eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.5هزار دنبال‌کننده
31 عکس
28 ویدیو
95 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناحلة الجسم یعنی نحیف و دلشکسته میری جوونی اما مادر پیری بهونه سفر می گیری باکیة العین یعنی بارون غصه‌ها می باره چشای مادر ما تاره دیگه علی شده بیچاره منهدة الرکن یعنی توون برات نمونده بانو کی قلبتو سوزونده بانو کی بالتو شکونده بانو معصبة الراس یعنی بستی سری رو که پر درده رنگ رخ تو مادر زرده تو کوچه کی جسارت کرده جوری لگد خوردی که نمی تونی بلند شیء از جات جای غلافه رو بازوهات داری میری کنار بابات هیچ کسی ای وای من نگفت تو کوچه به اون کافر نزن زن رو جلوی شوهر بمیره زینبت، ای مادر وای مادرم… وای مادرم وای مادرم… وای مادرم ناحلة الجسم یعنی نحیف و دلشکسته میری جوونی اما مادر پیری بهونه سفر می گیری باکیة العین یعنی بارون غصه‌ها می باره چشای مادر ما تاره دیگه علی شده بیچاره منهدة الرکن یعنی توون برات نمونده بانو کی قلبتو سوزونده بانو کی بالتو شکونده بانو معصبة الراس یعنی بستی سری رو که پر درده رنگ رخ تو مادر زرده تو کوچه کی جسارت کرده جوری لگد خوردی که نمی تونی بلند شیء از جات جای غلافه رو بازوهات داری میری کنار بابات هیچ کسی ای وای من نگفت تو کوچه به اون کافر نزن زن رو جلوی شوهر بمیره زینبت، ای مادر امان ای دل… امان امان ای دل روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰 مکالمه حضرت زهرا با امیر المومنین در بازگشت از خطبه فدکیه (به همراه مقایسه نقل های مختلف) [پس از خطبه فدکیه] آنگاه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام [به طرف خانه‏] بازگشت، در حالى كه اميرالمؤمنين عليه السلام منتظر آمدن آن حضرت و چشم به راه او بود، وقتى حضرت، در خانه قرار گرفت، خطاب به اميرالمؤمين عليه السلام فرمود: اى پسر ابى‏طالب! همچون كودكى كه در شكم مادر كِز كرده، كُنج خانه نشسته، و همانند افراد متّهم به گوشه‏اى نشسته‏اى، تو كسى بودى كه بالهاى باز شكارى [و شجاعان عرب‏] را چيدى و اينك پرِ بى‏سلاحان به تو خيانت كرده‏اند و [بال آنها را نمى‏كَنى‏]. اين پسر ابى قحافة [ابوبكر] است كه عطيّه پدرم و وسيله گذران زندگى ساده فرزندانم را از من مى‏ربايد، و بسيار سخت [آشكار] با من دشمنى كرد، و او را در مكالمه‏اى كه با وى داشتم، ستيزه‏جوترين و لجبازترين دشمنها يافتم، تا آنجا كه انصار، يارى خود را از من دريغ داشتند. و مهاجرين، ارتباط خويش با من را ناديده گرفتند، و جماعتِ [حاضر در مسجد]، چشم خود را روى هم گذاشتند تا مرا نبينند، و در نتيجه نه كسى از من دفاع كرد و نه كسى مانع از ظلم من شد، در حالى كه بُغض گلويم را گرفته بود [به سوى مسجد] بيرون شدم، و با حالت خفّت و خوارى بازگشتم. از روزى كه تندى شمشيرت را از بين بردى، صورت خود را ذليل نمودى، روزى گرگها را مى‏دريدى و امروز خاك را فرش خود قرار داده‏اى [و گوشه‏اى نشسته‏اى‏]، و جلوى هيچ گوينده‏اى را نمى‏گيرى، و هيچ كار مؤثرى [در جهت دفع فتنه موجود] انجام نمى‏دهى [هيچ باطلى را سركوب نمى‏كنى‏]، و من هم هيچ اختيارى ندارم، اى كاش پيش از اين حالت سكون و