❣﷽❣
⚫️ #روضه_امام_سجاد_ع
🔴 #دفتری_سجاد_ع
🌾به نام نامی مولای عابدین صلوات
🌾برای سرور و سالار ساجدین صلوات
🌾برای سید سجاد آن امام همام
🌾که هست رهبر و سردار صابرین صلوات
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔹بر روی زمین و آسمانها و کُرات
🔸در بین مناجات برای حاجات
🔹زیبا تر از این دعا ندیده است کسی
🔸برخاتم الانبیا محمد صلوات
(دعای فرج)
#السلام_علیک_یاابالحسن_یاعلی_ابن_الحسین_یازین_العابدین_یابن_رسول_الله_یاحجة_الله_علی_خلقه....
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
گفتم منم در میزنم
گفتی به تو سر میزنم
من هم مکرر می زنم
تا بنگرم احسان تو
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
(یااباعبدالله)
بی زادم و بی عائله
آید به یادم قافله
من میدوم با هروله
چشمم به قرص نان تو
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
آقا به جان مادرت
آن مادر غم پرورت
ما را مرانی از درت
☑️جانم حسین جانم حسین
☑️ای جان جانانم حسین
⬅️امروز برای غربت امام سجاد ناله بزن...
انشالله دسته جمع مدینه عرض ادب کنیم....
آقای که سالیان سال گریه میکرد....
امام سجاد شهید زنده کربلا است...
امام منظره های زیادی رو دیده...
میدونی برا که داری گریه می کنی....
برا اون آقایی که شیرخوار لب تشنه دیده....
لبهای خشک شش ماه رو دیده....
گلوی پاره پاره علی اصغر رو دیده..
برا آقایی گریه می کنی که قبرش تو بقیعه ولی دلش کربلاست....
آقایی که قبرش زائر نداره...
بارگاه نداره ....
غریبه 3 . ....
⬅️یه لحظه دلتو ببرم مدینه و التماس دعا ...
⬅️زبان امام سجاده....
شنیدید وقتی اهل بیت وارد شهر شام شدند .....
یه مُشت زنای رقاصه اومدن.. اینقدر جلو چشم زنای داغدیده رقصیدن......
انقدر پای نیزه ها و سرهای شهدا رقصیدن......
▪️ آن یکی بر مطربان شاباش داد
▪️ دیگری بر نیزه دار پاداش داد
(چه غوغایی بود)
▪️ این یکی بر سنگ زن انعام داد
( یا صاحب الزمان)
▪️ دیگری بر مرتضی دشنام داد
⬅️ این قدر امام سجاد گریه کرد. که خدا میدونه چه حالی داشت آقا.....
اما این یه بیت دل آدمو میلرزونه سادات منو ببخشند...
▪️ کافران را جا به کرسی داده بود
▪️ عمه ام بر روی پا ایستاده بود
همچین که وارد محله یهودیا شدیم یکی پیشاپیش قافله فریاد میزد...
آی یهودیا ....
اینا همونایی هستن که باباشون باباهای شما را کشته، روز روز تلافیه ...
(امام سجاد میفرماین)
دیگه کسی نبود سنگی به ما نزنه...
خاکستر به سرما ریختن....
( یا اباعبدالله)
امام سجاد میفرماین...
آتش به سر ما اهل بیت ریختن...
من دستام به زنجیر بسته بود...
یکی از آتش ها عمامه ام افتاد...
عمامه ام سوخت ...سرم سوخت...
🔘امان امان... از دل امام سجاد...
⬅️ امروز برای امام سجاد بلند بلند گریه کن...
آقایی که 30 یا 35 سال بعد از واقعه کربلا آب می دید گریه میکرد...
آتش می دید گریه میکرد....
بچه شیرخواره بغل مادر می دید گریه میکرد...
گوسفند میدید دارن سر میبُرن گریه میکرد....
قصابای مدینه حواسشون بود جلو چشم امام سجاد سر از بدن حیوان جدا نمی کردند
از یه گوشه کنار دید سر از بدن حیوان جدا میکنند دوید اومد نشست شروع کرد گریه کردن....
(سوز/اوج)
صدا زد بگین ببینم به این گوسفند آب دادید یا نه…
(گقتن آقا جان ما مسلونیم محاله لب تشنه سر از بدن حیوان جدا کنیم)
شروع کرد گریه کردم
صدا زد …
یه عده به ظاهر مسلمون اومدن کربلا ...
لب تشنه سر از بدن بابای غریبم حسین جدا کردند…
✨من داغ خواهر دیده ام
✨داغ برادر دیده ام
✨دیدم که سیلی خورده بود
✨کُنج خرابه مُرده بود
💥ای وای دلم ای وای دلم
💥بر نوک نِی باشد گُلم
✨من داغ اکبر دیده ام
✨ من داغ اصغر دیده ام
✨با ناله های یا ربَم
✨من همنوا با زینبم
✨آنقدر مرا کتک زدند
✨بر زخم من نمک زدند
✨ رقیه را کتک زدند
💥ای وای دلم، ای وای دلم
💥بر نوک نی باشد گُلم
⏪ناله داری دلتو ببرم کربلا
⏪ روضه ام همین باشه و ببینمت کربلا
لحظه ای رو یاد کنم که بنی اسد اومدن بدنها رو به خاک بسپارن...
اما این بدنها رو نمیشناسند ....
چون بدن رویا از سر میشناسن یا از لباس....
امان امان …
یه وقت امام سجاد صدا زد بنی اسد صبر کتید
من این بدنهارو خوب میشناسم...
این بدن بُریره...
این بدن زُهیره...
این بدن عموم ابالفضله...
این بدن بابای غریبم حسینه...
یه وقت صدا زد...
💔بنی اسد بیایید
🖤کفن با خود بیارید
💔مگر خبر ندارید
🖤حسین کفن ندارد
💔لاله و گُل بیارید
🖤سر قبرش گذارید
💔مگر خبر ندارید
🖤حسین مادر ندارد ۲
به سوز دل و اشک و آه و ناله امام سجاد سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین…
🔻#التماس_دعا🔺
@rozehdaftari
◾روضۂ دفتری اول ماه صفر◾
بهمراه مرثیه محلی سوزناک😭😭
👈🏻خادمۂ گروه: خ علیمحمدی✍🏻
دلبرم یوسف زهراست خدا میداند
یادش آرامش دلهاست خدامیداند
علت غیبت او هست گناه من وتو
خون جگر از گُنه ماست خدا میداند
بر عطا وکرمش جن ومَلَک محتاجند
از دمش زنده مسیحاست خدا میداند
همه دنبال زر وسیم گرفتار دلند
پسر فاطمه تنهاست خدا میداند
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ
◾الان کجای عالم شرف حضور داری آقاجان؟ کجا داری نماز میخوانی؟ کجا داری گریه می کنی؟😭😭😭 کجای عالم داری برای ما دعا می کنی؟ کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن ،سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین اُسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن (خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟😭😭😭(الله اکبر) یه نگاه مظلومانه ای کرد ،خدایا این بچه ها که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ،همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن، آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت فرمودی من خون گریه می کنم ...روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم😭😭😭
عمه ی من نائب الحیدر است
سیدالنساء پس از مادر است
عمه ی من سفیر خون خداست
هم دم هجده سرِ از تن جداست
عمه ی من اوست که در قافله
نشسته آورده به جا نافله
عمه ی من بر سر بازارها
دیده ز اهل ستم آزارها
این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشو ندیده این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن، یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشو ببینه حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما😭😭😭این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن یه جمله فقط این خانمو آوردن تو مجلس شراب😭😭😭
آی حسین ......
عمه ی من اسوه ی ایوب بود
شاهد قرآن و لب و چوب بود
هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد
هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت
آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی
ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی
بأبی المستضعف الغریبیا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم به عظمت و مصیبت عمه جان امام زمان حضرت زینب سلام الله علیها تو را میخوانیم یا الله
سلام و تسلیت خالصانه ما را الساعه به محضر نورانیش برسان
به دعای مستجابش حُسن عاقبت بخیری به همه ما کرم فرما ....
مرثیه محلی 👇🏻👇🏻👇🏻
عزیزُم وُ غمِ مرگت برارُم بیابون پرورُم کرد
وُ هوای مرگ بی بال و پَرُم کرد
عزیزُم به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری که چه خاکی بر سرُم کرد
عزیزُم وُ هر کی نَمُرده ازش براری ایشالا که نمیرا
وُ چراغ دلش با که به سایه ش نشینا
عزیزُم وُ مزنید یتیمونه برارم که خودُم بِبینُم
وُ داغِ برارُم به دلمه تا روزی که میرُم
عزیزُم دایه دایه وُ اَ مدینه بیوکه گُلزارُم خزونه
وُ بعد حسین برارُم زندگی بر مو حرومه
عزیزُم وُ گر صبر کُردُم ای دایه تو بیدی به کنارُم
وُ حالا بی حسینُم مو چطور بنارُم
وُ ای روزگار اَ ایی دلِ سُختم چه مُخاسی
وُ بردی برارُم حسین جاش غصه کاشتی
@rozehdaftari
1_523469148.mp3
7.79M
.
◼شبهای آخر است گدا را حلال کن...
▪️#وداع_با_محرم و روضه #اسارت اهل بیت حضرت سیدالشهدا علیه السلام
🎤حاج احمد واعظی
دارد تمام میشود آقا عزای تو
و کم گریه کرده ایم محرم برای تو
شبهاي آخر است گدا را حلال كن
اين هم بساطِ نوكر ِ بي دست و پاي تو
دارد چه زود سفره ي تو جمع می شود
هستم هنوز سائل ِ آب و غذای تو
مارا ببخش گريه ي سيري نكرده ايم
چشمانِ خشكِ ما خجل از اين عزاي تو
هر روز، روز ِ تو همه جا محضر شما
یعنی که هست هر چه زمین کربلای تو
میل ِ دوبارگيِّ بهشت آدمی نداشت
وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو
کی دست خالی از در این خانه رفته است؟!
دستِ پُر است تا به قیامت گدای تو
تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس
گریه کند برای تو صاحب عزای تو
گریه کن تو حضرت زهراست والسلام
جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو
تازه به شام میرسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو
این گروه جهت پاسخگویی به درخواست های شما با مدیریت ذاکر اهلبیت ع کربلایی محمد مسلمی ایجاد شدایجاد
ارتباط با مدیر 👇
@Moslemi_124
لینک گروه👇
https://eitaa.com/joinchat/77201857C160ebf881a
♨️#بعد_از_کربلا_چه_گذشت 👇
♨️بعد از کربلا چه گذشت👇
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت 1⃣
#قسمت_اول
#بـعـداز_کـــــربلاچـه_گذشـت
شام غریبان کربلا نخستین شب عزای خاندان پیامبر پس از شهادت سیدالشهداء علیهالسلام است...
چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیرالمؤمنین علیهالسلام
شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیهالسلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود.
❶ حرکت اسرا از کربلا
عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد.
وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر ﷺ را بر شتران بیجهاز سوار کردند.
و امام سجاد علیهالسلام را نیز با غل و زنجیر بر شتر سوار کردند.
هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیهالسلام افتاد، لطمهها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند...[1]
❷ تشکیل مجلس ابن زیادن
روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد.
ابن زیاد اِذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.
سپس سر مطهر امام حسین علیهالسلام را نزد او گذاشتند و او نگاه میکرد و تبسم مینمود و با چوبی که در دست داشت جسارت مینمود.[2]
❸ حرکت اهل بیت امام حسین علیهالسلام به سوی کوفه
عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند.
نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند.
لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازههای کوفه نگه داشتند.
هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد و بسان فرماندهای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد.[3]
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
[1] مقتل الحسین علیهالسلام، صفحه۲۰۳
تاریخ طبری، جلد۴، صفحه۳۴۸
[2] ارشاد شیخ مفید ،جلد۲، صفحه۱۱۴
در کربلا چه گذشت، شیخ عباس قمی
اعلام الوری جلد۱، صفحه۴۷۱
[3] تذکرةالشهداء، صفحه ۴۴۵،۴۴۷
علیاکبر علیهالسلام "مقرّم" صفحه۹۴
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت2⃣
#بـعـداز_کـــــربلاچـه_گذشـت
❶ دفن شهدای کربلا
روز دفن بدنهای مطهر حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت به یاری جمعی از بنیاسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد علیهالسلام ڪه به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت[1]
❷ ورود اهل بیت به کوفه
روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السلام با حالت اسارت به کوفه است.
چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند
در این روز ابن زیاد فرمان داد ڪه احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچهها و بازارها موکل گردانید ڪه احدی از شیعیان امیرالمؤمنین حرکتی نکند.
سپس فرمان داد سرهایی را ڪه در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیت حرکت دهند و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند.
مردم با دیدن حالت زار ذریّهٔ پیامبر و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدرات در هودجهای بدون پوشش صدا به گریه بلند نمودند
زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زین العابدین علیهم السلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند ڪه عدهای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند[2]
سر حسین ابن علی علیهالسلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت، با چوب بر لب و دندان اباعبدالله میزد و میخندید...
زید ابن ارقم ڪه از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان اباعبدالله وارد میکند!
صدا زد:
ابن زیاد!!! چوب را از لبان حسین بردار ڪه بخدا قسم مکرر دیدم رسول خدا این لبها را میبوسید، سپس شروع به گریستن کرد
ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند ڪه برای پیروزی خدا گریه میکنی!
اگر نبود ڪه پیر و خرفت شده و عقلت را از دست دادهای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند!
زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی؟!
سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود ڪه پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد!
حضرت زینب سلام الله علیها در گوشهای از مجلس ابن زیاد نشست، زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند.
ابن زیاد سه بار پرسید:
این زن ڪه این چنین گوشهنشینی اختیار کرده کیست؟
کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست
این بار ابن زیاد با شماتت گفت:
خدا را سپاس ڪه شما را کشت
و حرکتتان را باطل گردانید.
زینب کبری فرمود:
خدا را حمد میکنم ڪه به وسیله پیامبرش ما را گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،
همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه!
ابن زیاد گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟
حضرت زینب فرمود: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم، اینها جماعتی بودند ڪه خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.
و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند
آنگاه خواهی دید ڪه پیروز کیست؟
مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه
ابن زیاد از نحوهٔ پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.
عمروبن حریث گفت:
این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید او را مواخذه کرد
سپس ابن زیاد نگاهی به اُسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟
گفتند: علی ابن الحسین
ابن زیاد گفت: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟
امام سجاد فرمود: برادر دیگری داشتم به اسم علی ڪه شما او را کشتید
ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید:
نه خدا او را کشت!
امام سجاد فرمود: آری خدا جان هر کس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او
جسارت و حاضر جوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد:
تو را چنین جرأت است ڪه جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر!
حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت:
پسر مرجانه! خونهایی ڪه از ما ریختی کافی نیست برایت؟
غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟
اگر میخواهی او را بکشی اول مرا بکش!
ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی!
براستی حاضر است با او کشته شود
❸ روز شهادت امام سجاد علیهالسلام
بنابر قولی در این روز در سال 94 هجری در سن 57 سالگی واقع شده است.
و قول دیگر 25 محرم است.
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
[1]تذکرة الشهداء، صفحه۴۴۵،۴۴۷
[2]لهوف، صفحه ۲۰۰
📚بحارالانوار، جلد۴۵ صفحه۱۱۴
📘ارشاد القلوب، صفحه۲۲۸
📓طبری، ۳۷۱/۱
📗 نفس المهموم صفحه۴۰۴
📙 کامل ۸۱/۴
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت3⃣
#بـعـداز_کـــــربلاچـه_گذشـت
بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب
که باعث بیداری مردم در آن مجلس شد
ابن زیاد به منظور پیاده کردن قدرت خود
و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که
از جنگ با اباعبدالله پشیمان شده بودند
و صدای گریه و شیونشان بلند بود
دستور داد سر حسین علیهالسلام و سایر
شهداء را در کوچههای کوفه بگردانند
تا مردم بدانند قدرت از آن کیست!
📢 منادی هم صدا میزد:
قَتَّلَ کَذاب اِبنِ کذّاب...
زید ابن ارقم میگوید:
در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر
حسین را بالای نیزه در کوچهها میگردانند
شنیدم که آیهای از سوره کهف میخواند:
آیا گمان میکنی که داستان اصحاب کهف
و رقیم از آیات عجیب ماست!
از شنیدن این آیه از سر بریده اباعبدالله
مو بر تنم راست شد و بیاختیار صدا زدم:
یابن رسول الله!!!
حرف زدن سر تو از داستان زنده شدن
اصحاب کهف هم عجیبتر است!
پس از آنکه اسرای کربلا وارد کوفه شدند
از سوی مردم کوفه که فضائل اهل بیت را
زیاد شنیده بودند و از عدالت علی علیهالسلام پنج سال برخوردار بودند
از هر طرف صدای لعن بر کشندگان فرزند پیغمبر بلند شد و به گوش دشمنانشان میرسید
دشمنان اباعبدالله بدتر از سگان
از کرده خود پشیمان شدند
چنانکه عمر سعد بعد از برگشتن از کربلا
آنچنان پشیمان بود که به یکی از بستگانش
که از او احوالپرسی میکرد گفت:
هیچکس نزد خانوادهاش برنگشته که
بدتر باشد از وضعی که من برگشتهام
از مرد فاسقی چون ابن زیاد اطاعت کردم
و خدای حکیم را معصیت بزرگی مرتکب شدم
و رحم و خویشاوندی را قطع نمودم
⤵️ بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام
سیل انتقادات بر کشندگان پسر پیغمبر
وارد شد حتی از سوی نزدیکترین بستگان
عثمان ابن زیاد به برادرش عبیدالله گفت:
بخدا قسم دوست داشتم بر بینی تمام فرزندان زیاد تا قیامت علامت بردگی میزدند ولی حسین کشته نمیشد و این لکه ننگ بر خاندان زیاد نمینشست
مرجانه مادر عبیدالله ابن زیاد
بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت:
ای پست فطرت پسر رسول ﷺ را کشتی!
بخدا قسم هرگز خدا را با روی خوش
ملاقات نخواهی کرد
معقل ابن یسار به شدت از عبیدالله
انتقاد میکرد و از او کناره گرفت
مردم هرگاه عمر بن سعد را میدیدند او را لعنت میکردند و هرگاه وارد مسجد میشد از مسجد خارج میشدند
حصین ابن عبدالرحمن میگوید:
چون خبر قتل حسین به ما رسید سه روز به حالت بهت باقی ماندیم گویی بر سر ما خاکستر پاشیده شده است
خواجه ربیع بیست سال سکوت اختیار کرده بود وقتی خبر قتل حسین به او رسید رنگش متغیر شد و گفت:
براستی حسین را به شهادت رساندند؟
سپس فرمود:
بخدا جوانمردانی را کشتند که رسول خدا
آنها را بسیار دوست میداشت
و با دست خود لقمه بر دهانشان مینهاد
سپس به سکوت برگشت تا از دنیا رفت
حسن بصری وقتی خبر شهادت امام حسین را شنید آنقدر گریه کرد تا پهلوهایش ورم کرد
و گفت: آه چه ذلّت و خواری است برای ملتی
که فرزند زنازاده، فرزند پیغمبرش را بکشد
بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه
انتقام میگیرند
حتی عدهای شهر را ترک کردند و گفتند:
در شهری که پسر پیغمبر در آن شهید میشود سکنی نمیگزینیم
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📓 حیات الحسین، جلد۳، صفحه۱۱۹
📔ارشاد مفید، صفحه۲۲۹
📚 بحارالانوار، جلد۴۵ صفحه۱۸
📒 طبری، جلد۷ صفحه۳۸۵
قسمت های بعدی به زودی بارگزاری خواهد شد👇
https://eitaa.com/rozehdaftari
متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم – سید مهدی میرداماد
دل زقید غمت ای دوست رها نتوان کرد
هست دردی غم عشقت که دوا نتوان کرد
می توان دین و دل و عقل زکف داد ولی
رشته ی زلف تو از دست رها نتوان کرد
تا دل جام نشد خون به لبانت نرسید
از تو بی خون جگر کام روا نتوان کرد
به ره کعبه به پا و به ره عشق به سر
زآنکه طی مرحله ی عشق به پا نتوان کرد
اگه می خوای به معشوقت برسی باید با سر بری،نباید هیچ گونه تعلل ،هیچ گونه تردیدی داشته باشی،یکی از شهدای کربلا،جناب مسلم بن کثیر،من شاهد مثال برا این بیت بیارم زود رد شم،امشب حرف زیاده،فقط می خوام بگم این مسلم بن کثیر جانباز جنگ جمله،در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام جنگیده،جانباز شده،درود خدا به جانبازها،به اون هایی که عضوی از بدن رو دادن،مسلم کثیر جانبازه،از ناحیه پا،اما بازم،خودش رو رسوند به ابی عبدالله،نگفت من که تو جنگ جمل پامو دادم،بازم رسوند،همچین که فهمید پسر علی غریبه،با این که بهانه داشت،تو قرآن هم می گن،لیس علی اعمی حرج،به نابینا حرجی نیست و هم اونی که از ناحیه پا،لنگ باشه،مصدوم باشه،این ها می تونن جنگ نرن،اینها عضوشون رو هدیه کردن،اما بازم بهانه نیاورد،گفت:کسی که می خواد جونش رو فدا کنه باید تا آخرین لحظه باشه،ثابت قدم بود،اومد خودش رو فدای حسین کرد،جانم به این شهدا،یکی پس از دیگری قیامتند اگه بری تو وجودشون،
به ره کعبه به پا و به ره عشق به سر
زآنکه طی مرحله ی عشق به پا نتوان کرد
چون نکو بنگری ای دل،دل و دلدار یکی است
آری از یکدیگر این هر دو جدا نتوان کرد
اشک مظلوم کند خانه ی ظالم ویران
در ره سیل بلی خانه بنا نتوان کرد
می گن این خانم سه ساله زهرای کربلا بوده،اینقدر گریه کرد،این گریه قیامتی به پا کرد،آخه از مادرش یاد گرفته،امشب شب ناله است،شب زمزمه است،اومدی برا کسی گریه کنی،که هیچکی به اندازه ی این خانم،واسه حسین گریه نکرده،جانم،نه فقط از لحاظ ظاهری،نه،نه فقط از لحاظ ظاهر شبیه مادرش بود،مرام و عقیده و راهش هم به مادرش زهرا می ره،شنیده بود مادرش تو مدینه هرچی خطبه خوند،بین در و دیوار رفت،تو کوچه های مدینه اومد؛نتونست رو دل این نانجیب ها اثر بذاره،آخرسر اومد تو بیابونها شروع کرد گریه کردن،آی اونهایی که می گن این گریه ها الکیه،گوش بدن،اونایی که می گن بسه چقدر گریه می کنید،دیدید بعضی ها می گن دوباره محرم اومد،این ها گریه هاشون شروع شد،خسته نشدید،هرسال گریه می کنید،ما گریه مون رو از رقیه بلدیم،آخه می گن این دختر اینقدر گریه کرد،تا آخرش به آقاش رسید،به امامش رسید،ماهم اینقدر گریه می کنیم،ایشاءالله یه روز آقامون بیاد،امشب خیلی ها براشون شب عاشوراست
بریم در خونه ی این خانم سه ساله،گریه ای که خانم رقیه کرد،گریه ی ضعف نبود،گریه،گریه ای بود که همه بفهمند،ظالم کیه،ظلم کیه،گریه کرد که برو ببین الان اثری از دارالاماره،اثری از کاخ یزید نیست،فقط برو ببین تو این شهر برا خانم چه حرمی درست کردن،چقدر جلال داره،چقدر جبروت داره،
حالا داره با ،باباش حرف می زنه:
دیشب مدینه بودم و می گفتم می خندیدم
لالایی هات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب داداش علی اومد به روی دستام بوسه زد
می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونه مون
می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
چرا این خوشی ها همه اش خوابه
دیشب میون دفترم برای داداش اصغرم
عکس عمو رو با علم کنار دریا کشیدم
اینم بازم خواب می دیدم
یه روز جاموندم ازهمه به روی دست فاطمه
چشام می رفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم
کاشکی اینم خواب می دیدم
چرا تلخی ها تو بیداریه،از بالای ناقه افتادم،تو بیابون تاریک داشتم دق می کردم،یه وقت دیدم سرم تو بغل یه مادره،حسین…………"
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت4⃣
#بـعـداز_کـــــربلاچـه_گذشـت
عبیدالله ابن زیاد سرهای مقدس را به سمت شام و برای یزید فرستاد، یزید دستور داد که اُسرا را هم به شام بفرستید.
کسانی که همراه سرهای مقدس سفر میکردند در اولین منزل فرود آمدند تا غذا بخورند
در حالیکه مأمورین مشغول خوشحالی و خوردن غذا و شرب خمر بودند، ناگهان دستی روی دیوار پدیدار شد و نوشت:
آیا امتی که حسین را میکشند امید شفاعت جدش را روز حساب و قیامت دارند؟
مأمورین مضطرب و هراسان شدند و خواستند دست را بگیرند که دست ناپدید شد
دوباره مأمورین مشغول خوردن غذا شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت:
نه این چنین نیست، بخدا قسم که اینها شفیعی ندارند و روز قیامت در عذاب خواهند بود!
مأمورین دوباره سعی کردند دست را بگیرند و نتوانستند، دوباره مشغول غذا خوردن شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت:
حسین را به حکم حاکم جور کشتند
و این خلاف حکم خدا است
غذا خوردن برای همه ناگوار شد
و از آنجا کوچ کردند
مأمورین ابن زیاد در راه سر حسین علیهالسلام را از صندوق درآوردند و روی نِی قرار دادند تا به منزلی رسیدند که راهبی در آنجا زندگی میکرد
نیمه شب راهب متوجه شد از بیرون نوری از زمین تا آسمان میدرخشد، بیرون آمد و دید نور از سر حسین علیهالسلام هست
نزد مامورین آمد و گفت:
شماها کی هستید؟
گفتند مأمورین ابن زیاد
این سر کیست؟
سر حسین ابن علی
کدام علی؟
علی ابن ابیطالب
مادرش کیست؟
فاطمه دختر رسول خدا
دختر پیامبرتان؟
بلی!
وای بر شما که چه بد مردمی هستید!
اگر مسیح فرزندی داشت او را روی مژهٔ چشمانمان نگه میداشتیم
ممکن است ده هزار دینار به شما بدهم
و این سر را تا صبح به من بسپارید؟
مانعی ندارد
ده هزار دینار را گرفتند و سر را به راهب دادند
راهب سر را شستشو داد و معطر گردانید و روی زانو گذاشت و تمام شب گریه میکرد تا صبح سر حسین را مخاطب قرار داد و گفت:
ای سر مقدس من گواهی میدهم که جز خدای یکتا خدایی نیست و گواهی میدهم که محمد جد تو رسول خداست و من بر دین جد تو هستم
فردا صبح نزدیک شام که رسیدند
مأموران سر اباعبدالله گفتند:
بیائید دینارها را تقسیم کنیم مبادا یزید از ما بستاند
وقتی کیسههای زر را گشودند دیدند که دینارهای طلا به خزف تبدیل شده بود که یک طرف آن مکتوب بود:
《وَلا تَحسَبَن الله غافِلاً عَمّا یَعمَل الظالِمون
و در طرف دیگر:
وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیّ مُنقَلَب یَّنقَلِبُون》
اسرای اهل بیت چون نزدیک شام رسیدند، تمام مردمان شام از کوچک و بزرگ برای تماشای اهل بیت و اظهار شادمانی از پیروزی یزید به استقبال شتافتند
به منظور تکمیل تزئین شهر سه روز اهل بیت را در خارج شهر متوقف ساختند و شهر را با انواع تزئینات آراستند.
مردم مشغول لهو و لعب و رقص و پایکوبی شدند، اهل بیت وارد دمشق شدند
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📗نفس المهموم، صفحه ۴۲۳
📔صواعق المحرقه، صفحه ۱۹۷
📘مناقب ابن شهراشوب، جلد۴، صفحه۸۲
📕نفس الهموم، صفحه۴۲۹
📓 کامل بهایی، جلد۲، صفحه۱۸۶