eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
5.8هزار دنبال‌کننده
54 عکس
51 ویدیو
11 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال نوحه ما @nooheemajmaozakerin پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋 السلام علیک یا اباعبدالله وقتی از دشمن امشب مهلت گرفت. فرمود عباس جان .امشب و مهلت بگیر من عاشق نمازم عاشق تلاوت قرآن و استغفار و دعا هستم . همه برگشتن تو خیمه هاشون . اما زین العابدین فرمود عمه جانم از خیمه زد بیرون امد نزد ابی عبدالله داداش این اشعاری که الان خوندی این زبان حال کسی که یقین داره میکشنش فرمود بله خواهرم یه لحظه الان خوابم برد پیغمبر و بابام علی را دیدم فرمودن حسین ما منتظر توییم بیا دلمون برات تنگ شده فقط همین یه اشاره کرد دیگه نگفت فردا منو قطعه قطعه میکنند نگفت فردا زیر سم مرکب می برند نگفت سرمو به نیزه می زنند نگفت لباس هامو به غارت میبرند فقط گفت اری خواهرم کشته میشم نوشتن تازینب این و شنید چنان با سیلی به صورتش زد لَطَمَتِ‌وَجْهَهٰا نمیدونم چه سر بود تا لتمه زد با صورت خورد زمین از حال رفت وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا جلو چشم ابی عبدالله نمیدونم این خاطره مادر زنده شد یا نه بلافاصله اومد خواهر به هوش آورد دست رو قلب زینب گذاشت بلکه بتونه آرومش کنه اما مگه میشه این خواهر و آروم کرد گفت داداش تازه فهمیدم مادرم از دنیا رفته تازه فهمیدم بابام علی را از دست دادم من می خوام بگم حسین جان اینجا هرجوری بود تا صبح خواهرت آروم کردی کاش فردا شب هم بودی و زینب تو آرامم میکردی یا صاحب الزمان شما فرمودید من از اینجا به بعد خون گریه می کنم برای اسارت عمه جانم زینب ای زینب همون خانومی که وقتی تا ساعت قبل اومد مقتل علی اکبر شما صورت رو صورت علی گذاشته بودی تا صدای نفس نفس ها خواهرتو شنیدی بدن جوان تو رها کردی نذاشتی یه لحظه هم بین نامحرم بمانه آخ نبودی ببینی از فردا نامحرما دورش حلقه می زنند وقتی می خواست سوار ناقه بشه سنان میگه عمر هست به خودمن دستور داد گفت همه لشکر و دور زن و بچه اهاته کنید وقتیمیخواد بچه ها رو سوار کنه نگاه کرد دید هزاران چشم نامحرم داره ناموس حسین میبینه یک فریاد حیدری زد اما تَسْتَحْیون مِنَ الله وَرَسوله  نانجیبا ما دختر پیغمبریم از اینجا دیگه نامحرما هی دور زن و بچه حلقه میزدن یه اشاره کنم شاید دیگه زنده نباشیم اون روضه ماه صفر بخوانیم تا رسیدن به دروازه شام مرحوم محدث قمی می نویسد پانصد هزار نفر به تماشا آمدن دم دروازه شام یه نگاه کرد دید سربریده چشمانش را رو نیزه میبنده گفت یااخا اُنظُر اِلینا تو دیگه چشماتو نبند اونایی که باید چشماشون رو ببندم خیره خیره دارن به من نگاه میکنن https://eitaa.com/matnroozeh
|⇦•بهر تو انبیاءِ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ ای شاهِ در عزای تو، عالم گریسته در ابتدای عالم، آدم گریسته *شب عاشورا رسید... یک سالِ منتظر امشبم که بهت بگم: امشب شهادتنامه عُشّاق امضا میشود.یه فکری به حال من کنی.بهت بگم زندگی بدونِ گریهٔ تو رو نمیخوام.بهت بگم میترسم شیطون من رو از تو جدا کنه.خیلی ها هستند امام حسینی هستند، هیئتی هستند.چندساله خبری ازشون نیست. عشق امام حسین اینطوریه تضمین نمیدن به کسی، هر لحظه نگرانی نکنه ازش جدا بشم.امشب،شبِ قدرِ عاشقاست...* قبل از ولادت تو به چندین هزار سال بهر تو انبیاءِ معظَّم گریسته گاهی به روی خاک و گهی برفراز چرخ در ماتمِ تو عیسیِ مریم گریسته *تو هم امشب به چشمات التماس کن.بگو همه خوبان براش گریه می کنند.انبیاء براش گریه می کنند.جد غریبش براش گریه می کنه...مادرش براش گریه می کنه..."بُنَیَّ! قَتَلوکَ ذَبَحوکَ وَ مِنَ المَاءِ مَنَعوک .."