eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.9هزار دنبال‌کننده
38 عکس
43 ویدیو
97 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
6. روضه حضرت قاسم.m4a
13.91M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیهما السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
7. روضه حضرت علی اصغر.m4a
15.31M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
7. روضه دو شش ماهه.m4a
14.08M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت حضرت و حضرت (علیهما السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه شب هشتم نصرالهی.MP3
5.97M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مقتل حضرت عباس مجلس اول نصرالهی.m4a
17.86M
فایل صوتی پیوست روضه (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
10. روضه شب عاشورا.m4a
14.17M
فایل صوتی پیوست روضه شب [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
9. روضه حضرت عباس مجلس دوم نصرالهی.m4a
8.21M
فایل صوتی پیوست روضه (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
20.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل صوتی روضه (علیه السلام) [بازنشر صوت سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
علیه‌السلام 🔹کلام الله🔹 ای کلیم‌اللَه تماشا کن کلام الله را بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را در زمین و آسمان‌ها رهبری آگاه را روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر گوهر رخشندۀ شش بحر ‌نور است این پسر این پسر بدرالمنیر و این پسر شمس‌الضحاست این پسر باب‌الکرم، باب‌الولا، باب‌العطاست این پسر باب‌المرادِ انبیا و اولیاست این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست... صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او ماه ذی‌الحجه‌ست محو آفتاب روی او جنس آدم قبضه‌ای از خاک پاک کوی او چشم عیسی از فراز آسمان‌ها سوی او عروة الوثقای ارباب کرامت موی او آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو وحیِ ساعد خیزد از لب‌های گوهربار تو آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو روح پاک انبیا و اولیا زوار تو آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت حضرت معبود مشتاق مناجات شبت... ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک بی‌ولایت می‌شود رحمت، عذاب دردناک میثم آلوده‌ای عبد و ثناگوی شماست هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4038@ShereHeyat
علیه‌السلام علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹درگاه کریم🔹 خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر عرض حاجت می‌کنم آنجا که صاحب‌خانه‌اش پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر زیر دِین چارده معصومم اما گردنم زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر گردنم در زیر دِین آن امامی هست که داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر قصد این بار قصیده از برادر گفتن است ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا! چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر بر تمام اهل‌بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر... بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/565@ShereHeyat
نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یا علی مدح حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) فؤاد کرمانی (با حذف و تلخیص برخی قسمت های شعر) 🔻🔻🔻 نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم، صفتِ کمال تو یا علی شده مات عقل موحدین، همه در جمالِ تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی نبرد به وصف تو ره کسی، مگر از مقالِ تو یا علی هله ‌ای مُجلّیِ عارفان، تو چه مطلعی تو چه منظری که ندیده‌ام به دو دیده‌ام، چو تو گوهری چو تو جوهری هله ‌ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری چه در انبیا چه در اولیا، نه تو را عدیلی و هم‌سَری به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی توئی آنکه غیر وجود خود، به شهود وغیب ندیده‌ای فَقرات نفس شکسته‌ای، سُبحاتِ وَهم دریده‌ای همه دیده‌ای نه چنین بود شه من تو دیده‌ی دیده‌ای ز حدودِ فصل گذشته‌ای، به صعودِ وصل رسیده‌ای ز فنای ذات به ذاتِ حق، بُوَد اتّصال تو یا علی چو عقول و افئده را نشد، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف همه گفته‌اند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف ز بیانِ وصف تو هر کسی، رقم گمان زده مختلف فصحای دهر به عجز خود، ز ادایِ وصف تو معترف بُلغای عصر به نطقِ خود، شده‌اند لالِ تو یا علی تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین شده از وجودِ مقدّست، همه سرّ کَنزِ خفا مبین تویی آن که از کُشِفَ الغطا، نشود ترا زیاده یقین که به