eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.8هزار دنبال‌کننده
35 عکس
30 ویدیو
95 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰فرازی از روایت منقوله از بی بی دو عالم فاطمه دختر موسی ابن جعفر (سلام الله علیها) در روز بزرگداشت شایسته است حدیث فاطمیات را مرور کنیم. ✅در کتاب بحار الانوار آمده است: دختر امام رضا علیه السلام از و زینب و ام کلثوم دختران موسی ابن جعفر علیه السلام از دختر امام صادق علیه السلام از دختر امام باقر علیه السلام از دختر امام سجاد علیه السلام از و سکینه دختر امام حسین علیه السلام از ام کلثوم دختر امیرالومنین علیه السلام از دختر رسول خدا صلی لله علیه و آله نقل می کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که به معراج رفتم و وارد بهشت شدم قصری را دیدم از مروارید های بزرگ سفید که بر آن دری است مزین شده به مروارید و یاقوت و بر آن در پرده ای آویزان است سر بلند کردم و دیدم بر درب قصر نوشته شده است:« لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ الْقَوْمِ» و بر پرده نوشته شده است:« به به از مثل شیعه علی» از در که وارد شدم قصری را دیدم از عقیق سرخ که دری از نقره زینت شده با زبرجد سبز دارد و بر آن پرده ای است. سر بلند کردم ودیدم بر در نوشته شده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْمُصْطَفَى» و بر پرده نوشته شده است: شیعیان علی علیه السلام را به پاکی ولادت بشارت بده از در که وارد شدم قصری را دیدم که از زمرد سبز بود و از آن زیباتر ندیده بودم و دری از یاقوت سرخ داشت زینت شده با مروارید و بر آن پرده ای بود که بر آن نوشته شده بود: «فقط شیعیان علی علیه السلام پیروز و رستگار اند» گفتم ای دوست من جبرئیل این قصر از آن کیست؟ گفت ای محمد صلی الله علیه و آله این قصر از آن پسر عمو و وصی تو علی ابن ابی طالب علیه السلام است.» متن روایت:«قَالَ حَدَّثَتْنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى‏ الرِّضَا ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ بَنَاتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قُلْنَ حَدَّثَتْنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ وَ سُكَيْنَةُ ابْنَتَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع عَنْ أُمِّ كُلْثُومٍ بِنْتِ عَلِيٍّ ع عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ‏: لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ دُرَّةٍ بَيْضَاءَ مُجَوَّفَةٍ وَ عَلَيْهَا بَابٌ مُكَلَّلٌ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ وَ عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْبَابِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ الْقَوْم وَ إِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى السِّتْرِ بَخْ بَخْ مِنْ مِثْلِ شِيعَةِ عَلِيٍّ فَدَخَلْتُهُ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ عَقِيقٍ أَحْمَرَ مُجَوَّفٍ وَ عَلَيْهِ بَابٌ مِنْ فِضَّةٍ مُكَلَّلٍ بِالزَّبَرْجَدِ الْأَخْضَرِ وَ إِذَا عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْبَابِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْمُصْطَفَى و إِذَا عَلَى السِّتْرِ مَكْتُوبٌ بَشِّرْ شِيعَةَ عَلِيٍّ بِطِيبِ الْمَوْلِدِ فَدَخَلْتُهُ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرِ مُجَوَّفٍ لَمْ أَرَ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ عَلَيْهِ بَابٌ مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ مُكَلَّلَةٍ بِاللُّؤْلُؤِ وَ عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى السِّتْرِ شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ فَقُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ لِمَنْ هَذَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ لِابْنِ عَمِّكَ وَ وَصِيِّكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ» منبع: بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏65 ؛ ص76 کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب): @rozehayemaktoubb کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰قصه و دفاع از ✅صفحه ۱ ابو عبیده نقل می کند: پدرم و ابن ابو رافع روایت کرده اند: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله، به علی ابن ابی طالب علیه السلام نامه ای نوشت و در آن به وی دستور داد که بدون تأخیر و انتظار نزد او بیاید. فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابو واقد لیثی بود. هنگامی که نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله، به او رسید، برای بیرون آمدن و هجرت آماده شد، و به کسانی از مؤمنان مستضعفی که همراه وی بودند نیز دستورِ پیامبر را ابلاغ کرد و به آنان دستور داد که به طور مخفیانه بیرون بیایند و عجله کنند. هنگامی که شب، درون هر درّه ای را تا ذی طوی فرا گرفت. علی علیه السلام، سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مادرش بنت اسد فرزند هاشم، و دختر زبیر فرزند عبد المطلب را با خود همراه کرد. گفته شد که: این زن، ضُباعه بوده است. أَیْمَن بْن أُمِّ أَیْمَن غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابو واقد، فرستاده رسول خدا نیز به دنبال آنان به راه افتادند. او شترها را تند می‌راند و با آنان (مسافران) با خشونت رفتار می‌کرد. علی علیه السلام فرمودند: - ای ابوواقد! - با زنان، مهربان باش؛ چرا که آنان ضعیف اند. گفت: من می‌ترسم که جویندگان به ما برسند. علی علیه السلام فرمودند: صبر کن و عجله نکن. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند: ای علی! آنان نمی توانند به تو آسیبی برسانند. و خود افسار شتران را در دست گرفت و به آرامی آنان را می‌برد و با خود این شعر را زمزمه می‌کرد: کسی نیست جز خدا؛ پس به او گمان نیک داشته باشید و پروردگار آدمیان، آن چه را که تو را محزون ساخته است، کفایت می‌کند. هنگامی به کوه ضجنان رسید، تعقیب کنندگان به او رسیدند و تعداد آنان هفت سوار کار از قریش بود که همگی نقاب بر صورت داشتند و هشتمین آنان بود که جَناح نام داشت. علی علیه السلام که آن گروه را از دور مشاهده کردند، نزد ایمن و ابو واقد آمدند و به آن دو فرمود: شتران را فرود آورید و آن‌ها را ببندید و جلو آمد و زنان را پیاده کرد. سواران نزدیک شدند. علی علیه السلام در حالی که شمشیرش را بیرون کشیده بود به مصاف آنان رفت. آنان به طرف او هجوم آوردند و گفتند: ای - مکار - آیا گمان برده ای که تو با زنان نجات خواهی یافت، ای بی پدر، برگرد. فرمود: و اگر این کار را نکنم؟ گفتند: تو را مجبور می‌کنیم و یا با پر موترین قسمت‌های بدنت (یعنی سرت) برخواهیم گشت و مرگ برای تو آسان تر است. آن سوار کاران به زنان و شتران نزدیک شدند تا شتران را رم دهند. علی علیه السلام جلوی آنان را گرفت و یکی از آنان شمشیرش را بر آن حضرت فرود آورد. حضرت خود را کنار کشید و ضربه شمشیر به او اصابت نکرد و سپس بر او نیرنگی زد و شمشیرش را بر شانه اش فرود آورد. شمشیر در بدنش فرو رفت و به اسب رسید. و علی علیه السلام مانند اسبی که روی پاهای خویش بایستد یا مانند سوار کاری بر روی اسب با شمشیرش به آنان حمله ور می‌شد، در حالی که این شعر را می‌سرود: راه مرا که جاهد و مجاهدم باز کنید. من با خود عهد کرده‌ام که کسی را غیر از خدای یکتا نپرستم. آن گروه در برابر او تار و مار شدند و به او گفتند: ای فرزند ابو طالب! به ما کاری نداشته باش. فرمود: همانا من به سوی پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله در یثرب خواهم رفت، هر کس که می‌خواهد گوشتش را تکه تکه کنم یا خونش را بریزم، به دنبال من بیاید یا به من نزدیک شود. سپس نزد همسفرانش ایمن و ابو واقد آمد و به آنان گفت: شترانتان را حرکت دهید و سپس پیروزمندانه به راه افتاد تا در ضجنان فرود آمد و در آن جا یک شبانه روز ماندند و گروهی از مؤمنان مستضعف به وی پیوستند. در میان آنان‌ام ایمن، کنیز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز بود. در آن شب با فواطم نماز گزارد: مادرش فاطمه دختر اسد، فاطمه دختر رسول الله صلی علیه و آله و سلم و فاطمه دختر زبیر. آنان در حالت ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان، به یاد خدا بودند و با ذکر او سپری کردند و تا طلوع بامداد در این حالت بودند و سپس نماز صبح را گزاردند و به راه افتادند. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰قصیده حضرت امام خمینی (سلام الله علیه) درباره تقارن عید نوروز با نیمه شعبان 🔰در این قصیده زیبا نخست در توصیف نوروز و تشبیه رگبار باران به تصویر تیرباران جنگ سخن می گوید و پس از آن به مدح حضرت صاحب زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پردازد. سپس به مدح ولی فقیه زمان حضرت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی می پردازد. این قصیده ای تاریخی درباره نگاه بلند امام خمینی به مقام ولایت فقیه و نیابت عام امام زمان است. 🔸مژده فروردین ز نو بنمود گیتی را مُسخّر‏   ‏جیشش از مغرب زمین بگرفت تا مشرق سراسر‏ ‏‏رایَتَش افراشت پرچم زین مُقَرْنَسْ چرخِ اَخْضَرْ‏   ‏گشت از فرمان وی دَر خدمتش گردونْ مقرّر‏ ‏‏بر جهان و هَرچه اندر اوست، یکسر حکمران شد‏ 🔸‏‏قدرتش بگرفت از خطِّ عرب تا مُلْک ایران‏   ‏از فراز تودۀ آنْوِرْس تا سَر حدِّ غازان‏ ‏‏هند و قفقاز و حبش، بلغار و تُرکستان و سودان‏  ‏ هم طراز دشت و کوهستان و هم پهنای عمان‏ ‏‏دولتش از فرّ و حشمت، تالی ساسانیان شد‏ 🔸‏‏کرد، لشکر را ز ابر تیره اُردویی منظّم‏   ‏داد هر یک را ز صَرصَر بادیه پیمای اَدهم‏ ‏‏بر سران لشکر از خورشید نیّر داد پرچم‏  رعد را فرمان حاضر باش دادی چون شه جم‏ ‏‏برق از بهر سَلام عید نو آتشفشان شد‏ 🔸چون سَران لشکری حاضر شدند از دور و نزدیک‏ هم اَمیران سپه آماده شد از تُرک و تاجیک‏ ‏‏داد از امر قضا بر رَعد غُرّان حکم موزیک‏  زان سپس دادی بر آن غژمان سپه فرمان شلیک‏ ‏‏تودۀ غبرا ز شلّیک یَلان بُمباردمان شد‏ 🔸‏‏از