فردا عصر خواهرش در کنار پیکر پاره پاره اش به مادرش سلام می کنه...* تنها نه انبیا معظم که در غمت ختمِ رُسل، رسولِ مکرّم گریسته حق دارم ار بگویم حق بر تو گریه کرد چَشم خدا علیست مگر کم گریسته *باباش علی میرفت صفین؛از کربلا عبور کرد.اینقدَر برای کشته ی کربلا گریه کرد.اشک چِشمانش جاری شد.مادرش زهرا به علی سفارش کرده بود:علی! "ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِی"علی برای حسینم زیاد گریه کن‌‌‌.. قربون امام زمان برم که فرمود:اگر اشک چشم نداشته باشم برات خون گریه می کنم:" بَدَلَ الدُّموعِ دَما‌‌..." * از بَهر چَشم پُر نَم و لبهای تشنه ات نهر فرات و چشمه زمزم گریسته در ماتم تو جن و ملک بلکه نُه فلک عرش عظیم و نَیِّر اعظم گریسته *دست راستت رو بلند کن و صدا بزن: لبیک یا حسین!... * ▪️▫️▪️▪️▫️▪️
# روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ سید بن طاووس نوشته:"نَزَلَ الْحُرُّ وَأَصْحَابُهُ نَاحِيَةً"سپاه حربن یزید ریاحی یه گوشه ای نزدیک امام حسین همه فرود آمدند.چند روزی گذشت،شب عاشورا شد."وَ جَلَسَ الْحُسَيْنُ ع يُصْلِحُ سَيْفَهُ "آقا درخیمه با اصحاب و با اون غلام با معرفتش نشسته بودمشغول اصلاح شمشیر بود.شمشیر رو برای فردا آماده می کرد.همین جور زیرلب صدا میزد:"يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلٍ‌"ای روزگار اف بر دوستیِ تو باد. "كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‌مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِيلٍ‌ وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‌" گفت و گفت..."قَالَ الرَّاوِي: فَسَمِعَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَعلیهم السلام"زینب صدای برادر رو شنید‌.بلند شد،سراسیمه رفت خدمت برادر.صدا زد:"يَا أَخِي هَذَا كَلَامُ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَتْلِ.."کسی که مطمئنه میکشنش این‌ حرفا رو‌ میزنه. کسی که میخواد خبر مرگ خودش رو بده اینطور شعر میخونه. "فَقَالَ (ع) نَعَمْ يَا أُخْتَاهْ"بله همینه.داداشت رو می کشند.زینب چه کار کرد؟صدا زد: "وَا ثُكْلَاهْ يَنْعَى الْحُسَيْنُ (ع) إِلَيَّ نَفْسَهُ"خدایاببین برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده.... وقتی زینب این حرف رو زد؛ زن ها شروع کردند"وَ بَكَى النِّسْوَةُ " بلند بلند گریه کردن دوتا کار دیگه ام شب عاشورا کردن"وَلَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ"به صورت هالطمه میزدند وگریبان چاک می کردند."وَ جَعَلَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ تُنَادِي"ام کلثوم یه حرفایی شب عاشورا زد؛فردا خواهرش شبیه همین جملات رو کنار گودی قتلگاه گفت.صدا زد:"وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَيْنَاهْ وَا ضَيْعَتَنَا بَعْدَكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ."ای وای به بیچارگی بعد از تو.امام حسین صدا زد:"يَا أُخْتَاهْ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ " آرومش کرد."فَإِنَّ سُكَّانَ السَّمَاوَاتِ يَموتونَ"همه می میرند."وَ أَهْلَ الْأَرْضِ لایَبقون" کسی روی زمین باقی نمی مونه."وَ جَمِيعَ الْبَرِّيَّةِ يَهْلِكُونَ"همه هلاک میشن.... از این روایت اینطور متوجه میشیم که این خیمه اصحاب بوده.آقا مشغول اصلاح شمشیر بوده.وقتی زینب آمده همه خجالت کشیدند دورتر رفتند.پشت سرزینب بقیه ی زن ها و بانوان حرم آمدند.آخه آقا صدا کرد:" يَا أُخْتَاهْ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ وَ أَنْتِ يَا زَيْنَبُ وَ أَنْتِ يَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ يَا رَبَابُ أُنْظُرْنَ..."همه خوب گوش کنید!"