#عرفه
#امام_زمان_عج
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش
به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش
کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش
دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش
کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش
مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش
چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
https://eitaa.com/matnroozeh
استادحاج غلامرضاسازگار
.
|⇦•غصه نخور عیبی نداره....
#روضه وتوسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ویژهٔ روز #عرفه اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری
●━━━━━━───────
*اونایی که که عرفات روضه می خونن، هر جا اباالفضلی شد روضه شون، آقا امام زمان سر زده بهشون، آقاجان! امروز به ما سر نمی زنی؟ چند جمله روضه عموتون رو بخونیم...*
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی؟
یك خیمگاه چشم انتظارن بر نمی گردی؟
غصه نخور عیبی نداره، زده رقیه قیدِ آبُ
خودم جوابشون رو میدم، نخور تو غصه ی ربابُ
*دیگه بچه ها تو خیمه از بس گریه کرده بودن صداشون در نمی اومد، بی حال دورِ حسین رو گرفتن، می گفتن: بابا! اومدی چرا عمو رو نیآوُردی...*
مردونگی کن پاشو می دونم که بی دستی
بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی
پاشو نذار هر بی حیایی به اشکِ ناموسم بخنده
پاشو نذار هر کی بیاد و دست رقیه رو ببنده
ای وای علمدارم اباالفضل!...
*کنار هر شهید ابی عبدالله می رسید، آقا رو خاک می نشست" فَجَلَسَ عَلَي التُّراب" علی اکبر رو روی خاک نشست بغلش کرد، اما کنار اباالفضل نوشتن: "فَوَقَفَ عَلَیهِ مُنحَنیا" نه نشسته بود، نه ایستاده بود، یعنی عباس بیا بریم خیمه ها در خطرِ، عباس! من نمی شینم، تو پاشو، میخوان دستِ ناموسم رو ببندن، خیمه ها در خطرِ، ای حسین!...*
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_عباس
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
#روز_عرفه گریز #حضرت_عباس
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇@rozehdaftari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•غصه نخور عیبی نداره...
#روضه وتوسل به باب الحوائج حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ویژهٔ روز #عرفه اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری
●━━━━━━───────
روز عرفه فرصتى استثنايى در هر سال است که بايد از لحظات آن در تقويت رابطه با خداوند استفاده نمود.
@rozehdaftari
.
📖 متن_روضه
🔊 درد و دل با امام حسین علیه السلام
🔘 برات کربلا در روز #عرفه 🔻
**
از آسمان هفتم اگر سر بر آورم
اعلام می کنم که فقط خاکِ این درم
مهر تو بود شیرۀ جان در وجودِ من
از لحظه ای که شیر به من داد مادرم
*حرف برا امروز،دیروز نیست،همه ی کَسُ کارم دم خونت پیر شدن ، ما افتخارِ خانوادگی مون اینه مثلاً میگه من بابا بزرگم خادمِ سیدُالکریم بوده ، من فلان کَسم تو حرم بی بی حضرت معصومه سلام الله نوکری کرده،جد ما فلان رواق خاکه،ما به اینا مینازیم آقا ... هوامو داشته باش ... شبِ شهادتیِ اومدم بگم اگر بدردت نمی خورم،خرابم نکن،مادرِ شما اینو یادِ ما داده ... اول بدرد نخورا رو خریده*
با دشمنِ تو تا ابدُ الدهر دشمنم
*آقا،مردم میدونن خطِ قرمزِ من تویی، من سرِ شما با هیچ کسی شوخی ندارم،انقدِ سرِ شما دعوا کردم،انقدر بهم ریختم ... بالاخره یه جا به کارت میام ... منم بردار ... به هیچ درد که نخورم ، مدافع که میتونم بشم ... برم حرم عمه جانِ امامِ زمان*
با دشمنِ تو تا ابدُ الدهر دشمنم
حتی اگر بود پدرم یا برادرم
من از درِ سرایِ تو جایی نمی روم
حتی اگر جواب کنی ، باز نوکرم
*عرضم رو جمع کنم و التماسِ دعا،دیدی یه جا یه بزرگی،صاحب منصبی بره همه جا می پیچه ... حالا اگه صاحبِ مجلس بیاد چه غوغایی بشه ... یعنی میشه یه روز بیای قدم رو چشمام بزاری ... دلم برات تنگ شده،آقا ... محرم داره میاد ... ما کربلا نریم،می میریم ... حسین ... بزار شعر بخونم ...*|
گیرم که خاکِ پایِ مرا کیمیا کنن (یعنی چی ؟...)