گوشه‏نشينى، و مبتلا شدن به اين حالت ذلّتِ [ظاهرى‏] مُرده بودم! خداوند خود عذرآور من درباره تو باشد، از جهت اينكه شما ظلمهايى را از من صرف و دفع نمودى و از من حمايت كردى. واى بر من در هر صبحدم، واى بر من در هر شبانگاه، تكيه‏گاهِ ما مُرد و بازوى ما سست شد، شكايتم را به پدرم، و عرض حالم را به پروردگارم عرضه مى‏دارم. خداوندا! تو از نظر قدرت و نيرو از اينها [غاصبين خلافت و فدك‏] نيرومندتر هستى، و عذاب و انتقام تو از ديگران شديدتر است. متن عربی این نقل در پیام بعد: روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مقایسه نقل ها درباره مکالمه حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمومنین علیه السلام متن عربی روایت بالا به نقل کتاب جلوه نور به نقل از احتجاج: ثُمَّ انْكَفَأَتْ عليها السلام وَأَميرُ الْمُؤْمِنينَ عليه السلام يَتَوَقَّعُ رُجُوعَها إِلَيْهِ، وَيَتَطَلَّعُ طُلُوعَها عَلَيْهِ عليها السلام. فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدّارُ، قالَتْ لِأَميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: «يَابْنَ أَبى طالِبٍ! إِشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنينِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَة الظَّنينِ، نَقَضْتَ قادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخانَكَ ريشُ الْأَعْزَلِ. هذَا ابْنُ أَبى قُحافَةَ يَبْتَزُّنى نِحْلَةَ أَبى وَ بُلْغَةَ ابْنَىَّ، لَقَدْ أَجْهَدَ [أَجْهَرَ] فى خِصامى، وَ أَلْفَيْتُهُ أَلَدَّ فى كَلامى، حَتّى‏ حَبَسَتْنى قيْلَةُ [الْأَنْصارُ] نَصْرَها [نُصْرَتَها]، وَالْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَغَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونى‏ طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَلا مانِعَ، خَرَجْتُ كاظِمَةً، وَعُدْتُ راغِمَةً، أَضْرَعْتَ خَدَّكَ يَوْمَ أَضَعْتَ حَدَّكَ، إِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَافْتَرَشْتَ التُّرابَ، ما كَفَفْتَ قائِلًا، وَلا أَغْنَيْتَ طائِلًا [باطَلًا]، وَلا خِيارَ لى، لَيْتَنى‏ مِتُ‏ قَبْلَ هُنَيْئَتى‏ [هَيْنَتى‏]، وَ دُونَ ذِلَّتى، عَذيرى اللَّهُ مِنْكَ [مِنْهُ‏] عادِياً، وَمِنْكَ حامِياً، وَيْلاىَ فى كُلِّ شارِقٍ، وَيْلاىَ فى‏ كلِّ غارِبٍ، ماتَ الْعَمَدُ و وَهَنَ العَضُدُ، شَكْواىَ إِلى‏ أَبى، وَعَدْواىَ إِلى رَبّى. أَللَّهُمَّ، أَنْتَ [إِنَّكَ‏] أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَحَوْلًا، وَ أَشَدُّ [أَحَدُّ] بَأْساً وَتَنْكيلًا.» در نقل مناقب تعبیر این چنین آمده است:« لَيْتَنِي‏ مِتُ‏ قَبْلَ ذِلَّتِي وَ تُوُفِّيتُ دُونَ مَنِيَّتِي‏» در نقل دیگر از بحار آمده است:« ليتني‏ متّ‏ قبل هينتي و دون‏ زلّتي.» در بحار در تبیین این جمله فرموده است:« هَینَة، یعنی عادت در مدارا و سکون پس معنا این می شود که کاش قبل از این روز که چاره ای جز صبر بر این ظلم ندارم می مردم و راهی جز مدارا ندارم و زلة نیز به معنای لغزیدن یا افتادن هست و مراد از آن همان عدم قدرت در دفع ظلم است و البته چنانکه در نقل دیگر