#ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
از مکه تا اینجا فقط دلشوره دارم
منزل به منزل کو به کو غم بوده یارم
از مکه تا اینجا جسارت ها به ما شد
اندوه و ترس و رنج سهم بچه ها شد
از مکه تا اینجا هزاران بار مردم
خیلی برای حال طفلان غصه خوردم
از مکه تا اینجا... من و ظلم امیه
از مکه تا اینجا... من و اشک رقیه
پرتاب های سنگ و .... دندان رقیه
عباس جان ، جان تو و جان رقیه
آی ای علی اکبر مراقب باش از او
ای شبه پیغمبر مراقب باش از او
دست عربها در خور موهای او نیست
این خارها اندازه ی پاهای او نیست
از مکه تا اینجا چه داغی کرده پیرم
من نیستم اشک از رخ زینب بگیرم
https://eitaa.com/matnroozeh
زینب بیا قدری در آغوشت بگیرم
خواهر دعا کن تا که قبل از تو بمیرم
طاقت ندارم دستهایت بسته باشد
پاهای تو بی تاب ، زخمی، خسته باشد
طاقت ندارم سنگ شامی را ببینم
دور و برت چشم عوامی را ببینم
جعفر ابوالفتحی
https://eitaa.com/matnroozeh
#آغاز_محرم
#شب_اول_محرم
باز افراشته اند بیرق و پرچم ها را
شهر برداشته است شور مُحَرَّم ها را
دَم به دَم، دَم بزنیم از تو فقط آقاجان
ما غنیمت بشماریم همین دَم ها را
میخرد حضرت زهرا به بهایی بالا
روز محشر همه ی ناله و ماتم ها را
گریه هرگز سبب حُزن و پریشانی نیست
اشکِ روضه بزداید همه ی غم ها را
چایی روضه ی ارباب چه طعمی دارد!
ما نخواهیم دگر سفره ی حاتم ها را
از ازل ذکر حسین عامل بخشایش شد
چون پذیرفت خدا توبه ی آدم ها را
https://eitaa.com/matnroozeh
#آغاز_محرم
#شب_اول_محرم
السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین
در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسین
خونبهای خون تو گردیده خون کبریا
ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسین
مطمئنا از دعای خیر زهرا و علی ست
در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسین
تو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی
من گدایم من گدایم من گدایم یا حسین
عاقبت دست اجل من را به خاکم می برد
کن گذر ای ماه در تاریک قبرم یا حسین
در شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر
ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسین
من بدون روضه می میرم نمی مانم دمی
زانکه مادر با غم تو داده شیرم یا حسین
اذن میخواهم بگویم تا چه شد در کربلا
از کدامین روضه ی تو من بخوانم یا حسین
می نویسم روی دستت اصغر تو ذبح شد
وای از حال رباب و این همه غم یا حسین
می نویسم که علمدارت به خاک و خون نشست
می نویسم که ز داغش شد قدت خم یا حسین
می نویسم که تنت پامال سم مرکب است
روضه خوان روضه هایت خواهر تو زینب است
ناصر شهریاری
https://eitaa.com/matnroozeh
شب اول
(واحد-ورودیه محرم)
ای هلال خون دوباره سر زدی
ای محرم بار دیگر آمدی
خون به دامان افق جاری شده
زخم دل با دیدنت کاری شده
بر تو باغ لاله ی پرپر بود
عکس لبخند علی اصغر بود
ای هلال خون چرا بازآمدی
آمدی اما سرافراز آمدی
در تو بینم اشک خیرالناس را
زخم فرق حضرت عباس را
در تو بس داغ مکرر دیده ام
اربا اربا جسم اکبر دیده ام
در تو بینم خیمه های سوخته
کام خشک و دامنی افروخته
در تو بینم صورت و خاک تنور
در تو بینم سینه و سم ستور
در تو بینم جسم هفتاد و دو تن
غرق خون افتاده بی غسل و کفن
در تو بینم گریه ی دردانه ها
کعب نی بر روی کتف و شانه ها
در تو بینم یاس نیلی پوش را
خون جاری گشته ی از گوش را
در تو پیدا آتش تاب و تب است
صورت یک مرکب بی صاحب است
https://eitaa.com/matnroozeh
در تو می بینم که از خون جبین
شسته وجه الله روی نازنین
در تو بینم چهره ها از خون خضاب
بر لب طفلی نوشته آب آب
باز گرد ای ماه اشک و ماه آه
ترسم آید شمر دون در قتلگاه
https://eitaa.com/matnroozeh
1.4M
https://eitaa.com/matnroozeh
🎤کربلایی محمد مسلمی
قدم چهارم:
متن روضه 2 👇
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
متن روضه 2
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
😭ای خدا شب شده و من چه کنم
شب اول محرم...
بریم در خانه نائب الحسين...
آقا و مولامون مسلم بن عقیل...
💔ای خدا شب شده و من چه کنم
😭یک تن و این همه دشمن چه کنم
نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه...
تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری...
بی کس و تنها باشید...
احساس غربت کنید...
خیلی سخته...
اما...
میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید...
قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل...
غریب و تنها توی شهر کوفه...
هی صدا میزد...
😭یک تن و این همه دشمن چه کنم
اهل کوفه همه پیمان شکنند
خود نمک خوار و نمکدان شکنند
18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند
خوشحال شد
نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند...
آقا زودتر بیا...
اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره...
دید تنهای تنها مانده...
از همون بالای بام صدا زد...
السلام علیک یا ابا عبدالله...
آقای من...مولا... کوفه نیا...
(شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...)
😭حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد
💔کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد
هی میگفت یه نفر نامه بنویسه...
بگه آقا کوفه نیا...
💔میون شهر کینه غصه زده شکوفه
😭خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه
ای وای... ای وای
💔ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب
😭شور میزنه دل من برای قلب زینب
آقا... اگه میخواهی بیای...
دیگه خانم زینب رو با خودت نیار...
💔دارم نصیحتی من برات با قلب محزون
😭سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون
آقا اینجا حرمله ها...
منتظر علی اصغرت نشستند...
بیت آخرم باشه...
منو ببخشید یاصاحب الزمان...
💔قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره
😭ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره
حسین جان...
اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند
جان زهرا مادرت...
اگه میای...
رقیه رو با خودت نیار...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
https://eitaa.com/matnroozeh
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
https://eitaa.com/matnroozeh
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
https://eitaa.com/matnroozeh
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
https://eitaa.com/matnroozeh
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
https://eitaa.com/matnroozeh
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
https://eitaa.com/matnroozeh
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 2
🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی
🔸گشت وارد بر زمین کربلا
(فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ
(لهوف ص 116)
تا رسیدند به کربلا...
ابی عبدالله فرمود:
این سرزمین چه نام داره؟
گفتند آقا به اینجا کربلا میگن...
تا گفتند کربلا...
حضرت فرمودند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست
🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست
🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست
🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست
ابی عبدالله صدا زد...
خیمه ها رو بر پا کنید...
اینجا وعده گاه ماست...
یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند...
حالا میخواد عقیله بنی هاشم...
زینب کبری از محمل پایین بیاد...
تصور کن ...
جوون های بنی هاشم اومدند...
دور محمل زینب رو گرفتند...
مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند...
من ميگم ...
شاید عباس علمدار اومده...
زانوها رو خم کرده...
علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته
قاسم عنان مرکب رو گرفته...
ابی عبدالله مواظب خواهره...
🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد
🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد
با چه عزت و احترامی...
خانم رو از محمل پیاده کردند...
حقشم همینه...
آخه خانم زینب...
ناموس خداست...
دختر علی هست...
احترام داره...
آماده ای بگم یا نه؟
🔻گریز
آی جوون های بنی هاشم...
نبودید روز یازدهم...
عمه جانتون زینب...
همه زن و بچه ها رو سوار کرد...
دید تنهای تنها مونده...
دور تا دورش رو نامحرما گرفتند...
یک نگاه انداخت به سمت شط فرات...
صدا زد...
آی ابالفضل... آی غیرتی...
پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست...
https://eitaa.com/matnroozeh
یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه...
صدا زد...
حسین جان...
ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
https://eitaa.com/matnroozeh
🔸به سوی شام و کوفه ام
🔸چه ظالمانه می برند
🔸نمی روم ولی مرا
🔸به تازیانه میبرند
https://eitaa.com/matnroozeh
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
⬛️روضه / حاج محمدرضا بذری
⬛️ #شب_دوم_محرم_97
⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ؛
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ؛وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
ِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
با صد جلالت و شرف و عزت و وقار
آمد به دشت ماریه ناموس کردگار
فرش زمین به عرش مباهات میکند
گر روی خاک پای گذارد "ملک سوار"
چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی
مریم رکاب گیر و خدیجه است پرده دار
حتی حسین تکیه بر این شانه میزند
خلقت زنی ندیده بدین گونه استوار
بیش از همه خدای مباهات میکند
که شاهکار خلقت او کرد شاهکار
تا هست مستدام حسین است مستدام
تا هست پایدار حسین است پایدار
کوهی اگر مقابل او قد علم کند
مانند کاه میشود و میرود کنار
با خشم خویش میمنه را میزند زمین
با چشم خویش میسره را میکند شکار
آنگونه که علی به نجف اعتبار داد
زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار
پنجاه سال فاطمه ی اهل بیت بود
زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار
تا اینکه فرش راه کند بال خویش را
جبریل پای ناقه نشسته به انتظار
حتی هزار بار بیایند کربلا
زینب پی حسین می آید هزار بار
کار تمام لشگریان زار میشود
زینب اگر قدم بگذارد به کارزار
روز دهم قرار خدا با حسین بود
اما حسین زودتر آمد سر قرار
محمل که ایستاد جوانان هاشمی
زانو زدند یک به یک آنهم به افتخار
افتاد سایه قد و بالاش روی خاک
رفتند از کنار همین سایه هم کنار
طفلان کاروان همه والشمس و والقمر
مردان کاروان همه واللیل و والنهار
عبدند ، عبد گوش به فرمان زینبند
از پیرمرد قافله تا طفل شیرخوار
رفتند زیر سایه عباس یک به یک
با آفتاب غنچه گل نیست سازگار
از این به بعد هیچ نمازی شکسته نیست
وقتی قدم گذاشته زینب به این دیار
از فرش تا به عرش چه خاکی به سر کنند
بر روی چادرش بنشیند اگر غبار
از خواهری چو زینب کبری بعید نیست
معجر به پای این تن عریان کند نثار
یک عده گوشواره ولی دختر علی
یک گوش پاره برد از اینجا به یادگار
خیلی زدند "تـا" شود اما تکان نخورد
سر خم نمیکند به کسی کوه اقتدار
او که فرار کرد عدو از جلالتش
فریاد میزند که علیکن بالفرار
ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین
دستی اگر خدای نکرده به گوشوار ....
پرده نشین کوفه،بیابان نشین شده
با دختر بتول چه ها کرد روزگار !
" قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت
گشتند بی عماری و محمل، شترسوار "
آن بانویی که سایه او هم حجاب داشت
با رفت و آمد سربازارها چه کار؟!!!!
چشم طنابهای اسارت به دست اوست
زینب به شام رفت ولیکن به اختیار
در یک محله زخم زبان خورد بی عدد
در یک محله سنگ گران خورد بیشمار
دردی به درد طعنه شنیدن نمیرسد
یا رب مکن عزیز کسی را بدان دچار
علی اکبر لطیفیان
آخرین سال حج ابی عبدالله*
زنی از حجاز اومد برای زیارت
اون موقع آستین ها گشاد بود آستین اومد بالا
کنار بیت خدا یه مردی دستشو روی مرد گذاشت
هردو رسوا شدن
شلوغ شد کنار بیت خدا
ببینن چه خبره چرا دستاشون جدا نمیشه
گفتن خدا تنبیهشون کرده
یه وقت کرده ابی عبدالله اومدن
دیدن شلوغه اومد طرفشون
چه شده
گفتن خلافی کردن و رسوا شدن
ابی عبدالله ناراحت شد و به هردو تشر زد
همین جا توبه کنین
ابی عبدالله عباشو انداخت رو دست اینا
فرمود خدایا بهشون رحم کن
تا دعا کرد دست این زنو مرد جدا شد
گفت حسین جان ابرومو خریدی
یه روز جبران میکنم
چند روز تا قبل سفر
فرمود بجدل بن سلیم شتراتو به من اجاره بده
گفت باشه حسین جان
کاروان راه افتاد مثل فردا رسیدن کربلا
همون اول ابی عبدالله همه رو حساب کرد
فرمود میخواین کمک کنین و گرنه برین فاصله بگیرین
برگشت دید غوغایی شده
گفت چه خبر شده
بجدل بن سلیم تا دید همه چی رو غارت کردن
گفت من عقب نمونم هرچی گشت پیدا نکرد
یه وقت دید زیر نور ماه انگشتر آقارو
دید انگشت متورم شده
انگشتر به راحتی بیرون نمیاد
هرچی کشید بیرون نیومد
گشت یه خنجری پیدا کرد .....حسین
https://eitaa.com/matnroozeh
هدایت شده از نوحه سنتی مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این نوحه به عنوان نوحه سراسری در
شب عاشورا در دفاع از حجاب وعفاف خوانده خواهد شد.
لطفاً در تمامی گروه ها پخش شود؛ تا مثل سرود سلام فرمانده بازتاب گسترده داشته باشد.
شما هم با پخش در ثواب شریک شوید.
@nooheemajmaozakerin
زینب من مدافع حرم باش
مراقب چادر دخترم باش
نیفتد از سر
چادر و معجر
الله اکبر الله اکبر حسین
حسین سرباز ره دین بود
عاقبت حق طلبی این بود
الله اکبر الله اکبر حسین
از سر نی گفت سبط پیمبر الله اکبر الله اکبر…
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است عید قربان من است!
مادرم زهرا در این گودال مهمان من است عید قربان من است!
خواهرم زینب پرستار یتیمان من است عید قربان من است...
#فاخته_477
💦 یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا💦
💦مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی💦
💦عَلَى دِینِکَ 💦
@nooheemajmaozakerin
🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲
#روضه ورود#کربلا
#استاد پناهیان
امروز رسیدند به این سرزمین موعود. حسین برگشت پرسید اینجا چه سرزمینی است؟ گفتند کربلا. بقیه اش را من از خودم بگویم ، برگشت به زینبش یک نگاهی کرد، گفت اعوذُ بالله منَ الکرب بل بلا . چرا به زینب نگاه کرد؟ داستان همه ش سر زینب است. من یک خواهر آوردم اینجا، اینجا باید از من دل بکند.
امروز خیلی بردمتان کربلا، به هر کس این را گفتم خدا شاهد است رفته تجربه کرده، بیچاره اش کرده حسین. گفتم رفتی کربلا، بهترین روضه ای که حسین بیفتد دنبالت تو بین الحرمین بگوید بگو برایم.توجه حسین را به خودت جلب بکنی این است. دور حرم حسین ، بین الحرمین ، بین خیمه گاه و قتلگاه راه برو، هی بگو امان از دل زینب . امان از دل زینب. انقدر امام حسین توجه میکند به کربلا به روضه خوان زینب.چون آنجا همه جمعند فقط زینب رفته. این چشم حسین دنبال زینب باز است.
میگوید ما چرا بعد از عاشورا سینه میزنیم برای حسین؟ این دهه ی محرم هنوز اتفاقی نیفتاده خودمان را میکشیم برای حسین . از ظهر عاشورا تازه اصل ماجراست. همه آرام میگیرند. گفتم خوب معلوم است از آن وقتی که کاروان آمد کربلا این قلب زینب آتش گرفت. ما تشعشعات آتش قلب زینبیم. ظهر عاشورا همانجور که حسین اشاره به قلب خواهرش کرد ، زینبم آرام بگیر همه آرام میگیرند. حالا بهش میگویی تازه حسین را سر از بدن جدا کردند ، این آرام است. تو شعاع قلب زینبی.از روز دوم محرم جلسات امام حسین جان میگیرد . چرا؟ چون شما الان التهاب قلب زینبید. شما همه آتش قلب زینبید. زینب می آید پایین هی برادر را نگاه میکند نگاهش را میدزدد.نمیخواهد باور کند اینجا کربلاست.نمیخواهد. نمیخواهد باور کند.
حسین میخواهد در این نُه روزه یکمی خواهر را آماده کند.عوامل دیگر را بریز کنار، حسین میخواهد زینب را آماده کند. تو این نُه روز من کم کم با زینب صحبت کنم. زینب برایش جا بیفتد دیگر باید حسین را باهاش خداحافظی کند. نتوانست با زینب حرف بزند . نتوانست. یعنی زینب اصلا نمیپذیرد . میخواهد به زینب نزدیک بشود ، باهاش دو کلمه حرف بزند. خب زینبم . یکدفعه میبیند زینب یک جوری نگاه میکند حسین را. حسین ساکت میشود. باشه هیچی نمیگویم. نمیتواند چیزی بگوید.
عصر روز تاسوعا، سندش را بگویم؛ عصر روز تاسوعا حسین رفت و گذشت. کِی میخواهی زینب را توجیه کنی؟ بگو اینجا محل خداحافظی ماست. زینب میداند پس حرفهایتان را بزنید . نمیشه با زینب حرف زد. میگی نه امتحان کنید. عصر تاسوعا یک دفعه برگشت رو کرد گفت : ای دنیای بی وفا زینب صیحه ای زد و غش کرد. گفت من میگویم نمیشود با زینب حرف زد.
〰〰〰〰〰〰
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
با وجود این کانال در ایتا خیالت بابت نوحه راحته☺️😍😍
این کانال شامل نوحه های ترکی ،فارسی وزمزمه های محرم ایجاد شد
تا ظرفیت تکمیل نشده عجله کن عضو شو👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/69665220C7f7e374b4d