eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
3.1هزار دنبال‌کننده
45 عکس
39 ویدیو
7 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال @rozehdaftari پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
──┤ ♩♬♫♪♭ ├─── تشنه بودیم بوی آب میرسید از علقمه؛ از تو نخلها میرسید رایحه فاطمه از میون گرد و خاک سمت حرم میرسید؛ بابا گریون قد خم روی لبهاش زمزمه با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم؛ عمومونو کشتن همینو کم داشتیم عمو جونم؛ تا تو بودی سر و سامونی داشتیم… تو که رفتی؛ چش گریونی داشتیم بعد تو بی چاره شدیم دنبال زینب همه؛ آواره شدیم بی گوش و گوشواره شدیم! با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم؛ عمومونو کشتن همینو کم داشتیم! رفتی و رفت دشمنت؛ سمت حرم صف به صف… ناله ها بود زجه ها میرسید؛ از هر طرف تا عمود خیمت رو دستهای بابا کشید؛ عمه میزد بر سرش دستشو رو به نجف عمه هزار بار مرد خیمه گرفت آتیش؛ عمه میگن داداش چرا نیاوردیش؟! 🔷🔷🔷🔷🔷 عمو جونم تا تو بودی؛ دشمنامون میترسیدن تا تو رفتی؛ چشم تو رو دور میدیدن؛ ماها گریون بودیمو اونا همش میخندیدن! با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم؛ عمومونو کشتن همینو کم داشتیم اشک باباست که نشوند ما رو به روز سیاه؛ بیقرار و تشنه و بی کس و بی پناه جای خالیت میکشه پنجه به زخم دلش؛ اون دمی که قاتلش میرسه توی قتلگاه چشمتو دور دیدن غارتمون کردن؛ سر بسته باید گفت همه چی رو بردن عمو جونم تا تو بودی چاره داشتیم؛ کی لباس پاره پاره داشتیم؟ تو که رفتی سر به صحراها گذاشتیم؛ پا برهنه روی خارها پا گذاشتیم با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم؛ عمومونو کشتن همینو کم داشتیم! ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── محمود کریمی با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم
|⇦•الشِّمْرُ جَالِسٌ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفس حاج‌مهدی صالحی کرمانی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ یکی از روضه هایی که امام زمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه به آن اشاره میکند این روضه است... میفرماید: یا اباعبدالله! اگر تمام‌مصائبت را فراموش کنم اون ساعتی که اسب بی صاحبت برگشت را فراموش نمی کنم... تمام این زن و بچه چشم انتظارن حسین برگرده تا آقا رو دوباره ببینن... یه وقت شنیدن صدای شیهه ی ذوالجناح میاد... همه‌ خوشحال شدن، گفتن: خدایا شکرت بابامون برگشته، از خیمه بیرون آمدند...دویدن سمت ذوالجناح، اطراف ذوالجناح رو گرفتن یکی می گفت: آی ذوالجناح! بابام کجاست؟ یکی می گفت: ذوالجناح! برادرم کجاست؟ دختر کوچولوی امام‌ حسین جلو‌ آمد، این دستا رو به گردن ذوالجناح انداخت، صدا زد آی اسبِ بابام! می دونم یتیم‌ شدم، می دونم بابا ندارم، می دونم بابام رو‌ کشتن... اما یه سؤال دارم. آی ذوالجناح! وقتی بابام میدان میرفت این لبهاش خشکیده بود، به من بگو بدانم آیا کسی به بابام آب داد، یا لب تشنه سر از بدن بابام جدا کردن؟ ميگن: این حیوان سرش رو به زیر انداخت به سمت گودال رفت، این زن‌ و بچه هم به دنبالش... یعنی خودتون بیایید ببینین چه خبره. رسیدن بالای تل زینبیه، صحنه ای رو زینب دید نگاه کرد دید" الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِك... حسین..... ↫『ب▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦الشِّمْرُ جَالِسٌ.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفس حاج‌مهدی صالحی کرمانی
|⇦•بهر تو انبیاءِ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ ای شاهِ در عزای تو، عالم گریسته در ابتدای عالم، آدم گریسته *شب عاشورا رسید... یک سالِ منتظر امشبم که بهت بگم: امشب شهادتنامه عُشّاق امضا میشود.یه فکری به حال من کنی.بهت بگم زندگی بدونِ گریهٔ تو رو نمیخوام.بهت بگم میترسم شیطون من رو از تو جدا کنه.خیلی ها هستند امام حسینی هستند، هیئتی هستند.چندساله خبری ازشون نیست. عشق امام حسین اینطوریه تضمین نمیدن به کسی، هر لحظه نگرانی نکنه ازش جدا بشم.امشب،شبِ قدرِ عاشقاست...* قبل از ولادت تو به چندین هزار سال بهر تو انبیاءِ معظَّم گریسته گاهی به روی خاک و گهی برفراز چرخ در ماتمِ تو عیسیِ مریم گریسته *تو هم امشب به چشمات التماس کن.بگو همه خوبان براش گریه می کنند.انبیاء براش گریه می کنند.جد غریبش براش گریه می کنه...مادرش براش گریه می کنه..."بُنَیَّ! قَتَلوکَ ذَبَحوکَ وَ مِنَ المَاءِ مَنَعوک .."فردا عصر خواهرش در کنار پیکر پاره پاره اش به مادرش سلام می کنه...* تنها نه انبیا معظم که در غمت ختمِ رُسل، رسولِ مکرّم گریسته حق دارم ار بگویم حق بر تو گریه کرد چَشم خدا علیست مگر کم گریسته *باباش علی میرفت صفین؛از کربلا عبور کرد.اینقدَر برای کشته ی کربلا گریه کرد.اشک چِشمانش جاری شد.مادرش زهرا به علی سفارش کرده بود:علی! "ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِی"علی برای حسینم زیاد گریه کن‌‌‌.. قربون امام زمان برم که فرمود:اگر اشک چشم نداشته باشم برات خون گریه می کنم:" بَدَلَ الدُّموعِ دَما‌‌..." * از بَهر چَشم پُر نَم و لبهای تشنه ات نهر فرات و چشمه زمزم گریسته در ماتم تو جن و ملک بلکه نُه فلک عرش عظیم و نَیِّر اعظم گریسته *دست راستت رو بلند کن و صدا بزن: لبیک یا حسین!... * ▪️▫️▪️▪️▫️▪️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•بهر تو انبیاء... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی
# روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ سید بن طاووس نوشته:"نَزَلَ الْحُرُّ وَأَصْحَابُهُ نَاحِيَةً"سپاه حربن یزید ریاحی یه گوشه ای نزدیک امام حسین همه فرود آمدند.چند روزی گذشت،شب عاشورا شد."وَ جَلَسَ الْحُسَيْنُ ع يُصْلِحُ سَيْفَهُ "آقا درخیمه با اصحاب و با اون غلام با معرفتش نشسته بودمشغول اصلاح شمشیر بود.شمشیر رو برای فردا آماده می کرد.همین جور زیرلب صدا میزد:"يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلٍ‌"ای روزگار اف بر دوستیِ تو باد. "كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‌مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِيلٍ‌ وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‌" گفت و گفت..."قَالَ الرَّاوِي: فَسَمِعَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَعلیهم السلام"زینب صدای برادر رو شنید‌.بلند شد،سراسیمه رفت خدمت برادر.صدا زد:"يَا أَخِي هَذَا كَلَامُ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَتْلِ.."کسی که مطمئنه میکشنش این‌ حرفا رو‌ میزنه. کسی که میخواد خبر مرگ خودش رو بده اینطور شعر میخونه. "فَقَالَ (ع) نَعَمْ يَا أُخْتَاهْ"بله همینه.داداشت رو می کشند.زینب چه کار کرد؟صدا زد: "وَا ثُكْلَاهْ يَنْعَى الْحُسَيْنُ (ع) إِلَيَّ نَفْسَهُ"خدایاببین برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده.... وقتی زینب این حرف رو زد؛ زن ها شروع کردند"وَ بَكَى النِّسْوَةُ " بلند بلند گریه کردن دوتا کار دیگه ام شب عاشورا کردن"وَلَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ"به صورت هالطمه میزدند وگریبان چاک می کردند."وَ جَعَلَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ تُنَادِي"ام کلثوم یه حرفایی شب عاشورا زد؛فردا خواهرش شبیه همین جملات رو کنار گودی قتلگاه گفت.صدا زد:"وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَيْنَاهْ وَا ضَيْعَتَنَا بَعْدَكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ."ای وای به بیچارگی بعد از تو.امام حسین صدا زد:"يَا أُخْتَاهْ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ " آرومش کرد."فَإِنَّ سُكَّانَ السَّمَاوَاتِ يَموتونَ"همه می میرند."وَ أَهْلَ الْأَرْضِ لایَبقون" کسی روی زمین باقی نمی مونه."وَ جَمِيعَ الْبَرِّيَّةِ يَهْلِكُونَ"همه هلاک میشن.... از این روایت اینطور متوجه میشیم که این خیمه اصحاب بوده.آقا مشغول اصلاح شمشیر بوده.وقتی زینب آمده همه خجالت کشیدند دورتر رفتند.پشت سرزینب بقیه ی زن ها و بانوان حرم آمدند.آخه آقا صدا کرد:" يَا أُخْتَاهْ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ وَ أَنْتِ يَا زَيْنَبُ وَ أَنْتِ يَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ يَا رَبَابُ أُنْظُرْنَ..."همه خوب گوش کنید!"إِذَا أَنَا قُتِلْتُ"وقتی من رو کشتند"فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْباً "دست به گریبان نبرید."وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْهاً "یه وقت صورتاتون رو خراش ندید...اینقدر اینا خودشون شما رو می زنند.اینقدر به صورتاتون سیلی می زنند"وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً"یه وقت حرفی نزنید که رضایت خدا نباشه... بعد سیدبن طاووس نوشته: "وَ رُوِيَ مِنْ طَرِيقٍ آخَرَ"این روایت با اختلافات دیگه ای نقل شده."أَنَّ زَيْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ الْأَبْيَاتِ"وقتی زینب این شعرها رو شنید: (یا دَهر افٍّ لکَ مِن خلیلی کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ) " وَ كَانَتْ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَةً مَعَ النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ"زینب پیش امام حسین نبود. همراه زن ها و دخترها بود.تا شنید"خَرَجَتْ حَاسِرَةً تَجُرُّ ثَوْبَهَا"با پای برهنه بلندشدلباسش روی زمین کشیده میشد."حَتَّى‏ وَقَفَتْ عَلَيْهِ "اومد مقابل امام حسین ایستاد."وَ قَالَتْ وَا ثُكْلَاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ "حسین‌جان! ای کاش مرده بودم."الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ "این حرفا رو که شنیدم یاد غم مادرم افتادم."وَ أَبِي عَلِيٌّ المرتضی"امروز بابام رو کشتند."وَ أَخِيَ الْحَسَنُ"امروز برادرم رو از دست دادم."يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِينَ وَ یا ثِمَالَ الْبَاقِينَ "ای یادگار گذشتگان! ای پناه ماندگان! ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
|⇦•پناه عالمیان.... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▪️▫️ غروب عاشورا زبان حالش این شد: پناه عالمیان! زینبت پناه ندارد به جز تو ای شه خوبان پناهگاه ندارد اگر اجازه دهی صف کشیده از پی ات آییم که این سپاه نگوید حسین سپاه ندارد... فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ (علیه السلام) آقا یه نگاهی به خواهر انداخت."