*عصرِ تاسوعا داشت حرف میزد قمربنی هاشم با ابی عبدالله ، یهو اون حرامی تا نزدیکایِ خیمه ها اومد ، کجان بچه هایِ خواهرم ؟؟ .. عباس بیا ببینم ، یه نگاه بهش کرد برگشت رو به ابی عبدالله ، گفت به جانِ تو من با اینا کاری ندارم ... آقا فرمود عباس جان میدونم ، برو ببین چی میگه "
با غضب اومد جلوش چیه ؟(نامرد طعنه زد ...) گفت شنیدم آب آور شدی ... منصبی نبود آب آوری ... بعدِ عباس این منصب آقا شد،لذا هرکی توانِ جنگ نداشت می گفتن یه آبی به این خلق الله بده،عباس بیا این طرف،فرماندهی لشکرُ بهت میدم،عباس بیا اینطرف تا رکابِ اسبتو طلا میگیرم،وسط حرفش اومد،گفت برو تو هنوز عباس رو نشناختی ... من مادرم ام البنینِ ... من پسرِ اون خانمی ام که گفت نشنوم بچه هایِ زهرا نشستن تو هم بشینی ... لذا شبِ عاشورا عمۀ سادات اومد دستِشو گرفت گفت بشین،گفت اصلا،مادر بشنوه ، واویلا ...
گفت برو خدا تو و اون امان نامه ت رو لعنت کنه*
گیرم که خاکِ پایِ مرا کیمیا کنن
خاکِ درت اگر نشوم،خاک بر سرم
*ان شالله کربلا همدیگه رو ببینیم،یا نه ان شاالله مدینه،رواقِ امام حسن،ان شالله یه روز حرم برا مادرت بسازیم، ان شاالله یه روز برا امام حسن حرم بسازیم ... ایوانِ حسین ...*
بگو امشب اگر قرار شده چیزی به ما بدن،بچه ها ، رفیقا کاراشونم کردن،عرفه کربلا ... فلانی عرفه کجایی؟ما که کربلاییم ... جیگرِ ما رو سوزوندن ... ان شالله عرفه کربلا با شما گریه کنا،بگی یادته اون شب آرزو کردیم دستِ جمعمون رو آقا خرید عرفه*
آدم مگر نه نامِ تو را بردُ گریه کرد
*گفت جبرائیل هر کاری می کنم،خدا نمی بخشتم،گفت میخوای ببخشتِت؟؟ گفت آره،گفت هرچی من می گم تو هم بگو(کیا رفتن مسجدِ کوفه؟) یه مقام داره،مقامِ حضرتِ آدم ... یه مقام هم هست مقامِ بخشیده شدنِ حضرتِ آدم ...گفت بشین اینجا مودب هرچی من می گم تو هم بگو، گفت باشه ...
الهی یا حمیدُ بحقِ محمد (آدم گفت ...)
الهی یا عالیُ به حقِ علی(آدم گفت ...)
الهی با فاطرُ یحقِ فاطمه(آدم گفت ...)
یا محسنُ بحقِ الحسن (آدم گفت ...)
یاقدیمَ الاحسان بحقِ الحسین ...
تا اینو گفت،گفت جبرائیل این آخریِ کی بود؟ جبرائیل تا اسمشُ آوردم کمرم لرزید ... جبرائیل این آخریه کی بود ؟؟تا اسمشُ آوردم عالم جلوم تیره شد،ندا اومد جبرائیل براش روضه بخوان،صدا زد آدم حسین از اولادِ توست،یه روز میاد کربلا ... بینِ دو نهرِ آب ... جلویِ چشمِ دخترا ... خواهرا ... مادرا .... میشینن رو سینه ش ... یک ضربه ؟ نه والله ... دو ضربه ؟ نه والله ... (بگم ...) دوازده ...
حسین ..
روضه_حضرت_آدم
عرفه
روز_عرفه #
🎤 حاج حيدر خمسه
@rozehdaftari