مجلس هفتم: مکالمه امام سجاد با زینب کبری با مشاهده قتلگاه
🔸خودش فرمود وقتی نگاه کردم دیدم بابام اهل بیت پیغمبر همه کشته رو زمین افتادن
طوری غم دلم رو گرفت داشت جون از بدنم خارج می شد زینب متوجه شد صدا زد مالی اراک تجود بنفسک یا بقیة جدی
چرا داری با جونت بازی میکنی تو یادگار برادرمی
فرمود عمه جان چطور گریه نکنم وقتی می بینم پدرم برادرم عموهام مضرجین بدمائهم مرملین بالعری
وقتی می بینم عزیزان خونی رو خاک افتادن این ملعون ها همه کشته های خودشون رو دفن می کنن اما شهدای ما روی زمین افتادن
قافله سالار من ، کجایی ای دوای دردم …
پی تو هرکجا میگردم ، تو رو تو قتلگاه گم کردم…
ای بدن صد پاره ، رو خاک داغ این صحرایی!!
چرا مقطع الاعضایی ، بگو کجا برم تنهایی ،
وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه ، یه خواهری داره میبینه!!!
یکی میشینه روی سینه ،
وای من از عاشورا… باید بمیره از غم دنیا ، تو قتلگاه به پیش زهرا…
دوازده ضربه زد واویلا ،داغته روی سینم و…
چه حالی داشت امام سجاد علیه السلام گفتن چندین سال شتری که بر او سوار می شو تازیانه نمی زد.
عمری بر بابا گریه می کرد
مگه یادم میره اون داغی که کسی ندیده
مگه یادم میره من بودم و گلای چیده
مگه یادم میره من بودم و سر بریده
مگه یادم میره یک کاروان بچه و زن رو
مگه یادم میره اون ماجراهای کفن رو مگه یادم میره طعنه های خولی به من رو
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس هشتم: روضه ورودیه شام
رسمه همه جا از زائرای کربلا استقبال می کنن اما یه مشت زائر کربلا رسیدن به شهر شام اما عجب قافله ای یه مشت زنها و دختران معصوم!
اما آیا مردم شام از این زوار حسین پذیرایی کردن یا نه؟
دستور دادن در رو بستن سه روز همه شهر رو آذین کردن گفتن هزاران نفر جمع شدن همه کف می زدن و می رقصیدن نگفتن این دخترا عزادارن
به خدا همین مصیبت برای یه عمر گریه کردن کافیه مثیر الاحزان نقل می کنه میگه ام کلثوم اومد پیش شمر لعین صدا زد یه خواسته ای دارم
ببین کار دختر علی به کجا کشیده باید از دشمن خدا خواهش کنه صدا زد دو تا خواسته دارم اول اینکه ما رو از یه دروازه خلوت وارد شهر کنید دوم اینکه دستور بده این سر ها رو از بین محمل ها جلو ببرن مردم به این سرها نگاه کنن دیگه به خانواده پیغمبر تماشا نکنن
چه کرد شمر؟
گفتن دستور داد از یه دروازه شلوغ از وسط جمعیت قافله رو وارد شهر کردن از طرفی هم دستور داد سر ها آوردن کنار محمل ها
نمی دونم شاید سر زینب و کنار محمل حسین سر علی اکبر رو کنار محمل سکینه ... حسین
اما ای کاش به همین اکتفا می کردن دستور داد ناموس علی رو روی شترای بی محمل آوردن جلوی مسجد جامع همون جا که مردم اسیرا رو تماشا می کردن قافله رو نگه داشتن
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس نهم: مجلس یزید
گفتن از دروازه تا کاخ راه زیادی نبود اما این قدر جمعیت زیاد بود و اهل بیت رو در شهر گردوندن غروب بود کاروان رسیدن به کاخ یزید ملعون
اقبال الاعمال به نقل از امام سجاد علیه السلام نقل می کنه من رو روی شتر بی محمل سوار کرده بودن «و راس الحسین علی عَلَم» سر حسین بالای نیزه دور و بر ما همه با نیزه آماده بودن هر کدام از این زن وبچه گریه می کرد با نیزه آرام می کردن
اما عرضه بداریم یا صاحب الزمان
همه این مصیبت ها رو عمه سادات دید و صبر کرد اما یه جا بود طاقت زینب تمام شد
اونم اون لحظه ای بود که ببینه سر بریده برادر روی تشت طلا داره قرآن تلاوت می کنه
اما اون ملعون دست ببره با چوب خیزران ...