فَقَالَ يَا أُخْتَاهْ لَا يَذْهَبَنَّ بِحِلْمِكِ الشَّيْطَانُ "فرمود:زینب! شیطان صبرت رو نبره."فَقَالَتْ بِأَبِي أنت وَ أُمِّي أَ سَتُقْتَلُ"پدر و مادرم به فدایت! تو کشته میشی؟"نَفْسِي لَكَ الْفِدَاءُ" آی قربونت برم."فَرُدَّتْ غُصَّتُه"امام حسین بغضش رو فرو داد."وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ"چشماش پر از اشک شد."ثُمَّ قَالَ:هیهات! هیهات! لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَيْلًا لَنَامَ"به کنایه جواب داد.فرمود:اگر مرغ قطا رو به حال خودش می گذاشتند،از خوشی خوابش می برد."فَقَالَتْ يَا وَيْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نفسي [نَفْسَكَ‏] اغْتِصَاباً"حسین جان! بلا سرت میارن؟!"فَذَلِكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي" این که خیلی برای زینبت سخته.."ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ"دست برد لباس رویی رو پاره کرد."وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا"کنار برادر بیهوش افتاد.امام حسین کنارش نشست."ثُمَّ عَزَّاهَا بِجُهْدِهِ "به سختی خواهر رو به هوش آورد.بعد براش روضه خوند."وَ ذَكَّرَهَا لِمُصِيبَتِهِ بِمَوْتِ أَبِيهِ وَ جَدِّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ."شروع کرد شب عاشورا روضه ی امیرالمومنین خوندن گفت:زینب! بابام رو غریب کشتند... خواهر رو آرام کرد.امشب خواهرش نگران بود.ولی چنان تصرفی در وجود او کرد که مثل عصر فردایی دست برد زیر بدن فرمود:"اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ!"اگر کمه ببخش.. ↫『▪️▫️▪️▫️▪️▪️▫️.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•پناه عالمین... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی•✾
مادر حضرت (ع) نحوه نمایش  روایت شده که قمر بنی‌هاشم به هنگام شهادت ساله بود و امّ البنین مادر آن حضرت در ماتم و دیگر _عباس به می‌رفت و چنان ندبه و گریه می‌کرد😭😭😭 که هر شخصی از آنجا می‌گذشت گریان می‌شد😭😭😭، گریستن دوستان عجبی نیست، مروان بن حکم که از بزرگ‌ترین خاندان نبوّت بود، چون بر ماتم امّ البنین عبور می‌کرد، از اثر او می‌کرد و این اشعار از امّ البنین در مرثیه قمر بنی‌هاشم و دیگر پسرانش نقل‌شده است: 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ ای که عباس را دیدی حمله می‌کرد بر توده‌های فرومایه و از فرزندان حیدر هر شیر یال داری دنبال او بود أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ خبردار شده‌ام که به سر فرزندم وارد شده درحالی‌که بریده دست بود😭😭😭 وای بر من بر شیر بچه‌ام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد😭😭 لَوْ كَانَ فِي يَدِيْكَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ اگر در دستت بود کسی نمی‌توانست به تو نزدیک شود و نیز از اوست: لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ وای بر تو مرا دیگر مادر مخوان که مرا به یاد بیشه‌ام می‌اندازی😭😭😭 كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ مرا پسرانی بود که به آنان خوانده می‌شدم اما امروز برای من نیست😭😭😭 أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ چهار پسر مانند کرکسان بلندی‌ها که با بریده شدن رگ حیات یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ نیزه‌ها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند😭😭😭 يَا لَيْتَ شِعْرِي أَكَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ ای کاش می‌دانستم آن‌چنان است که خبر دادند این که دست عباسم بریده شده بود😭😭😭
دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه میاد، هی میگه برا از شد، نتونست آب بیاره،😭😭😭 شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسم بغل کردی، حسین... ام البنین کجایی بشیر خبر آورده مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده😭😭😭😭😭
غریب مادرحسین: ام_البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای_حسین_آب بیاره😭😭😭، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن،😭😭😭 بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن رو خاک گذاشته بودن😭😭😭، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد 😭😭بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک_الله_عباسم،😭😭😭 خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک_الله_عباسم؛😭😭 اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت، باریک_الله_عباسم؛ 😭😭😭 خانم جان تیر به چشمش زدن😭😭😭 اما مشک رها نکرد، باریک_الله_عباسم؛ 😭😭خانم دست دیگرش بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت😭😭: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک_الله_عباسم؛😭😭 یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد😭😭، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم😭😭😭. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب گرفت، عباسم_هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند😭😭😭😭😭 لعنت الله علی قوم الظالمین از صبر و شکیبایی شما عزاداران حسینی سپاسگزارم
غریب مادرحسین: وقایع روز تاسوعا؛ روز تاسوعا چه اتفاقی افتاد از جمله وقایع روز تاسوعا که در آن روز اتفاق افتاد می‌توان به فرستادن امان نامه از عمر بن سعد برای حضرت عباس اشاره کرد. در این مقاله به ذکر این می‌پردازیم که روز تاسوعا چه اتفاقی افتاد؟ با ما همراه باشید. ماه محرم، روز تاسوعا، منتسب به غیرت و ساقی دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) است. برادری که برادریش در تمام تاریخ جاودانه شد مهمترین وقایع روز تاسوعا تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار، ادب و دلاوری بزرگ مردی است که با گذشت بیش از 1400 سال، هنوز تاریخ، روشن از کرامت های اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است. از این رو در این کنفرانس قصد داریم تا به شرح وقایع روز تاسوعا بپردازیم. روز محاصره یاران امام حسین (ع) روز نهم محرم، تاسوعای سال 61 هجری امام حسین و یارانش در محاصره نیروهای دشمن بودند. در این روز دشمن آب را به روی اهل بیت امام حسین (ع) و یاران او بسته بود. این روز به دلیل این که بر اهل بیت سخت گذشت و شاید یکی از روزهای بسیار سخت و مصیبت‌بار برای خاندان پیامبر بود، به عنوان تاسوعای حسینی، مورد توجه شیعیان قرار گرفت. امام صادق (ع) فرمود:👇👇👇👇👇👇 «تاسوعا روزی است که حسین (ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند و آن روز، حسین (ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان او را پشتیبانی نخواهند کرد». روز آغاز عطش روز نهم محرم امام حسین (ع) و یارانش در محاصره نیروهای کوفه بودند. اين روز روزی بود که آب را روی اهل بیت (ع) و یاران امام بسته بودند. اهل بیت از نظر آب در تنگنا بودند. راه‌ها همه تحت کنترل بود تا کسی به امام نپیوندد. تهدیدهای سپاه «عمر سعد» جدی‌تر و حالت تهاجمی آنان به سوی خیمه‌ها بیش تر می‌شد. روز ورود شمر به کربلا یکی دیگر از وقایع روز تاسوعا ورود شمر به کربلا است. شمر بن ذی الجوشن که در دشمنی به اهل بیت پیش قدم تر از دیگران بود و با حرارت ویژه‌ای در واقعه کربلا حضور یافت، نامه شدید اللحن عبیدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رساند و او را از منظور عبیدالله باخبر کرد. پسر سعد که نسبت به صلح با امام حسین (ع) خوشبین و در این راه تلاش زیادی کرده بود، یک باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزی برای خود نیافت. او یا باید با امام حسین نبرد می‌کرد و یا فرماندهی را از دست می‌داد و برای همیشه از دستیابی به حکومت ری محروم می‌شد. حب ریاست و هوای نفس، چنان بر وی غلبه یافته بود که بدون در نظر گرفتن قیامت و موقعیت دینی و اجتماعی امام حسین (ع) و قرابت وی با پیامبر، نخست را انتخاب کرد و با این نیت که می‌توان امام حسین را به شهادت رساند ولی پس از آن، توبه کرد و در پیشگاه جدش محمد درخواست بخشش نمود، ولی اگر حکومت ری را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسید، تصمیم گرفت که فرمان عبیدالله را اجرا و با امام حسین به نبرد بپردازد. به همین جهت سپاهیانش را آرایش داد و آنان را آماده حمله کرد. روز ارسال امان نامه شمر که فرمانده پیادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر کلیدی و پلید واقعه کربلا بود، عصر روز تاسوعا، امان نامه ای از عمر بن سعد برای چهار فرزند رشید و دلاور ام البنین یعنی عباس، عبدالله، جعفر و عثمان از برادران پدری امام حسین آورد تا آنان را از سپاه خداجوی و حقیقت طلب جدا سازد. حضرت عباس که بزرگترین آنان است، از شهرت به سزایی برخوردار بود. وی به خاطر جمال زیبا، قامت موزون، دلاوری، غیرت و شجاعت بی مانندش، به ” قمر بنی هاشم” معروف شده بود. ام البنین از قبیله بنی کلاب بود که شمر بن ذی الجوشن نیز به همین تبار انتساب پیدا می‌کرد بدین جهت در عصر تاسوعا به نزدیکی خیمه گاه امام حسین آمد و با صدای بلند فریاد زد: خواهرزادگانم کجایند؟ امام حسین که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید. اگر چه او فاسق است و لیکن با شما قرابت و خویشی دارد. حضرت عباس به همراه سه برادر خود نزد شمر حاضر شدند و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟ شمر گفت: شما خواهرزادگان من هستید، بدانید تا ساعتی دیگر شعله‌های جنگ برافروخته شده و از یاران حسین زنده نمی‌ماند. من برای شما امان نامه‌ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر اینکه دست از یاری برادرتان بردارید و سپاهیانش را ترک کنید. حضرت عباس بر او بانگ زد: بریده باد دست‌های تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه‌ات. ای دشمن خدا، ما را دستور می‌دهی که از یاران برادر و مولایمان دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم. آیا ما را امان می‌دهی ولی برای فرزند رسول خدا امانی نیست؟
ذاکر: با این توضیحات ارسال امان نامه از سمت عمربن سعد به سوی سپاه امام حسین (ع) را یکی دیگر از وقایع روز تاسوعا می‌نامند. روز امهال برای آخرین عبادت از دیگر وقایع روز تاسوعا حمله لشکر عمر سعد به خیمه‌های آل حسین (ع) بود. عمر بن سعد، پس از دریافت نامه عبیدالله بن زیاد در عصر تاسوعا بدون هیچ گونه اخطار قبلی و با دستپاچگی تمام، فرمان حمله عمومی به سوی خیمه‌های امام حسین را صادر کرد. امام در این هنگام خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروی خیمه‌های خود مشاهده کرد. آن حضرت بلادرنگ برادرش عباس را طلبید و وی را به همراه ۲۰ تن از یاران فداکارش همچون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوی سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات کرده و علت آتش افروزی‌های بی حاصل آنان را جویا گردند. حضرت عباس به همراه یاران امام به سپاهیان دشمن نزدیک شد و از سرکردگان آنان پرسید: د: منظور شما از این حرکت بی جا و غوغاها چیست؟ آنان پاسخ دادند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده که باید بر شما عرضه کنیم و آن این است که یا در طاعت او درآیید و با وی بیعت کنید و یا آماده نبرد سرنوشت ساز باشید! حضرت عباس فرمود: پس قدری تأمل کنید تا من این گزارش را به سرورم برسانم. حضرت عباس (ع)، پیام دشمن را به امام رساند. امام به وی فرمود: به سوی ایشان برو و از آنان مهلت بخواه که امشب را صبر و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقداری بیشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا می‌داند که من به راز و نیاز با وی و نیایش در درگاهش چقدر علاقمند هستم. غریب مادرحسین: وقایع روز تاسوعا؛ روز تاسوعا چه اتفاقی افتاد از جمله وقایع روز تاسوعا که در آن روز اتفاق افتاد می‌توان به فرستادن امان نامه از عمر بن سعد برای حضرت عباس اشاره کرد. در این مقاله به ذکر این می‌پردازیم که روز تاسوعا چه اتفاقی افتاد؟ با ما همراه باشید. ماه محرم، روز تاسوعا، منتسب به غیرت و ساقی دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) است. برادری که برادریش در تمام تاریخ جاودانه شد مهمترین وقایع روز تاسوعا تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار، ادب و دلاوری بزرگ مردی است که با گذشت بیش از 1400 سال، هنوز تاریخ، روشن از کرامت های اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است. از این رو در این کنفرانس قصد داریم تا به شرح وقایع روز تاسوعا بپردازیم. روز محاصره یاران امام حسین (ع) روز نهم محرم، تاسوعای سال 61 هجری امام حسین و یارانش در محاصره نیروهای دشمن بودند. در این روز دشمن آب را به روی اهل بیت امام حسین (ع) و یاران او بسته بود. این روز به دلیل این که بر اهل بیت سخت گذشت و شاید یکی از روزهای بسیار سخت و مصیبت‌بار برای خاندان پیامبر بود، به عنوان تاسوعای حسینی، مورد توجه شیعیان قرار گرفت. امام صادق (ع) فرمود:👇👇👇👇👇👇 «تاسوعا روزی است که حسین (ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند و آن روز، حسین (ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان او را پشتیبانی نخواهند کرد». روز آغاز عطش روز نهم محرم امام حسین (ع) و یارانش در محاصره نیروهای کوفه بودند. اين روز روزی بود که آب را روی اهل بیت (ع) و یاران امام بسته بودند. اهل بیت از نظر آب در تنگنا بودند. راه‌ها همه تحت کنترل بود تا کسی به امام نپیوندد. تهدیدهای سپاه «عمر سعد» جدی‌تر و حالت تهاجمی آنان به سوی خیمه‌ها بیش تر می‌شد. روز ورود شمر به کربلا یکی دیگر از وقایع روز تاسوعا ورود شمر به کربلا است. شمر بن ذی الجوشن که در دشمنی به اهل بیت پیش قدم تر از دیگران بود و با حرارت ویژه‌ای در واقعه کربلا حضور یافت، نامه شدید اللحن عبیدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رساند و او را از منظور عبیدالله باخبر کرد. پسر سعد که نسبت به صلح با امام حسین (ع) خوشبین و در این راه تلاش زیادی کرده بود، یک باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزی برای خود نیافت. او یا باید با امام حسین نبرد می‌کرد و یا فرماندهی را از دست می‌داد و برای همیشه از دستیابی به حکومت ری محروم می‌شد. حب ریاست و هوای نفس، چنان بر وی غلبه یافته بود که بدون در نظر گرفتن قیامت و موقعیت دینی و اجتماعی امام حسین (ع) و قرابت وی با پیامبر، نخست را انتخاب کرد و با این نیت که می‌توان امام حسین را به شهادت رساند ولی پس از آن، توبه کرد و در پیشگاه جدش محمد درخواست بخشش نمود، ولی اگر حکومت ری را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسید، تصمیم گرفت که فرمان عبیدالله را اجرا و با امام حسین به نبرد بپردازد. به همین جهت سپاهیانش را آرایش داد و آنان را آماده حمله کرد. روز ارسال امان نامه
شمر که فرمانده پیادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر کلیدی و پلید واقعه کربلا بود، عصر روز تاسوعا، امان نامه ای از عمر بن سعد برای چهار فرزند رشید و دلاور ام البنین یعنی عباس، عبدالله، جعفر و عثمان از برادران پدری امام حسین آورد تا آنان را از سپاه خداجوی و حقیقت طلب جدا سازد. حضرت عباس که بزرگترین آنان است، از شهرت به سزایی برخوردار بود. وی به خاطر جمال زیبا، قامت موزون، دلاوری، غیرت و شجاعت بی مانندش، به ” قمر بنی هاشم” معروف شده بود. ام البنین از قبیله بنی کلاب بود که شمر بن ذی الجوشن نیز به همین تبار انتساب پیدا می‌کرد بدین جهت در عصر تاسوعا به نزدیکی خیمه گاه امام حسین آمد و با صدای بلند فریاد زد: خواهرزادگانم کجایند؟ امام حسین که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید. اگر چه او فاسق است و لیکن با شما قرابت و خویشی دارد. حضرت عباس به همراه سه برادر خود نزد شمر حاضر شدند و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟ شمر گفت: شما خواهرزادگان من هستید، بدانید تا ساعتی دیگر شعله‌های جنگ برافروخته شده و از یاران حسین زنده نمی‌ماند. من برای شما امان نامه‌ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر اینکه دست از یاری برادرتان بردارید و سپاهیانش را ترک کنید. حضرت عباس بر او بانگ زد: بریده باد دست‌های تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه‌ات. ای دشمن خدا، ما را دستور می‌دهی که از یاران برادر و مولایمان دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم. آیا ما را امان می‌دهی ولی برای فرزند رسول خدا امانی نیست؟
من وعده دادم در حرم آب آورم وای از این شرمندگی سقا من و لب تشنه طفلان حرم وای از این شرمندگی طفلان عطشان در حرم انتظارم مانده اند بر درب خيمه کودکان بی قرارم مانده اند با سیل دیده تشنگان اشکبارم مانده اند سقا من و لب تشنه طفلان حرم وای از این شرمندگی قلبم سراسر خون و چشمم سراسر پر ز خون دستم جدا از پیکر و پیکرم شد لاله گون ریزد سرشک از دیدگان روی رخسارم کنون خون می رود پیوسته از چشم ترم وای از این شرمندگی دستم جدا مشکی پر آب مانده در آغوش من فریاد طفلان حرم می رسد بر گوش من بار غم و رنجی گران مانده روی دوش من این لحظه را هرگز نمی شد باورم وای از این شرمندگی من وعده دادم در حرم آب آورم وای از این شرمندگی
🎤عزیزانی که دارن مداحی یاد میگیرن یا مداح هستند اشعار این کانال خیلی به دردشون میخوره ❤️ 📚 کانال مورد تأیید مادحین بزرگ کشوره که شعراشونو از اینجا بر میدارن📚 🏴محرم آقا میخوای دستت خالی نباشه ازاشعارناب👌 📚اشعار هرشب وبروزارسال میشه ضمنا راه حل درمان گرفتگی صدا برگرفته شده از تجربه اساتید و مادحین اینجا ارسال میشه😍 😉پس بیااینجاازدستش نده👇👇 https://eitaa.com/joinchat/69665220C7f7e374b4d ✅️هم اکنون ببینید☝️☝️
خبر خوشحال کننده😍😍 🔆 پارسال ایام ماه الحرام یه گروهی بود توی که شعرهای ناب ومجلس عوض کن میفرستادن ...همه حسرت میخوردن که چرا یهویی پاک شد🤔 امروز اعلام کردن امسال همون گروه تو افتتاح شده😊 💎 این آدرسشه از دستش ندین که ظرفیتش زود میشه👇 https://eitaa.com/joinchat/69665220C7f7e374b4d
|⇦•بهر تو انبیاءِ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای شاهِ در عزای تو، عالم گریسته در ابتدای عالم، آدم گریسته *شب عاشورا رسید... یک سالِ منتظر امشبم که بهت بگم: امشب شهادتنامه عُشّاق امضا میشود.یه فکری به حال من کنی.بهت بگم زندگی بدونِ گریهٔ تو رو نمیخوام.بهت بگم میترسم شیطون من رو از تو جدا کنه.خیلی ها هستند امام حسینی هستند، هیئتی هستند.چندساله خبری ازشون نیست. عشق امام حسین اینطوریه تضمین نمیدن به کسی، هر لحظه نگرانی نکنه ازش جدا بشم.امشب،شبِ قدرِ عاشقاست...* قبل از ولادت تو به چندین هزار سال بهر تو انبیاءِ معظَّم گریسته گاهی به روی خاک و گهی برفراز چرخ در ماتمِ تو عیسیِ مریم گریسته *تو هم امشب به چشمات التماس کن.بگو همه خوبان براش گریه می کنند.انبیاء براش گریه می کنند.جد غریبش براش گریه می کنه...مادرش براش گریه می کنه..."بُنَیَّ! قَتَلوکَ ذَبَحوکَ وَ مِنَ المَاءِ مَنَعوک .."فردا عصر خواهرش در کنار پیکر پاره پاره اش به مادرش سلام می کنه...* تنها نه انبیا معظم که در غمت ختمِ رُسل، رسولِ مکرّم گریسته حق دارم ار بگویم حق بر تو گریه کرد چَشم خدا علیست مگر کم گریسته *باباش علی میرفت صفین؛از کربلا عبور کرد.اینقدَر برای کشته ی کربلا گریه کرد.اشک چِشمانش جاری شد.مادرش زهرا به علی سفارش کرده بود:علی! "ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِی"علی برای حسینم زیاد گریه کن‌‌‌.. قربون امام زمان برم که فرمود:اگر اشک چشم نداشته باشم برات خون گریه می کنم:" بَدَلَ الدُّموعِ دَما‌‌..." * از بَهر چَشم پُر نَم و لبهای تشنه ات نهر فرات و چشمه زمزم گریسته در ماتم تو جن و ملک بلکه نُه فلک عرش عظیم و نَیِّر اعظم گریسته *دست راستت رو بلند کن و صدا بزن: لبیک یا حسین!... * https://eitaa.com/matnroozeh
# روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سید بن طاووس نوشته:"نَزَلَ الْحُرُّ وَأَصْحَابُهُ نَاحِيَةً"سپاه حربن یزید ریاحی یه گوشه ای نزدیک امام حسین همه فرود آمدند.چند روزی گذشت،شب عاشورا شد."وَ جَلَسَ الْحُسَيْنُ ع يُصْلِحُ سَيْفَهُ "آقا درخیمه با اصحاب و با اون غلام با معرفتش نشسته بودمشغول اصلاح شمشیر بود.شمشیر رو برای فردا آماده می کرد.همین جور زیرلب صدا میزد:"يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلٍ‌"ای روزگار اف بر دوستیِ تو باد. "كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‌مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِيلٍ‌ وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‌" گفت و گفت..."قَالَ الرَّاوِي: فَسَمِعَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَعلیهم السلام"زینب صدای برادر رو شنید‌.بلند شد،سراسیمه رفت خدمت برادر.صدا زد:"يَا أَخِي هَذَا كَلَامُ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَتْلِ.."کسی که مطمئنه میکشنش این‌ حرفا رو‌ میزنه. کسی که میخواد خبر مرگ خودش رو بده اینطور شعر میخونه. "فَقَالَ (ع) نَعَمْ يَا أُخْتَاهْ"بله همینه.داداشت رو می کشند.زینب چه کار کرد؟صدا زد: "وَا ثُكْلَاهْ يَنْعَى الْحُسَيْنُ (ع) إِلَيَّ نَفْسَهُ"خدایاببین برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده.... وقتی زینب این حرف رو زد؛ زن ها شروع کردند"وَ بَكَى النِّسْوَةُ " بلند بلند گریه کردن دوتا کار دیگه ام شب عاشورا کردن"وَلَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ"به صورت هالطمه میزدند وگریبان چاک می کردند."وَ جَعَلَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ تُنَادِي"ام کلثوم یه حرفایی شب عاشورا زد؛فردا خواهرش شبیه همین جملات رو کنار گودی قتلگاه گفت.صدا زد:"وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَيْنَاهْ وَا ضَيْعَتَنَا بَعْدَكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ."ای وای به بیچارگی بعد از تو.امام حسین صدا زد:"يَا أُخْتَاهْ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ " آرومش کرد."فَإِنَّ سُكَّانَ السَّمَاوَاتِ يَموتونَ"همه می میرند."وَ أَهْلَ الْأَرْضِ لایَبقون" کسی روی زمین باقی نمی مونه."وَ جَمِيعَ الْبَرِّيَّةِ يَهْلِكُونَ"همه هلاک میشن.... از این روایت اینطور متوجه میشیم که این خیمه اصحاب بوده.آقا مشغول اصلاح شمشیر بوده.وقتی زینب آمده همه خجالت کشیدند دورتر رفتند.پشت سرزینب بقیه ی زن ها و بانوان حرم آمدند.آخه آقا صدا کرد:" يَا أُخْتَاهْ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ وَ أَنْتِ يَا زَيْنَبُ وَ أَنْتِ يَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ يَا رَبَابُ أُنْظُرْنَ..."همه خوب گوش کنید!"إِذَا أَنَا قُتِلْتُ"وقتی من رو کشتند"فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْباً "دست به گریبان نبرید."وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْهاً "یه وقت صورتاتون رو خراش ندید...اینقدر اینا خودشون شما رو می زنند.اینقدر به صورتاتون سیلی می زنند"وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً"یه وقت حرفی نزنید که رضایت خدا نباشه... بعد سیدبن طاووس نوشته: "وَ رُوِيَ مِنْ طَرِيقٍ آخَرَ"این روایت با اختلافات دیگه ای نقل شده."أَنَّ زَيْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ الْأَبْيَاتِ"وقتی زینب این شعرها رو شنید: (یا دَهر افٍّ لکَ مِن خلیلی کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ) " وَ كَانَتْ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَةً مَعَ النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ"زینب پیش امام حسین نبود. همراه زن ها و دخترها بود.تا شنید"خَرَجَتْ حَاسِرَةً تَجُرُّ ثَوْبَهَا"با پای برهنه بلندشدلباسش روی زمین کشیده میشد."حَتَّى‏ وَقَفَتْ عَلَيْهِ "اومد مقابل امام حسین ایستاد."وَ قَالَتْ وَا ثُكْلَاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ "حسین‌جان! ای کاش مرده بودم."الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ "این حرفا رو که شنیدم یاد غم مادرم افتادم."وَ أَبِي عَلِيٌّ المرتضی"امروز بابام رو کشتند."وَ أَخِيَ الْحَسَنُ"امروز برادرم رو از دست دادم."يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِينَ وَ یا ثِمَالَ الْبَاقِينَ "ای یادگار گذشتگان! ای پناه ماندگان! https://eitaa.com/matnroozeh
|⇦•پناه عالمیان.... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ غروب عاشورا زبان حالش این شد: پناه عالمیان! زینبت پناه ندارد به جز تو ای شه خوبان پناهگاه ندارد اگر اجازه دهی صف کشیده از پی ات آییم که این سپاه نگوید حسین سپاه ندارد... فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ (علیه السلام) آقا یه نگاهی به خواهر انداخت."فَقَالَ يَا أُخْتَاهْ لَا يَذْهَبَنَّ بِحِلْمِكِ الشَّيْطَانُ "فرمود:زینب! شیطان صبرت رو نبره."فَقَالَتْ بِأَبِي أنت وَ أُمِّي أَ سَتُقْتَلُ"پدر و مادرم به فدایت! تو کشته میشی؟"نَفْسِي لَكَ الْفِدَاءُ" آی قربونت برم."فَرُدَّتْ غُصَّتُه"امام حسین بغضش رو فرو داد."وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ"چشماش پر از اشک شد."ثُمَّ قَالَ:هیهات! هیهات! لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَيْلًا لَنَامَ"به کنایه جواب داد.فرمود:اگر مرغ قطا رو به حال خودش می گذاشتند،از خوشی خوابش می برد."فَقَالَتْ يَا وَيْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نفسي [نَفْسَكَ‏] اغْتِصَاباً"حسین جان! بلا سرت میارن؟!"فَذَلِكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي" این که خیلی برای زینبت سخته.."ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ"دست برد لباس رویی رو پاره کرد."وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا"کنار برادر بیهوش افتاد.امام حسین کنارش نشست."ثُمَّ عَزَّاهَا بِجُهْدِهِ "به سختی خواهر رو به هوش آورد.بعد براش روضه خوند."وَ ذَكَّرَهَا لِمُصِيبَتِهِ بِمَوْتِ أَبِيهِ وَ جَدِّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ."شروع کرد شب عاشورا روضه ی امیرالمومنین خوندن گفت:زینب! بابام رو غریب کشتند... خواهر رو آرام کرد.امشب خواهرش نگران بود.ولی چنان تصرفی در وجود او کرد که مثل عصر فردایی دست برد زیر بدن فرمود:"اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ!"اگر کمه ببخش.. https://eitaa.com/matnroozeh
|⇦•خداحافظ ای نگار و.... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ شام‌غریبان محرم ۱۴۰۱ به نفس حاج میثم‌مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خداحافظ ای نگار و حبیبم خداحافظ ای غمگسار و طبیبم «زینبش گفت: چون چاره نیست می روم و می گذارمت ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت» خدا حافظ ای قرار و شکیبم خداحافظ ای امام غریبم «حسین جان ای آبروی دوعالم» خداحافظ ای تمامیِ هستم خداحافظ ای برفته زِ دستم دلِ زینب بسته بر سرِ مویت زنم بوسه من به زیرِ گلویت «حسین جان ای آبروی دوعالم» مسوزان از غم تو بال و پرم را ببین اشک کودکانِ حرم را تو از مرکب طفل خسته جدا کن زِ گوش او گوشواره تو وا کن *کجا رو داره میگه؟وقتی اباعبدالله ارادهٔ میدان کرد "عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ" به اسبش نهیب زد.دید اسبش تکون نمی خوره.یه نگاهی انداخت.دید دخترش آمده.دست ها رو دور دست اسب حلقه کرده.داره گریه می کنه.دخترش صدا زد: "یا اَبَه اَسْتَسْلَمْتُ للموت؟"بابا آیا تسلیم مرگ شدی؟گریه کرد.فرمود:دخترم! "کَیْفَ لا يَسْتَسْلِمُ لِلْمَوت مَنْ لا ناصِرَ لَهُ وَ لا مُعین"کسی که یار نداره.کسی که تنها مونده؛چطور تسلیم مرگ نشه؟!دخترش یه حرفی زد آقا شروع کرد گریه کردن.صدا زد حالا که این جوریه:"رُدَّنا إِلَی حَرمِ جَدِّنا"ما رو برگردون مدینه.... آقا رفت.این دختر با این اسب اینطورمواجهه داشت.نذاشت اسب به میدان بره‌.به زور جداش کردند.یه اتفاقاتی افتاد.وقتی ذوالجناح پر از زخم،کاکُلش رو به خون گلوی آقا آغشته کرده،برگشت سمت خیمه ها،دخترش دوباره اومد.فقط یه سوال کرد:"يا جوادُ أَبی! "ای اسب پدرم!"هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً"فقط به من بگو به بابای من آب دادند یا تشنه کشتنش؟ https://eitaa.com/matnroozeh
|⇦•ای آبروی چشم ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ شام غریبان محرم ۱۴۰۱ به نفس حاج میثم‌مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای آبروی چَشم همیشه ترم حسین ای سِرِّ نینوایی تو در سرم حسین «موندم چرا زنده ام مولا؟! ما را به سخت جانی خود این گمان نبود ما روضه حسین شنیدیم و زنده ایم» عَطر شهادت است که دل می‌برد ز من نام تو را همین که به لب می‌برم حسین هرسال بیشتر شده‌ام مَحرم غمت امسال از همیشه شکسته‌ترم حسین لبَیک گوی توست نه تنها لبانِ من لبَیک گویِ توست رگِ حنجرم حسین *سعیدبن عبدالله حنفی شب عاشورا چی گفت به مولا؟وقتی اصحاب یک یک بلند شدند هر کدوم صحبتی کردند.دلدادگی خودشون رو نشون می دادند. هفتاد بار بر سر کوی ِ تو گر مرا آتش زنند، باز در این لشکرم حسین *گفت اگه هفتاد بار من رو بکشند.زنده شم.دوباره من رو بکشند.خدا به خاطر این هفتاد بار کشته شدن رو از تو دور کنه من حاضرم.یک نفر دیگه یه حرف دیگه ای زد.زهیر بلند شدگفت:..* خاکسترم به باد رَود گر هزاربار گوید به شوق و هِلهله خاکسترم: حسین *واقعه تمام شد.همسر زهیر فاصله گرفته بود.زهیر بهش دستور داده بود،دور شو... شاید مثل فردایی غلامِ زهیر رو صدا کرد. گفت:میدونم مولات رو کشتند.میری کربلا مولات رو کفن می کنی برمیگردی.غلام اومد؛نگاه کرد.کفن نکرد برگشت. همسر زهیرگفت:چرا کفن نکردی؟!گفت:خجالت کشیدم.دیدم مولای زهیر کفن نشده.* از پیکرم اگر که سرم را جدا کنند گوید سرم جدا و جدا پیکرم حسین بادا که بارها بِدَرَندم درندگان گر لحظه‌ای ز بیعت تو بگذرم حسین *شب عاشورا قاصد رسید کربلا.محمدابن بشیرِ حضرمی کجاست؟ آمد جلو..پسرت در ری اسیر شده.خبر به گوش آقا رسید.محمد ابن بشیر رو صدا کرد.وقتی رفت خدمت آقا دید کیسه های زر مقابل امام حسینه. اولین جمله ای که ابی عبدالله گفت، فرمود:"أَنْتَ في حِلٍّ مِنْ بَيْعَتي"بیعتم رو از تو برداشتم.این پول ها رو هم بردار ببر پسرت رو آزاد کن.گفت:درنده ها من رو زنده زنده پاره پاره کنند اگه من دست از تو بردارم.بعدش گفت:آقا من دست از شما بردارم،برم.بعد از کاروانا بپرسم چه خبر شده؟!بگن همه رو کشتن.بعد من بگم من یه مولای مهربونی داشتم.میگن مولای تو بود؟هزار و چهارصد و اندی زخم بهش زدند.زجرکُشش کردند... از فردا و پس فردا هر کاروانی از اون نزدیکی رد میشد و میخواست بره کوفه؛میگفتند خبر داری پسر پیغمبر روکشتندخبرتو شهر به شهر پیچید...* از دامن تو دست نخواهم کشید؛ نه نذر تو کرده است مرا مادرم حسین صیقل به تیغ می‌دهی و آه میکشی از مرگ گفتی و نشود باورم حسین پشت و پناه ما! به که خواهی سپردمان؟ با شعله‌ها بگو چه کند این حرم؟ حسین! *خبر داری دامن بچه ها آتیش گرفته بود این بچه ها همه می دویدند صورتاشون سوخته بود...* پناه عالمیان زینبت پناه ندارد به جز تو ای شه خوبان پناهگاه ندارد اگر اجازه دهی صف کشیده از پی ات آییم که این سپاه نگوید حسین‌ سپاه ندارد حسین..واااای.... : دکتر محمدمهدی سیار میلاد عرفانپوذ https://eitaa.com/matnroozeh