آمده است اگر ذلة با ذال باشد معنا روشن تر خواهد بود.» علامه مجلسی روایت بالا را به نقل از املی شیخ طوسی همراه با سند شیخ طوسی نقل می کند که در این نقل تعبیر «‏ مِتُّ قَبْلَ ذِلَّتِي! وَ تُوُفِّيتُ قَبْلَ مَنِيَّتِي» آمده است. در این نقل عبارت حضرت زهرا نیز با کمی تفاوت به صورت « يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! اشْتَمَلْتَ مَشِيمَةَ الْجَنِينِ» نقل شده است. در ادامه این نقل به صورت کامل می آید: قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ‏ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْمُفَضَّلِ‏ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الزَّيَّاتِ‏ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ‏ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ قَالَ: لَمَّا انْصَرَفَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ مِنْ عِنْدِ أَبِي بَكْرٍ أَقْبَلَتْ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ. فَقَالَتْ لَهُ‏ : يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! اشْتَمَلْتَ مَشِيمَةَ الْجَنِينِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِينِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخَانَكَ رِيشُ الْأَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ قَدِ ابْتَزَّنِي نُحَيْلَةَ أَبِي وَ بُلَيْغَةَ ابْنَيَّ، وَ اللَّهِ لَقَدْ أَجَدَّ فِي ظُلَامَتِي‏، وَ أَلَدَّ فِي خِصَامِي، حَتَّى مَنَعَتْنِي قَيْلَةُ نَصْرَهَا، وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِي طَرْفَهَا، فَلَا مَانِعَ وَ لَا دَافِعَ، خَرَجْتُ- وَ اللَّهِ- كَاظِمَةً، وَ عُدْتُ رَاغِمَةً، وَ لَيْتَنِي لَا خِيَارَ لِي، لَيْتَنِي‏ مِتُ‏ قَبْلَ ذَلِكَ‏ مِتُّ قَبْلَ ذِلَّتِي! وَ تُوُفِّيتُ قَبْلَ مَنِيَّتِي! عَذِيرِي فِيكَ اللَّهُ حَامِياً، وَ مِنْكَ عَادِياً، وَيْلَاهْ فِي كُلِّ شَارِقٍ! وَيْلَاهْ! مَاتَ الْمُعْتَمَدُ وَ وَهَنَ الْعَضُدُ! شَكْوَايَ إِلَى رَبِّي، وَ عَدْوَايَ إِلَى أَبِي، اللَّهُمَّ أَنْتَ أَشَدُّ قُوَّةً. فَأَجَابَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: لَا وَيْلَ لَكِ، بَلِ الْوَيْلُ لِشَانِئِكِ، نَهْنِهِي مِنْ غَرْبِكِ‏ يَا بِنْتَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِيَّةَ النُّبُوَّةِ، فَوَ اللَّهِ مَا وَنَيْتُ فِي دِينِي، وَ لَا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِي، فَإِنْ كُنْتِ تَرْزَءِينَ الْبُلْغَةَ فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ لَعَيْلَتُكِ مَأْمُونٌ، وَ مَا أُعِدَّ لَكِ خَيْرٌ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ، فَاحْتَسِبِي. فَقَالَتْ: حَسْبِيَ اللَّهُ‏ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏. روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَسَتَلقانی...؟! شَوقی لک و لِأَبیَ الثانی! ٱلجُرحُ تَجَدَّدَ یا «بابا» بِسُلَیمانی! فَأَبُ الشهداء قد استُشهِدَ یا عَذبَ الماء و الجُرح الابویُّ تَجدَّد‍َ بِأَبِ الشهداء سرود فرزندان شهدا در لبنان به یاد «أبوالشهدا حاج قاسم سلیمانی» 🔴 دعای چهاردهم صحیفه به توصیه رهبر انقلاب برای رزمندگان حزب الله و شیعیان مظلوم لبنان فراموش نشود. روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مجلس ۲۳ از مجالس فاطمیه صوت این روضه السلام علیکم یا اهل بیت النبوة السلام علیکِ ایتها الصدیقة الشهیدة السلام علیکِ ایتها الرضیّة المرضیة السلام علیک ایتها الفاضلة الزکیّة السلام علیک ایتها الحوراء الإنسیة دیگه چشم به هم بزاری فاطمیه هم تموم شده مثل فردا شبی شب شهادت زهرای اطهر السلام علیک ایتها المغصوبة حقها بی بی جان الحمدلله به ما اجازه دادی امسال هم برای شما گریه کنیم تو مجلس شما بیایم الممنوعة ارثها المکسورة ضلعها المظلوم بعلها المقتول ولدها هزاران سال نوری راه درک ماست تا زهرا [چقدر اسم زیبائیه تو شعر میاد شعر زیبا میشه] مقامش لیلة القدر است و ما ادراک ما زهرا [فرمود و ما ادراک ما لیلة القدر امام صادق فرمود اللیلةُ فاطمة] ملالش نیست از برزخ خیالی نیست از دوزخ هرآنکه کار و بارِ او گره خورده‌است با زهرا نقل کردن فرمودند روز قیامت که میشه یکی از محبان زهرا گنهکاره خدای متعال دستور میده ببریدش سمت جهنم بی بی ادب می‌کنه نمی‌تونه این گونه بگه خدا مگه قرار نبود محبان من بهشتی باشند به این تعبیر می‌فرماید خدایا سَمّیتنی فاطمة تو خودت اسم من و فاطمه گذاشتی یعنی محبان من از آتش جهنم دورند اونجا ندا میاد حالا ببریدش به سمت بهشت می‌خواستم فاطمه شفاعت کنه قدر فاطمه روشن بشه ملالش نیست از برزخ خیالی نیست از دوزخ هرآنکه کار و بارِ او گره خورده‌است با زهرا و ما منظورِ او بودیم و ما همسایه‌اش بودیم اگر قبل از خودش کرده به همسایه دعا زهرا یهودی را پَرِ چادر سیاهِ او مسلمان کرد برای بچه‌های خود چه‌ها کرده چه‌ها زهرا به ما آموخت پیروز است هرکس فاطمی باشد به ما آموخت جان دادن به پای مقتدا زهرا این جوون‌ها از بی بی یاد گرفتن این و این شهدا از زهرا یاد گرفتن چهل سال است می‌بینیم لطف مادری‌اش را [ما تنها نیستیم ما مادر داریم] چهل سال است می‌بینیم لطف مادری‌اش را نمی‌سازد رها ما را در این آشوب‌ها زهرا آخه خودش جانش رو فدا کرد محسنشو فدا کرد خودش اصلِ ولایت بود و در پای ولایت سوخت نزن که بر نخواهد داشت دست از مرتضی زهرا هر کار کردن دیدن بی بی و نمی‌تونن جد کنن یه وقت دستور داد اضربوا فاطمة همه فاطمه رو بزنید تا زهرا علیو رها کنه ... اهرمن بر ملکی راه گرفت صورت حوریه چون ماه گرفت کوچه را همهمه و آه گرفت تا که زهرا کمر شاه گرفت... یاس در هجمهء صد خار افتاد بازوی فاطمه از کار افتاد [دیگه ان شاء الله آماده ای مثل فردا شبی شب شهادت زهراست] بر زمین عرش معلا افتاد سایه بر صورت زهرا افتاد این سخن ورد زبانها افتاد دیدی آخر علی از پا افتاد وای از آن لحظهء شرمندگی اش چه بهم ریخته شد زندگی اش [یه وقت دیدن ناله زهرا بلند شده] فضه را خواند: مرا یاری کن مادرم نیست وفاداری کن تو بجای من علمداری کن [ تا فضه رسید اینو زبان حال عرض می‌کنم شاید گفت فضه منو رها کن برو سراغ علی] شوهرم را نکُشند! کاری کن! وقت آنست که اعجاز کنم گِرِه از دست خدا باز کنم من چه گویم! تو بپرس از مسمار که چه شد سینهء سرُّ الاَسرار? چه شده بین در و آن دیوار?! [ولستُ ادری خبرا المسمارِ سَل صدرها خزانة الاسرارِ] بحث ناموس خدا شد انگار! که علی جلوهء ستّاری کرد گفت سلمان!..عَبا! یاری کرد لحظات آخر عمر حضرت خانم خدیجه سلام الله علیها اسماء دید خدیجه نگرانه گریه می‌کنه شروع کرد آروم کردن خدیجه صدا زد اسماء به تعبیر من من نگران خودم نیستم برا خودم گریه نمی‌کنم آخه زهرا هنوز سنی نداره _سه چهار سال بیشترش نبود بی بی_ من دارم از دنیا میرم نگرانم لحظه ازدواج شب عروسی زهرام تنها میشه کسی رو نداره کمکش کنه اونجا تو به من قول بده تو برا زهرا مادری کنی شب ازدواج زهرا و علی رسید پیغمبر دستور دادند همه از اتاق برن همه برن خونه‌هاشون اما دید هنوز اسما نشسته، اسماء مگه دستور ندادم همه برگردن دید اسما صدا زد یا رسول الله من همچین عهدی با خدیجه دارم امشب می‌خوام شب عروسی برا زهرا مادری کنم عرضه بداریم بی بی جان این وصیت شما بود با اسماء اما کجا بودی ۱۸ سالگی زهرا نوشتن دیدن حال بی بی اون روز بهتر شده بود روز آخر یه وقت دست بچه‌ها رو گرفت برد مسجد پیش بابا همه رو از خونه بیرون برد نمی‌خواست لحظه جون دادن زهرا رو ببینن وسط اتاق دراز کشید صدا زد اسماء این پارچه رو روی خودم می‌ندازم بیا منو صدا کن وقت نماز اگه جوابتو ندادم فأرسلی الی علیّ یکیو بفرست دنبال علی یعنی به علی بگو دیگه بچه‌هات یتیم شدن دیدی چه حالی در نمازم بود اسماء این آخرین راز و نیازم بود اسماء ادامه در پیام بعد👇👇👇 روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔸ادامه مجلس ۲۳ از مجالس فاطمیه حالا اسماء اومده هرچی صدا می‌زنه دیدن دیگه جوابی از بی بی بلند نشد عرضم رو تمام کنم یه وقت علی تو مسجد دید بچه‌ها با عجله اومدن چه خبر شده چرا رنگتون پریده یه وقت صدا زدن «یا اباالحسن ادرِک ابنة عمّک زهراء» علی خودتو به زهرا برسان «و ما نظنّک تدرکها»علی گمان نمی‌کنم تا برسی زهرا زنده باشه اینجا دیدن علی تا خبر زهرا رو شنید علی ...! همون قهرمان بدر و حنین تا خبر زهرا را شنید دیدن علی غش کرد ناله بزن بگو یا زهرا سه نفر از اهل بیت بودند گفتند برا ما گریه کنید یکی نقل می‌کنند امام رضا وقتی می‌خواست از مدینه بیاد به اهل و عیالش دستور داد براش گریه کنن ناله بزنن یعنی این سفر آخره یکی هم اینجا زهرای مرضیه بود به تعبیر بعضیا دید غم تو دل علی مونده راهی نداره صدا زد علی جان «اِبکِنی یا ابالحسن و ابک للیتامی» علی بشین کمی برای من گریه کن سومین نفر هم اونجا بود که سکینه خاتون اومد کنار بدن قطعه قطعه و بدن بی سر بابا تا بدن بابا رو بغل کرد میگه یه وقت دیدم از گلوی بریده ناله‌ای بلند شده «شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی» شیعیان من هر وقت آب گوارایی نوشیدید منو یاد کنید لب تشنه منو یاد کنید «او سمعتم من قتیل او شهید فاذکرونی» حالا که تا اینجا اومدم اینم عرض کنم و التماس دعا صدا زد شیعیان من آی دوستای حسین گریه کنان حسین ای کاش بودید روز عاشورا «لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی کیف أستسقی لطفلٍ فأبَوا ان یرحمونی» ناله بزن بگو یا حسین ...! 