کمی آهسته پس عقیله کجاست
سخت ازپیله خیمه دل کندی
بال پروازتان تقلا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد
گرگهای گرسنه ی این شهر
در کمینند با خبر باشید
این خلیفه پرستهای حریص
لاله چینند با خبر باشید
نوه ی مرتضی شدن جرم است
خونتان را حلال می بینند
تازه إسلام نابتان راهم
زیر تیغ سؤال میگیرند
شعله های نفاق این مردم
از سقیفه زبانه میگیرد
جان زهرا فکر خود باشید
پهلو ها را نشانه می گیرند
خون دل روزی علی کردند
پشت پا می زنند این مردم
کوفه را با مدینه فرقی نیست
بی هوا میزنند این مردم
کوچه وا میکنند باحیله
کینه فتوای لاله کوبی داد
تجربه گفت:اولین کوچه
در مدینه جواب خوبی داد
وقتی همه ی حرفاش با بچه ها زد، بچه ها رو از خیمه روانه ی میدان کرد، تا بچه ها رفت تازه بی بی پرده خیمه رو انداخت نشست عقده ی دل باز شد شروع کرد گریه کردن، وقتی رجز خوندن بچه ها رو شنید فهمید اسمه کار خودش کرد، عزیزان دلم باید سابق این جنگ براتون بگم…..
اصل این جنگ بر سر فدک است
کوچه راهی به کربلا دارد
بیشتر فکر دستشان باشید
راستی، سمت حرمله نروید
شرح این درد، مو به مو مانده
به خدا حیف چشمهای شماست
چند تیری برای او مانده
بی بی زینب از لای این پرده خیمهنگاه کرد، دید ابی عبدالله داره بچه هاش میاره به سمت خیمه ها، پرده رو انداخت و از خیمه بیرون نیومد، این قصه سر بسته موند تا وقتی کاروان برگشت به مدینه، دیدن عبدالله بن جعفر بین این محمل ها داره می گرده، هی سرک میکشه بین محمل ها، به هرکی می رسه میگه شما زینب منو ندیدید؟ چشم به چشم و روبروی زینب شد، اما زینب نشناخت، گفت: عبدالله حق داری زینب نشناسی، گفت: زینب جان چرا موهات سفید شده؟ چرا قدت خمیده؟ چرا تکیده شدی؟ گفت: عبدالله طاقت داری برات بگم یا نه، عبدالله اگه دست ولایت حسین رو سینم نبود الان صد باره جون داده بودم، عبدالله خودم دیدم دور حسینم حلقه زدن…. عبدالله پرسید: زینب جان شنیدم وقتی بچه های حسین به شهادت رسیدن نه تنها تو به استقبال رفتی برا علی اکبر جلو جلو رفتی، زینب جان شنیدم وقتی بچه های من به شهادت رسیدن اصلاً از خمیه بیرون نیومدی چرا؟ بی بی زینب رو کرد به عبدالله؛ عبدالله از خیمه بیرون نرفتم نکنه چشمم به چشم حسین بیفته برادرم از من خجالت بکشه، گفت: عبدالله میدونی چرا از خیمه بیرون نرفتم، آخه می ترسیدم با حسین روبرو بشم من خجالت زده ی حسین بشم، هدیه ام ناچیز بود، خجالت می کشیدم حسین ببینم،
روز من سیه تر از شب نباشه
به جز ذکر توام بر لب نباشه
به عبدالله بن جعفر بگویید
دگر این زینب آن زینب نباشه
https://eitaa.com/rozehdaftari
شامل زمزمه ها و نوحه های سینه زنی و زنجیرزنی محرم و صفر (ترکی و فارسی)با مدیریت ذاکر اهلبیت (ع) کربلایی محمد مسلمی
ارتباط با مدیر
@Moslemi_124
@nooheemajmaozakerin
دوستان زنزمه ها،نوحه های سینه زنی و زنجیر زنی در این کانال بارگزاری میشه 👆
هدایت شده از نوحه سنتی مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
این گروه جهت پاسخگویی به درخواست های شما در رابطه با اشعار روضه ها و مطالب مداحی با مدیریت ذاکر اهلبیت ع کربلایی محمد مسلمی ایجاد شدایجاد
ارتباط با مدیر 👇
@Moslemi_124
لینک گروه👇
https://eitaa.com/joinchat/77201857C160ebf881a
متن روضه عبدالله بن الحسن علیه السلام – علی اصغرآرزومند
السلام علیک یا ابامحمد یا حسن بن علی علیه السلام
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه علیهم السلام
عبدالله بن حسن چون از شجره امام حسن علیه السلام بود جگر داشت رفت،کی قدرت داشت توی اون وضعیت بره، مردهاش میترسند.این زخم های روی بدن عبدالله از همون آتیش کوچه ی بنی هاشم بوده،لذا وقتی تیر به قلب ابی عبدالله هم زدند،مقتل خوارزمی سُنی میگه:امام حسین علیه السلام فرمود: والله قتلنی…..و….. (دومی و اولی لعنت الله علیهم ) این را خوارزمی در مقتلش می نویسد. عبدالله اول صدا زد واعما(وای عمو) و بعد صدا زد وا اُما(وای مادر) در چه زمانی صدا زده؟ امام صادق علیه السلام نشسته بود توی خونه دیدند زنی دوید گریه کنان اومد، فرمود :چی شده ؟گفت:آقا جان الان توی بازار یه زن داشت راه میرفت،پاش لیز خورد، خورد زمین،گفت: خدا لعنت کنه قاتلا ن حضرت زهرا سلام الله علیها رو،چرا این حرف رو زد؟چون خورد زمین،شنیده حضرت زهرا سلام الله علیها خورده زمین، این بچه هم دستش جدا شده،اون وقت مادرش تو خیمه رو صدا میکنه؟امشب مهمان امام حسن و امام حسین علیهم السلام هستیم،از امام حسن علیه السلام سئوال کردند:آقاجان چرا اینقدر پیر شدید؟ سخت ترین لحظات عمرتان کی بود؟ فرمود اون لحظه که دستم تو دست مادرم بود تو کوچه مادر سیلی خورد.
اَلسَّلامُ عَلیَ الْمنحورُ فی الوَری. سلام بر آنکه سرش را از قفا بریدند
هر کس دلش به کرببلا مبتلاتر است
در خیمه گاه سینه او کربلاتر است
هیأت برایم از همه جا خوبتر ولی
حال و هوای کرببلا با صفاتر است
ما با شب و بلا وغم آشنا ولی
شام وغم وبلای حرم آشنا تر است
وقتی برای کرببلا گریه میکنیم
آری دعای فاطمه ما را سزاتر است
در شعله غمش همه دلها که سوختند
آن دل که شعله ورتر بشود کیمیاتر است
آتش گرفته ای که مَحرم به او شوی
مُحرم در آتش وغم بالاتراست
ما پیکر مقطع الاعضا ندیده ایم
هرچه بیان کنیم از آن بوریاتر است
مارا خلیل روضه ارباب خواستند
این انتصاب از همه مارا رواتر است
دو شب توی محرم ما میریم گودال یکی عاشوراست،یکی هم امشب،تو بغل مادر بود جگر باباش امام حسن علیه السلام پاره شد، شب عاشورا همه دارند حرف میزنند، این بچه از سروکول ابی عبدالله بالا میره،عزیز کرده ی حسین است،کسی بهش حرف نمیزنه،آرام آرام اشک عمو رو پاک میکنه ،دید قاسم داداشش حرف زد، وقتی عمو به قاسم فرمود :فردا به بلای عظیم تو را میکشند،عمو با همه حرف زد الا من،مگه من سرباز نیستم براش، لذا وقتی دید علی اصغر رو برد،فهمید کار رو باید انجام بده ،وقتی عمو شیر خوار رو سرباز حساب میکنه،منم باید برم،عمو من مثل بابام تحمل ندارم،اسارات مادرم و عمه هامو ببینم، منو با خودت ببر،من دق میکنم، دستش را به دستش بست زینب، فرمود :زینب جان این بچه رو دوره کنید،این بچه نیاد ،این بچه بیاد میکشنش،توی کربلا دو تا طفل دویدند سوی گودال، تا صدای ابی عبدالله رو شنیدند،اولیش یه بچه کوچیکتر بود،دوید از خیمه ها بیرون،یه نامردی گفت:الان داغش رو به دل مادرش میگذارم،اون بچه رو به شهادت رساند ، عبدالله تا این صحنه رو دید گفت: عمه من هم باید برم.