اینجا بود گفتن زینب دستهای بسته شو بالا برد گریبان چاک کرد ...
فاما زینب فاهوت ای جیبها فشقتها ...
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس دهم: حال و هوای اربعین
همه وظایفی که به دوش داشت انجام داده
حسین جان همه دستوراتتو انجام دادم
چهل منزل مدافع حرمت بودم
هرکدوم از این بچه ها که می خواست که تازیانه میخوره من سپر می شدم
هرکس آب می خواست من بهش آب می دادم
اما حالا که داره بر می گرده دیگه خیالش راحته
حالا می تونه بیاد یه دل سیر برای برادرش گریه کنه
کدوم زینب؟
همون زینب که شب ازدواج با عبد الله جعفر شرط کرد هر مسافرتی که حسین بره من هم همراهش باشم.
اما حسین جان این اولین مسافرت بدون تو
نمی دونم چطور خودشون رو رسوندن کنار قبور شهدا
شاید نمی تونستن تحمل کردن بعضی نقل کردن از روی شتر ها خودشونو پرت کردن
هرکس یه ناله ای داره هرکسی یه صدایی میزنه
اما جانسوز تر از همه ناله های ربابه
اینو خانوما می فهمن چقدر سخته برای یه مادر نتونه به بچه ش شیر بده
کجا خفتی کجا گنجینه من بیا بیرون ز خاک آیینه من
از آن روزی که آب آزاد گشته کمی شیر آمده در سینه من
اما یه زبان حالم زینب داره حسین جان یادته اومدم کنار بدن پاره پاره ات آخه برخی نقل کردن یه نگاهی به بدن برادر کرد صدا زد حسینم آیا تو برادر منی هل أنت أخی و ابن أبی
اربعینم زبانحال حسین با خواهر این بود زینب جان آیا تو خواهر منی؟ ...
شایدم تا اومد کنار قبر حسین صدا زد حسین جان
پس از تو جان برادر چه رنجها که کشیدم چه کوچه ها که نرفتم چه شهرها که ندیدم
حسین جان نگم با ما چه کردن فقط اگه دور و برم نامحرم نبود لباسمو کنار می زدم ببینی چقدر تازیانه خوردم ...
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس یازدهم: روضه شب عاشورا و گودی قتلگاه
شب عاشورا ابی عبدالله شروع کرد کم کم دل زینبو آماده کنه
همین طور که شمشیر رو اصلاح می کرد با خودش شعری رو می خوند
یا دهر اف لک من خلیلٍ ...
ای روزگار اف بر تو باد تو دوست خوبی برا حسین نبودی
طبق نقل امام سجاد می فرماید من فهمیدم بابا داره چی میگه بغض گلومو گرفت اما تحمل کردم
اما عمه جانم زینب تا این جمله ها رو از حسین شنید
شروع کرد به سر و صورت زدن و ناله زدن
حسین من لیت الموت اعدمنی الحیاة ای کاش می مردم این روز رو نمی دیدم آخه تو یادگار مادرم بودی یا خلیفة الماضین
الیوم مات جدی محمد المصطفی الیوم مات ابی علی المرتضی الیوم ماتت امی فاطمه
حسین من هر کدوم از این عزیزانم رو از دست دادم دلم به تو خوش بود
اما امشب نشستی داری به من خبر رفتن می دی
برخی نوشتن طوری زینب ناله زد دیدن بی بی غش کرد حسین شروع کرد آب پاشیدن و آروم کردن خانم.
عرضه بداریم حسین جان این زینب که از شنیدن خبر فراق این طور به سر و صورت می زنه و بیهوش میشه
چه می کنه فردا عصر عاشورا ...
اون لحظه که میاد کنار گودی قتلگاه یه وقت نگاه کنه ببینه یه بدن بی سر قطعه قطعه زخم وجراحت تمام این بدن رو گرفته
زبان حالش این باشه
ای بدن بی سر هل انت اخی و ابن امی
یعنی ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم آیا تویی برادر من نیست باورم
با اینکه در کنار تو یک عمر بوده ام نشناسمت کنون که تو باشی برادرم
یه وقت زینب ببینه سکینه خاتون خودش رو برسونه کنار بدن بابا زبان حالش این باشه:
یا ابتاه انظر الی عمتی المضروبة
حالا هم ناله شو با امام زمان ناله بزن یا حسین
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس دوازدهم: روضه تیر خوردن امام حسین (علیه السلام)
🔸نوشتن فوقف لیستریح ساعةً دیگه انقدر جراحت ها ، تشنگی بر ابی عبدالله غلبه کرد
فاتاه حجر فسالت الدماء من جبهته
از پشت خیمه دیدم هرسو ره تو بستند با سنگ های کینه پیشانیت شکستند
تا لباس عربی رو بالا زد خون رو از پیشانی پاک کنه
فاتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب
دیگه ترجمه نکنم فقط زینب شنید حسین داره یه خبری بهش میده
صدا زد بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰قصه #هجرت_امیرمومنان_به_مدینه و دفاع از #فواطم
✅صفحه ۱
ابو عبیده نقل می کند: پدرم و ابن ابو رافع روایت کرده اند: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله، به علی ابن ابی طالب علیه السلام نامه ای نوشت و در آن به وی دستور داد که بدون تأخیر و انتظار نزد او بیاید.
فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابو واقد لیثی بود. هنگامی که نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله، به او رسید، برای بیرون آمدن و هجرت آماده شد،
و به کسانی از مؤمنان مستضعفی که همراه وی بودند نیز دستورِ پیامبر را ابلاغ کرد و به آنان دستور داد که به طور مخفیانه بیرون بیایند و عجله کنند.
هنگامی که شب، درون هر درّه ای را تا ذی طوی فرا گرفت. علی علیه السلام، #فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مادرش #فاطمه بنت اسد فرزند هاشم، و #فاطمه دختر زبیر فرزند عبد المطلب را با خود همراه کرد. گفته شد که: این زن، ضُباعه بوده است. أَیْمَن بْن أُمِّ أَیْمَن غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابو واقد، فرستاده رسول خدا نیز به دنبال آنان به راه افتادند. او شترها را تند میراند و با آنان (مسافران) با خشونت رفتار میکرد.
علی علیه السلام فرمودند: - ای ابوواقد! - با زنان، مهربان باش؛ چرا که آنان ضعیف اند. گفت: من میترسم که جویندگان به ما برسند. علی علیه السلام فرمودند: صبر کن و عجله نکن. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند: ای علی! آنان نمی توانند به تو آسیبی برسانند. و خود افسار شتران را در دست گرفت و به آرامی آنان را میبرد و با خود این شعر را زمزمه میکرد:
کسی نیست جز خدا؛ پس به او گمان نیک داشته باشید و پروردگار آدمیان، آن چه را که تو را محزون ساخته است، کفایت میکند.
هنگامی به کوه ضجنان رسید، تعقیب کنندگان به او رسیدند و تعداد آنان هفت سوار کار از قریش بود که همگی نقاب بر صورت داشتند و هشتمین آنان #غلام_حارث_بن_امیه بود که جَناح نام داشت. علی علیه السلام که آن گروه را از دور مشاهده کردند، نزد ایمن و ابو واقد آمدند و به آن دو فرمود: شتران را فرود آورید و آنها را ببندید و جلو آمد و زنان را پیاده کرد. سواران نزدیک شدند.
علی علیه السلام در حالی که شمشیرش را بیرون کشیده بود به مصاف آنان رفت. آنان به طرف او هجوم آوردند و گفتند: ای - مکار - آیا گمان برده ای که تو با زنان نجات خواهی یافت، ای بی پدر، برگرد. فرمود: و اگر این کار را نکنم؟ گفتند: تو را مجبور میکنیم و یا با پر موترین قسمتهای بدنت (یعنی سرت) برخواهیم گشت و مرگ برای تو آسان تر است.
آن سوار کاران به زنان و شتران نزدیک شدند تا شتران را رم دهند. علی علیه السلام جلوی آنان را گرفت و یکی از آنان شمشیرش را بر آن حضرت فرود آورد. حضرت خود را کنار کشید و ضربه شمشیر به او اصابت نکرد و سپس بر او نیرنگی زد و شمشیرش را بر شانه اش فرود آورد. شمشیر در بدنش فرو رفت و به اسب رسید.