🔸توسط یکی از همراهان گرامی کانال تایپ شد. اجره علی صاحب العزاء روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🟢 مسلمان شدن هشتاد یهودی از نور لباس فاطمه این ماجرا در رو روایت نقل شده است، تفاوت نقل ابن شهر آشوب این است که می گوید حضرت زهرا لباسش را نزد زنی یهودی گرو گذاشت. 🔸روایت اول: از مناقب ابن شهر آشوب ابن شهر آشوب گويد: حضرت فاطمه عليها السّلام يكى از لباسهايش را نزد زن يك يهودى به نام زيد به عنوان وثيقه و ضمانت قرار داد و مقدارى جو قرض گرفت. هنگامى كه زيد يهودى داخل خانه‏اش شد، نورى را مشاهده كرد و از همسرش پرسيد: اين نور از چيست؟ زن گفت: از اين لباسى است كه فاطمه نزد من گرو گذاشته است. پس آن يهودى و همسرش فورا مسلمان شدند و با اسلام آوردن آنان هشتاد نفر از يهوديانى كه همسايه وى بودند مسلمان شدند وَ رَهَنَتْ ع كِسْوَةً لَهَا عِنْدَ امْرَأَةِ زَيْدٍ الْيَهُودِيِ‏ فِي الْمَدِينَةِ وَ اسْتَقْرَضَتِ الشَّعِيرَ فَلَمَّا دَخَلَ زَيْدٌ دَارَهُ قَالَ مَا هَذِهِ الْأَنْوَارُ فِي دَارِنَا قَالَتْ لِكِسْوَةِ فَاطِمَةَ فَأَسْلَمَ فِي الْحَالِ وَ أَسْلَمَتِ امْرَأَتُهُ وَ جِيرَانُهُ حَتَّى أَسْلَمَ ثَمَانُونَ نَفْسا 🔸روایت دوم از الثاقب فی المناقب ابن حمزه طوسی و الخرائج قطب راوندی: قطب الدين راوندى گويد:روايت شده كه على عليه السّلام مقدارى جو از يك يهودى قرض كرد، يهودى مزبور گفت: بايد در ازاى آن چيزى را به عنوان رهن در نزد من بگذارى. و على عليه السّلام چادر حضرت فاطمه عليها السّلام را كه پشم بود به او داد. آن شخص چادر را گرفته و به خانه برده، در اطاقى گذاشت. به هنگام شب زن آن شخص براى انجام كارى داخل اطاق مذكور گرديد و نورى را ديد كه اطاق را روشن كرده، فورا از اطاق خارج شد و آنچه را ديده بود به شوهرش اطلاع داد، مرد يهودى كه فراموش كرده بود چادر فاطمه عليها السّلام در آن اطاق است تعجّب نمود و به سرعت برخاسته داخل آن اطاق گرديد و بلافاصله دريافت كه آن نور از چادرى ساطع مى‏شود كه على عليه السّلام آن را گرو گذاشته است. پس آن مرد يهودى و همسرش از خانه خارج شده و هر يك به سوى اقوام خويش شتافته و آنها را از معجزه‏اى كه ديده بودند آگاه نمودند، و در اثر اين واقعه هشتاد نفر از آنها به اسلام متمايل گرديده و ايمان آوردند. عن أمير المؤمنين عليه السلام أنّه قد استقرض من يهوديّ شيئا، فاسترهنه فدفع إليه ملاءة فاطمة عليها السلام، و كانت من الصّوف؛ فأدخلها اليهودي‏ داره، فوضعها في بيت، فلمّا كان الليل دخلت زوجته البيت الذي فيه الملاءة لشغل، فرأت نورا ساطعا في البيت فانصرفت إلى زوجها فأخبرته بما رأت في ذلك البيت، فتعجّب‏ زوجها، و قد نسي أنّ في بيته ملاءة فاطمة عليها السلام، فنهض مسرعا، فدخل البيت فإذا ضياء الملاءة، منتشرة و شعاعها، كأنّها تشتعل من بدر منير، يلمع من قريب، فتعجّب من ذلك فأمعن النّظر في موضع الملاءة، فعلم أن النّور من ملاءة فاطمة عليها السّلام، فخرج اليهوديّ إلى قرابته، و زوجته إلى قرابتها، و استحضرهم الدار، فاجتمع ثمانون من اليهود، فرأوا ذلك فأسلموا روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub