eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
5.8هزار دنبال‌کننده
54 عکس
51 ویدیو
11 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال نوحه ما @nooheemajmaozakerin پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
. ⬛️ ◼️ 🍁برروح سُلاله حسینی صلوات 🍁بر او که بود چو نور عینی صلوات 🍁بر سمبل پرتوان ایمان وشرف 🍁بر رهبر پاکِ ما خمینی صلوات 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍂بر بت شکن کبیر دوران صلوات 🍂بر روح خدا پیر جماران صلوات 🍂فرمود که فخر ما به اهلبیت است 🍂بر پیرو اهلبیت و قرآن صلوات 🖤 🔘 💔خیسه چشام آهی کشم ای خدا 💔سینه سوزونده عالمو گریونده ماتم روح الله 💔هر طپشم آه میکشم ای خدا بودی وارث امامت 💔ای تو خورشید هدایت 💔تو چشمات ای نور ولایت ای روح الله ⬅️روز سالگرد ارتحال ملکوتی امام عزیزمونه...یه جمله بگم.. ◾️دل به تو دادیم و سر به سید علی ◾️میرسه راه حیدر به سید علی ◾️پرچم که دست گرفتی ◾️بعد از تو زمین نمانده ◾️آقا رو خدا رسونده ◾️یا روح الله... ☑️شنیدید ...دیدید ...سه شبانه روز بدن امام عزیزمون دفن نشد.. گفتن همه مردم بیان دلداه ها میخوان بیان... سه شبانه روز طول کشید تا بدن امام عزیزو دفن کنند..اونم با اون همه جمعیت و بدرقه عظیم میلیونی... 🔘همون امامی که وقتی آقای کوثری روضه میخوند تا میگفت شاته های امام میلرزید ...اشک امام جاری میشد... ⚫️اما میخوام بگم یا امام عزیز...سه شبانه روز بدنتون منتظر آمدن عاشقان و یارانت بود... گفتن مبخوایم بدن امام رو با عزت تشیع کنیم..حق هم همین بود.. آخه فرزند زهراست رهبر ماست..امام ماست... ☑️اما آی دلای کربلایی میخوام بگم مگه حسین ع فرزند پیغمبر نبود...بدنی که سه شبانه روز زیر آفتاب گرم کربلا...بعد از سه شبانه روز بنی اسد اومدن.. بدن آقا رو دفن کردند.. ای غریب حسین... 🍁غم به دل افتاده، نیمه خرداده 🍁روز فراق تو، تاب و تبم ذکر لبم، یا حسین 💠بأبی_انت_و_امی_و_نفسی_یا_اباعبدالله . 📋روضه متنی ایام ارتحال امام خمینی (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *شب رحلت امام عزیزمونه؛ همه شنیدید، وقتی آقامون از دنیا رفتن سه روز این بدن رو نگه داشتن تا مردم از جای جای این کشور جمع بشن. آخه گفتن بزرگه، از ساداته ، بچه حضرت زهراست. مردم هم احترام گذاشتن، چه جمعیتی جمع شد، چقدر آدم اومدن، تشییع کردن. چه تشییع جنازه ی با احترامی، با شکوهی. چه خاکسپاری محترمانه ای. امام امته ، بایدم همه احترام بذارن، بچه حضرت زهراست بایدم همه احترام بذارن. اما آی نوکرای حسین، برا حسین گریه کنید؛ برا اون اقایی که سه روز بدنش رو خاک گرم کربلا بود. دهاتی ها هم اومدن بدنش رو خاک کردن....* مونده روی زمین ، پیکر تو رها السلام علی من دَفَنَ اهلَ قُری (صدای ناله ی حسینتون برسه به عرش... پیغمبر به دخترش گفت دخترم، میاد امتی که تو منظرشی؛ اینا برا حسینت مثل بچه مادر مرده گریه میکنن، مرداشون مثل زنا میگن حسین...) همه ی قافیه با شمر به هم می ریزد بدنت را به خدا شمر به هم می ریزد خواهرت پیش تو صد بار زمین می افتد وسط معرکه تا شمر به هم می ریزد ضجّه ی آه بُنیّ به هوا می خیزد در همان حال و هوا شمر به هم می ریزد خنجر کند گرفته به میان دستش حنجر پاک تو را شمر به هم می ریزد ناله ی زینب کبراست، خدایا بنگر بوسه ی جدّ مرا شمر به هم می ریزد بین گودال و لب تشنه کنار دریا پسر فاطمه را شمر به هم می ریزد حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸در روضة الشهداء نقل شده: خولی سر امام حسین علیه السلام را برداشته روی به کوفه نهاد،او را در یک فرسخی کوفه منزلی بود،و در آن منزل فرود آمد،و زن او از انصار بود،واهل بیت را به جان و دل دوستدار بود ▪️خولی از وی ترسید و سر امام حسین علیه السلام را در آن خانه در تنوری پنهان کرد،زنش پیش آمد که در این چند روز کجا بودی؟ 🔸گفت شخصی با یزید یاغی شده بود.به جنگ وی رفته بودیم،زن دیگر هیچ نگفت و طعامی بیاورد تا خولی خورد و خوابید و زن را عادت بود که به نماز شب بر می خواست و آن شب برخاست و خانه را طوری روشن دید که گویا صد هزار شمع و چراغ برافروخته اند ▪️نظر کرد و دید که روشنائی از آن تنور بیرون می آید،از روی تعجب گفت سبحان الله من خود در این تنور آتش روشن نکرده ام و کس دیگری هم نبوده ، این روشنائی از کجاست؟ ▪️در آن حیرت دید که آن نور بسوی آسمان میرود تعجب او بیشتر شد ،ناگاه چهار زن دید که از آسمان فرود آمده بالای تنور آمدند،یکی از آن چهار زن به سر تنور رفته و آن سر را بیرون آورده می بوسید..😭 و بر سینۀ خود می گذاشت،و می نالید و میگفت ای شهید مادر و ای مظلوم مادر.. 😭 حق سبحانه و تعالی روز قیامت حق من از قاتلان تو بستاند،و تا حق من ندهد دست از قائمۀ عرش باز نگیرم.. 😭 و آن زنان دیگر بسیار بگریستند و آخر سر را در آن تنور نهاده غائب شدن.. زن انصاریه برخاست و به سر تنور آمده سر را بیرون آورد و درست نگاه کرد، چون حضرت امام حسین علیه السلام را بسیار دیده بود شناخت،نعره ای زد و بیفتاد...😭 @rozehdaftari
📖 🔊 روضه برگشت کاروان اُسراء به کربلا ⚫️ ظهر اربعین حسینی ➖➖➖➖➖➖➖➖ بَر گَشته ام، به کربُبَلا یا أخی الغریب بی تو دِگر، فِتادم از پا أخی الغریب قَدَّم، زِ غصه های تو تا شد، أخی الغریب بعد از تو نیست، خِیر به دنیا، أخی الغریب یک اربعین، پس از تو، بلا دید خواهرت رفتی و بعد تو، چه ها دید خواهرت خوننده این روزا، سر و سینه نمیمونه براش ، باید تو کمک بدی، خیلی از رفیقامو میدونم، نرفتن گفتن بمونیم روضه ها خالی نشه، از صبح این ور اون ور دارم داد میزنم، به اربابم هر چی دادن میزارم وسط، هرچی هم تو این چند روز دلت سوخت بزار وسط ، من میگم، یه ثواب اونی که رفته میبره، ده تا ثواب توی نرفته، وقتی تَقَلّا برا رفتن میکنی بی بی میگه جانم، چند تا تون به این و اون رو زدید نشد، رفیق میشناسم، به صاحب کارش گفته حقوق یه ماهَ مو نده، سه روز برم بیام، آی ، هواست به ما هست یا نه؟ میدونم سرت شلوغه، اما منم دل دارم، میخوام این دوسه تا بند و با من بیای ها، آورده ام، کنار مزارت، سر تو را ، از ساربان، گرفته ام، انگشتر، تو را دق داده اند، بی صفتان، مادر تو را (چرا؟) از بس زدن، در همه جا، خواهر تو را (نگام کن صورتمو) یک دم نظر نما، که تن من شده کبود رفتم به شام، در بر من، محرمی نبود رسیدن کربلا، زنای بنی اسد، غوغا کردن، چند جا زنا خیلی به آل الله خدمت کردن، یکی اینجا بود ، زنا بنی اسد رفتن به مرداشون گفتن نمیرید ما میریم، تن بچه های زهرا رو زمینه، دور تا دور قبرا، آماده، الآن صاحبای قبرا میان، نگاه کردن دیدن از دور، دونه دونه، مثل برگ خزان، از بالا مرکب ها، با صورت میان پایین، دویدن زنا، رسیدن به اولی خانم پاشو، اینجا که قبری نیست ، قبرا جلوست، صدا زد برو کنار، کجا بودی ظهر عاشورا، قاسمم همین جا تیکه تیکه شد، دیدن اینا آروم نمیشه رفتن جلو تر ، خانم، پاشو، قبرا جلوست، گفت برو کنار، کجا بودی برادرم، علی اکبر رو همین جا، عربا عربا، دیدن نه، کار جمع نمیشه، بریم سراغ بزرگتر، اومدن بالا سر زینب، خانم، شما بزرگید، پاشو، قبر جلوست، خانم جیغ کشید، برید کنار، کجا بودید صبح یازدهم، اسباشونو نعل تازه، اینقدر رو تنش دُوُندَن، همه صحرا بوی حسین، آه، آی، بلاخره اومد بالای قبرا، از دوریت حسین، گریبان، دریده ام شروع کرد حرف زدن، بی بی حرف میزد بچه ها خودشونو میزدن رفتی و بعد تو، چه بلایی، کشیده ام (سادات منو ببخشن) من ناسزا، ز دشمن زهرا، شنیده ام دشمن تر از یهود، به حیدر، ندیده ام (چرا؟) از آتش یهود، به سرها نشانه است دم دروازه شام، اومد گفت یا شمر، من از تو تاحلا چیزی خواستم، نه والله، یه خواهش دارم، بگو مارو از شلوغی نبرن، بازار نبرن، یه بار بحرف خانم گوش کرد، تا مسیر عوض شد، خانم دوید، بگو از بازار ببرن، اونجا نه، محله ی ، یهود ... حسیـــــــــــــن عرض من تمام، یکی دوتا جمله، سرورا، داداشام میخونن، گفت از آتش یهود، به سرها نشانه است (حواست هست یا نه) از آتش یهود، به سرها ، نشانه است بر گونه هایمان، اثر تازیانه است عرض روضه ام یه جمله است، همه رو آروم کردن، دو نفر آروم نمیشدن، یکی ربابه، هر چی دست رو سرش، خانم آروم، بچم کجاست؟ هر کی یه قبری رو بغل، بچم کجاست؟ امام سجاد اومد آرومش کرد، خودم گذاشتم رو سینش، نگران نباش، جاش خوبه، رباب آروم شد، اما سکینه، آروم نمیگرفت، هی میگفت وَینَ العَمِه، یه ظرف آب برداشت، رفت سمت علقمه، عمو، پاشو ، پاشو، آب برات آوردم، عمو، آب فرات تازه از شام، حسیــــــــــــــــــــن، جان آی ، اِی سایه ی، اِی سایه ی بلند سرم اِی سایه ی بلند تو بر سر، بلند شو پس داده اند چادر مادر، بلند شو زخم جبین من، شده بهتر، بلند شو بنگر، بنگر چگونه از غم تو سال خورده ام برخیز، تا کنار مزارت نمرده ام (بند آخرم) یادم نمیرود، که چه دیدم ز روی تل (بیرونیا میشنون یانه؟) من نالهء ، بُنَیَّه، شنیده ام زِ روی تل فریاد، یا حسین، کشیده ام، زِ روی تل بر سینه ات، نشستُ، دویدم، ز روی تل (این برا اونایی که هنو گریه نکردن) آن نانجیب، خنجر خود را، بُرون کشید رأس تو را، مقابل من، از قفا، بریــــــد بگو چکار کنم، تا که دست و پا نزنی؟ حسیـــــــــــــــــــــــــن صدات کربلا برسه حسیـــــــــــــــــــن 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