شلیک لشکری بر خاک تیره خون بریزد‏  قلبها سوراخ و اندر صفحۀ هامون بریزد‏ ‏‏هم به خاک تیره از گُردان دو صد میلیون بریزد‏  زَهْرَۀ قیصر شکافد قلب ناپلئون بریزد‏ ‏‏لیک زین بُمباردمان عالم بهشت جاودان شد‏ 🔸‏‏روزگار از نو، جوان گردید و عالم گشت بُرنا‏  ‏ چرخْ پیروز و جَهان بهروز و خوش اقبالْ دنیا‏ ‏‏در طربْ خورشید و مه در رقص و در عشرتْ ثریّا‏  ‏ بس که اسبابِ طرب گردید از هر سو مُهیّا‏ ‏‏پیرِ فرتوتِ کُهن از فرطِ عشرت نوجوان شد 🔸‏‏سیب سیم اندامْ فتّان گشت و شد دلدار عیّار‏  ‏ گشت پنهان پشت شاخ، از برگ محکم بست رخسار‏ ‏‏تا که «به»، روزی ورا دید و ز جان گشتش خریدار‏  بس که رو بر آستانش سود آن رنجورافگار‏ ‏‏چهره اش زرد و رُخش پرگَرد و حالش ناتوان شد‏ 🔸‏‏جامۀ گلنارگون پوشیده بَر اندام نار است‏  ‏ گوییا چون من گرفتار بُتی بی اعتبار است‏ ‏‏جامه اش از رنگ خونِ دل چنین گلناروار است‏  ‏ یا که چون فرهادِ خونینْ دل، قتیلِ راه یٰار است‏ ‏‏پیرهَن از خون اندامش بسی گُلنارسٰان شد‏ 🔸جان فزا بزمی طرب انگیز و خوش آراست بلبل تا که آید در حباله ای عقد او گل بی تأمُل‏ ‏‏«تار» صَلْصَل زد، «نوا» طوطی و گرم «رقص» سُنبل‏ بس که روح افزا، طَرب انگیز شد، بزم طَرب، گل‏ ‏‏بَرخلاف شیوۀ مَعشوقگان تصنیف خوان شد‏ 🔸‏‏نی اساس شادی اندر تودۀ غَبرا مهیّاست‏  ‏ یا که اَندر بوستانهای زمینی عیش برپاست‏ ‏‏خود در این نوروز اندر هشت جنّت شور و غوغاست‏  ‏ قُدسیان را نیز دَر لاهوت، جشنی شادی افزاست‏ ‏‏چون که این با توأمان شد‏ 🔸‏‏مَصدرِ هر هشت گردون مبدأ هر هفت اختر‏  ‏ خالق هر شش جهت، نور دل هَر پنج مَصدر‏ ‏‏والی هر چار عنصر حُکمران هَر سه دختر‏  ‏ پادشاه هر دو عالم، حُجّتِ یکتای اکبر‏ ‏‏آنکه جودش شهرۀ نُه آسمان بَل لامکان شد‏ 🔸 سیرت، فر، عصمت خو هم قدرت، علی زهد و مُحمّدعِلم مَهْرو‏ ‏‏شاه جعفر فیض و کاظِم حلم و هشتم قبله گیسو‏  ‏ هم تقی تقوا، نقی بخشایش و هم عسکری مو‏ ‏‏مَهدی قائم که دَر وی جمع، اوصاف شهان شد‏ کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰گفتگوی پیامبر و حمزه شب شهادت حضرت حمزه 🔸نکته مهم در زندگی پر افتخار حضرت حمزه آن است که در آخرین شب عمر مبارکش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن حضرت خبر داد که شهادت ایشان نزدیک است و باید در پیشگاه الهی پاسخگوی عقائد خویش باشد. 🔸ولما كانت الليلة التي اصيب حمزة في يومها دعا به رسول الله (صلى الله عليه وآله) فقال: يا حمزة يا عم رسول الله، يوشك أن تغيب غيبة بعيدة، فما تقول لو وردت على الله تبارك و تعالى، وسألك عن شرائع الاسلام وشروط الايمان ؟ فبكى حمزة وقال: بأبي أنت وامي ارشدني وفهمني، فقال: يا حمزة تشهد أن لا إله إلا الله مخلصا، وأني رسول الله تعالى بالحق قال حمزة: شهدت، قال: وأن الجنة حق، وأن النار حق وأن الساعة آتية لا ريب فيها، وأن الصراط حق، والميزان حق، ومن يعمل مثقال ذرة خيرا يره، ومن يعمل مثقال ذرة شرا يره وفريق في الجنة، وفريق في السعير، وأن أمير المؤمنين، قال حمزة: شهدت وأقررت وآمنت وصدقت وقال: الائمة من ذريته و ، وفي ذريته قال حمزة: آمنت و صدقت، وقال: سيده نساء العالمين قال: نعم صدقت، وقال: سيد الشهداء وأسد الله وأسد رسوله وعم نبيه، فبكى حتى سقط على وجهه وجعل يقبل عيني رسول الله (صلى الله عليه وآله)، وقال: ابن أخيك طيار في الجنة مع الملائكة، وأن محمد وآله خير البرية تؤمن يا حمزة بسرهم وعلانيتهم وظاهرهم وباطنهم، وتحيى على ذلك وتموت، توالي من والا هم، وتعادي من عاداهم قال: نعم يا رسول الله، أشهد الله واشهدك وكفى بالله شهيدا. 🔸و شبی که فردای آن شب حمزه به شهادت رسید، رسول خدا او را فرا خواند و فرمود: ای حمزه، ای عموی پیامبر! نزدیک است که غیبتی طولانی داشته باشی، (مرگت فرا رسد) پس چه می گوئی اگر بر خدای تبارک و تعالی وارد شوی و از تو درباره شرایع اسلام و شرطهای ایمان سؤال کند؟ پس حمزه گریست و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، راهنمایی ام فرما و به من بفرما. پس پیامبر (ص) فرمود: ای حمزه، باید مخلصانه شهادت به لا اله الا الله دهی، و نیز شهادت دهی که من به حق رسول خدا هستم، پس حمزه عرض کرد: شهادت دادم، پیامبر فرمودند: و شهادت دهی که بهشت حق است، و دوزخ حق است، و قیامت بدون شک آمدنی است، و صراط و میزان حق است، و هر کس ذره ای عمل خیر انجام دهد آن را می بیند، و هر کس ذره ای شر و بدی انجام دهد آن را می بیند، و گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ اند، و باید شهادت دهی که امیرالمؤمنین است، حمزه عرض کرد: شهادت دادم و اقرار کردم و ایمان آوردم و تصدیق نمودم، پیامبر فرمود: و باید شهادت دهی که امامان از نسل علی، و اند، و در ذریه حسین هستند، حمزه عرض کرد: ایمان آوردم و تصدیق کردم، و فرمود: باید شهادت دهی که سرور بانوان جهان است، حمزه عرض کرد: آری تصدیق کردم، و فرمود: باید شهادت دهی سرور شهیدان و شیر خدا و شیر رسول اوست و عموی پیامبر اوست، پس حمزه گریه کرد تا با صورت به زمین افتاد و دو چشم رسول خدا را می بوسید، پیامبر فرمود: باید شهادت دهی که برادرت در بهشت همراه فرشتگان در پرواز است، و باید شهادت که محمد و آل محمد برترین آفریدگانند، به سر و آشکارشان و به ظاهر و باطنشان ایمان بیاوری و بر اساس همین اعتقاد زندگی کنی و بمیری، دوستانشان را دوست بداری، و با دشمنانشان دشمن باشی. حمزه عرض کرد: آری ای رسول خدا، خدا را گواه می گیرم و تو را، و خداوند برای گواه بودن کافی است. شهادت این مرد بزرگ دل پیامبر خدا (ص) را به درد آورد، و آن حضرت فرمود که حمزه گریه کن ندارد، و دستور دادند که بر حمزه نوحه کنند. به نقل از سایت حضرت آیت الله وحید خراسانی کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
در کتاب لباب الانساب بیهقی م ۵۶۵ اسم حضرت رقیه سلام الله علیها را در اولاد سیدالشهدا علیه السلام آورده است: أما الحسينية، فهم من أولاد الحسين بن علي رضي الله عنهما، ولم يبق من أولاده إلا زين العابدين رضي الله عنه و و و ، فأولاد الحسين رضي الله عنه من قبل الأب هم من صلب زين العابدين رضي الله عنه. آدرس این مطلب را در اینجا ببینید: https://lib.eshia.ir/40513/1/23 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
در کتاب لباب الانساب بیهقی م ۵۶۵ اسم حضرت رقیه سلام الله علیها را در اولاد سیدالشهدا علیه السلام آورده است: أما الحسينية، فهم من أولاد الحسين بن علي رضي الله عنهما، ولم يبق من أولاده إلا زين العابدين رضي الله عنه و و و ، فأولاد الحسين رضي الله عنه من قبل الأب هم من صلب زين العابدين رضي الله عنه. آدرس این مطلب را در اینجا ببینید: https://lib.eshia.ir/40513/1/23 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub