت 🔸خداحافظی با تک تک فرزندان 🔸نقل رویای پیامبر و نفرین امت 🔸ای اباعبدالله صبر کن تو شهید این امتی 🔸به استقبال آمدن پیامبر، حمزه و جعفر به نقل از محمّد بن حنفيّه: چون شب بيست‏ويكم شد و شب‏تاريك گشت آن شب، دومين شب حادثه بود پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود ... سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لب‏هايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانى‏اش عرق مى‏كرد و او با دست خود آن را پاك مى‏كرد. گفتم: پدر! مى‏بينم كه دست بر پيشانى مى‏كشى.فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى‏فرمود:" هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديك شود، پيشانى‏اش عرق مى‏كند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مى‏شود و ناله‏اش آرام مى‏گيرد"». سپس فرمود: «اى ابو عبد اللّه! اى عون!». سپس همه فرزندانش، كوچك و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد. با همه خداحافظى مى‏كرد و مى‏فرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مى‏كنم». و آنان مى‏گريستند. حسن عليه السلام گفت: پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟ فرمود: «پسرم! يك شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به‏او از اين‏خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود:" نفرينشان كن". گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود:" خداوندْ دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‏آورد". سه روز گذشته است. اى ابو محمّد! و اى ابو عبد اللّه! سفارش به نيكى مى‏كنم. شما از منيد و من از شمايم». سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبد اللّه! گويا مى‏بينم كه از همين‏جا فتنه‏ها بر شما سر برمى‏آورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است». سپس فرمود: «اى ابو عبد اللّه! . بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا». سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مى‏گويند:" براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم"». سپس چشمانش را به چهره همه خانواده‏اش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مى‏كنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است». سپس فرمود: «و عليكم السلام، اى فرستادگان الهى!». سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند» و «خداوند با كسانى است كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند» و پيشانى‏اش عرق كرد، در حالى‏كه بسيار ذكر خدا مى‏گفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مى‏كرد و شهادتين مى‏گفت. سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دست‏ها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله». سپس جان داد. وفاتش شب 21 رمضان، شب جمعه بود، به سال چهلم هجرى‏. ترجمه به نقل از سایت حاج میثم مطیعی منبع: بحار الأنوار: ج 42 ص 293290. ادامه در پیام بعد @rozehayemaktoub
🔰وداع امیرالمومنین با فرزندان در لحظه های آخر و پیش بینی شهادت امام حسین 🔸عرق بر پیشانی مبارک حضرت 🔸خداحافظی با تک تک فرزندان 🔸نقل رویای پیامبر و نفرین امت 🔸ای اباعبدالله صبر کن تو شهید این امتی 🔸به استقبال آمدن پیامبر، حمزه و جعفر به نقل از محمّد بن حنفيّه: چون شب بيست‏ويكم شد و شب‏تاريك گشت آن شب، دومين شب حادثه بود پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود ... سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لب‏هايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانى‏اش عرق مى‏كرد و او با دست خود آن را پاك مى‏كرد. گفتم: پدر! مى‏بينم كه دست بر پيشانى مى‏كشى.فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى‏فرمود:" هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديك شود، پيشانى‏اش عرق مى‏كند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مى‏شود و ناله‏اش آرام مى‏گيرد"». سپس فرمود: «اى ابو عبد اللّه! اى عون!». سپس همه فرزندانش، كوچك و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد. با همه خداحافظى مى‏كرد و مى‏فرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مى‏كنم». و آنان مى‏گريستند. حسن عليه السلام گفت: پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟ فرمود: «پسرم! يك شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به‏او از اين‏خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود:" نفرينشان كن". گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود:" خداوندْ دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‏آورد". سه روز گذشته است. اى ابو محمّد! و اى ابو عبد اللّه! سفارش به نيكى مى‏كنم. شما از منيد و من از شمايم». سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبد اللّه! گويا مى‏بينم كه از همين‏جا فتنه‏ها بر شما سر برمى‏آورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است». سپس فرمود: «اى ابو عبد اللّه! . بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا». سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مى‏گويند:" براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم"». سپس چشمانش را به چهره همه خانواده‏اش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مى‏كنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است». سپس فرمود: «و عليكم السلام، اى فرستادگان الهى!». سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند» و «خداوند با كسانى است كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند» و پيشانى‏اش عرق كرد، در حالى‏كه بسيار ذكر خدا مى‏گفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مى‏كرد و شهادتين مى‏گفت. سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دست‏ها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله». سپس جان داد. وفاتش شب 21 رمضان، شب جمعه بود، به سال چهلم هجرى‏. ترجمه به نقل از سایت حاج میثم مطیعی منبع: بحار الأنوار: ج 42 ص 293290. ادامه در پیام بعد @rozehayemaktoub