کشته ی دوست شدن در نظر مردان است
بس بلا بیشترش دور و برمردان است
یازده ساله ولی شوق بزرگان دارد
در دل کودک اینها جگر مردان است
همه اصحاب حرم طفل غرورش هستند
این پسر بچه ی خیمه پدر مردان است
بست عمامه همه یاد جمل افتادند
این پسر هر که باشد پسرمردان است
نیزه گرفتن که چنان چیزی نیست
دست بردست گرفتن هنرمردان است
بگذارید ببینند خودش یک حسن است
حبس در خیمه شدن برضررمردان است
گرچه ابن الحسنم پر شدم از ثارالله
بنویسید مرا یا بن ابی عبدالله
مصحف ما چه به هم ریخت تنت وای عمو
چقدر تیر نشسته به تنت وای عمو
همه ی رخت تو غارت نشده پاره شده
بسته یک پارچه با پا زدنت وای عمو
امدم تا که اجازه بدهی ویک یک
تیرها را بکشم از بدنت ای وای عمو
جان ندادی هنوز همه بالای سرت جمع شدند
چه شلوغ است سر پیرهنت وای عمو
آنقدر نیزه زیاد است نمیدانم چه
بکشم از بدنت یا دهنت وای عمو
حسین………
https://eitaa.com/rozehdaftari
متن روضه های دفتری شب پنجم محرم حضرت عبدالله بن حسن👆
https://eitaa.com/rozehdaftari
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
عزت گرفتم در حرم ارباب راهم داد
در زیر خیمه مادرش زهرا پناهم داد
روشن شده چشمم ز دیدار سیاهی ها
با دست هایش مادرش رخت سیاهم داد
عرض ادب ها جای خود ، ممنونم از آقا
بر سفره مهمانی اش اذن نگاهم داد
آقای ما باشد مرامش آبروداری
تا وقت مردن مهلت ترک گناهم داد
من از همه آلوده تر بودم حسین آمد
با دست گیری اش نجات از قعر چاهم داد
ماه محرم ماه پرده پوشی آقاست
من هم سند ، بالای منبر عز و جاهم داد
هنگام گریه چشم در چشم حسینم من
ممنونم از آقا که جایی در سپاهم داد
سر بر نمی دارم ز درگاهش که بر من هم
یک تکه ای از نان خشک خیمه گاهم داد
پیراهنی در عرش روی سینه زهراست
صوت حزین مادر او سوز و آهم داد
گفتم کجا این پیرهن را غارتش کردند
ماه محرم راه بین قتلگاهم داد
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم
🔸خود به تنهایی صراط مستقیم
امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین...
علی اصغر...
خدا میدونه میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم...
بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم...
جان عالم به فداش...
🔸اختری برشانه ی خون خدا
🔸آبروی روی گلگون خدا
این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا...
🔸دست های کوچکش، دست حسین
🔸روز عاشورا همه هست حسین
ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره...
فقط همینو بگم....
قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه...
🔸صورتش پژمرده اما دلگشا
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
عالمی به فدای دستان قشنگش...
با دستهای به ظاهر کوچیکش...
گره های بزرگی رو باز میکنه...
خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه...
آی مادری که سالهاست...
خدا بهت فرزند نداده...
امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده...
خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن...
مواظب باش...
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند...
حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد...
گریه کردند...
مبادا آروم باشی...
🔸شیرخواری با پدر همدرد بود
🔸آخرین سرباز و اولمرد بود
لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش...
دید تنهای تنها مونده...
حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن...
عباسشو به شهادت رسوندن...
علی اکبرشو قطعه قطعه کردند...
دیگه یاری نداره...
یکدفعه از داخل خیمه...
صدای گریه علی اصغرش بلند شد...
با زبان کودکی...
میگه بابا...
مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا...
بابا..هنوز من زنده ام...
بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا...
🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
🔸با دو دست بسته عباس توام
چه خوب خودش رو فدا کرد...
آماده ای گریه کنی بسم الله...
خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند...
آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو...
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اما ترونه کیف یتلّظى ّعطشا
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
🔸از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان
🔸آغوش گرم مادرتان نوش جانتان
مادرها نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه...
اگه بچه شش ماه دارین...
الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه...
فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد... دید تیر سه شعبه...
گوش تا گوش علی رو دریده...
علی اصغر روی دستها بابا داره جان میده...
خدایا... حالا جواب مادرش رو چی بگم...
جواب رباب رو چی بگم...
خدایا هیچ مردی شرمنده همسرش نشه...
دیدند حسین هی چند قدم به سمت خیمه ها میره برمیگرده...
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
کانال متن روضه مجمع الذاکرین ع
فایل صوتی👇
4_5922617523018137957.mp3
1.77M
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
🔸صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
صاحب عزا کجایی...
یا بن الحسن...
🔸تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
🔸ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
ای آقایی که آمدنت آرزوی همه عالمه...
آرزوی همه اولیاء خداست...
امام صادق فرمودند:
لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی
(منبع: الغیبة النعمانی، ص 246)
اگه پسرم مهدی رو درک کنم تمام عمرم بهش خدمت میکنم...
ولی امام صادق این تعبیر رو داره...
من چی بگم آقا...
🔸بالا گرفته ایم برایت دو دست را
🔸ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
کی میای آقای خوبم...
میترسم اون روزی که شما میای...
دیگه من زنده نباشم...
زیر خاکها باشم...
🔸هفته به هفته می گذرد با خیال تو
🔸پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
آقا جانم... امام زمان...
امشبم اومدیم خدا رو به ابی عبدالله قسم بدیم...
فرج شما رو نزدیک کنه
یا صاحب الزمان...
کانال متن روضه مجمع الذاکرین (ع)
@rozehdaftari
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای حرمت خانۀ معمور دل
🔸ای شجر عشق تو در طور دل
🔸نجل علی درّ یتیم حسن
🔸باب همه خلق زمین و زمن
امشب بریم در خانه ابن الکریم...
میوه دل امام حسن...
🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی
🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی
امشب صاحب عزا...
خود امام حسنه...
آقای کریم ماست...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم... مریض دارم...
امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر...
امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده...
مگه ميشه...
برا میوه دلش اشک بریزی...
برا قاسمش اشک بریزی...
آقا دست خالی برت گردونه...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
شاید 13 سال بیشتر نداره...
اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد:
🔸من هوای جبهه دارم ای عمو
🔸غصه های خیمه دارم ای عمو
شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین...
عرضه داشت آقا...
یه سوال دارم...
آیا منم فردا شهید میشم یا نه...
آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه...
🔸این دلم احساس غمگینی کند
🔸غربتت درسینه سنگینی کند
عزیز دل برادرم...قاسمم...
مرگ رو چطور میبینی...
صدا زد:
احلی من العسل...
آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره...
فرمود عزیز دلم...
فردا تو رو به بلای عظیم میکشند...
الله اکبر...
امان از بلای عظیم...
روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد عموجانم حسینم...
الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا...
دیگه طاقت ندارم...
ابی عبدالله چکار کنه...
صدا زد قاسمم...
عزیز برادرم...
چطوری اجازه بدم...
آخه تو یادگار حسنمی...
تو امانت برادرمی...
اصرار کرد...
هر طوری بود...
اجازه گرفت...
رفت به سمت میدان...
راوی میگه:
وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر
یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه...
تا وارد میدان شد...
شروع کرد به رجز خوندن...
چنان با شجاعت رجز میخونه...
همه لشکر دشمن متحیر موندن...
این آقازاده کیه...
آی نانجیبها...
اگه منو نمیشناسید بدانید...
أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى
من فرزند قهرمان جنگ جملم...
من فرزند حسن بن علیم...
🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان
🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان
جنگ نمایانی کرد...
خیلی ها رو به درک واصل کرد...
کسی حریف این آقازاده نميشه...
چه کار کردند...
دور تا دورش رو گرفتند...
اول سنگبارانش کردند...
یه ظالمی صدا زد...
بخدا بهش حمله میکنم...
داغش رو به دل مادرش میگزارم...
یا صاحب الزمان...
تا این نانجیب رسید...
ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف
ِ
آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد...
فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ
قاسم با صورت به زمین افتاد...
همینجا بود صدای ناله اش بلند شد...
يا عَمّاه
عموجان حسین به دادم برس...
🔸افتادم از پشت فرس
🔸عمو به فریادم برس
ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند...
بگم یا نه...
نگاه کرد...
دید یه قاسمش زیر سم اسبها...
هی صدا میزنه عموجان حسین...
ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد...
نشست کنار یتیم برادر...
دید شمشیر به سرش زدند...
بدنش رو قطعه قطعه کردند...
سنگبارانش کردند...
داره نفسهای آخرش رو میکشه...
هی پاهاش رو زمین میکشه...
چه کار کنه حسین...
همه دیدند...
وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ،
قاسم رو به سینه چسباند...
وای عزیز برادرم قاسم...
یادگار حسنم قاسم...
🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم
🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم
🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد
🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم
🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو
🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم
(صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ)
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهلبیت ع
فایل صوتی👇