و علی علیه السلام مانند اسبی که روی پاهای خویش بایستد یا مانند سوار کاری بر روی اسب با شمشیرش به آنان حمله ور میشد، در حالی که این شعر را میسرود:
راه مرا که جاهد و مجاهدم باز کنید. من با خود عهد کردهام که کسی را غیر از خدای یکتا نپرستم.
آن گروه در برابر او تار و مار شدند و به او گفتند: ای فرزند ابو طالب! به ما کاری نداشته باش. فرمود: همانا من به سوی پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله در یثرب خواهم رفت،
هر کس که میخواهد گوشتش را تکه تکه کنم یا خونش را بریزم، به دنبال من بیاید یا به من نزدیک شود.
سپس نزد همسفرانش ایمن و ابو واقد آمد و به آنان گفت: شترانتان را حرکت دهید و سپس پیروزمندانه به راه افتاد تا در ضجنان فرود آمد و در آن جا یک شبانه روز ماندند و گروهی از مؤمنان مستضعف به وی پیوستند. در میان آنانام ایمن، کنیز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز بود.
در آن شب با فواطم نماز گزارد: مادرش فاطمه دختر اسد، فاطمه دختر رسول الله صلی علیه و آله و سلم و فاطمه دختر زبیر. آنان در حالت ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان، به یاد خدا بودند و با ذکر او سپری کردند و تا طلوع بامداد در این حالت بودند و سپس نماز صبح را گزاردند و به راه افتادند.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰 قصه هجرت امیرمومنان به مدینه و دفاع از فواطم
✅صفحه ۲
این کاروان کوچک در تمام طول راه ذکر میگفتند و با خضوع و خشوع، خداوند را عبادت میکردند تا به مدینه رسیدند، در حالی که فرشته وحی قبل از رسیدن آنان در حالت آنان چنین نازل کرده بود: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَیَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً» [همانان که خدا را (در همه احوال) ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (که) پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده ای] تا آن جا که: «فاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی»
منظور از ذَکَر، علی علیه السلام و مراد از أُنثی، فاطمه سلام الله علیها است «بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ» [از یکدیگرید] میگوید: علی
از فاطمه سلام الله علیها است - یا گفت: فواطم - و آنان از علی علیه السلام هستند
«فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» -. آل عمران / ۱۹۱ - ۱۹۵ -
{پس کسانی که هجرت کرده و از خانههای خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند، بدی هایشان را از آنان میزدایم و آنان را در باغهایی که از زیر (درختان) آن نهرها روان است، درمی آورم. (این) پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست} و پیامبر این آیه را خواندند «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ» -. بقره / ۲۰۷ -
{و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبت به (این) بندگان مهربان است}. و به او فرمودند: ای علی! تو در میان امت، نخستین کسی هستی که به خدا و رسولش ایمان آورد و نخستین کسی که به خاطر خدا و رسولش هجرت کرد و آخرین کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را قبل از رحلتش دیدار خواهد کرد - و قسم به آن که جانم در دست او است - کسی جز مؤمنی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده است، تو را دوست ندارد و کسی جز منافق یا کافر با تو دشمنی نمی کند. -.
منبع: بحارالانوار، ج۱۹ص۶۴ به نقل از امالی طوسی: ۲۹۵ - ۳۰۱.
تر جمه از بازار کتاب:
https://www.ghbook.ir/Book/1014777019
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰روضه کوتاه امام کاظم (علیه السلام)
🔸مجلس اول:
باب الحوائج الی الله است
از کنار حرم دخترش فاطمه معصومه
دلهامونو روانه کنیم کاظمین کنار حرم باصفای امام کاظم و امام جواد علیهما السلام
عرضه بداریم آقاجان!
چقدر دوست داشتیم این ماه رجب دستمون می رسید به حرم باصفای شما
از باب المراد وارد حرم می شدیم
معروف است به باب الحوائج الی الله
خیلی ها حاجتشون رو از در خونه این آقا می گیرن
🔸امشب هم ناله بشیم با فاطمه معصومه
سالها فراق بابا رو تحمل کرده
نمی دونم
شاید هر کاروانی که از بغداد وارد مدینه می شد به دلش می گذشت شاید بابام تو همین کاروان باشه و برگرده
سالها شاید بیش از ده سال در زندان هارون ملعون گرفتاره
چند جمله ذکر مصیبت آقا امام کاظم علیه السلام رو عرض کنیم
خیلی باید تو مجلس امام کاظم دل بدی و توجه کنی
این آقا خیلی کریمه
گفتن اگر یه فقیری میومد آقا امام کاظم علیه السلام بهش عطایی می کرد و از عطا شکایت می کرد
خانواده امام کاظم تعجب می کردند چون این قدر عطاهای آقا زیاد بود که جای گله برای فقیر نمی گذاشت.
امشب دست توسل بزنیم به درگاه باب الحوائج الی الله
🔸زندانی که غیر از خدا در نظر نداشت
عمری شکنجه دید و کس از او خبر نداشت
یا فاطمه به جان تو سوگند روزگار
زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت
قربان مظلومیتت یوسف زندانی شده زهرا
هر روز روزه، بود و به هنگام شامگاه
جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت
شاید بشه گفت بعد از سید الشهدا هیچ کدام از ائمه مصائبی مانند موسی بن جعفر نداشت سالها تو زندان شکنجه می شد تازیانه می زدن
السلام علیک ایها المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر
نه فقط زندانی بود در قعر سیاه چال ها آقا رو زندانی کردند و شکنجه می کردند
هر روز روزه، بود و به هنگام شامگاه
جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت
یه وقت دیدن در زندان بغداد وا شد
شاید برخی شیعیان خیال کردند موسی بن جعفر آزاد شده
اما یه وقت دیدن چهار نفر یه تخته پاره رو روی دست گرفتن
یه بدن نحیفی رو روی این تخت پاره گرفتن
جسمش به تخت پاره و بر دوش چهار تن
آن روز روزگار مسلمان مگر نداشت
🔸میگن وقتی امام کاظم رو وارد زندان هارون کردن حضرت خوشحال شدن
که خدایا الحمدلله گوشه ای پیدا کردم برای مناجات با تو شبها تا به صبح و صبح تا به غروب در حال عبادت بود
آخه برخی از این زندانبان ها دلشون نمی اومد این آقا با این چهره نورانی رو اذیت کنن
تا اینکه آقا رو به زندان سندی بن شاهک یهودی بردن
نمی دونم تو این زندان به آقا چه گذشت
یه وقت دیدن لحن مناجاتش عوض شده که خدایا دیگه نجاتم بده خلصنی من حبس هارون
اما چطور آقای منو شما رو آزاد کردن؟
یا حضرت معصومه نبودی شهر بغداد بابا رو تشییع کنی
اما الحمدلله نبودی ببینی وقتی بدن رو وارد کردن ببینن بدن نحیفه اما تابوت سنگینه
پارچه رو کنار بزنن ببینن هنوز غل و زنجیرها بر بدن عزیز زهرا ...
اینجا گفتن پسر عموی هارون دید دارن با اهانت بدن موسی بن جعفر رو تشییع می کنن
شاید به تعصب قریشی و فامیلی نتونست تحمل کنه
دستور دادن غلامانش بدن آقا رو گرفتن
کفن های قیمتی آوردن آقا رو کفن کردن صدا زدن هر کس می خواد طیب ابن طیب رو تشییع کنه بیاد
مردم از هر طرف روانه شدن
با احترام بدن موسی بن جعفر رو دفن کردن
اما لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
عرضه بداریم بی بی جان خبر شهادت بابا رو شنیدی حتما خیلی بی تابی کردی اما امام رضا کنار شما بود برادرا بودن تنها نبودی
اما دلها بسوزه برا اون دختری که تنها آمد کنار گودال قتلگاه
تا خودش رو رساند کنار بدن بابا
آیا کسی به این دختر عزادار تسلیت گفت نه یه وقت دیدن یه عده جمع شدن با تازیانه
فاجتمعت عدة من الاعراب فجروها عن بدن ابیها
🔸برای مشاهده منابع روضه (مقتل امام کاظم (علیه السلام) در همین کانال را ببینید.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰چند روضه کوتاه از امام کاظم (علیه السلام)
🔸مجلس دوم:
السلام علیک ایها المعذب فی قعر السجون
سه نفر از اهل بیت پیغمبر بودن که دستشونو بستن
اول از همه تو کوچه بنی هاشم بود
بعضی گفتن دست علی رو بستن برخی هم گفتن به گردن علی طناب انداختن و تو کوچه ها می کشیدن
نمی دونم چه حالی پیدا کرد فاطمه وقتی ببینه علی رو دارن کشان کشان می برن
دومین جا روز یازدهم محرم زین العابدین رو سوار بر شتر بی محمل کردن
اما به همین اکتفا نکردن
دستور داد با زنجیرهای آهنی دست و پای امام سجاد علیه السلام را بستن
و صفدوا فی الحدید فوق اقتاب المطیات یساقون فی الفلوات تلفح وجوههم حر الهاجرات
گفتن وقتی رسیدن به شهر شام سهل ساعدی اومد جلو آقا جان آیا کاری از دست من بر میاد یا نه؟
فرمود آیا پارچه همراه خودت داری یا نه؟
دیدن تا پارچه رو داد حضرت حلقه زنجیر رو کنار زد پارچه رو روی زخم بذاره یه وقت دیدن خون از بدن امام سجاد علیه السلام جاریه
سومین امام هم موسی بن جعفره (ذی الساق المرضوض بحلق القیود)
می خوام عرض کنم گفتن از بدن امام سجاد خون جاری شد اما نمی دونم این چه زنجیری بود به بدن موسی بن جعفر بستن
و مکبل فی السجن قد رضت بالحدید اعضاوه
قربون اون آقای مظلومی که اعضای بدنش از این زنجیرها خرد شده
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰روضه کوتاه امام کاظم (علیه السلام)
🔸مجلس سوم:
روز بعد از دفن فاطمه زهرا وقتی اومدن گفتن می خوایم قبر رو نبش کنیم
امیر المومنین فرمود اگر یه ریگ از روی زمین بردارید زمین رو از خونتون سیراب می کنم
عرضه بداریم بی بی جان
سه نفر از شما اهل بیت بعد از شهادت هم به پیکرش جسارت کردن
یک همین جا موسی بن جعفر
وقتی بدن رو می آوردن هم توهین می کردن
والجنازة المنادی علیها بذل الاستخفاف هذا امام الرفضة
دومین نفر عزیز حضرت زهرا امام مجتبی است یه وقت سید الشهدا ببینه مروان ملعون دستور داد پیکر مطهر امام مجتبی رو تیر بارون کردن
و شهید فوق الجنازة قد شکت اکفانه بالسهام
و لکن لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش که تا برون نکند خصم بدمنش ز تنش
لباس کهنه چه حاجت که زیر سم ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش
زینب کبری نمی دونه نگران سر برادر باشه یا نگران بدن باشه یا نگران خیمه های نیم سوخته باشه
یه وقت ببینه دستور داد ده نفر همه اولاد حرام اسباشونو آماده کردن بر بدن یوسف زهرا
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰قدردانی موسی بن جعفر از مرثیه خوان اباعبدالله:
🔸منتهی الامال می نویسد در روز عیدی هدایای فراوانی برای منصور دوانیقی آوردند آخرین نفر پیر مردی بود که آمد و خدمت امام عرض کرد که من مردی فقیر هستم و مالی نداشتم که تحفه بیاورم ولی سه بیت از ابیات جدم در مرثیه حسین را برای شما تحفه آوردم حضرت فرمودند: «هدیه تو را قبول کردم بارک الله فیک» و سپس تمام هدایایی که برای منصور آورده بودند و منصور به امام هدیه کرده بود را به آن شاعر بخشید.
عرض کنیم آقاجان امروز هم ما اینطور روضه جد غریب شما رو بخونیم
صله ما زیارت کاظمین و کربلا باشه انشاء الله
عرض کنیم آقا جان اینجا استخوان بدن شما رو شکستن اما میگن بدترین جایی از بدن که استخوانش بشکنه استخوان سینه است
حتی بخواهی نفس هم بکشی نمی تونی
دو نفر از اهل بیت بودن سینه شون رو شکستن یکی مادر ساداته تو بین در و دیوار
جای دوم عصر عاشورا طوری بر بدن عزیز زهرا تاختند وقتی اومدن تو مجلس یزید ملعون صدا زدن
نحن رضضنا الصدر بعد الظهر ...
یعنی ما بودیم که عصر عاشورا استخوان های سینه حسین را شکستیم.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub