eitaa logo
متن روضه اهل بیت (آرشیو کانال روضه های مکتوب)
3.5هزار دنبال‌کننده
25 عکس
15 ویدیو
72 فایل
این کانال پشتیبان کانال روضه های مکتوبه اینجا متون گذاشته میشه راه ارتباط: @Yazahra1357 لینک کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub لینک منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
مشاهده در ایتا
دانلود
گویا فایل برای برخی دوستان باز نمی شد دوباره فرستادم
سند معتبر انقلاب عاشورا حضرت رقیّه سلام الله علیها دنیا چرا جلال تو را در نظر نداشت افسوس کز مقام بلندت خبر نداشت ای مصحفی که چشم خدا بر فراز نی یکدم زآیه های رخت چشم، بر نداشت تاریخ غربت علوی در حدیث شام چون صفحه ی رخت سندی معتبر نداشت تا شام را مدینه کند قبر کوچکت از تو حسین، فاطمه ای خوب تر نداشت غیر از شبی که بود چراغت سر پدر یک شب خرابه ی تو چراغ سحر نداشت عمر کم تو در سفر شام شاهد است مثل تو سیّد الشّهدا هم سفر نداشت با آنکه ناله ات جگر سنگ را شکافت آهت به قلب خصم ستمگر اثر نداشت هر تیر غم که خواست برد حمله بر دلت جز سینه ی مقدُس زینب سپر نداشت غیر از تو ای سه ساله بزرگ شام دنیا چنین سفیر به سنّ صِغر نداشت بی اشگ تو خرابه فراموش گشته بود بی آه تو چراغ اسارت شرر نداشت زینب به شام با همه ی درد و داغ ها داغی چو داغ ماتم تو بر جگر نداشت بر قبر بی چراغ تو تا صبح اشگ ریخت صورت زروی خاک مزار تو بر نداشت دُرّ یتیم فاطمه اش رفت زیر خاک جز اشگ دیده بهر عزایش گهر نداشت دنیا بدان! که جای کفن آن عزیز جان جز جامه ی سیاهِ اسارت به بر نداشت زیبد کند به امّت اسلام مادری آن کودک خرابه نشین کو پدر نداشت چون آفتاب سوخت در آغوش آفتاب چتری به غیر زلف پریشان به سر نداشت جان داد در خرابه کنار سر پدر چون طایری که بال زد و بال و پر نداشت کی دیده یک سه ساله شود فاتح دمشق دنیا به یاد همه فتح و ظفر نداشت روی کبود و هجر رخ یار و دفن شب گویی جز ارث فاطمه ارثی دگر نداشت از کربلا گرفته الی شام دم به دم با مرگ رو به رو شد و بیم از خطر نداشت «میثم» چو این قصیده ی جانسوز می سرود جز اشگ و آه و سوز دل و چشم تر نداشت استاد سازگار
حضرت رقیه (سلام الله علیها) من دسته گل پرپر گلزار حسینم من شمع فروزان شب تار حسینم من کنج قفس مرغ گرفتار حسینم من عاشق دل باخته و یار حسینم من کعبۀ دل قبله جان همه هستم سر تا به قدم آینۀ فاطمه (س) هستم هر چند ستم دیده و مظلوم و صغیرم در گوشۀ ویرانه گرفتار و اسیرم ای مردم عالم مشمارید حقیرم کز جانب سر سلسلۀ عشق، سفیرم با گریۀ پیوسته و غم های نهانم حاکم به دل و جان همه خلق جهانم در بحر شرف گوهر یکدانه منم من بر شمع ولا سوخته پروانه منم من بر اهل عزا ماه عزاخانه منم من امیّد دل عاقل و دیوانه منم من من فاطمۀ کوچک و ناموس خدایم پیغامبر خون تمام شهدایم ای خلق گرفتار بیائید بیائید در خانه من دست گدائی بگشائید بر دامن ویرانۀ من چهره بسائید و زخاک درم رنگ غم از دل بزدائید من کودکم اما به خدا کودک وحیم در آل علی فاطمۀ کوچک وحیم اسلام، شفا یافت زخون جگر من توحید، چراغی است زآه سحر من بگذار بخندند به اشک بصر من وز چار طرف سنگ ببارد به سر من جان دو جهان در بغلم باز کشیده با دست خدائیش زمن ناز کشیده امروز اگر گوشۀ ویرانه غریبم رفته است زکف سلسلۀ صبر و شکیبم بیمارم و بر درد همه خلق طبیبم جان بر کف و خود منتظر وصل حبیبم زود است که لب بر لب بابا بگذارم تا سر به سر شانۀ زهرا (س) بگذارم امشب شب وصل است دلم داده گواهی نوری به سویم پر کشد از قلب سیاهی خورشید به ویرانه سرایم شده راهی ویرانۀ من پُر شده از نور الهی آوای منادی به من زار رسیده جان پیشکش آرید که دلدار رسیده یار آمده با طلعت همچون قمرش باز گردد زطبق باز به من چشم ترش باز روشن شده این خسته، چراغ سحرش باز ای دست، کمک کن که بگیرم به برش باز تا روی ورا بر روی قلبم بگذارد افسوس که دستم به بدن تاب ندارد ای سر چه شد امشب به من زار زدی سر از لطف، بر این مرغ گرفتار زدی سر صد بار مرا کشتی و یک بار زدی سر چون بود که در خانۀ اغیاز زدی سر در گوشۀ ویران، قمر من شدی امشب از لطف، چراغ سحر من شدی امشب مهمان منی سفرۀ رنگین مرابین دست تهی و سینۀ سنگین مرا بین رخسار کبود و سرخونین مرا بین در تلخی غم لحظۀ شیرین مرا بین گر دست دهد پای دویدن زتو گیرم آن قدر به دور تو بگردم که بمیرم بین عاشق صد بار زغم مردۀ خود را بر شانۀ جان، کوه ستم بردۀ خود را برگیر به بر طوطی افسردۀ خود را در گوشۀ ویران، گل پژمردۀ خود را صد کوه غم از کودک تو خم نکند پشت ای مونس جان درد فراق تو مرا کشت بگذار رها گردد، جان از بدن من بگذار بود نام تو آخر سخن من بگذار شود پیرهن من کفن من بگذار به ویرانه شود دفن، تن من دردا که عدو دوخت زخواندن دهنم را (میثم) برسان بر همه عالم سخنم را استاد سازگار
حضرت رقیه (سلام الله علیها) دخترم! بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود؟ گوشۀ ویرانه جای بلبل زهرا نبود جان بابا! خوب شد بر ما یتیمان سر زدی هیچ کس در گوشۀ ویران به یاد ما نبود دخترم! روزی که من در خیمه بوسیدم تو را ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود جان بابا! هر کجا نام تو را بردم به لب پاسخم جز کعب نی، جز سیلی اعدا نبود دخترم! وقتی که دشمن زد تو را زینب چه گفت؟ عمّه آیا در کنارت بود بابا یا نبود جان بابا! هم مرا، هم عمّه ام را می زدند ذرّه ای رحم و مروّت در دل آن ها نبود دخترم! وقتی عدو می زد تو را بر گو مگو سیّد سجّاد زین العابدین (ع) آن جا نبود؟ جان بابا! بود امّا دست هایش بسته بود کس به جز زنجیر خونین یار آن مولا نبود دخترم! آن شب که تنها اوفتادی از نفس مادرم زهرا (س) مگر با تو در آن صحرا نبود؟ جان بابا! من دویدم زجر هم می زد مرا آن ستمگر شرمش از پیغمبر و زهرا (س) نبود دخترم! من از فراز نی نگاهم بر تو بود تو چرا چشمت به نوک نیزۀ اعدا نبود؟ جان بابا! ابر سیلی دیده ام را بسته بود ورنه یک لحظه دل من غافل از بابا نبود دخترم! ماشورها بر شعر (میثم) داده ایم ورنه در آوای او فریاد عاشورا نبود جان بابا! دست آن افتاده را خواهم گرفت زآن که او جز مادح و مرثیه خوان ما نبود استاد سازگار
حضرت رقیه (سلام الله علیها) روح بزرگش دمیده است جان در تن کوچک من  سرگرم گفت وشنود است او با من کوچک من  وقتی که شبهای تارم در انتظار سپیده است  خورشید او می تراود از روزن کوچک من یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم ببینید  دستان خود حلقه کرده است بر گردن کوچک من  می خواستم از یتیمی ، از غربت خود بنالم  دیدم سر خود نهاده است بر دامن کوچک من  گفتم تن زخمی اش را ، عریانی اش را بپوشم  دیدم بلند است و، کوتاه پیراهن کوچک من در این خزان محبت دارم دلی داغ پرور  هفتاد و دو لاله رسته از گلشن کوچک من  از کربلا تا مدینه یک دفتر خاطرات است  با رد پایی که مانده است از دشمن کوچک من  دنیا چه بی اعتبار است در پیش چشمی که دیده است  دار الامان جهان را در دامن کوچک من  آنان که بر سینه دارند داغ سفر کرده ای را شاخه گلی می گذارند بر مدفن کوچک من استاد محمدعلی مجاهدی
استاد مجاهدی درباره یک شعر خود در مورد حضرت رقیه داستانی رو تعریف کردند که گمان کنم در مورد همین شعر باشه این خاطره رو به نقل از خبرگزاری تسنیم بخوانید: من روزی برای حضرت رقیه(س) شعری سروده بودم، اما آن را پاره کردم و دور ریختم. عادت داشتم که بسیار بر مزار مرحوم پدرم (آیت‌الله مجاهدی) بروم و برایش فاتحه بفرستم، روزی هنگام قرائت سورۀ قدر، از خواندن ادامۀ آن صرف‌نظر کردم و خطاب به پدرم گفتم من هر وقت از اینجا رد می‌شوم به شما سر می‌زنم اما شما دو سه ماه است که سراغ من نیامدید. بازگشتم و شب مثل ماهی در بستر می‌غلتیدم و خواب به چشمم نیامد. فردا صبح که به اداره رفتم یکی از دوستانم به نام آقای شمس که مداح بود از من گلایه کرد که مگر قرارمان این نبود که هر شعری که سرودی به من بدهی تا بخوانم؟ و من دربارۀ شعر حضرت رقیه(س) به او چیزی نگفته بودم. گفت: دیشب من از مشهد آمدم و خواب عجیبی دیدم و آمدم تا آن را برای شما بگویم. در عالم رؤیا در جای سرسبزی بودم که حضرت سیدالشهدا(ع) در آن‌جا حضور داشتند و پدرتان در کنار ایشان ایستاده بودند. شما هم کمی دورتر ایستاده بودید و زانوهای من توان این را نداشت که جلوتر بیایم. امام(ع) به پدر شما گفتند من از آقا شمس‌الدین ناراحتم، چون شعر دختر من را پاره کرده. (استاد مجاهدی را در خانه شمس‌الدین صدا می‌زنند) بعد گفتند آن شعری که برای ما «ساخته» شود، شعر خوبی نمی‌شود. آنگاه در ضریح کوچکی قرار گرفتند و بعد خطاب به شما گفتند که شعر را برای ما بخوان. شما چون شعر را پاره کرده بودید، فکر می‌کردید آن را ندارید و امام(ع) گفتند شعر همراه شماست. شما شعر را پیدا کردید و آن را قرائت کردید. امام(ع) تمام مدت با صدای بلند گریه می‌کردند. شعر شما که تمام شد، امام(ع) به زبان فارسی شعری خواندند که من تنها مضمون آن را در خاطر دارم؛ اینکه "تا ما نخواهیم به کسی اجازه نمی‌دهیم قلم دست بگیرد و برای ما شعر بگوید، همین که شروع به سرودن می‌کند، یعنی اجازۀ ما را دریافت کرده، و وقتی آن را سروده یعنی حتماً ما آن را پذیرفته‌ایم. شما به عنایت اهل بیت(ع) ما امیدوار باشید." بعد هم شما به ناگاه به زمین افتادید و نزدیک شما آمدم تا بیدارتان کنم و بعد، خودم از خواب بیدار شدم. مجاهدی افزود: این خواب را یکی از دوستانی که به صداقت او اعتماد کامل داشتم، دید. دوست من از رابطۀ من با خداوند و اتفاقاتی که افتاده آگاه نبود؛ کافی است انسان ارتباطش را با خدا بهتر کند؛ زیرا خداوند سمیع است و عالم غیب و هر چیزی را می‌داند، حتی اگر حرفی رد و بدل نشود. خلوت چند دقیقه‌ای با خدا هم، نوعی تمرین است. کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
حضرت رقیه (سلام الله علیها) هم بازیانم نیستند امشب کنار بسترم قاسم، عمو عباس، عبدالله، داداش اکبرم یادت می آید من چقدر آسوده می خوابیدم آن شب ها که می خندید در گهواره ی خود اصغرم؟ امشب ولی بدخوابم و هی خواب می بینم چهل اسب بزرگ سرخ مو رد می شوند از پیکرم برگونه ام جای چهار انگشت می سوزد عمو زخم است، تاول تاول است انگشت های لاغرم بابا! برای من نخر آن گوشوار نقره را حالا که هی خون می چکد از گوش های خواهرم بابا لبش را بسته و دیگر نمی بوسد مرا دیگر نمی گوید به من شیرین زبانم دخترم من دختر خوبی شدم آرام می خوابم فقط امشب نمی دانم چرا هی درد می گیرد سرم خانم صفایی
رواق خاک آلودشبستانی که من دارم کجا و شأن بی پایان مهمانی که من دارم ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم به کار آید همین موی پریشانی که من دارم سر و رویت به هم خورده ولی کن باز زیبایی ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم اگر چه خاکی است اما شبیه تشت اصلا نیست بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید شده لب پر ، لب قاری قرآنی که من دارم بنمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم
مثل یک کبوترم پر میزنم پر میزنم امشب گفته بابام که بهت سر میزنم امشب دیگه از همسفران دل میکنم امشب چه خوشه پیش بابام جون کندنم امشب دیگه جون خسته بر لبهام میاد امشب به دلم برات شده بابام میاد امشب دختر شاه می شنید حرفهای من امشب تو بابات قشنگه یا بابای من امشب مثل بارون بهار اشکهام میاد امشب به دلم برات شده بابام میاد امشب دست روی دست نگذارید بابام میاد امشب لباس نو بیارید بابام میاد امشب خونه رو جارو کنید بابام میاد امشب موهامو خوشبو کنید بابام میاد امشب دل و دیوونه کنید بابام میاد امشب موهامو شونه کنید بابام میاد امشب ....
🔰 مجالس عزای حسینی مایه برکت و رحمت است، نگذارید وسیله شیوع کرونا شود 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در پیام تلویزیونی درباره وضعیت بیماری کرونا: مجالس عزای حسینی و عاشورا مایه‌ی برکت و رحمت الهی است. مایه توجه برکات الهی به کشور و ملّت است. ما به این مجالس احتیاج داریم، باید باشد این مجالس منتها با کمال دقت و شدّت بایستی مراعات این شیوه‌نامه‌ها بشود. واقعاً هم مسئولینی که مجالس را ترتیب میدهند، هم آقایان منبریها و وعّاظ یا مداحانی که مجلس را اداره میکنند، هم آحاد مردمی که در این مجالس شرکت میکنند بایستی ملاحظه‌ کنند، با دقت شیوه‌نامه‌ها رعایت بشود، فاصله‌ها رعایت بشود. نگذارند که این مجالس خدای نکرده وسیله‌ی شیوع بشود تا مخالفین، دشمنان بتوانند این مجالس را طعن کنند، بگویند مجالس حسینی موجب شیوع شد، این را نباید بگذارید یک چنین اتفاقی بیفتد. رعایت بشود در این مجالس، به دقت بایستی رعایت بشود.
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم ولی پیچید تو گوشم صداشون نمیبردن اگه گشواره هامو خودم میبخشیدم به دختراشون گذشت و گم شدم توی بیابون آخه از قافله جا مونده بودم یکی اومد برم گردوند بابا ولی کاشکی همونجا مونده بودم بد اخلاقن چقدر مردای شامی به جای قلب سنگه تو دلاشون با این دستای سنگینی که دارند دلم میسوزه واسه بچه هاشون یه جوری زد چشام تاره هنوزم یه جوری زد قدم از درد خم موند جای دستش یکم بهتر شده اما جای انگشترش رو صورتم موند تو روی نیزه و من روی ناقه تو چشمات باز و من دستام بسته چقدر شکل همیم بابا نگاه کن منم مثل تو دندونم شکسته به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی یاد عمو بخیر که تو مثل عمو جون منی راستی تو از تو آسمون ببین بابای من کجاست بهش بگو که دخترت ساکن تو خرابه هاست
عمه جان این سر منور را کمکم می کنی که بردارم شامیان ای حرامیان دیدید راست کفتم که من پدر دارم * ای پدر جان عجب دلی دارم ای پدر جان عجب سری داری گیسویم را به پات می ریزم تا ببینی چه دختری داری * آیه های نجیب و کوتاهم شبی از ناقه ام تنزل کرد غنچه هایی شبیه آلاله روی چین های دامنم گل کرد * دستی از پشت خیمه ها آمد لاجرم راه چاره ام گم شد در هیاهوی غارت خیمه ناکهان گوشواره ام گم شد * هر بلایی که بود یا می شد به سر زینب تو آوردند قاری من چرا نمی خوانی؟ چه به روز لب تو آوردند * چشم های ستاره بارانم مثل ابر بهار می بارد من مهیای رفتنم اما خو اهرت را خدا نگه دارد
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔉 ببینید| ادب حضور در مجالس سیدالشهدا(ع) 🔹رسول اکرم(ص) به جناب اباذر به عنوان اولین وصیت فرمودند: «يا أَبَاذَر، اعبُدِ الله كَأَنَّكَ‏ تَراه‏» یعنی خدا را آن‌چنان عبادت کن که داری خدا را می‌بینی و عبادت می‌کنی؛ «فَإنْ كُنتَ لَا تَراهُ فَإِنَّه يَراك‏» که اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند. 🔹از این بیان پیامبر اکرم(ص) می‌توان نتیجه گرفت که نگاه ما نسبت به سیدالشهدا(ع) -که ولایت بر همه عالم دارند- هم باید به همین گونه باشد. ما در همه عمرمان در محضر حضرتش هستیم. 🔹مرحوم علامه طباطبایی(ره) و به پیروی از ایشان آیت‌الله سعادت‌پرور(ره) همواره توصیه می‌کردند که در ایام محرم انسان خود را در حرم حسینی(ع) ببیند؛ یعنی ادب حضور را در امور زندگی خود، در عزاداری خود، در سیاه پوشیدن خود، در رفتن به عزای حسینی(ع) و حتی در نماز خواندن خود طوری رعایت کند که گویی در حرم حسینی(ع) و در محضر سیدالشهدا(ع) است. 📍در ایام محرم همه مجالس و حتی همه عالم در عزای حسینی(ع) است؛ پس همه عالم حرم حسینی(ع) است، لذا باید با چنین توجه لطیفی ادب حضور در محضر سیدالشهدا(ع) را در محرم رعایت نمود. ☑️ کانال جلوه‌نورعلوی 🆔‌‌‌@jelvehnooralavi
خدا مرگم بده چه لب های پر از خونی خدا مرگم بده چه موهای پریشونی . خدا مرگم بده چه اوضاعی چه مهمونی نه فرشی و نه چراغونی و نه سر دارم و نه سامونی . به ما سر زدی سر زده اومدی کو بدنت مگه پر زده اومدی . بابا نگو که کجا بودی بابا همه جا با ما بودی بابا زیر دست و پا بودی . بابا بابا بابا . خدا صبرت بده شده ناموست آواره خدا صبرت بده دخترت بین بازاره . خدا صبرت بده به غارت رفته گوشواره نمونده گوشی و گوشواره بگو با عمو شبم تاره . سر تو خاکیه خاکیه معجرا منو زدن مثل تک تک دخترا . بابا تو موج بلا بودم بابا با نامحرما بودم بابا من انگشت نما بودم . به ما سر زدی سر زده اومدی کو بدنت مگه پر زده اومدی . بابا نگو که کجا بودی بابا همه جا با ما بودی بابا زیر دست و پا بودی . بابا بابا بابا . خدا خیرش بده  ؛ سر من عمه آزرده خدا خیرش بده به جای من کتک خورده . خدا خیرش بده روزی صد مرتبه مرده علم به دوش حرم بوده و تو هر کوچه سپرم بوده . حالا مراقب زخمای تازمه بیا که لحظه ی تشییع جنازمه . بابا چشمم خوب نمی بینه بابا سیلی خوردم از کینه بابا گوشم خیلی سنگینه . تار می بینم ، سرم سنگینه  عجب دستی داشت ، خیر نبینه . با پای پر ورمم ، دردسر حرمم عمه میگه خیلی شبیه مادرمم.
حضرت حر (علیه السلام) منکه گرفتار توأم یا حسین حرِّ گنهکار توأم یا حسین آمده ام باز که حُرّم کنی سنگ شدم گوهر و دُرّم کنی ای نگهت برده دل از دست من گوشه ی چشم تو همه هست من حُرّ اسیر آمده اعجاز کن گوشه ی چشمی به رویم باز کن تشنه لبم آب حیاتم بده سیّدی العفو نجاتم بده یوسف زهرا! زگنه خسته ام بر کرم و لطف تو دل بسته ام تو پسر فاطمه ای یا حسین فُلک نجات همه ای یا حسین حال اگر من به تو بد کرده ام فاطمه را واسطه آورده ام مرا به صدّیقه ی کبری ببخش به محسن شهید زهرا ببخش خواست چو اسب خود آید فرود شاه به سویش درِ رحمت گشود کای شده از خود تهی از دوست پُر مادرت از روز ازل خوانده حُر حُرِّ ریاحی نسب اهل بیت گشته پر از تاب و تب اهل بیت گم شده ی فاطمه پیدا شدی وصل به ریحانه ی زهرا شدی ای به بلی گفته بلی مرحبا حرِّ حسین ابن علی مرحبا قبله ی عشّاق صلایت زده فاطمه امروز صدایت زده شیفته ی پُر زدنت بوده ام منتظر آمدنت بوده ام روح شو ای دوست به تن ناز کن با پسر فاطمه پرواز کن باغ گل یاس شدی، مرحبا وصل به عبّاس شدی، مرحبا در پی دیدار حبیب آمدی یا که به یاریّ غریب آمدی از ادب تو، به من و مادرم بود حسینی شدنت باورم بودی از آغاز طرفدار من پیش تر از بودن خود یار من این که دلت پُر زتجلاّی ماست عهد الست تو تولاّی ماست زندگی روح تو در روح ماست زخم تو زخم تنِ مجروح ماست گر چه مرا زخم فزون بر تن است بستن زخم سرِ تو با من است زخم تو و دست من و دستمال هر سه برای تو بود سه مدال تا نشود از تو مدال تو باز سر نَبُرد از تو کس ای سرفراز فرق تو را اهل ستم بشکنند رأس مرا بر سر نی می زنند چون تن مجروح تو افتد به خاک در برِ من جان دهی ای جانِ پاک قتلگهت را شرف علقمه است زائر تو مادر من فاطمه است تو نه حسینی که حسینی دگر فاطمه را نور دو عینی دگر حرّ، تو دگر کرب و بلایی شدی کرب و بلایی نه، خدایی شدی ذات خداوند خریدار توست «میثم» ما شاعر دربار توست استاد سازگار
علت نجات حر در بیان آیت الله سعادت پرور (رضوان الله علیه): توجّه به چگونگى تنبّه و بازگشت حرّ به پيشگاه اباعبداللَّه الحسين- عليه‏السّلام- خالى از لطف نيست و بايد به كتاب‏هاى مقاتل رجوع شود؛ ولى آن چه لازم است در اين رساله، به مناسبت موضوع اين فصل به آن اشاره شود، ريشه‏يابىِ موفقيّت و تنبّه اوست كه شايد بتوان گفت جهتش، همان «حفظ ادب» نسبت به مقام والاى سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- باشد: يكى، در اوّلين برخورد با حضرت در مسير عراق كه حاضر نشد با سپاه خود نماز بخواند؛ بلكه به حضرت اقتدا نمود.(ذريعة النّجاة، ص 60.) مورد ديگر آن جا كه چون حضرت خواست با همراهانش به مدينه بازگردد و حرّ مانع شد، حضرت فرمود: «ثَكَلَتْكَ‏ أُمُّكَ، ما تريدُ؟» مادرت به عزايت بنشيند، چه مى‏خواهى. و وى در جواب گفت: «... وَاللَّهِ، مالى إِلى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبيلٍ إِلّا بِأَحْسَنِ ما نَقْدِرُ عَلَيْهِ.» ... به خدا قسم، به ياد كردن از مادرت راهى ندارم جز به نكوتر از آن كه بر آن قدرت داريم. بيان: بديهى است كه اگر حيا و ادب- كه دو صفت بارز انسانيّت است- در قلب هر مسلمانى‏باشد، باعث نجاتش‏خواهدبود. اينك‏رواياتى در اين‏باره ذكر مى‏شود: 1. «أَلْحَياءُ مِفْتاحُ كُلِّ خَيْرٍ.» حيا، كليد هر خيرى است. 2. «أَلْحَياءُ يَصُدُّ عَنْ فِعْلِ الْقَبيحِ.» حيا، از انجام دادن كار زشت باز مى‏دارد. 3. «أَلْحَياءُ مِنَ اللَّهِ يَمْحُو كَثيراً مِنَ الْخَطايا.» حيا نمودن از خدا، بسيارى از گناهان را محو و پاك مى‏كند. 4. «أَلْحَياءُ وَ الايمانُ مَقْرُونانِ فِى قَرَنٍ وَ لا يَفْتَرِقانِ.» حيا و ايمان در يك ريسمان به هم بسته شده‏اند و از هم جدا نمى‏شوند. 5. «أَلْأَدَبُ أَفْضَلُ حَسَبٍ.» ادب، برترين شرافت و بزرگى از سوى پدران است. 6. «أَفْضَلُ الْأَدَبِ أَنْ يَقِفَ الْإِنْسانُ عِنْدَ حَدِّهِ وَ لا يَتَعَدَّى قَدْرَهُ.» برترين ادب، آن است كه انسان نزد حدّ خود ايستاده و از قدرش تجاوز نكند. 7. «لِكُلِّ أَمْرٍ أَدَبٌ.» براى هر امرى، ادبى است. و به عكس، وقاحت و بى‏ادبى، ذوب كننده‏ى ايمان، و محو كننده‏ى اعمال حسنه‏ى انسان است، به رواياتى در اين باره توجّه نماييد: 1. «مَنْ قَلَّ أَدَبُهُ، كَثُرَتْ مَساوِيهِ.» هر كس بى‏ادب باشد، بدى‏هايش زياد مى‏شود. 2. «بِئْسَ النَّسَبُ، سُوءُ الْأَدَبِ.» بى‏ادبى، بدپيشينه‏اى است. 3. «لَا شَرَفَ مَعَ سُوءِ الْأَدَبِ.» هيچ شرافتى با بى‏ادبى نيست. 4. «بِئْسَ الْوَجْهُ، أَلْوَقاحُ.» بدترين چهره‏ها، [صورتِ‏] شخص با وقاحت و بى‏ادب است. 5. «رَأسُ كُلِّ شَرٍّ، أَلْقِحَةُ.» سرمنشأ هر بدى، بى‏ادبى و وقاحت است. 6. «مَنْ قَلَّ حَيائُهُ، قَلَّ وَرَعُهُ.» هر كس كم حيا باشد، ورع و تقوايش نيز كم مى‏شود. 7. «مَنْ لا حَياءَ لَهُ، فَلا خَيْرَ فيهِ.» كسى كه حيا و شرم ندارد، خير و خوبى در او نيست. 8. «مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ الرِّجالِ، لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ سُبْحانَه.» هركس در حضور انسان‏ها شرم نورزد، از حضور خداوند پرهيز نخواهد داشت. کتاب فروغ شهادت ص190 https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
مقتل حضرت جون در بیان آیت الله سعادت پرور: همراهى با امام عليه السلام در سختى‏ها از ديگر شخصيّت‏هاى عاشورا، جَوْن، «2» بنده‏ى ابى‏ذر غفارى است، كه ملازم ركاب سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- بود، و چون جنگ شعله‏ور شد، اذن جهاد خواست. حضرت‏ مى‏فرمود: «أَنْتَ فِى إِذْنٍ مِنّى، فَإِنَّمَا تَبِعْتَنَا طَلَباً لِلْعَافِيَةِ، فَلا تَبْتَلِ بِطَريقِنَا.» تو از جانب من اجازه دارى [از كربلا بروى‏]؛ زيرا براى آسايش و سلامتى تابع ما شدى، پس به طريقه و مصيبت ما مبتلا مشو. جَوْن پاسخ داد: «يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، أَنَا فِى الرَّخاءِ أَلْحَسُ قِصاعَكُمْ، وَ فِى الشِّدَّةِ أَخْذُلُكُم؟! وَ اللَّهِ، إِنَّ ريحى لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبى لَلَئيمٌ وَ لَوْنى لَأَسْوَدُ، فَتَنَفَّسْ عَلَىَّ بِالْجَنَّةِ فَتَطيبَ ريحى وَ يَشْرُفَ حَسَبى وَ يَبْيَضَّ وَجْهى. لا وَاللَّهِ لا أُفارِقُكُمْ حَتّى‏ يَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الأَسْوَدُ مَعَ دِمائِكُمْ.» اى پسر رسول خدا، در حال نعمت و رفاه كاسه‏هاى شما را بليسم، ولى در حال سختى شما را رها كنم؟! به خدا سوگند، بد بويم و اصل و تبار من پست و رنگم سياه است، پس بهشت را بر من ارزانى دار، تا خوشبو شده، تبارم شريف گشته و صورتم سفيد گردد؛ نه، به خدا قسم از شما جدا نمى‏شوم تا آن كه اين خون سياهم، با خون‏هاى شما مخلوط شود. سپس در حالى كه اين ابيات را مى‏خواند، به ميدان مبارزه رفت: كَيْفَ يَرَى الكُفّارُ ضَرْبَ الْأَسْوَدِ بِالسَّيْفِ ضَرْباً عَنْ بَنى مُحَمَّدٍ أَذُبُّ عَنْهُمْ بِاللِّسانِ وَالْيَدِ أَرْجُو بِهِ الْجَنَّةَ يَوْمَ الْمَوْرِدِ بحارالانوار، ج 45، ص 22. كافران، شمشير زدن غلام سياه در دفاع از فرزندان محمّد- صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم- را چگونه مى‏نگرند؟ با زبان و دست از آنان حمايت مى‏كنم، و اميدم از آن [ورود در] بهشت در روز ورود [روز قيامت‏] مى‏باشد. و چون شربت شهادت نوشيد، حضرت به بالينش آمد و فرمود: «أَللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ، وَ طَيِّبْ رِيحَهُ، «1» وَاحْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرارِ، وَ عَرَّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.» «بحار الانوار ج 45 ص22» خدايا، صورتش را سفيد، و بويش را خوش نما، و با نيكان محشورش ساز و بين او و محمّد و آل محمّد- عليهم‏السّلام- رابطه برقرار كن. بيان: اوج عظمت روحى جَوْن را (غير از سابقه‏ى درخشانى كه در خدمت به آستان چهار امام بزرگوار داشته) نحوه‏ى تكلّم و خضوع و ادب وى با سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- مشخّص مى‏كند. و چه كلامى بهتر از بيان و دعا و اظهار محبّت امام درباره‏ى او، كه گوياى مقام و منزلتش مى‏تواند باشد؟ و نيز استجابت دعاى حضرت، كرامتى است در حقّ وى كه قسمتى از آن در اين جهان، به مرحله‏ى ظهور رسيد و مقامش را روشن نمود. فروغ شهادت ص194 در پاورقی نیز آورده است: ام او، جَوْن و پدرش حُوَىّ ... در اين كه مصاحبت با پيامبر اكرم- صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم- را دريافته باشد، اختلاف نظر است ... او بنده سياهى در اختيار فضل‏بن عبّاس‏بن عبدالمطلب بود كه اميرمؤمنان- عليه‏السّلام- وى را به صد و پنجاه دينار خريد و به ابى‏ذر بخشيد، او مصاحبت ابى‏ذر را اختيار نمود تا وى به ربذه سفر كرد (تبعيد شد). هنگامى كه ابوذر (در سال سى و دو قمرى) وفات نمود. جَوْن به نزد على- عليه‏السّلام- و بعد به خدمت امام حسين- عليه‏السّلام- و پس از آن به خانه‏ى امام سجّاد- عليه‏السّلام- رفت و با ايشان به سوى كربلا سفر كرد ... علاوه بر فوز شهادت و خوشبو شدن بويش، سلام اختصاصى حضرت حجّت منتظر- عجّل الله تعالى فرجه الشّريف- در زيارت ناحيه‏ى مقدّسه بر شرف او افزوده است. تنقيح المقال، ج 1، ص 238، عدد 1925. https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
ای وسعت محبت بی منتها حسین ای روضه ات ورای همه روضه ها حسین با گریه های خویش نظر کرده مادرت بر روی پرچمی که نوشته است یا حسین @hosenih عقبای ما تویی، همه دنیای ما تویی ای از تمام خلق، حسابت جدا حسین جایی ندیده ایم بجز خانهء غمت اینقدر مفتخر به لباس گدا حسین ما را به عرش می برد این روضه های تو از بس که هست ذکر خدایی ما حسین در روز حشر دور شما حلقه می زنیم ای آبروی ما همه پیش خدا حسین غافل شدیم و توبه نکردیم از گناه دیدیم بسته شد حرم کربلا حسین یوم الفرار، روز قرار تمام ماست آنجا جواز هیئت ما هست با حسین @hosenih گودال قتلگاه پر از تیر و نیزه بود خیلی زدند بر بدنت بی هوا حسین خنجر نمی برید سرت را و می زدی با هر نفس نفس زدنت، دست و پا حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ وارث دست رحیم حسن است صاحب خلق عظیم حسن است از شکوه جلواتش پیداست به خدا سیب دو نیم حسن است همه ی عرش خدا محتاج کرم طفل کریم حسن است یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله" نقش ایوان حریم حسن است حضرت فاطمه هم گریه کن روضه ی سخت یتیم حسن است نوه ی حیدر خیبر شکن اوست حسن بن حسن بن حسن اوست @hosenih غرق در رایحه ی یاس حسین مورد مرحمت خاص حسین مجتبازاده مسیحا دم شد ولی از برکت انفاس حسین نذر طفلان حسن می چرخد همه شب دسته ی دستاس حسین پدری کرده برایش همه عمر خرج او شد همه احساس حسین کرده پر جای حسن را قطعا در دل نازک و حساس حسین در دلش غیر خدا هیچ نبود رونوشتی ست ز اخلاص حسین دست خود را علمی دیگر کرد آخرین حضرت عباس حسین یک نفس تا لب گودال دوید اولین گریه کن اش شاه شهید @hosenih پیش چشمان ترش طوفان شد گرد و خاکی وسط میدان شد بازوی فاطمه یادش امد دستش از پوست که آویزان شد نجمه با ناله ی وااماه اش به سر و سینه زد و گریان شد حرمله باز به زانو رفت و ..‌ کشتن طفل یتیم آسان شد طرح ذبح پسری لب تشنه دور گودال بلا عنوان شد زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر بدن هر دوی شان پنهان شد عاقبت پیکر این طفل شهید مثل جسم عمویش عریان شد در رکاب عمویش بر نیزه سر او راهی نخلستان شد آه مثل عمویش در گودال به گمانم دهنش شد پامال ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم @hosenih خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم خونِ حسن میانِ رگم موج می زند گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه افتاده شاه رویِ زمین در برابرم تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست بی اختیار ناله زدم وای مادرم تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه باحالِ مادر از چه مدارا نمی کنند خالی کنید دورِ عمویِ غریب من دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش این گونه بغضِ سینه ی خود وا نمی کنند در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند @hosenih در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند آقایِ عالم است برهنه نکن تنش بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
💠تنها با یک زیارت! ▪️اگر بگویی السلام علیک یا اباعبدالله جوابت را می‌دهد، تو را بی جواب نمی‌گذارد. آن‌وقت اگر چند روز انسان توجه خودش را در این نقطه متمرکز کند آیا او بی‌توجهی می‌کند؟ حاشا و کلا! ▫️به برکت این ارتباط قلبی که انسان با سیدالشهداء علیه‌السلام پیدا می‌کند، خدا به انسان نوری می‌دهد که او را از گناه دور می‌کند و از بلاها مصون می‌دارد. ▪️چه بسا کسانی که شک و شبهه‌ای داشتند، و وقتی یک بار به زیارت سیدالشهداء علیه‌السلام رفتند و برگشتند شک آنها از بین رفت، یا مبتلا به آفتی مادی یا معنوی بودند و با یک زیارت صادقانه و با توجه کامل، آن آفت رفع شد. 🔺️مجموعه‌ ۲ ؛ بیانات مرحوم آیت الله مصباح یزدی قدس‌سره درباره حضرت سید الشهداء علیه‌السلام 🏴 @mesbahyazdi_ir
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ حال بکاء و دیده ی گریانمان بده بغض مدام و اشک فراوانمان بده این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد چشمی شبیه چشم شهیدانمان بده @hosenih همت برای توبه و ترک گناه نیست اما بیا و قلب پشیمانمان بده حال خراب این دل ما را درست کن در بین روضه حال پریشانمان بده دلمرده ایم بسکه حرم را ندیده ایم یک یا حسین دم بده و جانمان بده حالا که راه کرببلا بسته، لطف کن برگ برات شاه خراسانمان بده ما و پناهِ درگهِ سلطانِ عالمین خط امان ز بار گناهانمان بده @hosenih جان مؤذن حرم، اذن زیارتِ پائین پای حضرت جانانمان بده قربان آن پدر که ز داغ پسر خمید داغی دگر شبیه علی اکبرش ندید ... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید یا که بردید به تشییع، پدر را نبرید پدری داغ جوان دید ملامت نکنید روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید @hosenih چون‌رمق نیست تکانی بدهد پایش را پس بگیرید همه زیر بغل هایش را نکند ناله که زد طبل برایش بزنید جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید آی مردم جگر سینه زنان غم دارد غم سنگین شب هشت محرم دارد غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید ولدی گفت نشست و ز جگر ناله کشید.. ای جوانمرد، جوانمرگ شدی یا نشدی؟ پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است نیستی و همه دشت، پیمبر شده است زرهت حرز علی داشت،دریدند چرا گرگ ها چنگ به روی تو کشیدند چرا داغ سنگین تو را شانه من تاب نداشت تشنه بودی، پدر تشنه تو آب نداشت قوت چشم تر من، کمرم را نشکن حرمت ریش من و اهل حرم را نشکن نیزه نگذاشت که آه تو به پایان برسد جان به لب های تو ای محتضر آسان برسد مانده ام با تو و اینگونه گرفتار شدن رشته رشته شده ای مثل عبای تن من آیه ها چیده شد افسوس که کوثر نشده نه هنوز این تن پاره علی اکبر نشده چشم زد قامت طوبای تورا چشم حسود پای جسم تو می افتادم اگر عمه نبود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم ، پسرم ای پسرم اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم ، پسرم ای پسرم ‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام می زنم من دست بر هم می زنی تو دست و پا ، حیدر کرب و بلا خاک عالم بر سر این روزگار بی وفا ، حیدر کرب و بلا ‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم ، پسرم ای پسرم اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم ، پسرم ای پسرم ‍ کانال سبک و شعر
🔹فردا...🔹 چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌بیند مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا برادر، دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن‌ها چرا فردا... همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش‌ماهه‌ات بی‌تاب در گهواره می‌گرید علی از تشنگی جان می‌دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می‌افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می‌شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می‌خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تو را بر نیزه‌ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می‌مانم تمام هستی من، می‌روی بی من کجا فردا؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/83@ShereHeyat