إِذَا أَنَا قُتِلْتُ"وقتی من رو کشتند"فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْباً "دست به گریبان نبرید."وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْهاً "یه وقت صورتاتون رو خراش ندید...اینقدر اینا خودشون شما رو می زنند.اینقدر به صورتاتون سیلی می زنند"وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً"یه وقت حرفی نزنید که رضایت خدا نباشه... بعد سیدبن طاووس نوشته: "وَ رُوِيَ مِنْ طَرِيقٍ آخَرَ"این روایت با اختلافات دیگه ای نقل شده."أَنَّ زَيْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ الْأَبْيَاتِ"وقتی زینب این شعرها رو شنید: (یا دَهر افٍّ لکَ مِن خلیلی کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ) " وَ كَانَتْ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَةً مَعَ النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ"زینب پیش امام حسین نبود. همراه زن ها و دخترها بود.تا شنید"خَرَجَتْ حَاسِرَةً تَجُرُّ ثَوْبَهَا"با پای برهنه بلندشدلباسش روی زمین کشیده میشد."حَتَّى‏ وَقَفَتْ عَلَيْهِ "اومد مقابل امام حسین ایستاد."وَ قَالَتْ وَا ثُكْلَاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ "حسین‌جان! ای کاش مرده بودم."الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ "این حرفا رو که شنیدم یاد غم مادرم افتادم."وَ أَبِي عَلِيٌّ المرتضی"امروز بابام رو کشتند."وَ أَخِيَ الْحَسَنُ"امروز برادرم رو از دست دادم."يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِينَ وَ یا ثِمَالَ الْبَاقِينَ "ای یادگار گذشتگان! ای پناه ماندگان! ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
|⇦•پناه عالمیان.... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▪️▫️ غروب عاشورا زبان حالش این شد: پناه عالمیان! زینبت پناه ندارد به جز تو ای شه خوبان پناهگاه ندارد اگر اجازه دهی صف کشیده از پی ات آییم که این سپاه نگوید حسین سپاه ندارد... فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ (علیه السلام) آقا یه نگاهی به خواهر انداخت."فَقَالَ يَا أُخْتَاهْ لَا يَذْهَبَنَّ بِحِلْمِكِ الشَّيْطَانُ "فرمود:زینب! شیطان صبرت رو نبره."فَقَالَتْ بِأَبِي أنت وَ أُمِّي أَ سَتُقْتَلُ"پدر و مادرم به فدایت! تو کشته میشی؟"نَفْسِي لَكَ الْفِدَاءُ" آی قربونت برم."فَرُدَّتْ غُصَّتُه"امام حسین بغضش رو فرو داد."وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ"چشماش پر از اشک شد."ثُمَّ قَالَ:هیهات! هیهات! لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَيْلًا لَنَامَ"به کنایه جواب داد.فرمود:اگر مرغ قطا رو به حال خودش می گذاشتند،از خوشی خوابش می برد."فَقَالَتْ يَا وَيْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نفسي [نَفْسَكَ‏] اغْتِصَاباً"حسین جان! بلا سرت میارن؟!"فَذَلِكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي" این که خیلی برای زینبت سخته.."ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ"دست برد لباس رویی رو پاره کرد."وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا"کنار برادر بیهوش افتاد.امام حسین کنارش نشست."ثُمَّ عَزَّاهَا بِجُهْدِهِ "به سختی خواهر رو به هوش آورد.بعد براش روضه خوند."وَ ذَكَّرَهَا لِمُصِيبَتِهِ بِمَوْتِ أَبِيهِ وَ جَدِّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ."شروع کرد شب عاشورا روضه ی امیرالمومنین خوندن گفت:زینب! بابام رو غریب کشتند... خواهر رو آرام کرد.امشب خواهرش نگران بود.ولی چنان تصرفی در وجود او کرد که مثل عصر فردایی دست برد زیر بدن فرمود:"اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ!"اگر کمه ببخش.. ↫『▪️▫️▪️▫️▪️▪️▫️.
متن روضه 1 🔸امشب شب «انّاالیه راجعون» است 🔸فردا زمین‌ کربلا، دریای خون است شب عاشوراست... شب مصیبت عظماست... 🔸امشب حسین است و شهادت آرزویش 🔸فردا بریزد بر زمین خون گلویش امشب بگیم خدایا شکرت... یه عاشورای دیگه هم به ما توفیق دادی... بیایم در خانه حسین... نميدونم توی مجلسمون کسی هست تا الان اشکش جاری نشده باشه... امشب باید خوب عزاداری کنی... امشب باید بلند ناله بزنی... معلوم نیست سال بعد زنده باشیم... بیایم برای عزیز زهرا اشک بریزیم... خدا ميدونه خیلی ها سال قبل توی همین مجالس بودند اما... الان زیر خاک خوابیدن... آرزو دارند یک بار دیگه برگردند و... فقط یک بار بگن حسین... آماده ای بریم کربلا بسم الله... 🔸امشب کند در خیمه زینب بی‌قراری 🔸فردا کند در مقتل خون سوگواری از امشب دیگه مصیبتهای زینب شروع میشه... از امشب دیگه باید ما هم بگیم... 🔸امان از دل زینب 🔸چه خون شد دل زینب امشب کربلا چه خبره... خدا به داد دل زینب برسه... دید صدای هلهله دشمن میاد... اومد کنار برادر عرضه داشت... چه خبر شده حسینم... قراره چه اتفاقی بیفته... ابی عبدالله فرمود خواهرم زینبم... الان پیغمبر خدا رو در خواب دیدم... صدازد حسینم تو به زودی به ما ملحق میشی... ایی وای.. ای وای.. 🔸امشبی را شه دین در حرمش مهمان است 🔸ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است 🔸مکن ای صبح طلوع جدم پیغمبر فرمود فردا کنار منی... تا این حرف و بی بی زینب کبری شنید... دیگه طاقت نیاورد صدای ناله اش بلند شد... یعنی حسینم م میخواهی بری... منو تنها بگذاری... باورم نمیشه برادر... تمام دلخوشی من تویی حسین... وقتی جدم رسول خدا رو از دست دادم... صبر کردم داداش... جلو چشمام مادرم پرپر شد... صبر کردم داداش... فرق شکسته ی بابام امیرالمومنین رو دیدم... صبر کردم... تکه های جگر برادرم حسن رو دیدم صبر کردم... الان تمام دلخوشیم تویی داداش حسین... چطوری منو تنها بگذاری... زینب بدون تو میمیره... 🔸امان از دل زینب 🔸چه خون شد دل زینب ابی عبدالله خواهر رو آروم کردم... هر کجا خانم زینب کبری بی تابی میکرد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... روز عاشورا هم وقتی ابی عبدالله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... اگه دست ولایت حسین نبود زینب جان داده بود خدا... زینبم خواهرم... تا صدای الله اکبر منو میشنوی... بدونید من هنوز زنده ام ... خدایا حسین رفت میدان... زینب کبری... داخل خیمه.. تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه... دلش آروم میگیره... حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله... امان... از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید... داخل خیمه... هی بلند ميشه.... هی میشینه روی زمین.... میگه حسین...برادر... زینب به فدات حسین... چرا صدای تکبیرت نمیاد داداش... یکدفه دید صدای ذوالجناح اومد.... دوان دوان اومد بیرون... شاید خوشحال شده زینب... الحمدلله بردارم حسین برگشته... یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته اما حسین نیومده.. همین جا بود که دیگه... 🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند 🔸ولی سالار زینب را ندیدند بی تاب شده زینب.. یاصاحب الزمان... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... هی صدا میزنه....وای عزیز مادرم حسین... 🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین 🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین اومد بالای تل زینبیه... یه نگاه کرد... دید... والشمر جالس علی صدره... شمر روی سینه برادر... خدا چکار کنه زینب... دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه.... وامحمدا... واعلیا... تسلای دل زینب صدا بزن یاحسین... 🔸 حسین آرام جانم 🔸 حسین روح و روانم @rozehdaftari