نورِ حق شده منتهی، شرفِ کمال تو یا علی تو همان درخت حقیقتی، که در این حدیقه‌ی دنیوی ز بروق نورِ تو مُشتعل، شده نارِ نخله‌ی موسوی ز تو در لسانِ موحّدین، بُوَد این ترانه‌ی معنوی همه گنج ذاتِ مقدّست، شده مُلک و مالِ تو یا علی تو چه بنده‌ای که خدائیت، ز خداست منصب و مرتبت احدی نیافت ز اولیا، چو تو این شرافت و منزلت رسدت ز مایه‌ی بندگی، که رسی به پایه‌ی سلطنت همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت شده ختم دوره‌ی عِلم و دین، به کمالِ آل تو یا علی منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می‌زنم ره کوه و دشت گرفته‌ام قدم از برای تو می‌زنم به همین نفس که تو دادیم نفس از ثنای تو می‌زنم شب و روز حلقه التجا بدر سرای تو می‌زنم نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یا علی تویی آن که میم مشیّتت ، زده نقشِ صورتِ کاف و نون به کتابِ عِلم تو مُندرج ، بُوَد آن چه کان و ما‌یکون فلک و زمین به اراده‌ات ، شده بی‌ سکون شده با سکون تویی آن مُصوّرِ ما‌خَلَق ، که من الظّواهر و البطون بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی تویی آن که ذات کسی قرین ، نشده است با احدیتّت نرسیده فردی و جوهری ، به مقام مُنفردیتت نشناخت غیر تو هیچ‌کس ، ازّلیتت ابدّیتت تو چه مبدأ‌یی که خبر نشد ، کسی از مآلِ تو یا علی تو که از علایق جان و تن ، به کمالِ قُدس مُجرّدی تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی بنگر [فؤاد] شکسته را ، به دَرَت نشسته به التجا اگرش بِرانی از آستان ، کُند آشیان به کدام جا به سخا و بذل تواش طمع ، به عطا و فضلِ تواش رجا ز پناهِ ظلِّ وسیع تو ، هم اگر رود برود کجا که محیط کون و مکان بُوَد فلکِ ظلالِ تو یا علی /
فرازی از قصه قهرمانی شهید کوفه و حامل پیام امام به مردم کوفه، حضرت (رضوان الله علیه) قيس كه به نزديك دروازه كوفه رسيد، حصين بن نمير كه از نزديكان عبيد اللّه بود، راه بر او بگرفت تا او را تفتيش كند. قيس كه خود را در خطر ديد، نامه را بيرون آورد و پاره ‏پاره كرد. حصين او را با خود به نزد عبيد اللّه بن زياد برد؛ چون در برابر او ايستاد، ابن زياد به او گفت: «كيستى؟» گفت: «مردى از شيعيان امير المؤمنين و فرزندش.» گفت: «نامه را چرا پاره كردى؟» گفت: «تا تو از مضمونش آگاه نگردى.» گفت: «نامه از كه بود و به كه بود؟» گفت: «از حسين بود به جمعى از اهل كوفه كه نامهايشان را نمى‏دانم.» ابن زياد را خشم گرفت و گفت: به خدا قسم دست از تو برندارم تا آن‏كه نام اين افراد را بگويى و يا آن‏كه بر منبر شوى و حسين بن على صلّى اللّه عليه و اله و پدر و برادرش را لعن كنى؛ وگرنه تو را قطعه‏قطعه خواهم كرد.»- - قيس گفت: «امّا نام افرادى كه نامه برايشان بود، به تو نخواهم گفت و امّا لعن حسين و پدرش و برادرش را حاضرم.» پس بر منبر شد، حمد و ثناى الهى كرد و درود بر پيغمبر گفت و بر على و حسن و حسين رحمت فراوان فرستاد. سپس بر عبيد اللّه بن زياد و پدرش لعن كرد و بر همه گردنكشان بنى اميّه از اوّل تا آخر لعن كرد. سپس گفت: «اى مردم! من از طرف حسين به شما پيام آورده‏ام و در فلان جا از او جدا شدم. دعوتش را اجابت كنيد.» جريان به ابن زياد گزارش داده شد. دستور داد او را گرفته، از بالاى كاخ به زيرش انداختند و شهيد گشت. خداى رحمتش كند. موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏2 ؛ ص358 به نقل از فهرى، ترجمه لهوف،/ 75- 77 متن عربی: فلمّا قارب [قيس‏] دخول الكوفة، اعترضه الحصين بن نمير- صاحب عبيد اللّه ابن زياد- لعنه اللّه- ليفتّشه، فأخرج قيس الكتابةو مزّقه‏، فحمله الحصين بن نمير إلى عبيد اللّه بن زياد، فلمّا مثّل بين يديه، قال له: من أنت؟ قال: أنا رجل من شيعة أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السّلام و ابنه. قال: فلماذا خرّقت الكتاب؟ قال: لئلّا تعلم ما فيه. قال: و ممّن الكتاب؟ و إلى من؟ قال: من الحسين عليه السّلام إلى جماعة من أهل الكوفة لا أعرف أسماءهم. فغضب ابن زياد، و قال: و اللّه لا تفارقني حتّى تخبرني بأسماء هؤلاء القوم، أو تصعد المنبر، فتلعن‏ الحسين بن عليّ، و أباه، و أخاه، و إلّا قطّعتك إربا إربا. فقال قيس: أمّا القوم! فلا أخبرك بأسمائهم، و أمّا لعن‏ الحسين عليه السّلام، و أبيه، و أخيه‏، فأفعل. فصعد المنبر، فحمد اللّه، و أثنى عليه، و صلّى على النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و أكثر من التّرحّم على عليّ، و الحسن، و الحسين‏ (صلوات اللّه عليهم)، ثمّ لعن عبيد اللّه بن زياد، و أباه، و لعن عتاة بني أميّة عن آخرهم‏ ثمّ قال: أيّها النّاس، أنا رسول الحسين عليه السّلام إليكم، و قد خلّفته بموضع كذا، فأجيبوه‏. فأخبر ابن زياد بذلك، فأمر بإلقائه من أعالي القصر، فألقي من هناك‏، فمات. موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏2 ؛ ص357 به نقل از ابن طاووس، اللّهوف،/ 75- 77- عنه: المجلسي، البحار، 44/ 370 کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub