eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.4هزار دنبال‌کننده
31 عکس
28 ویدیو
95 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
ای وسعت محبت بی منتها حسین ای روضه ات ورای همه روضه ها حسین با گریه های خویش نظر کرده مادرت بر روی پرچمی که نوشته است یا حسین @hosenih عقبای ما تویی، همه دنیای ما تویی ای از تمام خلق، حسابت جدا حسین جایی ندیده ایم بجز خانهء غمت اینقدر مفتخر به لباس گدا حسین ما را به عرش می برد این روضه های تو از بس که هست ذکر خدایی ما حسین در روز حشر دور شما حلقه می زنیم ای آبروی ما همه پیش خدا حسین غافل شدیم و توبه نکردیم از گناه دیدیم بسته شد حرم کربلا حسین یوم الفرار، روز قرار تمام ماست آنجا جواز هیئت ما هست با حسین @hosenih گودال قتلگاه پر از تیر و نیزه بود خیلی زدند بر بدنت بی هوا حسین خنجر نمی برید سرت را و می زدی با هر نفس نفس زدنت، دست و پا حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ وارث دست رحیم حسن است صاحب خلق عظیم حسن است از شکوه جلواتش پیداست به خدا سیب دو نیم حسن است همه ی عرش خدا محتاج کرم طفل کریم حسن است یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله" نقش ایوان حریم حسن است حضرت فاطمه هم گریه کن روضه ی سخت یتیم حسن است نوه ی حیدر خیبر شکن اوست حسن بن حسن بن حسن اوست @hosenih غرق در رایحه ی یاس حسین مورد مرحمت خاص حسین مجتبازاده مسیحا دم شد ولی از برکت انفاس حسین نذر طفلان حسن می چرخد همه شب دسته ی دستاس حسین پدری کرده برایش همه عمر خرج او شد همه احساس حسین کرده پر جای حسن را قطعا در دل نازک و حساس حسین در دلش غیر خدا هیچ نبود رونوشتی ست ز اخلاص حسین دست خود را علمی دیگر کرد آخرین حضرت عباس حسین یک نفس تا لب گودال دوید اولین گریه کن اش شاه شهید @hosenih پیش چشمان ترش طوفان شد گرد و خاکی وسط میدان شد بازوی فاطمه یادش امد دستش از پوست که آویزان شد نجمه با ناله ی وااماه اش به سر و سینه زد و گریان شد حرمله باز به زانو رفت و ..‌ کشتن طفل یتیم آسان شد طرح ذبح پسری لب تشنه دور گودال بلا عنوان شد زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر بدن هر دوی شان پنهان شد عاقبت پیکر این طفل شهید مثل جسم عمویش عریان شد در رکاب عمویش بر نیزه سر او راهی نخلستان شد آه مثل عمویش در گودال به گمانم دهنش شد پامال ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم @hosenih خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم خونِ حسن میانِ رگم موج می زند گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه افتاده شاه رویِ زمین در برابرم تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست بی اختیار ناله زدم وای مادرم تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه باحالِ مادر از چه مدارا نمی کنند خالی کنید دورِ عمویِ غریب من دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش این گونه بغضِ سینه ی خود وا نمی کنند در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند @hosenih در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند آقایِ عالم است برهنه نکن تنش بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
💠تنها با یک زیارت! ▪️اگر بگویی السلام علیک یا اباعبدالله جوابت را می‌دهد، تو را بی جواب نمی‌گذارد. آن‌وقت اگر چند روز انسان توجه خودش را در این نقطه متمرکز کند آیا او بی‌توجهی می‌کند؟ حاشا و کلا! ▫️به برکت این ارتباط قلبی که انسان با سیدالشهداء علیه‌السلام پیدا می‌کند، خدا به انسان نوری می‌دهد که او را از گناه دور می‌کند و از بلاها مصون می‌دارد. ▪️چه بسا کسانی که شک و شبهه‌ای داشتند، و وقتی یک بار به زیارت سیدالشهداء علیه‌السلام رفتند و برگشتند شک آنها از بین رفت، یا مبتلا به آفتی مادی یا معنوی بودند و با یک زیارت صادقانه و با توجه کامل، آن آفت رفع شد. 🔺️مجموعه‌ ۲ ؛ بیانات مرحوم آیت الله مصباح یزدی قدس‌سره درباره حضرت سید الشهداء علیه‌السلام 🏴 @mesbahyazdi_ir
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ حال بکاء و دیده ی گریانمان بده بغض مدام و اشک فراوانمان بده این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد چشمی شبیه چشم شهیدانمان بده @hosenih همت برای توبه و ترک گناه نیست اما بیا و قلب پشیمانمان بده حال خراب این دل ما را درست کن در بین روضه حال پریشانمان بده دلمرده ایم بسکه حرم را ندیده ایم یک یا حسین دم بده و جانمان بده حالا که راه کرببلا بسته، لطف کن برگ برات شاه خراسانمان بده ما و پناهِ درگهِ سلطانِ عالمین خط امان ز بار گناهانمان بده @hosenih جان مؤذن حرم، اذن زیارتِ پائین پای حضرت جانانمان بده قربان آن پدر که ز داغ پسر خمید داغی دگر شبیه علی اکبرش ندید ... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید یا که بردید به تشییع، پدر را نبرید پدری داغ جوان دید ملامت نکنید روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید @hosenih چون‌رمق نیست تکانی بدهد پایش را پس بگیرید همه زیر بغل هایش را نکند ناله که زد طبل برایش بزنید جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید آی مردم جگر سینه زنان غم دارد غم سنگین شب هشت محرم دارد غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید ولدی گفت نشست و ز جگر ناله کشید.. ای جوانمرد، جوانمرگ شدی یا نشدی؟ پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است نیستی و همه دشت، پیمبر شده است زرهت حرز علی داشت،دریدند چرا گرگ ها چنگ به روی تو کشیدند چرا داغ سنگین تو را شانه من تاب نداشت تشنه بودی، پدر تشنه تو آب نداشت قوت چشم تر من، کمرم را نشکن حرمت ریش من و اهل حرم را نشکن نیزه نگذاشت که آه تو به پایان برسد جان به لب های تو ای محتضر آسان برسد مانده ام با تو و اینگونه گرفتار شدن رشته رشته شده ای مثل عبای تن من آیه ها چیده شد افسوس که کوثر نشده نه هنوز این تن پاره علی اکبر نشده چشم زد قامت طوبای تورا چشم حسود پای جسم تو می افتادم اگر عمه نبود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم ، پسرم ای پسرم اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم ، پسرم ای پسرم ‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام می زنم من دست بر هم می زنی تو دست و پا ، حیدر کرب و بلا خاک عالم بر سر این روزگار بی وفا ، حیدر کرب و بلا ‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم ، پسرم ای پسرم اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم ، پسرم ای پسرم ‍ کانال سبک و شعر
🔹فردا...🔹 چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌بیند مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا برادر، دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن‌ها چرا فردا... همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش‌ماهه‌ات بی‌تاب در گهواره می‌گرید علی از تشنگی جان می‌دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می‌افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می‌شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می‌خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تو را بر نیزه‌ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می‌مانم تمام هستی من، می‌روی بی من کجا فردا؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/83@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹چه می‌شود این‌بار...🔹 به یاری تو به میدان کارزار نیاید جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید اگر چه تشنۀ یاری، ‌امید و بیم نداری اگر هزار بیاید وگر هزار نیاید هزار بار شنیدیم، ذوالجناح تو آمد ولی چه می شود این‌بار، بی‌سوار نیاید مباد آن‌که بیاید عطش به کشتن طفلان مباد آن‌که عمویی سرقرار نیاید بدا به آتش اگر راه خیمۀ تو بگیرد بدا به آب اگر با لبت کنار نیاید خدا کند که بمیریم و باز آخر مقتل سه‌شعبه جانب آن طفل شیرخوار نیاید خدا کند که بمیریم و باز زینب کبری به سوی مقتل تو از دل غبار نیاید بس است درد یتیمی، بس است رنج اسیری کنار قافله‌، ای کاش نیزه‌دار نیاید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3532@ShereHeyat
🔹ایستاده باید مرد!🔹 چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟ و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟ به گلشنی که شقایق اسیر دلتنگی‌ست به روی دست، سر خود نهاده، باید مرد قسم به خون شهیدان که در سراچۀ رنگ به رنگِ لالۀ با داغ زاده، باید مرد چو عاشقانِ ز جان دست شسته، باید رفت چو بیدلانِ دل از دست داده، باید مرد اگر که راه به پایان جاده خواهی برد هلا ز خویش در آغاز جاده باید مرد در این قبیله کسی عاشق شهادت بود که گفت: بیشتر از این، زیاده، باید مرد به پایمردی سقّای کربلا سوگند که: با دو دست پر و بال داده، باید مرد... پیام سرخ شهیدان کربلا این است که: در مصاف ستم ایستاده باید مرد! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1593@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بعد از تو...🔹 دلتنگی همیشۀ بابا علی علی! سردارِ لشکر من تنها علی علی! قدری بمان، به دل نگران‌های این حرم مهلت بده برای تماشا علی علی! باید «وَ إن یکاد» بخوانم که دور باد چشمان بد از این قد و بالا علی علی! یک سوی خیره چشم همه: این پیمبر است یک سوی باز مانده دهان‌ها: علی... علی این گونه پا مکش به زمین، می‌کُشی مرا بنگر نفس نفس زدنم را علی علی از هم گسست رشتۀ تسبیحم آه... آه... از هم گسست... ارباً... اربا... علی... علی... جز آب چشم و آتش دل بعد از این مباد بعد از تو خاک بر سر دنیا علی علی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3052@ShereHeyat
هرچند عیان است ولی وقت بیان است عشق تو گران‌قدر‌ترین عشق جهان است این عشق، همان است که قیمت‌شدنی نیست این عشق، همان است که هم‌قیمت جان است «موجیم که آسودگی ما عدم ماست» با عشق تو عمری‌ست که دل در هیجان است هرکس سخن از عشق تو گفته‌ست بیاید روی سخنم با همۀ مدعیان است! گفتیم: بیایید که خط غرق به خون است گفتند: بمانید... چنین است و چنان است... مجنون غمت کیست؟ به‌جز عابسِ عاشق معنای جنون چیست؟ همین رزم عیان است پای علمت هر قدمی خون شهیدی‌ست خون شهدا آبروی عصر و زمانه‌ست هرکس که شهید تو نشد طعمۀ مرگ است هرکس که فدای تو نشد غرق زیان است هرکس بزند حرف امان‌نامه و تسلیم «هیهات منا الذله» فقط بر لبمان است بیزار ز نیرنگ فریبندۀ دنیا گفتیم فقط خیمۀ تو خطّ امان است جز بیرق سرخ تو نداریم به شانه «زیر علمت امن‌ترین جای جهان است» هنگام صلات آمد و قد قامت عشاق برخیز که هر گوشه پر از عطر اذان است برخیز برادر که حرم تشنۀ یاری‌ست برخیز که بر شانۀ ما بار گران است باید برسد آب به اهل حرم این‌بار برخیز که این العطش تشنه‌لبان است هنگام فداکاری انصار حسین است برخیز! علم دست علمدار حسین است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5166@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آیهٔ تطهیر🔹 زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می‌آید به روی دست بابا آسمان‌ها را نشان كرده چقدر آبی به این چشمان بی‌تقصیر می‌آید! زبانش كودكانه‌ست و نمی‌فهمم چه می‌گوید ولی می‌خوانم از چشمش كه با تكبیر می‌آید به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما نمی‌دانم چرا از دست دنیا سیر می‌آید! جهانی را شفاعت می‌كند با قطرهٔ اشكی كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر می‌آید بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟ که با خون دارد از زخم تو بوی شیر می‌آید بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر می‌آید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/800@ShereHeyat
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
#شعر_عاشورایی #حضرت_علی_اصغر علیه‌السلام #شهیدان_کربلا #غزل 🔹آیهٔ تطهیر🔹 زره پوشیده از قنداقه، بی‌
انصافا خیلی خوب مظلومیت و کودکی علی اصغر علیه السلام رو تصویر کرده این شعر رو باید چند بار خوند زره پوشیده از قنداقه بی شمشیر می آید ...
حضرت عباس در بیان آیت الله سعادت پرور صفحه 1 از 2 درك فناى كامل در برابر امام عليه السلام‏ از جمله چهره‏هاى تابناك عاشوراى حسينى، كه به حقّ ، و به تعبير سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- «پرچمدار امام و سردار لشكر حقّ» بود، سقّاى كربلا، ابوالفضل العباس، قمر بنى‏هاشم است. وقتى از امام اجازه جهاد خواست، حضرت به شدّت گريست، و سپس فرمود: «يا أَخى، أَنْتَ صاحِبُ لِوائى، وَ إِذا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرى.» برادرم، تو پرچمدار من هستى، و وقتى بروى، لشگرم از هم پاشيده مى‏شود. وى عرض كرد: «قَدْ ضاقَ صَدْرى وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَياةِ، وَ أُريدُ أَنْ أَطْلُبَ ثارى مِنْ هؤلاءِ الْمُنافِقينَ.» واقعاً سينه‏ام تنگ شده و از زندگى، خسته و بيزار شده‏ام، و مى‏خواهم از اين منافقان خون‏خواهى نموده و انتقام بگيرم. و چون اجازه‏ى آوردن آب براى كودكان خواست و حضرت اجازه داد و مشك را از آب فرات پر كرد، هنگام بازگشت، در حالى كه با آنان مى‏جنگيد، اين ابيات را مى‏خواند: لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ، إِذِ الْمَوْتُ رَقا حَتّى أُوارى‏ فِى الْمَصاليتِ لَقى‏ نفْسى لِنَفْسِ الْمُصْطَفَى الطُّهْرِ وِقا إِنّى أَنَا الْعَبّاسُ أَغْدُو بالسِّقا وَ لَا أَخافُ الشَّرِّ يَوْمَ الْمُلْتَقَى‏ از مرگ نمى‏ترسم؛ زيرا مرگ، ترقّى و بالا رفتن است- تا اين كه با ملاقات كردن كارگزاران و جنگاوران در ميان آن‏ها پوشيده شدم- جانم سپر و حامى جان برگزيده‏ى پاك نهاد [امام حسين- عليه‏السّلام-] باد- همانا من عبّاسم كه با مشك مى‏روم- و هنگام رويارويى [با شما كافران‏] از بدى و هلاكت نمى‏ترسم. و هنگامى كه دست راستش قطع مى‏شد، [مشك و يا شمشير] را به دست چپ گرفت و به دشمن حمله نموده و رجز خواند كه: وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمْ يَمينى‏ إِنّى أُحامى أَبَداً عَنْ دينى‏ وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْيَقينِ‏ نَجْلِ النَّبِىِّ الطّاهِرِ الأَمينِ‏ به خدا قسم، اگر دست راستم را قطع كنيد، من تا ابد از دينم و از امامى كه داراى يقينى راست، و نوه‏ى پيامبر پاك و امين است، حمايت مى‏كنم. و هنگامى كه دست چپش را قطع مى‏نمايند، به خود خطاب كرده و فرمود: يا نَفْسُ لا تَخْشَىْ مِنَ الْكُفّارِ وَ أَبْشِرى بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ مَعَ النَّبِىِّ السَّيِّدِ الْمُختارِ قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَسارِى‏ فَأَصْلِهِمْ يا رَبِّ حَرَّ النّار اى نفس، از كافران مترس و تو را بشارت باد به رحمت [خداوند] جبران كننده، همراه با پيامبر، آن آقاى انتخاب شده. همانا با ظلم‏شان دست چپ مرا قطع نمودند، پس پروردگارا، آنان را در حرارت آتش [جهنّم‏] ساكن گردان. و هنگامى كه شربت شهادت نوشيد، امام حسين- عليه‏السّلام- به بالينش حاضر شد، گريست و ابياتى را قرائت و سپس فرمود: «أَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى وَ قَلَّتْ حيلَتى.» حالا، پشت من شكست و چاره‏ام كم شد. و به نقلى، سخت گريست، و در حالى كه پيكرش را به سوى خيمه مى‏برد، اشعارى خواند و سپس فرمود: «أَلْآن انْكَسَرَ ...» بيان: نكته‏ها و معارف اين قسمت را در دو بخش، بررسى مى‏كنيم: الف. سخنان سيّدالشّهدا عليه السلام‏ 1. اين نكته را همواره بايد در نظر داشت كه حركت و گفتار امام معصوم، هم چون مردم عادى نيست، كه با احساسات و عواطفِ بى‏مبنا همراه باشد؛ بنابراين، گريه‏ى‏شديد امام در دو مورد (هنگام اجازه‏ى جهاد خواستن برادر و هنگام حضور در كنار پيكر او) را نمى‏توان تنها به خاطر اين كه برادرش بوده، و يا به علّت بعضى از جهاتى كه در فصل پنجم گذشت، دانست؛ بلكه هر چه نسبت به گريه‏ى حضرت كنار جنازه‏ى غلام ترك بگوييم، در اين جا نيز همان معنى را- علاوه بر جهات فوق كه بدان اشاره شد- خواهيم گفت. 2. جمله‏ى‏ «أَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى» نيز سخن عميقى است كه بيانگر مقام و منزلت و بزرگى قمر بنى‏هاشم است، گويا امام با اين جمله مى‏خواهد بفرمايد: تمام مصايب، از شهادت مسلم‏بن عقيل- عليه‏السّلام- تاكنون به اين حدّ مرا ناراحت ننمود دل مرا نشكست. 3. جمله‏ى‏ «قَلَّتْ حيلَتى.» ممكن است اشاره به ممكن نبودن حمل پيكر مطهّر وى به خيمه باشد. و يا اين كه بخواهد بفرمايد: من ديگر حامى و پشت‏گرمى ندارم. و يا اشاره به همان جمله‏اى باشد كه هنگام اجازه خواستن حضرت عبّاس- عليه‏السّلام- فرمود: «يا أَخى، أَنْتَ صاحِبُ لِوائى، وَ إِذا مَضَيْتَ، تَفَرَّقَ عَسْكَرى.» نقل از کتاب شریف فروغ شهادت ادامه در صفحه بعد کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
حضرت عباس در بیان آیت الله سعادت پرور صفحه 2 از 2 در نتيجه، ريشه‏ى اصلى صدور امورى از اين گونه از سوى سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- همان ديد معنوى آن بزرگوار نسبت به ياران و عظمت مقام و منزلت معنوى آن‏هاست. مردم عادى هم اگر گوشه‏اى از آن ديد امام را دارا شوند و يا حداقل به خصوصيّات اشخاص، بهتر عنايت داشته باشند، گريه و سخنان آنان در فقدان اشخاص، به حساب منزلت آن‏ها در شدّت و ضعف، و كمى و زيادى، متفاوت خواهد بود. ب. سخنان ابوالفضل العبّاس عليه السلام‏ نحوه‏ى اشعار و سخنان حضرت ابوالفضل- عليه‏السّلام- نيز شاهد بر عظمت مقام و منزلت اوست كه به قسمتى از آن اشاره مى‏شود: 1. كلام‏ «لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ» را تنها كسانى مى‏توانند با جرأت بگويند كه نسبت به سراى آخرت- از عالم قبر گرفته تا عرصه‏ى حساب و كتاب و قيامت- كوچك‏ترين نگرانى نداشته باشند؛ چنان كه خداوند در قرآن شريف مى‏فرمايد: قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏ بگو: اگر در نزد خدا، سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد، نه ديگر مردم، پس اگر راست مى‏گوييد آرزوى مرگ كنيد. و اين، تنها اولياى الهى هستند كه مى‏توانند چنين تمنّايى داشته باشند كه: قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏ بگو: اى كسانى كه يهودى شده‏ايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مى‏گوييد درخواست مرگ كنيد. 2. سخنانى چون‏ «نَفْسى لِنَفْسِ الْمُصْطَفَى الطُّهْرِ وِقا.» و يا «إِنّى أُحامى أَبَداً عَنْ دينى، وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْيَقينِ.» و يا «أَبْشِرى بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ، مَعَ النَّبِىِّ السَّيِّدِ الْمُخْتارِ.» كه همگى بيانگر كمال معنوى و آشنايى و شناخت واقعى وى از مقام ولايت است، از جان و روح و حقيقت كدام انسانى غير ايشان، مى‏تواند سرزند؟ لذا نمى‏توان به آسانى از جمله جمله‏ى آن گذشت و از عمق معناى آن صرف نظر كرد. نقل از کتاب فروغ شهادت کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
حس می کنی زمین و زمان گریه می‌کنند وقتی که جمع سینه‌زنان گریه می‌کنند @hosenih این سوی داغ اکبر و آن سو غم حبیب در ماتم تو پیر و جوان گریه می‌کنند این سیل، سیل اشک عزادارهای توست چون ابر با تمام توان گریه می‌کنند تو کیستی که در غم از دست دادنت مردان ما شبیه زنان گریه می‌کنند با یاد آن نماز جماعت که خوانده‌ای گلدسته‌ها اذان به اذان گریه می‌کنند @hosenih در ماتم اسارت زینب عجیب نیست سرها اگر به روی سنان گریه می‌کنند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
13.روضه امام سجاد 99.m4a
20.69M
فایل صوتی پیوست روضه شهادت امام سجاد علیه السلام
روضه امام سجاد علیه السلام مجلس اول: السلام علیک یا ابا الحسن یا علی ابن الحسین ... ایام شهادت آقا امام سجاد علیه السلام و ایام اسارت آل اللهه از طرفی یه گوشه دلمون مدینه باشه کنار حرم مظلوم ائمه بقیع علیهم السلام از طرفی هم این کاروان از کربلا تا شام هر روز قصه ای داره هم ناله بشیم با امام سجاد علیه السلام از صبح تا نماز عشا گریه می کنی شب تا سحر همیشه شما گریه می کنی وقت اذان دم مغرب میان شهر در کوچه خانه در همه جا گریه می کنی حس می کنم زمین و زمان گریه می کنند تا پلک می گشایی و تا گریه می کنی گفتن بکائون عالم گریه کنای عالم چهار نفرن اولی آدم ابو البشره دومی یعقوب پیغمبره وقتی یوسفو از او جدا کردن چشمش نابینا شد بس که گریه کرد سومی مادر سادات فاطمه است اینقدر در فراق بابا و مظلومیت علی گریه کرد این قدر ناله می زد و گریه می کرد همسایه ها اومدن به علی اعتراض کردن گفتن علی به فاطمه بگو یا شب گریه کنه یا روز ما نه شب خواب راحت داریم نه روز به کارامون می رسیم اینجا بود طبق نقل به امیر المومنین فرمود یا اباالحسن ما اقل مکثی بینهم علی به مردم بگو من مدت زیادی بین شما نیستم عمر گل کوتاهه دیگه شبها گریه هام شما رواذیت نمی کنه اما چهارمین گریه کن عالم آقا زین العابدینه این قدر بر بابا گریه می کرد تا آب می اوردن شروع می کرد اشک ریختن صدا می زد قتل ابن رسول الله عطشانا مردم پسر پیغمبرو با لب تشنه کشتن دست خودت که نیست همین که می اورند یک کاسه آب یا که غذا گریه می کنی وقتی غذا آورد اون غلام این قدر گریه کرد غذا تر شد از اشک های امام سجاد پرسید اون غلام آقا جان کی دیگه این ناله هاتون تموم میشه اما آن لحزنک ان ینقضی تا کی میخوای گریه کنی و ناله بزنی فرمود بنده خدا یعقوب پیغمبر بود دوازده پسر داشت یکی از اونا رو گم کرد این قدر گریه کرد چشمش سفید شد و قدش خم شد اما من چی کشیدم؟ و انا نظرت الی ابی و اخی و عمی اما من نگاه کردم دیدم پدرم برادرم عموم عباس روی زمین افتادن به تعبیر من من هفده یوسف دیدم مقابلم با سر بریده رو زمین افتادن هنگام ذبح هر نفست اشک می شود می سوزی و بدون صدا گریه می کنی شاید تا بچه شیرخواره براش میاوردن تا نازک گلوی کسی را تودیده ای دریا تر از همیشه چرا گریه می کنی شاید وقتی طفل شیرخواره ای رو می دید صدا می زد مردم ببینید چه قدر این گلوش نازکه اما عرض کنیم یا صاحب الزمان خود ابی عبدالله فرمود شیعیان من لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی کیف استسقی لطفل فابوا ان یرحمونی کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مجلس دوم روضه امام سجاد علیه السلام: فرمودن سه تا اثر بر بدن امام سجاد علیه السلام ماندگار شد اولین اثر اثر عبادت های طولانیه سید الساجدینه زین العابدینه لذا مشهور شد به ذی الثفنات یعنی اون آقایی که زانوهاش محل سجده ش پینه می بست این قدری که اینا رو می بریدن و از بدن جدا می کردن دومین اثر اثر اون نان و خرماهایی که شبانه به دوش می گرفت مثل امیرالمومنین و ابی عبدالله روی دوش می گرفت برای فقرا خرما و نان می برد وقتی روی مغتسل گذاشتن دیدن هنوز اثر اینها روی پیکر مطهر آقا هست اما جابر می گه دیدم امام باقر علیه السلام شروع کرد ناله زدن و گریه کردن لحظه غسل امام سجاد صبر کردم غسل تمام شد عرض داشتم آقاجان چقدر گریه می کردید؟ فرمود جابر وقتی بابام رو روی مغتسل گذاشتم دیدم هنوز آثار غل جامعه رو گردن بابامه آثار زنجیر های روی ساق و ران پدرم باقی مانده بعد چهل سال بمیرم آخه غل جامعه یعنی اون زنجیری که دستها رو به گردن می بستن عرضه بداریم یا صاحب الزمان اینجا امام باقر علیه السلام گریه کرد شب غسل دادن فاطمه هم دیدن علی داره گریه می کنه شاید صدا زد اسما دستم رسید به ورم ها و شکستگی های بدن فاطمه ... کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مجلس سوم روضه امام سجاد (علیه السلام): صدا زد یزید اجازه می دی روی این چوب ها بالا برم؟ یزید مجبور بود اجازه بده رفت بالای منبر صدا زد مردم هر کی منو میشناسه که میشناسه من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی انباته بحسبی و نسبی هرکس منو نمی شناسه خودم رو معرفی می کنم: انا ابن مکة و منی انا ابن زمزم و صفا انا ابن من اسری به من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی مردم اگر منو نمی شناسید انا ابن محمد المصطفی انا ابن علی المرتضی شروع کرد رو منبر شام که چندین سال لعن علی روی اون منبر شده شروع کرد رو این منبر مدح امیر المومنین رو گفتن صدا زد انا ابن الموید بجبرائیل المنصور بمیکائیل اما یه نامی رو برد دل زینبو آتش زد صدا زد مردم انا ابن فاطمة الزهرا انا ابن سیدة النساء انا ابن خدیجة الکبری دلا که آماده شد شروع کرد روضه بابا رو خوندن عجب روضه ای هم خواند دل مردم شامو آتش زده انا ابن المقتول ظلما انا ابن العطشان حتی قضی انا ابن طریح کربلا من پسر اون آقایی ام که تنش رو رو خاک کربلا رها کردن انا ابن مسلوب العمامة و الرداء من پسر اون آقایی ام که به عمامه و عباش هم رحم نکردن انا ابن من بکت علیه ملائکة السماء من پسر اون آقایی ام که ملائکه آسمان هم براش گریه کردن اما یه جمله ای گفت اوج روضه رو بیان کرد صدا زد مردم انا ابن مجزوز الراس من القفا صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبد الله کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین @hosenih سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ سپردمت به شب و نورِ ماه حسین سپردمت به کمان‌ها به تیر‌های شکسته به جایِ سوخته‌ی خیمه‌گاه حسین سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق به گریه‌های یتیمانِ بی پناه حسین سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم سپردیَم به هزاران نگاه حسین به خیزران سنان و به تازیانه‌ی شمر سپردیَم به مغیلانِ راه حسین @hosenih نشسته خاک غمت بر سرم خداحافظ بخواب ای پسرِ مادرم خدا‌حافظ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده با احتساب آتش خیمه یقینا چیزی برای دفن از اکبر نمانده @hosenih با احتساب نعل های تازه حتماً چیزی هم از قنداقه ی اصغر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه ای که در تن او پر نمانده مادر کنار پیکرش روضه گرفته نایی برای گریه اش دیگر نمانده تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد حالا کنار او اگر خواهر نمانده آقا رسید و دید از نزدیک انگار انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده! @hosenih گفتند با گریه که آقا جز حصیری چیزی برای دفن این بی سر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده با احتساب ضربه های آخر شمر حتما دگر چیزی از این حنجر نمانده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه ما را به ماه ات میهمان کن ، امتحان نه . با هرچه می خواهی بزن اما عزیزم با دوریِّ از روضه و گریه کنان نه . جان جوانت رحم کن بر ما جوانان بسپار ما را دست اکبر ، این و آن نه . هر چار فصل سال ما ابرِ بهارم اندازه ی ما گریه کرده آسمان نه . سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند سرمایه ‌ای جز اشک دارد این دکان نه . صدبار حاجات خودم را عرضه کردم یکبار هم نشنیدم از این آستان نه . از من کماکان التماس مرقد تو از تو جواب التماسم همچنان نه . جان من است این روضه ها ؛ پای بساطت دنبال جانم آمدم ، دنبال نان نه . مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت ای کاش با جانم بمانم با زبان نه . هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت شمر و سنان رفتند اما ساربان نه . جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت : با خیزران بر ما بزن بر آن دهان نه . بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت با گریه می گفت آب و نان نه سایبان نه . . . ::.. گروه شعری یا مظلوم ..:: .